با عرض سلام وخسته نباشی خدمت تمامی دست اندرکاران سایت
چگونه برخی افراد خاص توانایی پیشگویی دارند ایا این فقط در محدوده توانایی پیامبران وامامان نمی باشد؟
کهانت چیست؟
ایا ارتباط با شیاطین متل جن گناه دارد؟
چگونه برخی افراد توانایی احظار روح دارند؟
گاهی اوقات دیدده شده که شیاطین به انسان اسیب می رسانند چرا خداوند چینین اجازه ای به انها داده است؟
ایا امکان دارد شیاطین به داخل انسان نفوذ کرده و به اصطلاح او را تسخیر کنند( یا همان اصطلاح جن زده در زبان فارسی)

پرسش 1:
چند پرسش شرح :
چگونه برخي افراد خاص توانايي پيشگويي دارند؟ اين فقط در محدوده توانايي پيامبران و امامان نمي باشد؟

پاسخ:
با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
ماهيت پيشگويي در واقع همان علم و آگاهي از غيب است كه در مورد آن از ديرباز بحث هاي گوناگوني در بين انديشمندان اسلامي رواج داشته ؛ مثلا در اين خصوص بعضي گفته‏اند كه علم به غيب مخصوص خدا است و از ديگران حتي پيامبران ساخته نيست. دليل آنان بر اين ادعا آيه مي باشد: " و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها الاّ هو؛ (1) نزد او كليد هاي غيب است كه غير از او كسي از آن آگاهي ندارد" .
در مقابل عده اي پاسخ داده اند كه اين مطلب صحيح است، زيرا غيب مطلق و بالذات از مختصّات خدا است. او است که وجودش غير محدود است و چيزي از او غايب نيست. بالذات بر جهان غيب احاطه دارد و در علومش احتياجي به غير ندارد. پيامبران گرچه از ديگران کامل ترند، ليکن به هر حال وجودشان محدود به زمان و مکان است.
بنابراين پيامبران به غيب مطلق دسترسي ندارند، ليکن چنان نيست که ارتباط با جهان غيب به طور کلّي براي بشر محال باشد، بلکه خدايي که مالک غيب و شهود است، مي تواند بعض افراد لايق را با آن جهان ارتباط دهد و دري از غيب را بر ايشان بگشايد و حقايقي را بر آينه صاف وجودشان افاضه و اشراق کند.
قرآن کريم نه تنها اين گونه علم غيب را از پيغمبران نفي نکرده، بلکه اثبات کرده است:
"عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحداً إلاّ من ارتضي من رسول فانّه يسلک من بين يديه و من خلفه رصداً؛(2) داناي غيب خدا است. پس هيچ کس را از غيب خويش مطلع نخواهد کرد. مگر فرد برگزيده را مانند پيامبر . در جلو رو و پشت سرش نگهبان‏ها مي آورد".
در آيه مذکور مي فرمايد خدا عالم به غيب است و هيچ کس را بر غيبش مطلع نمي کند، مگر افراد برگزيده مانند رسول را. معلوم مي شود رسول استثنا شده است. او مي تواند با تأييدات الهي با جهان غيب مرتبط گردد.
در بعضي از آيات مي فرمايد: اخبار غيب را در اختيار پيغمبر قرار مي دهيم، مثلاً فرموده: "ذلک من انباء الغيب نوحيه اليک؛(3) اين اخبار غيبي است که به تو وحي مي کنيم". پس مي توان گفت يقينا بندگان برگزيده خداوند مانند انبيا و امامان از غيب آگاه بودند .
البته آگاهي پيامبران از غيب گاهي به شكل وحي بوده و گاهي به شكل هاي ديگر ؛
مسلم است كه خداوند پاره‏اي از حقايق و مطالب غيبي را به وسيله وحي بر پيغمبران نازل مي نمود . در فرايند وحي دري از غيب به روي پيغمبر باز مي شد . پرتوي از عالم نوراني بر گوهر تابناک قلب او مي تابيد ، به علاوه نفس متعالي و پاك انسان هاي كامل به خودي خود قدرت درك حقايق عالم را دارد . اين بزرگواران كه داراي بالاترين نفوس انساني بودند، امكان دسترسي به خزائن علم غيب خداوند را داشتند . اسرار عالم بر آنان مكشوف بود .
