با سلام و تشكر از ارتباط شما با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني
در ابتدا باید اشاره شود که واژگان یاد شده اصطلاح عرفانی است و مراد از اشراق قلبی نوعی از معرفت شهودی و قلبی است که گاهی از آن به افاضه انوار الهی و مانند آن نیز تعبیر می شود.(1) و از آنجا که تعبرات عرفانی است برای درک مسله در یک نگاه عارفانه باید گفت:
آگاهی و شناخت انسان از حقایق پیرامونی دوگونه است:
آگاهیهایی که به واسطة پارهای تحلیلهای عقلی یا تجربههای عملی به دست میآید، مثل علوم ریاضی، زیستی و فلسفی. ولی برخی معرفتها را انسان بدون واسطه در درون خویش دریافت میکند و آن را با همة وجود خویش احساس مینماید، که از آن به علم یا معرفت حضوری تعبیر میشود. علم حضوی، علم بی واسطه و علم حصولی، علم باواسطه است.
علم حضوری دو قسم است:
یک قسم آن فطری است و از محدودة اختیار و ارادة انسان خارج است، یعنی انسان در پیداش مقدمات آن هیچ نقشی ندارد، مثل گرایش فطری به معبود، احساس گرسنگی و تشنگی و خستگی.
قسم دیگر، معرفتی است که انسان با تلاش و کسب لیاقت لازم، به آن رتبه نایل میگردد.
در این رتبه، خداوند به صاحبان کمال و فعالان عرصة تزکیة روح و تهذیب نفس، معرفتی قلبی و درونی میبخشد.
روشن است که حکمت خداوندی اقتضا دارد افاضهاش دارای درجات و مراتب باشد. میزان برخورداری صاحبان کمال از این «شراب طهور» (2) به اندازة تلاش و صداقت و خلوصشان برای «کشف» و رفع موانع و حجابها و سیر و سلوک از عالم طبیعت به عالم معنا و کسب کمال و لیاقتی آنان است.
خواجه عبدالله انصاری در منازل السایرین میفرماید:
«برای سیر و سلوک از عالم طبیعت به عالم معنا ـکه مقدمهای جهت دریافت شهودی است ـباید منازل و مراتبی را سیر نمود.
وقتی سالک معارفی را کسب کرد و به منزل «جذبة ارادت» از طبیعت سفلی رسید و از آن جا به منزل «علیین» قدم نهاد و از طریق ریاضت مشروع، باطن خویش را از غبار و آلودگیهای گناه صاف و تخلیه نمود، دیدگان «عقل و فکر» او باز میگردد. و به اندازة دوریاش از گناه، صافی و جلا در آن پدید میآید. این مرحله را «کشف نظری» گویند.
اما این آغاز راه است. کسانی که تشنة وصال خدا و دریافت معرفت شهودی هستند، باید رفع موانع و حجابها و کسب کمالات را با عمل محقق سازد و به تزکیة نفس همت گمارند و کار «دل» را فزونی بخشند، تا پس از «نورانیت عقل» و «کشف نظری» به «نورانیت دل» برسند و این گام دوم است.
عارفان میگویند این دو کشف و معرفت شهودی را از قران نیز میتوان فهمید. مثلا فرمود: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا؛(3) اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيلهاى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مىدهد.
گام سوم،تداوم سیر و سلوک است تا به مرحله کشف اسرار عالم آفرینش و حکمت وجود و پیدایش آنها برسد (مرحله کشف الهی).
گام چهارم «کشف روحانی» است: در این مرحله سالک پس از طی مراحل و پشت سر گذاشتن امتحانات الهی،به مرحلهای میرسد که «چشم باطن» وی باز میشود و بهشت و بهشتیان و جهنم و جهنمیان و فرشتگان را «شهود» میکند.
پس از سیر از این منزل و رفع موانع و حجابهای آن (که بیزحمت و ریاضت محقق نمیشود) به «منزل ولایت» که منزل دوستان خاص خداوند است، وارد میشود.
دریافت معرفت شهودی از این منزلگه به بعد، جلوة خاصی دارد، و «شراب طهور» آن لذتی دارد که درک آن تنها با «وصال» حاصل است، نه با توصیف.
سالک به منزل ولایت که رسید و حجابهای این منزل را کنار زد، احساس شرمندگی و عقبماندگی ویژهای در انجام وظایف بندگی در خود مییابد و مصمم میگردد که سیری دیگر آغاز کند: سیری درونی و مخفی از دیگران و با اخلاصی برتر از منازل پیشین.
از اینجا به بعد، مکاشفات خفی، و اخفی آغاز میشود. و این آغاز راهی دشوار اما لذتبخش است. منازل و مراتب بسیاری پس از آن میباشد که از ظرفیت پاسخ بیرون است.
جهت آگاهی بیشتر به کتاب «صد میدان»ـ و منازل السایرین خواجه عبدالله انصاری رجوع شود.
گفتنی است که این کشف شهودی و احساس باطنی نیز مراتبی دارد که اول آن «عین الیقین» و آخر آن «حق الیقین»است و هر یک از آن دو را نیز درجاتی است بی شمار. آن که به چنین جایگاه رفیعی رسید، دیگر جهان شگفت خلقت را دلیل و مقدمه بر اثبات وجود خدا قرار نمیدهد؛ بلکه با رؤیت جمال و کمال حق، مخلوقات را که چیزی جز فعل او و در عین ربط و تعلق به او نیستند باز خواهد شناخت. چنان که ابا عبدالله(ع) در دعای عرفه به محضرحق عرضه داشت:
«... کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک، ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی تکون الاثار هی التی توصل الیک، عمیت عین لاتراک علیها رقیبا (4)؛ چگونه بر تو به چیزی استدلال شود که در وجود به تو نیازمند است؟!آیا غیر تو ظهوری افزون بر تو دارد تا آشکار کننده تو باشد؟ راستی کی پنهان گشتهای تا نیازمند دلیل برای راهنمایی به سویت باشی؟ و کی دورگشتی تا آثار و نشانهها، رساننده به سویت باشند؟ آه، چه نابیناست چشمی که تو را مراقب خود نبیند!». در باره نشانه های نور قلبی باید گفت : برای آن فیض الهی ممکن است که علایم ونشانه های بسیاری باشد ولی یکی از آن ها این است که انسانی که به در یافت این فیض نایل شده به اطمنان قلبی بار می یابد لذا فرمود: "الا بذکر اللّه تطمئنّ القلوب؛ آگاه باشید! تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد".(5)
پی نوشت ها:
1. صادقی ، آموزه های عرفانی از منظر امام علی(ع)، نشر بوستان کتاب، قم،1384ش ص77.
2. دهر (76) آیه 12.
3. انفال (8) آیه 29.
4. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، نشر دفتر فرهنگ اسلامی تهران، ص496.
5. رعد(13) آیه 13.