با عرض سلام
در محيط کار در حال بحث درباره امامت بوديم که يکي از همکاران من گفت باتوجه به اينکه خدا به اهل بیت سلام الله عليهم علم خدايي داده و حجابهای مادي را از جلوي چشمشان برداشته پس مقام اهل بيت براي چيست . مثلا خدا به ما دست يا پا داده و ما خودمان براي بدست آوردن آن زحمتي نکشيديم پس داشتن دست و پا براي ما فضيلتي نيست پس امامان ما با توجه به امتيازات ويژه اي که خداوند به آنها عنايت فرموده از چه دليل داراي چنين مقامي نزد خداوند هستند.
دوم اينکه از چه جهت است که ائمه ما حتي قبل از تولد به مقام امامت رسيده بودند در حاليکه حضرت ابراهيم عليه السلام بعد از سالها رسالت به اين مقام رسيده بودند.آیا انها در جايي ديگر امتحان پس دادند که شايسته اين مقام شدند يا خدا بنابه مصلحت و لطف خود آنها را بدون شرايط خاص به اين مقام رسانده .البته با علم به اينکه خداوند هم حکيم است هم عادل تا کسي لياقت مقامي را نداشته باشد به او عنايت نمي فرمايد ، اين مسئله دور از ذهن است که خداوند بدون هيچ گونه مقدمه اي به اهل بيت حتي قبل از تولد اين مقامت را عنايت فرموده باشد لطفا راهنمايي بفرماييد که هم بنده معرفت بيشتري به ايشان پيدا کنم هم جواب قابل قبولي براي بعضي از اين ابهامات که بعضي مطرح مي کنند داشته باشم

پرسش: دلایل مقام اهل البت علیهم السلام نزد خداوند
شرح : در محیط کار در حال بحث درباره امامت بودیم که یکی از همکاران من گفت باتوجه به اینکه خدا به اهل ببت سلام الله علیهم علم خدایی داده و حجابها مادی از جلوی چشمشان برداشته پس مقام اهل بیت برای چیست . مثلا خدا به ما دست یا پا داده و ما خودمان برای بدست آوردن آن زحمتی نکشیدیم پس داشتن دست و پا برای ما فضیلتی نیست پس امامان ما با توجه به امتیازاتی ویژه ای که خداوند به آنها عنایت فرموده از چه دلیل دارای چنین مقامی نزد خداوند هستند.
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
بايد به نكاتي توجه نمود :

1- عظمت یک موجود به میزان کمال اوست ؛ چه آن کمال از راه اکتساب باشد و چه از جانب خدا داده شود. هر کمالی از جانب خدا داده می شود ، لکن برخی کمالات را دفعی می دهد و برخی را تدریجی و در پی اعمال ما. هر اکتسابی نیز اعطایی و موهبتی است.
امّا اگر گفته شود که عظمت و بزرگی هر موجودی فقط به کمالات اکتسابی اوست ،مي گوییم: آیا خداوند متعال که عظیم بالذّات می باشد ، کسب کمالات کرده؟ آیا حضرت جبرئیل (ع) که صاحب آن شأن و جلالت فوق تصوّر ماست ، کسب کمال نموده؟ آیا حضرت عیسی (ع) که در لحظه اوّل تولّدش اعلام نبوّت کرد ، کسب کمالات کرده بود؟ آن بزرگوار فرمود:« إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا؛ بنده خدايم؛ او كتاب(آسمانى) به من داده ؛ مرا پيامبر قرار داده است»(1)
کمال حقیقی عین عظمت و فضیلت است، از هر راه که می خواهد حاصل شود. عالم ، برتر از جاهل است ، چه آن علم را کسب کرده باشد و چه از طریق وحی دریافت کند. صاحب علم لدنی نیز برتر از عالم به علوم کسبی است. چون علم لدنی ، علم مفهومی نیست ، بلکه عین وجود خود شخص می باشد. در علم لدنی ، نادرستی راه ندارد ؛ در حالی که علم مفهومی ممکن است نادرست و خلاف واقع باشد ؛ در این صورت ، جهل مرکّب خواهد بود، نه علم.
