راههاي نفوذشيطان چيست؟آيا شيطان مومنان قوي تر است يا شيطان گنه كاران اگر گنه كاران پس آنها نيازي به منترل آن ندارند چون برآنها تسلط ندارد آيا اين درست است؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
پاسخ در چند محور بيان مي شود:
الف_ اصل وجود شیطان از طریق آیات و روایات قابل اثبات است، در حالی که از راه عقل و استدلال در نهایت می توان امکان وجود جن را که شیطان نیز از آن ها محسوب می شود، اثبات کرد.
آنچه می توانیم در این جا با عقل اثبات کنیم، امکان وجود موجوداتی مانند جن است و این که وجود چنین چیزی ممتنع و محال نیست ؛ پس از امکان وجود، با استفاده از آیات و روایات وجود جن و شیطان ثابت می شود.
بنابراین اگر چه ممکن است برای عده‌ای باور به چنین موجوداتی که با چشم قابل دیدن نیست ،کمی دشوار باشد، ولی حقیقت آن است که پذیرش وجود چنین موجوداتی که آدمی با آن ها در زندگی به گونه ای سر و کار دارد، دشوار نیست، زیرا در این جهان بزرگ بسیاری از چیزها وجود دارد که برای ما قابل رؤیت نیست، ولی وجود دارد ،مثلاً الکترون ها، فوتون ها و امواج الکترونیکی و نورهای ماورای بنفش و پرتو ایکس که قابل رؤیت نیستند. اما دانش و علم پیشرفته امروز وجود آن ها را ثابت کرده است.(1)
جریان اجنه و به تبع آن شیطان نیز از همین دست مسایل است، زیرا از یک سوی آدمیان در طول حیات خود از سوی موجود عصیانگر همواره مورد وسوسه بوده اند. این موجود وسوسه‌گر که همیشه انسان‌ها را به سوی شرارت، قتل، جنایت و هزار بدی دیگر فرا می خواند، شیطان است. برخی او را به صورت های گوناگون دیده­ و از آن خبر داده اند.
در کتاب های آسمانی از جمله قرآن کریم از وجود چنین موجود فراوان سخن گفته شده، از نحوة خلقت و کارهایی که او کرده، دشمنی که با آدم و فرزندان او داشته، خبر داده است.
خداوند در قرآن کریم خطاب به انسان ها فرمود: «یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما أخرج أبویکم من الجنّة؛(2) ای فرزندان آدم، شیطان مبادا شما را فریب دهد، آن گونه که پدر و مادرتان (آدم و حوا) را از بهشت بیرون راند». در جریان سجده بر آدم فرمود: «فسجدوا إلاّ إبلیس کان من الجن؛(3) پس همه فرشتگان سجده کردند مگر ابلیس که از جنیان بود».
از این گونه آیات به روشنی به دست می آید که موجود نامحسوسی به نام شیطان در عالم وجود دارد و همواره در پی گمراه کردن بشر است.
ب_ از نصوص دینى به ویژه از قرآن کریم استفاده مى‏شود، نحوه نفوذ شیطان در انسان فقط در حد وسوسه و جلوه دادن و زینت دادن خیالی یک امر باطل است، که با عناوین وسوسه، تزیین و تسویل بیان شده است و او هیچ‏گونه اکراه و اجبارى بر انسان ندارد.
این حقیقت را قرآن کریم از زبان شیطان نقل مى‏کند:
«و ما کان لى علیکم من سلطان الاّ ان دعوتکم فاستجبتم لى فلا تلومونى ولوموا انفسکم؛(4)
شیطان در قیامت خطاب به گمراهان مى‏گوید: در دنیاهیچ گونه قدرت و تسلطى بر شما نداشتم جز اینکه شما را به سوى باطل فرا خواندم و اجابت کردید. پس مرا بر گمراهى خویش ملامت نکنید، بلکه خود سزاوار سرزنش هستید».
