پرسشگر محترم با تشكر از ارتباطتان با اين مركز
اسلام برده داری را ایجاد نکرده و قانون برده داری را وضع ننموده و ما در کتب فقهی و روایی اسلام کتابی به نام "کتاب العبد و الامه =کتاب غلام و کنیز" نداریم ،بلکه برده داری قانون پذیرفته شدن جهان آن روز بود که اسلام با آن به مبارزه برخاست . ضمن محدود کردن راه های برده گیری، راه های زیاد وجوبی و قهری و استحبابی و اختیاری برای آزاد شدن بردگان وضع کرد . از این رو ما در کتب فقهی اسلام "کتاب العتق" داریم که حاوی قانون های اسلام برای آزاد شدن بردگان است.
البته اسلام راه مبارزه معقول و منطقی با این معضل را پیش گرفت . به یکباره و بدون ایجاد زمینه های لازم به الغای دفعی بردگی اقدام نکرد ،زیرا الغای یکباره علاوه بر این که در آن زمان به جامعه نوپای اسلامی ضربه شدید می زد و مردمان را که اکثرا در آن روزگار برده و کنیز داشتند، از گرایش به اسلام دور می کرد، برای بردگان نیز مصیبت بار بود، زیرا بدون اینکه برای متکی به خود بودن برده ها زمینه روحی و اجتماعی لازم فراهم آمده باشد، به یکباره آن ها از پشتیبانی صاحبان خود محروم و یله و رها می شدند.
در غرب مبارزه شدید و سریع و الغای یکباره برده داری، برای برده ها کلی مصیبت ایجاد کرد.
براي اين که موضع اسلام در برابر برده داري و حقانيت آن موضع، روشن شود ،لازم است نيم نگاهي به تاريخ برده داري بيندازيم:
در قديم از سه راه انسان ها به بردگي گرفته مي شدند:
1. زور و قلدري:
مثلاً رئيس قبيله به زور مي توانست ديگران را به بردگي بگيرد يا يک قبيله بدون دليل به قبيله ديگري شبيخون زده و هجوم برده و افراد قبيله ديگر از زن و مرد و کودک را به اسيري بگيرد.
2. داشتن ولايت ارث و شوهري، و غيره.
به عنوان مثال: پدر مي توانست فرزند خود را بفروشد.
3. جنگ ؛
برده گيري در جنگ هاي دفاعي حتي در بين ملل داراي تمدن نظير روم، هند، يونان، ايران.نيز معمول بوده است. ابتدا اين گونه بود كه قبيله پيروز در جنگ خواه مهاجم يا مدافع، تا آخرين نفر از طرف مغلوب را مي كشت. امّا در طول زمان، و نيز از باب نوع دوستي، بنا را بر اين گذاشتند كه اسيران جنگي را به عنوان غنيمت تملك كنند، هر چند در آن دوران هم روش ها فرق مي كرد و رومي ها و يوناني ها سختگيرتر بودند. (1)
دين اسلام از سه روش فوق. دو روش زور و ارث را ردّ و روش سوم يعني جنگ دفاعي را تحت شرايطي امضا كرد تا به مرور زمان و با شرايطي كه قرار داده است، زمينه هاي آن نوع برده داري را هم از بين ببرد.
برده گیری در جنگ ها و از اهل جنگ (دارالحرب) هم حکم تاسیسی اسلام نیست، بلکه سیره جاری مردمان در آن زمان بوده و اسلام هم به مصالحی (رعایت مصلحت مسلمانان و جلوگیری از شجاع شدن کافران علیه آن ها و مقابله به مثل و...) تا حدودی و با شرایطی فقط آن را اجازه داده است.
قرآن با این که با توجه به واقعیت موجود عبد و کنیز در جامعه، به موضوع عبد و امه تصریح کرده و احکامی در این رابطه وضع نموده، ولی امضای برده گیری اسیران جنگ و افراد دارالحرب در قرآن نیامده است. در قرآن در باره محاربان و مهاجمان به کشور اسلامی فقط آمده:
فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها؛(2)
هنگامى كه با كافران (جنايت‏پيشه) در ميدان جنگ رو به رو شديد ،گردن هايشان را بزنيد، (و اين كار را هم چنان ادامه دهيد) تا به اندازه كافى دشمن را در هم بكوبيد .در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد .سپس يا بر آنان منّت گذاريد (و آزادشان كنيد) يا در برابر آزادى از آنان فديه [غرامت‏] بگيريد (و اين وضع بايد هم چنان ادامه يابد) تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد.
