برادرم جوانی نوزده ساله- مرد- خراسان رضوی که در سربازی سوالاتی برایش پیش آمده

آیا خداوند این جهان را خلق کرده دلایلش و نمونه مثال بیاورید که خلایق وجودشان به خداوند برمی گردد
آیا قیامت هست از کجا یقین دارید علائمش کدام است
چرا باید نماز و روزه بگیریم

پرسش 1:
اثبات خداوند و اثبات قيامت شرح: برادرم جواني نوزده ساله- مرد- خراسان رضوي که در سربازي سوالاتي برايش پيش آمده 1- آيا خداوند اين جهان را خلق کرده دلايلش و نمونه مثال بياوريد که خلايق وجودشان به خداوند برمي گردد؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي عزاداري شما در اين ماه و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز

همه موحدان و خداباوران عالم در طول تاريخ معتقد بوده و هستند که همه چيز مخلوق خدا و او خالق همه چيز حتى ماده و انرژي است. اين حقيقت را خداوند در چندين آيه بيان کرده که به عنوان دلايل وحياني مسئله به برخي از آنها اشاره مي شود؛ مثلا فرمود:
«الله خالق کلّ شيء؛(1) خداوند آفرينندة همه چيزها».
و يا فرمود:
«الله ربّکم خالق کلّ شيء؛(2) خداوند پروردگار شما و آفرينندة همه چيزهاست».
و در جاي ديگر با نفي خالقيت از غير خود فرمود:
«هَلْ مِنْ خالقٍ غيرُ الله؛(3) آيا غير از خداوند آفرينندة ديگري هست؟».
بر اساس اين آموزه‌هاي متعالي قرآن کريم، معلوم مي‌شود که خداوند خالق همه چيز و از جمله خالق ماده و انرژي است.
حال با توجه به اين گونه آموزه ها به روشني معلوم مي شود که:
بي‌ترديد همه چيز حتي ماده و انرژي مخلوق خداوند هستند؛ زيرا اوّلاً :
وقتي خداوند در کتاب آسماني (قرآن کريم) خود را خالق همه چيز مي‌خواند، معلوم است كه اين عموم، شامل همه چيز از جمله ماده و انرژي هم مي‌شود، چون آن دو هم جزئي از «کلّ شيء»اند.
ثانيا:
اگر پديده ايي، مثلا ماده و انرژي مخلوق خدا نباشد، معنايش اين است که بدون علت به وجود آمده باشد، در حالي که ثابت شده که هيچ موجود ممکن الوجودي بدون علت به وجود نمي‌آيد و محال است چيزي بدون علت هستي بخش، پديد آيد.
ثالثا:
بر اساس تحقيقاتي که به قلم چهل نفر از دانشمندان علوم مختلف در کتاب «اثبات وجود خدا»، جمع‌آوري و تنظيم شده، همه آنان بر اين حقيقت اعتراف کرده‌اند که جهان هستي، مخلوق وجود نامتناهي و فراطبيعي است که از آن، به اسم خدا ياد مي‌شود، كه تفصيل سخنان آنها را در کتاب ياد شده، مي‌توانيد مطالعه نماييد.(4)
پس اين فرض که پيده ايي، حتي ماده و انرژي آفريده خدا نباشد، فرض محالي است، گرچه محذوري ندارد که موجودات مادي و طبيعي و جسماني ابتداي خلقت‌شان به ماده و انرژي برگردد، ولي به طور يقين اصل همه چيز حتي ماده و انرژي آفريده‌ي خداوند است، چون آن دو، وجودشان معلولي است و معلول هيچ گاه بدن علت به وجود نمي‌آيد.
درباره پديده‌هاي ديگرنيز بايد گفت:
بر اساس آموزه‌هاي وحياني که توسط ره‌آوردهاي عملي بشر، کاملاً تجربه ثابت شده،‌ هيچ موجودي در نظام خلقت وجود ندارد مگر اينکه سابقه عدم داشته و اوّل نبوده، اما سپس خدا آن را خالق کرده است، از اين رو برخي از بزرگان اهل معنا با الهام از آموز‌ه‌هاي وحياني گفته‌اند:
«الحمدُ للّهِ الذي أوجدَ الأشياءَ عَنْ عدمٍ؛(5) سپاس خداي را که همه چيز را از عدم به وجود آورد».