امام باقر(ع) مي فرمايد: "مقدار علم پيامبر را از حضرت علي(ع) سؤال کردند. فرمود: پيامبر علم جميع پيامبران را مي دانست . از حوادث گذشته و آينده اطلاع داشت. به خدايي که جانم در دست او است سوگند! همه علوم پيامبر را مي دانم و از گذشته و آينده تا قيامت اطلاع دارم". (4)
نفس انسان از شأن و استعدادي برخوردار است که مي‌تواند به مقام و منزلتي برسد که با خزائن علم الهي اتصال و ارتباط پيدا کند.‌ در پي اتصال با خزائن علم الهي از بخشي از امور ثبت شده در آن جا آگاه شود . معتقديم كه انسان کامل مانند پيامبر و امام داراي چنين مقام و مرتبتي است ؛ دليل اين مطلب علاوه بر براهين عقلي روايات متواتري است که در منابع روايي وجود دارد .
اما فارغ از افراد متعددي كه ادعاي واهي پيشگويي يا خبر از غيب را دارند، افرادي هم هستند كه اين علم را دارند. اين گونه افراد به چند بخش تقسيم مي شوند :
برخي به واسطه پيروي از مسير انبيا و تهذيب نفس خويش امكان درك برخي حقايق عالم را پيدا مي كنند ، مانند بعضي از علما و بزرگان دين ؛ در اين موارد وضوح و شفافيت و درستي نظر آن ها بيش تر از ساير موارد است .
اينان به نوعي قدرت درك برخي امور غيبي را دارند. در اين مرتبه از علم غيب و پيشگويي آينده، ساير افراد راهي نداشته ،از آن بهره مند نيستند ،
گروهي ديگر هم هستند كه از كودكي داراي امتيازات خاص روحي بوده و در برخي مسايل قدرت درك برخي حوادث آينده را دارند ؛ در مورد اين افراد معدود كه نام برخي در تاريخ آمده ، اين حالت همانند ذكاوت ذاتي برخي افراد عنايتي خدادادي است، اما بسيار محدود و غير قابل اعتماد و غير منتظره است . تنها در برخي حالات و موارد ناخواسته چنين حالتي به فرد دست مي دهد و مطابق با واقع در مي آيد .
اما افراد ديگري هم هستند كه به واسطه ارتباط با موجوداتي نظير اجنه كه قابليت درك امور مخفي و ناشناخته شان بيش از انسان هاست ، از پاره اي از امور مخفي مانند اشياي گم شده و مانند آن مطلع مي گردند كه خبر از آينده و پيشگويي در اين نوع يا ناممكن و يا بسيار نادر و محدود است؛
شاخصه مهم اين موارد، محدوديت اين نوع علم و ادراك هاست كه تنها در خصوص امور نازل مادي و مانند آن است ، زيرا جنيان و شياطين از دسترسي به اسرار عالم غيب و ملكوت بازداشته شده اند .
از مجموع اين نكات مي توان به اين نكته مهم رسيد كه آگاهي از غيب مراتب و درجاتي دارد كه برخي از مراتب و درجات آن تنها در محدوده علم خداوند و افراد معدودي است كه از جانب خداوند اذن داشته باشند مانند انبيا و اولياي الهي . ديگر موجودات را به درك اين حقايق كم ترين راهي نيست .
در نتيجه مهم ترين تفاوت علم غيب معصومان با افراد عادي ، محدوديت و جزيي بودن علم افراد عادي است ؛ به علاوه تفاوت مهم ديگر بين پيشگويي هاي معصومان و افراد عادي كه نام برديم ، علاوه بر محدوديت علم، اين است كه، علم انبيا و ائمه به واسطه ارتباط با حقيقت علم الهي تخلف بردار نيست . در آن ترديد و تشكيكي راه ندارد، در حالي كه در علوم ديگر افراد نمي توان يقين به درستي و واقعيت كرد و بر آن ها اعتماد كامل نمود.
در نتيجه در پيشگويي هاي افراد مشهور ديده مي شود كه بسياري از پيشگويي هاي آن ها هيچ گاه به وقوع نپيوسته و درست از آب در نيامده است.

