1-می خواستم که نبوت پیامبر برای من اثبات کنید که ایشان پیامبر بودند ونه یک رهبر بزرگ دانشمند؟لطفا از اثبات هایی که معمولا نوشته اند مثل شق القمر کردن،امی بودن ایشان{به تاریخ اعتماد چندانی ندارم،چون فرق ما با ادیان دیگر در این است که برای اثبات دین مان ،می گوییم این کتاب معجزه ای برای همیشه است و مثل معجزات پیامبران قبلی مخصوص آن زمان نیست که بعدانقل شده است} نپردازید
2-اثبات معجزه بودن قرآن از نظر عقلی که مطالب این کتاب از مطالب {درست که باعقل همخوانی دارد}کتاب های دینی دیگربرداشته نشده است ؟

پرسش: اثبات نبوت محمد {درود براو}
شرح : 1-می خواستم که نبوت پیامبر برای من اثبات کنید که ایشان پیامبر بودند و نه یک رهبر بزرگ دانشمند؟ لطفا از اثبات هایی که معمولا نوشته اند مثل شق القمر کردن،امی بودن ایشان{به تاریخ اعتماد چندانی ندارم،چون فرق ما با ادیان دیگر در این است که برای اثبات دین مان ،می گوییم این کتاب معجزه ای برای همیشه است و مثل معجزات پیامبران قبلی مخصوص آن زمان نیست که بعدانقل شده است} نپردازید
پاسخ:
پرسشگر گرامی، با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز.
به چند نكته اشاره مي شود:
1.بين پيامبر و دانشمند تفاوت هاي ماهيتي زيادي وجود دارد كه يكي از مهم ترين آن ها در ادعاي شان مي باشد. دانشمند مدعي است كه علم زيادي را با تلاش و كسب علم به دست آورده، در حالي كه فرد مدعي نبوت و پيامبري ادعا دارد كه از جانب خداوند به رسالت مبعوث شده است . با خداوند از طريق وحي در ارتباط است . علم او هم متصل به علم بي كران الهي و خطا ناپذير است.
كسي از دانشمند توقع اثبات ادعايش را ندارد، مگر از مجاري علمي و مباحثات و مناظرات علمي با ساير دانشمندان زمان خود اما كسي كه مدعي پيامبري است، لازم است از طريق ابراز علم و عمل و يا رفتاري کاری کند كه افراد ديگر گرچه در اوج مهارت هم باشند، از مجراي اسباب عادي حاكم بر عالم هستي از انجام آن عاجز باشند .
2. نمي توان براي اثبات يك مدعي به ذكر آن در يك كتاب تاريخي اعتماد كرد . تعداد كثيري از تاريخ نگاران در طول تاريخ اجير شده سلاطين وقت بودند . طبق ميل آن ها وقايع را نقل نموده و تحليل مي كردند اما اگر در زمينه تاريخ شناسي و كشف حوادث زمان گذشته از دل تاريخ كار كرده باشيد و يا با اهلش گفتگو نمائيد، به نكته اي مي رسيد که در نقل های تاریخی از حوادث، انواع گوناگونی وجود دارد که برخی قطعی و برخی غیر قطعی و بخشی متواتر در نقل و بخشی مستفیض محسوب می شوند.
در این بین فرد تاریخ شناس با بررسی تاریخ و شیوه های نقل می تواند نسبت به وقایع تاریخی نتیجه گیری نماید و راهی عقلائی محسوب می شود . این گونه نیست که نتوان به هیچ وجه به تاریخ اطمینان نمود . اگر چنین راهی را بر خود مسدود نمائیم، هیچ راهی برای ارتباط با گذشته باقی نمی ماند ، در حالی که خود شما نیز اصل وجود پیامبر را از همین طریق کشف نموده اید.