در تفسیر «المیزان» در ذیل آیه آمده است:
خداوند در این آیه هر گونه سلطه ظاهرى و معنوى را از شیطان نفى کرده؛ یعنى، نه چنین قدرتى دارد که در اراده انسان نفوذ کند و چیزى را بر او تحمیل کند و بر کارى اجبار نماید ؛ نه دلیل و برهانى دارد تا عقل و اندیشه انسان را تحت تصرف خود قرار دهد و در نتیجه انسان را ناچار به پذیرش القائات خود بکند.
تنها نقشى که او در زندگى انسان دارد، دعوت به سوى باطل است .دعوت شیطان از طریق نفس اماره وجود آدمی صورت می گیرد. در واقع نیروهای اماره در وجود انسان در طول القائات شیطانی قرار داد . شیطان بی واسطه آمادگی درونی آدمی نمی تواند کاری صورت دهد. پس شیطان هیچ تسلطی بر انسان ندارد.
اما در قرآن بعد از آن که هر گونه تسلط و نفوذ ابتدایى از شیطان سلب شده، یک نوع چیرگی و نفوذ ثانوى براى او نسبت به برخى پذیرفته شده است. این حقیقت را در سوره نحل بیان مى‏فرماید:
« انه لیس له سلطان على الذین امنوا و على ربهم یتوکلون و انّما سلطانه على الذین یتولونه و هم به مشرکون؛
همانا شیطان بر مردمى که به خدا ایمان آورده و بر پروردگار خویش اتکا و اعتماد کرده‏اند، هیچ گونه تسلط و نفوذى ندارد. تنها تسلط او منحصر به اشخاصى است که خودشان ولایت و سرپرستى او را پذیرفته و دست ارادت و دوستى به او داده‏اند».
چیرگی و نفوذ ثانوى که شیطان بر گروهى پیدا کرده است، نه تنها با اراده و اختیار و استقلال انسان هیچ منافاتى ندارد؛ بلکه خود آنان با اراده و اختیار، زمام امورشان را به دست شیطان داده و ولایت وزمامدارى او را پذیرفته‏اند.
بنا بر این کار شیطان فقط وسوسه کردن است. البته خداوند شیطان را براى وسوسه‏گرى نیافریده است؛ بلکه او بر اثر گمراهى از روی اختیار چنین راهى را برگزید؛ در حالى که مى‏توانست در طریق مقابل آن حرکت کند. به انسان نیز نیروى مقابله با وسوسه‏گرى‏هاى او را داده است.بنا بر این شیطان هیچ قدرتى ندارد و فقط وسوسه‏گرى مى‏کند.(5) روایات در باره راهای نفوذ شیطان مختلف است و در برخی از آن ها به موثرترین راه نفوذ شیطان و یا رأس تمام گناهان اشاره شده است. در ذیل به ریشه های نفوذ شیطان اشاره می کنیم:
1ـ افکار شیطانی:
امام علی(ع) می‌فرماید: «کسی که در مورد گناه بسیار بیندیشد، سرانجام به آن گناه کشیده خواهد شد».(6)
اگر کسی بتواند اندیشة خود را از نفوذ افکار شیطانی دور نگه دارد، از گناه جلوگیری کرده است.
2ـ نگاه شهوت‌آمیز:
دام خطرناک دیگر شیطان، نگاه شهوت آمیز است.
امام صادق(ع) می‌فرماید: «نگاه به نامحرم تیر زهرآلود شیطان است. چه بسیارند نگاه‌هایی که بعد‌ها حسرت و تأسّف طولانی به دنبال دارد».(7)
3ـ هواپرستی:
مؤثرترین راه نفوذ شیطان هواپرستی است، زیرا شیطان تا پایگاهی درون انسان نداشته باشد، بر وسوسه‌گری قدرت ندارد. وسوسه‌های شیطانی همانند میکرب‌های بیماری‌زا هستند که دنبال بنیه‌های ضعیف می‌گردند تا در آن جا نفوذ کنند. پایگاه شیطان جز هواپرستی نیست.
