متفرقه

سؤالی که گاهی مطرح می شود این است که نهایت مقامی که انسان می تواند به آن برسد چیست؟ آیا می تواند تا حدی رشد معنوی کند که در حد معصومین علیهم السلام شود؟
نهایت مقام انسان

پرسش:
آیا ما انسان‌ها می توانیم به مقام امام برسیم؟ ما انسان‌ها اگر بندگی خدا رو کنیم می تونیم به کجاها برسیم و بالاترین مقام برای انسان‌ها چیست؟ آیا ما می‌توانیم شبیه و مانند حضرت فاطمه و حضرت عباس بشیم؟
 

پاسخ:
انسان‌های دارای استعداد و قابلیت‌های متفاوتی می‌باشند و هر انسانى در هر عصر و موقعیت جغرافیایى و شرایط اجتماعى که قرار داشته باشد، به حکم فطرت و به‌مقتضای عقل، دوست دارد  به‌سوی کمال، گام برمی‌دارد.
پاسخ به سؤال فوق را در قالب چند نکته بیان می‌کنیم:

الف: انسان علاوه بر بُعد مادی که قوای بدنی و اعضاء و جوارح جسمانی او را تشکیل می‌دهد، یک بُعد معنوی که همان روح و جانش باشد را نیز دارا است و از این جهت موجودی بالقوه است، یعنی هم قابلیت رشد و تکامل را دارد و هم قابلیت تنزل و تساقط؛ و به تعبیر «شهید مطهری»: «نظر قرآن به این است که انسان همه کمالات را بالقوّه دارد و باید آن‌ها را به فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد». (1) بر همین اساس است که انسان می‌تواند در سیر صعودی حتی از ملائکه و فرشتگان الهی گوی سبقت را برباید و هم می‌تواند در سیر نزولی از حیوانات هم پست‌تر شود و به تعبیر قرآن کریم: ﴿أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾؛ (2) آن‌ها مانند چهارپایان‌اند، بلکه بسی گمراه‌ترند.

ب: تکامل معنوی و قرب انسان به خدا به برکت عبودیت و عمل نمودن به توصیه‌های شریعت است. چنانچه امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیز می‌فرمایند: «مَا تَقَرَّبَ‏ مُتَقَرِّبٌ‏ بِمِثْلِ‏ عِبَادَهِ اللَّهِ (3) نزدیک نشده است نزدیک شونده‌ای [به خداوند متعال] به [وسیله‌ای] مانند عبادت خداوند». همچنین امام باقر علیه‌السلام در بیانی به «جابر بن عبدالله انصاری» فرمودند: «یا جَابِرُ، وَ اللَّهِ‏ مَا یُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ- تَبَارَکَ وَ تَعَالى‏- إِلَّا بِالطَّاعَه (4) ای جابر به خدا قسم تقرب به‌سوی خدا حاصل نمی‌شود جز با اطاعت».

ج: حق‌تعالی دارای اسماء و صفات متعددی است، چنانچه در دعای «جوشن کبیر» به هزار و یک اسم از اسماء الهی اشاره‌ شده است.(5)

د: تکامل انسان در این است که قابلیت دارد خلیفه و جانشین خدا شود. هنگامی‌که خداوند متعال در ملأ اعلی به ملائکه اعلام می‌دارد می‌خواهد برای خود خلیفه و جانشینی برگزیند که قرآن دراین‌باره می‌فرماید: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً﴾؛ (6)  (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نماینده‌ای‌] قرار خواهم داد». ملائکه و فرشتگان بر موضوع خلافت به اعتراض و خصومت پرداخته و خود را در این موضوع از انسان شایسته‌تر معرفی می‌کنند:  ﴿ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ﴾؛ (7) «فرشتگان گفتند: «پروردگارا»! آیا کسی را در آن قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است)، ما تسبیح و حمد تو را بجا می‌آوریم و تو را تقدیس می‌کنیم. خداوند حکیم و متعال در پاسخ اعتراض ملائکه و در مقام تبیین شایستگی انحصاری انسان به مقام بلند خلافت الهی، مسئله تعلیم همه اسم‌ها را مطرح می‌سازد و می‌فرماید: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا﴾؛ «خدا همه اسماء را به آدم یاد داد». (8)

ه:  با توجه به اینکه خلیفه و جانشین به کسی گفته می‌شود که صفات مستخلف عنه (کسی که از او جانشینی صورت می‌گیرد) را دارا باشد، خلیفه و جانشین خدا هم کسی است که بتواند مظهر تمامی اسماء و صفات الهی شود.

و: هرچند تمام انسان‌ها و نوع بشر قابلیت و شأنیت رسیدن به این مقام خلیفه‌اللهی و جانشینی خدا را دارند، اما در این میان، تنها انسان کامل و معصوم است که تمامی این مراتب را بالفعل داراست و تنها اوست که می‌تواند مظهر تمامی اسماء و صفات الهی قرار گیرد. در واقع انسان‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: قسمی که بالقوه جامع جمیع اسماء و صفات الهی هستند، ولی همه آن‌ها را در خود بروز  نداده‌اند که همه انسان‌ها به‌صورت عموم این گونه‌اند و قسمی که همه آن‌ها را به فعلیت رسانده‌اند و مظهر تمامی اسماء و صفات الهی شده‌اند که آن‌ها انسان‌های کامل و اهل‌بیت علیهم‌السلام هستند. (9)

نتیجه
انسان موجودی است که به برکت عمل نمودن به توصیه‌های شریعت، قابلیت تکامل و رشد را در امور معنوی خواهد داشت و در این میان بالاترین مقام معنوی خلیفه‌اللهی به معنای مظهر تمامی اسماء و صفات الهی شدن است که این امر مختص انسان کامل و اهل‌بیت علیهم‌السلام است، ازاین‌رو اگرچه انسان‌های معمولی نمی‌توانند به این مقام برسند، اما در حد خود این قابلیت را خواهند داشت که با بندگی حق‌تعالی، خود را به این مقام نزدیک کنند.

منابع جهت مطالعه
1-انسان کامل، مرتضی مطهری.
2-حیات حقیقی انسان در قرآن، عبدالله جوادی آملی.
3-انسان کامل از دیدگاه نهج‌البلاغه، حسن‌زاده آملی.

 

پی‌نوشت‌ها:
1. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى‏، صدرا، ج 2، ص 274.
2. سوره اعراف، آیه 179.
3. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم‏، دارالکتاب الإسلامی‏، قم‏،1410 ق‏، ص 685.
4. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی (ط- الإسلامیه)، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1407، ج 2، ص 74.
5. کفعمى، ابراهیم بن على عاملى، المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه)، دارالرضی (زاهدی)، قم‏،1405 ق‏، صص 247.
6. سوره بقره، آیه 30.
7. همان.
8. سوره بقره، آیه 31.
9. آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الأعظم‏، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران‏،1422 ق‏، ج 2، ص 450.
 

 

اجابت دعا متوقف بر وجود یا عدم شرایطی است که برخی از آنها در اختیار انسان، و برخی دیگر خارج از دایره اختیار انسان است و البته همه آنها بر اساس حکمت الهی است.
اصرار بر اجابت دعا

پرسش:
چیکار کنیم حاجتمان برآورده شود، حتی اگر به صلاحمان هم نباشد؟
 

 

پاسخ:
هر انسانی در زندگی خواسته‌ها و حاجت‌هایی دارد که دوست دارد به آن‌ها برسد. این خواسته همه انسان‌هاست؛ اما اینکه راه رسیدن به خواسته‌ها چیست و چگونه می‌شود به خواسته‌ها رسید نیاز به توضیحات دارد. با نگاهی بر تعالیم مبین دین اسلام و احادیث وارده از معصومین علیهم‌السلام درمی‌یابیم که دعا یکی از راه‌های مؤثر در برآورده شدن حاجت است و ارزش بالایی دارد؛ اما در مورد راه برآورده شدن حاجت نکاتی را باید بدانید.

1. از نوشته شما مشخص است که مسئله دعا و مصلحت و به صلاح نبودن استجابت آن را می‌دانید و به همین دلیل دنبال راهی هستید که حتی اگر به صلاح نبود برآورده شود. این حرف برآمده از این است که عدم مصلحت و به صلاح نبودن را نمی‌پذیرید و از این جهت می‌خواهید هر طور شده برآورده شود. در مورد صلاح نبودن استجابت دعا باید نکته‌ای را بدانید. خداوند و اهل‌بیت علیهم‌السلام برای هیچ‌کسی بد نمی‌خواهد و برای همه سعادت و خیر می‌خواهند و تمام زمینه‌ها برای رسیدن به سعادت و خیر را در دنیا و آخرت مهیا نموده است و اگر درجایی سختی به سراغ انسان می‌آید و یا مرضی برای انسان عارض می‌شود یا به خواسته‌ای نمی‌رسد، خداوند در آن‌ها نیز زمینه رشد و سعادت را قرار می‌دهد و همان سختی‌ها می‌تواند کفاره گناهان باشد و می‌تواند مایه پیشرفت و ارتقاء درجه انسان باشد و می‌تواند امتحانی برای سنجش صبر و اعتقادات انسان باشد، لذا قرآن می‌فرماید: ﴿ وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین‏ ﴾؛ (1) «البته شما را به اندکى ترس و گرسنگى و بینوایى و بیمارى و نقصان در محصول مى‏آزماییم؛ و شکیبایان را بشارت ده»؛ این نگاه باعث می‌شود بدانید اولاً خداوند بخلی در ذاتش نیست که خواسته انسان‌ها را به صلاح شان نداند. این نکته با توجه به سعادت او و شرایط پیرامونی او در موضوع آزمایش و امتحان انسان باید تعریف شود. آیا انسان صبر می‌کند آیا استقامت می کن آیا از راه درست پیگیری و تلاش می‌کند؟ نتیجه و پاسخ همه این سؤالات است که رشد و سقوط انسان‌ها را زمینه‌سازی می‌کند.