اینکه برخی خیال نموده اند هر کمالی که اکتسابی نیست ، ارزش نمی باشد و موجب فضیلت نمی شود ، پنداری است باطل و بی منطق. اگر چنین باشد ، نمی توان گفت عاقل بر دیوانه رجحان وجودی دارد یا انسان بر حیوان فضیلت دارد یا حیوان از گیاه و جماد برتر است. در حالی که عقل آدمی بداهتاً برتری ها را ادراک می کند و برای برتری های موهبتی ارزش قائل است و آن را مدح می کند.
پس اگر کسی قائل به عصمت موهبتی و اعطایی معصومین (ع) هم بشود ، به هیچ وجه با مشکلی مواجه نخواهد شد.
2- اين جور مقامات علمي يا روحي در حقيقت در اثر استعداد و لياقتي است كه فرد در وفاي به عهد الهي از خود نشان داده است . خداي متعال به خاطر اين استعداد و لياقت اكتسابي معصومين عليهم السلام آن ها را به مقام امامت برگزيده است. گزينش و انتخاب اين افراد به مقامي مانند امامت يا نبوت كه مقامي است براي هدايت مردم ، مستلزم داشتن ابزاري است براي هر چه بهتر به انجام رساندن وظيفه هدايت مردم.
يكي از ابزار مهم هدايت ، علم هادي ( امام يا پيامبر ) است به هر آنچه كه مردم نيازمند به دانستن آن هستند . ممكن است در مورد آن سوالي از هادي بپرسند.
ائمه عليهم السلام به اعمال خود به مقامي دسترسي پيدا كرده اند كه لياقت دريافت چنين علمي شده اند. بنابراين خود علم اگر چه موهبتي است از طرف خداي متعال به ائمه عليهم السلام ليكن لياقت و قابليت دريافت اين موهبت به اختيار و زحمت و تلاش خود آنان بوده است.
مي توان اين گونه به اين مساله نگاه كرد كه چرا خدا آن علم را به من و يا ديگران نداده است؟ از اين نكته روشن مي شود كه خصوصيتي اكتسابي در آن ها بوده است كه شايستگي دريافت اين موهبت را به واسطه آن خصوصيت به دست آورده اند.
امام صادق(ع) در همين زمينه مي‏فرمايند:
«ان الله اختار من ولد آدم اناسا طهّر ميلادهم، و طيّب ابدانهم و حفظهم في اصلاب الرجال و ارحام النساء، اخرج منهم الانبياء و الرسل، فهم ازكي فروع آدم؛ ففعل ذلك لا لأمر استحقوه من الله عزوجل و لكن علم الله منهم حين ذرأهم انّهم يطيعونه و يعبدونه و لا يشركون به شيئا فهولاء بالطاعه نالو من الله الكرامه و المنزله الرفيعه عنده؛
به درستي كه خداوند متعال، انسان‏هايي را از فرزندان آدم انتخاب كرد و تولد آن ها را پاك و بدن‏هاي آنان را پاكيزه گردانيد . آن‏ها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خويش قرار داد، نه به جهت طلبي كه از خداوند داشته باشند؛ بلكه از آن جا كه خداوند، در هنگام خلقت مي‏دانست كه از او فرمانبرداري مي‏كنند و او را عبادت مي‏نمايند و هيچ گونه شركي نسبت به او روا نمي‏دارند، پس اينان به واسطه فرمانبرداري از خداوند به اين كرامت و منزلت والا نزد خداوند، نايل شده‏اند».(2)
3- سخن گفتن از فضيلت بودن علم براي ائمه به معني اين نيست كه آن ها در آخرت به خاطر داشتن علم ثواب و قرب بيش تري نسبت به ديگران پيدا مي كنند، بلكه ثواب و قرب به خدا ، تنها در سايه عمل به دستورات الهي و تلاش در اين جهت به دست مي آيد ، چه در مورد ائمه و چه براي انسان هاي عادي.
پس ملاك رفعت مقام آن ها نسبت به ديگران ، علم لدني آن ها كه از طرف خدا به آن ها عنايت شده است نيست، بلكه ملاك ميزان عمل و صبر آن ها است در برابر ناملايماتي كه براي شان رخ مي دهد.
