با عرض سلام من و بسياري ديكر از دوستان بر سر اين دوراهي قرار گرفته ايم كه حرف قرآن و پيامبر را بپذيريم و يا اين يافته هاي علمي را..
بالاخره ما در جهاني زندگي ميكنيم كه علم حرف اول را ميزند. حال نميدانم واقعاانسان طبق قوانين داروين از گونه هاي ديگر مشتق شده كه خود آنها هم از گونه هاي ساده تر تا يك RNA طي مدتهاي طولاني پديد آمده اند ويا آنچه را كه در قرآن آمده كه آدم و حوا از بهشت (و يا همان باغ) رانده شدند و به زمين فرستاده شدند درحالي كه خدا آنها را با مشتي خاك كه يكي از ملائك از زمين برداشت خلق كرد؟؟؟؟؟؟
لطفا با دليل پاسخ دهيد. متشكرم

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
روحيه حقيقت جويي و حق پذيري شما را مي ستاييم و براي شما و دوستانتان آرزوي موفقيت در همه مراحل زندگي را داريم؛ در مورد پرسش شما بايد گفت تكليف شما و دوستانتان روشن است و شما و هر انسان حقيقت جويي به حكم عقل ملزم است كه حقيقت را بپذيرد چه اين حقيقت از منابع آسماني بيان شود و يا به واسطه تلاش هاي عقلي و بشري حاصل شده باشد، حتي حقانيت قرآن و منابع ديني نيز در ابتدا از راه عقل اثبات مي شود.
در نتيجه نمي توان به ارزش و اعتبار اين قبيل يافته هاي بشري بي اعتنا بود؛ در عين حال نبايد فراموش كرد كه مرتبه عقلي صحت و سقم يافته هاي تجربي بشري در حوزه هاي گوناگون علوم نيز متفاوت است و همه اين قبيل ديدگاه ها و نظريات مقبول به اعتبار يافته هاي علوم عقلي محض مانند رياضيان نيستند و نبايد به گونه اي با برخي از اين نتايج علمي برخورد كرد كه گويا همچون براهين قطعي رياضي غير قابل ترديدند و نپذيرفتن آن ها به معناي انكار بديهيات عقلي است.
در مورد
در پاسخ به مساله كيفيت خلقت انسان پيش از هر چيز توجه به اين نكته ضروري است كه اصولا تئوري تكامل به رغم همه دگرگوني هاي تئوريكي كه از زمان مطرح شدنش تاكنون پيدا كرده و به رغم مدعيان و طرفداران بسياري كه دارد، همواره مخالفان و منكراني از طيف انديشمندان و زيست شناسان و فسيل شناسان نيز داشته است و نمي توان به طور قطع به درستي آن اذعان نمود.
در واقع هنوز حلقه هاي واسطه بين انسان و موجودات قبل از او به طور كامل پيدا نشده، چون در فرض صحت فرضيه تكامل، لااقل صدها نمونه واسطه بين انسان و شامپانزه نياز است تا صحت اين فرضيه را منطقي و قابل قبول كند؛ در چند سال گذشته فسيلي پيدا شد كه گفته شد نمونه اي از موجود واسطه بين انسان و حيوانات قبلي است. آن قدر طرفداران فرگشت از اين كشف خوشحال شدند كه تا مدتي نقاشي اين فسيل به عنوان لوگوي سايت گوگل قرار داشت.
اين امر نشان مي دهد كه هنوز فرضيه فرگشت در حد يك ترم تئوريك است كه نياز جدي به شواهد اثباتي دارد و هر آنچه در وضعيت موجود به عنوان دلايل اثبات اين فرضيه ارائه مي شود، در واقع شواهد امكان و عدم استحاله اين فرضيه است، نه دلايل ثبوت و وقوع حتمي اين فرضيه و عدم امكان فرضيه هاي مشابه.
در هر صورت حتي اگر بنا را بر صحت صد در صد اين فرضيه بگذاريم، باز از نگاه آموزه هاي اسلامي صحت اين فرضيه هيچ منافاتي با مباني كلي فكري و اعتقادي ما نخواهد داشت؛ هر چند كليساي كاتوليك از گذشته تا حال به شدت با اين فرضيه به مقابله برخاست و پذيرش آن را عين مخالفت با انجيل و مباني خداشناسي دانست، اما ما مسلمانان هيچ گاه چنين ديدگاهي نداشته و نداريم.