پي نوشت‏ها:
1. انعام (6) آيه 59.
2. جن (72) آيه.
3. آل عمران (3) آيه 44.
4. بحارالانوار، ج 26، ص 110.

پرسش 2:
کهانت چيست؟
پاسخ:
حقيقت کهانت يا غيب گويي، عبارت است از رابطه ارواح بشري با ارواح مجرده ، يعني جن و شياطين که بر اثر رياضت يا کارهاي مخصوص، اجنه در اطاعت شخص در آيند . از غيب اخباري به وي رسانند که کشف دزد و مانند آن شعبه‌اي از اين علم است(1)، کهانت در شرع اسلام تحريم شده، در حديثي آمده کاهني را به حضرت پيامبر (ص) عرضه کردند، حضرت دستور قتل او را داد .
به امام صادق (ع) عرض شد: مردي در فلان جزيره است که در مورد مال دزد برده و امثال آن به او مراجعه مي‌شود. آيا جايز است به او مراجعه شود؟ حضرت فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: هر کس نزد ساحر يا کاهن يا دروغگويي برود و گفته او را باور کند ،به کتاب خدا کافر شده است.(2)
نيز نقل شده کهانت در دوران جاهليت( اوقاتي که فاصله بين بعثت دو پيامبر پيش آمد) بازارش رواج مي‌يافت تا جايي که کاهن به منزله حاکم بوده مرجع مشکلات مردم بود و حکم او در هر مسئله‌اي نافذ. از حوادث آينده خبر مي داد. اخبار از آينده از چند طريق مي‌تواند نشات بگيرد:
فراست و تيزبيني، ذکاوت، وسوسه نفس، دقت روح و آنچه که به وسيله شيطان در قلب کاهن القا مي‌شود، زيرا شيطان از حوادث و قضايايي که در منازل و اطراف رخ مي‌دهد، آگاه مي‌شود. (3)

پي‌نوشت‌ ها:
1. لغت نامه دهخدا ،ج 11 ،ص 16561 ،نشر دانشگاه تهران .
2. درر الاخبار ، با ترجمه فارسي ،ص 51.
3. معارف و معاريف، ج 8، ص 631، نشر مفيد، تهران، 1376 ش 1373.

پرسش 3:
آيا ارتباط با شياطين مثل جن گناه دارد؟
پاسخ:
منظور از شياطين در اين گونه استعمالات همان جنيان هستند. زيرا ابليس كه بزرگ همه شياطين غير انسي است ، از جن است (1)؛ در هر حال حكم ارتباط با شياطين همان حكم ارتباط با جنيان است. ارتباط مي تواند شكل هاي مختلفي داشته باشد كه يقينا برخي از موارد آن حرام است ، مانند به كار گرفتن آن ها در امور نامشروع و يا رابطه اي كه موجب آزار جنيان مومن گردد و... ؛
اما در مورد نوع خاصي از رابطه كه از آن به تسخير جن تعبير مي شود ، در اين مساله از نظر فقها دو ديدگاه وجود دارد :
بعضي مثل امام خميني(ره) به طور مطلق مي فرمايند : تسخير اجنه حرام است .(2) اما بعضي مانند آيت الله بهجت مي فرمايد : اگر موجب ضرر بر مسلماني نباشد، اشكال ندارد.(3) ؛ البته اگر رابطه از راه انجام برخي رفتارهاي گناه آلود مانند اهانت به مقدسات ديني و مانند آن باشد ، حرام است .

پي نوشت ها :
1. کهف (18) آيه 50.
2 . امام خميني ،تحريرالوسيله ،ج 1،ص 473 ،مسئله 16از مكاسب محرمه ؛
3 . آيت الله بهجت، استفتا آت، ج4 ،سوال 6424و6425.

