پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني
از نظر تعالیم دینی ماهیت ازدواج موقت چیزی غیر از ازدواج دائم نیست. تنها در برخی شروط و قیود با هم تفاوت دارند؛ در واقع ازدواج موقت نوعی امر ثانوی و خاص برای مواقع ضروری است، اما حقیقت و ماهیتی جدا از اصل ازدواج ندارد. ماهیتا نوعی ازدواج درجه دو محسوب می شود. در نتيجه فلسفه ازدواج موقت همخوان با اصل تعدد زوجات است.
تقریبا در همه ادیان و فرهنگ های گذشته تعدد همسر برای مردان مورد تاييد بوده و هر چند امروزه در برخی کشورها و ادیان نادرست تلقی می شود، نمی توان سابقه رواج آن در مناطق گوناگون جهان را انکار نمود. مقوله ازدواج و تعدد همسر یکی از موضوعات مهم اجتماعی است که در همه ادیان به نوعی مطرح است حتی در خرده فرهنگ های بشری هم نسبت به آن حساسیت نشان داده شده، در بدوی ترین قبایل بشری هم قوانینی در این خصوص وضع شده است.
به عقیده ویل دورانت این رسم از اجتماعات اولیه بشری سرچشمه گرفته بلكه «در اجتماعات اولیه، اصل چند همسری روشی متداول و رایج بوده است». (1) همچنین رسم چند زنی در میان اقوام چینی و هندی و بابلی و آشوری و مصری قدیم و در میان قبایل سرخپوست آمریكا رواج كامل داشته است. (2)
در كتاب مقدس (تورات) آن را به رسمیت شناخته و آورده است كه انبیاي بزرگ الهی همانند ابراهیم (كتاب مقدس، سفر پیدایش باب 25: 1-6) و یعقوب (سفر پیدایش، باب‌32 : 22) و موسی(سفر خروج، باب2 : 16 تا 21 و سفر اعداد، باب 12: 1) و داود زنان متعدد داشتند. در خصوص داود كتاب مقدس اسامی 9 نفر از زنان او را نام می‌برد. (3)
حتي در اناجیل اربعه هم نصّ خاصی در مورد ممنوعیت چند زنی وجود ندارد، بلكه در رساله پولس مطالبی است كه جواز تعدد زوجات را می‌رساند:
لازم است اسقف تنها یك زن بگیرد (4). این‌كه اسقف را ملزم به یك زن نموده، دلیلی بر این‌ می‌باشد كه برای غیر اسقف، بیش از یك زن جایز بوده است.
از آن جا که ما معتقدیم قوانین اسلام بر اساس نیازهای واقعی بشر تنظیم شده است، نه احساسات و عواطف، ضرورت های اجتماعی در آن مهم ترین نقش را ایفا می کند، در نتیجه باید دید که چه ضرورتی اجازه تعدد زوجات را برای مردان حاصل کرده است ؟
نمی‏توان انکار کرد که نیاز جنسی در مردان کاملا متفاوت از نیاز جنسی در زنان است، به گونه ای که در اغلب مردان انگیزه اصلی در ازدواج و ارتباط با جنس مخالف خواسته یا نا خواسته، ارضای نیاز جنسی است، در حالی که در اغلب زنان این انگیزه عاطفی و روحی است. حتی بخش نیاز جنسی در آن ها هم ماهیتی دوگانه یعنی عاطفی جنسی دارد؛ یعنی در ماهیت و حقیقت این نیاز هم تفاوت آشکاری بین زنان و مردان وجود دارد. اکثر آنچه برخی از زنان در دوران تجرد به عنوان نیاز جنسی احساس می کنند، بیش تر ماهیت تجربه جنسی دارد که با ارتباط با همسر برآورده می شود. پس از ازدواج کم رنگ می شود، در حالی که در مردان این نیاز، امری مداوم و کاملا مستقل و قدرتمند باقی می ماند.
در شدت و قدرت این نیاز بین زنان و مردان تفاوت آشکاری وجود دارد، به گونه ای که حتی در جوامع غربی که بیش ترین تحریکات و بیداری های جنسی وجود دارد و عدم تمایلات جنسی عامل اجتماعی ندارد، تفاوت بین زنان و مردان در نیاز جنسی امری کاملا آشکار است تا حدی که در اکثر این کشورها میزان سرد مزاجی جنسی زنان تا حدود 35 درصد جمعیت زنان را تشکیل می دهد، در حالی که این امر در مردان شاید به 10 درصد هم نرسد.
