با سلام و عرض خسته نباشید.... من دارم با یک استاد مسیحی کار میکنم که ایشان به مسائل دینی علاقه دارند و از من درباره مسلمانها و عقیده هاشون سوالاتی میپرسند...
1- به عقیده مسلمانها عاقبت مسیحیان در آخرت چیست و چگونه اعمال آنها بررسی میشود؟
آیا این مطلب که اعمال مسیحیان توسط حضرت عیسی بررسی میشود مطابق با عقیده ما مسلمانهاست؟
2- آیا یهودیان همگی به جهنم میروند؟ چون ما مسلمانها درباره با کیفر برخی از گناهان میگوییم مثلا اگر کسی حج نرود, با یهودیان محشور میشود. این بدان معناست که یهودیان همگی جهنمی هستند؟
3- آیا خوردن شراب برای مسیحیان گناه محسوب میشود و در روز قیامت بازخواست میشوند؟
4- عدل الهی چگونه اجازه میدهد که کودکانی در اثر سرطان بمیرند؟ در جواب این سوال اگر به استادم بگویم این حکمت الهی است قانع نمیشود.

پرسش 1:
چند سوال
شرح : با سلام و عرض خسته نباشيد.... من دارم با يک استاد مسيحي کار مي کنم که ايشان به مسائل ديني علاقه دارند و از من درباره مسلمانها و عقيده هاشون سوالاتي مي پرسند... 1- به عقيده مسلمانها عاقبت مسيحيان در آخرت چيست و چگونه اعمال آنها بررسي مي شود؟ آيا اين مطلب که اعمال مسيحيان توسط حضرت عيسي بررسي مي شود مطابق با عقيده ما مسلمانهاست؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
يکي از مسائلي که درباره سؤال و حساب مطرح است، عموميت يا همگاني بودن سؤال و حساب در قيامت است.
خداوند فرموده است: «فلنسئلنّ الذين اُرسل إليهم و لنسئلنّ المرسلين؛ (1) قطعاٍ از کساني که پيامبران به سوي آنان فرستاده شدند و از خود فرستاده شدگان سؤال خواهيم کرد».
اين آيه به روشني بر اين مطلب گواهي مي دهد که هم امت ها و هم رهبران الهي که براي هدايت آنان فرستاده، مورد حساب قرار خواهند گرفت. امير مؤمنان دربارة همگاني بودن سؤال مي فرمايد: «ذلک يوم يجمع الله فيه الاولين و الآخرين لنقاش الحساب؛ (2) قيامت روزي است که خداوند همة انسان ها را جمع مي کند تا به حساب دقيق آنان رسيدگي شود». بنابراين در روز قيامت به حساب همگان رسيدگي مي شود. از برخي از آيات و روايات استفاده مى‏شود بهشت براى کسانى است که ايمان به خدا و پيامبر اسلام (ص) داشته باشند و عمل صالح و تقوا پيشه کرده باشند: «الذين آمنوا و عملوا الصالحات طوبى لهم و حسن مآب؛ (3) کسانى که ايمان و عمل صالح دارند، خوشا به حال آنان که خوش جايگاهى خواهند داشت».
مراد، ايمان به خدا و پيامبر و وحى الهى است و مراد از عمل صالح، عمل به دستورهاى قرآن و اطاعت از پيامبر است که از جمله دستورها اطاعت از اولى‏الامر است بنابراين محبت و اطاعت از اميرالمؤمنين (ع) و اهل بيت جزء خميره ايمان است.
پيروان اديان الهى هم به حکم کتاب خودشان که در آن اشاره به آمدن پيامبر اسلام شده است و هم به حکم عقل که بايد به آخرين پيام الهى گوش فرا دهند، بايد دين اسلام را بپذيرند.
خداوند در آيه 85 سوره آل عمران مى‏فرمايد: «و من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين؛ هر کس غير از اسلام (دين واقعى) دينى را بپذيرد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در آخرت از زيانکاران خواهد بود».
