می گویند عرش خداوند جای خدا و خانه ی خدا ست آیا صحت دادرد ؟در صورت صحت، خدا وند که جا و جایگاه نمی تواند داشته باشد ؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
"عرش" در لغت به معانى مختلفي آمده است؛ مثلاً چيزي كه داراى سقف است (1) و به "عروش" جمع بسته مي شود. نيز به معناي داربست چوبي كه درخت انگور را روي آن قرار مي دهند، مي آيد؛ چنان كه اين معناي لغوي، در آيات قرآن نيز آمده است: «وَ هُوَ الَّذي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشات؛ (2) او است كه باغ هاى معروش [باغ هايى كه درختانش روى داربست‏ها قرار دارد]، و باغ هاى غير معروش [باغ هايى كه نياز به داربست ندارد] را آفريد».
اين تعبير گاهى به معناى تخت هاى بلند پايه مى‏آيد و بدين سبب، به تخت حكومتى و پادشاه نيز اطلاق شده است. (3) به اين معنا نيز در قرآن در مورد تخت بلقيس پادشاه سبا آمده است: «... وَ أُوتِيَت مِن كلِّ شىْءٍ وَ لهََا عَرْشٌ عَظِيم؛ (4) از هر نعمتي برخوردار بوده و براي او تختي بزرگ بود».
اما در اصطلاح، وقتي اين كلمه در مورد خداوند به كار مي رود، مراد تسلط كامل خداوند بر امور هستي و مخلوقات خويش است. از اين رو، علامه طباطبايي (ره) مي فرمايد: «ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْش (5) سپس بر عرش استقرار يافت» كنايه است از استيلا و تسلطش بر ملك خود و قيامش به تدبير امور آن، به طورى كه هيچ موجود كوچك و بزرگى از قلم تدبيرش ساقط نمى‏شود و در تحت نظامى دقيق هر موجودى را به كمال واقعيش رسانيده، حاجت هر صاحب حاجتى را مى‏دهد». (6)
بر اين اساس، عرش و يا استواى بر عرش، در جمله «ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ» به معناى ملك خدا و دامنه سلطنت و ربوبيت خداوند متعال بر همه موجودات عالم و همه مخلوقات خود است و از اين سلطه و استيلا و قدرت تدبير و هدايت به استقرار بر عرش تعبير شده است ؛ چنان كه در مورد " كرسيّ" هم نظير همين مفاهيم اراده شده است و وسعت كرسي خداوند اشاره به وسعت دامنه و محدوده سلطه و احاطه علمي و ارادي خداوند دارد .
اين حقيقتي است كه در روايات هم مورد اشاره قرار گرفته است ؛ مثلا حفص بن غياث از امام صادق عليه السلام نقل مي‏كند كه از حضرت پرسيدم: منظور از« وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ چيست؟فرمود: منظور علم او است».(7)
در نتيجه تبيين چگونگي و كم و كيف در مورد عرش خداوند بي معناست و هرآنچه ممكن است در اين خصوص گفته شود از اساس اشتباه يا بيانات تمثيلي و تشبيهي و كنايي است .
پي نوشت ها:
1. راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ص 558، دارالعلم، بيروت،1412ق.
2. انعام (6)، آيه 141.
3. قرشى، سيد على اكبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 316، چ دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1371 ش.
4. نمل (27)، آيه 23.
5. اعراف (7) آيه 54
6. موسوى همدانى، ترجمه الميزان، ج 8، ص 178، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه، قم،‏ 1374 ش‏.
7. علي بن جمعه الحويزي، تفسير نورالثقلين، اسماعيليان قم ، 1415ه.ق، ج1، ص 259 .

موفق و موید باشید