مراد اين گوينده که عارف نامدار در امور هستي‌شناسي است، اين است که همه اشيا از وجود بالقوه، يعني وجود علمي در علم باري تعالي از کمون و نشئه غيبي، به وجود بالفعل و عيني و طور ظهور، منتقل شده‌اند.(6)
اين همان حقيقتي است که قرآن کريم درباره آن فرمود:
«الله الذي خلق السموات والأرض؛(7) خدايي که خلقت آسمان و زمين از اوست».
طبق گفته‌ي بسياري از بزرگان اهل تفسير، آياتي که به طور مطلق، خلقت آسمان و زمين را مطرح کرده،‌ کنايه از همه نظام هستي و جهان آفرينش است، نه تنها آسمان و زمين. از اين جهت به خوبي معلوم مي‌شود هيچ پديده‌ايي به عنوان ماده اوليّه از دايره معلوليت و مخلوقيت بيرون نيست و همه مخلوق و آفريده خداوندند.
و نيز گفتني است که ميليون‌ها سال از خلقت و تحوّلات و نابودي پي در پي پديده‌هاي جهان مي‌گذرد و جهان بر اساس حرکت جوهري، همواره در حال تغيير و تحوّل و سيلان است؛ ولي مبدا وجود آنها خداوند است كه هميشه ثابت و بدون تغيير است.
بررسي راه‌هاي شناخت اين مسئله:
راه‌هاي مختلف‍ي براي شناخت اين مسئله وجود دارد، مثلاً دقت و تعمق در آموزه‌هاي وحياني (آيات و روايات) و نيز تحقيق در سخنان فلاسفه الهي و خدا پرست، مطالعه آثار دانشمندان يکتاپرست که برخي از ديدگاه‌شان در کتاب «اثبات وجود خدا» به تفصيل بازگو شده است.
آفرينش امري عمومي است و همه چيز، حتي ماده و انرژي هم آفريده خداوند است، و آن دو هم، مثل همه پديده‌هايي که از خود ماده و انرژي، خلق شده‌اند، به عنوان علت مادي و صوري پديد آمده‌اند. پس: خداوند علت هستي بخش همه چيز از جمله ماده و انرژي است.
نکته‌ي ديگر اينکه:
در بررسي برخي موجودات طبيعي و مادي، مي‌بينيم: خاستگاه و منشأشان همان ماده اوليه است و خداوند پس از خلقت «ماده اوليه» پديده‌هاي ديگر را از آن آفريده است. درباره‌ي خلقت آسمان در قرآن آمده است:
«قمّ استوى إلى السماء وهي دُخان؛(8) سپس آهنگ آفرينش آسمان کرد و آن بخار بود».
از اين گونه آموزه‌ها به دست مي‌آيد که:
نظام کيهاني و کرات منظومه شمسي و بسياري از پديده‌هاي آن (زميني و آسماني) از پديده‌اي که قرآن از آن به «دخان» ياد کرده،‌ به وجود آمده و خداوند آنها را از آن ماده آفريده است، چه اينکه مبدأ قابل خلقت را در آية ديگر «آب» معرفي کرد و فرمود:
«و جعلنا من الماء کلّ شيء حيّ؛ همه چيز از آب حيات گرفته‌اند».
تفصيل اين مباحث را در کتاب: «قرآن و طبيعت»، تأليف عبدالکريم بي‌آزار شيرازي، ملاحظه نماييد.
اما درباره ملائکه و جنيان بايد توجه داشت که:
مبدأ قابلي آنها غير از موجودات ياد شده (کهکشان و کرات و زمين، و حيوانات...) است، زيرا آنها موجودات فراطبيعي‌اند، مثلاً جنيان از نوعي تجرد مثالي بهره‌مندند و فرشتگان داراي تجرد عقلي‌اند، در نتيجه مبدأ قابلي خلقت آنان ذاتاً با ساير موجودات زميني و کيهاني متفاوت است.
با توجه به نحوه طرح پرسش‌ها بايد تأکيداً يادآور شد که:
ماده اوليه همه موجودات (چه ماده و انرژي باشد و چه چيز ديگر) مخلوق و آفريده خداوند است، يعني هم ماده اوليه پديده‌هاي مخلوق، خداوند است وهم خود موجودات.