پرسش 4:
چگونه برخي افراد توانايي احضار روح دارند؟
پاسخ:
جواب با دقت در مقدمات زير روشن مي‌شود:
1. روح موجودي مجرّد است و هرگز با حواس ظاهري قابل ادراك نيست؛ اما امكان ادراك آن با قوه خيال وجود دارد. قوه خيال، ادراك كننده جزئيات است و جزئياتِ محسوس به حس ظاهر و غير آن را درك مي‏كند.
2. جدايي روح از بدن در حال حيات، به نحو ناقص امكان دارد و مورد طبيعي آن خواب است. جدايي روح از بدن در خواب، به اختيار انسان نيست؛ اما جدايي را مي‏توان به صورت مصنوعي و اختياري نيز ايجاد كرد.
3. اراده انسان گاهي به قدري قوي مي‏شود كه مي‏تواند آن چه را روح ديگران به نحو غيراختياري انجام مي‏دهد، در اختيار خود بگيرد و آن كارها را با اختيار انجام دهد؛ مثلاً اگر روح ديگران در خواب بدون اختيار به صورت ناقص از بدن خارج مي‏شود و با عالم ديگر ارتباط پيدا مي‏كند، انسان مي‏تواند روح را با اختيار خود با عالم ديگر ارتباط دهد؛ اما اين گونه ارتباط تا اين مقدار، يك طرفه و از سنخ آگاهي از عوالم ديگر است و ارتباطي به نحو تخاطب طرفيني با روح ندارد.
4. اراده قوي برخي نه تنها مي‏تواند افعال روح خود را در اختيار خود گيرد، بلكه گاهي مي‏تواند بر اراده ديگران نيز سيطره يابد و با قدرت خود افعال روح او را نيز، در اختيار خود گيرد؛ مثلاً ديگري را خواب كند . روح او را به صورت ناقص از بدن جدا كند . به دليل سيطره بر آن، اموري را به او تلقين كند. اين مقدار از ارتباط، فقط تصرف در قوه خيال روح شخص خوابيده است. گفته مي‏شود كه شخص خواب كننده مي‏تواند روح شخص خوابيده را با ارواح ديگر ارتباط دهد و يا سوال‏هايي را از او بپرسد . او در همان حال از زبان بدن خود پاسخ دهد و يا پس از بيداري آن را پاسخ دهد.
5. ارواح مردگان طبق روايات و آيات، در عالم برزخ، در بهشت برزخي يا جهنم برزخي‏اند . خداوند به برخي از آن ها اجازه ارتباط به نحو آگاهي يك طرفه از احوال زنده‏ها و گاهي اجازه ارتباط طرفيني به آنان مي‏دهد؛ اما از آن جا كه روح انسان‏هاي زنده در حالت طبيعي، تعلق به بدن دارد، قادر به ارتباط با ارواح ديگر نيست؛ مگر وقتي كه از بدن جدا مي‏شود (در حال خواب) مي‏تواند با روح ديگري ارتباط برقرار كند. از اين رو، ارتباط روح شخص خوابيده با روح مردگان با اجازه الهي امكان‏پذير است و نقل چنين خواب‏هايي به نحو خواب صادق به حدي است كه قابل انكار نيست.