اين نظريه ممكن است از چند جهت با مباني فكري ما در چالش جلوه كند، مانند خدشه بر برهان نظم، وجود خداوند و خالق و ... كه با تأملي اندك مي توان دريافت چنين تعارضي وجود ندارد؛ اما مهم ترين چالش اين فرضيه با اعتقادات ديني داستان خلقت انسان از حضرت آدم و حواست كه تقريبا در همه اديان ابراهيمي به عنوان اصلي مسلم پذيرفته شده است.
ادعا اين است كه اين نظريه با اعتقاد مشترك همه اديان آسماني مبني بر خلقت نسل بشر از حضرت آدم و حوا ( يعني خلقت دفعي يك انسان كامل)منافات دارد، زيرا بر اساس اين نظريه انسان،نه فرزند آدم، بلكه نوع تكامل يافته موجوداتي ديگر نظير انسان نئاندرتال ، كرومانيون و مانند آن است كه در نهايت به چند نوع اوليه يا موجودات تك سلولي مي رسد. در نتيجه داستان خلقت آدم و حوا و رانده شده آن ها از بهشت و ... هيچ كدام واقعيت نخواهد داشت.
در مقام بررسي اين چالش وقتي به منابع ديني اسلام رجوع مي كنيم ،مي بينيم كه تعارض مطلق و كاملي بين اين دو نظريه وجود ندارد و به نوعي مي توان اين دو را با هم جمع نمود؛ البته در مورد كيفيت خلقت نسل كنوني بشر و در اين كه اين نسل در ابتدا از خاك آفريده شده اختلافي نيست، اما مساله آن است كه مراد دقيق از اين خاك روشن نيست و ممكن است آيات قرآن در مورد آفرينش انسان از خاك چنين تفسير شود كه خاك پس از طي مراحل تكاملي بعد از ميليون ها سال به صورت خلقت كامل انسان در آمده است، كه اين امر منطبق بر نظريه فرگشت خواهد بود.
اما بايد ديد آيا اين احتمال با منابع ديني اسلام همخواني دارد؛ براي درك اين امر لازم است نگاهي دقيق تر به قرآن بيندازيم:
بحث آفرينش انسان در قرآن كريم به صورت هاي مختلفي بيان شده است. برخي آيات بيانگر كيفيت و منشأ آفرينش حضرت آدم است.
دسته دوم، در مورد آفرينش نوع انساني بحث مي كند.
دسته سوم: آفرينش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است.
اما در خصوص كيفيت خلقت حضرت آدم (ع) بايد گفت: آياتي كه در مورد حضرت آدم بحث كرده، دو گونه است:
يك قسم به صراحت كيفيت خلقت حضرت آدم را توضيح داده است. مثل:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ‏ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ؛ (1) همانا مثال عيسي نزد خدا همانند آدم است كه او را از خاك خلق نمود" .
در قسم ديگر، از سياق آيات مي توان فهميد كه منشأ آفرينش آدم چه بوده است. نظير داستان شيطان (2) كه به خدا مي گويد: "آيا به كسي كه از خاك آفريدي، سجده كنم؟!". (3)
در سوره الرحمن مي فرمايد: "خَلَقَ الْانسَانَ مِن صَلْصَلٍ كاَلْفَخَّار؛ (4) او انسان را از گل خشكيده اى كه همچون سفال بود آفريد".
اين آيه اختصاص به حضرت آدم دارد، زيرا ما انسان ها، اگر از خاك خلق شده باشيم، از "صَلْصَلٍ كاَلْفَخَّار" خلق نشديم، چون مواد خاكي كه تبديل به غذا و سپس تبديل به نطفه مي شود، صلصال نبوده است، چون اگر چنان خشك باشد، گياه در آن نمي رويد. بنابراين آفرينش از صلصال كالفخار ويژه حضرت آدم است. اگر به ديگران نسبت داده مي شود، به اعتبار حضرت آدم است. (5)
در سوره سجده آيات 7 و 8 كيفيت و ماده اوليه آفرينش نخستين انسان را از ساير انسان ها به تفكيك بيان كرده:
" وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِينٍ/ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِين؛ انسان اوليه يا آدم را از "طين" ولي نسل او را از "ماء مهين" يا نطفه آفريده است".
