با تشکر از عنایت شما در مورد پاسخ به سئوالم اما جواب شما برایم قانع کننده نبود شما بیشتر تحت تاثیر شعائر عربی و تائید آن با اقدام ابرهه مواجهه کردیدهمانطور که میدانید ابرهه بر گرفته از نام ابراهیم است و ابراهیم در کتب عهد عتیق و جدید دارای مقام والایی است اما یهودیها و ایضا مسیحیان میباشد اما آنها تفسیر و برداشتی که اعراب در مورد ابراهیم ع و ارتباط وی با کعبه را ندارند در کتب آنها نیز چنین چیزی را عنوان نکرده زیرا اگر چنین بود ابرهه جهت تخریب کعبه اقدام نمی کرد لذا نمی توان ادعا کرد ابرهه با علم بر مقدس بودن آن مکان و جهت تخریب یک مکان مقدس توحیدی دست به اردوکشی به سمت شهر مکه زد زیرا در کتب مقدس آن زمان به آن نپرداخته و یا اشاره ای نشده بود و وقوع حوادث مهم زندگی ابراهیم ع در کتب مسیحیت در سرزمینی بسیار دور تر از مکه یعنی فلسطین کنونی ثبت شده بعلاوه در کعبه ی آن زمان نشانی از توحید نیز دیده نمی شد که بتوان بدیده تقدیس آن هم از دید یک مسیحی مانند ابرهه نگریست لذا سئوالم بقوت خود باقی است
پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
حج و خانه كعبه در عصر جاهليت، منحصر به اعراب نبود. تاريخ مى گويد كه ايرانيان و ديگر ملت ها به قصد حج كعبه مى آمدند و آن را بزرگ مى داشتند و طلا و نقره و قربانى و نذورات به آن هديه مى كردند.
به طور كلي، كعبه در كتاب هاي پيشينيان داراي جايگاه خاصي بوده است. ازرقي از قول وهب بن منبه آورده است كه كتاب هاي گذشتگان از خواص زمزم سخن گفته اند. وي مي افزايد: سوگند به آنكه جان وهب در دست اوست، هر آنكه از زمزم سير بنوشد، درد از او برطرف گردد و شفا يابد. نظير آن را از قول كعب الاحبار و كتب پيشين نيز آورده است. (1)
براي روشن شدن جايگاه كعبه در اديان مختلف، نگاهي گذرا به اديان بزرگ زمان جاهلي مي افكنيم:
يهود
يهوديان كعبه را تعظيم مي كردند و آن را معبدي مي دانسته و در آن خدا را طبق دين ابراهيم عبادت مي كردند. شواهدي بر اين امر وجود دارد:
1. طبق قولي چاه زمزم به خاطر مزمزه يهود و مجوس از آب آن، به زمزم معروف گشته است. اين خود شاهدي بر اين است كه يهوديان براي زمزم و در نتيجه، كعبه ارج و منزلت قايل بوده اند. (2)
2. در كعبه نقاشي ها و تمثال هايي آويزان بوده است; از جمله، تمثالي از حضرت ابراهيم و اسماعيل كه تيرهايي از قمار در دست داشتند. اين تمثال ها تا زمان فتح مكه در كعبه آويزان بوده است. (3)
نصارا
نزد نصارا نيز كعبه به عنوان محل عبادت خداوند تلقّي مي شد. ايشان براي كعبه ارج و منزلتي خاص قايل بودند. شواهدي چند بر اين امر تأكيد دارند.
1. از ابن عباس روايت شده است: «ان الحواريين كانوا اذا بلغوا الحرم نزلوا يمشون حتي يأتوا البيت» يا از ابن زبير روايت شده كه: «ان الحواريين خلفوا نعالهم حين دخلوا الحرم اعظاماً ان ينتعلوا فيه». (4)
با توجه به اين گزارشات نمي توان پذيرفت كه هدف ابرهه از ويران كردن كعبه مبارزه با شرك و بت پرستي بوده زيرا كعبه نزد تمامي اديان و ملل داراي احترام بوده است.
به فرضي كه هدف ابرهه مبارزه با شرك و بت پرستي بوده چرا هيچ گزارشي مبني بر تخريب بتخانه ها كه در مسير او به مكه بوده گزارش نشده نيز به فرضي كه هدفش مبارزه با شرك و بت پرستي بوده باشد، اين هدف مجوزي براي تخريب كعبه كه نزد همه اقوام و ملل محترم شمرده مي شده نيست.
2. كساني كه پيش از سال فتح مكه، داخل كعبه را ديده اند، گويند: تمثال حضرت مريم و حضرت عيسي (عليهما السلام) در آن نصب بوده و عيسي در دامن مادر نشسته بود. (5) اين مطلب را بيشتر رواياتي كه فتح مكه را گزارش كرده اند، بيان شده است.
اما در مورد هجرت و سكونت ابراهيم و هاجر در مكه بايد دانست ميان قرآن و عهد عتيق اختلاف هست؛ از آيات قرآن و گفتار ابراهيم بر مي آيد كه آن بيابان مكه و مراد از حرم كعبه است زندگي ابراهيم در عهدين داراي نا همگوني هاي فراواني است كه كه از آن ها تعيين موقعيت ابراهيم دشوار است.
به هر روي آنچه در قران موجود است براي ما مسلمانان معتبر است.
ابراهيم هنگامي عرض مىكند: خداوندا من فرزندم را در يك سرزمين فاقد آب و آبادى و زراعت گذاشتم ، اين مسلما اشاره به آغاز ورود او در سرزمين مكه است كه در آن موقع نه آب بود و آبادى و نه خانه و ساكن خانه، تنها بقاياى خانه خدا در آنجا به چشم مىخورد ، و يك مشت كوه هاى خشك و بى آب و علف ! ولى مىدانيم اين تنها سفر ابراهيم به سرزمين مكه نبود؛ بلكه باز هم مكرر به اين سرزمين مقدس گام گذارد، در حالى كه مكه تدريجا شكل شهرى را بخود مىگرفت، و قبيله جرهم در آنجا ساكن شده بودند، و پيدايش چشمه زمزم آنجا را قابل سكونت ساخت.
افزون بر اين كه ابراهيم براي ساليان متمادي در مكه زندگي نكرده است؛ بلكه اقامت ايشان به طور موقت بوده است و سرزمين اصلي او فلسطين بوده.
پي نوشت ها :
1. محمدتقى رهبر، اخبار مكه، ج 2، ص 53 ـ 50، به نقل از مجله ميقات حج، ش 31، ص 94.
2. شهاب الدين ابى عبداللّه ياقوت بن عبدالله الحموى، معجم البلدان، ج 4، ص 529.
3. محمدهادى امينى، تاريخ مكه، ترجمه محسن آخوندى، ص 58 / محمدفريد وجدى، دايرة المعارف القرآن الرابع عشر، ج 8، ص 146ـ148 / سيد محمدحسين طباطبائى، تفسير الميزان، ج 3، ص 559 / محمد رشيدرضا، تفيسر المنار، ج 10، ص 421 / شيخ حسين محمدبن الحسن الديار بكرى، تاريخ الخميس فى احوال انفس نفيس، ج 2، ص 85.
4. شيخ حسين محمدبن الحسن الديار بكرى، پيشين، ج 1، ص 108.
5. محمدفريد وجدى، پيشين، ج 8، ص 147 / محمد رشيدرضا، پيشين، ج 10، ص 421 / گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 98ـ99، ترجمه سيد هاشم حسينى / مجله ميقات حج، ش 8، ص 90.