یا این دفعه که با مادرم دعوایم شد این گونه بود :کمی اب روی او ریختم از بابت شوخی تا هم او بخندد هم ما ولی او ناراحت شد و با من دعوا کرد یا از خواب که بیدار شدم دیدم برخی وسایل های مرا اورده اند و میگویند مثلا این بدرد نمیخورد که من هم عصبانی شدم حرف های از دهانم درامد که مادرم کلی از دستم ناراحت شد
البته چند نکته را بگوییم من زود عصبانی میشوم و کنترل ام از دستم خارج میشد و احیانا کلمات زشتی بر زبانم میاید هرچند که اصلا راضی نیستم ..
موقع ای که از خواب بیدار میشوم کنترل ام روی خودم کمتر نیز هست...
نمیدانم چرا این هنر را ندارم که خودم را پیش پدر و مادرم عزیز کنم مثلا یک بار دست انها را ببوسم البته پدرم انقدر با ابهت است که نمیشود اصلا به او نزدیک شد....
خلاصه این که هر وقت با خودم تنها میشوم همه ی این بلا هایی که سرم میایید را ازاین میدانم که از دین به واسطه مرض وسواسی که پیش تر داشتم دور شدم البته نمیشود اسمش را وسواس گذاشت شاید کمی سخت گیری در احکام که بر خودم روا داشتم که ان البته تا حد زیادی مرتفع شده است اما هنوز نه کاملا مثلا در بحث نجاسات و استدلای در ذهنم میایید که فلان چیز نجس است ونمی توانم استدلالی در مقابل ان بسازم و میروم ان چیز را آب میکشم کلی اعصابم به هم میریزد وبه خودم میگویم تو هنوز وسواسی هستی دیگر مثل قبل عبادات برایم لذت ندارد دفعه اخری که سعی کردم تا به این وسوسه ها گوش ندهم را برایتان بازگو مکنم . دستشویی رفته بودم شلنگ اب را برداشتم که خودم را بشوییم که اب ای که داخل شلنگ مانده بود (نه اب کر)به زمین یا کاسه دستشویی خورد و رویم پاشید احتمال خیلی خیلی زیاد میدادم که به سنگ توالت جای نجسخورده و پاشیده شده است گفتم اطمینان به نجاست ندارم پس پاک است چند روز اون صحنه مدام جلوی چشمم می امد جوری که انگار از جای نجس اصابت کرده است تا این که نتونستم مقابله کنم و رفتم اب کشیدم خلاصه این که هرچند وقت یکبار از این مشکلات برایم پیش میایید و کلی اعصابم را به هم میریزد یا در نماز البته کمتر است ولی مثلا سر تلفظ صاد صدای شوت میدهد البته این را هم بگوییم که نسبت به قبل خیلی بهتر شده ام ولی دوست دارم کلا این مشکلات را کنار بگذارم لطفا راهنمایی ام کنید . ممنونم .
سوال دومی که داشتم مریوط به بحث ازدواج است ایا باید از الان به فکر باشم و مطالعه داشته باشم پیرمون ان و یا این که فعلا هم و غم خود را مشغول ادامه تحصیل نمایم؟ خودم خیلی دوست دارم که با فرد ایده ال خودم سریع تر ازدواج کنم اما ان فرد را چگونه باید پیدا کنم ؟ عمه ام اصرار دارد من با دختر او ازدواج کنم البته با صراحت نمیگوید ولی من این را میفهمم .اما من ازدواج با اقوام را نمیپسندم بخصوص این که با دختر عمه ام اختلاف سنی 6 تا 7سالی داریم . مشکل دیگری که دارم این است که اوایل ورود به دانشگاه دختری را دیدم محجبه بود بسیار در کلاس به لحاظ درسی و سوال پرسیدن فعال بود به همین خاطر چشم های زیادی به دنبال او بود اما او بعد از یکی دو ترم دانشگاه را رها کرده به حوزه رفت ابتدا به ذهنمم می امد که او میتواند همسر خوبی برایم باشد اما بعدا او را فراموش کردم چند وقت پیش مطلبی راجع به گذشته ی او شنیدم که مدام او را در ذهنم میاورد وان این که : او سابقه ی خوبی نداشته اما متحول میشود و حالا او در خوانواده اش با افکار غربی دیگر اعضا تنها است . نمیدانم با این تفکرات چگونه برخورد نمایم ؟
سوال سوم علت محتلم شدن چیست ؟ ایا این نشان از افکار منحرف دارد؟ و چکار باید کرد من در طول دو هفته ی گذشته بیش از چهار بار محتلم شده ام ؟ چی بکنکم؟
سوال چهارم : گاهی پر خوری دارم ونمیتوانم خودم را کنترل کنم البته بعد از پرخوری هم ناراحت میشوم ولی در وعده ی بعد باز همان آش و همان کاسه... کمک ام کنید .
سوال پنجم همت ام در درس خواندن ضعیف شده است چونه ان را تقوییت کنم؟
وقتی این مطالب را نوشتم نگاهی به کل ان کردم چند لحظه ای از خودم بدم امد البته علت همه ی این این انحراف ها را هم یک چیز میدانم اول این که رضایت خدا برایم شرط نیست یا کمتر است وبعد اون سختگیری لعنتی ... اگر چه مشکلات زیادی را مطرح کردم اما از شما خواهسش میکنم در هر مورد راهنمایی ام کنید و راه صحیح را به من نشان دهید و کمک ام کنید ...آجرک الله ....

