لطفا در مورد غیبت کمی توضیح دهید با مثال

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.
«غیبت» یعنی پشت سر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن . این تعریف با شمول و عمومی که دارا است،‌ شامل انواع غیبت، بهتان، تهمت، فحش و حتی ذکر عیوب آشکار می‌شود، حال آن که هر یک از این‌ها در اصطلاح تعریف خاصی داشته ، از نظر شرعی دارای احکام ویژه ای است . همه ‌آن‌ها از مصادیق غیبت به شمار نمی‌روند.
امّا غیبت در اصطلاح به این معنا است که:
شخص از عیب برادر دینی اش مطلع شود در حالی که آن فرد از بیان عیب ناراحت می‌شود، آن را برای دیگری بازگو کند، خواه عیب و نقص در بدن شخص باشد، مثل این که بگویی فلانی کور یا کوتاه یا بلند است، یا در صفات و اقوال و اخلاق شخص باشد، مثل این که بگویی بد اخلاق یا ریاکار است و...، غیبت به معنای بدگویی کردن پشت سر دیگران و عیب را آشکار کردن است. غیبت حرام و از گناهان کبیره است.
ذکر خوبی‌های افراد به عنوان تعریف و تمجید غیبت نیست (1)، هر چند از افشای خوبی‌های خود ناراحت شوند. البته در این صورت "آزار"، حساب می‌شود که حکم جداگانه ای دارد. (2)
از روایات بر می‌آید که غیبت سه رکن دارد:
1. سخنی را در پشت سر کسی بگوید؛
2. باید ذکر عیوب پنهان باشد؛
3. اگر غیبت شونده آن را بشنود، ناراحت شود. (3)
حرمت غیبت از نظر فقهی، شرایطی دارد که عبارتند از:
1. شخصی که انسان در غیاب او، عیبش را بازگو می‏کند، مؤمن باشد؛ همان گونه که خدا در آیه سوره حجرات، غیبت را به خوردن گوشت برادر مؤمن تشبیه فرمود.
از امام صادق (ع) آمده است:
«ان من الغیبه ان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه؛غیبت این است که درباره برادر مؤمنت عیبی را که خدا برای او پوشانده است، بگویی.» (4)
بنابراین، اگر عیب کافر پشت سرش گفته شود، غیبت به شمار نمی‏آید.
2. از نظر شرعی، غیبت هنگامی ‏پیش می‏آید که پشت سر فرد، «عیب و نقص» او را بازگو کنند؛ ولی اگر کمالش را بگویند (راضی باشد یا نباشد) غیبت شمرده نمی‏شود.
3. عیب و نقصی که شخص در غیاب برادر یا خواهر مؤمنش می‏گوید، نزد عموم ناخوشایند و ناپسند باشد؛ از این رو اگر مردم آن عیب را زشت بشمارند؛ ولی فرد غایب به گفتن آن راضی باشد، غیبت به شمار می‏رود.
رسول اکرم (ص) در تعریف غیبت فرمود: «ذکرک اخاک بما یکره». مقصود از «یکره» ، این نیست که آن چه را فقط برادرت خوش ندارد، ذکر کنی؛ بلکه منظور، امری است که به طور طبیعی و نزد عامه ناخوشایند باشد، زیرا خدا راضی نیست آبروی مؤمن در اجتماع بریزد.
امیرمؤمنان (ع) فرمود:
« لیس للمؤمن ان یذل نفسه؛ (5) مؤمن حق ندارد خودش را خوار کند.»
پیامبر :
« ان الله تبارک و تعالی فوض الی المؤمن کل شی‏ء الا اذلال نفسه؛(6) خداوند همه چیز، جز ذلیل کردن نفس را به مؤمن واگذار کرده است.»
بنابراین از روایات می‌توان برداشت کرد که اگر مؤمن، عیب برادر مؤمن خود را -که ناپسند تلقی می‏شود- پشت سرش بگوید و آن فرد راضی باشد، رضایتش موجب برداشته شدن حرمت این عمل نمی‏شود.
4. عیب و نقصی در غیاب فرد بازگو شود که از مردم پوشیده است؛ بنابراین اگر فردی به داشتن عیبی نزد مردم معروف باشد، گفتن آن نزد کسی که از آن آگاهی دارد، حرام نیست.
حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمود:
«من ذکر رجلا من خلفه بما هو فیه مما عرفه الناس لم یغتبه و من ذکره من خلفه بما هو فیه مما لایعرفه الناس اغتابه؛ (7) کسی که پشت سر شخصی چیزی را یادآور شود که همه مردم می‏دانند، غیبت نیست . اگر کسی پشت سر شخصی نقص یا عیبی را بگوید که مردم نمی‏دانند، غیبت است.»
5. شنونده داشته باشد؛ پس اگر انسانی تنها نشسته باشد و از روی ناراحتی یادآور عیوب دیگری شود، چون شنونده ندارد، رفتار او حرام نیست و غیبت به شمار نمی‌رود.
کارهایی كه ما را از انجام گناه غیبت باز می‌دارد و باعث درمان غیبت می‌شود:
از نظر علمای اخلاق، غیبت، نوعی بیماری روحی و روانی است. ‌کسی که غیبت می‌کند یا دوست دارد غیبت بشنود، مریض است. برای درمان هر بیماری و رفع هر آسبی و آفتی، لازم است به سه عنصر اساسی توجه نمود:
1. شناخت درد و آفت، آگاهی از آثار و عوارض و علایم آن؛
2. شناخت عوامل پیدایش آن؛
3. شناخت راه‌های آسیب زدایی و درمان درد.
اشاره‌ای به آثار و عوارض غیبت:
شناخت هر یک از عناصر سه گانه، ‌به گونه ای در معالجه بیماری غیبت تأثیر نافذ و نافعی دارد. شناخت آفات و آسیب هایی که غیبت بر روان انسان وارد می‌کند و آگاهی از آثار منفی آن بر سرنوشتش در دنیا و آخرت و کیفر و عذاب‌های آن، باعث پیدایش تذکر ، خوف و خشیت می‌گردد.
غیبت از گناهان کبیره ای است که خداوند برای آن مجازات آتش جهنم را مقرر داشته. چگونه ممکن است انسان به خدا و قیامت اعتقاد داشته باشد و با خواندن و تدبّر در آیات و روایات غیبت تنبه نگردد؟!
نیز از عذابی که با "ویلٌ لکل همزه لمزه" بیان شده، به خود نیاید؟ غیبتی که همانند خوردن گوشت مرده غیبت شونده است. آیا کسی این کار را می‌کند؟غیبتی که پیامبر گناهش را شدید تر از زنا دانسته؟(8 و 9 )
غیبت، انسان را از ولایت حق تعالی خارج می‌کند و داخل ولایت شیطان می‌کند. غيبت كننده چنان خوار و ذلیل می‌شود که شیطان نیز او را از ولایت خود بیرون می‌کند و از او تبرّی می‌جوید و اظهار تنفر می‌کند.(10)
غیبت در آغاز باعث کاهش ارزش و فضیلت عبادت می‌گردد . به تدریج مانع قبولی اعمال می‌گردد.(11)
غیبت کننده اگر بدون توبه بمیرد، از بهشت محروم است .اولین کسی است که داخل جهنم می‌گردد. اگر توبه کند و توبه اش قبول شود، آخرین کسی است که وارد بهشت می‌شود.(12)
ساده ترین راه مبارزه با بیماری غیبت:
بهترین راه برای از بین بردن معلول، مبارزه با علت است. عوامل غیبت فراوان است. در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
1. سوء ظن و بدگمانی:
از قرآن استفاده می‌شود که یکی از عوامل گرایش به غیبت، سوء ظن دیگران است. بدگمانی یا سوء ظن علاوه بر این که انسان را آلوده می‌کند، جامعه را نیز به فساد و تباهی می‌کشاند،‌ زیرا شخص بدگمان، ‌سوء ظن خود را به افراد دیگر منتقل می‌کند و به تدریج چیزی را که اساس و پایه‌ای جز شایعه یا برداشت نادرست نداشت، به صورت امری قطعی و مسلّم در میان مردم منتشر می‌سازد.
