آیا خداوند عادل است ؟ اگر هست پس چرا مثلا یک انسانی در یه خانواده مرفه بدون هیچ استرس زندگی به دنیا اومده و یکی در یه خانواده کارگر ؟ چرا یکی از نظر شخصیتی شخصی با اعتماد به نفس و یکی کم رو به اندازه ای که نمیتونه تو زندگیش موفق باشه ؟ یا چرا خداوند گفته خساست خوب نیست ولی دانشمندان به این پی بردن که خساست یک ژن داره ؟ همه این تفاوتها میتواند بر زندگی شخص اثرات خوب یا مخربی داشته باشد آیا خداوند عادل است ؟

با سلام و تشکر از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
کاملا قبول داریم که در اصل وجود تفاوت ها و اختلافات گوناگون بین انسان ها تردیدی نیست، اما باید دید که این اختلافات ناشی از چیست و آیا اختلاف مردم از نظر نعمت‏های ظاهری با عدالت خداوند منافات دارد؟
با تامل و دقت در اختلافات و تفاوت ها می توان دریافت که این موارد جهات مختلفی دارد:
1- بعضی از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است.
این تفاوت‏ها ظالمانه و غیر منطقی است. با از بین رفتن نظام طبقاتی و گسترش عدالت اجتماعی از میان خواهد رفت. هیچ گاه اسلام و قرآن این گونه تفاوت‏ها را تأیید نکرده است، زیرا بر اساس استعمار و استثمار صورت گرفته و آن‏ها را نمی‏توان به حساب دستگاه آفرینش گذارد. مشکلات مالی و انواع دردها و رنج ها در بسیاری از خانواده ها ناشی از ظلمی است که در گذشته یا اکنون بر آن ها یا پدران آن ها شده یا می شود. اگر ظلم ها نبود، وضع کنونی یک خانواده و خاندان حتی یک جامعه متفاوت بود .
خداوند نخواسته ظلم باشد. راهکار برطرف شدن آن ها را هم با ارسال پیامبران ارائه داده و تا زمانی که این راهکارها به طور کامل به نتیجه نرسد، این تفاوت ها برطرف نمی گردد زیرا خداوند نظام عالم را بر اساس سنت های معینی بنیان نهاده و از علت و معلول در عالم سرپیچی نمی نماید. یعنی بنا ندارد که به طوری اعجاز گونه ظلم ها را از بین ببرد و عدالت را در همه جا حاکم نماید، یا ظالمان را مجبور کند که ظلم ننمایند و جلوی تلاش های انبیا را نگیرند؛ بلکه بشر باید با همت و تلاش خود مانع ظلم ظالمان شوند و عدالت کامل را محقق سازند.
2. خداوند، عالم هستی را بر اساس نظام علت و معلول (اسباب و مسببات) استوار کرده است. هیچ پدیده‏ای بدون علت به وجود نمی‏آید. هر آنچه در عالم هستی محقق می‏شود، ناشی از علت و سبب خاصی است. آتش علت سوزاندن است. پیدایش درخت میوه، معلول قرار گرفتن نهال درون خاک با شرایط و کیفیت خاص و آب و هوای مناسب و غیره است، لازمه‏ نظام علت و معلولی حاکم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ها به دنبال علت آن هاست.
همان گونه که قانون جاذبه زمین موجب آسایش انسان ها و ساختن بناهای بلند و زندگی و حرکت بر روی کره زمین است، همین قانون باعث می‏شود که اگر کسی از ارتفاع بپرد، با زمین برخورد کند و بمیرد.
همان طور که آتش علت سوزاندن است و برای انسان منافعی مانند روشن کردن کوره‏های ذوب آهن و یا پختن غذا دارد، اگر آتش به خانه یا بدن انسان برسد ، علت و سبب سوزاندن و صدمه دیدن آن ها می‏شود و... ؛ کیفیت جسمی و روحی افراد یا وضعیت زندگی همه انسان ها نیز متاثر از همین ساختار است و معنا ندارد که بچه یک کارگر در خانواده ای مرفه و اشرافی متولد شود و یا فرزندی که به واسطه سلامت ژنتیکی و جسمی والدینش و عدم وجود مانع در سلامتی جسمی و روحی اش باید در سلامت کامل متولد گردد ، برعکی مریض یا معللو و یا با روان پریشی متولد گردد .