2. در مورد موضوع دعا و برآورده شدن خواسته‌ها باید بدانید ازنظر تعالیم دینی ما استجابت، همواره به معنای برآورده شدن و عملی شدن آنچه ما خواسته‌ایم نیست. این امر معقول و پذیرفتنی نیست. با سایر سنت‌های قطعی الهی در عالم همخوانی ندارد.  اگر در شب قدر مادری برای سلامت و بازگشت فرزند رزمنده‌اش از میدان جنگ دعا کند و فرزندش برای شهادت، تکلیف چیست؟ آیا می‌شود  رزمنده هم شهید بشود و هم نشود؟ یعنی همه خواسته‌های همه افراد لزوماً ممکن نیست برآورده شود. چون گاهی معارض برای خواسته ما وجود دارد. مثلاً اگرچند نفر یک خانم را برای ازدواج بخواهند و همه دعا کنند آیا ممکن است دعای همه مستجاب شود؟ بالاخره دعای یکی مستجاب می‌شود و بقیه ناکام می‌مانند. یا دعای افراد زیادی برای برنده شدن یک ماشین در یک قرعه‌کشی امکان ندارد که استجابت شود. توجه به این نکته باعث می‌شود کمی تأمل کنید درخواسته ها که آیا اساساً معارض دارد یا نه ممکن است برآورده شود یا نه؟

3. از سوی دیگر یکی از رازهای  عدم استجابت در این واقعیت نهفته است که ما از باطن هستی و مصالح حقیقی خود و جهان بی‌خبریم. به همین دلیل گاهی می‌پنداریم خیر و مصلحت ما در تحقق و برآورده شدن حاجتی یا دفع و رفع مشکل و مانعی است. بر اساس  پیش‌فرض وقتی می‌بینیم خواسته ما برآورده نمی‌شود، رنجیده خاطر می‌شویم! درحالی‌که اگر حجاب از روی «حقیقت باطنی» عالم کنار رود و آینده و نتیجه برخی خواسته‌ها برای ما روشن گردد، از تقاضا و درخواست خود منصرف می‌شویم و خدا را شکر می‌کنیم که خواسته و حاجت جاهلانه ما را آن‌گونه که می‌خواستیم، برآورده نکرده است. این در روایات اشاره شده است.  امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: «وَ یَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ»؛ «اى کسى که وسیله‌ها (مانند دعا) موجب تغییر حکمتش نمى‏شوند». (2) بنابراین، چون علم غیب بر بندگان پوشیده است، چه‌بسا شخصى از روى غلبه قواى شهوانى بر عقلش، چیزى را از خدا طلب کند یا خیالاتش باعث شود که کار فاسدى را نیک ببیند و آن را درخواست کرده و حتى اصرار و پافشارى نیز بکند. همان‌طور که در روایتی از امام باقر علیه‌السلام روایت‌شده که در شب اسراء، خداوند متعال به پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «... برخى از بندگان مؤمن من کسانى هستند که جز ثروت چیز دیگر به صلاحشان نیست و اگر آنان را از این حالت برگردانم، هلاک مى‏شوند. در مقابل، بعضى از بندگان من کسانى‏اند که فقط فقر به صلاح آنان است و اگر فقر را از آنان بگیرم، هلاک مى‏شوند (و بى‏ایمان مى‏گردند) ...». (3)

4. نکته دیگر که باعث می‌شود امید داشته باشید حتی درجایی که خواسته‌تان برآورده نشده این است که گاهی دعا به اجابت می‌رسد، اما مقدمات تحقق آن فراهم نیست و یا مصالحی اقتضا می‌کند انجام آن به تأخیر بیفتد؛ مانند حضرت ابراهیم علیه‌السلام که فرزند نداشت. سال‌ها دعا و تضرّع نمود تا اینکه در 99 سالگی در حالی که پیر شده و موهای او سفید گشته بود، خدا حضرت اسماعیل را به او داد. یا مانند حضرت موسی که قرآن چنین می‌فرماید:‌ موسى گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافیانش را زینت و اموالى (سرشار) در زندگى دنیا داده‌ای، پروردگارا! درنتیجه (بندگانت را) از راه تو گمراه مى‏سازند! پروردگارا! اموالشان را نابود کن! و (به جرم گناهانشان)، دل‌هایشان را سخت و سنگین ساز، به‌گونه‌ای که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند!» فرمود: «دعاى شما پذیرفته شد! استقامت به خرج دهید؛ و از راه (و رسم) کسانى که نمى‏دانند، تبعیت نکنید». (4) امام باقر علیه‌السلام در روایتی فرمود: «بین گفته خداوند متعال که فرمود:‌دعاى شما پذیرفته شد و بین عذاب فرعون چهل سال فاصله بود»(5) پس لزومی ندارد به این فکر کنید که دعا برآورده نشده و به صلاح تان نبوده شاید با تأخیر برآورده شود.

5. البته گاهی گناه هم تأثیر منفی در استجابت دعا می‌گذارد، مثلاً شما وقتی به مغازه شیر فروشی می‌روید، اگر ظرفی کثیف ببرید و تقاضای شیر کنید، صاحب مغازه می‌گوید اول ظرفت را بشور و تمیز کن بعد بیا شیر بگیر، چون شیر در ظرف کثیف آلوده و بی‌خاصیت می‌شود، در مورد دعا هم خداوند می‌فرماید ابتدا ظرف دلت را تمیز نگاه‌دار و اگر آلود‌ه کردی با توبه واقعی ظرف دلت را بشور، سپس تقاضای برآورده شدن حاجاتت را بکن. چون با دل آلوده به گناه تقاضای دعا بی‌فایده است. پس اگرچه ما معصوم نیستیم، ولی می‌توانیم با توبه، ظرف دلمان را پاک و پاکیزه نزد خدا ببریم. در روایات آمده که برخی از گناهان در عدم اجابت دعا تأثیر بیشتر دارند که در ذیل به نمونه‌ای از آن‏ها اشاره می‏کنیم. امام سجاد علیه‌السلام فرموده است: «گناهانی که موجب رد شدن دعا می‌شوند عبارت‌اند از: نیت بد، پلیدی باطن، دو رویی با برادران دینی، باور نداشتن اجابت دعا، به تأخیر انداختن نمازهای واجب تا آن زمان که وقتش بگذرد، دوری جستن از نزدیک شدن به خدای بزرگ با کار خیر و دادن صدقه و به‌کارگیری کلمات زشت و ناسزا در گفتار». (6)

6. البته گاهی نیز عدم تلاش مناسب  و متناسب  باعث عدم استجابت دعا می‌شود؛ و در بسیاری خواسته اصلاً تلاشی انجام نمی‌شود و فقط نشسته‌اند و دعا می‌کنند. گاهی تلاش انجام می‌شود، ولی تلاش مناسب و کافی انجام نمی‌شود و در بسیاری دیگر تلاش می‌شود، ولی تلاش مشروع و درست نیست. باید در مورد خواسته‌های خود با متخصصان همان رشته مشورت کنید تا تلاش مناسب و متناسب را بشناسید.

7. می‌بینید که علل عدم استجابت دعا مختلف است و فقط گناه نیست و نباید به‌سرعت فکر کنید که به صلاح نبوده  است. شاید علت دیگری داشته باشد که باید خوب بررسی وجدانی کنید تا بتوانید آرامش بهتری پیدا کنید. با توجه به مطالب بالا شاید درخواسته شما مشکلی نباشد و به صلاح تان باشد و فقط با تأخیر مستجاب شود. توصیه اصلی آن است که اگر به خواسته خود نرسیدید صبر کنید و تسلیم باشید. 
هرکدام از عوامل می‌تواند وجود داشته باشد و شما با تسلیم و صبرتان مأجور خواهید بود. در هر حال برای رفع مشکلات تعقل و تدبر و مشورت با انسان‌های باتجربه و عاقل در بسیاری از موارد به حل مشکلات کمک می‌کند  توصیه می‌شود از مشاورهای قوی و عاقل و باتجربه استفاده کنید تا ریشه‌یابی کنند و بهترین توصیه‌ها برای رفع مشکل را برای تان بگویند.

نتیجه:
هر انسانی خواسته‌ای دارد. اولاً خداوند بخلی در ذاتش نیست و اگر گاهی با دعا خواسته‌ای برآورده نمی‌شود طرف در امتحان و آزمایش قرارگرفته است. علل برآورده نشدن دعا این است که گاهی برآورده شدن دعا معقول نیست. گاهی واقعاً به مصلحت نیست و باید این موضوع را پذیرفت. گاهی دعا مستجاب شده ولی با تأخیر به آن می‌رسیم. گاهی گناه‌ها مانع رسیدن به خواسته‌هاست. گاهی تلاش مناسب یا متناسبی برای رسیدن به خواسته‌ها صورت نگرفته و نمی‌گیرد. توصیه اصلی آن است که اگر به خواسته خود نرسیدید صبر کنید و تسلیم باشید. هرکدام از عوامل می‌تواند وجود داشته باشد و شما با تسلیم و صبرتان مأجور خواهید بود. در هر حال برای رفع مشکلات تعقل و تدبر و مشورت با انسان‌های باتجربه و عاقل در بسیاری از موارد به حل مشکلات کمک می‌کند  توصیه می‌شود از مشاورهای قوی و عاقل و باتجربه استفاده کنید تا ریشه‌یابی کنند و بهترین توصیه‌ها برای رفع مشکل را برای تان بگویند.

 

منابع برای مطالعه بیشتر:
-دعا و اسرار اجابت، حبیب‌الله فرحزاد.
-عبادت و دعا، مرتضی مطهری.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره بقره، آیه 155.
2. امام على بن الحسین علیه‌السلام، صحیفه سجادیه، قم، دفتر نشر الهادى، چاپ: اول، 1376 ش، ص 68.
3. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 352.
4. سوره یونس، آیه ۸۸ و ۸۹.
5. علامه مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 هجرى قمرى؛ ج 70، ص 376.
6. علامه مجلسی، پیشین، ج 70، ص 376. 
 

