اول ایام سوگ رو به شما تسلیت عرض میکنم و بابت پاسخگویی جامع و خوب همیشگی تون از شما متشکرم و خداوند به شما خیر بدهد , دوستی که وجود خدا را باور ندارد و در این راه تبلیغ میکند و تقریبا به هیچ وجه راضی نمیشود سوال های زیادی دارد , هر چند که متاسفانه بعذا از فحش هم استفاده میکند و از همه بدتر به خداوند و پیامبران و... هم فحاشی میکند اما این سوال او را بطور نمونه بدون بی احترامی بنده کپی میکنم شما پاسخگو میشوید ان شاء الله هم بنده مطالعه میکنم هم ان شاء الله به سمع و نظر ایشان میرسانم هم در بلاگ شخصی ام با ذکر منبع قرار میدهم و هم اینکه شما جایز هستید بدون نام بنده سوال و جواب را انتشار بدهید ... متشکرم

بررسی مجوز تجاوز جنسی به زنان شوهردار در اسلام از زاویه‌ای دیگر. .
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا (نساء/24) و زنان شوهردار (بر شما حرام است؛) مگر آنهائی كه مالك (آنها در جنگ) شدهايد، اينها احكامي است كه الله بر شما مقرر داشته و زنان ديگر غير از اينها (زنانی که در جنگ به غنیمت گرفته اید) در صورتی برای شما حلال است كه با اموال خود آنها را اختيار كنيد در حالي كه پاكدامن باشيد و از زنا خودداري نماييد, پس هنگامیکه از آنها بهره بردید واجب است که مزد آنها را بپردازيد و گناهي بر شما نيست نسبت به آنچه با يكديگر توافق كردهايد بعد از تعيين مهر، الله دانا و حكيم است.
این آیه عطف یه آیه‌ی پیش از خود است:
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالاَتُكُمْ وَبَنَاتُ الأَخِ وَبَنَاتُ الأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللاَّتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَآئِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللاَّتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ اللاَّتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلاَئِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَأَن تَجْمَعُواْ بَيْنَ الأُخْتَيْنِ إَلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا (نساء/23) حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمهها، و خالهها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادراني كه شما را شير دادهاند، و خواهران رضاعي شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان كه در دامان شما پرورش يافتهاند از همسراني كه با آنها آميزش جنسي داشتهايد - و چنانچه با آنها آميزش جنسي نداشتهايد، (دختران آنها) براي شما مانعي ندارد - و (همچنين) همسرهاي پسرانتان كه از نسل شما هستند (- نه پسر خواندهها -) و (نيز حرام است بر شما) جمع ميان دو خواهر كنيد؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده؛ چرا كه خداوند، آمرزنده و مهربان است
قبلا این آیه از دید قرآن توضیح داده شده است، اما بخوانید نظر علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان را در مورد تفسیر این آیه:
این واژه یعنی کلمه‌ی "محصنات" عطف است به کلمه‌ی "امهات" و معنای آیه چنین می‌شود: حرام است بر شما ازدواج با مادران و ... و همچنین ازدواج با زنان شوهردار – البته مادام که شوهر دارند-.
و بنابراین جمله‌ی " إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ" در این مقام خواهد بود که حکم منعی که بود از کنیزان بردارد، یعنی بفرماید زنانی که ازدواج کرده‌اند، و یا بگو شوهر دارند، ازدواج با آنها حرام است به استثنای کنیزان که در عین اینکه شوهر دارند ازدواج با آنها حلال است به این معنا که صاحب کنیز که او را شوهر داده می‌تواند بین کنیز و شوهرش حائل شود، و در مدت استبراء نگذارد با شوهر تماس بگیرد و آنگاه خودش با او همخوابگی نموده، دوباره به شوهرش تحویل دهد که سنت هم بر این معنا وارد شده است....

