هموطنان خوب ایرانی من.

اگر قرآن را قبول دارید و باور دارید که قرآن را الله فرستاده است و محمد ابن عبدالله رسول الله است، بدانید که الله دستور داده که شما باید زرتشتی بشوید. تعجب نکنید. این دستور صریح الله است و چندین بار آن را در قرآن تکرار کرده است تا جای هیچ شک وشبهه ای نباشد که ایرانی ها نباید از محمد پیروی کنند و باید از پیغمبر خودشان که زرتشت است پیروی کنند. من در اینجا آیه های قرآن را برایتان تکرار میکنم.

سوره ابراهیم، آیه 4

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ ۖ فَيُضِلُّ اللَّـهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

ما برای هیچ قومی پیغمبری نفرستادیم بغیر از پیغمبری که به زبان آنان سخن بگوید.

و بنا براین محمد برای ما پارسی زبانان فرستاده نشده است. پیامبر پارسی زبان زرتشت بود.

سوره النحل (زنبور)، آیه 36

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ

ما برای هر جامعه ای رسولی فرستاديم، می گفت: "خدا را بپرستيد و از پرستش هرگونه بتی اجتناب کنيد

برای ما ایرانیان این رسول زرتشت بود که پیام یکتا پرستی را مطابق با خلق و خوی ایرانی آورد.

سوره یونس، آیه 47

وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

برای هر امتی رسولی است که هرگاه آن رسول آید و حجت کند، حکم به عدل خواهد شد و هیچکس ستم نخواهد دید.

دوباره، پیامبر ایرانی برای مردم ایرانی یعنی زرتشت.

سوره الشعراء (شاعران)، آیه 195، 198، 199

بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ، وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَىٰ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ، فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ

195 و آن (قرآن) به زبان فصیح عربی آمد 198 و اگر آن را برای مردمی که عربی نمیدانند نازل میکردیم،199 محال بود که آن را بفهمند و به آن ایمان بیاورند.

یکبار دیگر به وضوح میگوید که قرآن برای عرب زبانها آمده است. نه برای ما پارسی زبانها.

سوره سجده، آیه 3

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۚ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ

ای محمد قرآن را برای قوم تو فرستادیم چون پیش از تو رسولی برای آنها نیامده بود تا تو بر آنان رسولت کنی و شاید که هدایت شوند.

ما زرتشت را داشتیم که یکی از چهار پیامبر کتابدار و مورد قبول الله و محمد هستند. هیچ لزومی نداشت که به ما حمله کنند و آن قتل و غارت و برده گیری را راه بیاندازند. شرایط هنوز هم عوض نشده است. هنوز هم زبان ما پارسی است و فرهنگمان را هم از دست نداده ایم و عرب نشده ایم. بنابراین پیامبر ما طبق دستور الله زرتشت است و دین ما باید زرتشتی باشد.

سوره انعام (چهارپایان)، آیه 92

وَهَـٰذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا ۚ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۖ وَهُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ،

اين نیز كتاب آسمانی مباركی است كه ما نازل كرده‌ايم، تصدیق کنندهٔ كتب آسمانی پيشين. باشد كه به مهم ترين جامعه (مکه) و به مردم حوالی آن هشدار دهی. آنان كه به آخرت ايمان دارند، به اين (كتاب) ايمان می آورند و نمازها (ارتباط با خدا) را به جا می آورند.

این آیه ثابت میکند که محمد فقط برای پیامبری مکه و اطراف آن فرستاده شده. بنابراین حتی ایرانیانی که خود را عرب زبان میدانند نباید از او پیروی کنند چون آنها در ایران زندگی میکنند، نه در مکه و حوالی.

سوره انعام (چهارپایان)، آیه 130

يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَـٰذَا ۚ قَالُوا شَهِدْنَا عَلَىٰ أَنفُسِنَا ۖ وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ

ای جن‌ها و انسان‌ها، آيا از ميان خود رسولانی دريافت نكرديد كه آيات مرا برايتان خواندند و شما را دربارهٔ ملاقات اين روز هشدار دادند؟ آنها خواهند گفت: "ما عليه خود شهادت می دهيم." آنها كاملاً سرگرم زندگی دنيوی شدند و عليه خود شهادت خواهند داد كه كافر بودند

محمد پیامبری از میان ما نیست. پیامبری که از میان ما است زرتشت است.