منظور از مکتب سلیمانی صرفاً شناخت یک فرد نیست، بلکه تمرکز بر دغدغه‌ها و آرمان‌هایی است که در وجود این شخصیت نهادینه شد و از او شخصیتی جهانی ساخت.

پرسش:

شهید سلیمانی چیکار کرد و خصوصیات ایشان در زندگی چه بود که مقام معظم رهبری ایشان را به‌عنوان یک الگو و مکتب معرفی کردند؟ چرا زندگی و راه ایشان به‌عنوان یک مکتب معرفی می‌شود؟

پاسخ:

مقدمه
یکی از اصطلاحاتی که در گفتمان مقام معظم رهبری برای ترسیم خط انقلاب به کار گرفته‌شده، اصطلاح مکتب است. مکتب سلیمانی اشاره به ابعاد شخصیت شهید سلیمانی دارد که می‌تواند به‌عنوان یک الگوی کنشگر به جامعه جهانی اسلام معرفی شود.
تمدن نوین اسلامی

ازجمله موضوعات مهمی که در رابطه با حاکمیت اسلام در جهان، موردتوجه قرار می‌گیرد موضوع تمدن نوین اسلامی است.

در حقیقت جامعه مسلمان باید خود را برای آینده نظام اسلام و بسترسازی ظهور آماده نماید. مردم یک جامعه برای تشکیل تمدن نوین اسلامی نیازمند الگوهایی‌اند تا با تمسک به این الگوها در مسیر تمدن سازی به موفقیت دست یابند. معرفی سیره و سبک زندگی حاج قاسم سلیمانی نه به‌عنوان یک فرد بلکه به‌عنوان یک مکتب نیز باهدف الگوسازی برای تحقق تمدن نوین اسلامی صورت گرفت. وقتی کسی از میان همین مردم و از دلِ همین جامعه به‌عنوان الگو به مردم معرفی شود انگیزه دیگران برای تبعیت از او و گام نهادن در مسیر او بیشتر خواهد شد. مکتب سلیمانی صرفاً یک مکتب سیاسی نیست، بلکه مکتبی تربیتی است چراکه اندیشه او بر بینش، نگرش و روش افراد اثر گذاشته و به عملکرد آن‌ها جهت می‌بخشد.

شخصیت تأثیرگذار

آنچه باعث شد تا رهبری، خط سلیمانی را مکتب معرفی نمایند مؤلفه‌های متعددی است که در وجود این شهید بزرگوار تجمیع شده است. در حقیقت تشکیل تمدن نوین اسلامی نیازمند الگوست و این الگو نیز نیازمند شاخصه‌هایی است که این شاخصه‌ها در وجود شهید سلیمانی به‌عنوان یک شخصیت تأثیرگذار تجلی‌یافته است.

مؤلفه‌های شخصیتی

اگر بخواهیم شخصیت شهید سلیمانی را بررسی کنیم باید سه اصل اساسی در منطق ایشان را مورد دقت قرار دهیم.

1. اصل معرفت و شناخت (بینش)

اولین اصل، اصل معرفت و شناخت است بدین معنا که شهید سلیمانی از حیث معرفت و شناخت به معرفتی عمیق نسبت به خود، خدا، جامعه و جهان رسیده بود و همین شناخت و معرفت بود که از اندیشه او یک مکتب ساخت. خداباوری شهید سلیمانی باعث شده بود تا توحید محوری را معیار تمام امور خویش قرار دهد و ساعت تمام فعالیت‌های فردی، اجتماعی، سیاسی و نظامی خود را بر عقربه آخرت‌گرایی و معاد محوری تنظیم نماید.

2. اصل انگیزه الهی (انگیزش)

هر آنچه رنگ خدا پذیرد هرگز بی‌رنگ نخواهد شد. این‌یک قانون الهی است بدین معنا که اگر انسان قدم در مسیر الهی بگذارد و اخلاص پیشه کند و جز برای کسب رضای الهی هدف دیگری نداشته باشد ماندگار خواهد شد؛ بنابراین دومین مؤلفه از ابعاد شخصیتی شهید سلیمانی را می‌توان انگیزه الهی او دانست. بدین معنا که او به معرفت و شناخت خودرنگی الهی بخشید و تنها برای کسب رضای الهی قدم در این مسیر نهاد. اخلاص از ویژگی‌های بارز و مهم شهید سلیمانی است و می‌توان به‌جرئت گفت که آنچه منجر به ماندگاری شهید در زمان کنونی و برای آیندگان نیز خواهد شد وجود اخلاص در گفتار و عمل اوست. از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و اله نقل‌شده است: «اِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقیقَهُ و ما بلغَ عبدٌ حقیقهَ الاْخلاصِ حَتّی لا یُحِبُّ أَنْ یُحَمد عَلی شَی ءٍ مِنْ عَمَلِه»؛ (1) «به‌درستی که برای هر حقی حقیقتی است و انسان به حقیقت اخلاص نمی‌رسد، مگر اینکه تمجید و ستایش مردم را (بر کارهای خود) دوست نداشته باشد». شهید سلیمانی تنها برای خشنودی خدا قدم برداشت و درحرکتش به‌سوی کمال، تعریف و تمجیدها عامل برانگیزاننده‌ای نبود.

3. اصل عمل و رفتار (کنش)

از دیگر مؤلفه‌های شخصیتی شهید، بُعد عملی، رفتاری و کنشگری اوست که ماحصل تجمیع معرفت و انگیزه است. روحیه‌ی جهادی، انقلابی گری و التزام عملی به دین را می‌توان از مصادیق این مؤلفه دانست.

مجاهد
سبک انتخابی شهید سلیمانی برای حیات خویش، زندگی جهادی بود. مجاهد بودن برای شهید صرفاً به معنی حضور در جبهه‌های جنگ نبود بلکه او به‌واسطه انتخاب این سبک زندگی زمینه رشد و کمال فردی خود را فراهم آورد و استعدادهای معنوی خود را شکوفا نمود. شهید سلیمانی معتقد بود که برای پذیرفته شدن در درگاه الهی باید تلاش کرد و به جهاد دائمی پرداخت به همین دلیل او پای جهاد دائمی خود را به تمام عرصه‌ها اعم از میدان جنگ یا متن زندگی بازنمود.

انتظار و ظهور

انقلاب اسلامی را می‌توان از مقدمات انقلاب جهانی حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دانست. در حقیقت در نگاه شیعه انتظار صرفاً امری احساسی قلمداد نمی‌شود، بلکه منظور از انتظار در نگاه تشیع انتظاری پویاست که خود، بزرگ‌ترین محرک اجتماعی برای تحقق ارزش‌ها و مبارزه با ضد ارزش‌هاست. یکی از ابعاد وجودی شهید سلیمانی عینیت‌بخشی به موضوع پویایی انتظار است. در حقیقت اعتقاد صحیح به فرهنگ انتظار منجر شد تا این شهید بزرگوار باور و نگرش به انتظار را از ذهن و قلب خویش به هنجار و رفتار تبدیل نماید به همین دلیل برای تقویت اعتقاد به انتظار از راهبرد مقاومت بهره برد.

شهید سلیمانی معتقد بود که با تعمیق بخشی به مقاومت می‌توان انتظاری صحیح را رقم زد به همین دلیل از طریق مجاهدت، استقامت ورزی و استکبارستیزی به استقبال انتظار می‌رفت. گره زدن امر انتظار به مقاومت از مهم‌ترین ابعاد وجودی شهید سلیمانی است که از او یک مکتب ساخت.

سایر مؤلفه‌ها

از میان دیگر مؤلفه‌هایی که در شخصیت شهید سلیمانی جلوه گری می‌کند و لزوم مکتبی نگریستن به اندیشه او را روشن می‌نماید می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

-دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی.

-عدم اعتماد به دشمنان.

-خدمت به مردم را وسیله‌ای برای تقرب به خدا می‌دانست.

-مقابله با ظلم و بی‌عدالتی.

- ولایت مداری و اعتماد داشتن به ولی الهی و جایگاه او.

-تهذیب نفس.

-اقتدار در عرصه‌های نظامی.

-آماده‌سازی خود و جامعه برای تحقق حکمرانی مهدوی.

- امید داشتن به نصرت الهی.

-ارزش‌گرایی و اصول مدار بودن.

-شهادت‌طلبی.
-ساده زیستی.

-تکلیف گرایی و وظیفه گرایی.

نتیجه:
زمانی که عملکرد انسان به‌گونه‌ای باشد که از مدار فردیت خارج‌شده و بر عملکرد سایر انسان‌ها تأثیر ایجاد کند تبدیل به یک مکتب می‌شود؛ بنابراین منظور از مکتب سلیمانی صرفاً شناخت یک فرد نیست، بلکه تمرکز بر دغدغه‌ها و آرمان‌هایی است که در وجود این شخصیت نهادینه شد و از او شخصیتی جهانی ساخت. در ایجاد تمدن نوین اسلامی نیازمند نظام سازی بر پایه مبانی دین هستیم؛ بنابراین هرچقدر که شخص از اعتقاد راسخ‌تری برخوردار باشد میزان کنشگری او در جامعه نیز افزون‌تر خواهد بود چراکه احساس مسئولیت بیشتری می‌کند و همین امر به‌نظام سازی در جامعه و تقویت تمدن نوین اسلامی کمک خواهد کرد. شهید سلیمانی به دلیل شخصیت کنشگری که داشت پا را از میدان حرف فراتر نهاده بود و تنها بر بستر عمل حرکت می‌کرد و همین عمل‌گرایی باعث شد تا او نه‌تنها برای زمان حال بلکه برای آیندگان نیز ماندگار شود.

کلمات کلیدی:

مکتب، مکتب سلیمانی، شهید سلیمانی، تمدن نوین اسلامی.

معرفی کتاب برای مطالعه بیشتر:

1. جهاد، شهید و شهادت، مرزبان کریمی.

2. آسیب‌شناسی جامعه منتظر، سید محمد میر تبار.

پی‌نوشت:
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 72، ص 304.

