با سلام بنده در چند مورد سوال داشتم:
اول اینکه اگر در برزخ زندگی وجود دارد پس چطور انسان توانایی خطاو ثواب را نداردو مختار نیست زیرا زندگی وقتی معنا دارد که انسان دارای اختیار باشد وقتی ما در برزخ اختیار نداریم پس زندگی کردن هم بی معنی میباشد-آیا انسان در آنجا احساس خستگی میکند؟آیا انسان میتواند خانواده خود و آشنایان رادر دنیاو برزخ ملاقات کند؟

دوم اینکه در قیامت هم انسان میتوانددوستان و آشنایان و خانواده خود را ببیند-و چطور ممکن است که ما حتی از خانواده خود بخاطر ترس فرار کنیم و آیا در قیامت مسائلی همچون ازدواج وزادولد و تحصیل و... وجود دارد و اگر در این دنیابرای گناهان استغفار کنیم باز هم در قیامت مواخذه میشویم؟و اینکه می گویند در قیامت حتی زمین هم زنده است و بر اعمال انسان گواهی میدهد آیا زمین به سخن در می اید

پرسش 1:برزخ و قيامت کبري شرح : اگر در برزخ زندگي وجود دارد، پس چطور انسان توانايي خطا و ثواب را ندارد و مختار نيست، زيرا زندگي وقتي معنا دارد که انسان داراي اختيار باشد ،وقتي ما در برزخ اختيار نداريم ،پس زندگي کردن هم بي معني مي باشد.

پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام سپاس از ارتباط تان با اين مرکز.

عوالمي مانند برزخ براي ما تنها از دريچه نقل و کلام مرتبطان با وحي مانند انبيا و امامان عليهم السلام قابل دسترسي و شناختند . عملا عقل و استدلالات برهاني وتجربي و مانند آن چندان کارايي براي ادراک ويژگي هاي اين امور ندارند؛ به همين خاطر نبايد توقع داشته باشيم که همه جزييات و زواياي عالم برزخ و حيات آن براي ما روشن باشد .
اصولا ذهن ما به پديده‌هاي هستي، از دريچه ويژگي هاي دنيايي مانند زمان و مکان و... مي‌نگرد. چيزي که داراي زمان و مکان نباشد يا زمان و مکاني متفاوت از زمان و مکان دنيوي داشته باشد، درک نمي‌کند و يا ديرتر درک مي‌کند. به همين خاطر درک ويژگي هاي عالم برزخ چندان براي ما آسان نيست. عالم برزخ و نظام حاکم بر آن شرايط و ويژگي هاي خاص خود را داراست، مثلا از زمان و مکان و حرکت تهي نيست، اما زمان و مکاني متفاوت از زمان و مکان دنيوي دارد. آثار ماده مانند وزن و مقدار را دارا است ،ولي آثار مادي آن با دنيا متفاوت است.(1) بنابراين اوضاع حاکم بر آن را نمي‌توان با ذهن محدود انساني درک کرد. در کل مي توان گفت اثبات اختيار و يا نفي آن در برزخ به مفهوم دنيايي آن کار آساني نخواهد بود و يا دست کم دليلي بر آن در دست نيست و يا ما به آن دست نيافتيم به خصوص آن که حيات برزخي هم از حيات دنيايي و هم از حيات اخروي متفاوت است .ممکن است اختياري اندکي براي انسان در آن جا باشد ،ولي ما به دليلي عقلي و يا نقلي آن دست نيافتيم . در ترسيم حيات برزخي اين بيان حکيمانه شنيدني است که حکيم مفسر علامه طباطبايي گفته است:
« انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتي که داشته و اعمال نيک و بدي که در دنيا انجام داده، بازپرسي خصوصي مي‌شود. پس از محاسبه اجمالي طبق نتيجه‌اي که گرفته شد، به يک زندگي شيرين و گوارا يا تلخ و ناگوار محکوم گرديده، با همان زندگي در انتظار روز رستاخيز عمومي به سر مي‌برد. حال انسان در زندگي برزخي بسيار شبيه است به حال کسي که براي رسيدگي اعمالي که از او سر زده، به يک سازمان قضايي احضار شود و مورد بازجويي و بازپرسي قرار گرفته، به تنظيم و تکميل پرونده‌اش بپردازند، آن گاه در انتظار محاکمه در بازداشت به سر برد.
روح انسان در برزخ، به صورتي که در دنيا زندگي مي‌کرد، به سر مي‌برد. اگر از نيکان است، از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار مي‌شود اما اگر از بدان است، در نقمت و عذاب و همنشيني شياطين و پيشوايان گمراه برخوردار مي‌گردد.(2)
در مجموع از اين بيان به دست مي آيد انسان در برزخ نوعي تجربه کمرنگ و موقت از حيات اخروي و زندگي پس از قيامت را پشت سر مي گذارد که بسته به وضعيت رفتاري خود در دنيا با محاسبه اي مختصر شرايطي خاص را دارا مي گردد؛ يعني اگر از اهل خير و خوبي بود، زندگي خوب و خوشي را خواهد داشت، اگر از اهل شقاوت و بدي بود، زندگي بد و دردناکي را خواهد ديد. اگر مخلوطي از نيکي و بدي را در دنيا گذراند، در برزخ چنين وضعيتي را پيش روي خود خواهد ديد.
گناه و ثواب و ديگر ملزومات حيات دنيوي فرع بر وجود تکليفند که با مرگ انسان به پايان مي رسد؛ در واقع تکليف و مسئوليت و اختيار انجام هر کار مختص به بستر دنياست و در برزخ
تکليف و مسئوليتي و نه چنين اختيار و آزادي وجود ندارد.
پي‌نوشت‌ها:
1.تفسير نمونه، ج 14، ص 314،نشر دارالکتب الاسلاميه، تهران، بي تا.
2. شيعه در اسلام، ص 100 ـ 101، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران.

