«بودا» چه شخصی بود؟

بودا، لقب گوتمه است. گوتمه، بنیانگذار آیین بودایی است. واژه بودا در سانسکریت به معنای کسی است که به روشن بینی و اشراق رسیده است.
بودا در شهر قدیمی کاپیلاواستو در جنوب نپال متولد شد. تاریخ تولد او دقیقاً روشن نیست، اما احتماً در حدود قرن ششم تا چهارم قبل از میلاد می زیسته است.
زندگی بودا با افسانه آمیخته است. گفته شده که از طبقه کشتریه (طبقه سلحشوران و جنگجویان) بود. پدرش بر قبیله شاکیان فرمان می راند. بر اساس متون بودایی در 29 سالگی با مشاهده چهار منظره «پیر سالخورده»، «مریض درمانده»، «جنازه» و «راهب» قصر پدر، همسر و تنها فرزندش را ترک کرد، موی سر تراشید، لباس راهبان هند را پوشید و شش سال به ریاضت مشغول شد. سرانجام در زیر درختی که بعدها آن را درخت بودهی(درخت بیداری و روشنایی) نامیدند، بودا شد، یعنی به روشن بینی رسید.
بودا در زیر درخت به چهار حقیقت برجسته آیین خود دست یافت: هر آنچه پا به عرصه هستی می گذارد محکوم به رنج و درد است؟ مبدا رنج، تولد و پیدایی است؛ بنابراین باید گردونه مرگ و حیات را متوقف کرد؛ و راهی که به سوی آزادی مطلق می رود، پس از مراحل هشتگانه است، شامل: درک درست، فکر درست، گفتار درست، کردار درست، زندگی درست، کوشش درست، پندار درست و توجه (مراقبه).
بودا شاگردان زیادی تربیت کرده و به اطراف و اکناف فرستاد و برای راهبان بودایی ده قانون اخلاقی وضع کرد که رعایت پنج قانون آن برای سایر بوداییان نیز لازم بود.
آیین بودا در قرن سوم پیش از میلاد، بر اثر فعالیت های تبلیغی آشوکا، امپراطور هند که در حدود 268 پیش از میلاد به تخت نشست، در سر حدات هند و ایران گسترش یافت.
در واقع او سبب شد آیین بودا در حد یک فرقه کوچک هندی باقی نماند و گسترش یابد.
از بودا در فرهنگ اسلامی بیشتر به نام «بوزاسف» یاد شده و او را فیلسوفی معتقد به تناسخ دانسته اند که این باور را در هند رواج داد.
شهرستانی از پیروان بودا به نام اصحاب «بدده» یاد می کند و می گوید: بدده کسی است که در این عالم متولد نشود، نکاح نکند، نخورد، نیاشامد، پیر نشود و غیره.
برخی از علمای اسلام او را پیامبر دانسته اند. چنان که محمد باقر مجلسی داستان بلوهر و بوزاسف را در بردارنده حکمت های شریفه انبیا و مواعظ لطیف حکما و گنجی از گنج های ربانی دانسته است.
گفته اند که بودا پس از 45 سال تعلیم در هشتاد سالگی در گذشت.(1)
پی نوشت ها:
1. دانشنامه جهان اسلام، ج 4، ص 498 ـ 499