اگر حضرت آدم نيز از نطفه بود، ‌يعني از انسان تكامل نيافته اي مانند انسان هاي "نئاندرتال" يا ميمون خلق شده بود، ذكر كردن نسل بعد از خود انسان، وجهي نداشت. پس كاملاً روشن است كه آيه در مقام تفصيل است. بين خلق انسان اوليه و ديگر انسان ها تفاوت وجود دارد. (6)
در ميان آيات قرآن، آيه اي كه به روشني دلالت دارد حضرت آدم(ع) بدون واسطه و به طور مستقيم از خاك آفريده شده، آيه اي است كه برخي افراد جهت رد نظريه داروين و ترانسفورميسم به آن تمسك جسته اند، يعني آيه 59 از سوره آل عمران:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ‏ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَاب".
اين آيه نشان مي دهد كه اگر حضرت آدم از چيزهايي آفريده شده كه منتهي به خاك مي شود، اين استدلال نمي تواند كامل باشد، زيرا اگر بپذيريم آدم از نسل مياني و واسطه اي بين خاك و خود، مثلاً از انسان هاي نئاندرتال به وجود آمده، حضرت آدم از نطفه حيواني به وجود آمده است، بنابراين چگونه مي توان آفرينش بدون پدر عيسي را به آفرينش آدم تشبيه نمود؟! چه بسا اگر ما اين استدلال را تمام بدانيم، ناچار بايد بپذيريم كه حضرت آدم از نسل موجود ديگري به وجود نيامده است.
در مجموع مي توان گفت تئوري خلقت دفعي حضرت آدم (فيكسيسم) از خاك بيش تر مورد تاييد و توافق آيات و روايات است. اما كيفيت اين تبديل و تغيير ماهيتي براي ما روشن نيست؛ پس هر چند تصريح صريحي در رد نظريه تكامل در خصوص خلقت آدم و حوا (ع) وجود ندارد، اما ظاهر آيات بسياري با اين فرضيه همخواني ندارد.
اما نكته مهم آن است كه اين مساله منافاتي با صحت اصل نظريه داروين ندارد و تنها يك مصداق را از اين ساختار خارج مي سازد؛ در واقع هيچ منعي وجود ندارد كه ساير حيوانات در نتيجه ساختار فرگشت به اين تنوع و تكامل رسيده اند حتي انسان هاي پيشين يعني موجودات انسان نما كه قبل از نسل كنوني بشر - كه به حضرت آدم و حوا منتهي مي گردد - زندگي مي كردند و آثار به جاي مانده از آن ها و فسيل هاي آن ها هر از گاهي به دست مي آيد. نتيجه همين فرايند تكامل و موجودات كامل شده شامپانزه ها باشند.
بر اين اساس نسل كنوني بشر ناشي از خلقت اعجازگونه يك زن و مرد و توالد و تناسل آن دو است، اما قبل از اين نسل موجودات انسان نمايي به نام انسان "نئاندرتال" يا "كرومانيون" روي زمين مي زيستند كه از كيفيت خلقت و زندگي آن ها اطلاع چنداني نداريم؛ اما چه بسا خلقت آن ها نتيجه تطور انواع و تكامل و فرگشت موجودات باشد. در نتيجه با اين فرض هم مي توان نظريه فرگشت را درست دانست و هم خلقت دفعي آدم و حوا(فيكسيسم) را.
اتفاقا در بعضى از روايات وارده از ائمه (ع) مطالبى آمده كه سابقه ادوار بسيارى از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات مى‏كند.
امام صادق به راوى فرمود: شايد گمان مى‏كنيد كه خدا غير از شما هيچ بشر ديگرى را نيافريده است. نه، چنين نيست؛ بلكه هزار هزار آدم آفريده كه شما از نسل آخرين آن ها هستيد. (7)
پي نوشت ها:
1. آل عمران (3) آيه 59.
2.ص (38) آيات 76 و اعراف (7) 12 وحجر(15) 26 و 28 و 33.
3. اسراء (17) آيه ‌61.
4. الرحمن (55) آيه ‌14.
5. محمد تقي مصباح يزدي، معارف قرآن، انتشارات موسسه امام خميني، قم بيتا، ج 3 - 1، ص 237
6. همان.
7. شيخ صدوق، توحيد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1398 ه ق، ج 1، ص 277.

موفق و موید باشید