در هر حال نمی توان توقع داشت که علت ها به معلول طبیعی خود منتهی نشوند و اراده‏ حکیمانه‏ خداوند بر آن است که تحقق هر پدیده‏ای را معلول علت خاصی قرار داده که این امر موجب قوام زندگی موجودات و از جمله انسان است. زیرا اگر اصل علّیت بر جهان هستی حکم فرما نبود، هیچ کاری نمی‏توانستیم انجام دهیم . هیچ تصمیمی برای انجام کاری نمی‏ توانستیم بگیریم. در آن صورت، پدید آمدن هر چیزی از هر امر نامربوطی ممکن و محتمل بود.
لازمه‏ نظام علت و معلولی حاکم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ها به دنبال علت آن هاست، یعنی همان گونه که بر اساس نظام علت و معلولی، استفاده‏ بیمار عفونی از آنتی‏بیوتیک موجب سلامت یافتن و بهبود بیمار است، استفاده از این دارو در هنگام بارداری روی جنین اثر می‏گذارد. موجب اخلال در آن و ناقص ‏الخلقه شدن نوزاد خواهد شد. همان گونه که قانون جاذبه زمین موجب آسایش انسان ها و ساختن بناهای بلند و زندگی و حرکت روی کره زمین است، قانون جاذبه باعث می‏شود که اگر کسی از ارتفاع بپرد، با زمین برخورد کند و بمیرد.
همان طور که آتش علت سوزاندن است و برای انسان منافعی مانند روشن کردن کوره ‏های ذوب آهن و یا پختن غذا دارد، اگر آتش به خانه یا بدن انسان برسد ،علت و سبب سوزاندن و از بین رفتن آن ها می‏ شود و ...
انتظار اینکه خداوند نتیجه علت هایی را که به تولد یک نوزاد معلول منجر می شود، به تولد نوزادی سالم دگرگون کند، انتظاری نامعقول است. زیرا هم با اصل علیت منافات دارد و هم با حکمت های الهی؛ چون این کار و تغییر در عمومیت قانون علیت به معنی مانع شدن از امکان رشد و بالندگی در یک انسان، همچنین مانع شدن از تلاش برای رسیدن به نتایج علل مطلوب و مورد نیاز بشر است.
پس متولد شدن یک کودک با معلولیت جسمی یا با معضلات روحی، معلول علت های طبیعی خاص خود است و حصول این نتیجه لزوما خواست و مطلوب خداوند نبوده، بلکه آن چه خداوند اراده می نماید، تحقق نتایج طبیعی علل خاص در این عالم است. این ماییم که دانسته یا ندانسته زمینه ساز بروز برخی از این نتایج به ظاهر نامطلوب می شویم، اگر همین والدین به گونه دیگری عمل می کردند چه بسا فرزند آنان نیز در خانواده ای مرفه و با سلامت کامل جسمی و روحی متولد می شد ، اما به هر دلیل اکنون وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورد.
3- البته قسمتی دیگر از تفاوت‏ها، طبیعی و لازمه آفرینش انسان است، یعنی هر قدر اصول عدالت در جامعه انسانی رعایت شود، باز همه انسان‏ها از نظر استعداد و هوش و انواع ذوق و سلیقه‏ها یکسان نخواهند بود و تفاوت هایی در بین آنان وجود خواهد داشت.
