عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ رَفَعَهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: وَ اللَّهِ لَا يَخْرُجُ أَحَدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ- إِلَّا كَانَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ فَرْخٍ طَارَ- مِنْ وَكْرِهِ قَبْلَ أَنْ يَسْتَوِيَ جَنَاحَاهُ- فَأَخَذَهُ الصِّبْيَانُ فَعَبِثُوا بِهِ.وسائل الشيعة؛ ج‌15، ص: 51 به نقل از الكافي 8- 264- 382.
وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ ع- فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مَنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. وسائل الشيعة، ج‌15، ص: 52‌ به نقل از الكافي 8- 295- 452

* در این حدیث و احادیث مشابهی که در این دست هستند با این سوال مواجه می شویم که: آیا قیام برای احیای دین همانند قیام جمهوری اسلامی، باطل است؟ دلیل عقلی شاید بتواند ضرورت وجود نظام دینی را اثبات کند اما دلیل نقلی در رد این نوع احادیث با توجه به این که این اخادیث از زبان مبارک ائمه هستند؟
* چرا عده ای از علما در مسائل سیاسی مثل قیام سکوت می کردند (شنیده ام آقای بروجردی، سیستانی و ... از این دست بوده اند)

با سلام و تشکر از ارتباط¬تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

اين گونه روايات چند دسته هستند:
1- رواياتي كه هر نوع قيام پيش از ظهور حضرت مهدي (ع) را محكوم كرده است . پرچم دار آن را طاغوت يا مشرك معرّفي مي كند. امام باقر(ع) مي فرمايند:كُلّ راية تُرفَعُ قبل رايَة القائم (ع) صاحبها طاغوت .(1)
بزرگان در توجيه اين دسته روايات گفته اند: مراد از پرچم هر پرچمي است كه در مقابل خدا و رسول خدا(ص)و امام (ع) برافراشته شود و هدف پرچم دار اين است كه خود را مطرح كند . در نتيجه به خواسته هاي خود جامه عمل بپوشاند.
2- رواياتي كه در صدد بيان اين حقيقت اند كه بگويند: معمولاً نه دائماً قيام هاي پيش از حضرت مهدي(ع) ناموفق اند . نتيجه اي جز قتل و كشتار و خون ريزي و كشته شدن ندارد، به عنوان نمونه حضرت امام سجاد(ع)در صحيفه سجاديه مي فرمايند: هيچ يك از خاندان ما تا قيام قائم براي رفع ظلم و جور و يا احياي دين قيام نكرده و نمي كنند جز اين كه باعث افزايش گرفتاري ما و شيعيان مي شود.
روشن است اين دسته روايات اصل قيام را رد نمي كنند، بلكه تنها نفي پيروزي و موفقيت ظاهري مي كنند،چرا كه اگر اصل جواز را رد كنند، با قيام اباعبدالّه الحسين (ع) و زيد بن علي و حسين بن شهيد فخ منافات دارد.
اين دسته روايات فقط ناظر اين مطلب است كه نوع قيام ها گرچه در ظاهر با شكست مواجه مي شوند .وانگهي عدم پيروزي نمي تواند دليل عدم تكليف باشد; يعني اين طور نيست كه عده اي بگويند: حالا كه ما در قيام پيروز نمي شويم، پس در مقابل ستمگران تكليفي نداريم . اي بسا زنده نگهداشتن دين و تكليف تقاضا مي كند كه انسان همه چيز را فداي آن كند مثل اباعبداله (ع) و....