پرسش 2:
2- آيا انسان در آنجا (برزخ)احساس خستگي ميکند؟

پاسخ:

اگر شناخت ما نسبت به حيات برزخي کامل شود، بسياري از اين گونه پرسش ها پاسخ دقيق خود را پيدا خواهد کرد. بايد مقداري در باره حيات برزخ توضيح داده شود. بر اساس آموزه‌هاي ديني، آدمي در فاصلة ميان مرگ و رستاخيز عمومي يک زندگاني محدود و موقتي دارد که برزخ و واسطه ميان حيات دنيا و حيات آخرت است.
انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتي که داشته و اعمال نيک و بدي که در دنيا انجام داده، مورد بازپرسي خصوصي قرار مي‌گيرد.
پس از محاسبه اجمالي طبق نتيجه‌اي که گرفته شد، به يک زندگي شيرين و گوارا يا تلخ و ناگوار محکوم گرديده، با همان زندگي در انتظار روز رستاخيز عمومي به سر مي‌برد.
حال انسان در زندگي برزخي بسيار شبيه است به حال کسي که براي رسيدگي اعمالي که از او سر زده، به يک سازمان قضايي احضار شود و مورد بازجويي و بازپرسي قرار گرفته، به تنظيم و تکميل پرونده‌اش بپردازند. آن گاه در انتظار محاکمه در بازداشت به سر برد.
روح انسان در برزخ به صورتي که در دنيا زندگي مي‌کرد، به سر مي‌برد. اگر از نيکان است، از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار مي‌شود .
اگر از بدان است، در نقمت و عذاب و مصاحبت شياطين و پيشوايان گمراهي مي‌گذارد.(1)
بنابر اين روح آدمي در اين فاصله در عالم برزخ است. نحوة ندگي او در آن همان است که ذکر شد، ولي در روايات نکاتي اشاره شده که يادآوري برخي از آن ها خالي از لطف نخواهد بود. مثلاً در روايتي آمده چون يک روح تازه بر آن ها(مومنان در بهشت برزخ) وارد شود، مي‌گويند: فعلاً او را واگذاريد، چون از مقام هول و ترس عظيمي رهايي يافته است. بعد از آن از او مي‌پرسند: فلان کس چگونه بود؟ اگر در پاسخ بگويند: او زنده بود، ارواح اميد خير و رحمت و سعادت دربارة او دارند، اگر بگويند هلاک شده است، ارواح مي‌گويند: به پستي و خواري گراييد، چون اگر از اهل بهشت بود،مسلّماً با آن ها بود و چون ميان شان نيامده ،معلوم مي‌شود به جهنم رفته است.(2)
از امام صادق(ع) دربارة ارواح مؤمنان سؤال شد، فرمود:
«در حجره‌هايي در بهشت سکونت دارند، از غذاي بهشتي مي‌خورند. از آشاميدني‌هاي آن مي‌آشامند و گويند: بار پروردگارا ! قيامت را براي ما به پادار. بر آنچه به ما وعده فرمودي وفا کن . آخرين فرد ما را به اولين فرد ما ملحق گردان، ولي ارواح کافران در حجره‌هايي از آتش سکنى دارند. از خوراکي‌ها و آشاميدني‌هاي اهل آتش مي‌خورند».(3)بنا بر اين حال انسان در برزخ بستگي دارد به اعمال. اگر از صالحان باشد، هيچ گونه رنجي از جمله احساس خستگي نخواهد داشت.
پي‌نوشت‌ها:
1. شيعه در اسلام، ص 100، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران 1348ش.
2. سيد محمدحسين تهراني، معادشناسي، ج 3ـ ص 218، نشر حکمت، 1403ق.
3. همان، ص 219.