همچنین نمی‏توان انکار کرد که بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی‏تر است، زیرا غالب زنان در سن معینی (یائسگی)، آمادگی جنسی خود را از دست می‏دهند، در حالی که در مردان چنین نیست، هم چنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً هم ممنوعیت آمیزش دارند و هم تمایل هورمونی به این امر ندارند، در حالی که در مردان این ممنوعیت ها وجود ندارد.
همه این موارد نشان می دهد که نمی توان شرایط زن و مرد را در خصوص نیازهای جنسی یکسان دید و برای هردو جنس به یک گونه قضاوت کرد، از طرف دیگر مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند. در جنگ‏ها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آن‏ها تشکیل می‏دهند. در نتیجه همواره میزان زنان در جامعه بیش از مردان خواهد بود و زنان بسیاری در جامعه بدون همسر و سر پرست باقی می مانند.
بديهي است كه اين عدم توازن جمعيتي بين زنان و مردان به هيچ وجه منحصر در مساله جنگ ها و نبردها نبوده و حتي در جامعه امروز ايران هم از نظر آماري به وضوح اين عدم توازن ديده مي شود. آمارهاي رسمي كشور خودمان در همين سال ها هم در سايت هاي گوناگون موجود مي باشد (5). شهيد مطهري آمارهاي جهاني ميان زنان و مردان را از منابع رسمي سازمان ملل به طور مشروح نقل كرده و تفاوت آمار زنان و مردان آماده ازدواج را به روشني تبيين مي نمايد (6).
با در نظر گرفتن همه آنچه که گفته شد، به علاوه این واقعیت (که تعادل میان مرد و زن همواره به هم می‏خورد) ناچاریم یکی از سه راه ذیل را انتخاب کنیم :
أ) مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند. زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند. تمام نیازهای فطری و خواسته‏های درونی و احساسی خود را سرکوب کنند.
ب) مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر مانده‏اند، به شکل های گوناگون برقرار سازند.
ج) کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آن‏ها ایجاد نمی‏شود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آن‏ها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.
حال اگر بخواهیم راه اول را انتخاب کنیم، باید گذشته از مشکلات اجتماعی که به وجود می‏آید، با فطرت و غرائز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه برخیزیم. هم چنین عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم اما این مبارزه‏ای است که پیروزی در آن نیست. به فرض که این طرح عملی بشود، جنبه‏های غیر انسانی آن بر هیچ کس پوشیده نیست.
اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشا را به رسمیت بشناسیم و انواع مشکلات روحی و فرهنگی و اجتماعی این گونه روابط آزاد که دامنگیر جامعه می شود بپذیریم؛ تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار می‏گیرند، نه تأمین مالی و اجتماعی و. . . دارند و نه آینده‏ای در خور و سرنوشتی معین. چنان که شخصیت آن‏ها در این فرایند پایمال شده است. وجدانی سرخورده و احساسی سرشار از ملامت خود دارند. این‏ها اموری نیست که انسان آگاه آن را تجویز کند.
بنا بر این تنها راه سوم می‏ماند که هم به خواسته‏های فطری و نیازهای غریزی زنان در موقعیت های خاص پاسخ مثبت داده شده، هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان جلوگیری شود و جامعه نیز از گرداب گناه در امان بماند.
در این میان دو ضرورت مهم اجتماعی وجود دارد :
یکی آن که وجود زنان بی سرپرست و بیوه در جامعه به دلایل گوناگون اقتصادی و روحی و غریزی می تواند موجب مفاسد و مشکلات فردی و اجتماعی هم برای خودشان و هم برای مردان جامعه و هسران و فرزندان شان گردد، در حالی که با یک ازدواج موقت یا دائم اما کمرنگ تر از ازدواج اول، بخش عمده این نیازها برطرف شده و خطرات بسیاری در این زمینه برطرف می گردد.
دیگر آن که انگیزه های موجه جنسی در مردان آن هم در شرایط خاصی که معمولا از طریق همسر خود توان برآورده ساختن آن را ندارند، در پاره ای موارد تعدد زوجات را کاملا منطقی می‏کند. با ازدواجی مشروع از فشارهای ویرانگر روحی که ممکن است همه توان مفید اجتماعی یک مرد را گرفته و او را وادار به رفتارهای بسیار پر خطر و پر آسیب نماید، جلوگیری می شود.