فقط نکته لازم به کارگیری مسیر درست و مطمئن در این مسیر است. فرد تاريخدان از روش هاي مختلف و با كنار هم گذاشتن كتاب هاي متفاوت در زمان هاي مختلف به اطمينان نسبي مي رسد.وی رخدادها را توسط نقل افراد متعدد و گاه با اختلاف نظر و تفاوت ديدگاه و با ملاحظه گرايش ها و اغراض سياسي و اجتماعي و فرهنگي مختلف در هر زمان و جو حاكم بر هر زمان و مؤلفه هاي متعدد كشف مي نمايد .
از طرفي برخي حوادث در طول تاريخ اتفاق مي افتد كه به جهت عظمت آن اتفاق و كثرت نقل هاي هماهنگ توسط افراد مختلف كه هيچ نسبت و هماهنگي بين آن ها در نقل يكسان امكان پذير نبوده است، حاكي از صحت مطالب نقل شده مي باشد كه در تعبير تاريخي از آن به تواتر در نقل نام برده مي شود.
3. در مورد پيامبر اسلام نيز همين اتفاق افتاده و آن اينكه دوست و دشمن و موافق و مخالف او و هر انسان تاريخ نگاري با هر گرايش و دين و مذهبي ، ظهور فردي در زمان خاصي در مكه همراه با ادعاي نبوت را نقل نموده اند. پس در اصل وجود فردي با اين نام و نشان همراه با ادعاي نبوت و پيامبري ترديدي نيست. تنها مطلب باقي مانده اثبات ادعاي ايشان مبني بر رسالت و نبوت از طرف خداوند مي باشد.
4.در طول تاريخ هر پيامبر متناسب با زمان بعثتش و مكان و حوزه رسالتش معجزه اي را جهت اثبات حقانيت خود ارائه نموده است . حضرت موسي در زمان و مكاني مبعوث شد كه بالاترين قدرت و ادعاي افراد در سحر و جادو بود . خداوند نيز معجزه اي متناسب با آن را به او عطا كرد ، مثل اژدها شدن عصا . در زمان عيسي (ع) علم پزشكي رشد ويژه اي نموده بود . بالاترين ادعاي رشد انسان ها در همين عرصه بود . معجزه اي كه خداوند به او عطا كرد، زنده كردن مردگان بود. در مورد پيامبر اسلام نيز همين قانون حاكم بود ،با اين تفاوت كه وسعت و مدت رسالت حضرت متفاوت بود . ايشان بر خلاف انبيا گذشته آخرين نبي بود . رسالت ايشان براي همه و تا قيامت ادمه دارد . معجزه حضرت بايد علاوه بر داشتن وجوه اعجاز براي مردم آن زمان ،داراي وجوه اعجازي براي ساير مردم و در ساير زمان ها حتي زمان ما و براي آيندگان باشد. به همين خاطر و به جهت اينكه فن بيان و فصاحت و بلاغت در كلام بالاترين افتخار انسان هاي آن زمان بود، خداوند نيز معجزه پيامبر را از همين سنخ، يعني كلامي همراه با اعجاز در بيان و فصاحت و بلاغت به او عطا كرد اما در قرآن و كلام الهي علاوه بر اين وجوه ،دلایل متعدد ديگري نيز وجود دارد كه تا قيامت غير بشري بودن آن و نبوت پيامبر اسلام را اثبات مي كند . معجزه بودن قرآن نه تنها از جنبه لفظی و ادبی و فصاحت و بلاغت آن است ، بلكه قرآن معجزه ای فکری و محتوایی است تا متفکران و کسانی را که از نظر فکری پیشرو هستند جذب نماید، گر چه برای اعراب آن زمان که در دانش و معرفت چندان پییشرو نبودند ، جنبه اعجاز لفظی قرآن روشن تر از جنبه های دیگر بود ، اما حتی در آن زمان نیز جاذبه هاي معنایی قرآن، بسیاری از اعراب را به سوی خود جلب کرد.