حج به عنوان یکی از دستورات مهم الهی دارای اسرار و رموزی هست که توجه به آن اسرار در اعمال حج باعث می‌گردد که زائر خانه خدا، حج را با معرفت بیشتری انجام دهد.
اسرار حج

پرسش:

لطفاً درباره اسرار عرفانی حج توضیحات بفرمایید؟

پاسخ:

مقدمه:
«حج» در اسلام یکی از عباداتی است که مملو از اسرار و حکمت‌هایی هست که انسان را به تفکّر واداشته و او را به سوی فطرتش رهنمون می‌کند، از این‌رو می‌توان با نگاه به باطن حج تا اندازه‌ای به اعمال پر از رمز و راز حج پی برد.
با توجه به این مقدمه، به بخشی از اسرار اعمال حج می‌پردازیم.
الف: احرام
یکی از اسرار «احرام»، دوری از جمیع معاصی و نفسانیات هست. کسی که در میقات احرام می‌بندد و اموری بر وی حرام می‌گردد، در واقع متعهد می‌شود که همه محرمات الهی را بر خود تحریم کند و برای همیشه آن‌ها را ترک کند و هرگز دست به سوی آن‌ها دراز نکند. (1)
«احرام» که خود سه جزء دارد، هر یک از اجزاء آن نیز دارای اسرار باطنی هست.
1- نیت
سرّ «نیت» اخلاص است. حقیقت اخلاص تصفیه نمودن عمل است از شائبه غیر خدا. خلوص در نیت خشکانیدن آلودگی‌ها و ناپاکی‌های عمل از ریشه است؛ یعنی باید نفسانیت و خودیت را از میان برداشت و دین را برای خدا خالص کرد. «أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ (2) آگاه باشید که برای خداست دین خالص».
2- پوشیدن لباس احرام
زائر خانه خدا به هنگام کنار گذاشتن لباس‌های معمولی، از گناهان خود خارج می‌شود و با پوشیدن لباس احرام، به پوشیدن لباس تقوی روی می‌آورد (3) که «لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ (4) لباس تقوا نیکوترین جامه است».
3- تلبیه
آن گاه که زائرین خانه خدا لباس احرام می‌پوشند و قصد حضور در درگاه حضرت حق را دارند، باید در میقات «لبیک» بگویند؛ یعنی این ذکر را بر زبان خود جاری سازند: «لَبَّیْکَ‏ اللَّهُمَ‏ لَبَّیْکَ‏ لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَهَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لَا شَرِیکَ لَک‏» (5) و این خداوند است که آن‌ها را فرامی‌خواند و برای آن‌ها دعوت نامه‌ای ارسال می‌کند و لبیک، پاسخ مثبتی است که مهمانان حضرت حق به دعوت خدا می‌دهند. امام رضا علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند:
«انَّ النَّاسَ إِذَا أَحْرَمُوا نَادَاهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ عِبَادِی‏ وَ إِمَائِی‏ لَأُحَرِّمَنَّکُمْ عَلَى النَّارِ کَمَا أَحْرَمْتُمْ لِی فَقَوْلُهُمْ لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ إِجَابَهٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نِدَائِهِ لَهُمْ (6) وقتی مردم احرام ببندند، خداوند متعال ندایشان می‌دهد و می‌گوید: ای بندگان و کنیزان من! بدن شما را بر آتش حرام خواهم کرد، آن گونه که شما به خاطر من احرام بستید. آن گاه مردم به عنوان اجابت خداوند متعال که آنان را نداد داد، می‌گویند: لبیک، خدایا لبیک».
ب: طواف
در «طواف» باید هفت دور (شوط) گرد کعبه چرخید. برای هفت دور طواف وجوهی از لطایف عرفانی بیان شده است. به عنوان نمونه برخی از اهل معرفت بیان می‌کنند که آدمی دارای هفت اخلاق رذیله است که گاهی از آن تعبیر به «هفت شوط حجاب» می‌شود. اخلاق رذیله عبارت‌اند از: عجب، کبر، حسد، حرص، بخل، غضب و شهوت و زائر خانه خدا باید آن‌ها را زایل و به جای آن هفت اخلاق حمیده را جایگزین کند که عبارت‌اند از: علم، حکمت، عفت، شجاعت، عدالت، کرم و تواضع. (7)
در واقع وی با هر دوری که به گرد کعبه می‌زند، در صدد است که یکی از آن رذائل را از بین ببرد.
ج: نماز طواف
بعد از اتمام طواف، دو رکعت نماز طواف پشت مقام ابراهیم علیه‌السلام خوانده می‌شود و بیانگر این است که رسیدن به قرب حق و وصال او، نیازمند راهنما و ارائه کننده صراط مستقیم است و بدون آن، آدمی به بیراهه می‌رود و سعی‌اش تباه می‌شود. (8)
د: سعی
«مسعی» محبوب‌ترین محدوده‌ای است که در حج وجود دارد و این محبوبیت راز و رمزی دارد که امام صادق علیه‌السلام به آن اشاره می‌فرمایند: «مَا مِنْ بُقْعَهٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْمَسْعَى لِأَنَّهُ یُذِلُ‏ فِیهَا کُلَ‏ جَبَّارٍ (9) نزد خداوند، هیچ بقعه‌ای محبوب‌تر از محل سعی نیست، زیرا هر گردنکشی را در آن خوار می‌یابد».
«جبار» و «متکبر» دو اسم از اسامی الهی است که مختص به ذات حق‌اند و احدی از انسان‌ها نباید بر این دو اسم خود را شریک خدا کند. خدای سبحان با خلق و خوی فرعونی نظر عنایت ندارد و با فرعون و فرعونیان تاریخ، مبارزه‌ای سرسخت داشته است. از این‌رو سعی بین صفا و مروه، گردن گردنکشان را می‌شکند و خلق و خوی عصیان گری را می سوزاند. (10)
ه: حلق و تقصیر
یکی از اسرار تراشیدن سر (حلق)، یا کوتاه کردن مقداری موی یا ناخن (تقصیر)، قطع علایق و رهایی از تعلقات مادی و دنیوی است. مو یا ناخن که سبب زینت است، ممکن است انسان را به خود وابسته کند! حج‌گزار با تراشیدن سر، یا کوتاه کردن می یا ناخن، خود را از این وابستگی رها می‌سازد و از این علاقه و علقه آزاد می‌شود. بر این اساس «حلق» و «تقصیر» تمرین و آمادگی برای قطع تعلق به دنیا و امتیازات و شئون آن است. (11)
ز: وقوف در عرفات
اسرار وقوف در «عرفات» فراوان است. به عنوان نمونه حج‌گزار باید در آن جا بر این نکته عارف شود که خدای سبحان، به نهان و آشکار و صحیفه قلب او و رازهای آن و حتی آنچه برای خود او روشن نیست و به طور ناخود آگاه در زوایای روح او می‌گذرد، آگاه است؛ یعنی، سرزمین عرفات محل ادراک و شهود مضمون آیه «وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَی (12) و اگر به آواز بلند یا آهسته سخن‌گویی (یکسان است که) همانا خدا بر نهان و مخفی‌ترین امور جهان کاملاً آگاه است». است و انسان اگر بداند که قلبش در مشهد و محضر حق است؛ همان‌ طور که خود را به گناهان جوارحی (ظاهری) نمی‌آلاید؛ گناه جوانحی (درونی) نیز نمی‌کند و قلبش را از خاطرات آلوده تنزیه (پاک) می‌سازد. (13)
ح: مشعر
از اسرار وقوف در «مشعر»، کسب تقوی و پرهیزگاری است. استاد جوادی آملی در این زمینه می‌فرمایند: «راز وقوف و بیتوته در مشعرالحرام، این است که حج‌گزار قلب خود را با شعار تقوا آگاه کرده، پرهیزگاری و خوف از خداوند را شعار دل خود قرار دهد. تا قلب او با تقوا شناخته شود که شعار هر قومی، معرف آن قوم است؛ بنابراین اگرچه تقوا در همه مناسک حج مطرح است، لیکن تجلی ویژه آن هنگام وقوف در مشعرالحرام، مشهود واقفان بر اسرار است». (14)
ط: منی
با توجه به این که انسان دو دشمن دارد: 1- شیطان به عنوان دشمن بیرونی 2- نفس اماره به عنوان دشمن درونی، زائر خانه خدا در سرزمین «منی» با هر دو دشمن یک مبارزه نمادین دارد. با «سنگ زدن» و «رمی جمرات» مبارزه با شیطان را نشان می‌دهد. چنانچه مرحوم فیض کاشانی در این زمینه می‌فرمایند: «تو باید با جدیت و کوشش در رمى او را از پیش خود برانى و دماغش را به خاک بمالى و بدانى که تو در ظاهر سنگ به سوى‏ عقبه‏ مى‏اندازى، امّا در واقع سنگ را بر چهره شیطان مى‏زنى و پشت او را مى‏شکنى، زیرا خوارى و مقهوریّت شیطان جز با تعظیم و امتثال امر الهى و به مجرّد فرمان او بى ‏آن که عقل و نفس در آن دخالتى کنند حاصل نمى‏شود». (15)
با «قربانی» کردن نیز به مبارزه با نفس اماره می‌رود و هوای نفس خویش را ذبح می‌کند. همچنین «قربانی» رمز ایثار و از خود گذشتگی در ابعاد مختلف، دادن داشته‌ها در راه معبود و فداکاری مالی، جانی، روحی و در راه او است. ابراهیم وار بودن در پیشگاه الهی و گذشتن از فرزند، مقام، موقعیت، شغل، آبرو، پول و روح و حکمت قربانی است. قربانی انسان، نشانه این است که تا سر حد گذشت و ایثار از همه چیز، در راه خدا آماده و حاضر است و اگر به این مرحله برسد، چیزهایی که سخت مورد علاقه او است، مانع خدا پرستی او می‌گردد. پس در دل می‌گوید: ای خدای من! همچنان که این قربانی را درراه تو می‌دهم؛ حاضرم بدون هرگونه سستی و تعلّل، از همه چیز خود بگذرم و حتّی خون خود را برای دفاع از دین تقدیم کنم. (16)
نتیجه:
حج به عنوان یکی از دستورات مهم الهی دارای اسرار و رموزی هست که توجه به آن اسرار در احرام، طواف، نماز طواف، سعی، حلق، وقوف در عرفات، مشعر و منی، رمی و قربانی، باعث می‌گردد که زائر خانه خدا، حج را با معرفت بیشتری انجام دهد.
کلمات کلیدی:
حج، اسرار، ظاهر، باطن.
منابع جهت مطالعه:
1. جرعه‌ای از صهبای حج، عبدالله جوادی آملی.
2. اسرار عرفانی عمره، محمدتقی فعالی.
3. پیش درآمدی بر فرهنگ‌نامه اسرار و معارف حج، حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت.
پی‌نوشت‌ها:
1. ر. ک: سید حیدر آملى‏، أنوارالحقیقه و أطوار الطریقه و أسرارالشریعه، نورعلی نور، قم، 1382، ص 687.
2. زمر، آیه 3.
3. ر.ک: فعالی، محمدتقی، اسرارعرفانی عمره، موسسه فرهنگی هنری مشعر، تهران، 1387، ص 108.
4. اعراف، سوره 26.
5. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، (ط- الإسلامیه)، دارالکتب الإسلامیه، تهران‏،1407 ق‏، ج 4، ص 250.
6. ابن‌بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، قم‏،1413 ق، ج 2، ص 196.
7. ر. ک: سید حیدر آملى‏، انوارالحقیقه و اطوارالطریقه و اسرارالشریعه، نورعلی نور، قم، 1382، ص 688.
8. حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، پیش درآمدی بر فرهنگ‌نامه اسرار و معارف حج، تهران، مشعر، 1387، ج 1، ص 217.
9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، (ط- الإسلامیه)، دارالکتب الإسلامیه، تهران‏،1407 ق‏، ج 4، ص 434.
10. ر.ک: فعالی، محمدتقی، اسرارعرفانی عمره، موسسه فرهنگی هنری مشعر، تهران، 1387، ص 174.
11. حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، پیش درآمدی بر فرهنگ‌نامه اسرار و معارف حج، تهران، مشعر، 1387، ج 1، ص 280.
12. طه، سوره 7.
13. جوادی آملی، عبدالله، جرعه‌ای از صهبای حج، مشعر، تهران، 1389، ص 204.
14. همان، 215.
15. فیض کاشانى، محسن / سید محمدصادق عارف‏، راه روشن، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى‏، مشهد،1372، چاپ اول، ج 2، ص 280.
16. حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در امور حج و زیارت، پیش درآمدی بر فرهنگ‌نامه اسرار و معارف حج، تهران، مشعر، 1387، ج 1، ص 266.
 