بنابراين همگان ( کفار و پيروان ساير اديان الهى) وظيفه دارند درباره دين خود و دين اسلام تحقيق کنند و دستورهاى اديان را با هم مقايسه کنند. پس از تحقيق دقيق و علمى، به حقيقت اسلام و حقانيت اين دين پى خواهند برد. حال اگر پس از تحقيق به اين نتيجه رسيدند که دين خودشان بر حق است و از طرفى به محتواى دين خود عمل کردند و بر کسى ظلم نکردند، چون حجت و دليل و برهان بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمى‏کندو اهل نجاتند ولى اگر تحقيق نکردند و با لجاجت بر دين خود پاى فشارى کردند و با اين که احتمال دادند دين اسلام دين حقى باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظيفه خود کوتاهى کرده، در نتيجه مواخذه خواهند شد.
بنابراين اصل در حساب قيامت، در حق طلبي انسان ها و تسليم در مقابل آن، يا انکار حقيقت است.
شهيد مطهرى (ره) در اين باره مى‏گويد: «اگر کسى در روايات دقت کند، مى‏يابد که ائمه (ع) تکيه‏شان بر اين مطلب بوده که هر چه بر سر انسان مى‏آيد، از آن است که حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطى باشد که مى‏بايست تحقيق و جستجو کند نکند. اما افرادى که ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطى به سر مى‏برند که مصداق منکر و يا مقصر به شمار نمى‏روند، آنان در رديف منکران و مخالفان نيستند.
ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‏دانند. اين گونه افراد داراى استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهى درباره آنان مى‏رود. وى از مرحوم علامه طباطبايى نقل مى‏کند: «همان طورى که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغيير محيط باشد، ممکن است اين جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد». (4)
بنابراين، اين امکان وجود دارد که غير مسلمانان نيز داخل بهشت شوند و اينها گروهي هستند که به عنوان مستضعفان شناخته مي شوند، يا واقعا و حقيقتا بدنبال دين حق بودند، اما به دلايلي بر آن دست نيافتند و نيز انسان هاي درست کار بودند.
در مورد قسمت دوم سوال شما بايد گفت كه آيات و رواياتي ود اين زمينه وجود دارد كه به بخشي از آن ها اشاره مي كنيم:
« يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً » (به ياد آوريد) روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان مى‏خوانيم! (5) يعنى آنها كه رهبرى پيامبران و جانشينان آنان را در هر عصر و زمان پذيرفتند، همراه پيشوايشان خواهند بود، و آنها كه رهبرى شيطان و ائمه ضلال و پيشوايان جبار و ستمگر را انتخاب كردند همراه آنها خواهند بود.
در حديثى كه شيعه و اهل تسنن از امام على بن موسى الرضا (ع) به سندهاى صحيح نقل كرده‏اند چنين مى‏خوانيم كه آن امام از پدرانش از پيامبر در تفسير اين آيه نقل فرمود:
يدعى كل اناس بامام زمانهم و كتاب ربهم و سنة نبيهم "؛ در آن روز هر قومى همراه امام زمانشان و كتاب پروردگار و سنت پيامبرشان خوانده مى‏شوند".
و نيز از امام صادق چنين مى‏خوانيم:
«الا تحمدون اللَّه اذا كان يوم القيامة فدعا كل قوم الى من يتولونه و دعانا الى رسول اللَّه و فزعتم الينا فالى اين ترون يذهب بكم الى الجنة و رب الكعبة- قالها ثلاثا -: " آيا شما حمد و سپاس خدا را بجا نمى‏آوريد؟ هنگامى كه روز قيامت مى‏شود خداوند هر گروهى را با كسى كه ولايت او را پذيرفته مى‏خواند، ما را همراه پيامبر ص و شما را همراه ما، فكر مى‏كنيد در اين حال شما را به كجا مى‏بردند، به خداوند كعبه به سوى بهشت- سه بار امام اين جمله را تكرار كرد». (6)
لذا واضح است كه هر امتي را به همراه امام آن ها در روز قيامت محشور كرده و امت را با اين امام همراه مي سازند، خواه اين امام پيامبران و ائمه هدى و دانشمندان باشند و يا ائمه كفر و ضلال. لذا در مورد مسيحيان بايد گفت محاسبه اعمال آنان، بر پايه عدل خداوندي است و در صف پيامبر خود يعني حضرت مسيح جاي گرفته و بر اساس عقل و فطرت و کردارشان، هم چنين اعتقادات و باورهايشان مورد حساب قرار مي‏گيرند.
