3- زمان و چگونگی پیدایش این اختلاف

س: راستی چرا مسلمانان در این امر جزیی وضو باهم اختلاف دارند؟ وضو هیچ ارتباطی با مسئله سیاسی و اختلاف مسلمانان در امر خلافت و امامت ندارد چرا در این حکم دینی با هم اختلاف نظر پیدا کردند؟ شکی نیست که در زمان پیامبر (ص) و حتی در زمان صحابه رسول خدا نیز همه مسلمانان به یک صورت وضو می ساختند چطور شد بعداً اختلاف پیدا کردند؟ این پرسش با توجه به ظاهری بودن این عمل و به خصوص که در هر شبانه روزی مورد ابتلاء است بیشتر خودش را نشان می دهد.
به دیگر سخن، وضو یک عمل عبادی ست و آشکارا انجام می شود هر مسلمانی در هر شبانه روز باید چند بار وضو بسازد پیامبر اسلام (ص) در هر شبانه روز چند بار وضو می ساخت همان گونه که نماز خواندن شبانه روز تکرار می شود وضو ساختن هم تکرار می شود، همه مسلمانان در زمان پیامبر (ص) از آن حضرت پیروی می کردند و به مانند آن حضرت وضو می ساختند، چطور ممکن است که مسلمانان در این حکمی که همیشه با آن سرو کار دارند، اختلاف کنند؟ این اختلاف از چه زمانی و چگونه شروع شد؟
پاسخ: در پاسخ به این سؤوال نخست نگاهی می کنیم به وضع سیاسی مسلمانان بعد از رحلت رسول گرامی اسلام(ص) .
بعد از رحلت پیامبر بزرگ اسلام (ص) ، مسلمانان در امر سیاسی، امامت و خلافت به دو دسته تقسیم شدند، گروهی به سوی اهل بیت پیامبر(ص) رفتند و گروهی دیگر با فاصله گرفتن از اهل بیت و عترت آن حضرت به سوی دیگری رفتند.
گروهی گفتند که زعیم و رهبر سیاسی و دینی مسلمانان به دلایلی چند باید علی بن ابی طالب باشد ، اما گروهی دیگر گفتند که ابوبکر بر همه مقدم است او را مقدم داشتند و گفتند باید خلیفه رسول خدا همو باشد.
در این باره، سخن فراوان است که ما در این نوشتار در صدد بیان همه جوانب آن نیستیم، تنها به این سخن اکتفا می نماییم که حکومت و رهبری سیاسی مسلمانان در دست ابوبکر قرار گرفت و بعد از او در اختیار عمر و بعد دراختیار عثمان و سپس در مرحله چهارم در دست علی بن ابی طالب(ع) قرار گرفت، آن هم با تمامی مشکلات و کشمکشهای سیاسی و نظامی.
در این زمانی که حکومت دراختیار امیر مؤمنان علی (ع) قرار گرفت، امت اسلامی از مشکلات عدیده ای رنج می بردند، و هر چه بیشتراز زمان رسول خدا (ص) فاصله می گرفتند ، بیشتر از سنت و روش رسول خدا (ص) بیگانه می شدند هر چه زمان می گذشت بیگانگی بیشتری نسبت به احکام اسلامی و سنت رسول خدا (ص) بر آنان عارض می شد.
درهر حال امام علی (ع) بیست و پنج سال بعد از رحلت رسول گرامی اسلام(ص) حکومت را در اختیار گرفت و با مشکلات و جنگهای سه گانه داخلی"ناکثین" ، "قاسطین" و" مارقین" روبرو شد و بعد از چهار سال و اندی به وسیله حزب "مارقین" به شهادت رسید.
بعد از شهادت آن بزرگ مرد تاریخ ، به مدت شش ماه و اندی حکومت در اختیار سبط اکبر امام حسن مجتبی (ع) قرار گرفت و بعد از آن با معاهده صلح بین آن حضرت و معاویه، حکومت رسماً به دست معاویه و دودمان بنی امیه افتاد و معاویه با تمامی توان کوشید تا به پیکره نیمه جان جاهلی، رمقی دو باره بخشد، نزاعها و کینه های قومی و قبیله ای را زنده کند، و به ویژه حسادت و دشمنی خود با بنی هاشم را شدت بخشد و علی (ع) را آشکارا ناسزا گویدو ...
