چگونه ماجرای قرآنی انتقال تخت بلقیس، پذیرش قدرت فوق‏العاده حضرت صاحب الزمان (ع) را آسان میکنند؟

در قرآن میخوانیم که در ماجرای انتقال تخت بلقیس یکی از مشاوران حضرت سلیمان، تخت ملکه سبأ را در یک چشم بر هم زدن از مملکت سبأبه نزد سلیمان حاضر کرد. این امر خبر از قدرت فوق‏العاده میدهد که انسان‏های عادی نمیتوانند چنین قدرتی داشته باشند.
بنابراین میتواند کسی به تأیید الهی دارای قدرتی باشد که انسان‏های عادی آن را نداشته باشند. با این مسئله هنگامی که کسی به روایات اثبات کننده قدرت فوق العاده حضرت مهدی (عج) نگاه کند، تعجب نکرده، قرآن را قبول میکند. به ویژه با توجه به این که "آصف بن برخیا" (آورنده تخت بلقیس) تنها بخشی از علم کتاب آسمانی را دارا بود، ولی امامان معصوم‏علیهم‏السلام همه علم کتاب الهی را دارند.
در حدیثی از ابوسعید خدری از پیامبرصلی الله وعلیه وآله آمده است. من از معنای "الذی عنده علم من الکتاب (که آورنده تخت بلقیس است) از محضرش سؤال کردم، فرمود: "او وصی حضرت سلیمان بن داود بود. عرض کردم "من عنده علم الکتاب" از چه کسی سخن میگوید، فرمود: این برادرم علی بن ابی طالب است. با توجه به تفاوت "علم من الکتاب" که علم جزئی را میگوید: و "علم الکتاب" که علم کلی را بیان میکنند، روشن میشود که میان آصف و علیعلیه‏السلام چه اندازه تفاوت است. علم امیرالمؤمنین از طریق فرزند به تمام امامان‏علیهم‏السلام و در نهایت به حضرت مهدی(عج) رسیده است. در روایات بسیاری میخوانیم که اسم اعظم اللهی هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن نزد آصف بن برخیا بود و چنان کار خارق عادتی را انجام داد. نزد امامان اهل بیت‏علیهم‏السلام هفتاد و دو حرف آن است، و یک حرف آن مخصوص به ذات پاک خدا است.
تفسیر نمونه، ج 15، ص 473.