آيا ممكن است شيطان به شكل انسان ظاهر شود و انسان را فريب دهد؟(مانند فيلم هاي : او يك فرشته بود،اغماو...) 2-آيا حقيقت دارد كه به ازاي هر انساني كه متولد مي شود دو شيطان وجود دارد؟ 3-شيطان جگونه انسان را فريب مي دهد؟ از كجا بدانيم كه آن چيزهايي كه ما را وادار به گناه مي كند وسوسه هاي شيطاني است يا نفس اماره است؟
كلمه شيطان اسم جنس است و به هر موجود متمرد و طاغي اعم از اين كه جن باشد يا انسان اطلاق مي شود. (1) اما ظاهرا منظور شما شیطان مشهور یا همان ابلیس است؛ بر این اساس و در برابر پرسش شما باید گفت:
به تصریح قرآن شیطان از جن است (2) و صاحبنظران درباره این موجودات گفتهاند جنیان دارای جسم خاص و ویژه ای هستند یعنی جنیان از نظر جسمی پدیدههای بسیار لطیفی هستند که قدرت انبساط و انقباض خویش را دارند. در حالت عادی در حال انبساط اند و قابل دیدن نیستند، ولی اگر منقبض گردند، میتوان آنان را دید و لمس کرد.(3)
یکی از اصحاب امام صادق میگوید:
روزی در منا، نزد امام صادق(ع) بودم، ناگهان عدهايی وارد شدند که شمایلی ویژه داشتند؛ گمان بردم از طایفه جنیان باشند. آنها به خیمه مخصوص امام(ع) رفتند؛ مدتی گذشت؛ بعد خدمت حضرت رفتم و سؤال کردم اینها چه کسانی و از کجا آمده بودند؟ حضرت فرمود: «اینان جمعی از برادران جن بودند که آمده بودند تا مسایل شرعی خود را سؤال کنند».(4)
از این گونه روایات معلوم میشود که غیر از ائمه(ع) برخی از اصحاب آنها نیز جن را میدیدهاند. پس جنیان به طور عام و شیطان به طور خاص قابلیت شکل گرفتن در قالب جسمی مشابه جسم بشری را دارا هستند؛ اما در مورد شخص شیطان هم در مواردی نقل شده که به صورت مجسم و قابل رویت درآمده:
مثلا خداوند در قرآن فرمود:« به یاد آورید هنگامی را که شیطان، اعمال مشرکان را در نظرشان جلوه داد و گفت: هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمیگردد و من همسایه شمایم، اما هنگامی که دو گروه (جنگجویان و حمایتِ فرشتگان از مومنان) را دید، به عقب بازگشت و گفت: از شما بیزارم. چیزی را میبینم که شما نمیبینید» (5) از شأن نزول این آیه و نکاتی که مفسران با برداشت از ظاهر آن به دست آورده اند می توان گفت که شیطان میتواند در موارد محدود و خاص به صورت آدمی نمودار شود. (6)
اما این که این امر رواج داشته باشد و شیطان در موارد عادی هم در قالب یک انسان در زندگی ما وارد شود، بسیار بعید به نظر می رسد. زیرا محدوده عملکرد و اعمال قدرت شیطان بر بشر چنان که در قرآن آمده در حد وسوسه و تحریک است: « ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم (7) و شيطان، هنگامى كه كار تمام مىشود، مىگويد: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد! »
اما در مورد سوال دوم و این که به ازاء تولد هر انسان دو شیطان هم متولد می شوند باید گفت در برخی روایات به این امر اشاره ای شده و این گونه آمده که در وقت سرپیچی ابلیس از سجده بر آدم و اخراج او از درگاه ربوبی او از خدا خواست که از روی عدالتش با وی رفتار کند و برای مقابله و مبارزه با بنی ادم از خداوند در خواست عطایایی نمود از جمله گفت:
« ... قَالَ لَا يُولَدُ لَهُمْ وَاحِدٌ إِلَّا وُلِدَ لِيَ اثْنَانِ ... فَقَالَ قَدْ أَعْطَيْتُ (8)... شیطان گفت: براى آنان فرزندى متولد نشود. مگر آنكه براى من دو فرزند متولد شود ... خداوند فرمود: به تو عطا كردم.»
البته این تعبیر می تواند اشاره به متولد شدن دو موجود جن در برابر یک انسان باشد نه آنکه شخص ابلیس در برابر هر تولد فرزند انسانی دو فرزند جنی برای خودش متولد گردد و به علاوه این تعبیر هم به این معنا نیست که برای هر انسانی دو شیطان جنی متولد می شوند که او را بفریبند. بلکه می تواند اشاره به اکثریت جمعیت جنیان در برابر انسان ها داشته باشد که به طور طبیعی می تواند به قدرت سپاه شیطان برای فریب انسان ها بیانجامد.
در عین حال باید توجه داشت که این روایت در منابع معتبر نقل نشده که بتوان به محتوای آن اعتنا نمود و به علاوه در متنم این روایت هم نکاتی آمده که احتمال درستی اصل روایت را بسیار ضعیف می سازد و در جمع بندی می توان گفت احتمال تولد دو شیطان در برابر تولد هر انسان چندان احتمال مقبول و قابل اعتنایی نیست.
در خصوص سوال سوم یعنی کیفیت فریب دادن شیطان باید گفت از منابع دینی بر می آید که شیطان از طرق مختلفی برای فریب انسان ها وارد می شود که به چند نمونه اشاره می شود:
1- وسوسه كردن
کار شیطان وسوسه کردن به سوی گناه و کارهای ناشایست است. معنا و تسلط شیطان بر انسان در وسوسه کردن است. برای همین خداوند در قرآن فرموده است که باید از شر وسوسههای شیطان به او پناه برد."بگو: به پروردگار مردم، فرمانروای مردم به خدای مردم پناه میبرم از شر وسوسهگر نهانی، آن که در دلهای مردم وسوسه میکند، خواه از جنیان باشد یا از آدمیان" (9)
2- زينت دادن گناهان و اعمال زشت در منظر انسان:
« وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ (10)»؛«و شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته و از اين رو هدايت نمىشوند!»