بخوانید نظر شهید اول در مورد احکام نزدیکی با کنیزی که شوهر دارد و سرنوشت فرزند او:
فرزند کنیز، در صورت تحقق شرایط سه گانه (یعنی نزدیکی و به دنیا آمدن بچه پس از گذشت شش ماه یا بیشتر تا حداکثر زمان حمل) به شوهر تعلق دارد، همچنین در ازدواج موقت(چنین است) اما اگر مولا(صاحب کنیز) یا شوهر(برده) آن را از خود نفی کنند (هر کدام بگویند که فرزند من نیست) در این مورد فرزند بدون لعان از مولا یا شوهر نفی می‌شود، اگر چه( او با نفی فرزند از خودش) کار حرامی انجام داده است، و اگر(شوهر) دست از انکار بردارد و اعتراف نماید که فرزند از آن اوست، این اعتراف صحیح است و فرزند به او ملحق می‌شود. (لُمعه دمشقیه)
این جملات بزرگان دین به قدری واضح است که من نیاز بر شرح نوشتن را نمی‌بینم، شهید اول یزرگترین فقیه شیعه است و کتابهایش مخصوصا کتاب "لمعه دمشقیه" او در مقطه فوق لیساس حقوق تدریس می‌شود از پایه اصول قضاوت در ایران ماست!!!
.
چگونه اسلام دین رحمت است، درحالیکه کتاب مقدسش دستور به تجاوز به زنان اسیر را میدهد؟!
الله مسلمین را به کشتن و" قطع و دست و پا" و سنگسار و زنده زنده سوزاندن انسان و برده داری و هزاران دستور .دیگه دعوت میکنه ، یکی از شاهکارهای الله اینه که به مسلمین اجازه میده که زنان اسیر را هر چند که شوهردار باشند، به تملک در بیارند و باهاشون رابطه جنسی داشته باشند!!
چطور مسلمینی که در حرف، شعار" اگر دین ندارید لا اقل آزادمرد باشید" را میدهند و انتظار برخورد جوانمردانه را دارند، اما نوبت خودشان که میرسد ، در عمل روی هر چه ناجوانمرد را سفید میکنند
.
__________________________________
متشکرم.

پرسشگر محترم کنیزی که آمیزش با او برای صاحبش جایز است و احتیاج به عقد ندارد و داشتن شوهر مانع این آمیزش نیست، دو صورت دارد:
1. زنان شوهر داری که به همراه مردان خود در میدان جنگ تهاجمی علیه اسلام حضور داشتند و بعد از شکست به اسارت در می آمدند (مثل حنین، هوازن و ...) اگر حاکم اسلامی (امام معصوم یا جانشین عادل او) مصلحت می دید ،این زنان اسیر را به کنیزی می گرفتند و بین رزمندگان تقسیم می کردند و این زنان از همان لحظه اسارت از مردان خود جدا شده و بر صاحبان خود حلال می گشتند و احتیاج به طلاق و عده نبود. (اسارت به منزله طلاق است )
2. کنیزی که صاحبش او را به ازدواج دیگری درآورده بود، صاحبش حق داشت بین آن کنیز و شوهرش حائل شود و بعد از استبرائ و یک بار حیض شدن با او آمیزش کرده و دوباره او را به شوهرش تحویل دهد. این از احکام مالکیت است و لغو آنها به معنای لغو مالکیت می باشد. اگر کسی بخواهد که کنیزی مخصوص خودش باشد باید او را بخرد ولی وقتی کنیز را نمی خرد و با اجازه صاحب کنیز با او ازدواج می کند، خودش این حکم را پذیرفته است.
بنا بر این ایراد ايشان در مورد دوم اصلا وارد نیست. زیرا این اثر مالکیت مالک است که در مال خودش حق تصرف دارد و نمی توان مالکیت را اجازه داد و آثار مالکیت را از آن گرفت و راه فرار هم وجود دارد و فرد می تواند با خریدن کنیز مالک بلامنازع او می گردد و وقتی با کنیزی که ملک دیگری است، ازدواج می کند خودش می داند که این اتفاق ممکن است بیفتند و با این وجود اقدام می کند.
اما حکم دوم یک حکم تنبیهی و برای بازدارنگی است تا دیگران جرأت تعرض به جامعه اسلامی را پیدا نکنند.