6. اراده قوي انسان مي‏تواند افعال روح را در اختيار خود گيرد؛ يعني همان گونه كه ديگران در حالت خواب به صورت غيراختياري روح شان از بدن به صورت ناقص جدا مي‏شود و با عالم ديگر امكان ارتباط پيدا مي‏كنند، او مي‏تواند در حالت بيداري به اختيار خود اين امكان را فراهم كند (گر چه ممكن است در اين كار او به حالت خواب يا خلسه فرو رود). اگر چنين حالتي حاصل شود، همان گونه كه به اذن خداوند ارواح مردگان مي‏توانند در خواب با ارواح زنده‏ها ارتباط طرفيني پيدا كنند، اين ارتباط در حال بيداري نيز براي چنين افرادي ممكن و ميسر است.
7. از آن جا كه عالم پس از مرگ، عالم پاداش و كيفر است و نه عالم فعل اختياري، چنين ارتباط طرفيني از سوي ارواح مردگان چه در خواب و چه در بيداري، جز با اذن و اراده الهي ميسر نيست . اراده انسان زنده هرگز نمي‏تواند روح مرده‏اي را از بهشت يا جهنم برزخي خارج و در محضر خود حاضر كند (مراد از حضور، حضورمادي نيست)؛ مگر آن كه اراده او با اراده الهي مطابق شود و اين ارتباط به اذن خداوند صورت گيرد.
8. با توجه به اين هفت مقدمه، امكان ارتباط طرفيني با ارواح اثبات مي‏شود، اما اين نكته بدين معنا نيست كه هر ادعا كننده‏اي در ارتباط با ارواح صادق باشد.
9. همه اداركات افرادي كه با ارواح ارتباط پيدا مي‏كنند، توسط قوه خيال صورت مي‏پذيرد . مسئله مهم اين است كه قوه خيال انسان، علاوه بر اين كه مي‏تواند چنين ارتباط صادقي را ادراك كند، محل ادراك القائات شيطاني و اوهام ساخته ذهن انسان نيز مي‏باشد؛ يعني گاهي انسان بر اثر خيال‏پردازي‏ها و تلقين‏هاي خود، اموري را با قوه خيال خود ادراك مي‏كند كه آن ها را حقيقي مي‏پندارد . همچنين شيطان كه از سنخ جن است، مي‏تواند در قوه خيال انسان تصرف كند . اموري را به او القا كند. (نحوه القاي شيطان به قوه خيال انسان در جاي خود ثابت شده است و نياز به بحث مستقلي دارد) . تشخيص ادراكات صادق قوه خيال، از اوهام شخصي و القائات شيطاني دشوار است.
10. گفتاري كه معمولاً در مجالس احضار روح از زبان آنان گفته يا نوشته مي‏شود، به هيچ وجه حجت نيست و اعتبار ندارد . نمي‏تواند ملاك رفتار، قضاوت و عكس‏العمل ديگران قرار گيرد . هر كس بر اساس آن چه از طريق عادي از آن آگاه است، مسئول رفتار خود مي‏باشد؛ مگر آن كه يقين حاصل شود.
منابع زير براي مطالعه توصيه مي‏شود:
1. احمد زمرديان، حقيقت روح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 274.
2. سيد محمد حسين حسيني تهراني، معادشناسي، انتشارات حكمت، ج 3.
3. لئون دني، عالم پس از مرگ، ترجمه محمد نصيري، موسسه مطبوعاتي عطايي، ص 75.
4. ابن قيم الجوزيه، الروح، دارالكتاب العربي، ص 289.
5. جعفر سبحاني، معاد انسان و جهان، انتشارات مكتب اسلام، ص 81.
6. علامه طباطبايي، الميزان، ج 1، ص 244.
7. مجلسي، بحارالانوار، ج 14، ص 635.
8. ابن سينا، شرح الاشارات، ج 3، ص 399.
9. يوسف (12) آيه 43.