کم نبودند افرادی که در طول تاريخ به واسطه شنیدن یا مطالعه اجمالی آیات قرآن به آسمانی و فوق بشری بودن آن پی برده، مسلمان شده اند . حتی امروز نیز از برخی از اندیشمندان غربی که مسلمان هم نیستند و به زبان عربی مانند یک عرب زبان آشنایی ندارند و فقط با ترجمه آن آشنا شدند ، محتوای قرآن برای آنان شگفتی آفرین و اعجاز بر انگیز است. براي اثبات حقانيت پيامبر و معجزه بودن قرآن در ذيل به صورت مختر به وجوه اعجاز قرآن اشاره مي شود :

الف‌: اعجاز از جهت فصاحت و بلاغت و در قلمرو لفظ و ساختار ظاهری متن آن‌.
به اعتراف سخن شناسان عرب‌، قرآن کریم در فصاحت و بلاغت بی‌مانند است‌.(1) عناصری مانند : ژرفایی و حکمت‌آموزی واژگان‌(2) نو بودن سبک‌، خوش‌آوایی ترکیب‌(3) لطافت در شیوه بیان‌ حقایق (4)

ب‌: اعجاز از جهت بیان مسائل ناشناخته علمی در عصر قرآن مانند: خبر از حرکت زمین (نمل‌، 88); توازن قوه جاذبه و دافعه در کرات آسمانی (رعد،2);
حرکت منظومه شمسی (یس‌، 38 و 40); گسترش جهان (ذاریات‌، 47); زندگی در کرات دیگر (شوری‌،29); زوجیت گیاهان (طه‌، 53); علل نزول باران و تگرگ (نور، 43); و...

ج‌: اعجاز از جهت پیش‌گویی‌ها و اخبار غیبی‌. قرآن پیش گویی‌های متعددی را ذکر کرده است‌; مانند:
1. پیروزی رومیان بر ایرانیان در کم تر از ده سال‌; (روم‌، 1و2)
2. شکست مشرکان قریش که در مکّه پیش‌بینی شد; (قمر، 44و45)
3. بازگشت پیامبر به مکّه‌; (قصص‌، 85)
4. حج پیامبر که به عمرة‌القضا معروف شد; (فتح‌، 27)
5. عدم ایمان ابولهب و مرگ او در حال کفر; (تبت‌)
همگی در زمان حیات پیامبر تحقق یافت و یکی از نشانه‌های اعجاز قرآن کریم به شمار می‌رود.
البته برخی از دانشمندان‌، بُعد دیگری را در اعجاز قرآن‌، به نام اعجاز عددی قرآن کریم مطرح کرده و در این زمینه کتاب هایی هم نوشته‌اند. مطابق این نوشته‌ها، برخی از واژگان قرآنی که معانی متقابلی دارند مانند شب و روز یا نور و ظلمت و... در سراسر قرآن به یک اندازه استفاده شده اند، هر چند در بسیاری از آیات به صورت تنها ذکر شده اند .
گفته شده برخی از کاربردهای قرآنی با واقعیت های خارجی مطابقت دارد.(5) این نوع تحقیقات‌، اگر چه بسیار جالب است‌، ولی هنوز به عنوان اعجاز برای قرآن پذیرفته نشده است‌.(6) البته وجوه متعدد دیگری مثل تحدی قرآن و عجز بشر از همانند آوری برای آن و یا از راه غنای علمی و جامعیت بی نظیر معارف گنجانده شده در آن و راه های دیگری نیز وجود دارد که با توجه به همين موارد ذكر شده و وجوه اعجاز قرآن ،الهي بودن و غير بشري بودن آن آشكار است . طبيعتا الهي بودن و حقانيت آورنده آن و پيامبر اسلام نيز روشن و واضح مي گردد .

از جهت دیگر بررسی وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه عرب قبل از ظهور اسلام و بعد از ظهور پیامبر و قرار گرفتن آن ها تحت تربیت ایشان که حاکی از شکل گیری تمدنی عظیم و منسجم و اخلاقی در كم تر از نيم قرن می باشد و طبق روند عادی و معمولی محال است که فردی بدون قدرت و امداد الهی بتواند ظرف مدت کوتاهی چنین تحول عظیمی ایجاد کند.