پرسش 3:
3- آيا انسان ميتواند خانواده خود و آشنايان رادر دنيا و برزخ ملاقات کند؟

پاسخ:

ملاقات بستگان در دنيا كه امري روشن و بديهي است؛ اگر منظور ارتباط روح مرده با بستگان در دنيا است، اين امر ممكن و شدني است؛شخصي از امام موسي بن جعفر (ع) پرسيد: آيا اموات بعد از مرگ به ديدار بازماندگان خود مي‌آيند؟ حضرت فرمود: "بلي" بعد پرسيد : در چه مدتي؟ حضرت فرمود: "هفته اي يک مرتبه يا ماهي و يا سالي يک مرتبه، که بستگي به اعمال شخص از دنيا رفته دارد" (1)
اما درباره ديدار با بستگان و اقوام و ديگر اموات در برزخ بايد گفت:
از رواياتي استفاده مي‌شود اموات با هم در ارتباط هستند.(2) از امام علي (ع) مي‌پرسند: آيا مردگان با هم گفتگو و انس دارند؟ امام فرمود: "آري، اگر پرده از جلو چشم تو برداشته شود، آن ها را مي‌بيني که حلقه حلقه نشسته اند...".
باز علي (ع) مي‌فرمايند:"اگر پرده‌ها برداشته شود، ارواح مؤمنان را مي‌نگريد... حلقه حلقه نشسته اند و با همديگر ملاقات و گفتگو مي‌کنند. در اين جا روح هر مؤمني هست و در برهوت روح هر کافري".(3)
علامه طباطبائى در کتاب حيات پس از مرگ از قول شيخ مفيد در کتاب امالى حديثى از امام صادق (عليه السلام) نقل فرموده:
هنگامى که خدا روحى را قبض مى کند، روح را به شکلى همانند آنچه در دنيا داشته، به بهشت مى فرستد. ارواح در آن جا مى خورند و مى نوشند. هنگامى که شخصى بر آنان وارد مى گردد، آن ها را به همان شکلى که در دنيا داشته اند مى شناسند.
آيت الله دستغيب در کتاب معاد ، ص 60 در حديث ديگرى از امام صادق با همين محتوا نقل مى کند که ارواح با صفات اجساد در بستانى از بهشت قرار دارند. يکديگر را مى شناسند و از يکديگر سؤال مى کنند. روايت هاى ديگرى که در اين زمينه وارد شده است که علامه طباطبائى مى فرمايد: چنين معنائى در اخبار بسيار آمده که البته همگى در مورد مؤمنان است.(4)
بنابراين اگر رفتگان و گذشتگان مؤمن باشند و انسان با ايمان از دنيا برود، مي‌تواند در آن عالم، آن‌ها را ملاقات نمايد.