اگر واقع بینانه بنگریم می بینیم در وضعیت احساس نیاز، با توجه به قدرت این نیرو در مردان و تاثیرگذاری آن در تصمیمات و رفتارهای فردی و اجتماعی شان و توانایی مردان در برآورده ساختن تمایلات خود از طریق ابزارهای مالی و اجتماعی که دارند، در بسیاری از موارد این نیاز اگر از طریق مشروع ارضا نشود، مردان را وادار به اقدام از طریق نامشروع می‏کند که تبعات منفی فردی و اجتماعی و خانوادگی آن بسیار بیش تر و خطرناک تر است.
از طرفی راهکارهای گوناگون ديگري هم برای ارضای نیازهای جنسی وجود دارد که تحت عنوان انحرافات جنسی شناخته مي شوند، اما اسلام ورود در حوزه های انحرافی برای ارضای نیازهای جنسی را بسیار خطرناک به حال فرد و جامعه دانسته، آن را خروج از مرز و نوعی عدوان و تعدی قلمداد نموده ؛ تنها راهکارهای اسلام برای برخورد منطقی با این حقیقت وجودی، طبیعی ترین و جامع ترین راهکار ممکن یعنی ازدواج است.
اما اگر زمینه ازدواج دائم وجود نداشت، نمی توان نیازهای جنسی را با همه شدت و قدرتش به حال خود رها کرد و به آن توجه ننمود، زیرا تجربه انسان در طول تاریخ نشان داده که این امر به طغیان ها و خسارات وحشتناکی منتهی می گردد؛ به همین خاطر اسلام راهکار دومی برای پاسخگويي به برخی از این نیازها معرفی کرده که ازدواج موقت باشد. تا لااقل بستر ناقصی برای فروکش کردن این نیاز شدید فراهم شده، زمینه تمرد و عصیان انسان در برابر دستور خداوند را سد نماید.
در پایان توجه به چند نکته ضروری است که :
1 - تعدد زوجات در اسلام یک قاعده نیست، بلکه یک استثنا است . تنها حکم به جواز داده شده، نه الزام؛ یعنی برای برخی که مشکلاتی پیش آمده و مجبور یا نیازمند به ازدواج مجدد هستند، این اجازه داده شده است، چنان که برای آن شرطی گذاشته شده و آن هم اطمینان مرد به این که می‏تواند میان زنان به عدالت در نفقه و توجه و رفع نیازها رفتار کند.
به همین خاطر در روایات، ازدواج موقت و چند همسری تشویق نشده است. اگر در مواردی نسبت به متعه تشویق شده، به جهت مبارزه با بدعتی بود که افرادی گذاردند و حلال خدا را حرام شمردند. (7) به نظر مي رسد كه ازدواج موقت به خودی خود مورد تشویق نیست، بلکه در روایاتی از ازدواج موقت بدون لزوم و ضرورت نهی شده است.
در برخی روایات آمده : خداوند مردان و زنان هوسباز را دوست نمی‌دارد و آنان را لعن می‌کند. (8)
در روایت دیگر ضمن نهی از ازدواج موقت غیر ضروری می‌فرماید:
«بر ازدواج موقت اصرار نداشته باشید. بر شما لازم است بر ازدواج دائم، به عنوان سنت رسول خدا؛ پس با مشغول شدن به ازدواج موقت، از همسران خود غافل نگردید که آنان کافر شوند. از این حلال و حکم خداوند بیزاری بجویند. اجازه دهنده آن (یعنی ما امامان) را نفرین کنند و دشنام دهند». (9)
نگاه کلی اسلام در این خصوص نگاهی خاص و در مقام اضطرار و ضرورت های خاص است؛ اما باید بپذیریم که چه در گذشته و چه در حال به دلایل گوناگون، امکان ازدواج دائم برای بسیاری از افراد فراهم نبوده و نیست و به رغم گروه هاي نام برده شده در بسیاری از محیط ها و فرهنگ ها افراد در سنین خاصی قادر به ازدواج دائم نیستند، یا افراد متأهل در مسافرت‏های طولانی و یا در مأموریت‏ها و یا به علل دیگری با مشکل عدم ارضای غریزه جنسی رو به رو می‏شوند، كه ضرورت تجويز اين راهكار خاص را منطقي و معقول بلكه لازم نشان مي دهد.
بر این اساس می توان به ضرورت توجه به مساله ازدواج موقت همچنین ازدواج مجدد رسید و دریافت که این امر در نگاهی کلان به نفع همه جامعه بخصصو بانوان بوده بعلاوه که اصولا در هر ازدواج موقت یا مجددی یک طرف داستان زنی است که امکان ازدواج کامل و درجه یک را نداشته و با این تجویز بخش عمده نیازهای خود را برطرف می سازد .