سوره فصلت (جزییات)، آیه 3

كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

کتابی آسمانی که آيات آن با تمام جزئيات بیان شده است، در قرآنی عربی، برای مردمی که عربی می دانند

یکبار دیگر، قرآن عربی برای مردم عرب زبان. نه برای ما مردم پارسی زبان. بیخود نیست که آخوندها سعی دارند که زبان ما را عربی کنند تا از نون خوردن نیفتند.

سوره یوسف، آیه 2

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

ما آن را قرآنی به زبان عربی نازل كرده ايم، تا شما بفهميد

این را به محمد و مردم مکه و حوالی میگوید. نه به پارسی زبانان ایرانی که عربی نمی فهمند.

نظایر این را در چندین نقطه دیگر در قرآن میتوان یافت مثل:

سوره رعد، آیه 37

سوره طه، آیه 113

سوره الزمر، آیه 28

سوره الزخرف، آیه 3 و آیه 44

سوره الاحقاف، آیه 12

سوره النمل

سوره توبه، آیه 128

پس ای فرزندان ایران. ریشها را بتراشید. روسریها و چادرها را از سرها بزدایید. و همه دست بدست هم بکوشید و این فرزندان و نوکران تازی را از کشور بیرون کنید. زیرا که هم اهورامزدا و هم الله پشتیبان شما هستند.