بنابراين: موجودات عالم هستي همگي، نه تنها آفريده خدا، بلکه آيت و نشانه و مظهر وجود حق تعالى هستند و از خود هيچ استقلال وجودي ندارند.
مَثَل موجودات مَثَل سايه نسبت به صاحب سايه است که سايه وجود وعدمش، عين وابستگي به صاحب سايه است و از خود وجود مستقلي ندارد.
پي‌نوشت‌ها:
1. رعد (13) آيه 16.
2. غافر (40) آيه 62.
3. فاطر (35) آيه 3.
4. اثبات وجود خدا، ترجمه احمد آرام، انتشارات بعثت، تهران ـ بي‌تا.
5. محيي‌الدين عربي، فتوحات مکيه، ج 1، ص 41، نشر الهيئه المصريه العامه للکتاب، 1405ق، با تحقيق عثمان يحيي.
6. همان.
7. ابراهيم (14) آيه 32.
8. فصلت (41) آيه 11.

پرسش 2:
آيا قيامت هست از کجا يقين داريد علائمش کدام است؟

پاسخ:
در ابتدا بايد اشاره شود که راه علم پيدا کردن به يک چيز، مختلف و متعدد است و يکي از آنها راه وحي است.
وحي مهم‏ترين و يقيني‏ترين راه شناخت و آگاهي است، چرا که از علم بي پايان خداوند سرچشمه مي‏گيرد.
همه پيامبران الهي از برپايي قيامت و مسئله بهشت و جهنم و رسيدگي کامل به پرونده انسان در آن روز خبر داده و به پيروان خود گفته‏اند يقين و ايمان داشته باشيد که حتماً روزي قيامت بر پا خواهد شد. ما مسلمانان وقتي مي‏بينيم قرآن کريم (که وحي الهي و کلام خدا است) بيش از هر موضوع ديگر از معاد سخن گفته و اعتقاد به معاد را از ارکان ايمان شمرده است، با جان و دل مي‏پذيريم و يقين پيدا مي‏کنيم که معاد و قيامت صددرصد به وقوع خواهد پيوست، چرا که خداي آگاه از همه چيز و راستگوتر از همه کس، از آن خبر داده است. مسلمانان راستين با اتکا و اطمينان به وحي الهي که بر پيامبر اسلام(ص) نازل شده، روز جزا را وعده قطعي خدا مي‏دانند و يقين دارند وعده او تخلّف‏ناپذير است.
برهان عدالت. مي‏دانيم از اوصاف خداوند "عدالت" است، که نشانه‏هاي آن در جاي جاي عالم هستي، در آسمان‏ها، در زمين، در وجود انسان، در ضربان قلب و گردش خون، و بالاخره در سراسر جهان ديده مي‏شود. هر کس مختصر آشنايي با علوم طبيعي داشته باشد، مي‏داند همه موجودات جهان از قانونمندي برخوردارند.
حاکميت اين قوانينِ حساب شده است که به دانشمندان اجازه مي‏دهد کتاب‏هاي علمي را بر اساس اصول دقيق تنظيم کنند، حتي مثلاً برنامه‏هاي دقيق سفرهاي فضايي و ورود به کرات ديگر را مرتب نمايند. پس به هر سو بنگريم، قانون نظم و عدالت را مي‏يابيم که بر همه چيز سايه افکنده است. آيا انسان مي‏تواند يک وصله ناجور در اين عالم باشد و از عدالت عمومي جهان بر کنار بماند؟ مسلّماً نه.
از سوي ديگر: تاريخ گذشته انسان و حوادث امروز به خوبي نشان مي‏دهد که احقاق حق مظلومان و کيفر ظالمان هرگز در اين جهان به طور کامل انجام نشده، و امکان انجامش نيست. جنايتکاران تاريخ مانند بوش، صدام و شارون را که شاهد جنايات و کشتار و ظلم آنان بوده و هستيم، چگونه مي‏شود در دنيا به مجازات واقعي شان رساند؟
پس عدالت حاکم بر اين عالم (که پرتوي از عدالت خدا است) ايجاب مي‏کند روزي فرا رسد که پرونده اعمال همه انسان‏ها بدون استثنا با دقيق‏ترين حساب مورد برّرسي قرار گيرد، و اين همان روزي است که قيامت و رستاخيزش مي‏ناميم.(1) گفتني است که اعتقاد به معاد از اصول مشترک تمام اديان توحيدي است و حتي در اديان باستان اعتقاد به زندگي پس از مرگ وجود داشته و از آثار و ابزاري که از درون قبرها به دست آمده، اين مسئله ثابت شده است.