رواج دو سیاست در این عصر
دراین زمان دو سیاست(یکی سیاست به یادگار مانده ا زعهده عمر و دیگر ا زخود معاویه و بنی امیه)اهمیت ویژه ای دارد.
1- سیاست جلوگیری از نشر حدیث
سیاست جلوگیری از نشر حدیث با شعار " حسنبا کتاب الله " (= کتاب خدا ما را کفایت می کند) از زمان خلافت ابوبکر آغاز شد. ابوبکر احادیث نوشته شده را سوزاند و به صحابه رسول خدا(ص) سفارش کرد که حدیث پیامبر (ص) را نقل نکنید و تنها به دنبال قرآن باشید.
همین سیاست با شدت بیشتری در زمان خلیفه دوم، عمر پی گیری شد عمر دستور داد که تا حدیث پیامبر (ص) رانقل نکنند و یا در حد ممکن کم و کمتر نقل کنند و نیز دستور داد تا هر کسی که در زمان پیامبر گرامی اسلام (ص) هر چه نوشته بودند به وی تحویل دهند تا درباره این نوشته ها و احادیث پیامبر(ص) چاره ای اندیشیده شود آن گاه که همه نوشته ها جمع آوری شد ، آنها را به آتش کشید و دستور داد که حدیث پیامبر (ص) را ننویسند.
بعد از عمر، در زمان عثمان همین سیاست پی گیری شد چرا که عثمان در شواری شش نفره تعهد نموده بود که از روش ابو بکر و عمر پیروی نماید.
و بعد که معاویه حکومت و رهبری سیاسی جهان اسلام را تصاحب نمود او نیز همین سیاست رادر پیش گرفت این سیاست تا زمان خلافت عمربن عبدالعزیز (101 – 99) یعنی تا آغاز صده دوم هجری هم چنان ادامه داشت.
عمر بن عبدالعزیز به آثار زیانبار این سیاست پی برد و دستور داد از این به بعد سیاست جلوگیری از نشر حدیث ادامه پیدا نکند ، چرا که هر چه این سیاست بیشتر پی گیری شود، بیشتر مسلمانان از اسلام بیگانه می گردند او ضمن ارسال نامه ای به "ابی بکربن حزم" حاکم مدینه از وی خواست که به کتابت و نشر حدیث رسول خدا(ص) همت گمارد تا بیش از این در تاریخ اسلام دسیسه نشود و بیش از این مردم از سنت رسول خدا و احکام اسلامی بیگانه نگردند. (26)
2- سیاست معاویه و برخی دیگر از حاکمان دودمان بنی امیه در از بین بردن دین اسلام
معاویه بعد از آن که به قدرت رسید، در جهت دشمنی و حسادت با بنی هاشم از هیچ اقدامی فرو گذار نکرد او از یک سو خود را خلیفه رسول خدا (ص) معرفی می کرد و از سوی دیگر به صورت مرموز وزیرکانه ای می کوشید تا با از بین بردن دین اسلام، اسمی از پیامبر بزرگ اسلام(ص) نباشد در تاریخ آمده است که "مطرف بن مغیره" به همراه پدرش پیش معاویه به شام رفتند "مطرف" می گوید: هر شب پدرم از نزد معاویه به خانه بر می گشت ، از او بسیار تعریف و تمجید می کرد اما برخلاف همیشه شبی از نزدش برگشت و با ناراحتی تمام گفت که او دین ندارد و اصلاً مسلمان نیست. چرا که من در خلوت به او گفتم که حال که بر اوضاع مسلط شده ای خوب است با بنی هاشم به نیکی رفتار نمایی، او در پاسخ برآشفت و گفت "لا والله الادفنا" دفنا" ، نه به خدا قسم تمامی تلاش من این است که اسم پیامبر (ص) را دفن کنم و دیگر بر ماذنه ها اسمی از او نباشد و مردم نگویند" "اشهد ان محمدا" رسول الله " . (27)
این سخن مطرف . پسر مغیره بن شعبه، در راستای این سخن امیرمومنان علی (ع) است که فرمود: "مااسلموا ولکن استسلموا ، این افراد مسلمان نشدند لیکن تسلیم شدند و کفر خود را پنهان نمودند." (28)
و نیز این سخن در راستای حسادت و کینه دیرینه بنی امیه با بنی هاشم شکل گرفت او و هواداران و پیروانش به ویژه مروانیان با کوشش تمام این سیاست و نیز سیاست جلوگیری از نشر حدیث را ادامه دادند که از سوی این دو سیاست مشکلات زیادی بر مسلمانان وارد شد.
