عید نوروز

نظر دین اسلام در عید نوروز چیست ؟ آیا این سنت ملی با دین اسلام تناقض و منافاتی دارد؟
عید نوروز

با سلام و عرض تبريک فرا رسيدن سال نو و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز

دین جهانی، با آداب و سُنن ملّی چه رفتاری دارد؟ آیا آن ها را کنار می نهد و خود به ساختن آداب و رسوم تازه می پردازد یا آن ها را تأیید می کند و در کنار خویش می نشاند و یا از میان آن ها گزینش می کند؟

نخست باید دانست که دین کامل، آن نیست که خود، همه چیز را برعهده گیرد و به جای همه استعدادهای آدمی و همه نهادهای مدنی بنشیند؛ بلکه دین کامل، دینی است که همه این ها را در جای خود، به درستی می بیند و جهتی کلّی به آن ها می دهد و آنچه را از توان (قُوای فردی) و (نهادهای جمعی) خارج است، بر عهده می گیرد و این، فلسفه ای عمیق دارد؛ زیرا چنان که دین، فعل تشریعی خداوندی است، قوای آدمی و لوازم تابعه آن (مانند نهادهای جمعی) نیز فعل تکوینی الهی اند و هیچ گاه تکوین و تشریع، ناسازگاری ندارند؛ چرا که از مبدأ واحدی دستور می گیرند.

اگر با این پیش زمینه عقلی به منابع و مصادر دینی بنگریم، می یابیم که خواست دین، برچیدن بساط سُنن ملّی قومی نیست؛ بلکه بر آن است که این سنّت ها را سَمت و سوی عالی بخشد و دین، تنها آنچه را که با فطرت آدمی مغایرت دارد، برمی چیند. چنان که قرآن کریم، حرمت و احترام ماه های حرام را که رسمی جاهلی بود ،پاس داشت:

فإذا انسلخ الأشهر الحُرم فاقتلوا المشرکین؛(1)

پس چون ماه های حرامْ سپری شدند، مشرکان را بکشید.

یا أیها الذین آمنوا! لاتحلّوا شعائر اللّه ولا الشهر الحرام؛(2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگه دارید.

رسول خدا فرموده است:

مَنْ سَنَّ سُنَةً حَسَنَةً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ، کانَ لَهُ أجُرهُ وَ مِثْلُ اُجورهِم مِنْ غَیْرِ أنْ یَنْقُصَ مِنْ اُجورِهِمْ شَیْئاً وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِئَةً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ، کانَ عَلَیْهِ وِزْرهُ وَ مِثْلُ أوزارِهِمْ مِنْ غَیرِ أنْ یَنْقُصَ مِنْ أوزارِهِمْ شَیْئا؛(3)

آن که سنّتی نیک را پایه گذاری کند و بدان عمل شود، پاداش عمل خودش به اندازه پاداش دیگر عاملان، به وی داده می شود، بدون آن که از پاداش عاملان کم شود؛ و آن که سنّتی بد را پایه گذارَد و بدان عمل شود، وَبال عمل خودش و دیگران برعهده اوست، بدون آن که از وِزْر و وَبال دیگران کاسته شود.

امیرالمؤمنین به مالک اشتر فرمود:

و لاتَنْقُضْ سُنّةً صالِحَةً عَمِلَ بها صدورُ هذِهِ الاُمَةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِها الاُلْفَة وَ صَلُحَتْ علیها الرعِیَّةُ وَ لاتَحْدُثَنَّ سنّةً تَضُرُّ بشی‏ء مِنْ ماضی تلکَ السُّنَنِ فیکونُ الأجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَالوِزْرُ علیکَ بِما نَقَضْتَ مِنها؛(4)

آیین پسندیده ای را بر هم مریز که بزرگان این امتْ بِدان رفتار نموده اند و به وسیله آن، مردم به هم پیوسته اند، و رعیّت با یکدیگر سازش کرده اند؛ و آیینی مگذار که چیزی از سنّت های نیک گذشته را زیان رسانَد تا پاداش از آنِ نهنده سنّت باشد و گناه شکستن آن بر تو مانَد.

