ایا حدیثی با این محتوا است که تا کسی نماز نخواند بقیه اعمال خوب او بی ارزش است؟

با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز

آنچه در مورد نماز گفته اید، در برخی روایات آمده که نماز ستون دین است و چون آن پذیرفته شود، اعمال دیگر نیز پذیرفته می شود.

در منابع دینی به این حقیقت اشاره شده و از برخی روایات استفاده می‌شود که شرط قبولی سایر اعمال قبولی نماز است. از جمله امام علی (ع) نهج البلاغه می‌فرماید:

«... واعلم انّ کلّ شیء من عملک تبع لصلاتک...؛ (1) بدان که محور قبولی تمام کارهای تو نماز است».

امام محمد باقر - علیه السلام - می فرماید: «اول ما یحاسب به العبد الصلاه، ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها؛ (2) اولین چیزی که بنده در مورد آن مورد محاسبه قرار می گیرد، نماز است؛ اگر پذیرفته شد، سایر اعمال نیز پذیرفته می شود. اگر مردود شد، سایر اعمال نیز مردود می گردد ».

مفاهیم بلند دینی را نباید به صورت جزیی و ناهماهنگ با سایر اجزا و بخش ها تفسیر و تحلیل کرد، بلکه در تبیین دقیق و درست مسایل دینی، نوعی جامع نگری و رعایت همه ابعاد و آموزه ها برای رسیدن به درک صحیح از دین ضروری است؛ مثلا در آیات متعدد و روایات بسیار می بینیم که تاکید می کنند هر اندازه خوبی یا بدی در قیامت مورد محاسبه قرار می گیرد، ذره ای

ظلم و ستمی بر کسی روا داشته نمی شود؛ در سوره زلزال می خوانیم:

«فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة شرّاً یره؛ (3) هر کس به اندازة ذرّ‌ه‌ای خوبی انجام داده باشد، در قیامت [اثر] آن را خواهد دید. هر کس ذره ای بدی انجام دهد، در قیامت آن را خواهد دید ».

پس مراد از روایات دسته اول نباید ظاهر آن ها باشد، زیرا مفهوم ظاهری روایات با آیات و روایات دسته دوم همخوانی ندارد؛ در تحلیل دقیق این روایات باید گفت:

نماز نخواندن شخصی که نماز نمی خواند، ولی اعمال نیک انجام می دهد، به دو نحو است:

گاهی وجوب نماز را منکر است و یا اینکه می داند نماز از ضروریات دین است. منکر ضروری دین کافر است. واضح است در این صورت معقول است از چنین شخصی هیچ عمل نیکی مقبول نباشد، چون می داند انکار وجوب نماز ملازم با انکار وجود خداست. ایمان به خدا و دستور پیش شرط قبولی اعمال دیگر و نیک محسوب شدن اعمال است، دیگر در اعمالش، قصد تقرب و ترتب ثواب معنا نخواهد داشت. دیگر کارش را برای رضای خدا نخواهد کرد، حال چگونه می تواند امید پاداش اعمال خود را از خدا داشته باشد، یا از او بخواهد؟!

اما اگر کسی با اینکه معترف به وجوب نماز است، سستی و کاهلی می کند و نماز نمی خواند یا گاهی می خواند و گاهی نمی خواند، بقیه اعمالش مانند روزه و کارهای نیک دیگر مثل مدرسه سازی و کمک به یتیم، می تواند مقبول درگاه خداوند باشد؛ اما منظور از روایاتی که ذکر شد، مانند روایت امام باقر علیه السلام چیست ؟

شرایطی که در روایات برای اعمال ذکر می شود، دو گونه است:

شرط فقهی که بدون آن شرط اصلا عمل صحیح نیست، مثلا شرط صحت نماز وضو یا تیمم است و یا شرط روزه قسم دروغ نخوردن است.

در این جا معنایش این است که بدون این شرط عمل باطل است. اما گاهی شرط، شرط فقهی نیست؛ بلکه می توان گفت که شرط اخلاقی است که به غرض بیان اهمیت ذکر می شود. از این موارد در روایات بسیار است. مثلا گفته شده که «لا صلاه لجار المسجد الا فی المسجد؛ برای همسایه مسجد نماز نیست مگر در مسجد»، علما فرموده اند این روایت برای بیان شرط فقهی نیست که معنایش این باشد که نماز همسایه مسجد در خانه اش باطل باشد، بلکه برای بیان اهتمام و فضیلت زیاد خواندن نماز در مسجد خصوصا برای همسایه مسجد است.

به نظر می رسد روایات مورد نظر هم در صدد بیان اهمیت نماز و جایگاه بلند آن در معارف دینی است. جهت یادآوری اهمیت و ارزش و تاثیر عمیق نماز در روح و جان آدمی و ایجاد توفیق برای انجام کارهای خوب دیگر است، نه کم ارزش جلوه دادن کارهای خیر دیگر.

حقیقت این روایات تاثیر عمیق نماز در پایداری و حفظ و ثبات اعمال گوناگون در پرونده اعمال انسان جهت ارائه در پیشگاه خداوند است.