جهت مطالعه بيشتر در اين موضوع به کتاب «عدل الهي» ( بخش اعمال خير غير مسلمانان) اثر استاد شهيد مطهري مراجعه فرمائيد.
پي‌نوشت‌ها:
1. اعراف (7) آية 6.
2. سيد رضي، نهج البلاغه، دارالهجره، قم، بي تا، ص147، خطبة 102.
3. رعد (13) آيه 29.
4. مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، 1388ش، ج 1، ص 320 به بعد.
5. الاسراء (17) آيه71.
6. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1374ه.ش، ج12، ص204.
پرسش 2:
آيا يهوديان همگي به جهنم مي روند؟ چون ما مسلمانها درباره با کيفر برخي از گناهان مي گوييم مثلا اگر کسي حج نرود, با يهوديان محشور ميشود. اين بدان معناست که يهوديان همگي جهنمي هستند؟
پاسخ:

در مورد اين سوال هم در قسمت قبل از سوالات شما تا اندازه اي به آن پاسخ داديم. گفتيم كه اگر کسى راه حق را شناخت و پيمود بهشتى است. ولى اگر با آن به ستيز برخاست، جهنمى است. اما کسانى که حق را تماما نشناخته‏اند، اگر در نشناختن آن مقصر باشند، از رحمت الهى دورند، ولى اگر تقصيرى در آن رابطه نداشته باشند، معذور خواهند بود. اين گروه اگر وارد بهشت هم نشوند. معذب نخواهند بود.
اين مطلب در مورد همه اديان صحيح است. لذا نمي توان گفت كه همه يهوديان به جهنم مي روند. يعني اگر راه حق را شناختند و در برابر آن به ستيز برخاستند حتما جهنمي خواهند بود و همين طور اگر در شناختن آن كوتاهي كرده درحالي كه مي توانسته اند به بررسي و تحقيق در مورد اديان ديگر بپردازند. اما اگر كوتاهي كرده و در اين امر تقصيري متوجه آن ها نبوده خداوند به فضلش بر اساس اعمال نيك آن ها برخورد خواهد نمود.
البته در مورد يهوديان بايد گفت كه آنها در تاريخ اسلام و مخصوصا صدر اسلام به جهت لجاجت هاي خود (با آن كه رسول بودن پيامبر گرامي اسلام را فهميدند) چهره اي منفور از خود بر جا گذاشتند به گونه اي كه قرآن نام آن ها را به عنوان سرسخت ترين دشمنان اسلام در كنار مشركين مي آورد:
«به طور مسلم دشمن ‌ترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهي يافت... ». (1)
تاريخ به نحوي نشان مي‏دهد كه در بسياري از نبردهاي ضد اسلامي، يهود به طور مستقيم يا غير مستقيم دخالت داشته‏اند و از هيچ كارشكني و دشمني دريغ نورزيده‏اند. اكثريت يهود به خاطر اين كه خود را نژاد برتر مي‏دانستند از پذيرش آئين حق سرباز مي‏زدند و افراد بسيار كمي از آنان به اسلام گرويده‏اند. با آن كه داراي كتاب آسماني بودند، امّا به خاطر دلبستگي بيش از اندازه به ماديات و عناد و لجاج در صف مشركاني قرار گرفته‏اند كه از نظر مذهبي با آن ها هيچ وجه اشتراكي نداشتند.
لذا به همين دليل است كه اسلام تعبيراتي اين چنيني براي يهود دارد و الا در مورد بهشتي بودن يا نبودن آن ها همان قاعده اي كه برشمرديم در اينجا نيز كاربرد دارد.
پي نوشت:
1. مائده (5) آيه 86.
پرسش 3:
آيا خوردن شراب براي مسيحيان گناه محسوب مي شود و در روز قيامت بازخواست مي شوند؟
پاسخ:

خوردن شراب در همه اديان حرام مي باشد.