اثبات حقانیت پیامبر اسلام تنها از مسیر اعجاز قرآن نیست، بلکه راه های متعدد دیگری نیز بر صحت این ادعا تاکید می نماید ،مثل بشارت هائی که در سایر کتب آسمانی مثل تورات و انجیل به آمدن حضرت داده شده است. البته اگر چه فرمودید که به تاریخ اعتمادی ندارید ،ولی جالب توجه است که بشارت ها در کتب مقدس سایر ادیان ذکر شده ، ادیانی که تمام تلاش پیروان فعلی آن ها انکار حقانیت پیامبر ماست. در عین بی اعتمادی به تاریخ، توجه به چنین نشانه هائی در کتب مخالفان برای کشف حقیقت جالب است.
اگر چه به اعتقاد ما کتاب های مقدس موجود در دست یهودیان و مسیحیان تحریف شده ؛ بسیاری از بشارت ها که صریحا نام حضرت را ذکر می کند ،حذف شده است اما در عین حال بخشی از بشارت ها در تورات و انجیل کنونی موجود است:
1. نبی ای می آید؛ در انجیل یوحنا به روشنی بیان شده است که علمای یهود در انتظار ظهور پیامبری به غیر از مسیح بودند. (7)
و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستی؟ که معترف شد و انکار ننمود؛ بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم. آن گاه از او سؤال کردند پس آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم . آیا تو نبیّ هستی؟ جواب داد که نی. آن گاه بدو گفتند: پس کیستی تا به آن کسانی که ما را فرستادند، جواب بریم؟ در باره خود چه می گوئی؟
گفت :من صدای ندا کننده در بیابانم که: راه خداوند را راست کنید؛ چنان که اشعیاء نبیّ گفت و فرستادگان از فریسیان بودند؛ پس از او سؤال کرده گفتند: اگر تو مسیح و الیاس و آن نبیّ نیستی، پس برای چه تعمید می دهی؟ نیز وقتی مسیح در جلیلی ندا کرد به مردم که ایمان بیاورید ،مردم اختلاف کردند که او کیست . (8)
گفت: در باره روح که هر که به او ایمان آرد، او را خواهد یافت، زیرا که روح‏القدس هنوز عطا نشده بود؛ چون که عیسی تا به حال جلال نیافته بود. (9) آن گاه بسیاری از آن گروه چون این کلام را شنیدند، گفتند: در حقیقت این شخص همان نبیّ است(10) و بعضی گفتند: او مسیح است.
این متن ها به وضوح نشان می دهد که یهودیان زمان ظهور مسیح منتظر دو شخصیت بودند: یکی مسیح و دیگری آن نبی.
آنچه گذشت ،برخی ا ز بشارت های موجود در کتاب مقدس بر ظهور پیامبر اکرم بود .

2.پراکلیتوس (ستوده و حمد شده) می آید؛ از مهم ترین بشارت های مطرح شده در انجیل به پیامبر اسلام سخنانی است که حضرت عیسی در آخرین روزهای خود خطاب به حواریون فرمود:
« اگر مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید و من از پدر سؤال می کنم و تسلی دهنده دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند، یعنی روح راستی که جهان نمی تواند او را قبول کند؛ چون او را نمی بیند و نمی شناسد؛ اما شما او را می بینید و می شناسید؛ زیرا که با شما می ماند و در شما خواهد بود». (11)
در چند مورد همین بشارت به ظهور تسلی دهنده در کلام حضرت عیسی (ع) تکرار شده است.
البته مفسرین مسیحی این بشارت را همان تجلی روح القدس بر حواریون در روز پنطیکاست دانسته اند؛ اما برای واضح شدن این مطلب به نکته ای اشاره کنیم:
می دانیم که حضرت عیسی به زبان عبری صحبت می کرده است. انجیل یوحنا هم به زبان یونانی نوشته شده است؛ پس بدون شک آنچه را که امروز در انجیل یوحنا می بینیم، ترجمه کلمات حضرت از زبان عبری به زبان یونانی است و ما دقیقاً نمی دانیم حضرت چه کلمه ای را به زبان آورده است.
