بسم تعالی
با سلام و عرض احترام؛
طبق آیه 34 سوره نساء در صورتیکه زن نشوز کرده و از وظائف زناشویی خود را در مقابل همسرش انجام ندهد؛ مرد حق دارد 3 مرحله که شامل موعظه، دوری از خوابگاه و سپس زدن است را به انجام رساند.
حال در صورتیکه مرد نشوز کرد و از وظائف خود در حین نزدیکی خودداری نمود، با توجه به آیه 128 سوره نساء، زن میبایست آیا تنها صبوری پیشه کند ؟
با سلام و سپاس از ارتباط¬تان با مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
نشوز یعنی خودداری یکی از همسر ها از انجام وظیفه ای که به دوش گرفته است. زن و مرد در ازدواج وظایفی به دوش می گیرند. زن تامین نیاز جنسی همسر را بر عهده می گیرد و مرد هم مهریه و نفقه وی را عهده دار می شود.
البته طبیعی است که زن و مرد با ازدواج، کانون مهر و محبت و آرامش ایجاد می کنند و هر کدام نیاز روحی، عاطفی و جنسی خود را در این کانون برآورده می خواهد ولی زن معمولا نیاز جنسی خود را آشکار نمی کند و با ناز و غمزه و به زبان بی زبانی مرد را به خود دعوت کرده و او را در پی خود می کشد و ... ولی مرد معمولا نیاز خود را به صراحت می طلبد و فاعل است و ... از این رو مرد به ظاهر خواستگار و خواستار است و زن مطلوب و اجابت کننده و ...
با توجه به این توضیح اجمالی مرد و زن با هم ازدواج می کنند تا از لحاظ قانونی زن تأمین کننده نیاز جنسی و عاطفی مرد و مرد تامین کننده زندگی و رفاه و آسایش زن باشد و غایت هم ایجاد کانونی عاطفی و آرامش بخش است که آن دو را به هم وصل کند و یکی سازد و منشأ نسل بعد گرداند.
حالا گاهی زن از انجام وظیفه ای که قانونا بر عهده گرفته یعنی تأمین نیاز عاطفی و جنسی همسر ، شانه خالی می کند و گاهی مرد از انجام وظیفه یعنی تامین عاطفه، نفقه و هزینه زندگی زن ؛ و قرآن با توجه به واقعیات و امکانیات برای هرد دو راه حل ارائه داده است.
در مورد نشوز زن به مرد راه حل نشان داده که
1. زن را نصیحت کند و به پای درد دل او بنشیند و ببیند علت اعراض او چیست؟ و اگر حرف حسابی دارد بشنود و بپذیرد و رفع کدورت کند و اگر حرفش ناحساب است ، با مهر و محبت و نصیحت او را به بازگشت از حرف ناحساب دعوت کند.
2. اگر زن بدون داشتن حرف حساب از خیره سری متنبه نشد و بر عصیان و سرکشی اصرار داشت، با او در بستر قهر کند تا زن در مرحله ای با نبود او و نبود توجه او مواجه شود و فقدان او را کمی حس کند شاید از خیره سری دست بکشد.
3. اگر در این مرحله هم زن دست نکشید و بر عصیان اصرار کرد نوبت ، به "ضرب" می رسد.
غالب مفسران این کلمه را به "زدن" و تنبیه بدنی تفسیر کرده اند. البته با تصریح بر این که این زدن باید خفیف باشد به نحوی که نه بدنش سرخ یا سیاه شود و نه خون جاری گردد و نه استخوان بشکند. در حقیقت زدن خفیفی که فقط ناراحتی و ناخشنودی مرد را برساند.
البته شاید زدن حتی با این قیدها مفید و معقول نبوده و "ضرب" در راستای قهر در بستر و مرحله ای شدیدتر از آن و به قطع ارتباط و قهر از خانه باشد همچنان که در بعض روایات آمده و قانون مدنی نیز بر این مبنا است.