افراد متدين به اديان الهي از جمله مسيحيت در دين خود آزاد نيستند و احکامي مبني بر حلال يا حرام بودن برخي موارد متوجه آن ها مي باشد. اگر پيروان يک دين الهي به آنچه در دينشان آمده عمل نمي کنند و يا از محرمات دين شان پرهيز ندارند، دليل بر آزاد بودن آن عمل در دينشان نيست. و لذا بر خوردن شراب بازخواست مي شوند.
شراب در تمام اديان الهي حرام بوده و هيچ پيامبري حکم به حليت آن نداده است.
امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند هيچ پيغمبري را نفرستاد جز اين که حرمت شراب جزء برنامه رسالتي او بود (1)؛ پس شراب از اوّل حرام بود. اگر چه ممکن است در برخي دين ها، به مرور زمان دست خوش تغيير و تحريف قرار گرفته باشد.
راجع به حرمت شراب در عهد قديم و انجيل اشاره هايي ذکر شده است، براى نمونه رجوع شود به انجيل لوقا ، باب اوّل ، بند 15- امثال سليمان ،باب 20 بند 1 و باب 23 بند 29- 35- کتاب اشعيا،باب 5 بند 22 و باب 28 بند 1- 7 و باب 56 بند 12- کتاب يوشع ،باب 4 بند 11.
پي نوشت­:
1. بحار الانوار، ج 4، ص 97.

پرسش 4:
عدل الهي چگونه اجازه مي دهد که کودکاني در اثر سرطان بميرند؟ در جواب اين سوال اگر به استادم بگويم اين حکمت الهي است قانع نمي شود.
پاسخ:

برگشت اين سوال به يكي از اشكالات كهن در باب توحيد است؛ به اين صورت كه خدايي كه قادر مطلق، عالم مطلق و خير محض است، چرا اجازه وجود امور شر را در دنيا مي دهد؟ مثلا همين مورد شما، چرا او اجازه مي دهد كه كودكي معصوم به بيماري مهلكي دچار شود و زجر و عذاب ببيند؟
در اين زمينه بايد به چند نكته توجه كرد:
1. خداوند خير محض است و هر چه را خلق كند نيز خير و خوب است، زيرا آفرينش همان ايجاد است و ايجاد و وجود، خير محض است، قرآن مي‌گويد:« الذي احسن کل شي خلقه؛ (1) همان خدايي که هر چه را آفريد، نيکو آفريد».
از اين آيه به خوبي روشن مي‌شود که همه آفريده‌هاي پروردگار خير است (يا خير مطلق، يا خير غالب) شر هنگامي پيدا مي‌شود که مخلوقات از قوانين آفرينش منحرف شوند مثلاً نيش و دندان برنده حيوانات، يک حربة دفاعي براي آنها است، همانند سلاحي که ما در برابر دشمن استفاده مي‌کنيم، اگر اين سلاح به مورد کار گرفته شود، خير است اما اگر نا به جا و در برابر دوست باشد، شر است. وانگهي بسياري از امور است که ما در ظاهر آنها را شر مي‌شمريم، ولي در باطن و در واقع خير است، مانند حوادث و بلاهاي بيدارگر و هشدار دهنده که انسان را از خواب غفلت بيدار ساخته متوجه خدا مي‌کند:
«ما ارسلنا في قريه من نبي الا اخذنا اهلها بالبأساء و الضراء لعلهم يضرعون، (2) در هيچ شهر و آبادي پيامبري نفرستاديم، مگر اين که اهل آن را با ناراحتي‌ها و خسارت‌ها گرفتار ساختيم. شايد[ به خود آيند و به درگاه خدا] تضرع کنند». (3)
يا چيزهايي که آنها را شر مي پنداريم، ولي در واقع شر نيستند. خداوند در اين باره مي‌فرمايد:
«عسي ان تکرهوا شيئاً و هو خير لکم و عسي ان تحبوا شيئاً و هو شرّ لکم و الله يعلم و انتم لا تعلمون؛ (4) چه بسا چيزي را خوش نداشته باشيد، حال آن که خير شما در آن است و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آن که شر شما در آن است و خدا مي‌داند، در حالي که شما نمي‌دانيد».
