پرسش 1:
علت رضايت پدر در ازدواج دوشيزه چيست؟
پاسخ:
با سلام و تشكر از اين كه با اين مركز ارتباط برقرار نموديد:
در ابتدا بايد گفت اسلام، از چهارده قرن پيش به پسران و دختران مسلمان، در ازدواج قانوني، آزادي و اختيار داده و حق بر گزيدن همسر را به خودشان واگذار کرده اند . پيامبر اکرم (ص) مي‌فرمايد: «در امر ازدواج دختر لازم است با خود او مشورت شود».(1)
االبته اين بدان معني نيست که جوانان خود را از راهنمايي ديگران بي نياز بدانند و بدون مشورت در امر ازدواج اقدام کنند، بلکه واقع بيني و آينده نگري، اخلاق و آداب، و خير و صلاح، آنان را ملزم مي‌کند در مسئله ازدواج، از فکر افراد آزموده استفاده کرده و با والدين و ديگر بزرگسالان مشورت نمايند.(2)
مشورت با بزرگان و اخذ نظر و رأي شان باعث مي‌شود آنان در همه مراحل و نشيب و فرازهاي زندگي فرزندان، خود را متعهد به حمايت از آنان بدانند و احساس مسئوليت کنند، در غير اين صورت ممکن است با بي اعتنايي والدين رو به رو شوند. شايد آنان حق دارند بگويند: خودت انتخاب کردي، ما که به شما گفته بوديم با او ازدواج نکن او همسر شايسته نيست! آيا در هنگام سختي‌ها و مشکلات انسان، نياز به پشتيبان و حامي دلسوز نيست؟ آيا دلسوزتر از والدين و خانواده کسي هست؟ پدران و مادران اندوخت؟ بسياري از تجارب زندگي را به چه کسي بهتر از فرزندان مي‌توانند هديه کنند؟ فرزندان از چه کسي بهتر از پدر و مادر مي‌توانند اين هديه را دريافت نمايند؟
معاون مجتمع خانواده در دادگستري استان تهران، با توجه به آمار و ارقام و پرونده‌هاي ارجاعي به دادگاه خانواده مي‌گويد: پدرها و مادرها هميشه خير و صلاح بچه‌ها را مي‌خواهند و ازدواج هايي که به وسيله خانواده انجام مي‌شود، نسبت به ازدواج‌هاي مستقل جوانان، دوام بهتري دارد.(3) از اين رو لازم است با زبان ادب و احترام همراه با عواطف، ديدگاه و قلب والدين را به سمت خود معطوف ساخت و رضايت آنان را تا حد ممکن جلب کرد.
نظر به اين که بلوغ شرعي و جنسي دختران زودتر ودر سن کمتر صورت مي گير و معمولاً با در نظر گرفتن اين مطلب که اغلب جوان‌ها بر اثر کمي عمر و کمبود تجربه، آن طور که بايد خير و شرّ را نمي‌شناسند و به صلاح و فساد در زندگي زناشويي آگاه نيستند، از سويي ديگر غلبه بُعد احساسي و عاطفي آنان، و صاف بودن دل و درون شان از حيله و کلک، موجب مي‌شود زود در معرض فريب قول و وعده‌هاي فريبنده قرار گيرند، قانون گذار اسلام، در مورد ازدواج دختران باکره، اجازه پدر يا جدّ پدري را لازم دانسته، بدين وسيله آنان را از راهنمايي و مصلحت انديشي پدران برخوردار ساخته است.
البته اين حق، براي پدر تا زماني محفوظ است که زياني به مصلحت و منفعت دختر نرساند و سدّ راه صلاح و سعادت وي نشود (اگر چه چنين مواردي بسيار کم اتفاق مي‌افتد). به همين جهت طبق فتاوي فقها، اگر پدر غايب باشد، يا آن که بخواهد از اين حق سوء استفاده کند و به فکر منفعت خود باشد، نه دخترش و بي جهت با ازدواج سازنده دختر مخالفت نمايد، حق اجازه از وي سلب مي‌شود و دختر مي‌تواند با تصميم خود و بدون موافقت پدر، به ازدواج اقدام نمايد. در اين جا به فتاواي برخي از مراجع اشاره مي‌کنيم:
آيت الله مکارم شيرازي مي‌فرمايد:
اگر شوهري که براي دختر پيدا شده، شرعاً و عرفاً کفو و مناسب او باشد، پدر حق مخالفت ندارد، ولي بايد تحقيق کرد که آيا پدر دليلي براي مخالفت خود دارد يا نه؟(4)
آيت الله فاضل لنکراني مي‌فرمايد: اگر شخص مورد نظر شرعاً و عرفاً کفو او باشد و مخالفت پدر و جدّ پدري بدون دليل قانع کننده باشد، اجازه آن‌ها لازم نيست.(5) و همچنين عوامل ديگر نظير مراعات احترام پدر ورعايت جايگاه او در امر تربيت فرزند واحساس نياز مستمر دختر به رهنمود خانواده مانندآن ايجاب مي کند که در شرع مقدس اذن پدر در ازدوج دختر باره شرط شود.