استاد مطهری می‏گوید: معنای عدالت این نیست که همه مردم از هر نظر در یک حد و یک مرتبه و یک درجه باشند. جامعه خود به خود مقامات و درجات دارد و در این جهت مثل پیکر است. وقتی که مقامات و درجات دارد، باید تقسیم بندی و درجه بندی شود. راه منحصر، آزاد گذاشتن افراد و زمینه مسابقه را فراهم کردن است. همین که پای مسابقه به میان آمد، خود به خود به موجب این که استعدادها در همه یکسان نیست و به موجب این که مقدار فعالیت‏ها و کوشش‏ها یکسان نیست، اختلاف و تفاوت به میان می‏آید. یکی جلو می‏افتد و یکی عقب می‏ماند.(1)
اما سوال اینجاست آیا خداوند نمی توانست تساوی و همخوانی مطلق را در عالم پدید آورد ؟ اگر می توانست و نکرد، اختلافات از روی کدام حکمت و مصلحت بود؟
در خصوص حکمت این امر توجه به چند نکته ضروری است :
معمولاً بخشش‏های الهی و استعدادها چنان تقسیم شده‏اند که هر کسی قسمتی از آن‏ها را دارد، یعنی کم‏تر کسی پیدا می‏شود که همه نعمت‏ها را یک جا داشته باشد. اگر کسی از نعمت مال بهره مند است. اما شاید در نعمت سلامت یا فرزند مناسب بهره چندانی نداشته باشد. اگر کسی در فقر به سر می برد. اما دارای نعمت های مشابه در زمینه ای دیگر است، مثلا از اعتقادات پاک و سالم برخوردار است که منزلت اجتماعی و شهرت نیک و اعتماد جامعه را به دنبال دارد.
در هر حال اختلاف و تفاوت در این امور مادی و ظاهری باعث احتیاج و نیازمندی انسان ها به یکدیگر و تشکیل جامعه بشری دارای پیوندهای عمیق خواهد بود، از این رو قرآن مجید می‏فرماید:
معیشت آن‏ها را در حیات دنیا میان آنان تقسیم کردیم. بعضی را بر بعضی برتری دادیم، تا آن‏ها یکدیگر را به کار گیرند و به یکدیگر خدمت نمایند.(2)
به علاوه آزمایش الهی یکی از مهم ترین ابعاد مطرح در تفاوت های انسان ها از حیث نعمت ها است، در واقع قرآن مجید یکی از اسرار مهم تفاوت‏ها را آزمایش الهی معرفی می نماید. خداوند می‏فرماید:
او کسی است که شما را جانشینان در زمین قرار داد. بعضی را بر بعض دیگر درجاتی داد، تا شما را به آن چه در اختیارتان قرار داده بیازماید.(3)
راز اصلی تفاوت ها را باید در حقیقت عالم یعنی آزمودن انسان جستجو نمود ؛ در حقیقت تفاوت‏ها برای این است که معلوم شود انسان چگونه از امکانات خدادادی بهره برداری می‏کند. اگر نابرابری‏ها نبود، زمینه امتحان در شکلی مهم و جدی از میان می‏رفت.
البته شکل آزمون ها دارای تفاوت های بسیاری است، بعضی افراد با مال و نعمت و گروهی دیگر با تنگدستی و نقمت، گروهی با بیماری و درد جسمی و گروهی با سلامتی و تندستی آزمایش می‏شوند؛ اما همه اختلافات به شکلی دقیق و عادلانه در نحوه تکالیف انسان ها و محاسبه اعمال شان در قیامت مورد محاسبه قرار می گیرد.
مطمئناً آنان که در دنیا از نعمات بیش تری برخوردار بودند، بیش تر مورد سؤال و درخواست هستند. باید بیش تر پاسخگو باشند . کسانی که آزمون های سخت فقر و بیماری و ... را گذراندند،وضع بسیار بهتر و آسان تری را پیش رو خواهند داشت. خدا را به خاطر این تقدیر شکر خواهند کرد که در برابر سختی کوتاه دنیا سعادت ابدی را نصیب آن ها نموده است.
نکته مهم در سرتاسر این موضوع آن است که با وجود تفاوت ها عدالت در تکالیف و مسئولیت ها و آزمایشات و محاسبه اعمال این افراد متناسب با داشته و توان مندی ها و امکانات موجود در زندگی شان ملاحظه شود که یقینا این گونه خواهد بود .
مهم آن است که نگاه خود را به زندگی در این جهان محدود نکنیم. این بخش از زندگی را باید در پیوست با بخش عظیم‏تر از زندگی و حیات جاودانه و عالم برتر و حقیقی‏تر نگریست. اگر نگاه ما به زندگی محدود به دنیا بود، اشکال از تفاوت‏ها در دنیا به جا بود، در حالی که هر چیزی در دنیا، آزمایشی برای انسان است که در عالم دیگر نتیجه آن را خواهیم دید. نباید از وجود برخی تفاوت ها در دنیای کوتاه ناراحت بود.