این که جایز است برده ها را به بردگی بگیریم، حکم رسول خدا بوده که حاکم جامعه بوده و رعایت مصالح جامعه اسلامی به او سپرده شده بود . به همین جهت برده گیری اسیران مهاجم کافر و مشرک را باید از احکام حکومتی دانست که در هر زمان تابع مصلحت سنجی ولی امر است . نباید آن را از احکام جاوید اسلام مانند نماز و روزه و زکات و...شمرد.
اما اينكه چرا اسلام برده گيري و برده داری را به کلی و یکباره مردود ندانست . بلكه فقط محدوديت هايي در آن ايجاد كرد؟ بدان خاطر بود كه:
1. اصلاح عادات غلط به زمان نيازمند است.
2. در آن زمان بردگان فراواني وجود داشتند . گاهي بخش عظيمي از جامعه را بردگان تشكيل مي دادند . اگر از ابتدا بردگي به طور كلّي ملغا مي شد، رهايي بردگان باعث نابودي آنان و خانواده هاي شان مي شد. زيرا بردگان در آن زمان نه كسب و كار مستقلي داشتند و نه زندگي مستقلي.
حداقل اثر سوء آزاد كردن اين جمعيت انبوه، مختل كردن امنيت جامعه بود. بررسي اين نكته نشان مي دهد كه برخورد ضربتي و دفعي با مسأله برده داري، امري غير حكيمانه، بلكه غير ممكن است. از اين رو اسلام، در برخورد با اين مسأله ـ چنان كه در مورد "شراب" عمل كرد ـ به اصلاح تدريجي پرداخت.
3. بندگان در آغاز اسلام، منبع اقتصادي و نيروي نظامي نيرومندي براي مشركان و حتي مسلمانان بودند. مشركان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و ميدان هاي جنگ به كار مي گرفتند. چنانچه اسلام در همان ابتدا دستور آزادي بردگان را مي داد، بديهي بود كه تنها مسلمانان به آن عمل كنند. چرا كه مشركان به آن اعتقادي نداشتند.
اين شيوه رفتار، پيامدهاي بسيار ناخوشايند و ضربه مهلكي براي جامعه اسلامي نوپا در پي داشت. از جمله:
الف: مسلمانان به يكباره از نيروي اقتصادي و نظامي عظيمي محروم مي شدند . اين ضربه مهلك اقتصادي به آنان بود.
ب: بندگاني كه به اسيري گرفته مي شدند، چنانچه آزاد مي شدند، چون جا و مكان و درآمد مناسبي نداشتند، به ناچار به پيش مشرکان باز مي گشتند و آنان ، از اين ها هم براي تقويت بنيه اقتصادي و نيروي نظامي استفاده مي كردند.
حاصل آن بود كه آزادي بندگان به تدريج، مانع از خسارت اقتصادي و نظامي مسلمانان شد.

4. به طور كلي، دشمن محارب در صدد نابود ساختن است . فطرت بشر چنين فردي را محكوم به فنا دانسته و دست كم به بردگي گرفتن او را تجويز مي كند.
5. علاوه بر حكم فطري، تا آن جا كه تاريخ نشان داده است، انسان ها دشمنان خود را به عنوان غنيمت اسير مي گرفته اند. (3)
برده گيري كه اسلام معتبر دانسته ،حقي است كه با فطرت بشر مطابقت دارد كه همان برده گيري دشمنان اساس دين و مجتمع اسلامي است.چنين كساني به حكم اجبار، به داخل جامعه جذب مي شوند و در لباس بردگي درمي آيند تا به تربيت صالح ديني تربيت يافته و به تدريج آزاد شوند، همانند مريضي كه طبيب آزادي عمل او را تحت كنترل در مي آورد تا به سلامتي برسد.