پي‌نوشت‌ها:
1. بحارالانوار، ج27، ص 307.
2. شيعه در اسلام، علامه طباطبائي، ص 162 و 163.
3. آموزش عقايد، استاد مصباح يزدي، ج سوم، ص 70.
4. حيات پس از مرگ، ص 44.

پرسش 4:
4- در قيامت هم انسان مي تواند دوستان و آشنايان و خانواده خود را ببيند-و چطور ممکن است که ما حتي از خانواده خود به خاطر ترس فرار کنيم؟

پاسخ:

قيامت به طور کلي دو مرحله دارد : يکي مرحله‌اي است که از آن به روز قيامت ياد مي‌شود، مرحله دوم مربوط به اسکان آدميان در بهشت و جهنم است.
در مرحله اول شرايط به گونه‌اي است که قرآن کريم از آن چنين ياد نموده: «يوم يفر المرء من اخيه و امه و ابيه و صاحبته و بينه؛ (1) آن روز که هر کس از برادرش مي‌گريزد و از مادر و پدرش، و از زن و فرزندانش هم مي گريزد‍».
بر اساس اين آيه در روز محشر واقعا محشر است. هر کس به گونه‌اي گرفتار اعمال و نگران سرنوشت خود‌ است که از همه بستگانش فرار مي کند. مي‌خواهد آن ها را نبيند و يا نشناسد. در اين مرحله عشق و علاقه ها افراد نسبت به همديگر فراموش خواهد شد و اثري هم ندارد، فقط يک عشق اثر دارد و آن همان است که حافظ شيرين سخن گفته است:
در آن غوغا که کس، کس را نپرسد من از پير مغان منت پذيرم
مراد از پير مغان امام علي است که عشق و محبت او به داد عاشقانش مي رسد. ساير عشق و پيوندها از هم گسسته خواهد شد. از اين رو قرآن کريم فرمود:
«فاذا نفخ في الصور فلا انساب بينهم يومئذ و لا يتسائلون؛ (2) پس آن گاه که در صور دميده شود، ديگر ميان شان نسبت خويشاوندي نماند، و از حال يکديگر نپرسيدند». در تفسير اين آيه گفته شده: مراد اين است که در آن روز انساب خاصيتي ندارد، چون روز قيامت ظرف پاداش عمل است. همه اسباب که يکي از آن ها انساب است، از کار مي افتد و اثري ندارد، از اين رو از حال همديگر نمي‌پرسد. (3)
بنابراين در روز محشر مرحله اول قيامت است. جايي براي آن گونه امور که در پرسش اشاره شده نيست.
اما در مرحله دوم حيات اخروي بعد از پايان حساب و کتاب و استقرار مومنان در بهشت ممکن است جاي اظهار و ظهور اين گونه مبحت ها و ديدار ها باشد، چون در قرآن کريم تصريح شده که در بهشت مومنان از حال همديگر جويا مي شود: «فاقبل بعضهم علي بعض يتساءلون قال قايل منهم اني کان لي قرين؛ (4) پس بعضي به بعضي ديگر روي آورده و از يکديگر پرسش مي کنند. يکي از آن ميان مي پرسد من رفيقي داشتم».
در تفسير اين آيه گفته شده: اين جمله گفتگويي را که بين اهل بهشت رخ مي دهد، حکايت کرده و مي فرمايد: بعضي از ايشان احوال بعضي ديگر را مي‌پرسند. بعضي آنچه در دنيا بر سرش آمده، براي ديگران حکايت مي کند. يکي از اهل بهشت به ديگران مي‌گويد: من در دنيا رفيقي داشتم که از بين مردم تنها او را انتخاب کرده بودم و او مرا رفيق خود گرفته بود. (5)
بر اساس برخي آيات غير از دوستان،فرزندان صالح نيز به والدين بهشتي خود ملحق مي شوند:
" كسانى كه ايمان آوردند و فرزندان شان به پيروى از آن ها ايمان اختيار كردند ، فرزندان شان را در بهشت به آن ها ملحق مى‏كنيم، بى آن كه از عمل آن ها چيزى بكاهيم" (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ)(6)
اين نيز خود يك نعمت بزرگ است كه انسان، فرزندان با ايمان و مورد علاقه‏اش را در بهشت در كنار خود ببيند، و از انس با آن ها لذت برد، بى آنكه‏
از اعمال او چيزى كاسته شود.
از تعبيرات آيه برمى‏آيد كه منظور، فرزندان بالغى است كه در مسير پدران گام برمى‏دارند، در ايمان از آن ها پيروى مى‏كنند، و از نظر مكتبى به آن ها ملحق مى‏شوند.
اين گونه افراد اگر از نظر عمل كوتاهى و تقصيراتى داشته باشند، خداوند به احترام پدران صالح، آن ها را مى‏بخشد و ترفيع مقام مى‏دهد، و اين موهبتى است بزرگ براى پدران و فرزندان. (7)