بر اساس آنچه ذکر شد، وضعیت هر فرد در همین عوامل تعریف می شود. اما در نهایت تفاوت ها و رنج های ظاهری به گونه ای جبران می شود که چه بسا فرد به ظاهر مرفه و دارای موقعیت ممتاز در قیامت آرزو می کند: ای کاش وضعیتی مشابه گروه مقابل را می داشت تا آن فشارها زمینه سعادت ابدی وی را فراهم آورد ،نه آن که به آزمون نعمت و رفاه و تمکن آزموده شود و مسئولیت خطیر این مقام بر عهده وی قرار داشته باشد.
چنان که همین نکته در برخی روایات نقل شده: کسانی که به حکم عوامل گوناگون اختیاری یا غیر اختیاری، رنج و بلای بیش تری را در دنیا متحمل می شوند ، فارغ از تاثیرات مستقیم بلایا و مصیبت ها در دوری از غفلت و دنیا طلبی و انحرافاتی از این دست و زمینه های تربیتی که مشکلات به دنبال دارد، در برابر سختی ها اجر و پاداشی بی حساب را دریافت می کنند که در قیامت مورد حسرت دیگران خواهد بود. (4)
با این بیانات پاسخ بخش دوم پرسش شما هم روشن می شود که رذائل اخلاقی مانند حسادت ، بخل و خسّت یا عصبانیت در بخش قابل توجهی معلول علل و عوامل وراثتی و ژنتیکی هستند که نمی توان این منشا را نادیده گرفت، اما همه این ها به معنای خوب و مطلوب تلقی نمودن این خصلت ها نیست، بلکه معیار و مبنابی خوبی و بدی رفتارها تشخیص عقل بر اساس مبنای حسن و قبح عقلی است که به طور مستقل قضاوت می کند این رفتارها خوب و نیکو و این رفتارها زشت و قبیح تلقی می شوند.
در نتیجه منشا شکل گیری یک خلق و خو و رفتار اهمیت چندانی در خوب یا بد بودن آن ندارد، پس همان گونه که خداوند مهربانی و ایثار را یک امر ممدوح معرفی می نماید در حالی که این صفات ممکن است به طور وراثتی به فردی رسیده باشد ، خساست و حسادت را هم رذیله معرفی می کند هرچند ممکن است منشا اصلی آن هم ژنتیک باشد .
اما مهم آن است که بدانیم این ویژگی های جبری و غیر اختیاری مانند وراثت نقش صد درصد و تعیین کننده در حسود و بخیل و خوش اخلاق و بد اخلاق بودن ندارند و اراده و اختیار خود انسان هم به یقین در این امر دخیل خواهد بود و مدح و ذم خداوند در مورد برخی رفتارها عامل تلاش انسان در تغییر خصوصیات ذاتی اش به سمت وضعیت مطلوب خواهد بود و همین خصیصه ها و ویژگی ها مهمترین عامل آزمایش فرد در دنیا است که چگونه بر اساس آنچه درست و صحیح می فهمد با کشش های درونی اش مقابله کند و در برابر آن ها عکس العمل مناسب را داشته باشد.
البته عدالت خداوند در این بخش هم به دقت هرچه تمام تر مورد ملاحظه قرار می گیرد و جرم عصبانیت بی مورد فردی که به صورت ژنتیکی چنین عارضه ای دارد با فردی که تنها به خاطر رفتارهای نادرست خود و انتخاب محیط رفاقتی ناصحیح به این رذیله گرفتار شده برابر نخواهد بود و فرد اول جرم کمتری خواهد داشت .
در مقابل پاداش فرد اول اگر در مقام خشم عصبانیت خود را فروکش دهد با فرد دیگری که به طور ذاتی عصبانی نیست و در موقعیت عصبانیت خود را کنترل کرده قابل مقایسه نخواهد بود و این تفاوت ها به طور دقیق و ظریفی مورد ملاحظه قرار خواهد گرفت.
پینوشتها:
1. استاد مطهری، بیست گفتار، انتشارت صدرا، تهران، بی تا، ص 109 .
2. زخرف (43) آیه 31.
3. انعام (6) آیه 165.
4. شيخ حسن ديلمى‏، إرشاد القلوب إلى الصواب‏، شريف رضى‏، قم‏، 1412 ق‏، ج 1، ص 42.