از سوی دیگر ،به نمونه هایی از سنّت های پیش از اسلام (جاهلی) برمی خوریم که مورد تأیید اسلام قرار گرفته‏ اند:

۱. دیه در جاهلیت، صد شتر بود. پیامبر(ص) آن را امضا نمود. (5)

۲. زنان حائض، در جاهلیت از شرکت در اعیاد مذهبی و مراسم قربانی ممنوع بودند و اسلام نیز آن را حفظ کرد. (6)

۳. پیامبر(ص) در «حِلفُ الفضول» در سن ۲۵ سالگی شرکت کرد و بعدها بدان افتخار می کرد و می فرمود: اگر بار دیگر بدان پیمان دعوت شوم، می پذیرم. (7)

۴. تحریم لباس شُهرت در فقه، شاهدی دیگر بر پذیرش سنّت های ملّی صالح است.(8)روشن است که لباس شهرت در هر جامعه ای با آداب و رسوم همان جامعه مشخّص می گردد.

۵. ارجاع مسائلی چند به عُرف، گواه دیگری بر این موضوع است: مقدار نَفَقه، [۹] استطاعت در حج‏ [۱۰] و زکات‏ [۱۱] این شواهد، گواهی می دهند که آیین اسلام، بر محو همه سنّت ها توصیه نمی کند؛ بلکه آنچه را که خیر و صلاحی در پی دارد، و یا این که مفسده ای به دنبال ندارد، می پذیرد و جز آن را طرد می کند که می توان از این نمونه ها نام بُرد:

۱. سنّتی که نشانگر یک آیین باطل باشد. حرمت حمل و ساخت و نگهداری صلیب، از این قبیل است. [۱۲] رسول خدا وقتی عَدیّ بن حاتم را دید که صلیب به گردن دارد، فرمود: «این بت را کنار بگذار». [۱۳]

۲. سنّتی که ترویج خُرافه باشد. حلیمه سعدیه، وقتی در کودکیِ پیامبر(ص)، خواست مهره ای به بازوی رسول خدا ببندد، با اعتراض پیامبر(ص) رو به رو شد. رسول خدا فرمود: «خداوند، نگهدار ماست و از این مهره، کاری ساخته نیست». [۱۴]

۳. سنّتی که با احکام شرعْ ناسازگار باشد. پیامبر(ص) با زینب، همسر زید (پسر خوانده خود) ازدواج کرد تا نشان دهد این سنّت جاهلی که: «نمی توان با زنِ پسر خوانده ازدواج کرد»، غلط است. [۱۵]

حال که نظرگاه کلّی دین در باب آداب و سنن بومی و ملّی روشن شد، به یکی از رسم های کهن و ریشه دار ایرانی، یعنی نوروز، می‏نگریم.

اگر در باب نوروز، دستوری خاص از سوی دین در تأیید یا رد، به دست ما نمی رسید، براساس همان قاعده نخست می گفتیم نوروز به عنوان رسمی ایرانی که مردمانی آن را از دیربازْ حرمت می نهاده اند، جای مذمّت و منع ندارد؛ چرا که اصل «نوروز» به عنوان نشانی از آیین های باطل، مورد تکریم و احترام نیست؛ بلکه رنگ و بوی ملّی و بومیِ آن، منظور نظر مردمان است. بلی؛ اگر در آن، ناشایستی نهفته باشد، یا ترویج خُرافه ای صورت گیرد، باید آن را وانهاد.

لیک، احادیثی در مصادر شیعه و اهل سنّتْ روایت شده اند که برخی بر آن، مُهر تأیید می زنند و برخی دیگر، قهر می ورزند و با آن می ستیزند. این دوگانگیِ روایت ها سبب شده است که از دیرباز، عالمان حوزه دین، به چگونگیِ حلّ این تعارض بیندیشند؛ برخی جانب تأیید را گرفته، از آن دفاع کنند و برخی دیگر، جانب رد را اختیار نمایند.

رسالت این نوشتار، نخست، گزارش تلاش عالمان در برخورد با این روایت هاست و در پس آن می کوشد از منظر دیگری بِدان بنگرد. شاید ثمر بخشد!

پیش از طرح دیدگاه ها سزاوار است روایت ها نقل شوند. بر این اساس، مباحث این نوشتار، در سه بخشْ تنظیم می گردد: نوروز در روایات، دیدگاه ها، و ارزیابی نهایی.

یک. نوروز در روایات

چنان که گذشت، روایت ها در زمینه نوروز، به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی به تصریح یا اشاره، آن را تأیید کرده‏اند و گروهی دیگر، آن را مذمّت می‏کنند.