علم لدني براي ائمه عليهم السلام تكليف آور نمي باشد . آن ها نمي توانند در انجام بهتر تكاليف خود از آن علم استفاده كنند ،بلكه بايد در اين مسير از علم عادي خود تبعيت كنند. ثواب و فضيلت هاي آخرتي تنها در اثر انجام اعمال تكليفي به انسان داده مي شود . اين گونه علوم موهبتي منشا ثواب و رفعت مقامي در آخرت براي معصومان نمي باشد.
براي روشن تر شدن اين موضوع به بياني از علامه طباطبائي اشاره اي مي كنيم:
امام دو نوع علم دارد: عادي و غيبي. پيامبر و امام مانند ديگران انسانند . با استفاده از حواس ظاهري، تجربه و عقل با جهان خارج ارتباط برقرار مي‏كنند. در اين نوع علم، تكليف وجود دارد . احكام الاهي وجوب، حرمت، استحباب، كراهت و اباحه به آن تعلق مي‏گيرد.
از سوي ديگر، امام در هر حال و شرايطي به اذن الاهي به حقايق جهان هستي آگاهي دارد. اين علم غيب شامل واقعيت‏هاي گذشته، حال و آينده مي‏شود . امام بر همه چيز آگاه است. علم غيب، موهبتي الاهي است . خطا و تغيير در آن راه ندارد. در حقيقت علم امام، آگاهي بر قضاي حتمي الاهي و »لوح محفوظ« علم اللّه است. در نتيجه، هيچ تكليفي به متعلق اين گونه علم تعلق نمي‏گيرد؛ زيرا تكليف در جايي معنا دارد كه انجام يا ترك چيزي در اختيار مكلف باشد. امر و نهي درباره قضاي حتمي بيهوده و بي‏اثر است؛ زيرا اراده انساني در آن تأثير ندارد. بنابراين، امام حسين با آن كه علم غيب داشت و مي‏دانست سرانجام مسلم بن عقيل چه مي‏شود، او را به نمايندگي از خود به كوفه فرستاد؛ زيرا اين قضاي حتمي خدا بود. (3)

پي نوشت :
1. مريم (19) ‌آيه 30.
2. مجلسي، بحارالانوار، بيروت ،موسسه الوفاء ، 1404 هـ.ق ، ج 10، ص 170.
3. علامه طباطبايي، معنويت تشيع، مقاله درباره علم امام .

پرسش: دوم اینکه از چه جهت است که ائمه ما حتی قبل از تولد به مقام امامت رسیده بودند در حالی که حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از سالها رسالت به این مقام رسیده بودند. آی آنها در جایی دیگر امتحان پس دادند که شایسته این مقام شدند یا خدا بنابه مصلحت و لطف خود آنها را بدون شرایط خاص به این مقام رسانده .البته با علم به اینکه خداوند هم حکیم است هم عادل تا کسی لیاقت مقامی را نداشته باشد به او عنایت نمی فرماید ، این مسئله دور از ذهن است که خداوند بدون هیچ گونه مقدمه ای به اهل بیت حتی قبل از تولد این مقامت را عنایت فرموده باشد لطفا راهنمایی بفرمایید که هم بنده معرفت بیشتری به ایشان پیدا کنم هم جواب قابل قبولی برای بعضی از این ابهامات که بعضی مطرح می کنند داشته باشم؟
پاسخ:
در چند محور بايد بحث شود :
الف_در محور اول بايد در باره چيستي و مفهوم امامتي كه به ابراهيم داده شد ، مطالبي بيان شود. امامت به معناي رهبری و پیشوایی خلق است. امام کسی است که با تشکیل حکومت الهی و به دست آوردن قدرت‌های لازم سعی می‌کند احکام خدا را به مردم تعلیم داده و آن ها را اجرا و پیاده نماید. اگر نتواند رسمأً تشکیل حکومت دهد، تا آن جا که در توان دارد، در اجرای احکام می‌کوشد. وظیفه امام اجرای دستور الهی است، در حالی که وظیفه رسول ابلاغ این دستورها می‌باشد.
عده بسیاری از مفسران و دانشمندان اسلامی به خصوص عالمان شیعه بر اساس آیه ( إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً)(1) به برتر بودن مقام امامت از مقام نبوت حکم کرده‏اند.