منظور از به روز كردن مسایل تربیتی در مقایسه با آیات قرآنی چیست ؟
خداوند در آیات متعددی تزكیه و پرورش را بر آموزش مقدم داشته است و در آیات مختلفی به روش های مهم تربیتی اشاره نموده است كه شما باید از آن در زندگی به كار گیری ...

منظور از به روز كردن مسایل تربیتی در مقایسه با آیات قرآنی چیست ؟ لطفا بطور كامل توضیح فرمایید

اول این كه سؤال شما كاملا شفاف و مشخص نیست كه امید است در نامه های بعدی سؤال خودتان را مشخص تر بیان كنید.

دوم این كه فرض ما این است كه منظور شما این باشد كه در قرآن مجید آیاتی را كه به بحث تزكیه و پرورش اشاره می كند، در مسائل تربیتی مطرح نمایید.

قرآن كريم، كتاب انسان سازي است. اين بحر بيكران علم و معرفت و كتاب جاويد حضرت حق تعالي، سرشار از روش هاي متعدد تربيتي براي كمال انسان است. از این رو، در پاسخ به سؤال شما باید گفت كه برای این كه مسائل تربیتی در راه حقیقی و الهی قرار گیرد و از مبانی غرب خارج گردد و از روش ها و آموزه های قرآنی استفاده شود، باید از آن ها در این راستا استفاده گردد یا به زبان ساده و همه فهم به مردم بیان گردد.

خداوند در آیات متعددی تزكیه و پرورش را بر آموزش مقدم داشته است (1) و در آیات مختلفی به روش های مهم تربیتی اشاره نموده است كه شما باید از آن در زندگی به كار گیرید:

1. خداوند در آيات بسياري خود را به عنوان رب العالمين معرفي مي كند كه به معناي پرورش دهنده است. خداوند افزون بر آفريدگاري، به نقش پروردگاري نيز توجه مي دهد؛ زيرا پروردگاري به معناي تربيت و پرورش هر آفريده اي به گونه اي است تا به كمال شايسته و لايق خويش دست يابد. اين روش ها شامل مجموعه اي از كنش ها و واكنش هاي تكويني و يا آموزه هاي دستوري است. روش هايي كه مي توان آن را از حوزه فتنه ها و بلاها و ابتلائات تا حوزه هاي امتحان و آزمايش و مانند آن ردگيري و شناسايي كرد.

2. در قرآن داستان هايي از پيامبران گزارش شده است كه آنان براي ترویج رفتارهاي اجتماعي و كمال يابي به سراغ ديگراني رفته اند كه به نظر ايشان الگوهاي عيني و عملي بودند. اكتسابي بودن رفتارها و هنجارهاي اجتماعي عامل مهمي است كه مردمان را به سوي استاداني رهنمون مي سازد كه مي توانند آدمي را در ايجاد و يا تصحيح رفتارهاي درست اجتماعي ياري رسانند.

تغيير رفتاري، تنها اختصاص به زمان خاصي ندارد و انسان در هر سن و يا سطح علمي باشد، نيازمند بهره گيري از دانش هاي رفتاري و مربيان و استاداني است كه بتوانند با كنترل و نظارت نزديك رفتاري آن را شناسايي و ارزيابي و تحليل خود را از رفتار بيان دارند. به سخن ديگر، اگرچه آدمي در برخي از سنين به سادگي و آساني مي تواند رفتارهاي خويش را بازسازي و تصحيح نمايد و يا در سطوح علمي و سني پايين تر نيازمندي بيش تري به آموزش و تربيت دارد، ولي نياز به استاد و آموزش و پرورش اختصاصي به سن و يا سطح خاص علمي ندارد و انسان همواره بايد نيازمندي خويش را به آموزش و پرورش تقويت كند.

اگر به روش حضرت خضر (ع) نيز توجه شود اين گونه بوده است كه وي به جاي اين كه آموزش رشدي خويش را به مجموعه اي از دانش هاي مفهومي و انتقال آن به شكل علم حصولي اكتفا و بسنده كند، حضرت موسي (ع) را با خود به ميان جامعه مي برد و در عمل هم خود كارها و رفتارهاي خاص آموزشي را در پيش مي گيرد و هم شاگرد را به كار عملي وادار مي سازد. در داستاني كه قرآن گزارش مي كند، حضرت موسي (ع) ناچار مي شود كه تن به كار سپارد و كارگري مجاني و رايگان بكند و بي مزدي به دستور استاد ديواري را بنا گذارد. اين پرورش عملي بود كه روش خضري (ع) نام دارد و حضرت موسي (ع) از آن به آموزش و پرورش رشدي و الهي ياد مي كند. (2)

 

پی نوشت ها:

1. آل عمران (3)، آیه 164؛ جمعه (62)، آیه 2.

2. كهف (82)، آیات 60-82.

ابتدا باید از آباد بودن آخرتمان به اندازه کافی مطمئن شویم، سپس طلب مرگ کنیم.
مرگ

پاسخ اجمالی:

طلب مرگ به خودی خود گناه نیست، اما باید دقت کرد علت طلب مرگ چه می تواند باشد؟ اگر طلب مرگ برای رهایی از مشکلات و سختی های موجود است، آیا اعمال ما به گونه ای بوده که مرگ مرحله ای برای رسیدن به آرامش و رهایی از آن مشکلات باشد یا اینکه نیاز است تا جایی که می توانیم از مزرعه دنیا برای آخرتمان سود بیشتری ذخیره کنیم؟

پاسخ تفصیلی:

گاهی انسان به خاطر ضعف، ناامیدی و ناتوانی و بی‌حوصله شدن طلب مرگ می‌کند و شکیبایی و پایداری را در مقابل سختی‌ها و کشاکش‌های روزگار از دست داده است و از این جهت مرگ را کانون آرامش و رهایی خود می‌بیند، چنین کسی باید خوب دقت کند، که آیا اعمالش به گونه ای بوده است که مرگ برای او کانون آرامش و رهایی باشد؟ یا اینکه فقط تلاش می کند از چاله ای که در آن افتاده، بیرون بیاید، اگر چه خروج از چاله فرو افتادن در چاه باشد!

از این روست که مولای متقیان علی (ع) می فرمایند: «وَأَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَمَا بَعْدَ الْمَوتِ، وَلاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْط وَثِیق؛ [۱] بسیار به یاد مرگ و منزلهاى پس از آن باش، امّا هرگز آرزوى مرگ مكن مگر آنگاه كه صددرصد به رضایت الهى مطمئن باشى.»