پرسش 5:
گاهي اوقات ديده شده که شياطين به انسان آسيب مي رسانند. چرا خداوند چنين اجازه اي به انها داده است؟

پاسخ:
گر چه به طور دقيق معلوم نيست. مراد پرسشگر محترم از آسيب رساندن شياطين به انسان چيست؟ ولي به طور کلي بايد گفت: انسان موجود مختار و آزاد آفريده شده و شياطين نيز موجودات آزاد و با اختيارند. از نظر عملي ظاهري و تشريعي هر کدام از اين دو نوع مخلوقات مسير خود را طي مي‌کند و کاري خودش را انجام مي‌دهد . قرار نيست که خداوند با جبر جلو آن ها را بگيرد . چون اين بر خلاف حکمت و مصلحت خلقت است.
در عين حال خداوند به انسان ها عقل از درون و شرع را از بيرون عنايت فرمود و تاکيد نموده مواظب باشند که شياطين به آنان آسيب نرساند، مثلا در چندين آيه فرمود:
«يا بني آدم لا يفننکم الشيطان کما اخرج ابويکم من الجنه؛ (1) اي فرزند آدم، شيطان مبادا بفريب تان، همان گونه که پدر و مادر‌تان را از بهشت بيرون راند».
بنابراين از نظر ظاهر و تشريعي خداوند آدمي را نسبت به وسوسه هاي شيطان هشدار داده و در عين حال تاکيد نموده که شيطان تنها در حد وسوسه عمل مي‌کند و تسلط بر آدميان ندارد :
«و ما کان له عليهم من سلطان الا لنعلم من يومن بالاخره ممن هو منها في شک (2) ؛ شيطان به آدميان تسلطي ندارد. مگر براي اين که ما بدانيم چه کسي به آخرت ايمان دارد و چه کسي نسبت به‌ آن در ترديد است. »
طبق اين آيه شيطان هيچ گونه تسلطي بر آدمي ندارد . اگر اجازه وسوسه دارد ، براي امتحان آدميان است. شيطان در واقع مايه آزمون‌ انسان هاست و گرنه خود مي گويد:
«ما کان لي عليکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لي؛ (3)
بر شما سلطه‌اي نداشتم، فقط دعوت‌تان مي کردم .شما هم لبيک مي‌گفتيد».
کار شيطان ايجاد فراموشي در انسان است. وسايلي بر مي‌انگيزد که آدمي ياد خدا را فراموش کند. مجموعا در مي يابيم که شيطان يارايي ندارد که کسي را مجبور به کاري کند، تنها وسوسه و دعوت مي‌کند . اگر کساني به دنبال او رفتند و طوق بندگي او را به گردن نهادند، آن گاه شيطان بر آن ها تسلط مي‌يابد. (4)
اگر مراد پرسشگر محترم از آسيب رساندن شياطين همان تصور عاميانه مطرح در ميان عرف باشد که برخي مدعي هستند. جن کارهاي آن ها را تخريب کرده و ضررهايي به ايشان زده است،بايد گفت: گر چه چنين تصوري در برخي مردم وجود دارد که شياطين و جنيان گاهي آسيب‌هايي به آنان وارد مي‌سازند، ولي هيچ دليل عقلي و وحياني بر اثبات اين ادعا و يا صحت اين تصور وجود ندارد. حتي در آيات قرآن تصريح شده که جنيان چه بسا تحت تسخير آدمي قرار گرفته و براي آن ها کارهاي خارق العاده انجام مي‌دهند، نظير آنچه درباره حضرت سليمان آمده که جنيان براي او کار مي‌کرده‌اند. (5)
از مجموع آموزه‌هاي قرآني به دست مي‌آيد که جنيان مسخر حضرت سليمان بوده‌اند، چه اين که از آن آيات و روايات به دست مي‌آيد که جن به اذن الهي تحت فرمان و مسخر پيامبران و امامان مي‌شوند و خدمت مي‌کنند حتي کساني که به اذن الله ولايتي دارند مي‌توانند جنيان را تحت فرمان خويش درآورند. (6) بنابراين آسيب رساندن جنيان به آدمي بدين معناي جاي تامل و ترديد است.
البته ممكن است شيطان بر انسان هايي كه از نظر جسم و روح ضعيف هستند ،علاقه اي پيدا كند و يا بعضي را اذيت كند. هيچ بعيد نيست كه بعضي از كارهاي شيطاني و اعمال بي رويه سبب يك نوع جنون شيطاني گردد، يعني به دنبال آن اعمال، شيطان و اشرار جن در شخص اثر بگذارد و تعادل رواني او را بر هم زنند.
نمونه اي از اين موضوع در روايات ديده مي شود. امام باقر(ع) مي فرمايد: ابوخالد كابلي مدتي نزد پدرم علي بن الحسين (ع) خدمت مي كرد. روزي اشتياقش را نسبت به ديدار مادرش به حضرت بازگو نمود و براي رفتن نزد او رخصت خواست. حضرت فرمود:‌ فردا مردي از اهل شام كه صاحب شأن و جاه و مال است، با دخترش كه جن زده شده، به سراغ طبيب اين جا مي آيد و حاضر است مال خود را براي علاج دخترش صرف كند. تو نزد او برو و بگو: من ده هزار درهم مي گيرم و او را معالجه مي كنم.
فردا مرد شامي با دخترش آمد و سراغ از طبيب گرفت. ابوخالد گفت: من ده هزار درهم مي گيرم و او را معالجه مي كنم. پدر قول داد كه پول را بدهد. حضرت فرمود: با تو مكر مي كند و به وعده اش وفا نمي كند، سپس فرمود: برو در گوش چپ دختر بگو: اي خبيث. حضرت زين العابدين مي فرمايد: از بدن اين دختر بيرون رو و ديگر بر نگرد.
ابوخالد چنين كرد. جنون دختر خوب شد . سپس مال را از پدرش مطالبه كرد،‌اما او مسامحه نمود، چون آن مرد كوتاهي كرد ،حضرت فرمود: فردا باز مرضش بر مي گردد. به او بگو: دليل عود بيماري آن است كه به وعده ات وفا نكردي. اينك اگر ده هراز درهم را در دست علي بن الحسين (ع) بگذاري ، او را علاج مي كنم ،به طوري كه ديگر بر نگردد .فرداي آن روز به دستور آن جناب عمل كرد و گفت : اگر برگردي ،تو را به آتش خدا مي سوزانم . شيطان از بدنش خارج شد و ديگر باز نگشت. ابوخالد مال را گرفت و به جانب مادر رفت.(7)
در پايان كتاب جن و شيطان از عليرضا رجالي تهراني و معارف قرآن از آقاي مصباح و تفسير سوره جن از تفسير نمونه معرفي مي شود.