3- رواياتي كه متوجه مخاطبان و حاضران در جلسه حضوري امام است ; يعني امام (ع) به آن عده اي كه در حضورش نشسته و حرف هايش را گوش مي دهند مي فرمايند: قيام نكنيد كه قيام قبل از مهدي(ع) چنين و چنان است و كاري به عموم ندارد، مثلاً حضرت صادق (ع) به يكي از ياران خود به نام «سدير» مي فرمايند: در خانه بنشين و به زندگي بچسب . آرامش داشته باش تا وقتي كه شب و روز آرامش دارند. وقتي به شما خبر دادند كه سفياني قيام كرده است، فوراً به سوي ما بيا ، اگر چه پياده .(2)
در اين گونه روايات مخاطب ، اشخاصي همانند سدير هستند كه افرادي احساساتي بودند كه احساسات شان بر عقل شان غلبه دارد. آنان خيال مي كردند شرايط و زمينه قيام و اقدام براي تشكيل حكومت اسلامي وجود دارد . به همين جهت همواره منتظر قيام بودند. حضرت (ع) با بيان خود به اين گونه افراد گوشزد مي كند دچار اشتباه هستيد، هنوز زمينه قيام وجود ندارد . منع افراد خاص از قيام عليه حُكّام جور، هرگز دليل بر جايز نبودن اصل قيام نخواهد بود.
بنابراين ، اولاً در هيچ يك از روايات اصل جواز قيام نفي نشده ، بلكه منع به خاطر جهاتي بوده كه به بعضي اشاره شده است ;
ثانياً: در مقابل ، روايات زيادي داريم كه از قيام قبل از ظهور حضرت مهدي (ع) خبر و مورد تأييد قرار مي دهد.
پيامبر اكرم (ص)‌فرمودند: يخرج الناسٌ من المشرق فيوَطّؤُن للمهدي يغني سلطانه ;مردي از مشرق قيام مي كنند و زمينه حكومت مهدي را فراهم مي سازند.(3)
به علاوه انقلاب ها و قيام هايي قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) صورت گرفته و مورد تأييد ائمه اطهارقرار گرفته است ، مانند قيام زيدبن علي «پسر حضرت سجاد(ع)و قيام حسين بن علي شهيد فخّ از نوادگان امام مجتبي (ع) و قيام مختار كه امام سجّاد(ع) در حقش فرمود: الحمدلله الّذي ادرك لي ثاري من اعدائي و جزي المختار خيراً; شكر خدا را كه انتقام خون ما را از دشمنان ما گرفت ، و به مختار جزاي خير عنايت فرمايد.(4)
قيام توابين به رهبري سليمان بن صرد خُزاعي از اصحاب رسول خدا(ص)كه بعد از شهادت حضرت اباعبدالله (ع) به خون خواهي حضرت عليه دستگاه ظلم يزيدي قيام كردند و به درجه رفيع شهادت نايل شدند.
در اسلام اصلي وجود دارد به نام امر معروف و نهي از منكر كه در شرايط خاصي بر همه افراد در هر زمان و مكاني واجب است .
لازمه چنين اصلي اين است كه در مقابل منكرات و انواع ظلم و جور و مقابل ستمكاران قد علم كنند. دربرابر آن ها بايستند. بديهي است كه ايستادن گاهي منجر به درگيري و قيام مي شود.
نتيجه اين كه قبل از قيام حضرت مهدي (ع) انقلاب و قيام كردن مانعي ندارد . منع حضرات ائمه اطهار، جهات ديگري داشته كه به بعضي اشاره شده است .
در اين باره مي توانيد به مجله حوزه شماره مجله حوزه ، ويژه امام زمان (عج)شماره 70ـ 71، مراجعه فرماييد.
نسبت به سكوت شخصيتهايي كه فرموديد اين بزرگوان مداخلات زيادي در امور سياسي داشته اند اما قطعا شرايط را براي قيام كسترده مهيا نمي ديده اند، نه آنكه قيام را نا مشروع بدانند.
پي‌نوشت‌ها:
1.بحار الأنوار، علامة المجلسي ، 1403 - 1983 م ، دار إحياء التراث العربي - بيروت ،ج 25 ،ص 114 ،حديث 15و 17.
2. الكافي‏،شيخ كلينى‏، اسلاميه‏، تهران‏، 1362 ش‏،نوبت چاپ: چهارم ‏ ،ج8،ص265.
3.بحارالانوار، ج 51 ،ص 87.
4 .همان ، ج 45 ،ص 345 ،حديث 13.