4ـ دنیا طلبی:
در حدیثی از امیر مؤمنان(ع) می‌خوانیم: «إیّاک وحبّ الدنیا فانّها أصل کلّ خطیئه و معدن کلّ بلیه؛(8) از علاقه به دنیا بپرهیز که اصل هر گناه و کانون هر بلا است».
در حدیث دیگری آمده است: «رأس کلّ خطیئه حبّ الدنیا؛(9) علاقه به دنیا منشأ هر خطا و گناه است».
ج_ در باره تفاوت شیطان ها باید گفت : گرچه رئیس شیاطین همان ابلیس است که برای همه است، ولی یاران و همکاران او ممکن است متفاوت باشند. برای هر کسی شیطان خاص وارد عمل گردد، مثلا مومن به دلیل نور ایمان به آسانی تحت تاثیر وسوسه قرار نمی گیرد . ابلیس مامور قدرتمند تری را مامور فریب او می کند، ولی کافر که به آسانی تحت تاثیر وسوسه قرار می گیرد، نیازی به شیطان قوی ندارد . شیطان او ضعیف خواهد بود. در این باره ماجرای ذیل که در کلام شهید مطهری آمده ،روشنگر و شنیدنی است. ایشان نقل مى‏كنند كه در زمان شيخ انصارى، شخصى در خواب شيطان را ديد كه تعداد زيادى افسار همراه خودش دارد، ولى افسارها مختلف است؛ بعضى از افسارها خيلى شل است، طناب بسيار ضعيفى را به صورت افسار درآورده است، بعضى از آن ها چرمى است و بعضى به صورت زنجير، زنجيرهاى مختلفى كه بعضى از آن ها خيلى كلفت است. در ميان اين ها يك زنجير خيلى كلفت و قوى‏ بود كه خيلى‏جالب بود. از شيطان پرسيد: اين ها چيست؟ گفت: افسارهايى است كه به سر بنى‏آدم مى‏زنم و آن ها را به طرف گناه مى‏كشانم. گفت: زنجير كلفت براى كيست؟ گفت: براى آدم خيلى گردن كلفتى است. گفت: چه كسى؟ گفت: شيخ انصارى؛ اتفاقا ديشب زدم به سرش و چند قدم آوردم، ولى زد و آن را پاره كرد.
آن شخص صبح آمد خواب را براى شيخ انصارى نقل كرد. مثل اينكه شبى بوده كه شيخ خيلى اضطرار پيدا مى‏كند و از پولى كه بابت سهم امام بوده و فردا بايستى تقسيم مى‏كرده است، به عنوان قرض چيزى بر مى‏دارد. مى‏آيد تا دمِ در، ولى پشيمان مى‏شود و برمى‏گردد، مى‏گذارد سر جايش. شيطان كه گفته بود زنجير را زدم به سرش و او را چند قدم آوردم ، ولى پاره كرد و رفت، قضيه اين بوده است.(10)
از این ماجرا معلوم می شود که شیاطین افراد به حسب ایمان آن ها متفاوت خواهد بود. قسمت پایانی پرسش نامفهوم است .

پی‌نوشت‌ها:
1. محمد تقي مصباح، معارف قرآن، ص 316، نشر سازمان مؤسسة در راه حق، قم 1367 ش.
2. اعراف (7) آیه 27.
3. کهف (18) آیه 50.
4. ابراهیم(14) آیه 22
5. سيد محمد حسين طباطبايي ، الميزان، ج12 ،ص62 نشر جامعه مدرسين قم، بي تا، با ترجمه موسوي.
6. آمدی ، غررالحکم، ج5، ص 321. نشر مکتبه الاعلام اسلامی، قم، 1413 ق.
7. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 138.
8. غرر الحکم، ص 150.
9. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 3، ص 7. نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق.
10. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3 ، ص613، نشر صدرا، 1372 ش.