در قرآن صدها آيه درباره معاد و چگونگي آن نازل شده است. قرآن مي‏فرمايد: "و ان الساعة آتية لا ريب فيها و ان الله يبعث من في القبور؛ قيامت آمدني است در آن شکي نيست و خداوند کساني را که در گورها خفته‏اند برمي‏انگيزد".(2) قرآن اعتقاد يقيني به قيامت را از صفات مؤمنان و پرهيزکاران شمرده و فرموده: "و پرهيزکاران کساني هستند که به تمام آن چه از طرف باري تعالي بر تو و پيامبران پيش از تو نازل شده است، ايمان آورده و به
عالم آخرت يقين دارند".(3)
افزون بر خبر دادن قرآن کريم از معاد و روز جزا دلايل ديگري، قطعي بودن معاد را روشن مي‏نمايند، که يکي از آن‏ها را مي‏آوريم:
خداوند حکيم است و کارهايش هدف دارد و اگر معادي در کار نباشد و زندگي انسان با زندگي در دنيا پايان يابد، زندگي بي معنا و پوچ بوده و اين با حکمت خداسازگار نيست، زيرا دنيا با محدوديت زماني و مکاني خود نمي‏تواند هدف از آفرينش موجودي باشد که بي نهايت خواه و جاودانه طلب است و استعداد زندگي جاويد و عشق به آن دارد.
پس از آن جايي که مي‏دانيم خدا حکيم است، يقين پيدا مي‏کنيم که معاد بايد باشد. توضيح اين که: بدون شک عالمي که در آن زندگي مي‏کنيم، بسيار عظيم، دقيق و حساب شده است. کره زمين يک واحد از مجموعه منظومه شمسي، و آن نيز يک واحد از مجموعه کهکشان است و هزاران اسرار در جهان وجود دارد که بعضي از آنها کشف و معلوم شده و بسياري از آنها جزء مجهولات بشر باقي مانده است.
از اين ميان انسان حداقل کامل‏ترين موجودي است که مي‏شناسيم، با ساختمان و غيره روح و جسم و ريزه‏کاري‏ها و ظرافت‏ها و عجائبش. حال اگر بنا باشد زندگي اين گل سر سبد جهان آفرينش در اين خلاصه شود که چند روزي در جهان باشد، مدتي کودک و ناتوان، مدتي پير و از کار افتاده، زماني گرفتار طوفان‏هاي شديد جواني، گاه سالم، گاه بيمار، غالباً گرفتار تهيه مايحتاج زندگي که در خور و خواب خلاصه مي‏شود، سپس مردن و فاني شدن، چقدر نا زيبا و دور از حکمت است! خداوند حکيم است، يعني تمام افعال او طبق حکمت مي‏باشد. آيا حکمت جز اين است که تمام کارهاي او هدف روشن و حساب شده‏اي را تعقيب مي‏کند؟ آيا هدف او ممکن است بهره‏گيري وجود خودش باشد با اين که از همه چيز بي نياز است و صاحب کل کمالات به صورت نامتناهي است؟ اگر نتيجه عايد بندگان مي‏شود، مسلماً زندگي مادي و محدود جهان نمي‏تواند هدفي براي اين آفرينش عظيم باشد، که با يک چشم بر هم زدن فاني مي‏شود. آيا اين بدان نمي‏ماند که صنعت گري يک ماشين بسيار عظيم و دقيق صنعتي را طي ساليان دراز بسازد، اما همين که به کار افتاد، آن را در هم بکوبد و نابود سازد؟! آيا به عقيده شما اين کار حکيمانه است آيا شبيه به آن نيست که کودکي را با هزاران دردسر در يک رحم مصنوعي پرورش دهند، و آن گاه که ورزيده و آماده زندگي شد، او را بکشند؟!