۱) روایات موافق
الف. احادیث شیعه

۱٫ کلینی (م‏۳۲۹ق) در «الکافی» چنین روایت می کند:

عدّة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد و أحمد بن محمد جمیعاً، عن ابن محبوب، عن ابراهیم الکرخی، قال: سألتُ أباعبداللّه(ع) عن الرجل تکون له ضیعة، فإذا کان یوم المَهرَجان أو النَّیروز، أهدوا الیه الشی‏ء لیس هو علیهم، یتقرّبون بذلک الیه. فقال(ع): «ألیس هم مُصلّین؟». قلتُ: بلی. قال: فلیقبل هدیّتهم و لْیُکافِهِم؛ فإنّ رسول اللّه(ص) قال: «لو أهدی الیّ کراع لقبلتُ، و کان ذلک من الدین، ولو أنّ کافراً أو منافقاً أهدی الیّ وسقاً ما قبلت، و کان ذلک من الدین. أبی اللّه عزّ وجلّ لی زبد المشرکین والمنافقین وطعامهم». [۱۶]

ابراهیم کرخی می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم که: شخصی مزرعه ای دارد. روز مهرگان یا نوروز، هدایایی به او داده می شود و قصد تقرّب جُستن به وی را ندارند [آیا بپذیرد؟ ]. فرمود: آیا نمازگزار هستند؟ گفتم: آری. فرمود: باید هدیه آنان را بپذیرد و تلافی کند. به درستی که رسول خدا فرمود: اگر برایم ران بُزی هدیه آورند، می پذیرم و این، جزو دینداری است و اگر کافر یا منافقی ران گاو یا گوسفندی برایم هدیه آورد، نخواهم پذیرفت و این هم جزو دینداری است. خداوند، خوراک و دستاورد مشرک و منافق را برای ما روا نداشته است.

۲٫ شیخ صدوق (م‏۳۸۱ق) در «کتاب من لایحضره الفقیه» آورده است:

أتی علی(ع) بهدیة النَّیروز، فقال(ع): «ما هذا؟». قالوا: یا أمیرالمؤمنین! الیوم النَّیروز. فقال(ع): «إصنعوا لنا کلّ یوم نَیروزاً». [۱۷]

برای علی(ع) هدیه نوروز آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: ای امیرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازید!

۳٫ همو نقل می کند: روی أنّه قال (ع): نیروز ناکل یوم. [۱۸]

روایت شده است که علی(ع) فرمود: هر روزِ ما نوروز است.

۴٫نعمان بن محمد تمیمی (م ۳۶۳ق ) در کتاب «دعائم الاسلام» روایت می کند:

عنه [علی ](ع) أنّه اُهدی الیه فالوذج، فقال: «ماهذا». قالوا: یوم نیروز. قال: فَنَیرزوا إن قدرتم کلَّ یومٍ [یعنی تهادوا و تواصلوا فی اللّه ]. برای علی(ع) فالوده هدیه آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند امروز، نوروز است. فرمود: اگر می توانید، هر روز را نوروز سازید [یعنی به خاطر خداوند، به یکدیگر هدیه بدهید و به دیدار یکدیگر بروید]. [۱۹]

۵٫ شیخ طوسی (م‏۴۶۰ق) در «مصباح المتهجّد» چنین آورده است: عن المُعلَّی بنِ خُنیس، عن مولانا الصادق(ع) فی یوم النَّیروز، قال(ع): إذا کان یوم النیروز، فاغتسل و البس أنظف ثیابک و تطیب بأطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائماً، فإذا صلّیت النوافل والظهر والعصر فصلّ بعد ذلک أربع رکعات، تقرأ فی أوّل کلّ رکعة فاتحة الکتاب و عشر مرّاتٍ «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر»، و فی الثانیة فاتحة الکتاب و عشر مرّات «قل یا أیها الکافرون»، وفی الثالثة فاتحة الکتاب و عشر مرّاتٍ «قل هو اللّه أحد»، و فی الرابعة فاتحة الکتاب و عشر مرّاتٍ «المعوّذتین»، و تسجد بعد فراغک من الرکعات سجدة الشکر و تدعو فیها، یغفر لک ذنوب خمسین سنة. [۲۰]

امام صادق(ع) در روز نوروز فرمود: هنگامی که نووز شد، غسل کن و لباس پاکیزه بپوش و خودت را خوشبو ساز و آن روز را روزه بدار. پس هنگامی که نماز ظهر و عصر و نافله های آن را به جای آوردی، نمازی چهار رکعتی بگزار که در رکعت اوّل آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را می خوانی. در رکعت دوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره کافرون را می خوانی. در رکعت سوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره توحید را می خوانی و در رکعت چهارم، سوره حمد را با سوره های فلق و ناس. پس از نماز هم سجده شکر می گزاری و دعا می کنی. [بدین ترتیب، ] گناهان پنجاه ساله‏ات بخشوده می شود.