2 - جواز تعدد زوجات با این که در بعضی موارد یک ضرورت اجتماعی است و از احکام مسلم اسلام محسوب می‏شود، اما شرایط آن با گذشته تفاوت بسیار کرده است، زیرا زندگی درگذشته، یک شکل ساده داشت. رعایت عدالت بین زنان آسان بود و از عهده غالب افراد برمی‏آمد، ولی در زمان ما باید کسانی که می‏خواهند از این قانون استفاده کنند، مراقب عدالت همه جانبه باشند. اگر قدرت بر این کار دارند، چنین اقدامی بنمایند. اقدام به این کار از روی هوی و هوس نباید باشد.
3- ازدواج مجدد امری مشتمل بر رعایت برخی اصول و ضوابط خاص است . یقینا زمینه های اجتماعی و فرهنگی و برخی فشارهای روحی و روانی که ممکن است در این مسیر به درست یا غلط بر همسر اول و فرزندان وارد آید، در معقول و ممدوح بودن این امر تاثیر گذار است.
چه بسا بتوان گفت اجازه و مشروعیت طبیعی این امر در شرایط عادی منطبق بر رسوم و فرهنگ های رایج در مناطق مختلف است، چنان که در برخی کشورهای عربی این امرکاملا متداول و طبیعی است ، اما اگر در برخی مناطق این امر -حتی بر فرض رسم و فرهنگی غلط - مذموم شمرده می شود .ممکن است تبعات منفی و مضری برای فرد یا دیگر اطرافیان داشته باشد ، در شرایط عادی باید این گونه مسائل مورد توجه قرار بگیرد ؛ مگر آن که وضعیت و شرایطی ویژه حاکم باشد که مساله به گونه دیگری است .
دستورات اسلام که در قالب دستورات فقهی بیان می شود ، غالبا تبیین چارچوب قانونی و از منظر خشک ضرورت های اجتماعی است که به اصطلاح کف دستورات و ضوابط اسلامی محسوب می شود . هیچ گاه بیان نشده که ما بر اساس این ضوابط و دستورات زندگی کنیم و تنها این امور کلی و حداقلی را معیار قرار دهیم ، بلکه در اسلام دستورات گوناگون اخلاقی و تربیتی هم وجود دارد که شیوه ائمه و حتی مومنان ، زندگی براساس آن مبانی بوده است .
در نتیجه هر چند اجازه تعدد زوجات در وضعیت های خاصی به مردان داده شده ، اما این تنها بیان معیار و میزان قانونی است که در شرایط ویژه مورد استناد و عمل قرار بگیرد، نه آن که می توان بلکه باید در هر حال این گونه عمل شود ؛ اگر این گونه باشد، زن هم موظف نیست کم ترین کاری در منزل انجام دهد حتی در برابر شیر دادن به فرزند خود هم می تواند از شوهرش مزد دریافت کند . اگر بنا باشد زندگی بر این مبنا به پیش برود ، چیزی از کانون گرم خانواده مورد نظر اسلام باقی نمی ماند .
بر این اساس می توان به ضرورت توجه به مساله ازدواج موقت همچنین ازدواج مجدد رسید و دریافت که این امر در جایگاه واقعی خود و در نگاهی کلان به نفع همه جامعه بخصوص بانوان بوده بعلاوه که اصولا در هر ازدواج موقت یا مجددی یک طرف داستان زنی است که امکان ازدواج کامل و درجه یک را نداشته و با این تجویز بخش عمده نیازهای خود را برطرف می سازد .

پی‏نوشت‏ها:
1. ویل دورانت، تاريخ تمدن، مترجمان، احمد آرام و ...، سازمان انتشارات آموزش و پرورش ،1370 ش ، ص50.
2. همان، ص 61.
3. كتاب مقدس، كتاب اول تاریخ ایام، باب سوم.
4. رساله اول پولس رسول به تیموتاؤس، باب سوم: 2 و 12.
5. مانند پايگاه جامع زنان ايران : http://www. parswoman. com/view/2488. aspx
6. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا ، تهران ، 1374 ، ج 19 ص 326.
7. شهید مطهری ، نظام حقوق زن در اسلام، نتشارات صدرا ، تهران ، ص 82.
8. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة ج 21، ص 22، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام قم، 1409 هجرى قمرى.
9. همان، ج 21، ص 23.