پي‌نوشت‌ها:
1. محمد بن يعقوب کليني کافي، ج5، ص 401.نشر دار الکتب الاسلاميه تهران 1388 ق.
2. محمد تقي فلسفي، بزرگسال و جوان، ج2، ص 250.نشر دفتر فرهنگ اسلامي تهران 1377ش.
3. مجموعه گفتگوهاي هم انديشي براي مسايل و مشکلات زنان، ص 396، چاپ مرکز مديريت حوزه‌هاي علميه خواهران دفتر مطالعات و تحقيقات.
4. آيت الله مکارم شيرازي، استفتائات جديد، ج2، ص 318، س 914.نشر مدرسه امير المومنين قم 1381 ش.
5. محمد فاضل ،جامع المسايل، استفتاآت، ج1، ص 408. انتشارات مهر قم 1376 ش.
پرسش 2:
آيات و احاديثي كه در اين مورد ( اذن پدر درازدواج دخترباكره )آمده چيست؟

پاسخ:

در اين مورد احاديث فراوان است که در کتاب "وسائل الشيعه " در چندين باب آمده اند و احاديث ديگري هم که اين حکم را مي رساند ، در باب هاي ديگر هست که جمع آوري همه روايات ، احتياج به جستجوي فراوان دارد .
در "کتاب النکاح" از "وسائل الشيعه" چندين باب تحت عنوان " ابواب عقد النکاح و اولياء العقد" آمده از جمله باب سوم که با عنوان زير است:
(برادر و پدر و غير اينها بر زن بيوه رشيده ولايت ندارند و امر ازدواج او به عهده خودش مي باشد)
در روايات اين باب تصريح شده که "بيوه" بر خوش ولايت دارد و تصميم ازدواجش با خودش مي باشد و ديگران حق تصميم گيري براي او را ندارند. (1)
مفهوم اين روايات اين است که غير بيوه نمي تواند مستقلا تصميم به ازدواج بگيرد و ازدواج کند.
در يکي از روايات اين باب از امام صادق (ع) آمده:
الجارية البكر التي لها الأب لا تتزوج إلا باذن أبيها (2)
دختر باکره که پدر دارد ، بدون اذن پدر اردواج نمي کند .
عنوان باب چهارم عبارت است از : " ان البكر البالغ الرشيدة التي ليس لها أب أمرها بيدها "= دختر بالغ رشيده که پدر ندارد ، متولي امر ازدواج خويش مي باشد و کس ديگري بر او ولايت ندارد."
در اين باب از امام صادق آمده :
الجارية البكر التي لها أب لا تتزوج إلا باذن أبيها (3)
دختر باکره بدون اذن پدر ازدواج نمي کند.
باب پنجم (4) هم در باره اذن گرفتن از دختر توسط پدر است که نشان مي دهد امر ازدواج باکره به دست خودش و پدرش مي باشد.
عنوان باب نهم (5) نيز به شرح زير است: "ان الولاية في عقد البكر البالغ الرشيدة مشتركة بينها وبين أبيها فلا بد من رضاهما إذا لم يعضلها" که دلات دارد امر ازدواج باکره به دست خودش و پدرش مي باشد و خودش به تنهايي بدون اذن پدر حق ازدواج ندارد مگر اين که به جهت موافقت نکردن پدر برايش معضله پيش آيد.
اينها مواردي است که بر لزوم اذن پدر در عقد باکره دلالت دارد و چون اين امر از امور اجتهادي است و بايد همه روايات که بيان هاي مختلفي دارند لحاظ شود و با توجه به مباني اجتهادي ، از مجموع استنباط حکم گردد ، بايد به فتواي مجتهد عمل کرد.
پي نوشت ها :
1. حر عاملي محمد بن حسن ، وسائل الشيعه ، پنجم ، بيروت ، دار احياء التراث العربي ، 1104 ق ، ج14 ، ص 201- 204.
2. همان ، ص 202.
3. همان ، ص 205.
4. همان ، ص 205- 206.
5. همان ، ص 213- 216.