بی خبری دینی از آثار زیانبار این دو سیاست
اعمال این دو سیاست آثار زیانباری را بر جامعه اسلامی، به جای نهاد در دو نسل بعد از زمان پیامبر (ص) مسلمانان از اسلام بیگانه شدند ، احکام اسلامی به فراموشی سپرده شد واز سنت وسیره پیامبر (ص) اطلاعی نداشتند به همین جهت عصر معاویه وبعد از آن را به عصر اختناق و بی خبری دینی نامیدند به قدری این بی خبری گسترش پیدا کرده بود که حتی مسلمانان رایج ترین احکام اسلامی را نمی دانستند.
درعصر حاکمیت این دوسیاست- به ویژه حاکمیت سیاست جلوگیری از نشر حدیث – احادیث پیامبر گرامی اسلام (ص) در سینه های حافظان حدیث مخفی ماندو میدان برای دروغ پردازان و دغلبازان فراهم شد. و نااهلان و فرصت طلبان از طریق دروغ پردازی و دسیسه در اخبار و روایات اسلامی زیانهای جبران ناپذیری بر امت اسلامی تحمیل نمودند و مردم از اسلام بیگانه شدند از اسلام تنها اسمش باقی ماند، درآن جامعه از محتوای اسلام خبری نبود.
"احمد امین مصری" در کتاب " ضحی الاسلام " می نویسد که در این عصر صحابی مشهور" انس بن مالک" می گفت: چیزی از آن چه در زمان رسول خدا جاری بود سراغ ندارم . همه احکام اسلامی دستخوش تغییر و تحول شده است از او پرسیدند: پس نماز چیست؟
گفت: آن چه بر سر نماز آوردید چه بود؟ یعنی همه چیز حتی نماز وارونه شد. (29)
محمد بن مسلم بن شهاب زهری می گفت که در " دمشق" نزد " انس بن مالک" رفتم و دیدم تنها نشسته و در حال گریستن است از او پرسیدم که چرا گریه می کنی؟ علت ناراحتی تو چیست ؟ گفت : از آن چه از اسلام فرا گرفتیم، همه اش از بین رفت. جز این نماز را سراغ ندارم که مانده باشد و آن هم ضایع شده است.
از حسن بصری نقل شده است که گفت: اگر رسول خدا (ص) به میان شما برگردد، از میان همه آن چه به شما تعلیم کرده است، جز قبله شما چیز دیگری را نخواهد شناخت.
در سال هشتاد و هفتم هجری در زمان خلافت ولید بن عبدالملک ، عمر بن عبد العزیز الحاج بود، امیر الحاج احکام را به حاجیان یاد می دهد در این سال خود این امیر الحاج مسائل پیش پا افتاده مناسک حج را نمی دانست وی وقوف در روز عید قربان را غلط انجام داد. (30)
گفته اند که در نیمه دوم قرن اول اسلامی، در زمان امام سجاد(ع) حتی بنی هاشم از احکام اسلامی چیزی نمی دانستند، آنان نمی دانستند که چگونه باید نماز خواند و چگونه باید مناسک حج را انجام داد.
وقتی که فریضه ای مثل نماز که از ارکان اسلام است و هر مسلمانی در شبانه روز باید پنج بار آن را به جا آورد در میان بنی هاشم (که می بایست در این زمینه ها از همه داناتر و آگاهتر باشد)، چنین باشد ، می توان حدس زد که میزان آگاهی دینی در مردم دیگر شهارها و مناطق اسلامی و شناخت توده مردم مسلمان در مورد سایر برنامه های اسلام تا چه حد بوده است. (31)
کوتاه سخن این که با ادامه دوسیاست مذکور در دوران امویان می توان گفت که احکام و مقرارت اسلامی تقریباً به کلی فراموش شد که وضو یکی از این احکام است.