پي نوشت‌ها:
1. عبس (80) آيه 34- 36.
2. مومنون (23) آيه 101.
3. الميزان ج 15 ص 98- 99،چ جامعه مدر سين قم ، با ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني.
4. صافات (37) آيه 50-51.
5. الميزان، ج 17 ص 207- 208.
6.طور (52)آيه 21.
7. تفسير نمونه، ج‏22، ص 429 ، دارالکتب الاسلاميه، تهران، بي تا.

پرسش 5:
5- آيا در قيامت مسائلي همچون ازدواج و زاد و ولد و تحصيل و... وجود دارد؟

پاسخ:

وضعيت زندگي در عالم آخرت كاملا متفاوت با دنياست. نمي توان در مورد آن به آساني اظهار نظر نمود، زيرا بسياري از مطالب نقلي كه در مورد حيات اخروي نقل شده ،همراه با تمثيل و تشبيه و تنها براي درك اجمالي مخاطبان بيان شده ، چه بسا با حقيقت زندگي در آن عالم فرسنگ ها فاصله داشته باشد.
در واقع عالم دنيا و عالم آخرت هر يک داراي آثار ويژه خود مي‏باشند که با توجه به ويژگي هاي اين دو عالم تعريف مي شود؛ به همين جهت است که بر اساس آيات و روايات براي ورود روح و بدن به عالم قيامت نياز به تحول اساسي است تا روح و بدن قابليت پذيرش احکام و قوانين قيامت را بيابند. يعني در عالم قيامت نظام کنوني عالم مادي دگرگون مي‏شود. پديد آمدن زلزله عظيم در زمين، شکافته شدن درياها به حرکت در آمدن کوه‏ها و درهم کوبيده شدن شان ، خاموش گشتن ماه و خورشيد و ستارگان عظيم و پر از دود و ابر شدن فضاي جهان پاره‏اي از تغيير و تحول اساسي نظام کاينات است.
بر اين اساس نبايد انتظار داشته باشيم که در عالم قيامت احکام، قوانين و سنن عالم مادي و دنيا جاري باشد. اگر گاهي در آيات و روايات از مواردي چون خوردن، آشاميدن،ازدواج با زنان جوان زيبا رو، در کنار نهرها و زيردرختان بودن و... ياد مي‏شود، از باب تقريب ذهن ما به دريافت حقايق عالم قيامت است، نه آن که آشاميدن آن جا مانند آشاميدن اين جا باشد يا خوردن آن جا مانند خوردن اين جا و ....
در نتيجه مي توان گفت بسياري از امور ذکر شده مانند ازدواج،تحصيل و... در عالم آخرت و براي بهشتيان وجود دارد اما به تناسب ويژگي هاي آن دنيا مثلا بر اساس برخي آيات قرآن و روايات براي آدمي، زنان پاک و باکره و خوش اندام و زيبا، يا مردان زيباي بهشتي براي زنان مهيا است که از همراهي و معاشرت با آن ها لذت مي‏برند حتي در روايات از واژه تزويج با حوريان بهشتي نام برده شده است :
«و زوجناهم بحورعين؛(1) آن ها را با همسراني درشت و زيبا چشم تزويج گردانيم»؛ ولي ازدواج و لذت مترتب بر آن لزوماً همانند لذت محدود جنسي دنيا نيست،بلکه مراتب بسيار بالاتري از لذت جسمي و روحي است که براي ما در دنيا امکان درک آن وجود ندارد.
