با سلام و عرض ادب

شرايطي كه در آيه 25 سوره نساآمده مثل "آنها كه توانايي ازدواج با زنان آزاد را ندارند" و يا "براي كساني كه بترسند به زحمت بيافتند" و يا "خودداري براي شما بهتر است" را چگونه ميتوان با زندگي ائمه اطهار منطبق كرد؟
اين سوال را به دليل دانستن حقيقت ميپرسم و نه از روي عناد.
با سپاس

در گذشته انسان ها را به ظلم به بندگی می گرفتند و انسان ها از لحاظ اجتماعی و حقوقی به برده و آزاد تقسیم می شدند.
کنیز و عبد ملک مولای خود بود و از خود اختیار نداشت . مولایش بدون عقد ازدواج می توانست از او بهره جنسی ببرد و می توانست بهره بردن جنسی از کنیزش را به دیگری تحلیل نماید یا او را به همسری دیگری درآورد و اگر فردی با کنیزش ازدواج می کرد، مولای کنیز می توانست کنیز را از شوهرش بازپس گرفته و بعد از استبرا، از او بهره جنسی گرفته و دوباره او را به شویش برگرداند. همچنین می توانست مستقیما به این کنیز که ملک خودش و زن دیگری بود ، امر و نهی کند و... (1)
برده هم تقریبا مثل کنیز تحت امر و نهی مولایش بود و غالب تصمیم گیری های زندگی اش با مولایش بود از این رو طبیعی است که با توجه به این واقعیات زدن دادن به غلام و زن گرفتن کنیز چندان جالب نبوده و بهتر بود اگر کسی غلام یا کنیزی را برای زن دادن و به زنی گرفتن پسندیده ، او را بخرد یا ابتدا مقدمات آزادی او را فراهم سازد و بعد به او زن داده یا او را به زنی بگیرد.
علاوه بر موارد فوق، در جاهلیت عرب متاسفانه مردم کنیزان را به روسپیگری وامی داشتند و غالب کنیزان به این کار عادت کرده بودند و روسپیگری کنیزان، عادی شده و قبیح نمی نمود در حالی که روسپیگری برای زنان آزاد کار ناپسندی به شمار می آمد:
وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا(2)
کنیزان خود را که به عفت مایلند، برای رسیدن به دنیا بر زنا مجبور نکنید .
بنا بر این از دواج با کنیزان با توجه به اختیاری که مولای کنیز نسبت به او داشت (و فرزند کنیز هم برده و ملک مولا به حساب می آمد مگر این که آزاد بودن او و تعلقش به شوهر کنیز ، به هنگام ازدواج شرط می شد) و با توجه به فساد گسترده ای که بین کنیزان رایج بود ، ناپسند شمرده شد ولی مباشرت جنسی فرد با کنیز خود و خریدن کنیز دیگری و آزاد کردن و ازدواج با او بعد از آزادی ، مشمول این کراهت نبود زیرا نه فرد دیگری بر کنیز خریداری شده اختیار و تسلطی داشت و نه کنیز مؤمن و پاک از آزاد مؤمن و پاک از لحاظ انسانی پایین تر بود.
اما در جاهلیت عرب ، جدای از این مسائل ، کنیز و برده اصلا در زمره انسان به حساب نمی آمد و دون مرتبه تر از انسان شمرده می شد و ازدواج با او از این جهت عار و عیب بود و کم کم این عیب و عار به ازدواج با کنیزان و بردگان حتی بعد از آزاد شدن آنان هم سرایت داده شد و برای خود فرد و فرزندانش عیب بود که همسرش یا مادرفرزندش سابقه کنیزی داشته باشد.
بعضی گمان کرده اند که اگر قرآن فرموده:
وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِنات(3)‏
و آنها كه توانايى ازدواج با زنان (آزاد) پاكدامن باايمان را ندارند، مى‏توانند با زنان پاكدامن از بردگان باايمانى كه در اختيار داريد، ازدواج كنند.
از آن روست که مانند عرب جاهلی و بقیه جاهلان ، اصل ازدواج با کنیز را نمی پسندد و آن را کسر شان می داند و ...؛ در حالی که قرآن با این فرهنگ به شدت در افتاد و بردگان را هم مانند دیگران، انسان شمرد و گر چه تا زمان برده بودن، احکام خاصی برای آنان قائل شد اما در جامعه ای که ازدواج با کنیزان حتی پس از آزاد شدن آنان عیب و عار بود ، نه تنها این ازدواج را جایز شمرد بلکه بدان دعوت کرد ؛ البته اعلام کرد که با کنیزان آزاد شده مؤمن و پاکدامن ازدواج کنید و برای این که عار نداشته باشند، اعلام کرد:"بعضکم من بعض" شما همه از یک اصل هستید و تفاوت ندارید و برتری به ایمان است.
رسول خدا هم بر خلاف فرهنگ جاهلی، به زن دادن به بردگان آزاد شده تشویق کرد و دختر عمه اش زینب را که از اشراف زاده های قریش بود به عقد برده ای آزاد شده( زید بن حارثه) درآورد و به ازدواج با کنیزان آزاد شده تشویق نمود و چند تن از همسران خود پیامبر، کنیزان آزاد شده بودند از جمله جویریه و صفیه و ماریه. امامان نیز همین سیره را ادامه دادند و امام سجاد با کنیزان آزاد شده (چه کنیزانی که توسط دیگران آزاد شده بودند یا خودش آزاد کرده بود ) ازدواج می کرد همچنان که از مباشرت با کنیز و فرزنددار شدن از او ابا نداشت و این را برای خود و فرزندانش عیب نمی دانست ؛ با این که اطرافیان و مخالفان او را از این کار منع کردند و بر این کار سرزنش نمودند. امام در جواب این اعتراضات فرمود ملاک عزت و کرامت ایمان است نه آزاد یا برده بودن و ازدواج با کنیز عار نیست (4) با توجه به تداوم این سیره بین امامان است که تعدادی از امامان کنیز زاده بوده اند.
البته امامان کنیزان را می خریدند و با آنان به عنوان کنیز همبستر می شدند یا آنان را آزاد کرده و با آنان ازدواج می نمودند زیرا ازدواج با کنیز دیگری به همان جهاتی که گفته شد ، مکروه بود و سابقه ندارد امام با کنیز کسی به اذن صاحبش ازدواج کرده باشد و ازدواج با کنیز دیگری را قرآن به جهاتی که ذکر شد، گر چه جایز شمرد ، ولی پسندیده نمی داند.
امامان محدودیتی برای ازدواج با زنان آزاد نداشتند ولی در بین کنیزان ، زنان مؤمنه اي می یافتند که از جهات مختلف بر زنان آزاد برتری داشتند از این رو آنان را می خریدند و به عنوان کنیز با آنان آمیزش می کردند یا بعد از خریدن آزادشان می کردند وبعد از آزادي با آنان ازدواج می نمودند.
پی نوشت ها:
1. طباطبایی ، المیزان، ترجمه موسوی همدانی ، قم ، انتشارات اسلامی ، 1374 ش ، ج4 ، ص446.
2. نور (24) آیه33.
3. نساء (4) آیه 25.
4. کلینی ، کافی ، تهران ، اسلامیه ، 1367 ش ، ج 5 ، ص 344 -345.