وقتي قبيله و عشيره اي همگي اعم از زن و مرد و بزرگ و کوچک به جنگ با اسلام قيام کردند، مسلمانان بايد از کيان خود دفاع کنند و با آنان بجنگند و تا زماني که شکست آنان قطعي نشده، دشمن را بکشند و اگر قبل از شکست قطعي، دشمن پيشنهاد مصالحه داد، امام بر اساس توافق با آنان رفتار مي کند. اما اگر جنگیدند تا شکست آنان قطعي شد، باید بعد از شکست قطعی دشمن را به اسارت بگيرند و دشمناني که در جنگ شکست مي خورند و تسليم مي شوند، امام مسلمانان با رعايت مصلحت جامعه اسلامي در مورد آنان اعم از مرد و زن و کوچک و بزرگ تصميم مي گيرد که به منت یا در قبال فدیه آزادشان کند یا به بردگي گرفته مي شدند و زنان که همراه آنان بودند نیز ، به عنوان کنيز به ملکيت مجاهدان در مي آمدند و همچنان که رزمنده مسلمان مالک برده مرد مي شد و مي توانست او را بفروشد يا به کار بگيرد، مالک زن هم مي شد و اگر مي خواست، می توانست از او بهره جنسي ببرد، چون ملک خودش بود، ديگر احتياج به عقد نداشت.
این حکم فقط مربوط به جنگ با کافرانی است که علیه اسلام و جامعه اسلامی شمشیر کشیده و برای به نابودی کشاندن اسلام هجوم آورده باشند.
مسلمانان حق ندارند ابتدا و بدون تبلیغ و دعوت و بدون این که مورد هجوم واقع شوند و برای تحمیل اسلام یا کشورگشایی به سرزمینی حمله کرده و مردان جنگی آنان را بکشند و بقیه را اعم از زن و مرد به بردگی بگیرند.
اجازه به بردگی گرفتن فقط در مورد مردان و زنانی است که به کشور اسلامی هجوم آورده و در صدد نابودی اسلام و مسلمین هستند و این اجازه هم فقط مربوط به کسانی است که در میدان نبرد حضور دارند و آن هم در صورتی است که امام مسلمانان به بردگی گرفتن اسیران را جایز بداند و اجازه دهد.
البته برده گرفتن شرکت کنندگان در جنگ را اسلام باب نکرد بلکه قانون عمومي آن زمان بود و اسلام هم مخالفت فوري و دفعي با آن را مناسب نديد بلکه به مبارزه تدريجي با آن پرداخت و ضمن پذيرفتن اصل آن، زمينه هاي ورود بندگان به جامعه اسلامي و آزاد شدن و ايمان آوردن آنان را ايجاد کرد.
خلاصه کسي که براي هدم و نابودي گروهي اقدام کرد، با اين اقدام خود به آن گروه اجازه داده اگر بتوانند او را هدم و نابود کنند و اگر آنان بر وي غلبه کردند و به جاي کشتن او ، وي را به بردگي گرفتند و مالک همه منافع او شدند، اين نه تنها ظلم نيست. بلکه مقابله به مثل با او و عکس العمل رفتار ظالمانه خودش است باضافه احسانی که به او شده است. اين رفتار با ستمگر متجاوز، نزد هيچ کس ناپسند نبوده و نکشتن و به بردگي گرفتنش، خدمتي به اوست. زيرا برده بودن بخصوص اگر مالک، مسلمان معتقد و پاي بند باشد، در معرض نجات دنيا و آخرت قرار دادن فرد است.
البته اين حکم اسلام به تبع شرايط حاکم در آن زمان و به صلاحديد حاکم اسلامي در آن عصرها بود. اما حالا که برده داري و به بردگي گرفتن انسان ها در جهان ممنوع شده، معلوم است که اسلام به اين قانون متمايل تر است و رهبر جامعه اسلامي هم مصلحتي براي به بردگي گرفتن اسيران نمي بيند بخصوص که چهره اسلام را زشت جلوه مي دهد و اسلام و رهبر جامعه اسلامي براي پيمان ها و مواثيق معقول و ارزشمند جهاني ارزش قائل است و داعيه دار چنين پيمان ها و ميثاق هايي است.