مگر امامان معصوم نیستند پس چرا به عنوان مثال در دعای کمیل حضرت علی (ع) از این نمونه ها پیدا می شود؟

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز
امامان ما به يقين معصوم بودند و اين امر با دلايل گوناگون عقلي و نقلي ثابت مي شود و آنچه در قرآن درباره استغفار انبیا آمده و یا در روایات و مناجات ائمه(ع) از استغفار ائمه سخن گفته شده، منافاتی با عصمت ‌ندارد، زیرا :
اولاً: استغفار تنها به معنای توبه از گناه و طلب آمرزش نیست، بلکه چه بسا نشانه مقام معنوی است. از این رو حضرت امیر مؤمنان(ع) فرمود:
«الاستغفار درجة العلّیین؛(1) استغفار درجة بلندپایگان است».
دوم: استغفار چه بسا در پی تجلی هیبت و عظمت بر قلب انسان کامل از سوی او اظهار می‌شود. انسان کامل به دلیل دریافت آن تجلی همچون گناهکاران از پروردگار خود آمرزش می‌خواهد، از این رو در دعای عرفه سالار شهیدان آمده:
«وَیا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِیاءَهُ مَلابِسَ هَیْبَتِهِ، فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُسْتَغْفِرینَ؛(2) ای کسی که اولیا بر اثر تجلی هیبت و جلال تو در پیشگاهت استغفارگویان می‌ایستند!».
پس: گاهی استغفار از باب اظهار عجز و ناتوانی در پیشگاه عظمت و کبریای خالق هستی است و نه نشانه لغزش و گناه.
سوم: در آموزه هاي معنوی و مناجات ائمه و حکمت استغفارهای آنان به روشنی آمده است. به عنوان نمونه در مناجات ذاکرین، امام سجاد(ع) به خداوند عرض می‌کند:
«إلهِی وَاَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِّ لَذَّة بِغَیْرِ ذِکْرِکَ، وَمِنْ کُلِّ راحَة بِغَیْرِ اُنْسِکَ، وَمِنْ کُلِّ سُرُور بِغَیْرِ قُرْبِکَ، وَمِنْ کُلِّ شُغْل بِغَیْرِ طاعَتِکَ؛(3) خداوندا! از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از اُنس با تو نصیب من شده و از هر سرور و شادمانی که به غیر از قرب تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز طاعت تو، آمرزش می‌خواهم و استغفار می‌کنم».
استغفار حضرات معصومین ژرفای عمیقي دارد که درک فلسفی و عرفانی آن تنها از رهگذر مطالعه همه جانبه مناجات‌های ائمه و کشف اسرار آن­ها امکان‌پذیر است.
آنان استغفار را به جهت سرور و شادمانی می دانند که مثلاً با دوستان و همسر و فرزندان و...، حاصل شده. آیا این به معنای گناه است؟
چهارم: امام صادق(ع) درباره توبه انبیا و سایر مردم فرمود:
«وکلّ فرقة من العباد لهم توبة فتوبة، الأنبیاء من اضطراب السرّ و توبة الأولیاء من تلوین الخطرات و توبة الأصفیاء من التنفیس و توبة الخاص من الاشتغال بغیر الله تعالى و توبة العام من الذنوب». (4)
از این روایت معلوم می‌شود توبه افراد عادی مربوط به گناهان است که در شرع به صراحت از آن ها نهی شده است، اما خواص مؤمنان به دلیل دارا بودن ملکه عدالت مرتکب معاصی عادی نمی‌شوند، اما اگر به جهت جنبه بشری، دچار غفلتی شوند و گرایش غیر الهی و سرگرمی غافلانه پیدا کنند، آن حالت را برای خود گناه می‌دانند و توبه می‌کنند.
در مرتبه بالاتر، کسانی که به مرحلة معرفت کامل رسیده‌اند و در اسمای الهی سیر می‌کنند (اصفیای الهی) گرفتار غفلت از حق و اشتغال به امور غیر الهی نمی‌شوند، اما این مرحله هم آزمون‌های در پیش دارد، که گذر از آن ها دشوار است. کسی در این جایگاه قرار می‌گیرد، دچار تنگناهای گوناگونی می‌شود که اگر صبر و شکیبایی خود را از دست بدهد و به نوعی از فضای الهی ناراضی تلقی گردد، نارضایتی برای او نوعی گناه است، باید از آن حالت که اصطلاحاً «تنفس کرب» گفته می‌شود، توبه نماید.
اما کسی که از عهده آزمون‌های گوناگون الهي به خوبی برآمده و به مقام ولی الله رسیده، از گناهان مراحل قبل مصون است، ولی به لحاظ جنبه بشری گاهی در صفحه تفکر و تذکر او خاطره‌ای خطور کند که او را از حالت حضور کامل در پیشگاه الهی اندکی دور نماید، این حالت را ولیّ الله برای خود گناه دانسته و برای جبران آن توبه و استغفار می‌کند.
کسی که به مقام نبوت و رسالت بار یافته، باید مثل اقیانوسی بی‌کران در برابر حوادث و سختی‌ها و پیشامدهای گوناگون، ‌آرام و بی‌اضطراب و چون کوه استوار باشد، اما اگر به دلیل جنبه بشری حادثه‌ای، در دریای دل او، موجی پدید آورد و گرفتار اضطراب و تشویش شود، او چنین حالتی را گناه برای خود تلقی می‌کند و از آن توبه و استغفار می‌نماید. (5)
بنا بر این اگر علمای بزرگوار در این باره (عصمت انبیا و ائمه ) چیزی گفته‌اند و یا می‌گویند، تفسیر، تحلیل و بازگو نمودن آموزه‌های متعالی است، از سوی حضرات معصومین بیان شده و به گفته مولوی از باب:
مادح خورشید مداح خود است - که دو چشمم روشن و نامُرمد است (6)
و گرنه حضرات معصومین خود آفتاب فروزنده عصمت بوده و پاک‌اند. علما فقط آن حقایق را بازگو و تبیین می‌کنند.
پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، حکمت 417.
2. مفاتیح الجنان، دعای عرفه امام حسین(ع).
3. همان، مناجات خمس عشر.
4. مصباح الشریعه، ص 97.
5. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، ص 302.
6. مثنوی معنوی، دفتر 5، ص 703.