پرسش 1:
پرسش 4
شرح : اين دفعه که با مادرم دعوايم شد، اين گونه بود :کمي آب روي او ريختم. از بابت شوخي تا هم او بخندد، هم ما ، ولي او ناراحت شد و با من دعوا کرد ..........

پاسخ:
با سلام و تشكر از اين كه با اين مركز ارتباط برقرار نموديد:
1- اگر با قصد شوخي و خنداندن مادر كمي آب روي مادر ريخته ايد، شرعا گناه نكرده ايد، چون قصد شما بي احترامي به مادر نبوده است، اما در برابر عصبانيت مادر بايد كوتاه بياييد و عذر خواهي كنيد.
احترام به پدر و مادر واجب است . بي احترامي به آن ها و تند سخن گفتن و برخورد نامناسب و يا رفتار عصباني و داد كشيدن بر سر آن ها حرام است.
قرآن کريم دستور احسان و نيکوئي به پدر و مادر را بيان نموده است . احسان به والدين را در کنار عبادت خود قرار داده است و مي فرمايد:« وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً »(1) هم چنين در آيه ديگر مي فرمايد:
وقتي پدر و مادر به سن کهولت رسيدند ،به آن ها احسان کنيد: فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِيماً؛ (2) درمقابل پدرو مادر اف هم نگوئيد و آن ها از خود نرانيد . با نرمي و مهرباني با آن ها سخن بگوئيد.
«اًف» کلمه اظهار تنفر است ، چون انسان چيزي را ناپسند داشته باشد، درمقام اظهار کراهت «اًف» مي‌گويد. به گفته راغب : «اًف» در اصل به معناي هر چيزي تنفر آور است، از قبيل چرک و در مقام اظهار تنفر به کار مي رود.
در قرآن کريم در سه مورد اين کلمه آمده است که به پدر و مادر اف نگوئيد، يعني از کارها و اعمال و رفتار آن ها اظهار تنفر و ملالت نکنيد.
از امام صادق عليه السلام روايت شده که فرمود:
... لَوْ يَعْلَمُ اللَّهُ شَيْئاً أَدْنَى مِنْ أُفٍّ لَنَهَى عَنْهُ وَ هُوَ مِنْ أَدْنَى الْعُقُوقِ وَ مِنَ الْعُقُوقِ أَنْ يَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَى وَالِدَيْهِ فَيُحِدَّ النَّظَرَ إِلَيْهِمَا»(3)يعني "اگر چيزي کم تر از"اف" وجود داشت خدا از آن نهي مي کرد. اف گفتن حد کم ترين اظهار ناراحتي و حداقل مخالفت و بي احترامي نسبت به پدر و مادر است .
از اين جمله استفاده مي شود که مشاجره با پدر و مادر و اظهار ناراحتي از آن ها و يا نظر تند و غضب و آلود به پدر و مادر حرام مي باشد.
بنابراين وظيفه شما نيز نسبت به والدين آن است که به آن ها احسان کنيد و با نرمي سخن گوئيد. کم ترين ناراحتي را براي آن ها ايجاد نکنيد . قهر کردن با آن ها و رفتن از نزد شان با قهر و ناراحتي و هر نوع کاري که سبب اذيت آن ها باشد، حرام است.
2- براي آن که بتوانيد با مادر خود با نرمي صحبت کنيد، و بتوانيد دست پدر و مادر خود را ببوسيد، راه حل مسئله داشتن تواضع و شکستن غرور در مقابل پدر و مادر است . داشتن غرور در مقابل پدر و مادر سبب بي احترامي به آن ها مي شود. در برابر آن ها تواضع داشته باشيد. قرآن کريم دستور مي دهد:
وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ؛ (4) نهايت فروتنى را در برابر پدر و مادر انجام دهيد . بال هاى تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف پهن کنيد.
در نتيجه تواضع در برابر پدر و مادر سبب سعادت دنيا و آخرت مي شود . وسيله جلب خير و برکت در زندگي مي گردد، عمر را زياد مي کند. از اين توفيق خود را محروم نکنيد. حتما به خود عادت دهيد که در برابر پدر و مادر با تواضع رفتار کنيد، هر چند آن ها با درشتي و تندي رفتار کند، شما چنين رفتار نكنيد .
وظيفه شما آن است که احترام او را حفظ کنيد. با تندي و غرور رفتار نکنيد. ابهت داشتن پدر مانع بوسيدن دست پدر و احترام به پدر نمي باشد.
پي نوشت ها:
1. بقره(2)آيه 83.
2. اسراء(17) آية 23 و 24.
3. وسائل‏الشيعة،ج21 ،ص502 ،باب 104، باب تحريم العقوق وحده .
4. اسراء ، آيه 24.