پس مي‌توان گفت که آيه 7 سوره الم سجده مي‌گويد: خداوند شر نمي‌افريند و هر چه آفريد شده خير است. آيه 2 سورة فلق، مي‌گويد بعضي از مخلوقات، ممکن است سبب شر شوند، يعني کمالي را معدوم کنند، يا حقي را از بين ببرند و نظمي را بر هم زنند که گاه از سوي انسان‌هاي منحرف، يا شياطين تحقق مي‌يابد. ‏
2. از مجموع آيات قرآن کريم به خوبي استفاده مي‌شود که ظلم و ستم در هر چهره و به هر شکل و هر مقدار، کم يا زياد، در دنيا يا آخرت نسبت به تمامي افراد، از ساحت قدسش دور است. انکار مسئله عدالت خدا، ممکن است به انکار علم، يا قدرت او بر گردد و بر صفات ديگر او نيز تأثير بگذارد. شايد به همين دليل باشد که در روايتي مي‌خوانيم: فردي نزد امام صادق عليه‌السلام عرض کرد: اساس و پايه دين توحيد و عدل است و از امام عليه‌السلام توضيح خواست. امام فرمود: توحيد آن است که آن چه در بارة تو روا است، بر خدا روا نداري اما عدل آن است که به خدا کاري را نسبت ندهي که تو را بر آن ملامت کرده است. (5)
3. در زندگي انسان مسائلي ديده مي‌شود که در نخستين برخورد، تفسير روشني براي آن نمي‌يابيم مانند مثال خودتان يعني سرطان گرفتن يك كودك بيگناه. عقيده گروهي بدون تأمل در آن، در مسئله عدل خداوندي و گاه در اصل وجود خداوند متزلزل مي‌شوند مثلاً بسياري از مصائب دامنگير انسان، مشکلات خود ساخته است؛ يعني عامل اصلي‌اش خود او است، در حالي که تنبلي‌ها و ندانم‌کاري‌هاي خود را به حساب قضا و قدر الهي گذاشته و تقصير را متوجه مشيت الهي مي‌کنيم و در پي آن عدالت خداوند را زير سؤال مي‌بريم. قرآن کريم در اين باره مي‌فرمايد:
آن چه از حسنات [نيکي‌ها و پيروزي‌ها] به تو مي‌رسد، از ناحية خدا است (و ما اصابک من سيئه فمن نفسک) و آن چه از بدي‌ها[ناراحتي‌ها و شکست‌ها و مشکلات] دامنگير تو مي‌شود، از ناحية خود تو است. (6) در آيه‌اي ديگر، مفاسدي را که در پهنة خشکي‌ها و درياها به وجود مي‌آيد، نتيجة کردار زشت مردم مي‌شمرد و مي‌فرمايد: فساد در خشکي و دريا، به خاطر کارهايي که مردم انجام مي‌دهند آشکار شده است. (7)
بخشي از مصائب دامنگير انسان، مجازات‌هاي الهي است که طبق استحقاق افراد، از ناحيه او صادر مي‌شود. اين در مورد افرادي است که مرتکب گناهاني شده‌اند که يا به قدري شديد است که هم مستوجب عذاب دنيا و هم عذاب آخرت است يا در حدي است که تنها با مجازات دنيا شستشو مي‌شود. در واقع لطفي است از ناحية خدا. خداوند مي‌فرمايد:
«فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا يصنعون؛ (8) خداوند به خاطر اعمالي که انجام مي‌دادند، لباس گرسنگي و ناامني را بر اندامشان پوشانيد». (9)
بي‌گمان بخشي از حوادث تلخ اثر مثبتي در پاره کردن پرده‌هاي غرور و بيدار ساختن غافلان داشته و بسياري از آنها نقطه عطفي در زندگي انسان‌هايي که آمادگي دارند، محسوب مي‌شود. (10)
بخشي از مصائب و مشکلات زندگي انسان‌ها در راستاي آزمون و امتحان الهي است. آزمون‌هاي الهي وسيله‌اي براي تکامل و پرورش روح و جسم انسان است. هيچ ملتي در جهان قادر به پيشرفت و ترقي در جنبه‌هاي صنعتي و نظامي و علمي نشده مگر اين که تحت فشارهايي قرار گرفته بود. خداوند مي‌فرمايد:
«و نبلونکم بالشر و الخير فتنه و الينا ترجعون؛ (11) شما را با بدي‌ها و نيکي‌ها آزمايش مي‌کنيم و سرانجام به سوي ما باز مي‌گرديد».