۶٫ ابن فهد حلّی (م‏۸۴۱ق) در کتاب «المهذّب البارع» چنین آورده است:

و ممّا ورد فی فضله و یعضد ما قلناه، ما حدّثنی به المولی السید المرتضی العلاّمة بهاء الدین علی بن عبدالحمید النسّابة دامت فضائله ، ما رواه بإسناده إلی المعلّی بن خُنیس عن الصادق(ع): إنّ یوم النوروز، هوالیوم الّذی أخذ فیه النّبی(ص) لأمیرالمؤمنین(ع) العهد بغدیرخم، فأقرّوا له بالولایة، فطوبی لمن ثبت علیها والویل لمن نکثها، وهو الیوم الّذی وَجَّه فیه رسول اللّه(ص) علیّاً(ع) إلی وادی الجن، فأخذ علیهم العهود والمواثیق. وهو الیوم الذی ظفر فیه بأهل النَّهروان، و قتل ذَا الثَدْیة. وهو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا أهل البیت وولاة الأمر و یظفّره اللّه تعالی بالدجّال، فیصلبه علی کناسة الکوفة. و ما من یوم نوروز إلاّ و نحن نتوقّع فیه الفرج؛ لأنه من أیّامنا حفظه الفرس وضیَّعتموه. ثم إنَّ نبیّاً من أنبیاء بنی إسرائیل سأل رَبَّه اَنْ یُحییَ القوم الّذین خرجوا من دیارهم وهم اُلوف حذر الموت فأماتهم اللّه تعالی، فأوحی إلیه أنْ «صُبِّ علیهم الماء فی مضاجعهم»، فصَبَّ علیهم الماء فی هذا الیوم، فعاشوا وهم ثلاثون ألفاً، فصار صبُّ الماء فی یوم النیروز سنّة ماضیةً لایعرف سببها إلاّ الراسخون فی العلم. وهم أوّل یوم ٍ من سنة الفرس.

قال المعلّی: وأَملی علیّ ذلک، فکتبته من إملائه. [۲۱]

از آنچه در فضلیت نوروزْ روایت شده و گفته ما را تأیید می کند، حدیثی است که علامه سید بهاءالدین علی بن عبد الحمید، با سند خود از مُعلّی بن خُنیس نقل کرده است که: روز نوروز، همان روز است که پیامبر(ص) در غدیرخم برای امیرالمؤمنین(ع) بیعت گرفت و مسلمانان به ولایت وی اقرار کردند. خوشا به حال آنان که به این بیعت، استوار ماندند و وای بر آنان که آن را شکستند. و این، همان روزی است که پیامبر(ص) علی(ع) را به منطقه جنّیان روانه ساخت و از آنان عهد و پیمان گرفت. و همان روز است که علی(ع) بر نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه (صاحب پستان) را به قتل رساند. و همان روز است که قائم ما و صاحبان حکومت، ظهور می کنند و خداوند، او را بر دجّالْ پیروز می گرداند و دجّال را در زباله دان کوفه به دار می آویزد. ما در هر نوروز، امید فرج داریم؛ چرا که نوروز، از ایّام ماست که پارسیانْ آن را پاس داشتند و شما آن را تباه نمودید.

همچنین پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل، از خداوند خواست که گروهی چند هزار نفره را که از بیم مرگ، دیار خویش را ترک گفتند و گرفتار مرگ شدند، زنده سازد. خداوند، بر آن پیامبر، وحی فرستاد که بر محل گورستان آنان آب بپاشد. پیامبر در روز نوروز، چنین کرد.

سپس زنده شدند و تعدادشان سی هزار نفر بود. از همین روز، پاشیدن آب در نوروز، سنّتی دیرینه شد که سبب آن را جز آنان که دانشی پایدار دارند، ندانند و همان، آغاز سال پارسیان است.

معلّی گوید: امام صادق(ع) این سخنان را بر من املا کرد و من نوشتم.