3- ترساندن نسبت به آينده اقتصادي و فقير شدن در هنگام تصميم انسان براي انفاق در راه خدا:
«الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ »؛«شيطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهيدستى مىدهد و به فحشا (و زشتيها) امر مىكند. ولى خداوند وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مىدهد و خداوند، قدرتش وسيع، و (به هر چيز) داناست. (به همين دليل، به وعدههاى خود، وفا مىكند.)»(11)
4- افتادن در ورطه غفلت و روزمرٌگي و فراموشي ياد خدا در زندگي و پيروي تدريجي از شيطان:
هر کس از یاد خدا دور بشود، خداوند شیطانی را بر او مسلط کند که همیشه با او است: "وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَانِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِين".(12)
خداوند در قرآن میفرماید که شیطان را بر کسی تسلط نیست. مگر این که خودش بخواهد: "وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَانِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِين؛ (شیطان) را بر بندگان من تسلطی نیست، مگر بر آن گمراهانی که تو را پیروی کنند".(13)
و...
البته راه های مختلف دیگری نیز برای ورود و نفوذ و تسلط شیطان وجود دارد که در آیات قرآن و روایات نیز به آن اشاره شده است.(14) ولی به صورت كلي شيطان از هر راهي كه بتواند انسان را از اطاعت خداوند باز دارد و به انجام محرمات و گناهان مبتلا كند كمك مي گيرد، چنان که خودش گفته و قرآن از زبان او بیان کرده: «قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنىِ لَأَقْعُدَنَّ لهَُمْ صرَِاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لاََتِيَنَّهُم مِّن بَينِْ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَانهِِمْ وَ عَن شَمَائلِهِمْ وَ لَا تجَِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ»؛«(شيطان)گفت:«اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها كمين مى كنم! سپس از پيش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها(از هر راه ممكن )، به سراغشان مىروم و بيشتر آنها را شكرگزار نخواهى يافت!».(15)
پس شيطان وعده داده است كه از هر راه ممكن و از طريق هر جاذبه اي كه در وجود انسان مثل شهوات و لذتهاي نفساني وجود دارد در جهت گرايش دادن انسان به سوي اهداف خود و انحراف از مسير الهي بهره مي برد و لذا طبيعي است كه در اين زمينه از شهوات و لذت هائي كه براي انسان جاذبه و كشش بيشتري دارند استفاده بيشتري نمايد و تسلط و نفوذ بيشتر و موفق تري هم در اين زمينه داشته باشد .
از آنجائي كه در وجود همه انسان ها به صورت طبيعي قوي ترين شهوت و لذت در مسائل جنسي و گرايش به جنس مخالف وجود دارد، طبيعي است كه براي مردان بيشترين نقطه ضعف و آسيب پذيري از كانال همين ميل و جاذبه نسبت به زنان باشد و لذا اگر گفته مي شود شيطان براي فريب مردان بيشتر از طريق زنان وارد مي شود به همين دليل است. لذا امام صادق (ع) مي فرمايد: « لَيْسَ لِإِبْلِيسَ جُنْدٌ أَشَدُّ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْغَضَبِ»؛ «براي شيطان سپاهي قوي تر از زنان و خشم نيست.»(16)
البته واضح است كه اين سخن به معناي شيطانی بودن زنان نيست. بلكه به اين معناست كه شيطان بيشتر مردان را از طريق همين ميل شديدي كه به زنان دارند مجاب و متقاعد مي كند كه حريمهاي الهي را شكسته و از مسير هاي غير الهي و سهل الوصولي كه شيطان راهنمائي مي كند براي پاسخ دادن به اين ميل شديد استفاده نمايند.
در مورد سوال پایانی هم باید گفت ظاهرا راهکاری برای شناخت وسوسه های نفس اماره و وسوسه های شیطانی وجود ندارد، هرچند در نتیجه هیچ تفاوتی حاصل نمی شود و انسان در هر حال باید از وسوسه های نفسانی که برخاسته از رذائل اخلاقی است یا به واسطه وسوسه شیطانی تقویت و تحریک شده دوری کند و همواره از این دو عامل انحراف پرهیز داشته باشد.
پي نوشت ها:
1. احمد خاتمي، فرهنگ علم كلام، انتشارات صبا، تهران 1370 ش، ص141.
2. کهف (18)، آیه 50.
3. محمدتقی مصباح، معارف قرآن، نشر مؤسسه در راه حق، قم 1367ش، ص 316.
4. معارف و معاریف، نشر مؤسسه فرهنگی آرایه، تهران 1369ش، ج 4، ص 209.
5. انفال (8)، آیه 48.
6. مكارم شيرازي، ناصر، تفسیر نمونه، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1329 ش، ج 7، ص 201.
7. ابراهیم (14)، آیه 22.
8. علامه مجلسي، بحارالانوار، الوفاء بيروت،1404ق، ج 11، ص 141.
9. سوره ناس(114)، آیات 1 - 6.
10. نمل (27)، آيه 24.
11. بقره (2)، آيه 286.
12. زخرف (43)، آیه 36.
13. حجر (15)، آیه 42.
14. رک:علیرضا رجالی تهرانی، جن و شیطان،انتشارات نبوغ، 1377ش، ص167 الی 190.
15. اعراف (7)، آیه 16 و 17.
16. مجلسي، بحارالانوار، الوفاء بيروت،1404ق، ج 75، ص 246.