با توجه به این مطلب می گوییم:
کلمه موجود در انجیل یوحنا کلمه: پاراقلیط paraclete است که عموم مفسرین آن را به تسلی دهنده ترجمه کرده اند.
مسلمانان نیز در مقابل معتقدند که کلمه پاراقلیط یا پاراقلیطوس در اصل پریقلیطوس بوده که پریقلیطوس به معنی احمد و محمد در زبان عربی است .
قرآن نیز به این مطلب پافشاری می کند که حضرت عیسی به ظهور پیامبری با نام احمد بشارت داده است . این احتمال زمانی قوت می یابد که با مراجعه به نسخه های زبان آرامی می بینیم که از کلمات مَحمِدَه و حَمیدَه استفاده شده که عیناً معادل احمد و محمد در زبان عربی و واژه پریقلیط در زبان یونانی است.
صرف نظر از آنچه گفته شد، تطبیق پاراقلیطوس بر روح القدس صحیح نیست و فقراتی از همین انجیل و آیات مربوطه به فارقلیط با روح القدس همخوانی ندارد :
1- در این آیات خبر از آمدن کسی می دهد که رفتن مسیح در مقابل آمدن او سودمند و مفید است؛ آیا به اعتقاد مسیحیان روح القدس چنان دارای اهمیت است و آن قدر مفید است که آمدن او از فقدان مسیح سودمندتر است؟
2- در مورد فارقلیط آمده است که:
وی جهانیان را به دوری از گناه و انجام صدق و انصاف، ملزم خواهد ساخت. آیا روح القدس به عقیده خود مسیحیان چنین کاری انجام می دهد ؟ روح القدس که ظهور و تجلی او فقط برای گروهی خاص اتفاق افتاده است؟
3- همچنین آمده است که:
وی دربارة مسیح شهادت داده ،او را تصدیق خواهد نمود، حال آن که چنین چیزی در مورد روح القدس گزارش نشده است . اصلاً حواریون نیاز به شهادت روح القدس نداشته اند؛ آیا می توان باور نمود که حواریون در حقانیت حضرت مسیح شک داشته اند؟
4- در این آیات، آمدن فارقلیط را مشروط به رفتن مسیح نموده و حال آن که روح القدس همواره همراه حضرت عیسی (ع) بوده و آمدن او متوقف بر رفتن حضرت مسیح نبوده .
البته برخی گفته اند:
منظور تجلی خاص روح القدس بر حواریون است که این تجلی متوقف بر حضرت مسیح بوده است؛ اما این مطلب هم با کلام حضرت عیسی سازگاری ندارد؛ حضرت می فرماید:
تا من نروم، او نمی آید و حال آن که باید می فرمود : تا من نروم، او بر شما متجلی نخواهد شد.
در مورد کلمه فارقلیط آمده است که:
او آنچه را شما از یاد برده اید، به خاطرتان خواهد آورد . کسی نمی تواند ادعا کند که حواریون در طی این چند روز تعالیم حضرت عیسی را فراموش کرده باشند . در هیچ یک از کتب عهد جدید هم ذکر نشده است که ما مطلبی را فراموش کردیم و روح القدس آن را یاد آوری کرد.
5- حضرت عیسی می فرماید :
من همه چیز را از پیش به شما گفتم تا وقتی واقع می شود ، به آن ایمان بیاورید؛ آیا نزول روح القدس در روز پنطیکاست مسئله ای بود که امکان انکار آن می رفت و حضرت مسیح حواریون را از آن نهی کرده است؟
6- حضرت عیسی در مورد فارقلیط فرموده که:
او عالمیان را توبیخ می کند(12) که این بهترین گواه بر ادعای ماست. بدون شک روح القدس هیچ گاه و به اعتقاد هیچ کس مردم را توبیخ نکرده است؛ بر خلاف پیامبر اسلام (ص) که یهودیان را به خاطر ایمان نیاوردن به عیسی توبیخ و سرزنش نمود.
از آنچه که گفتیم ،به روشنی می توان دریافت که:
فارقلیط را نمی توان با روح القدس تطبیق داد .
