منظور از معاد جسمانی چیست؟

از گذشته تا حال اين پرسش همواره در بين علما مطرح بوده که واقعا در قیامت و معاد کدام بخش از انسان حاضر می شود ؟ آیا معاد انسان معاد جسمانی است یا روحانی یا جسمانی و روحانی ؟
هر چند در بین اندیشمندان اسلامی در پاسخ به این سوال اختلافاتی وجود دارد؛ اما در جمع بندی و در ترجيح نظر فلاسفه و متكلمان متاخر می توان گفت که:
معاد انسان در قیامت هم جسمانی است و هم روحانی. مقصود از معاد جسمانی آن است که در جهان اخروی، انسان با وجودی جسمانی حضور می­یابد و نعمت یا عذاب اخروی نیز جسمانی می باشد، ولی معاد روحانی آن است که انسان با وجود روحانی (غیر جسمانی) حیات اخروی خویش را ادامه می دهد. در جهان بازپسین، از لذت‌های معنوی و روحانی بهره‌مند می گردد یا به عذاب‌های معنوی و روحانی دچار می شود. (1)
بسیاری از علمای بزرگ شیعه نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، محقق طوسی، علامه حلی، صدرالمتالهین و . . . با توجه به آیات قرآن و روایات بر این باورند که که معاد انسان هم جسمانی و هم روحانی است. بر اساس این دیدگاه آدمی در آخرت با وجود جسمانی و روحانی حضور می یابد و حیات اخروی او حیاتی دو بُعدی است، مبنای انسان شناختی این دیدگاه همان است که در بحث از حقیقت انسان مطرح است، و آن این که انسان از دو بعد جسمانی و روحانی فراهم آمده، به گونه‌ای که هر دو ساحت در حقیقت او موثر است. یکی (مثلاً جنبه جسمانی) جنبه عارضی و موقتی ندارد، البته بعد روحانی انسان در مقایسه با جسمانی، از نوعی اصالت برخوردار است؛ اما فرعیت بعد جسمانی لزوماً به معنای خروج آن از حقیقت ذات آدمی نیست.
بنابر این اگر دو جنبه جسمانی و روحانی را در ذات انسان موثر بدانیم، چاره‌ای جز پذیرش معاد جسمانی و روحانی نخواهیم داشت، زیرا حضور حقیقت هر فرد در سرای آخرت ضروری است، چرا که در غیر این صورت حاضران در رستاخیز موجوداتی مغایر با انسان‌هایی که مدت زمانی در دنیا به سر برده‌اند، خواهند بود. دیگر نمی‌توان گفت همان شخصی که در دنیا بوده است، اینک در پیشگاه الهی حاضر می شود و پاداش یا کیفر اعمال خود را می‌بیند، بنا بر این لزوم حضور انسان با تمام حقیقت وجودی خود در آخرت اقتضا می‌کند که معاد او معاد جسمانی و روحانی باشد. (2)
سازگاری نظریه معاد جسمانی و روحانی با مبنای انسان شناختی و مضامین وحیانی، دلیل بر صحت این دیدگاه است، اما گاه ادله مستقلی بر صحت این نظریه اقامه می‌گردد که برای نمونه به یک دلیل اشاره می شود:
به حکم عقل، سعادت روح در معرفت خداوند و محبت اوست. سعادت جسم نیز در ادراک امور جسمانی مناسب است، از سوی دیگر در زندگی دنیوی جمع بین این دو سعادت ممکن نیست. شخصی که در لذات معنوی غرق شود، از لذات جسمانی باز می‌ماند و برعکس، همچنین تردیدی نیست که سعادت نهایی انسان در گرو سعادت روح و جسم است. هر چند این امر به دلیل محدودیت‌های عالم دنیا و روح بشری در این عالم محقق نمی‌شود، تحقق آن در آخرت بلا مانع است. (3)
اما آیا جسم انسان در آخرت همین جسم مادی دنیائی است با محدودیت ها و شرایط خاص خودش یا مراد چیز دیگری است ؟ این جسم دنیائی انسان بعد از مرگ پوسیده شده و از بین می رود. و حتی شاید جزو بدن و جسم انسان و یا حیوان دیگری شود، ولی انسانیت انسان که به آن در قیامت مجازات و یا پاداش داده می شود، هیچ گاه از بین نرفته و ثابت خواهد ماند. خدای متعال بدنی مانند بدن دنیوی او خلق خواهد کرد و روح او را بدان متعلق خواهد ساخت،
اگر چه خدای متعال به واسطه قدرت بی پایان و علم بی نهایتش قادر است که تمام سلول های از بین رفته و در بدن موجودات دیگر را با وجود پراکندگی بسیار جمع نموده و آن را به صورت اول در آورد، ولی این مطلب منافاتی ندارد با این که خدا مثل این بدن را محشور کند، نه عین آن را، این بدن بیگانه از بدن دنیوی او نیست، ولی عین آن هم نیست و لذا لازم نیست که همه خواص ماده مثل قوه و استعداد و حرکت و تغییر و زوال را داشته باشد. و می تواند ابدی باشد. (4)

پی‌نوشت‌ها:
1. محمد سعيدي مهر، آموزش کلام اسلامی، نشر طه، قم 1383ش. ج 2، ص 252.
2. همان، ص 253.
3. همان، ص 257.
4. امین صادقی، نتایج کلامی حکمت صدرایی، نشر بوستان کتاب، قم، 1388 ش. ص264.