اما در خصوص زاد و ولد در قيامت بايد گفت:
طبق آيات قرآن، در بهشت هر چه انسان درخواست کند،به آن مي‌رسد: «ولکم فيها ما تشتهي انفسکم».(2) در نتيجه مي‌توان گفت که تولد فرزند يا هر چيز ديگر در بهشت امکان دارد، ولي با شکلي کاملا متفاوت از دنيا. در واقع چيزي به نام تولد فرزند که در بردارنده روند تدريجي و تغييرات و رنج ها و سختي ها باشد، وجود ندارد؛ زيرا اين ويژگي‌ها مربوط به عالم ماده و طبيعت است، بلکه اگر ايجاد فرزندي مورد نظر باشد‌، با اراده مومن امکان تحقق مي يابد.
اصولا نظام حاکم بر قيامت نظام دفعي است،نه نظام تدريجي؛ يعني، در قيامت خواستن مساوي است با شدن و تحقق، برخلاف نظام اين عالم که براي عملي شدن خواسته‏ها، بايد زمينه، اسباب و شرايط آن فراهم شود تا آن آرزو محقق گردد. در دنيا کسي که فرزندي مي‏خواهد،بايد ازدواج کرده و با جمع شرايط و به تدريج و در زمان معيني داراي فرزند شود. اما در نظام قيامت چنين نيست، بلکه بهشتيان هر چه مي‏خواهند، براي شان محقق مي‏شود. نياز نيست که با جمع شرايط و پديد آمدن مقدماتي، به تدريج آن خواسته محقق شود.
البته چه بسا اگر تمايل فردي بهشتي به گذراندن مراحل بارداري و لذت بردن از درك اين مراحل باشد،زمينه اين امر نيز براي او فراهم گردد. منعي عقلي در اين خصوص وجود نخواهد داشت، يعني اگر کسي بخواهد لذت تربيت و نگهداري فرزند را تجربه کند، اين نعمت از او دريغ نخواهد شد و مطابق ميلش از آن بهره خواهد برد.
اما در مورد تحصيل بايد گفت كه هرچند نحوه ياد گيري و كسب علم در قيامت ظاهرا تفاوت هاي عميقي با تحصيل در دنيا دارد، اما از منايع ديني و پاره اي روايات بر مي آيد كه اين امر در قيامت در حقيقتي بالاتر وجود دارد. كسب كمالات روحي و معارف عميق كه موجب ارتقاي معنوي بهشتيان است وجود دارد.
مرحوم محقق كمره اي در شرح حديثي در اصول كفي مي فرمايد:
«انسان پس از مرگ هم بايد به سير تكاملى روحى خود ادامه دهد و اين سير نهايتى ندارد... و اخبار بسيارى هم دلالت دارد كه اهل بهشت در هر جمعه نائل به ارتقاي درجات تازه و بى‏سابقه‏اى مى‏شوند و از نظر تعقل هم نمى توان نيل به سعادت معنوى را در حد معينى متوقف دانست و وجود انسانى را در يك مرحله‏اى از مراحل راكد مطلق شناخت. و ترقى روحى در آخرت هم منوط به بقاي شرائط اختيارى روح و وجود انسانى است در آن مرحله ».(3)

پي‌نوشت‌ها:
1. دخان(44) آيه 54.
2. فصلت (41) آيه31.
3. اصول كافى،ترجمه كمره‏اى ،ج‏1، ص 576 ، انتشارات اسوه‏، قم ، 1375 ش‏.