وجود کسانی که ادعا کرده اند فارقلیط موعود هستند، همچون منتس و ... تبعیت برخی از مسیحیان از این مدعیان، خود بهترین شاهد بر این نکته است که مسیحیان منتظر ظهور فارقلیط بوده اند.

پی نوشت ها:
1. آیة‌الله مکارم شیرازی‌ پیام قرآن، مدرسة‌الامام امیرالمؤمنین، بي تا ؛ج 8، ص 87 ـ 113 ؛ التمهید فی علوم القرآن‌، محمّدهادی معرفت‌،مؤسسة النشر الاسلامی‌ ، بي تا ، ج 4،بحث فصاحت قرآن .
2.بقره‌(2) آیه257.
3. پیام قرآن، ص 106 ـ 108.
4. همان‌، ص 108 ـ 112.
5. حسن عرفان، پژوهشی در شیوه‌های اعجاز قرآن‌،‌ دارالقرآن الکریم ؛ ص 119 و 120 .
6.حبیب‌الله احمدی ،زیباترین سخن‌، ‌، مؤسسة فرهنگی اندیشه معاصر.بي تا، ص 176.
7. انجیل یوحنا، نشر اساطیر ، تهران 1377 ش، 19:1-25.
8. همان، 7/40.
9. همان 7/39.
10. همان 7/40.
11. همان 15:14-15.
12. همان 8:16.
پرسش: ثبات معجزه بودن قرآن از نظر عقلی که مطالب این کتاب از مطالب {درست که با عقل همخوانی دارد}کتاب های دینی دیگر برداشته نشده است ؟
پاسخ:
####
قرآن از جهات مختلفی که ما شناخته ايم، معجزه است و شايد جهات اعجازي آن، که ما هنوز نشناخته ايم، بيش تر باشد. جهات اعجازي قرآن عبارت است از:
1. «اعجاز لفظي»:
يعني اين که مفاهيم و معاني اي حق و صحيح را در قلب الفاظي ريخته و به جامعه ارائه داده است. زبان شناسان اعتراف می کنند اين نوشته ارائه شده در سطحي از فصاحت و بلاغت و رسايي و زيبايي است که هيچ کس نمي تواند مثل آن را در فصاحت و بلاغتش بياورد؛ حتي اگر در اعلا درجه بلاغت باشد. درک بلاغت و فصاحت و اعجاز لفظي قرآن به وسيله عرب زبانان ممکن است و ما که عرب زبان نيستيم، اول بايد با آن زبان و قواعد و ادبيات و قاعده هاي آن آشنا شويم تا بلاغت و فصاحت و اعجاز لفظي آن را درک کنيم.
براي ما که فارسي زبان هستيم، متن گلستان داراي فصاحت کم نظيري است؛ يعني واژه هاي انتخاب شده و اسلوب کلام و گيرايي آن و...، به گونه اي است که خواننده را ميخکوب مي کند. قرآن نیز از اين چنين فصاحت و بلاغتي در سطح بي نهايت و بي نظير برخوردار است و اين است اعجاز لفظي قرآن.
2. هماهنگي و نبود اختلاف:
قرآن در مدت 23 سال و در شرايط مختلف نازل شده و 114 سوره و بيش از 6000 آيه دارد. با وجود این، در قرآن هيچ اختلاف و تبايني وجود ندارد. اين آيات تصديق کننده هم هستند و همديگر را تفسير مي کنند و اين خود نشانه خدايي بودن است.
3. اخبار غيبي و پيشگويي هاي قرآن، از ديگر وجوه اعجاز قرآن است.
4. اخبار علمي که در قرآن وجود دارد، وجه ديگر اعجاز آن است.
براي اطلاع از وجوه شناخته شده اعجاز قرآن، شما را به کتاب «البيان» از آيت الله خويي، و «اعجاز قرآن» از آيت الله معرفت ارجاع مي دهيم تا با مطالعه آن با بعضی از وجوه اعجاز قرآن آشنا شويد. علاوه بر آن، به سايت زير مراجعه کنيد:
http://www.hawzah.net/Per/K/Darsname/Index.htm