به همين جهت ماديين که اعتقاد به خدا و معاد ندارند، زندگي را پوچ و بي هدف مي‏شمرند، و راستي هم زندگي دنيا منهاي حيات رستاخيز، پوچ و بي هدف است به همين دليل هر کس ايمان به خدا و حکمت او دارد، نمي‏تواند انکار کند که با مرگ انسان حيات او برچيده نمي‏شود. اين عالم حکم رحم مادر را دارد که انسان را به صورت يک جنين در خود پرورش مي‏دهد و آماده تولد ثانوي در جهان ديگر مي‏سازد. مسلماً زندگاني جنيني در رحم هدف نيست، بلکه مقدمه است براي يک زندگي گسترده ديگر.(4) از همين جا معلوم مي‏گردد که اصولاً انسان براي زندگي ابدي و هميشگي خلق شده است و از همين جا زندگي جاويدان اخروي معني پيدا مي‏کند. در باره فراز پاياني سوال بايد گفت که
يکي از ملموس‌ترين دلايل بر قيامت ووجود معاد ميل به جاودانگي در انسان است و از آن جايي که در نظامات طبيعت هيچ ميلي گزاف و بيهوده نيست، مي‌توان اين ميل را دليلي بر بقاء بشر پس از مرگ دانست. اين که ما از فکر نيست شدن رنج مي‌بريم خود دليل است بر اينکه ما نيست نمي‌شويم وعالمي ديگر در کاراست که درآموزه هاي ديني از آن به قيامت ياد مي شود
بدون شک، ما در حرکت، دگرگوني و انقلاب مداوم روح و نفس، بسوي پروردگار خويش، غايت و هدف جهان هستي، مراتب حيات را پشت سر مي‌گذاريم و در آخرين سير و آخرين مرتبه به جهان رستاخيز وارد شده و با طي منازل و موافق قيامت به سوي کمال مطلوب مي‌شتابيم.
چگونگي زندگي در حيات مادي و دنيوي نشان مي‌دهد که غايت، مطلوب و نهايت کار انسان اين جهان نمي‌تواند باشد، چرا که انسان در اين جهان در بطن مشکلات، سختي‌ها، بدي‌ها و ... با کوشش خستگي ناپذير زندگي مي‌کند، پس چگونه مي‌تواند بي‌هدف، حساب و کتاب، ميزان و پاداش، اين عالم ماده را پايان کار خود بداند.
پي‏نوشت‏ها:
1. ر ک آموزش کلام اسلامي ج 2 ص274 نشر طه قم 1383 ش.
2. حج (22) آيه 7.
3. بقره (2) آيه 4.
4. ناصر مکارم شيرازي، پيام قرآن، ج 5، ص 244 - 246.نشر مدرسه امير المونين قم1375 ش.

پرسش 3:
چرا بايد نماز و روزه بگيريم ؟

پاسخ:
از مسلّمات اسلامى اين است که احکام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است که بايد ترک شود. خدا براى اين که بشر را به يک سلسله مصالح واقعى که سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب کرده، براى اين که بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى کارها منع نموده است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهى.
مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر حکمت‏ها به گونه‏اى است که اگر عقل انسان به آن‏ها آگاه گردد، همان حکم را مى‏کند که شرع کرده است.(1) منتهى عقل انسان قادر به کشف همه ملاکات احکام الهى نيست. به ديگر سخن: عقل انسان حکم کلى را (که هر حکم الهى و شرعى داراى ملاکى است) درک مى‏کند، ولى در همه موارد حکم جزئى را که در فلان مورد مثلاً ملاک واقعى چيست، نمى‏تواند درک کند، يعنى مى‏داند آن حکم فلسفه‏اى دارد، ولى نمى‏داند آن فلسفه چيست و چون شرع دستور داده، آن را مى‏پذيرد،
با براين هر حکمى و دستوري که از طرف خداوند حکيم آمده است، حکمتى و دليلي دارد گرچه ممکن است بر اثر کمى اطلاع و عدم احاطه بر تمام مسايل نتوانيم آن را کشف کنيم. لازم به ذکر است که تمام يا قسمتي از فلسفه برخي احکام الهي به تدريج با رشد و کمال يافتن عقل و خِرَد انسان و پيشرفت علم و دانش فهميده مي شود، ولي ممکن است حکمت و علت صدور برخي احکام خدا با تکيه بر معيارهاي مادي هيچ وقت شناخته نمي شود. نا شناخته ماندن فلسفه اين دسته از احکام الهي به اين دليل است که آدم‏هاى متعبد و پذيراى امر الهى از آدم‏هاى متکبّر و صاحب نخوت شناخته شوند. حضرت على(ع) مى‏فرمايد:
«و لکنّ اللَّه سبحانه ابتلى خلقَه ببعض ما يجهلون اصله...؛ خداوند بعضى از دستورهايى را به بشر مى‏دهد که ريشه و فلسفه‏اش براى بشر معلوم نيست، تا اين که حالت تسليم در مردم پيدا شود و خوب‏ها از بدها تميز داده شوند، و اطاعت کنندگان از معصيت کاران شناخته گردند».(2)پي بردن به تمام آثار و فلسفه نماز و روزه و ساير عبادا ت شايد در توان بشر عادي نباشد، در آيات قرآن و از طريق پيامبر و پيشوايان ديني نيز تنها بخشي از آثار و حکمت‏هاي نماز و روزه و برخي عبادات بيان شده است.