پرسش 2:
سوال دومي که داشتم مريوط به بحث ازدواج است . بايد از الان به فکر باشم و مطالعه داشته باشم پيرمون آن و يا اين که فعلا هم و غم خود را مشغول ادامه تحصيل نمايم؟

پاسخ:

1. ايرادي ندارد از هم اکنون کتاب هايي را در زمينه انتخاب همسر و همسر گزيني در کنار ادامه تحصيل و کارهاي ديگري که انجام مي دهيد، مطالعه کنيد. اتفاقاً يکي از حسن هاي اين کار، آن است که شناخت درستي از خصوصيات همسر آينده و ملاک ها و معيارهاي اساسي ازدواج و شيوه هاي همسر گزيني، خدمت تان ارائه مي دهد. اين تأثير شگرفي در انتخاب مناسب همسر آينده خواهد داشت. بنابراين از فرصت هاي به وجود آمده ،حداکثر استفاده را ببريد . تا مي توانيد اطلاعات و دانش خود را در اين زمينه گسترش دهيد.
2. ازدواج فاميلي با اقوام، امر ناپسندي تلقي نمي گردد ،بلکه در مواردي در روايات به آن توصيه گرديده ، تنها در برخي موارد و در جاهايي که مشکل ژنتيکي ممکن است به وجود بيايد، توصيه به ازدواج فاميلي خصوصاً در دختر عمو و پسر عمو نمي گردد . اين مسئله نيز امروزه با انجام آزمايش ژنتيک قبل از ازدواج قابل پيش بيني و پيشگيري است.
3. در مواردي ازدواج فاميلي مي تواند ميزان موفقيت ازدواج را بالا ببرد ،به اين صورت که چون معمولاً بستگان و فاميل ارتباط تنگاتنگي باهم دارند و در مناسبت ها و ساير ايام به ديدار يکديگر مي روند، از خلق و خوي، افکار و عقايد و عادات هم بهتر شناخت و اطلاع دارند .اين باعث شناخت درست دختر و پسري مي شود که مي خواهند ازدواج فاميلي
داشته باشند و چون از دوران کودکي و نحوه بزرک شدن هم خبر دارند ،زمينه هر گونه دروغ پردازي و مخفي کاري از بين مي رود. به همين خاطر بهتر مي توانند همسر آينده خود را بر اساس معيارهاي صحيح، انتخاب کنند تا عوض اين که با فرد غريبه اي آشنا گردند که شناخت پيدا کردن درست از او و خانواده اش مستلزم صرف وقت بسيار و تحقيقات گسترده است ،خصوصاً اينکه احتمال پنهان کاري و فريب دادن در افراد غريبه هم وجود دارد. بنابراين توصيه مي شود که در اين خصوص تعصب نداشته باشيد . به واقعيت ها بنگريد . در صورت فراهم بودن شرايط و تناسب و همخواني معيارها با دختر عمه خود ازدواج کنيد.
4. يکي از معيارهاي ازدواج، تناسب و تطابق سني دختر و پسر در ازدواج مي باشد .با بررسي سن ازدواج در ميان قشرهاي مختلف و جوامع گوناگون در مي يابيم كه غالبا ًسن مردان در جريان ازدواج بيش از زنان است. بر اساس تحقيقات انجام گرفته، مي توان فاصله سني مناسب ميان زن و شوهر را بين 2 تا 8 سال ، آن هم به صورتي که سن پسر بزرگ تر از دختر باشد، در نظر گرفت. البته بهترين تناسب سني را مي توان ميانگين اين دو عدد، يعني 3تا 4 سال در نظر گرفت. به هر حال رويه اغلب افراد نشان مي دهد که مردان از همسران خويش بزرگ تر هستند.