پاسخ:
@@@@پرسشگر گرامي با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
آیاتی که آورده اید همه درست است. اما دو نکته باید در ارتباط با آن ها مورد توجه قرار گیرد :
1. آیات می فرماید هر پیامبری که در قومی مبعوث شده ، از همان قوم بوده و به زبان همان قوم سخن گفته و این کاملا طبیعی است برای این که وقتی پیامبر از همان قوم باشد ، پیشینه او کاملا معلوم است. مردم می توانند با مطالعه آن پیشینه ، به صداقت و راستی وی ایمان آورند . وقتی پیامبر در خانواده عزت ، شرافت ، پاکی ، صداقت ، خدمت گزاری ، خاکساری ، تواضع و ... رشد و نمو کرده و خودش قبل از بعثت نمود اخلاق های پاک انسانی باشد ، با ادعای نبوت مردم می یابند که او راستگو است و انگیزه ای بر دروغگویی ندارد .
اگر در خانواده دروغ ، خیانت ، ظلم ، تکبر و ...به دنیا آمده و خودش هم قبل از بعثت به اخلاقیات غیر انسانی مشهور باشد ، می فهمند که در ادعای نبوت دروغ می گوید.
اما پیامبر اگر از این قوم نباشد و سابقه و پیشینه اش برای قوم آشکار نباشد ، شناسایی انگیزه و نیت او خیلی دشوار است. از این رو خداوند در هر قومی پیامبر فرستاده ، او را از بین خود آن قوم برگزیده است .
وقتی پیامبر از خود آن قوم باشد، به طور طبیعی با فرهنگ و عقاید و خلقیات آن ها آشنا است . به زبان خود آن قوم سخن می گوید .برای مردم هم پیام او قابل فهم است و هم می توانند به راحتی با او ارتباط برقرار کنند اما اگر با فرهنگ و زبان آن مردم آشنا نباشد ، هم سخن او را نمی فهمند و هم نمی توانند با او ارتباط برقرار کنند.
2. معنی آیات این نیست که هر پیامبری مختص قوم خودش است و نه وظیفه دارد غیر قوم خود را به دینش دعوت کند و نه غیر قومش وظیفه دارند به او ایمان آورند.
هر پيامبري به طور طبيعي در قومي و منطقه اي مبعوث مي شود و هدايتگري اش را بايد از آن جا شروع کند . طبيعي است که بايد همزبان قومي باشد که بين آنان مبعوث شده تا بتواند با آنان ارتباط برقرار کند و قوم، زبان و پيام او را بفهمند. اما به هیچ وجه مخصوص آن ها نیست. همه پيامبران بعد از انذار و دعوت قومي که بين آنان مبعوث شده اند، اگر براي شان امکان داشته ، افراد اقوام ديگر و اهل زبان هاي ديگر را هم دعوت کرده اند . لازم هم نبوده که کتابش هم به زبان آنان باشد ، زيرا کتاب را ترجمه کرده و براي استفاده در اختيار آنان قرار مي داده اند.
مگر مسيح ، پيامبر امت هاي گوناگون در جهان نيست ؟
آيا بايد آنان به اين بهانه که مسيح عبري بوده، از پيروي او خود را محروم کنند ؟
اصولا مگر حق به زبان خاص تعلق دارد؟
آيا ما خود را از ميراث پزشکان دانشمند درگذشته، به اين بهانه که زبان آنان فارسي نبوده ، محروم مي کنيم؟
يا پزشکان فارسي زبان گذشته را فقط به خودمان اختصاص داده و ديگران را از استفاده از ميراث علمي آنان منع مي نماييم؟
آيا معارف توحيد و نبوت و معاد و اخلاق انساني و دستور عمل هاي حياتبخش را بايد چون به زبان عربي نازل شده اند ، به کنار نهيم؟
پيامبران همگي فرستادگان يک خدا براي هدايت انسان ها به سوي سعادت هستند . هر پيامبري همه پيامبران قبل از خود را تصديق کرده و تاييد نموده ؛ به پيامبران بعد از خود بشارت داده و پيروانش را به اطاعت از آنان در صورت درک زمان آن ها فرا خوانده ، همگي پيامبران گذشته به آمدن پيامبر خاتم بشارت داده ، پيروان خود را به اطاعت از او فراخوانده اند . حالا چگونه ممکن است ما پيرو زرتشت به عنوان پيامبر فارسي زبان باشيم و به پيامبر خاتم که سيد و سالار پيامبران است، ايمان نياوريم؟
آيا در قيامت زرتشت ما را توبيخ نخواهد کرد که چرا به سيد و سالار ما ايمان نياوردي ؟
آيا اگر خود زرتشت زنده بود، با افتخار به او ايمان نمي آورد ؟
چرا در معنويات زبان و وطن و مکان را دخالت مي دهيم؟
مگر معنويات تابع زمان و مکان هستند؟
آيا خداپرستي و يکتا پرستي ربطي به فارسي و عربي بودن دارد؟
بنا بر اين درست است که هر پيامبري به زبان قومي که بين آنان مبعوث شده، سخن مي گفته؛ ولي بدين معنا نيست که بايد فقط تابع پيامبراني باشيم که به زبان خودمان سخن گفته اند و پيامبراني که به زبان ديگر سخن گفته اند، به ما ربطي ندارند و نبايد پيرو آنان شويم و از ميراث وحياني و هدايتي آنان بهره بگيريم . پيامبر اسلام به شهادت همه پيامبران گذشته و به شهادت آيات قرآن و سخن صريح خود پيامبر، آخرين پيامبر و مبعوث بر همه جهانيان است. همه امت ها از اهل هر زبان و ملت، بايد به او ايمان بياورند و به دين او گردن نهند . آنان که از پذيرش دين او به هر بهانه سر باز زنند ، خود را محروم کرده و از سعادت آخرت که نتيجه عمل به دستور و باور به معارف اين دين است ،خويش را دور ساخته اند.
يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً ؛(1)
اى مردم! دليل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد و نور آشكارى به سوى شما نازل كرديم.
قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعا ؛(2)
بگو: «اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم‏.
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛ (3)
تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا (آن ها را به پاداش هاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى ، ولى بيش تر مردم نمى‏دانند!
از نگاه ديگر همه ما انسان ها افراد نوع انساني هستيم که بر يک فطرت و يک نوع از خلقت آفريده شده ايم . به همه ما عقل و فهم و فطرت داده شده است . خداي ما و همه جهان هم يگانه است . حق هم يکي بيش نيست . مآل و غايت همه انسان ها هم آخرت و رسيدن به قرب و بهشت و سعادت است . همه هم بايد در مزرعه دنيا آخرت خود را آباد کنند. خداي يگانه براي هدايت بشر در برهه هاي گذشته که بشر پراکنده و ارتباطات ضعيف بود ، پيامبران متعدد در نقطه هاي مختلف جهان مبعوث کرد. البته پيامبران غالبا بلکه اکثريت قاطع آنان پيامبر تبليغي بوده و همگي تابع پيامبر اولو العزم زمان خود بودند . پيامبران اولو العزم هم به تعداد انگشتان يک دست بيش نبوده اند.
حضرت زرتشت يکي از پيامبران تبليغي يا صاحب شريعت بوده که در ايران باستان مبعوث شده است. در هر حال شريعت ايشان که به احتمال قوي قبل از شريعت حضرت موسي بوده ،قطعا مانند شرايع بعدي نسخ شده است . ما امروز ضمن اعتقاد به نبوت ايشان و ارج و احترام قائل شدن به شخص ايشان نمي توانيم تابع شريعت ايشان باشيم.
اين کاملا طبيعي است که وقتي يک حاکم يا بزرگي براي افراد تحت فرمانش در مناطق مختلف رهبراني با دستور عمل هايي مي فرستد، مردم تا زماني مي توانند به دستور عمل فرستاده شده از طرف حاکم و بزرگ عمل کنند که دستور عمل جديدتر نيامده باشد . وقتي دستور عمل جديد آمد، به فرض که دستور عمل قبلي به طور کامل و سالم هم موجود باشد،باز هم نمي توان بدان عمل کرد چون دستور عمل جديد که آمده، آن را از اعتبار ساقط کرده است، در حالي که ما الان کتاب زرتشت را کامل و سالم نداريم. چيزي که الان به عنوان "اوستا" و کتاب زرتشت وجود دارد، شامل قسمت هايي است که به اعتراف و اقرار همه اوستاشناسان بعد از زمان زرتشت نوشته شده و هيچ سنديت و اعتباري به عنوان کتاب زرتشت ندارد . بر فرض که انتساب آن به زرتشت هم قطعي و صد در صد بود ، باز هم ما نمي توانستيم به آن عمل کنيم.
آيا ما مي توانيم براي خدا تعيين تکليف کنيم و بگوييم ما فقط به پيامبر و پيامبراني ايمان مي آوريم که هم زبان خودمان باشند؟
آيا مي توانيم بگوييم ما به پيامبران غير فارسي زبان حتي اگر پيامبر تو هم باشند و تو اطاعت از آنان را خواسته باشي، ايمان نمي آوريم؟
مگر شيطان غير اين گونه بود که به آدم سجده نکرد، با اين که خدا او را امر کرده بود و استدلالش اين بود که آدم از جنس من يا از جنس برتر از جنس من نيست ، زيرا آدم از خاک است؟
آيا ما هم بايد مثل شيطان بگوييم: ما فقط تابع پيامبراني خواهيم بود که از جنس خودمان(فارس) يا از جنس برتر از خودمان( غير عرب و مثلا اروپايي يا آمريکايي و...؛)باشند (چون افراد معترض که عرب ها و آفريقايي ها را برتر نمي دانند، ولي فکر کنم با برتري اروپايي ها و آمريکايي ها مخالف نباشند)؟ آيا مي توانيم بگوييم تبعيت از پيامبر عربي را نمي پذيريم حتي اگر دستور خدا باشد؟
کساني که اين گونه ايراد مي کنند ،جز تعصب غلط ايراني و ضد عربي ندارند . به واقع دنبال آزادي از قيد و بند شرع و دين هستند ، نه اين که بخواهند به واقع تابع زرتشت يا پيامبر ديگري باشند ،زيرا پيامبران همه دانه هاي يک تسبيح هستند و عشق به يکي مساوي عشق به همه آن ها است.
پی نوشت ها:
1. نساء (4) آیه 174.
2. اعراف (7) آیه 158.
3. سبأ (34) آیه 28.