با توجه به آيات و روايات در اين زمينه، برخي از آثار و حکمت‏ها نماز چنين است:
1 - قرب معنوي
يکي از آثار بسيار مهم نماز قرب به خداوند است. اين اثر روح عبادت و نماز را تشکيل مي‏دهد و يکي از آيات قرآن هدف آفرينش انسان عبادت بيان شده است (3) که حکايت گر بعد معنوي نماز و اهميت آن است، امام علي(ع) فرمود: "الصلوة قربان لکل تقي (4)، نماز وسيله تقرب هر پرهيز کاري به خداوند است". در برخي از روايات از نماز به عنوان معراج مؤمن ياد شده که اشاره به آثار معنوي آن مي‏باشد.
2 - ياد خدا و آرامش رواني
در قرآن آمده است: "اقم الصلوة لذکري(5)، نماز را بر پا دار تا به ياد من باشي".
يکي از نويسندگان در تفسير اين آيه مي‏نويسد: "روح واساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خدا است. همان "ذکر اللَّه" است که در آيه فوق به عنوان برترين نتيجه بيان شده است"(6) ذکر و ياد خداوند نقش تعيين کننده در آرامش رواني دارد. نماز به عنوان ذکر خدا به انسان‏هاي نماز گذار آرامش مي‏دهد، "ألا بذکر اللَّه تطمئن القلوب(7)، آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان است".
3 - عامل باز دارنده از گناه
يکي از آثار مهم نماز جلوگير از گناه است: "إنّ الصلوة تنهي عن الفحشا و المنکر"(8). طبيعت نماز از آن جا که انسان را به ياد خدا نيرومندترين عامل بازدارنده يعني اعتقاد به مبدأ و معاد مي‏اندازد، داراي اثر بازدارندگي از فحشا و منکر است. انسان که به نماز مي‏ايستد و تکبير مي‏گويد، خدا را از همه چيز بالاتر مي‏شمرد... بدون شک در قلب و روح چنين انساني، جنبشي به سوي حق و حرکت به سوي پاکي و جهشي به سوي تقوا پيدا مي‏شود..."(9)
4 - گناه زدايي
يکي از آثار بسيار مهم نماز گناه زدايي است. نماز وسيله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهي است(10). پيامبر(ص) از ياران خود سؤال کرد: اگر بر در خانه يکي از شما نهري از آب صاف و پاکيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهيد، آيا چيزي از آلودگي و کثافت در بدن او مي‏ماند؟ در پاسخ عرض کردند،نه. حضرت فرمود: نماز درست هماننداين آب جاري است. هر زمان که انسان نماز مي‏خواند، گناهاني که در ميان دو نماز انجام شده است، از بين مي‏رود."(11)
5 - غفلت زدايي‏
بزرگ‏ترين مصيبت براي رهروان راه حق آن است که هدف آفرينش خود را فراموش کند. و غرق در زندگي مادي و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حکم اين که در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام مي‏شود، مرتباً به انسان اخطار مي‏کند و هشدار مي‏دهد و هدف آفرينش او را خاطر نشان مي‏سازد... و اين نعمت بزرگي است که انسان وسيله‏اي در اختيار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بيدار باش گويد.(12)
6 - تکبر زدايي‏
يکي از عوامل مهم تکبر زدايي نماز است، زيرا انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پيشاني بر خاک در برابر خدا مي‏گذارد و خود را ذره کوچکي در برابر عظمت او مي‏بيند، از اين رو پرده‏هاي غرور و خودخواهي را کنار مي‏زند. از اين رو علي(ع) بعد از بيان فلسفه عبادت، يکي از آثار نماز را تکبر زدايي بيان نمود: "خداوند ايمان را براي پاکسازي انسان هااز شرک واجب کرده است و نماز را براي پاکسازي از کبر"(13).