جهان متمدن هر چند به ظاهر، نظام برده داري را ملغا اعلام كرد، امّا هنوز هم همان نظام به شكلي ديگر در جهان معمول است. با نگاهي كوتاه به جنگ جهاني دوم و قيموميت بر ملل محروم و مغلوب ، مي بينيد كه چه فجايعي به بار آوردند. هنوز هم محرومان ملل، گرفتار آن نظام قيموميتي غلط هستند. (4)
پس اسلام علاوه بر این که برده گیری و برده داری را محدود و کرد و برای آن قید ها و شرایطی قرار داد، براي حل تدريجي آن هم راه حل هايي ارائه داد كه در محورهاي زير آن ها را مورد توجه قرار مي دهيم:
الف) بستن سرچشمه بردگي:
اسلام از بين سه راه معمول برده گيري در آن زمان، دو راه را به كلي ردّ كرد و نپذيرفت (زور و قلدري، ولايت شوهر، ارث و غيره) و به عللي كه گذشت، براي از بين بردن راه سوم (راه برده گيري در جنگ) محدودیت هایي ايجاد كرد، حتي در صورت پيروزي در جنگ هم گرفتن برده الزامي نبوده ، بلكه دستور اسلام در اين مورد اين است كه بعد از خاتمه جنگ با كفار، افرادي كه اسير مي شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:
ـ از آنان فديه گرفته شده، آزاد شوند.
ـ با اسيران مسلمان مبادله شوند.
ـ و در نهايت، در مواردي كه دو راه قبلي صلاح نبود، به جاي اين كه آن ها را بكشند، اسيرشان كرده و براي خدمت، به كار بگمارند و بين مردم تقسيم كنند. (5) انتخاب راه برخورد توسط امام و به تناسب مصلحت جامعه اسلامي صورت مي گيرد.
ب) گشودن دريچه آزادي:
اسلام، تمهيداتي ديگر براي آزادي بردگان انديشيده است، از جمله :
ـ آزادي اسير را يكي از كفارات قرار داده است. (6)
ـ با ازدواج زني كه برده است با يك انسان آزاد و بچه دار شدن آن زن، فروش آن زن ممنوع مي شود تا از سهميه ارث فرزندش آزاد شود. (7)
ـ سهمي از زكات براي خريد برده ها و آزاد كردن آنان قرار داده شد كه بدين ترتيب يك بودجه دايمي براي اين كار از بيت المال در نظر گرفته شده و تا آزادي كامل همه بردگان ادامه خواهد يافت. (8)
ـ آزادي بردگان يكي از عبادات شمرده شده و بزرگان در اين زمينه پيش قدم بوده اند تا آن جا كه گفته شده حضرت علي بن ابي طالب با دسترنج خود هزار بنده را آزاد كرد. (9)
ـ هر كس سهم خود از برده مشترك را آزاد كند، سهم شريك ديگر به طور قهري آزاد مي شود. (10)
ـ هرگاه كسي مالك يكي از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دايي، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و يا خواهرزاده خود شود، آن ها فوراً آزاد مي شوند.(11)
ـ در برخي موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به برده اش مجازات هاي سختي انجام دهد، آن برده خود به خود آزاد خواهد شد. (12 ) و...
ج) احياي شخصيت بردگان:
در دوراني كه بناست بردگان به تدريج آزاد شوند. دين مبين اسلام براي اِحياي حقوق آنان اقدامات وسيعي كرده است. به طوري كه هيچ فرقي بين بردگان و آزادها قرار نمي دهد . جز به تقوا و پرهيزكاري . به بردگان اجازه مي دهد همه گونه پُست هاي اجتماعي را عهده دار شوند . از فرماندهي گرفته تا پست هاي حساس ديگر كه به عنوان نمونه سلمان، بلال و قنبر را مي توان نام برد.(13)
د) رفتار انساني با بردگان، در اسلام دستورهاي زيادي در مورد مدارا با بردگان آمده است از جمله:
ـ پيامبر(ص) فرمود: جبرئيل آن قدر براي آزادي برده سفارش كرد كه من فكر كردم براي آزادي برده مهلت معيني مقرر گرديد. (14)
رواياتي داريم كه در مورد بردگان، أجل هفت سال را مطرح كرده و فرموده اند: بعد از هفت سال برده را از كار معاف و او را آزاد كنيد. (15)
حضرت امام صادق مي فرمود: هرگاه پدرم به غلامش دستوري مي داد و ملاحظه مي كرد كه آن كار، سخت است، خودش بسم الله مي گفت و كمك مي كرد. (16)
خوشرفتاري نسبت به بردگان در اين دوران انتقالي، به حدي است كه حتي بيگانگان نيز از آن تمجيد كرده اند. به عنوان نمونه، جرجي زيدان مي گويد: اسلام نسبت به بردگان فوق العاده مهربان است . پيامبر اين دين در مورد بردگان سفارش بسيار نموده است; به عنوان مثال: "كاري كه برده تاب آن را ندارد، به او واگذار نكنيد" يا "هرچه خودتان مي خوريد به او بدهيد"(17)
بنا بر اين اسلام در آن زمان که برده داري وجود داشت ،وجود آن را تا حدودي تجويز کرد تا با يک برنامه حساب شده و موفق، به مبارزه با آن پردازد . به هيچ وجه اسلام اين قانون را ايجاد نکرد . طريقي هم که اسلام براي مبارزه برگزيد، طريق تدريجي بود و با موفقيت قرين شد ،در حالي که اگر طريق مبارزه يکباره را پيش مي گرفت ، علاوه بر اينکه زيان بزرگي به جامعه نوپاي اسلامي مي زد ، با موفقيت هم قرين نمي شد. اتفاقا در تاريخ مبارزه با بردگي توسط غربيان، با مبارزه قاطع و يکباره مواجهيم که به شکست انجاميد .