پرسش 6:
6- اگر در دنيا براي گناهان استغفار کنيم ،باز هم در قيامت مواخذه مي شويم؟

پاسخ:

اگر استغفار به شكلي واقعي و حقيقي باشد و تجلي توبه واقعي محسوب گردد، گناهان انسان مورد آمرزش قرار مي گيرد و ديگر گناهي نيست تا مواخذه در پي داشته باشد:
« قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ ؛
بگو: اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است». (1)
اگر استغفار انسان صوري و دور از ماهيت توبه باشد؛ چنان كه قدما فرموده اند:
سبحه بر كف ،توبه بر لب ،دل پر از ميل گناه معصيت را خنده مي آيد ز استغفار ما
در اين صورت معلوم نيست استغفار اثر چنداني در پي داشته باشد .

پي نوشت:
1.زمر (39)آيه 53.

پرسش 7:
7- اينکه مي گويند در قيامت حتي زمين هم زنده است و بر اعمال انسان گواهي مي دهد آيا زمين به سخن در مي آيد؟
پاسخ:

قرآن کريم در اين‌باره بيان روشني دارد :
« يومئذ تحدث اخبارها بان ربک اوحي لها » (1) در چنين روزي زمين از حوادثي که در آن رخ داده است خبر مي‌دهد، زيرا پرودگارش به آن وحي نموده و او را آگاه ساخته است.
در اين آيه از خبر دادن زمين و گواهي او بر اعمال انسان خبر داده شده است و هم به سر به سخن آمدن زمين: « بان ربک اوحي لها » بنابراين معلوم مي‌شود زمين به اذن الهي به سخن مي‌آيد،چه اينکه اعضا و جوارح انسان نيز به اذن الهي به سخن مي‌آيند و در مورد انسان شهادت مي‌دهند، قرآن کريم در اين‌باره به صراحت فرمود:
« و يوم يحشر اعداء الله الي النار فهم يوزعون حتي اذا ما جاؤها شهد عليهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا يعملون و قالوا لجلودهم لم شهدتهم علينا قالوا انطقنا الله الذي انطق کل شيء ؛ (2)
روزي که دشمنان خدا به سوي آتش به تدريج روانه مي‌شوند. در کنار آتش مي‌ايستند تا وقتي همگان به سوي آن آمدند. گوش‌ها و ديدگان و پوست‌هاي آنان بر کارهاي زشت آنان گواهي مي‌دهند. آنان به پوست‌هاي خود اعتراض کرده که چرا بر ضرر ما شهادت داديد؟ در اين لحظه از جانب شاهدان پوست‌ها پاسخ مي‌شنوند که: ما را خدائي که هر موجودي را به سخن در آورده است، به سخن آورد».
بنابراين پوست بدن و ساير اعضاي بدن و زمين با زبان بي‌زباني به اذن خداوند گويا مي‌شوند و به سخن مي‌آيند و درباره اعمال آدمي شهادت مي‌دهند.
در اينکه از ديدگاه قرآن و روايات اسلامي، يکي از شاهدان در قيامت، مکان انجام گرفتن عمل است ،جاي ترديد نيست.
مکان که فاقد حس و ادراک است ،چگونه مي‌تواند اعمال انسان را درک نمايد، و در سراي ديگر بر آن گواهي دهد؟
اين نوع آيات و روايات ما را به يک حقيقت رهنمون مي‌گردند و آن اينکه تمام موجودات از نوعي ادراک برخوردارند. ميزان درک و آگاهي آن ها بستگي به ميزان درجه وجودي شان دارد.(3) مولوي مي‌گويد:
جمله ذرات عالم در نهان با تو مي‌گويند روزان و شبان
ما سميعيم و بصير و خوشيم با شما نامحرمان ما خاموشيم (4)
گرچه ما از درک و شعور و گويايي زمين و ساير پديده‌هاي زميني نظير جمادات بي‌اطلاع هستيم، ولي آنان در واقع هم شنوا و بينا و هم گويا هستند. از اين رو اعمال آدميان را مي‌بينند و در قيامت بر آن گواهي مي‌دهند.
پي‌نوشت ها:
1. زلزله (99) آيه 4-5.
2. فصلت (41) آيه 20-22.
3. منشور جاويد، ج9، ص336، نشر ميقات، تهران 1369ش.
4. مثنوي معنوي، دفتر سوم، ص403.