در نظر برخی، از جمله علامه طباطبایی، نبی تنها دارای هدایت تشریعی و به اصطلاح ارائه کننده راه هدایت است. اما امام افزون بر آن، دارای هدایت تکوینی است. یعنی امام از نظر تأثیر باطنی و نفوذ روحانی که اثر وجودیش در قلب انسان می‏تابد ، او را هدایت می‏کند. مقام امامت یک نوع ولایت بر اعمال مردم است از نظر باطن، که توأم با هدایت می‏باشد.(2)
امام صادق (ع)فرمود: « خداوند ابراهیم را بنده خاص خود قرار داد، پیش از آن که پیامبرش قرار دهد. خداوند او را به عنوان نبی انتخاب کرد، پیش از آن که او را رسول خود سازد. او را رسول خود انتخاب کرد، پیش از آن که او را به عنوان خلیل خود برگزیند. او را خلیل خود قرار داد ،پیش از آن که او را امام قرار دهد. هنگامی که همه این مقامات را جمع کرد فرمود : تو را امام مردم قرار دادم. این مقام به قدری در نظر ابراهیم بزرگ جلوه کرد که عرض نمود :خداوندا! از دودمان من نیز امامانی انتخاب کن، فرمود: پیمان من به ستمکاران آن ها نمی­رسد ... یعنی شخص سفیه هرگز امام افراد با تقوا نخواهد بود».(3)
امامت به این معنا گرچه به جناب ابراهیم در پی آن همه آزمون داده شد، ولی اگر به امامان اهل بیت بدون آزمون داده شده، نه به معنای تبعیض وبی عدالتی، بلکه نشانه این است که آن ها برای دریافت آن مقام نیازی به امتحان نداشته اند.
برای استحصال طلا گاهی لازم است که سنگ معدنی طلا را در کوره آزمون گذاشت تا طلا خالص از آن به دست آید . گاهی از معدن طلا ممکن است سنگی به دست آید که نیازی به کوره ذوب نداشته و یا با حرارت اندک طلا خالص از آن به دست آید .
ب_ نبوت امامت مراتب گوناگوني دارد . آنچه در نشئه طبيعت و عالم دنيا مطرح است، این است كه در محور قبل بيان شد . ولي مرتبه ديگر آن فرا زميني و فرا طبيعي است . يكي از مراتب نبوت و امامت همان است كه در روايت آمده كه روح و حقيقت وجود ختمي مرتبت و اهل بيت او توحيد را به فرشتگان مقرب تعليم داده ،براي روشن شدن اين مرتبه از نبوت امامت ، لازم است روايتي را كه در اين باره نقل شده بازگو نماييم . رسول خدا خطاب به امير المومنين (ع) فرمود :
اولين چيز را كه خداوند آفريده ، ارواح ما بود ، سپس خدا آن ها را به توحيد و تمجيد خود گويا فرمود ، آن گاه فرشتگان را آفريد . چون فرشتگان ديدند كه ارواح ما همگي يك نوراند ، امر ما را بزرگ دانستند ، سپس ما تسبيح گفتيم تا ملائكه بدانند كه ما مخلوق خداوند هستيم و خدا از صفات ما منزه است . در پي تسبيح ما فرشتگان نيز خدا را تسبيح گفتند و او را از صفات تنزيه نمودند . چون فرشتگان عظمت مقام ما را ديدند ، شگفت زده شدند . ما تهليل ( لا اله الا الله ) گفتيم تا فرشتگان بدانند كه خدايي جزء الله نيست و ما بندگان خدا هستيم ، سپس فرشتگان نيز همين كلمه را گفتند ، آن گاه ما تكبير گفتيم. آن ها هم تكبير گفتند . وقتي عزت و قدرت ما را ديدند ، گفتيم لاحول و لا قوه الا بالله . وقتي فرشتگان دانستند كه خداوند اطاعت ما را بر همگان واجب كرده است ، ما گفتيم ( الحمد الله )گفتیم ، پس فرشتگان به وسيله ما خداي متعال را شناختند . با تسبيح و تهليل و تمجيد ما از توحيد آگاه شدند. (4)
عارف بزرگ و حكيم معاصر امام خميني (ره) در باره مفهوم اين روايت تحليل عرفاني بسيار عميقي دارد : حقيقت نبوت و امامت در عالم امر غيبي همين تعاليمي است كه از ناحيه رسول اكرم و خاندان پاكش در نشئه عقل ( عالم فرشتگان ) صورت گرفته است . (5)
از بيان امام خميني (ره) به دست مي آيد : انسان كامل قبل از نشئه طبيعت در عالم فرشتگان نيز سمت نبوت و امامت دارد . موجودات عالم غيب (فرشتگان ) در پي تعليم انسان كامل از حقايق توحيد آگاه شده اند . ( 6) بنا بر اين اگر گفته مي شود كه ايمه قبل از خلقت به مقام امامت رسيده اند، مراد اين نوع امامت است و گرنه امامت به مفهوم پيش گفته ، قبل از تولد معنا ندارد .