طبیعتا مومن، با مرگ از زندان به بوستانی آباد وارد می شود. امام حسین (ع) می فرمایند: «دنیا زندان مؤمن و بهشت كافر است! مرگ براى مؤمنین یك پلى میباشد كه كه ایشان بوسیله آن وارد بهشت خود میشوند و براى كفار یك پلى میباشد كه بواسطه آن داخل جهنم خود میگردند.»[۲] بنابراین برای مومن مرگ خواستنی و دوست داشتنی است، حضرت علی (ع) می فرمایند: «پسر ابى طالب مانوس‌تر است بمرگ از كودك به پستان مادرش.»[۳]

و قرآن نیز، طلب مرگ را معیار و محکی برای اثبات ادعای جایگاه عالی در نزد خدا بیان می کند: «إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المْوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ؛ [جمعه/۶] اگر مى‌پندارید كه شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس آرزوى مرگ كنید اگر راستگویید (تا به جوار رحمت و نعمت دوست برسید)»

پس با این معیار، روشن می شود که ابتدا باید از آباد بودن آخرتمان به اندازه کافی مطمئن شویم، سپس چنین ادعایی کنیم و البته اگر می توانیم آخرت را بیش از پیش آباد کنیم، باید دعایمان درخواست عمر طولانی از خدای متعال باشد. چون دنیا مانند مزرعه‌ای است که در آن کشت نمود، تا در آخرت محصولی برای برداشت داشته باشیم. و برای داشتن محصول بیشتر، باید کشت بیشتری داشته باشیم. و از همین جهت عمر طولانی برای اولیاء الهی خواستنی است:

حضرت علی (ع) می فرمایند: «دنیا محل سجده پیامبران مى‌باشد، و وحى خداوند بر زمین فرود آمده است، فرشتگان در دنیا نماز گزارده‌ اند و دوستان خداوند در زمین سكونت كرده و در آن به تجارت پرداخته‌ اند، آنها در دنیا كسب رحمت كردند و بهشت را سود بردند.»[۴] با این نوع دیدگاه نباید کم طاقتی کرد، و تا آن جا که می توان باید از این بازار سود بیشتری به دست آورد. و مذمت بی جای دنیا، و کم طاقتی عمل درستی نیست.

البته کسی که از دست دادن مطامع دنیوی و امور مادی سبب شده، که دچار ناامیدی شود و طلب مرگ کند، او مرگ را انتقال به باغ و بوستان نمی داند. بلکه مرگ را پوسیدن می داند و تصور می کند که راه نجات او در این است! اما هیهات هیهات که مرگ پوسیدن نیست. بلکه صرفا یک انتقال است. انتقالی که خوب یا بد بودنش در گرو اعمال ماست. و آن کس که از دست دادن مطامع دنیوی آنچنان او را به ناامیدی می کشاند، که طلب مرگ می کند، نمی تواند انتقال خوبی داشته باشد. و باید از مرگ گریزان باشد. چون چنین کسی دل در گرو دنیای فریبنده دارد که او را فرسنگ ها از نجات دور کرده است.

[۱]. نامه ۶۹ نهچ ابلاغه.

[۲]. بحار الأنوار، ج‌۴۴، ص: ۲۹۷.

[۳]. بحار الأنوار، ج‌۷۱، ص: ۵۷.

[۴]. بحار الأنوار، ج‌۷۰، ص: ۱۰۰.

با عرض سلام وخسته نباشيد ايام ماه مبارک رمضان را به شما تبريک عرض ميکنم و از شما بزرگواران التماس دعا دارم بنا به حکمت 440نهج البلاغه حضرت علي فرموده که(خواب ديدن ها چه بسا تصميم هاي روز را نقش بر آب کرده است) که سعدي اين مطلب را اينگونه بيان کرده خواب نوشين بامداد رحيل باز دارد پياده را ز سبيل مفهوم عبارات فوق چيست بااين مطالب فوق پس خوابها يا همان روياي صادقه که انسان ميبيندچه مي شود سوال ديگري که از شما بزرگواران داشتم اين بود که براي روياي صادقه که از آينه خبر ميدهد آيا زمان و شرايط خواستي دارد واگر هر وقت خواب آينده را ببينيم به منزله اين است که اين خواب روياي صادقه است با تشکر فراوان ازشما عزيزان و بزرگواراني که شبه ها و سوالات مردم را پاسخ ميدهيد

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
رؤيا و خواب ديدن، هميشه از مسائلى بوده كه فكر افراد عادى و دانشمندان را از جهات مختلفى به خود جلب كرده است.
از آيات متعدد قرآن کريم مي توان استفاده کرد كه حداقل، پاره‏ اى از رؤياها صادقه و انعكاسى از آينده دور يا نزديك مى‏باشد. نظيرخواب حضرت يوسف و خواب عزيز مصر و رؤياى پيغمبر اکرم(ص) و خواب ابراهيم (ع ) .
در روايتى از پيامبر مى‏خوانيم :« الرؤيا ثلاثة بشرى من الله و تحزين من الشيطان و الذى يحدث به الانسان نفسه فيراه فى منامه ؛
خواب و رؤيا سه گونه است: گاهى منشأ الهي دارد و بشارتى از جانب خداوند است.گاهي ناشي از القاي شيطان و زمينه ساز غم و اندوه از سوى او است . گاه نيز مسائلى است كه انسان در فكر خود مى‏پروراند و به اصطلاح حديث نفس است».
يعني آرزوها و دل مشغولي ها و يا بيم و اميد و ميل هاي انسان است که به نمايش گذاشته مي شود. (1)
روشن است كه خواب هاى شيطانى چيزى نيست كه تعبير داشته باشد، اما خواب هاى رحمانى كه جنبه بشارت دارد ، بايد خوابى باشد كه از حادثه اي در آينده پرده بردارد.
خواب و رؤيا بر چند قسم است:
1 - خواب­هاى مربوط به گذشته زندگى و اميال و آرزوها ست كه بخش مهمى از خواب­هاى انسان را تشكيل مي­دهد .
2 - خواب­هاى پريشان و نامفهوم كه معلول فعاليت توهم و خيال است(اگر چه ممكن است انگيزه‏هاى روانى داشته باشد).
3 - خواب هائى كه مربوط به آينده است و از آن گواهى مى‏دهد.
خواب­هاى مربوط به زندگى گذشته و جان گرفتن و تجسم صحنه‏هائى كه انسان در طول زندگى خود ديده است، تعبير خاصى ندارند، همچنين خواب­هاى پريشان و به اصطلاح اضغاث احلام كه نتيجه افكار پريشان، و همانند افكارى است كه انسان در حال تب و هذيان پيدا مي­كند، نيز تعبير خاصى نسبت به مسائل آينده زندگى نمي­تواند داشته باشد.
اما خواب­هاى مربوط به آينده دو گونه است، قسمتى،خواب­ها صريح و روشن مى‏باشند كه به هيچ وجه تعبيرى نمى‏خواهند و بدون كمترين تفاوتى در آينده دور يا نزديك تحقق مى‏پذيرد.
دوم: خواب­هائى است كه در عين حكايت از حوادث آينده بر اثر عوامل خاص ذهنى و روحى تغيير شكل يافته و نيازمند به تعبير است.
رؤيا از جهت آنچه كه انسان در خواب مي بيند و از حيث مقام و مرتبه وجودي انسان كه گيرنده و دريافت كننده آن صورت ها مي باشد، داراي اقسامي است :
1- خوابي كه بسته به نوع مزاج بدني انسان يا خلقيات وي، مستند به اسباب خارجي طبيعي، مزاجي و يا اسباب داخلي يا اخلاقي و روحي انسان مي باشد مثلا" گفته شده كسي كه مزاجش گرم است، حركاتش مشوش و مضطرب بوده، خواب او هم پر از اضطراب است. اين خواب آشفته مستند به مزاج بدني خواب بيننده مي باشد. يا اگر كسي ، انساني يا کاري را خيلي دوست داشته باشد، آن را در خواب مي بيند و يا نسبت به شخصي بغض و عداوت زياد دارد ،در خواب با او جدال مي كند. اين جدال و آن همراهي ، مستند به خلقيات و ملكات اخلاقي انسان است.
2- خوابي كه به حوادث خارج از مسائل و مزاجي و خلقي، مربوط است .در اين نوع خواب نفس انساني از عالم دنيوي گذشته و با توجه به همگوني كه با عالم مثال و عقل دارد، با آن دو مرتبط مي گردد .اين نوع خواب گاهي صريح و واضح است و تعبيرش آسان مي باشد مانند خواب حضرت ابراهيم در كشتن فرزندش حضرت اسماعيل . گاهي غيرصريح و روشن است كه ارجاع آن خواب به معناي اصلي خود مشكل و سخت است مانند خواب حضرت يوسف (ع ). در مواردي خواب غيرصريح است كه از اين نوع خواب به (اضغاث احلام) ياد مي كنند، يعني خواب هاي پريشان و آشفته .
خواب­ها از جهات ديگر به اقسام گوناگوني تقسيم مي شود: برخي از رؤياها ناشي از تأثير اسباب و عوامل خارجي مانند گرما و سرما و يا عوامل داخلي مثل مريضي و وضع مزاج و پر بودن معده و ناراحتي هاي روحي و غير آن، روي قوه متخيله انسان و در نتيجه درچگونگي رؤيا و خواب مؤثر است. همچنين اخلاق و خصوصيات انساني تأثير زيادي در نوع تخيل دارد مانند اين که کسي يا چيزي و يا کاري را زياد و بيش از حد دوست داشتن .
البته اغلب خواب­ها ناشي از تخيلات نفساني است که برآمده از تأثير اسباب و عوامل خارجي يا داخلي است که در حقيقت حاکي از کيفيت عمل و اثر اين اسباب است .
-زمان خواب ديدن مثل سرشب يا وسط شب يا آخر شب يا بعد از نماز صبح نيز درچگو نگي رؤيا و صدق و کذب آن تأثير مي گذارد. معمولاً خواب‏هاى صادقه بعد از نيمه‏ شب تا پيش از اذان صبح مى‏باشد . خواب‏هاى بعد از نماز صبح غالبا قابل تعبير نيست، اگر چه با توجه به وضعيت جسمي و روحي متفاوت افراد نمي توان گفت هيچ يک از رؤياهاي بعد از صبح تعبير ندارد . حتى فصل‏هاى سال هم در تعبيرخواب تأثير دارد؛ مثلاً فردى در پاييز ببيند كه درختان ميوه كرده است، دلالت بر ضرر وى دارد . اگر هنگام بهار همين رؤيا را ببيند، دلالت بر منفعت او دارد. حتى شغل کسي كه خواب مى‏بيند، تأثير دارد، مثلاً اگر كاسب خواب ببيند كاسه شير مى‏نوشد ،دلالت بر كسب مال دارد؛ ولى اگر دانشجو و طالب علم چنين خوابى ببيند، دلالت به تحصيل علم دارد و... .
ابوبصير از امام صادق‌پرسيد: آيا خواب راست و دروغ هر دو يك منشأ دارد؟ حضرت فرمود: "درست است (با اين تفاوت كه‌) رؤياي دروغ و خلاف واقع را انسان در آغاز شب كه هنگام تسلط (شياطين‌) رانده شده و نابكار است مي‌بيند. اين گونه رؤياها تخيلات آدمي است كه دروغ و غير واقعي و بي‌فايده مي‌باشد. اما رؤياي صادق را بعد از گذشت دو سوم شب كه فرشتگان فرود مي‌آيند و آن پيش از سحر است مي‌بيند. اين گونه رؤياها راستند و به خواست خدا تحقق مي‌يابند مگر آن كه بيننده خواب جنب يا ناپاك خوابيده باشد و خدا را چنان كه شايسته است‌، ياد نكرده باشد. در اين صورت رؤيا، مختلف و با درنگ و تأخير تحقق مي‌يابد."0(2) ‌
بنا بر اين تشخيص اين كه چه خوابى صادقه است، كار دشوارى است .علم تعبيرخواب ، علمي افاضي و الهامي است .خداوند به هر کسي به تناسب صفاي باطنش ، تمام يا قسمتي از آن را افاضه وعنايت مي کند .
اگر در مورد خواب و مسائل مربوط به آن به اطلاعات بيش ترى نياز داريد، مى‏توانيد به اين کتاب ها مراجعه کنيد :
1-كتاب معاد و جهان پس از مرگ نوشته آية الله مكارم شيرازى، ص 285
2 خواب و نشان هاي آن، اثر استاد محمد شجاعي، تدوين محمدرضا كاشفي
3-ترجمه ميزان الحکمه ، ج 4،ص1930 (مترجم آقاي شيخي )