تا این جا به این باور رسیدیم که بر اثر سیاستهای جاری در زمان حکومت امویان احکام اسلامی از جمله وضو به فراموشی سپرده شد.
اینک نوبت می رسید به این که چرا و چه زمانی اختلاف پیدا کردند اختلاف در دوره تجدید وحیات دوباره اسلام پیدا شد. اینک سخنی در این باره:
دوره بازگشت به اسلام
همان گونه که در صفحات گذشته بیان شد، سیاست جلوگیری از نشر حدیث و نیز سیاست اسلام ستیزی معاویه و برخی دیگر از حاکمان بنی امیه و بنی مروان، با روی کار آمدن عمر بن عبدالعزیز ، به پایان رسید. عمر بن عبدالعزیز کوشید تا قانون منع نوشتن حدیث که از زمان عمر خلیفه دوم جریان داشت را بردارد و نیز در جهت به جریان انداختن احکام اسلامی تلاش کرد.
قبل از تلاش عمر بن عبدالعزیز امامان شیعه و عترت رسول خدا(ص) در برابر سیاستهای غلط، جلوگیری از نشر حدیث و نیز در برابر سیاست اسلام زدایی، معاویه با تلاشی مستمر به مبارزه برخاستند.
در این مبارزه واقعه شهادت امام حسین (ع) پیش آمد حسین بن علی (ع) به همراه یاران اندکش به نبرد با انحرافات برخاست آن حضرت فرمود که اگر دین جدم باقی نمی ماند مگر با کشته شدن خود و یاران ، بنابراین ما کشته می شویم تا بلکه این دین زنده بماند. در واقع شهادت امام حسین(ع) و یارانش با توجه به همه جوانب آن خود بهترین اقدام در جهت بازگشت دوباره به اسلام به شمار می آید.
نتیجه این حرکت ایثارگرانه و احیاگرانه این شد که بنی امیه نتواند به کلی اسلام را نابود کند.
نتیجه این شد که سخن معاویه درباره دفن دین و دفن اسم رسول گرامی اسلام(ص) عملی نشود بلکه با همه تحریفات و دسیسه ها و بی اطلاعی های مردم اسم اسلام زنده بماند و بعد از شهادت امام حسین (ع) و هفتاد و دو یارش ، نهضتهایی با شعارهای اسلامگرایانه و عدالتخواهانه بر ضد بنی امیه بر پا شد و کم کم دودمان بنی امیه روبه ضعف نهادند و نهضتهایی بپا خاسته با شعار رضای آل محمد، توانست سلطه امویان را بر جامعه اسلامی کم کند و در این درگیریها فرصت استثنایی برای دو امام همام، امام باقر(ع) و سپس امام صادق (ع) بدست آمد و آنان با تلاشهای مداوم مردم را از بی خبری رهانیدند . و نهضتی فرهنگی درباره تجدید حیات اسلام بپا کردند و کم کم مسلمانان در پی یافتن مقرارات و معارف اسلامی برآمدند. با این کار امام پنجم به عنوان "باقرالعلوم" شکافنده دانشها لقب یافت و شیعه و سنی در محضر درسش بهره ها بردند و بیگانگان از اسلام به احکام و مقرارات این دین مبین آشنا شدند و سپس امام صادق(ع) راه پدر بزرگوارش را ادامه داد و در قرن دوم به عنوان معمار شیعه جعفری تجلی نمود.
آری با شهادت امام حسین (ع) دین اسلام ، به عنوان یک دین اسمی زنده ماند، گرچه احکامش به توسط بنی امیه به فراموشی سپرده شده بود.
این شهادت شهدای کربلا موجب شد بنی امیه به تدریج از موقعیتهای سیاسی اجتماعی خود محروم گردند و درگیریها بین امویان و عباسیان به وجود آمد و از این میان امامین صادقین (ع) پرچمداران نهضت تجدید حیات اسلامی، فرصت را غنیمت شمردند و کوشیدند ت به عصر بی خبری پایان دهند و مردم را به معارف اسلامی آشنا کنند از این تاریخ به بعد اسلام در جامعه حضور فعالی یافت.