پي‌نوشت‌ها:
1.اعراف (7) آيه 27.
2.سباء (34) آيه 21.
3.ابراهيم (14) آيه 22.
4.معارف قرآن، ص 304، نشر موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم، 1380 ش .
5. انبيا (21) آيه 82، ص (38) آيه 37، سباء (34) آيه 14.
6.معارف قرآن ،ص 313.
7. عليرضا رجالي،‌ جن و شيطان، ص 90 به نقل از شيخ طوسي، اختيار معرفه الرجال، ص 121.

پرسش 6:

امکان دارد شياطين به داخل انسان نفوذ کرده و به اصطلاح او را تسخير کنند( يا همان اصطلاح جن زده در زبان فارسي)؟
پاسخ:
داخل شدن جن در وجود انسان و يا نفوذ شيطان و جن در كالبد انساني چندان روشن و واضح نيست . نمي توان در مورد آن نظر قطعي داد. حتي اشاره ها در اين باره هم قابل تفسير و تاويل هستند ، اما در خصوص متاثر شدن روح و روان بشر از صدمات جنيان يا به تعبير قرآن مس شدن انسان توسط جن(1) كه جن زدگي ناميده مي شود مي توان گفت :
در اين خصوص همچنين در مورد آزار و اذيت انسان توسط جن به شكل هاي گوناگون داستان ها و حكايات بسياري بر سر زبان ها است. حتي در كشورهاي غربي اين امر به صورت جدي مطرح بوده و نمونه هايي از اين امر نقل شده و فيلم هاي متعددي از آن ساخته شده است .
البته اظهار نظر در خصوص صحت و سقم اين موارد كار آساني نيست .هر چند ساختار وجودي انسان و جن به گونه اي نيست كه چنين ارتباطات و اصطكاكاتي بين ما و آن ها باشد. اما در هر صورت امكان آزار و اذيت شدن انساني توسط اشرار جن عقلا محال نيست ، همان طور كه ممكن است هر انساني توسط يك انسان شرور ديگر و يا هر حيوان شروري مورد اذيت و آزار قرار بگيرد .
در مجموع ناممكن نيست كه اشرار جن در شخصي اثر بگذارند. مثلا تعادل رواني او را بر هم زنند ؛ چه بسا بتوان نمونه هايي از اين موضوع در برخي از روايات نيز ديد .

پي نوشت :
1 . بقره (2) آيه 275
بحار الانوار ،ج 46 ،ص 31-32.