پي‌نوشت‌ها:
1. تفسير الميزان، عربى، ج 10، ص 100؛ ميزان الحكمه، ج 4، ص 16، انتشارات مكتبه الاعلام الاسلامي.
2. روضه کافي ،کليني ،ج 8،ص91،ح 62 ؛مرأه العقول،ج 25،ص250.

من دارای فوق لیسانس مهندسی شیمی هستم. بسیار تمایل دارم در مسائل دینی تحصیل کنم ولی نمیدانم روش آن چیست و آیا می توان از اول در علومی مانند اخلاق تحصیل کرد؟ آیا روش تحصیل غیر حضوری در این رشته ها وجود دارد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
شما برادر عزيز بايد هدف تان را نسبت به تحصيلات حوزوي بسيار شفاف کنيد. اگر هدف تان رسيدن به کمال اخلاقي است، مي توانيد در کنار تحصيلات دانشگاهي خودتان از طريق منابع مانند کتب اخلاقي، راديو معارف و استفاده از سخنراني‌هاي اساتيد اخلاق اين خلأ و کمبود اخلاقي را جبران کنيد. دانشکده دار الحديث رشته اي قرآني و حديثي به صورت مجازي دارد که مي توانيد از آن استفاده کنيد . اما اگر قصدتان ادامه تحصيل در حوزه است ، حوزه برنامه غير حضوري ندارد.با اتمام دوره تحصيل دانشگاه مي‌توانيد در دوره مخصوصي که براي فارغ التحصيلان دانشگاه در مدرسه معصوميه حوزه علميه قم تشکيل شده ،شرکت کنيد .در اين مدرسه براي فارغ التحصيلان دانشگاه برنامه خاصي قرار داده‌اند تا سريع تر از بقيه طلاب، دروس حوزوي را فرا بگيرند. مجله‌اي به نام «خشت اول» چاپ شده که درباره طلابي است که پس از اخذ مدارک دانشگاهي وارد حوزه شده‌اند. اين مجله را بخوانيد و تا با آگاهي از شرايط و فرصت‌ها و تنگناها و چالش انتخاب خوبي داشته باشيد.
موفق باشيد.

سلام در منزل با تعداد زیادی مورچه مواجه ایم و همیشه به خاطر کشتن آنها دچار عذاب وجدان آیا کشتن این حشرات گناه دارد؟

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر حيوانات آزار دهنده هستند ،به گونه اي که آسايش و آرامش را از شما سلب کرده باشند ، کشتن آن ها اشکال ندارد .

سلام و عرض خسته نباشید راه زیاد کردن رزق و روزی چیست؟جوری که پول از در و دیوار بریزه؟علاوه بر تلاش و کوشش از طریق کار و فعالیت آیا ذکر و دعایی در این رابطه داریم؟و اصولا چرا در دنیا عده ای پولدار و غنی هستند و زندگی راحتی دارند و عده ای در سختی؟آیا خداوند حکمتی داشته؟گفته میشه که گناه روزی را کم میکند پس چرا پیدا میشوند کسانی که توی گناه تا خرخره فرو رفته اند اما همچنان پولدار؟ما چه کار کنیم که پولدار شویم؟بی نهایت سپاسگذارم..موفق باشید