7 - عامل پرورش فضائل اخلاقي
نماز روح اخلاص و خداباوري را در انسان افزايش مي‏دهد و نتيجه آن پرورش فضايل اخلاقي است، انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار ديوار طبيعت بيرون مي‏برد و به ملکوت آسمان‏ها دعوت مي‏کند و با فرشتگان همصدا مي‏شود و خدا را درهمه حال حاضر و ناظر مي‏داند.
8 - همگرايي
علاوه بر آثار مذکور که معمولاً آثار خودي نماز محسوب مي‏شوند، يکي از آثار مهم اجتماعي و سياسي نماز، همگرايي است، برگزاري نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمايش مي‏گذارد زيرا مسلمانان با صفوف فشرده در کنار هم قرار گرفته و با اوضاع سياسي و اجتماعي جهان آگاهي پيدا مي‏کنند. خطيب جمعه با بيان احکام و طرح مسايل سياسي و اجتماعي به نمازگزاران رشد سياسي مي‏دهد شايد به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است که در آموزه‏هاي ديني به اين دو فريضه اهميت خاصي داده شده است.(14) پيامبر اسلام(ص) فرمود: "خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده است هر کس آن را در حيات من يا بعد از وفات من از روي استخفاف يا انکار ترک کند، خداوند او را پريشان مي‏کند و به کار او برکت نمي‏دهد. بدانيد نماز او قبول نمي‏شود، بدانيد زکات او قبول نمي‏شود، بدانيد حج او قبول نمي‏شود،..، تا از اين کار توبه کند..."(15).
9 - نفي طاغوت و ايستادگي در مقابل ستم‏
انساني که فقط خداوند را عبادت نمايد در مقابل او سر تعظيم و تسليم فرود آورد، هر چه غير خداوند است، براي او حقير و کوچک مي‏شود و کسي نمي‏تواند با ظلم و ستم بر او چيره شود. و در مقابل گردنکشان و ظالمان سر تسليم فرود نمي‏آورد و با طاغوت کنار نمي‏آيد. خداوند اين مسئله را يکي از اهداف بعثت پيامبر(ص) دانسته است: "و در ميان هر امتي، پيامبري را مبعوث کرديم تا خداوند را عبادت نماييد و از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهيز کنيد.(16)
ب- روزه :
روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت ‏ روح و معنويت و ابعاد ديگر داراي فوايد فراواني است. روزه در سلامت معده و پاکسازي آن از انواع غذاها (که موجب انواع بيماري‏هاست) اثرات فوق‌العاده‏اي دارد.
مرکز بيماري‌ها معده است. پيامبر خدا فرمود: «المعدة بيت کل داء، و الحمية رأس کلّ دواء؛(17) معده مرکز و خانه هر دردي است، و پرهيز و اجتناب (از غذاهاي نامناسب و زياد خوري) اساس و رأس هر داروي شفابخش است».
پيامبر يکي از حکمت‌هاي روزه را تندرستي اعلام مي‌کند و مي‌فرمايد: «صوموا تصحّوا؛(18) روزه بگيريد تا صحت و سلامتي خويش را تضمين کنيد».
اميرالمؤمنين عليه السلام مي‏فرمايد: «خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مي‏فرمايد، به وسيله نماز و زکات‌ و گرفتن روزه ».(19)
روزه و نماز و زکات باعث تقويت اراده ، سازندگي و تزکيه روح ، و فروتني در پيشگاه حضرت حق است ، و از کارهايي است که مي‏تواند آدمي را از چنگ شيطان نجات بخشد، و از انواع بيماري‌هاي ظاهري و باطني برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را ياد آدمي دهد.
اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: «والصيام ابتلاء لاخلاص الخلق؛(20) روزه براي آزمايش اخلاص مردم است».