2. تجسس در امور مردم:
‌اگر می‌خواهید غیبت نکنید، باید سوء ظن و بدگمانی نسبت به مردم نداشته باشید. اگر می‌خواهید گرفتار بدگمانی نشوید، باید در امور مردم تجسس نکنید، زیرا سوء ظن و تجسس در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. گاهی تجسس باعث سوء ظن است. گاهی سوء ظن منشأ تجسس می‌شود.
شهید ثانی(ره) می‌گوید:
تجسس کردن از حال درونی افراد از ثمرات سوء ظن است. برای این که قلب انسان با بدبین شدن تنها، قانع نمی‌شود، بلکه او را وا می‌دارد که در مورد افراد تحقیق و جستجو کند که نتیجه تحقیق این است که سرگرم عیب جویی و تجسس شود. از این رو قرآن برای از بین بردن غیبت به عنوان معلول، دستور داده با علت (یعنی سوء ظن و تجسس) مبارزه شود:
"ای کسانی که ایمان آورده اید، از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان‌ها گناه است . هرگز در کار دیگران تجسس نکنید... بعضی از شما از بعضی دیگر غیبت نکنید!"(13) اين آيه غیبت را معلول دو عامل پیشین دانسته است.
3. همرنگی با دوستان:
یکی از انگیزه‌های غیبت، موافقت با دوستان و همنشینان است. عده ای برای گرم نگه داشتن مجلس و جلب رضایت و افکار اهل مجلس، به هرزه گویی و بدگویی و تمسخر دیگران در غیاب آنان می‌پردازند که چند گناه را با هم جمع می‌کنند و شعارشان این است:‌
خواهی نشوی رسوا، هم رنگ جماعت شو؛ یعنی همچون حیوانات، تقلید و جلب رضایت دیگران، محور قرار مي گیرد ،اگر چه موجب غضب حق تعالی باشد!‌ این گونه افراد از دیدگاه علی(ع) "همجٌ رعاع" یا احمقان بی سروپایی هستند که به دنبال هر صدایی می‌روند و با هر بادی حرکت می‌کنند!
4. خودستایی و مباهات و فخر فروشی:
برخی برای آن که اظهار وجود کنند و فضل و کمال خود را به رخ بکشند، ‌دیگران را کوچک می‌شمارند و از آنان بدگویی می‌کنند. قرآن می‌فرماید: "فلا تزکوا أنفسکم هو أعلم بمن اتقّی؛(14) خودستایی نکنید، چرا که خداوند پرهیزکاران را بهتر می‌شناسد".
5ـ تنزیه نفس و تبرئه خویش:
گاهی انسان برای تبرئه خود از نسبت هایی که به او داده شده است، پای دیگران را به میان می‌کشد و گناه و جرم را مستقلاً به دیگری نسبت می‌دهد یا او را شریک جرم خود معرفی می‌کند.
6ـ حسد:
برای درمان آن انسان باید درباره‌ عظمت این گناه بیندیشد، چه این که مرتکب آن، مرتکب دو گناه شده و مستحق دو عذاب است: یکی گناه غیبت و دیگری گناه حسد.
جهت آگاهی بیش تر در این زمینه به کتاب شریف معراج السعاده، اسوه اخلاق ملا احمد نراقی(ره) ص434 ،مراجعه شود که در بیان معالجه مرض غیبت دوازده راه ذکر نموده است.
پی‌نوشت‌ها:
1. امام خمینی، استفتائات، ج 2، ص 617.
2. مهدوی کنی، اخلاق عملی، ص 140.
3. مکارم شیرازی، اخلاق در قران، ج3، ص108.
4. وسائل الشیعة، ج 12، ص 282، ح 16313.
5. مستدرک الوسائل، ج‏12، ص 210، ح 13908.
6. کافی، ج 5، ص 63، ح‏3.
7. همان، ج 2، ص 358، ح 6.
8. مولی محسن کاشانی، المحجة البیضاء، ج 5، ص 251.
9. همان،‌ص 253.
10. وسائل الشیعة، ج 8، ص 608.
11. اخلاق عملی، ‌ص 150.
12. المحجة البیضاء، ج 5، ص 252،
13. ‌اخلاق عملی، ص 163.
14. نجم (53) آیه 32.