ج: ممكن است امامان (ع) قبل از خلقت دنيا مورد امتحان قرار گرفته و آن گاه امامت به آن ها داده شده است ، همان طور كه در مورد حضرت زهرا چنين امتحاني به صراحت مطرح شده :
يا ممتحنه امتحن الله قبل ان يخلقك فوجدك لما امتحنك صابره؛(7) اي آزموده اي كه تو را خداوند پيش از آفريدنت آزمود ، پس تو را در برابر آزمايش شكيبا دريافت.
معلوم مي شود كه حضرت زهرا قبل از خلقت دنيايي مورد آزمون الهي قرار گرفته و در آن آزمون موفق بوده . ممكن است امامان معصوم (ع) نيز چنين آزموني را قبل خلقت دنيايي داشته اند. آنچه در حديث پيش گفته آمد، در واقع امتحان بزرگي بوده است كه بدان سبب فرشتگان درباره وجود نوري پيامبر و اهل بيت احتمال الوهيت داده اند، ولي آن ها بندگي و مخلوق بودن شان را به آنان اعلام داشتند . اين به نوبه خود ممكن است آزمون الهي باشد .
د- اين گونه امور بايد بر اساس مباني وحياني و اعتقادي و تعبدي مورد توجه قرار گيرد. هرگز نمي تواند با تحليل عقلي و مانند آن اسرار و جزئيات و حكمت نهفته در آن ها را به دست آورد ، مثلا قرآن كريم به صراحت مي فرمايد كه حضرت عيسي در حال كودكي در گهواره به سخن آمد و گفت: « همانا من بنده خدايم ، مرا كتاب آسماني داده و مرا پيامبر گرديده است » .(8) اگر موهبت نبوت و دريافت كتاب آسماني در آن سن به عيسي روح الله داده شد، بدون رشد جسمي ، امتحان الهي را مطرح مي نمايد .
امامت در قبل از تولد و يا در كودكي براي ائمه (ع) بدون طي مراحل امتحان دنيا نظير آنچه براي ابراهيم مطرح شد ، به آساني قابل درك و پذيرفتني است . اين گونه امور با عدل و حكمت الهي نه تنها منافاتي ندارد ، بلكه بر اساس حكمت بالغه او انجام شده است .
پی‏نوشت‌ها:
1. بقره(2) آيه 124 .
2. سيد محمد حسين طباطبايي، المیزان، ج 1، ص 372 تا 382، نشر جامعه مدرسين قم ، بي تا، با ترجمه سيد محمد باقر همداني.
3. ناصر مكارم شيرازي، تفسیر نمونه، ج 1، ص 440،نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، بي تا .
4. صدوق ، عيون اخبار الرضا ، ج1 ، ص262 ، حديث 2 ، نشر دارالعلم ، قم، 1377ش.
5. امام خميني ، مصباح الهدايه ،ص 81 ، نشر موسسه آثار امام، 1376 ش.
6. محمد امين صادقي ارزگاني ، پيامبر اعظم در نگاه عرفاني امام خميني، ص 239 .
7. ناصر مكارم، مفاتيح نوين، ص231 ،نشر مدرسه امیر المومنین، قم، 1384 ش
8. مريم(19) آيه 30.