در قسمتي از نهج البلاغه مي‏فرمايد: «و صوم شهر رمضان فانّه جنة من العقاب؛(21) يکي از دلائل وجوب روزه اين است که روزه ماه رمضان سپر است از عذاب الهي»، يعني روزه موجب آمرزش گناهان و معاصي انسان است، که به وسيله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست مي‏آيد.
هشام بن حکم از حضرت جعفر بن محمد (عليهما السلام) از علت و فلسفه روزه مي‌پرسد، امام مي‏فرمايد: «انّما فرض الله الصيام ليستوي به الغني و الفقير و ذلک أنّ الغني لم يکن ليجد مسّ الجوع، فيرحم الفقير، لأنّ الغني کلّما أراد شيئاً قدر عليه، فأراد الله تعالي أن يسوّي بين خلقه، وأن يذيق الغني مسّ الجوع والألم ليرقّ علي الضعيف ويرحم الجائع؛(22)
خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسيله آن بين اغنيا و فقرا مساوات و برابري به وجود آيد. براي آن که ثروتمنداني که هرگز درد گرسنگي را احساس نکرده‏اند، به فقرا ترحم نمايند، زيرا اغنيا هرگاه (خوردني و آشاميدني را) اراده نمودند، برايشان ميسر است، پس روزه را واجب نمود تا بين بندگانش از فقير و غني، برابري به وجود آورد، و اينکه سرمايه‌داران مسلمان درد گرسنگي را لمس نمايند، تا بر ضعفا و گرسنگان عالم ترحم نمايند».
خصال هفتگانه مخصوص روزه‏داران
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي‏فرمايد: «
هيچ مؤمني نيست که ماه رمضان را فقط براي خدا روزه بگيرد، مگر آن که خدا هفت‏ پاداش را براي او واجب و لازم گرداند:
1- هر چه حرام در پيکرش باشد، محو و ذوب گرداند،
2- به رحمت‏ خدا نزديک مي‏شود،
3- (با روزه خويش) خطاي پدرش حضرت آدم را مي‏پوشاند،
4- خداوند لحظات جان کندن را بر وي آسان گرداند،
5- از گرسنگي و تشنگي روز قيامت در امان خواهد بود،
6- خدا از خوراکي‌هاي لذيذ بهشتي او را نصيب دهد،
7- خدا برائت و بيزاري از آتش دوزخ را به او عطا فرمايد».(23)
امام رضا(عليه السلام) در مورد فلسفه و دلائل وجوب روزه مي‏فرمايد: «إنّما اُمروا بالصوم لکي يعرفوا ألم الجوع و العطش، فيستدلّوا علي فقر الآخره، و ليکون الصائم خاشعاً ذليلاً مستکيناً مأجوراً و محتسباً عارفاً؛(24)
مردم مأمور به روزه شدند تا درد و ناگواري‌هاي گرسنگي و تشنگي را بشناسند، و آن گاه بر سختي‌هاي گرسنگي و تشنگي و فقر آخرت را بفهمند».
پي‌نوشت‏ها:
1. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 20، ص 52.
2. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج9 ص 45.
3. ذاريات(51)، آيه 56.
4. نهج البلاغه، کلمات قصار، جمله 136، با اقتباس از: تفسير نمونه، ج 16، ص 292.
5. طه(20)، آيه 14.
6. تفسير نمونه، ج 16، ص 289.
7. رعد(13)، آيه 28.
8. عنکبوت (29)، آيه 45.
9. تفسير نمونه، ج 16، ص 284.
10. همان، ص 290.
11. وسايل الشيعه، ج 3، ص 7.
12. تفسير نمونه، ج 16، ص 290 - 291.
13. نهج البلاغه، کلمات قصار 252.
14. جمعه (62) آيه‏ 9، تفسير نمونه، ج 24، ص 125 به بعد.
15. وسايل الشيعه، ج 5، ص 7.
16. نحل (16)، آيه 36.
17. بحار الانوار ، ج59 ، ص 29
18. . دعائم الاسلام، ج 1، ص 343.
19. نهج البلاغه فيض، ص 798.
20. همان، حکمت 244.
21 نهج البلاغه، چاپ صبحي صالح، ص 163.
22. وسائل الشيعه، ج 7، ص 3 - و من لا يحضره الفقيه، ص 73، ج 2.
23. خصال شيخ صدوق، ص 386.
24. وسائل الشيعه، ج 7، ص 4.