با اين حساب فاصله سني حدود 6 يا 7 سال خيلي از معيارهاي اصولي فاصله ندارد، خصوصاً اگر دختر عمه شما از شرايط و موقعيت مطلوبي هم برخوردار باشد و با شما در ديگر معيارها و ملاک هاي اساسي ازدواج تناسب و همخواني داشته باشد. در اين صورت اين مقدار فاصله مخلّ به ازدواج و آسيب زا تلقي نمي گردد. بلکه چه بسا توصيه به ازدواج مي گردد.
5. زماني مي توانيم کسي را براي ازدواج خوب و مناسب تشخيص بدهيم که فرد مورد نظر در اکثر معيارها و ملاک هاي اساسي ازدواج با شما تناسب و همخواني داشته باشد. صرفاً محجبه و فعال و پر کار بودن دليل بر خوب بودن و داشتن شرايط همسري نمي گردد، ضمن اينکه در ازدواج هرگز نمي توان فرد را از خانواده اش جدا کرد و حساب او را از خانواده اش جدا فرض کرد ، چون ازدواج اگرچه در ظاهر پيوند دو فرد مي باشد، ولي در حقيقت دو خانواده با هم وصلت مي کنند . عقايد و شيوه برخورد خانواده ها در دختر و پسر اثر مي گذارد. زندگي آنان را دستخوش تغيير قرار مي دهد. بنابراين بايستي در ازدواج به خانواده همسر و نوع نگرش و طرز برخورد و آداب و رسوم آنان توجه کرد، ضمن اينکه بايد توجه داشت بسياري از خصوصيات ژنتيکي و اخلاقي و تربيتي در بستر خانواده شکل مي گيرد و به نوعي اثر آن در زندگي فرد مشخص مي گردد.
6. به هر حال هر گونه اظهار نظر در مورد ازدواج شما با آن دختر محجبه و يا دختر عمه شما نياز به بررسي بيش تر دارد . با اين اطلاعات اندک نمي توان تصميم درستي اتخاذ کرد ، ولي به عنوان يک راهکار کلي و شاه کليد اين نکته را در نظر داشته باشيد که مهم ترين عامل موفقيت و خوشبختي در ازدواج، وجود تطابق و همخواني دختر و پسر در معيارها و ملاک هاي اساسي ازدواج مي باشد. از اين روي آن چيزي که در ازدواج مهم تلقي مي شود، ميزان همخواني، تطابق و تناسب دختر و پسر در معيار ها و ملاک هاي ازدواج است. يكي از مهم ترين ثمرات و اهداف ازدواج از نظر اسلام، رسيدن به آرامش است. آرامش در صورتي حاصل مي شود كه با توجه به معيارها و ملاك هاي اساسي و مهم، انتخاب مناسبي داشته باشيم، چرا که سعادت و خوشبختي ازدواج، در گرو رعايت دقيق معيارها و پايبندي به آن هاست . تحقيقات بسياري اين نتيجه را به اثبات رسانيده که زن و شوهرهايي که بيش ترين تطابق و همخواني و تفاهم را با هم دارند، ازدواج موفق و پايداري دارند و در زندگي با مشکلات کم تري مواجه هستند.
7. بنابراين توصيه مي شود قبل از اينکه فکر و ذهن خود را متوجه ازدواج هاي احساسي و غير واقع بينانه نماييد، با مطالعه کتاب هاي ازدواج و انتخاب همسر، اطلاعات خود را در اين زمينه افزايش دهيد. آن گاه هر موردي را که براي ازدواج در نظر گرفتيد، او را با معيارهاي ازدواج مطابقت دهيد . تنها در صورت تناسب و همخواني لازم، ازدواج نماييد.
8. بهترين کساني که مي توانند شما را در پيدا کردن مورد مناسب براي ازدواج رهنمون سازند، خانواده خصوصاً مادر و خواهر و محارم شما و واسطه قرار دادن آن ها و نيز مشورت با افراد متخصص و مشاوران ازدواج مي باشد. به تنهايي نمي توانيد ره به جايي ببريد.
موفق باشيد.