پاسخ: با سلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز
رزق و روزي بر دو قسم مي‌باشد:
1 . رزق و روزي که همچون سايه ما را تعقيب مي‌کند و براي ما مشخص و مقدّر گرديده است که به آن رزق محتوم و طالب گفته مي‌شود.
اين نوع از رزق نيازي به تلاش و کوشش ندارد و از مقدّرات الهي براي شخص مي‌باشد.
اين گونه رزق از طرف خداوند مقدّر شده و در هر شرايطي به انسان مي‌رسد.
رزق مقسوم، برات است نباشي مغموم در سر و عده وصول است برات مقسوم
ما و اين رزق مقدّر پي هم مي‌گرديم تا کجا دست بيابيم به وقت معلوم(1)
خداي تعالي مي‌فرمايد: هيچ جنبنده اي نيست مگر اين که رزق و روزي او بر عهده خدا است.(2) که اين همان روزي است که خدا تضمين نموده است که به همه مخلوقات تعلق مي‌گيرد تا بتوانند به وجود و بقاي خود ادامه دهند. اين روزي قابل کم و زيادي و تحول نيست و حرص آدم آن را افزايش نمي‌دهد، همان طور که تنبلي باعث کاهش آن نمي‌شود. رسول خدا فرمود: حرص حريص رزق را بيش تر نمي‌کند و تنبلي تنبل آن را کم نمي‌کند.(3)
2 . مقدر بودن روزي به معناي آن نيست که انسان سعي و تلاش نکند و روزي مطلوب همان رزق و روزي است که با سعي و تلاش و فعاليت انسان به دست مي‌آيد و تا انسان تلاش نکند، حاصل نمي‌شود. يکي از عوامل کمي و زيادي اين روزي، تلاش انسان مي‌باشد. اگر تلاش و کوشش انساني صورت نپذيرد، به آن دست نمي‌يابد. اين مطالب شرح حديثي از امام علي(ع) مي‌باشد که فرمود: روزي بر دو قسم است: آن که تو را مي‌خواهد و طالب تو است و آن که تو او را مي‌جويي و مطلوب تو است. کسي که دنيا را خواهد، مرگ نيز او را مي‌طلبد تا از دنيا بيرونش کند. کسي که آخرت خواهد، دنيا او را مي‌طلبد تا روزي او را به تمام پردازد.(4)
بنابر اين هميشه موفقيت و کاميابي در کارهاي از جمله زيادي در رزق و روزي بسته به آشنايي و شناخت عوامل آن است، زيرا اطلاع و آگاهي از راه‌هاي کسب رزق و روزي، در توسعه آن عامل اوّل به شمارمي‌آيد. پس از شناخت، پيگيري و کوشش و کنار گذاشتن سستي و تنبلي در راه هدف است که در مجموعه آيات و روايات بر آن تأکيد و سفارش شده ؛ بنابر اين روشن است که تنبلي و سستي از رزق و روزي انسان مي‌کاهد اما سعي و تلاش بر آن مي‌افزايد، زيرا خداوند براي هر چيزي اسبابي قرار داده، مهم‌ترين سببي که خداوند براي روزي مقرر نموده، سعي و تلاش است.
در عين حال، از روايات بر مي‌آيد که علاوه بر تلاش انسان اموري از جمله دعا مي‌تواند در زيادي رزق مؤثر باشد، مانند: خوب همسايه‌داري کردن ، وضو داشتن(5)، صله رحم به خصوص با پدر و مادر(6).
برخي از سوره‌هايي که در روايات اسلامي براي زياد شدن رزق و روزي توصيه شده عبارتند از:
1. سورة واقعه‌؛ امام صادق‌(ع) مي‌فرمايد: کسي که هر شب سوره واقعه را بخواند....در دنيا سختي‌، فقر، نيازمندي و آفتي از آفت دنيا را نمي‌بيند و از دوستان حضرت علي‌(ع) مي‌شود...(7)
2. سوره همزه‌؛ امام صادق(ع) ‌مي‌فرمايد: هر کس سوره همزه را در نمازي واجب بخواند، فقر از او دور مي‌شود و روزي بر او روي مي‌آورد...(8)
3. ليل‌؛ پيامبر اکرم‌(ص) مي‌فرمايد: هر کس سوره ليل را بخواند ،خداوند آن قدر به او عطا مي‌کند تا راضي شود و او را به سختي نيندازد و برايش آسان مي‌گيرد.(9)
4. مزمل‌؛ رسول اکرم‌(ص) مي‌فرمايد: هر کس سوره مزمل را بخواند، در دنيا و آخرت سختي از او برداشته مي شود.(10)
5. ذاريات‌؛ امام صادق‌(ع) مي‌فرمايد: هر کس سوره ذاريات را روز يا شب بخواند، خداوند وضع زندگي او را اصلاح مي‌کند و روزي فراواني برايش مي‌دهد...(11)
6. ممتحنه‌؛ امام سجاد (ع) مي‌فرمايد: هر کس سوره ممتحنه را در نمازهاي واجب و مستحبي بخواند ،خداوند....فقر و ديوانگي را بر او و فرزندانش دور مي‌کند.
دعاهاي زيادي براي طلب روزي و رفع فقر و بدهکاري وارد شده است.
امام باقر (ع) فرمود: براي طلب روزي در سجده نماز واجب بگو: يا خير المسئولين و يا خير المعطين، ارزقني و ارزق عيالي من فضلک، فانّک ذو الفضل العظيم. (12)
از امام جواد (ع) نقل است که جهت وسعت رزق مکرّر بگو: يا من يکفي من کل شيء و لا يکفي منه شيء اکفني ما أهمّني.
امام علي (ع) مي‌فرمايد: به پيغمبر از قرض شکايت کردم، فرمود: بگو: اللهم اغنني بحلالک عن حرامک و بفضلک عمّن سواک. اگر به قدر کوه بزرگي قرض دار باشي، خدا ادا مي‌فرمايد.(13)
در نهايت دستور عملي که از آيت الله مکارم شيرازي براي رفع گرفتاري ها و زياد شدن روزي نقل شده است ، بيان مي کنيم :
1- نمازهاي يوميه را در اول وقت بخواند.
2- بعد از نماز صبح دست راست را برسينه بگذارد و هفتاد مرتبه بگويد «يافتاح».
3- بعد از ذکر «يا فتاح» 110 مرتبه صلوات بر پيامبر بفرستد و بعد دعا کند.
4- هر روز صدقه بدهد ولو به مقدار کم.
براي اطلاع بيش تر از دعاها و نمازهاي مخصوص، به حاشيه مفاتيح الجنان (باقيات الصالحات) مراجعه فرماييد.
فقط گناه علت فقر نيست .فقر علت هاي ديگري هم دارد.در ذيل به بخشي از علل اختلافات انسان ها اشاره مي کنيم .
1. بعضي از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق ديگران است.
تفاوت‏ها ظالمانه و غير منطقي است و با از بين رفتن نظام طبقاتي و گسترش عدالت اجتماعي از ميان خواهد رفت.
2 . تفاوت بهره­مندي انسان‌ها در برخي موارد ديگر معلول كار و تلاش خود انسان‌ها است . قانون خلقت بر آن نهاده شده كه هر كسي به اندازه سعي و تلاش خود بهره مند شود. مطمئنا كسي كه به تنبلي خو كرده باشد ،به دنبال كسب روزي حلال بر نيايد ،نمي­تواند مانند ديگران از نعمت­هاي دنيوي بر خوردار شود . كسي كه كار و تلاش بيش تر مي­كند ، بهره بيش تري نصيب او خواهد بود.
3 . قسمتى ديگر از تفاوت‏ها، طبيعى و لازمه آفرينش انسان است، يعنى هر قدر اصول عدالت در جامعه انسانى رعايت شود، باز همه انسان‏ها از نظر استعداد و هوش و انواع ذوق و سليقه‏ها يكسان نخواهند بود.
استاد مطهرى مى‏گويد: معناى عدالت اين نيست كه همه مردم از هر نظر در يك حد و يك مرتبه و يك درجه باشند. جامعه خود به خود مقامات و درجات دارد و در اين جهت مثل پيكر است. وقتى كه مقامات و درجات دارد، بايد تقسيم بندى و درجه بندى شود. راه منحصراَ، آزاد گذاشتن افراد و زمينه مسابقه را فراهم كردن است. همين كه پاى مسابقه به ميان آمد، خود به خود به موجب اين كه استعدادها در همه يكسان نيست و به موجب اين كه مقدار فعاليت‏ها و كوشش‏ها يكسان نيست، اختلاف و تفاوت به ميان مى‏آيد. يكى جلو مى‏افتد و يكى عقب مى‏ماند.(14)
معمولاً بخشش‏هاى الهى و استعدادها چنان تقسيم شده‏اند كه هر كسى قسمتى از آن‏ها را دارد، يعنى كم‏تر كسى پيدا مى‏شود كه همه نعمت‏ها را يك جا داشته باشد. از اين رو قرآن مجيد مى‏فرمايد: ما معيشت آن‏ها را در حيات دنيا ميان آنان تقسيم كرديم . بعضى را بر بعضى برترى داديم، تا آن‏ها يكديگر را به كار گيرند و به يكديگر خدمت نمايند.(15)
ميدان مسابقه و رقابت عادلانه بايد براى همه باز باشد كه اين نيز مربوط به انسان‏ها است.
براى به وجود آمدن يك جامعه كامل، نياز به استعدادها و ذوق‏ها و ساختمان‏هاى مختلف بدنى و فكرى است، اما نه به اين معنى كه بعضى از اعضاى پيكر اجتماع در محروميت به سر برند و يا خدمات آن‏ها كوچك شمرده شود و يا تحقير گردند، همان طور كه سلول‏هاى بدن با تمام تفاوتى كه دارند، همگى از غذا و هوا و ساير نيازمندى‏ها به مقدار لازم بهره مى‏گيرند.(16)
قرآن مجيد به يكى از اسرار مهم تفاوت‏ها اشاره كرده و آن آزمايش الهى است.
خداوند مى‏فرمايد: او كسى است كه شما را جانشينان در زمين قرار داد . بعضى را بر بعض ديگر درجاتى داد، تا شما را به آن چه در اختيارتان قرار داده بيازمايد.(17)
تفاوت‏ها براى اين است كه معلوم شود انسان چگونه از امكانات خدادادى بهره بردارى مى‏كند. اگر نابرابرى‏ها نبود، زمينه امتحان از ميان مى‏رفت.
بعضى افراد با نعمت و گروهى ديگر با نقمت و تنگدستى آزمايش مى‏شوند. مطمئناً آنان كه بيش تر نعمت استعداد و توانايى دارند، بيش تر مورد سؤال و درخواست مى‏شوند و بايد بيش تر پاسخگو باشند.
4- خدا مصلحت بندگانش را بهتر از خود آنان مى‏داند.
چه بسا كسانى كه دوست دارند از نظر زندگى در رفاه باشند، ولى پروردگار صلاح آنان را در اين امر نمى‏بيند : چه بسا شما را چيزى خوش نيايد، در حالى كه خيرتان در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، در حالى كه شرّتان در آن است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد.(18)
پس اگر انسان نهايت تلاش خود را به كار گرفت، اما درها را به روى خود بسته ديد، بايد بداند در اين امر مصلحتى بوده است. چه بسا كسانى هنگامى كه ثروتمند شدند، خدا را فراموش كردند. از اين رو قرآن كريم مى‏فرمايد: اگر خداوند روزى را براى تمام بندگانش گسترش دهد، در زمين طغيان و ستم مى‏كنند.(19)
گاهى ثروت بى حساب و رفاه، يك مجازات الهى است که شخص با غرق شدن در نعمت‌ها از ياد خدا غافل شده و خود را از ايمان و اعمال صالح محروم مي‌کند و بر گناهان خود مي‌افزايد. چنين شخصي مجازات خود را در جهان آخرت خواهد ديد. چنين چيزي در سنت امهال و استندراج بيان مي‌شود.
پس نه نعمت ظاهرى نشانه محبت الهى است و نه نقمت و بلا نشانه بى­اعتنايى خدا به بنده است : « فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ ، كَلَّا ... اما انسان هنگامي که پروردگارش او را براي آزمايش، اکرام کند و نعمت دهد مي گويد: پروردگارم مرا گرامي داشته است. اما هنگامي که براي امتحان روزيش را بر او تنگ مي­گيرد مي گويد: پروردگارم مرا خوار کرده است؛ هرگز ...».(20) خداوند پس از بيان اين فکر، آن را مردود اعلام مي­کند.
نگاه خود را به زندگى در اين جهان نبايد محدود كنيم. اين بخش از زندگى را بايد در پيوست با بخش عظيم‏تر از زندگى و حيات جاودانه و عالم برتر و حقيقى‏تر نگاه كنيم. اگر نگاه ما به زندگى محدود به دنيا بود، اشكال از تفاوت‏ها در دنيا به جا بود، در حالى كه هر چيزى در دنيا، آزمايشى براى انسان است كه در عالم ديگر نتيجه آن را خواهيم ديد . همان گونه كه خداوند فرموده است: خداوند زندگى و مرگ را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامين بهترين در عمل خواهيد بود.(21) نعمت و تنگدستي هر دو آزمايش الهي است که آزمون نعمت بسيار سخت­تر است .محاسبه آن مشکل­تر و جهان ابدي قيامت و لذت‌ها و نعمت‌ها و حتي عذاب‌هاي آن را با جهان محدود دنيا نمي­توان مقايسه کرد.
پي‌نوشت‌ها:
1. کليات ديوان شهريار، ج 5، ص 331.
2. هود (11) آيه 6.
3. بحارالانوار، ج 77.
4. نهج البلاغه، حکمت 431.
5. ميزان الحکمه، ج 2، ص 1073.
6. همان، ج 3، ص 2116 "ما يزيد في العمر".
7. وسائل الشيعه‌، شيخ حر عاملي‌، ج 6، ص 112، مؤسسه آل البيت‌، قم‌.
8. همان‌، ص 150.
9. مصباح الکفعمي‌، عاملي کفعمي‌، ص 444، انتشارات رضي‌، قم‌.
10. مستدرک الوسائل‌، محدث نوري‌، ج 4، ص 354، مؤسسه آل البيت‌، قم.
11. اعلام الدين‌، ديلمي‌، ص 377، مؤسسه آل البيت‌، قم.
12. الکافي، ج 2 ،ص551.
13. بحارالانوار، ج92، ص 301.
14. استاد مطهرى، بيست گفتار، ص 109.
15. زخرف (43) آيه 31.
16. تفسير نمونه ، ج 3، ص 366.
17. انعام (6) آيه 165.
18. بقره (2) آيه 216.
19. شورى (42) آيه 27.
20.فجر (89) آيه 15-17
21. ملك (67) آيه 2.

صفحه‌ها