اما امروزه خوشبختانه این معضله حل شده ؛ مقصود و غایت اسلام که ریشه کن شدن بردگی است، حاصل شده است.
اما اگر به فرض محال جامعه بشری غیر مسلمان دوباره به برده گیری و برده داری رو آورد و برده و کنیز بدون خواست اسلام و مسلمانان وجود پیدا کند، طبیعی است که اسلام باید برای آن حکم داشته باشد . اگر مثلا کشورهای غیر اسلامی به خود اجازه دهند به حوزه اسلام حمله کنند و مسلمانان را به بردگی بگیرند، طبیعی است که چه بسا حاکم جامعه اسلامی مصلحت ببیند اسیران چنین جنگ هایی را که مهاجمان ظالم هستند، به بردگی بگیرد . طبیعی است که اجازه ورود بردگان به کشور اسلامی و خرید آن ها توسط مسلمان ها را دادن در جهت خدمت به بردگان است زیرا آن ها را اولا زیر دست مسلمانانی قرار می دهد که به حکم دین شان موظف به خوشرفتاری با بنده ها هستند و علاوه بر آن برده ها را در معرض آزاد شدن قرار می دهد.
بنا بر این اگر دوباره برده داری رایج گردد ، نحوه مواجهه با آن با صلاحدید حاکم اسلامی است . اگر ایشان صلاح ببیند، می تواند آن را اجازه دهد.
پي نوشت ها:
1. الميزان، علامه طباطبايي، ترجمه موسوي همداني، ج 6، ص 544، نشر رجأ.
2. همان.
3.همان، ص 549.
4. همان، ص 561 ـ 566.
5.همان، ج 18، ص 337 ـ 341، جامعه مدرسين.
6. تحريرالوسيله، امام خميني، ج 2، ص 110 ـ 117، جامعه مدرسين.
7. مكاسب، شيخ انصاري، ص 175، سطر 14، دارالحكمة.
8. تفسير نمونه، مكارم، ج 12، ص 418، اسلامية تهران.
9. بحارالانوار، مجلسي، ج 41، ص 43، اسلاميه تهران.
10. جواهرالكلام، شيخ محمدحسن، ج 34، ص 154 ـ 158، چاپ بيروت
11.تفسير نمونه، مكارم، ج 21، ص 42، اسلاميه تهران.
12. وسائل الشيعه، ج 16، ص 26(20 جلدي)
13. تفسير نمونه، همان، ج 21، ص 421.
14. وسائل الشيعه، همان.
15 همان.
16.بحارالانوار ، ج 74، ص 142، ح 13، چاپ ـ اسلاميه تهران.
17. تاريخ تمدن، جرجي زيدان، ج 4، ص 54.
جهت اطلاع بيش تر مي توانيد به كتاب هاي ذيل مراجعه كنيد.
1ـ ترجمه تفسير الميزان، ج 6، ص 494 ـ 497، چاپ جامعه مدرسين.
2ـ بحارالانوار ، ج 74، ص 1141، چاپ اسلاميه تهران.
3ـ مناظرة دكتر و پير، شهيد هاشمي نژاد، ص 159 ـ 178.
4ـ تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ج 14، ص 451 ـ 467، چاپ اسلاميه تهران.