پرسش 3:

علت محتلم شدن چيست ؟ نشان از افکار منحرف دارد؟ چکار بايد کرد ؟
پاسخ:

محتلم شدن و يا خارج شدن مني در خواب يک امر طبيعي است و گناه ندارد و نشانه افکار انحرافي نيست . گاهي از انسان در خواب خارج مي گردد،هر چند كسي افكار انحرافي و تصور مسائل جنسي را هم نکرده باشد.
علت احتلام ، فعاليت غريزه جنسي در بدن انسان است كه بعد از چند مدت يك مرتبه غريزه جنسي خود به خود تحريك مي شود . با احتلام و خارج شدن مني ، غريزه جنسي تخليه مي شود.
اگر احتلام زياد باشد ،مي توانيد به دکتر مراجعه نماييد.
هر مايعي كه در خواب يا بيداري از انسان خارج مي شود ،حكم مني و جنابت را ندارد، بلكه در صورتي انسان جنب مي شود كه مني خارج شود.
نشانه هاي خروج مني در مرد، سه تا است:
1- با جستن و پرش خارج مي شود.
2- همراه با لذت و شهوت خارج مي شود.
3. بعد از بيرون آمدن آن، بدن سست شود .
اگر رطوبتي خارج شود و شک کنيد که مني است يا نه و هيچ يک از اين سه نشانه يا بعضى از اين ها را نداشته باشد، حکم منى را ندارد. غسل هم ندارد . لباس و بدن را هم نجس نمي کند . وضو را هم باطل نمي کند.(1)
بنابراين ، رطوبتي كه از شما خارج مي شود، اگر اين سه نشانه را نداشته باشد و يقين به مني بودن آن نداشته باشيد، پاك است و غسل لازم ندارد. اگر نشانه هاي مني را داشته باشد، غسل واجب مي شود

پي نوشت:
1. آيت الله فاضل لنكراني، توضيح المسائل، مسأله 348.

پرسش 4:
: گاهي پر خوري دارم و نمي توانم خودم را کنترل کنم. البته بعد از پرخوري هم ناراحت مي شوم، ولي در وعده بعد باز همان آش و همان کاسه... کمک ام کنيد .
پاسخ:
با سلام و تشكر از اين كه با اين مركز ارتباط برقرار نموديد:
در روايات اسلامي پرخوري کار نا پسندي است که سبب دوري انسان از خدا مي شود. در تعبيرات اخلاقي اسلام آمده است :« ما مَلأَ آدَمي وِعاءً شَراً مِن البَطنه؛(1) انسان هيچ ظرفي را به بدي ظرف شكم پر نكرده است».
شكم كه پر شد، راه فهم مسدود مي شود. انسان پرخور هرگز چيزفهم نيست . هرگز به اسرار و باطن عالم پي نخواهد برد.
از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: أَبْعَدُ الْخَلْقِ مِنَ اللَّهِ إِذَا مَا امْتَلَأَ بَطْنُه؛(2) دورترين خلق از خداوند ، زماني است كه شكم شان انباشته و پر باشد.
نيز فرمود: مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ مِنْ بَطْنٍ مَمْلُوء؛(3) هيچ چيز نزد خدا مبغوض‏تر از شكم پر نيست.
انساني كه به پرخوري مبتلا است، از دو راه علمي و عملي مي تواند با اين عادت بد مبارزه كند:
راه علمي آن است كه انسان ضررهاي پرخوري را بداند. انسان اگر نسبت به منفعت يا ضرر چيزي آگاه شد، بر انجام يا ترك آن تصميم مي گيرد. بدن آدمي به اندازة معيّني نياز به غذا دارد . اگر از حدّ نياز بگذرد، علاوه بر صدماتي كه جسم بايد متحمّل آن شود، روح بيش تر از آن متحمل خواهد شد.