شر و خير، معناي گسترده‌اي دارد که همه گونه‌هاي مصائب، بيماري‌ها و گرفتاري‌ها و فقر و تنگدستي و همچنين انواع پيروزي‌ها و تندرستي و غنا را شامل مي‌شود. (12)
البته در اين جا نيز بايد حساب مصائب خودساخته را جدا ساخت.
غالباً نعمت‌ها در کنار مصائب شناخته مي‌شوند. وقتي انسان غرق نعمت است ارزش آن را نمي‌داند و از آن لذت نمي‌برد و شکر نعمت را به جا نمي‌آورد. در برخي آيات ارزش نعمت‌ها را در راستاي مقايسه با لحظات سلب نعمت مشخص مي‌کند و مي‌فرمايد: هر گاه به انسان نعمت‌هايي بعد از ناراحتي‌ها و زيان‌ها برسانيم [او به جاي اين ارزش نعمت را دريابد و شکر کند] مي‌گويد: گناهان [يا مشکلات] من براي هميشه از ميان رفته است و خوشحالي آميخته با فخر و غرور وجود او را فرا مي‌گيرد. (13)
در آخر اشاره به اين نكته هم لازم است كه دنيا دار تاثير و تاثر است و همه پديده ها و اشياء بر روي هم اثر ميگذارند. اين ماهيت دنياي مادي و سنت الهي بر آن است. لذا مواردي مثل سرطان نيز عامل خاص خود را دارد که در اثر آن عامل تغييراتي در سلولها شکل مي گيرد واين بيماري به جهت خصوصياتي كه در عالم ماده وجود دارد شكل مي گيرد. لازمه‏ نظام علت و معلولي حاکم بر جهان هستي، تحقق پديده‏ها به دنبال علت آن هاست، يعني همان گونه که بر اساس نظام علت و معلولي، استفاده‏ بيمار عفوني از آنتي‏بيوتيک موجب سلامت يافتن و بهبود بيمار است، استفاده از اين دارو در هنگام بارداري روي جنين اثر مي‏گذارد. موجب اخلال در آن و ايجاد سرطان در كودك خواهد شد. همان طور که آتش علت سوزاندن است و براي انسان منافعي مانند روشن کردن کوره‏هاي ذوب آهن و يا پختن غذا دارد، اگر آتش به خانه يا بدن انسان برسد ،علت و سبب سوزاندن و از بين رفتن آن ها مي‏شود و ...
پس بينا و نابينا ، سالم و بيمار ، زيبا و نا زيبا بودن يك كودك لازمه حتمي مجموعه عواملي است که در به وجود آمدن وي مؤثر بوده‏اند، عواملي همچون سلامت يا نارسايي ژنتيکي والدين، شرايط خاص هنگام انعقاد نطفه، کيفيت تغذيه مادر در هنگام بارداري، نوع مواد و غذاها و داروهاي مصرفي بعد از تولد كودك و در هنگام رشد وي و ... .
پي‌نوشت‌ها:
1. سجده (32) آيه 7.
2. اعراف (7)آيه42.
3. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1374ه.ش، ج 27، ص 459.
4. بقره (2) آيه 216.
5. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ه.ق، ج 5، ص 17، ح 23.
6. نساء (4) آيه 79.
7. رعد (13) آيه 11؛ انفال (8) آيه 53؛ روم (30) آيه 36.
8. نحل (16) آيه 112.
9. عنکبوت (29) آيه40 ؛ سباء (34) آيه 16-17؛ هود (11) آيه 100-101.
10. روم (30) آيه 41؛ سجده (32) آيه 21؛ اعراف (7) آيه130؛ مؤمنون (23) آيه 76.
11. انبياء (21) آيه 35.
12. بقره (2) آيه 155.
13. فجر (89) آيه 15، اعراف (7) آيه 95.