در هر حال این دستورهایی است که مرد را توان بر انجام آن هست و هزینه ای بر خانواده بار نمی کند و ظلم و اجحاف بر زن نیست و بدون این که اختلاف زناشویی به خارج از خانه منتقل شود، حل می گردد.
اما در باره نشوز مرد می فرماید:
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرا (1)
و اگر زنى، از طغيان و سركشى يا اعراضِ شوهرش، بيم داشته باشد، مانعى ندارد با هم صلح كنند و صلح، بهتر است اگر چه مردم (طبق غريزه حبّ ذات، در اين گونه موارد) بخل مىورزند. و اگر نيكى كنيد و پرهيزگارى پيشه سازيد (و بخاطر صلح، گذشت نماييد)، خداوند به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است (و پاداش شايسته به شما خواهد داد).
در این آیه ، مرحله اول که در نشوز زن مطرح بود ، نفی نشده و وجود آن طبیعی است یعنی با امر به معروف و نهی از منکر و موعظه و نصیحت و شنیدن درد دل و قبول اشکال او در صورت وارد بودن و نصحیت و اندرز او در صورت وارد نبودن اشکالش ؛ که یک مرحله طبیعی است و دستور عمومی "تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر"(2) و آیات امر به معروف و نهی از منکر و دستور های مشابه آن را می گیرد، سعی در رفع نشوز مرد کند.
اگر در مورد مرد بدان تصریح شد برای این بود که اعلام کند تا این مرحله را نگذرانده به مراحل بعد که تنبیهی هستند، اقدام نکند ولی در مورد نشوز مرد، چون زن را بر اقدام تنبیهی توان نیست (توضیح داده خواهد شد) از این رو دیگر تصریح به مرحله وعظ و اندرز لازم نبوده است.
چون مرد فاعل است اگر مرحله پند و اندرز مفید نشد، می تواند به مرحله بعد که تنبیهی است اقدام کند یعنی به زن در بستر پشت کند و فاعلیت و نیاز و خواست خود را کتمان نماید تا زن که مطلوب بودن و التماس شنیدن را می طلبد با فقدان آن مواجه شود، شاید متنبه گردد. ولی در مورد زن که به طور طبیعی خواستار نیست، دستور به قهر در بستر معنایی ندارد و فایده بخش هم نیست. زیرا زمانی این قهر تنبیه و فایده بخش است که مرد خواستار باشد و در فرض او خواستار نیست و فراری است بنا بر این دعوت زن به قهر از بستر یعنی دعوت او به همراهی با شوهر که دوری او را می طلبد.
مرحله سوم هم که زدن یا قهر از خانه و قطع ارتباط باشد نیز به طریق اولی ممکن و مفید نیست زیرا هم معمولا زنان را توان بر زدن مردان نیست و هم قهر آنها از خانه، همان مطلوب مرد ناشزه است.
پس در اینجا تنها راهی که می تواند مورد توصیه باشد این است که زن را به مصالحه با شوهر فرابخواند و با دادن و گرفتن امتیازهایی به هم و از هم با هم توافق کنند تا زندگی زناشویی متلاشی نگردد. در ضمن خداوند در اینجا هر دو را به احسان و تقوا دعوت می کند تا در این مصالحه هیچ کدام در صدد ظلم به دیگری بر نیاید. بلکه با احسان و گذشت به جذب دیگری رو آورد.
بنا بر این دستور قرآن در باره مواجهه زن و مرد با نشوز طرف مقابل ، دستوری معقول، حساب شده و با توجه به واقعیات است و در ضمن به عدالت و تقوا فرا خوانده شده اند تا از ظلم در حق هم احتراز بجویند. بلکه با احسان و گذشت که استحکام بخش زناشویی است، رفتار کنند.
پی نوشت ها:
1. نساء (4)آیه 128.
2. عصر (103)آیه 3.