پرخوري ، بي ارادگي و خمودي مي آورد . رعايت اعتدال در خوردن، سلامتي، طول عمر و نورانيت دل مي بخشد. خوردن بيش از حدّ، هم روح را سرگرم مي كند تا غذاي زايد، هضم شود و هم بدن را به سوخت و ساز بيش تري وادار مي سازد . سرانجام انسان را زودتر از موعد از پا در مي آورد. انسان هاي پرخور، عمر طولاني ندارند.
برخي از آفات پر خوري که در روايات اسلامي بيان شده است، عبارتند از :
1. موجب بيماري هاي روحي نظير قساوت قلب است.
پيامبراکرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود : مَنْ تَعَوَّدَ كَثْرَةَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ قَسَا قَلْبُه؛ (4) هر كس به زياد خوردن و آشاميدن عادت كند ،دلش سياه مى‏شود.
2. طغيان و نافرماني
امام باقر (ع) فرمود : إِذَا شَبِعَ الْبَطْنُ طَغَى؛(5) هر گاه شكم سير گرديد، طغيان مى‏كند.
3. عدم پذيرش موعظه و نصيحت
پيامبراکرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود :إِيَّاكُمْ وَ فُضُولَ المَطْعَمِ فَإِنَّهُ يَسُمُّ الْقَلْبَ بِالْفَضْلَةِ وَ يُبْطِئُ بِالْجَوَارِحِ عَنِ الطَّاعَةِ وَ يُصِمُّ الْهِمَمَ عَنْ سِمَاعِ الْمَوْعِظَة.(6) از پرخورى بپرهيزيد ، که بدن را از عبادت باز مى‏دارد، و گوش جان را از شنيدن موعظه كر مى‏سازد.
دوست عزيز؛
بعد از دانستن ضررهاي پرخوري بايد با اقدام عملي و اراده اي قوي جلو آن را گرفت . به تدريج از هر وعده ‌غذا چند لقمه كم كرد تا معده به كم خوري عادت كند. قبل از خوردن غذا، بايد معده را از سالاد و ميوه پر كرد تا مانع پرخوري خصوصاً نسبت به غذاهاي چرب و شيرين شود.
روزه گرفتن در بعضي از روزهاي هفته نيز يكي از راه هاي جلوگيري از عادت پرخوري است.
امير المومنين عليه السلام فرمود : احذر الشّره فكم من اكلة منعت اكلات؛ (7) از پرخورى بپرهيز .چه بسا كه يك بار پرخورى شخص را از بارها غذا خوردن باز دارد.
اى بس كه به يك بار كسى پر خورده است وانگه شده بارها ز خوردن محروم‏
همان طور که اين عادت به تدريج در شما به وجود آمده، به تدريج هم بايد تغيير کند.
داشتن يک هدف جذاب و هماهنگ با علاقه و استعداد تان مي تواند توجه شما را نسبت به غذا کاهش دهد. موفق باشيد.
پي نوشت ها :
1.بحار الأنوار، علامة مجلسي، مؤسسة الوفاء، بيروت ، 1404 ه. ق، ج1 ، ص 226 .
2. همان ، ج 63 ، ص 331.
3. همان .
4. همان ، ج 59 ، ص 293 .
5. وسائل الشيعة، محمد بن الحسن حر عاملي، ‏مؤسسة آل البيت (ع) - قم، 1409 ه. ق، ح 24 ص 243 .
6. بحار الأنوار،ج 69 ، ص 199.
7.غرر الحكم و درر الكلم، عبدالواحد بن محمد التميمي ،مكتب الإعلام الإسلامي - قم، 1366 ه. ش، ص 296 .