اعمال نیک ما همانند همه امور با ارزش در خطر فساد و سرقت و از دست رفتن هستند. در مفاهیم دینی بر حفظ و نگهداری اعمال نیک و ضایع نکردن آن ها تا وقت ملاقات پروردگار و محاسبه قیامت تاکید بسیاری شده است؛ چه بسا کارکرد نماز در قبال سایر اعمال به همبن نحو باشد، یعنی دقت و تامل و حساسیت نسبت به جای آوردن درست نماز و تلاش برای اقامه نماز مقبول، ضامن سلامتی سایر اعمال و محفوظ ماندن آنها از گزند خطرات باشد؛ همانند خانه ‌‌ای که سقف و دیوارهای محافظ دارد و چارچوب آن استوار و محکم است؛ اما اگر خانه ای تنها سقف نداشته باشد، هر چقدر درون خانه،‌ وسایل و لوازم لوکس باشد، با نفوذ باد و باران و ... نابود می شود. سقف مناسب و اسکلت محافظ خانه عامل حفظ و بقای همه لوازم منزل است.

بنا بر این نماز در فرض انجام به شکل درست، هم کاستی‌های اعمال دیگر را جبران کرده و هم از آن ها محافظت می‌کند، ولی اگر حق نماز رعایت نشود و شخص مسائل نماز را یاد نگیرد یا گاهی آن را ترک کند یا مثلاً سهل‌انگاری کند، هیچ عمل دیگری نمی‌تواند جای آن را گرفته نماز را جبران کند؛ چون هیچ عملی مانند نماز ضامن بقا و حفظ انسان و اعمال نیک او نیست.

اما چرا نماز در بین همه اعمال به چنین ویژگی ممتازی معرفی شد؟

انسان در زندگی این جهان با توجه به "عوامل غافل کننده" به تذکر و یادآوری نیاز دارد. باید وسیله‏ای او را در فاصله‏های مختلف زمانی به مبدأ هستی و آفریدگار توجه دهد. هدف آفرینش را به یادش آورد. از غرق شدن در گرداب غفلت و بی‏خبری بازش دارد. این وظیفه مهم به خاطر ویژگی های خاص و استمرار و فراگیر بودن نماز، بر عهده این عمل عبادی است.

انسان موجودی دو بعدی است و خداوند هستی‏بخش او را مرکب از جسم و روح آفریده است. همان‏ گونه که وی از ابتدای خلقت جسم و ماده خویش تا پایان زندگانی در دنیا به افاضه از ناحیه خالق خویش نیاز دارد و بدون آن لحظه‏ای درنگ نخواهد کرد، در زندگانی روحانی نیز از هنگامی که درک و شعورش کامل شد تا پایان زندگانی به فیض‏بخشی از سوی مبدأ پیدایش خویش نیازمند است تا قلبش نمیرد و به زندگانی روحانی‌‏اش ادامه دهد؛ و این مقصود جز از راه ارتباط با آفریدگار حاصل نخواهد شد؛ چنان که خود فرمود و در آیات بسیاری از قرآن بر آن تأکید ورزید: بهترین راه ارتباط با او نماز است. از این رو، در نخستین دستورها به موسی (ع) آمده است "نماز را برپا دار تا به یاد من باشی". (4)

یکی از مفسران می‏گوید: این که در آیه "ذکر" و یاد خدا را مخصوص نماز کرده، بدان سبب است که نماز برترین عملی است که فروتنی و بندگی در آن نمودار می‌‏شود؛ در نماز "یاد خداوند" تجسم پیدا می‌‏کند. (5)

در چندین آیه قرآن، مهم‏ترین مسئله پس از شناخت خداوند و ایمان به او ،برپا داشتن نماز شمرده شده است‏. (6)

امام صادق (ع) نیز می‏فرماید: پس از شناخت خداوند هیچ عملی نیست که با نماز برابری کند. (7) برخی از احادیث بر این نکته تأکید ورزیده‏اند که نماز اساس و پایه اصلی دین و ایمان است؛ پایه‏ای مرکزی که در وسط خیمه قرار می‏گیرد و اگر برداشته شود، خیمه فرو می‏ریزد. (8)

ریشه همه روایات را می توان در همین حقیقت یافت که نماز در عین اینکه عامل پایداری ایمان واستمرار بندگی در وجود انسان است، عامل برقراری دین و حفظ نمادهای دینی در متن جامعه و بقای دین در طول تاریخ است.

هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی که هم وقت می‌گیرد و هم انسان را به زحمت می‌اندازد؟ امام فرمود: "پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده ای هم دین آنان را پذیرفتند، امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آن‌ها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر زنده بماند و این از طریق نماز امکان پذیر است"، (9) یعنی علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین هم هست.

امیدواریم که پاسخ ارائه شده برای شما مفید و کامل باشد. چنانچه باز در این باره یا موضوعات دیگر سوال داشتید، مجدداً‌ با ما مکاتبه نمایید.

موفق باشید.

پی‌نوشت‌ها:

1. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین قم 1380 ،شنامه 27.

2. میزان الحکمه، محمد مهدی ری شهری، نشر دار الحدیث قم 1416ق، ج5 ، ص374 .

3. زلزال (99) آیه 6 ـ 7.

4. سوره طه (20) آیه 14.

5. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، نشر جامعه مدرسین قم بی تا ج 16، ص 140.

6. بقره (2) آیه 3؛ نساء (4) آیه 162؛ توبه (9) آیه 18.

7. محمد باقر مجلسی بحارالانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1403 ق، ج 82، ص 225.

8. همان، ص 218 و 223 و 227.

9. صدوق علل الشرایع، نشرموسسه دار الحجه، 1316 ق ج 2، ص 10.