این دو امام همام شاگردان بسیار و پر ارزشی را به جهان اسلام تحویل دادند.
عالمان برجسته ای همانند" جابربن یزید جعفی " ، "کیسان سجستانی" ، "محمد ابن اسحاق صاحب سیره نبوی"، " ابن مبارک" ، "زهری" ، "اوزاعی" ، "ابوحنیفه" ، "مالک" ، "حکم بن عتیبه" ، و "شافعی" از محضر درس امام ابو جعفر باقر العلوم (ع) بهره ها آموختند.
و نیز عالمانی همانند " جابربن حیان معروف به پدر علم شیمی، مفصل بن عمر ، مومن طاق، هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب ، هشام بن سالم" از نمونه هایی از شاگردان گرانقدر امام صادق به شمار می آیند.
این شاگردان و بهره مندان از مکتب صادقین(ع) اسلام را به مردم معرفی کردند و دیگر بار مردم به سوی اعمال اسلامی روی آوردند.
از برکت این نهضت علمی صادقین (ع) علمای اهل سنت نیز به مانند علمای شیعه در جهت بسط علم و گسترش دانش اسلامی کوشیدند و با بهره مندی از قرآن و سنت پیامبر(ص) و صحابه، به اجتهاد وتفقه پرداختند چهار امام اهل سنت ظهور کردند اینها کوشیدند تا ضعفهای گذشته را جبران نمایند.
از این زمان به بعد مکاتب فقهی پدیدار شد و مؤسسان و پیشوایان هر یک از مذاهب فقهی به اجتهاد پرداختند.
با توجه به این مطالب ذکر شده می توان پاسخی مناسب به پرسش مذکور را ارائه داد و آن این است که : با آن دو سیاست ذکر شده، در نیمه دوم قرن اول هجری می توان گفت که احکام اسلامی به فراموشی سپرده شده بود، اگر هم برخی از مسایل اسلامی مطرح بود به وسیله علمای درباری بیان می شد و آن هم همراه با تحریفات و دسیسه های فراوان.
این بیگانگی در اسلام به قدری ریشه دوانده بود که حتی به رایج ترین احکام اسلامی به مانند نماز و وضو نیز سرایت نموده بود.
در زمان امام باقر(ع) که حرکت بازگشت به اسلام با کوشش آن حضرت آغاز شد، مردم حتی از وضوی رسول خدا (ص) خبری نداشتند.
علمای اهل سنت بدون مراجعه به اهل بیت پیامبر اسلام(ص) خواستند که از طریق آیه قرآن احکام وضو را بدست آوردند و گفتند که از واژه "الی المرافق" استفاده می کنیم که باید دستها از پایین به بالا شسته بشود.
امام باقر(ع) می فرماید: آیا می خواهید بدانید که پیامبر (ص) چگونه وضو می ساخت؟ آن گاه ظرفی آب طلبیدند و وضو ساختند و بعد فرمود: "هکذا صنع رسول الله ، پیامبر (ص) این طور وضو می ساخت."
کوتاه سخن این که از عصر بی خبری نتیجه شومی عاید مسلمانان شد وآن فراموشی از سنت رسول خدا(ص) بود و در عصر تجدید حیات اسلامی امامان علیهم السلام وضوی پیامبر (ص) را به مردم آموختند و آنانی که نخواستند از طریق اهل بیت پیامبر (ص) به فهم این حکم اسلامی پی ببرند از راههای دیگری کوشیدند که نتیجه آن با رهنمودهای امامان اهل البیت (ع) متفاوت شد.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشتها
26- صحیح بخاری به شرح کرمانی، بیروت دارالاحیاء التراث العربی، ج 2، ص 6
27- مروج الذهب، مسعودی، بیروت دارالندلس، ج 3 ص 354 ، در شرح حال مامون
28- نهج البلاغه ، صبحی صالحی ، ص 374
29- ضحی الاسلام، احمد امین، چاپ قاهره، ج 1، ص 369
30- در اسات و بحوث فی التاریخ والاسلام ، جعفر مرتضی الحسینی العاملی صص 56 و 57
31- اقتباس از کتاب سیره پیشوایان ، پیشوایی ، مهدی، نشر موسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق (ع) قم. صص 268 و 269.