پرسش 5:

همت ام در درس خواندن ضعيف شده است . چگونه آن را تقوييت کنم؟

پاسخ:

اين که به دنبال علم و دانش هستيد،بسيار ارزشمند است که در هر کسي يافت نمي شود اما :
انسان ها راجع به چيزي همت مي کنند که به آن علاقه دارند و دوست دارند به آن برسند و آن را به دست بياورند. وقتي به کاري علاقه پيدا مي کنند که در آن منفعتي براي خود ببينند . وقتي مي توانند به آن کار دست بيابند که برنامه ريزي دقيقي براي رسيدن به آن بکنند. تصور کنيد به شما وعده چندين ميليون پول را در قبال کاري بدهند .چون منفعت خود را در آن مي بينيد، برنامه ريزي دقيقي مي کنيد تا با انجام دادن آن ، به نفع برسيد،
پس بايد اولا راجع به منافع درس خواندن بيش تر تفکر کنيد، که دانش علاوه بر اين که مستقلا و بدون در نظر گرفتن امر ديگري، خوب و مفيد است و در طول زندگي در اکثر مواقع به درد همه مي خورد، شرط لازم بسياري از موفقيت هاي آينده انسان در جامعه امروزي است ؛يعني بدون درس خواندن و با سواد بودن ، انسان از بسياري از شغل ها و موقعيت ها و امکانات رفاهي ، مي تواند محروم بماند.
در مرحله بعد بايد سعي کنيد به درس خواندن علاقه مند شويد ، يعني از درس خواندن لذت ببريد . براي اينکه به اين مهم دست پيدا کنيد ، بايد چند کار را رعايت کنيد :
1-اينکه سراغ رشته اي و علومي برويد که دوست داريد راجع به آن ها به معلومات تان افزوده شود ، مثلا اگر از پي بردن به اسرار وجودي انسان و طبيعت لذت مي بريد ،سراغ علوم تجربي برويد. اگر راجع به علوم عقلي تمايلات بيش تري داريد، سراغ رشته رياضي برويد. اگر به علوم ديني علاقه داريد ،سراغ اين علوم برويد و....
2-دوري بيش از پيش از گناه و غفلت و لهو لعب و لذت بردن از اين امور ، چون هر چه بيش تر انسان با گناه و غفلت و يا بيهوده اوقات را سپري کردن مانوس باشد و لذت ببرد، نمي تواند از امور ديني و علمي لذت ببرد .
3- همنشيني با علما و استادان و رفت و آمد با دوستان و آشنايان دانشمند در علاقه مند شدن به دانش بسيار موثر و مفيد است . برعکس دوستي و رفت و آمد با انسان هاي دور از علم و بيهوده گذران انسان را از علم و دانش دور و دلسرد مي کند.
مرحله بعد و بسيار مهم برنامه ريزي است. يکي از مهم ترين عوامل موفقيت انسان داشتن برنامه ريزي دقيق درسي و غير درسي است. اگر زندگي نامه افراد موفق را مطالعه کنيد، به خوبي اين مطلب براي تان هويدا مي شود که آن ها براي تمام اوقات شبانه روزي خود برنامه ريزي مي کنند حتي براي خواب و بيرون رفتن و سياحت و. . . . اما برنامه ريزي بايد واقع بينانه و دقيق و قابل عمل باشد.
امروزه اين ديگر يک شعار نيست، بلکه يک حقيقت است که "هيچ موفقيتي بدون برنامه ريزي درست متصور نيست".
منظور از برنامه ريزي، اختصاص ساعت يا ساعاتي از عمر به کاري خاص است، به طوري که کارها در وقت خود و طبق زمان بندي قبلي به انجام رسد و چيزي از آن باقي نماند.
البته يکي از عوامل مهم موفقيت علمي يا هر کار ديگري ، سخت گيري نکردن است . گويا شما تا حدودي با آن مشکل داريد. بايد اولا به اندازه اي براي خود وظيفه درسي بگذاريد که کمي کم تر از توانايي شما باشد(نه بيش تر از توان يا دقيقا به اندازه آن)؛ ثانيا حفظ کردن مطالب نبايد به صورت کلمه اي باشد ، بلکه معنايي و محتوايي بايد باشد( و گرنه کار شما خيلي سخت و حرکت خيلي کند مي گردد).
اگر در باره برنامه ريزي و چگونگي آن احتياج به اطلاعات بيش تري داريد ، با اين مرکز ارتباط دوباره مکاتبه کنيد تا توضيح دهيم.
موفق باشيد.

پرسش 6:
هر وقت با خودم تنها مي شوم همه اين بلا هايي که سرم مي آيد را از اين مي دانم که از دين به واسطه مرض وسواسي که پيش تر داشتم دور شدم .......

پاسخ:

گرفتار وسواس در طهارت و نجاست شده ايد. براي آن که از اين حالت بيرون بياييد و بتوانيد مثل ساير مردم غسل کنيد و نسبت به طهارت و نجاست به طور متعارف رفتار کنيد ، لازم است به نکات زير توجه نمائيد:
1- در اسلام طهارت و نجاست به صورت بسيار آسان مورد توجه قرار گرفته ،يعني قانون اصلي در اسلام آن است که تا نسبت به چيزي صد در صد يقين به نجاست پيدا نکنيد، محکوم به طهارت است . به علاوه مراد از يقين انسان هاي عادي و متعارف است . يقين افرادي که متاسفانه مشکل وسواس دارند ، هيچ اثر و اعتباري ندارد .
2- ريشه اصلي وسواس القاءات شيطاني از طريق ايجاد اختلالات روحي است. شيطان براي تسلط بر انسان هاي مومن از آن استفاده مي کند .
در روايت آمده است :« إِنَّمَا يُرِيدُ أَنْ يُطَاعَ فَإِذَا عُصِيَ لَمْ يَعُدْ إِلَى أَحَدِكُم‏» (1)يعني شيطان مي خواهد در طاعت او باشيد . و قتي شيطان را مخالفت کرديد، به سوي هيچ يک از شما باز نمي گردد.
وسوسه ها و خيالات همه از شيطان است، تا فکر و اوقات ارزشمند مؤمنان را گرفتار نمايد و از اين طريق حواس پرتي و کم حوصله گي و رنجش ايجاد نمايد.
3- اعتنا کردن به وسوسه به فتواي همه مراجع حرام مي باشد . آيت الله فاضل مي فرمايد:
وسواسى در حقيقت به منزله قبول نداشتن حكم خدا و رسول خدا مي باشد. قبول نداشتن حكم خدا حرام است . وظيفه شرعي كساني كه گرفتار وسواس اند، آن است كه نبايد به شک و وسوسه شان اعتنا کنند. در موردي که شک مي کنند لباس شان پاک است يا نه، بايد بگويند: پاک است .(2)
گاهي افراد وسواسي مي گويند: اگر به شک خود توجه نکنيم «به دلم نمي چسبد»، اين جمله نيز از وسوسه شيطان است. نبايد خواسته دل را بر دستورات دين مقدم كرد.اعمال وسواسي بازتاب بدي براي ديگران دارد . آنان را نسبت به دين و ايمان بدبين مي كند و اين گناه شخص را مضاعف مي كند. چنين شخصي تنها براي خود مشکل ايجاد نمي کند، بلکه ديگران را نيز اسير وسواسي خود مي سازد. بيماري وسواسي به تدريج حلاوت ايمان را در سايه تكرار اين گناه از بين مي برد . فرد را به جايي مي رساند كه مرتكب گناهان بزرگ مي شود حتي به خداوند متعال هم جسارت مي كند. اگر خوب فکر کنيد ، عمل وسواسي يك نوع مخالفت با خدا و رسول است.(3)
4- در زمان رسول خدا، پاك‏ترين و بهترين انسان‏ها زندگي مي‏كردند. آب لوله كشي و امكانات امروز نبود . زمينه نجس شدن لباس و بدن به مراتب بيش تر از زمان حالا بوده است.در عين حال خود پيامبر مثل مردم عادي زندگي مي کرد . اصلا در مورد طهارت و نجاست رفتار غير عادي انجام نمي داد. هم چنين ائمه هدي عليهم السلام.
بنابراين: وظيفه شرعي شما آن است که نسبت به طهارت و نجاست بيش از مقدار لازم حساس نباشيد . تا صد در صد يقين به نجس شدن چيزي پيدا نکنيد ، همه چيز را پاک بدانيد . اگر مواردي پيش بيايد كه شك در طهارت و نجاست كنيد، مثل آبي كه در كف دست شوئي ريخته و ترشح نموده است، به شك خود توجه نكنيد .(4) در صورتي كه صد در صد يقين به نجس بودن كف دست شوئي نداشتيد، بدن و لباس شما شرعا پاك است . اين كه اين فكر تا زماني كه خود را نشسته ايد ،شما را رها نكرده ، براي آن است كه نتوانستيد به القاءات و وسوسه خود غلبه كنيد . مقابله با آن نياز مند به اراده شما و فكر كردن به دستورات شرع و عمل به آن مي باشد، در حالي كه شارعي كه احكام طهارت و نجاست را بيان كرده ، موارد شك را پاك دانسته است . معنا ندارد كه به آن فكر كنيد . هرجا يقين به نجس بودن نداشتيد و شك داشته باشيد كاملا بي خيال باشيد. مدتي اين گونه رفتار كنيد .وسواس خود به خود شما را رها مي كند.
نسبت به قرائت و ذكر هاي نماز نيز از وسواس داشتن خود داري كنيد . تكرار ذكرها اگر از روي وسواس باشد، جايز نيست. قرائت نماز به مقداري كه حروف كلمات از مخرج خود ادا شود و شخص عرب زبان بگويد نمازش صحيح است، كفايت مي كند . رعايت قواعد كامل تجويد در نماز لازم نيست . اگر كسي بتواند ،واجب است حروف كلمات را صحيح بخواند . اگر نمي تواند ياد بگيرد، هر جوري كه بتواند نماز صحيح است ، ليكن اگر كسي از روي وسواس ذكر هاي نماز را تكرار كند ،نماز اشكال دارد (5) . در صورت وسواس نبايد به شك خود در ذكرها و حروف كلمات نماز توجه كنيد ،بلكه به شك خود اعتنا نكنيد، نماز شما صحيح است.
پي نوشت ها:
1. الإستبصار،ج1، ص374،باب 217، باب من شك فلم يدر صلى ركعة أو ...
2. آيت الله فاضل لنكراني، جامع المسائل،چاپ دهم ،سؤال 106 و 2207.
3. . وسائل الشيعه، ج 1، ص 483.
4. همان، ص 338.
5. آيت الله فاضل لنكراني، جامع المسايل، سؤال 332 و ج2، سؤال 275.