۷٫ علاّمه مجلسی (م‏۱۱۱۱ق) در «بحارالأنوار» آورده است:

رأیت فی بعض الکتب المعتبرة، روی فضل اللّه بن علی بن عبید اللّه بن محمد بن عبداللّه بن محمد بن محمد بن عبید اللّه بن الحسین بن علی بن محمد بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن علی بن أبی طالب، عن أبی عبداللّه جعفر بن محمد بن أحمد بن العباس الدوریستی، عن أبی محمد جعفر بن أحمد بن علی المونسی القمی، عن علی بن بلال، عن أحمد بن محمد بن یوسف، عن حبیب الخیر، عن محمد بن الحسین الصائغ، عن أبیه، عن مُعَلّی بن خُنَیس، قال: دخلت علی الصادق جعفر بن محمد(ع) یوم النَّیروز، فقال(ع): «أتعرف هذا الیوم؟». قلت: جعلت فداک، هذا یومٌ تعظّمه العجم وتتهادی فیه. فقال أبو عبداللّه الصادق(ع): «والبیت العتیق الذی بمکة، ما هذا إلاّ لأمر قدیم اُفسّره لک حتی تفهمه». قلت: یا سیدی! إن علم هذا من عندک أحب إلیّ من أن یعیش أمواتی و تموت أعدائی. فقال: «یا مُعلّی! إن یوم النیروز هو الیوم الذی أخذ اللّه فیه مواثیق العباد أن یعبدوه و لا یشرکوا به شیئاً، و أن یؤمنوا برسله و حججه، و أن یؤمنوا بالأئمة(ع)». وهو أوّل یوم طلعت فیه الشمس، و هبت به الریاح، و خلقت فیه زهرة الأرض. وهو الیوم الذی استوت فیه سفینة نوح(ع) علی الجودی. و هو الیوم الذی أحیی اللّه فیه الذین خرجوا من دیارهم و هم ألوفٌ حذر الموت، فقال لهم اللّه موتوا ثمّ أحیاهم. وهو الیوم الذی نزل فیه جبرئیل علی النبی(ص). و هو الیوم الذی حمل فیه رسول اللّه(ص) أمیرالمؤمنین(ع) علی منکبه حتی رمی أصنام قریش من فوق البیت الحرام فهشمها، و کذلک إبراهیم(ع). و هو الیوم الذی أمر النبی(ص) أصحابه أن یبایعوا علیاً(ع) بإمرة المؤمنین. و هو الیوم الذی وجه النبی(ص) علیاً(ع) إلی وادی الجن یأخذ علیهم البیعة له. وهو الیوم الذی بویع لأمیرالمؤمنین(ع) فیه البیعة الثانیة. و هو الیوم الذی ظفر فیه بأهل النهروان و قتل ذا الثدیّة. وهو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا و ولاة الأمر. وهو الیوم الذی یظفر فیه قائمنا بالدجال فیصلبه علی کناسة الکوفة. و ما من یوم نَیروز إلاّ و نحن نتوقّع فیه الفرج؛ لأنه من أیامنا وأیام شیعتنا، حفظته العجم وضیّعتموه أنتم.

وقال(ع): (إن نبیاً من الأنبیاء سأل ربه کیف یحیی هؤلاء القوم الذین خرجوا، فأوحی اللّه إلیه أن یصب الماء علیهم فی مضاجعهم فی هذا الیوم، وهو أول یوم من سنة الفرس، فعاشوا و هم ثلاثون ألفاً، فصار صب الماء فی النیروز سنّة).

فقلت: یا سیدی! ألا تعرّفنی جعلت فداک أسماء الأیام بالفارسیة؟ فقال(ع): «یا مُعَلّی! هی أیام قدیمة من الشهور القدیمة، کلّ شهر ثلاثون یوماً لا زیادة فیه ولا نقصان». [۲۲]

مُعلّی پسر خُنَیس گوید: در روز نوروز، بر امام صادق(ع) وارد شدم. فرمود: «آیا این روز را می شناسی؟». گفتم: قربانت گردم! این روز را فارسیانْ گرامی می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. فرمود: «سوگند به خانه کعبه که این، رمزی دیرینه دارد و برایت روشن می سازم تا آگاه گردی». گفتم: سرورم !آموختن این امر از شما برایم بهتر از آن است که مردگان زنده شوند و دشمنانم بمیرند.

آن گاه فرمود: «ای معلّی! روز نوروز، همان روز است که خداوند از بندگان پیمان گرفت او را بپرستند و به او شرک نورزند، به پیامبران و حجت هایش بگروند و به امامان ایمان آورند. این همان روز است که خورشید طلوع کرد، بادها وزیدن گرفت و گل های زمین روییدند.

این همان روزی است که کشتی نوح(ع) بر ساحل جودی آرامش یافت و همان روزی است که خداوند، گروهی چند هزار نفره را که از ترس مرگ از خانه ها بیرون رفته بودند زنده ساخت، پس از آن که آنان را میرانده بود. این، روز فرود جبرئیل بر پیامبر اسلام است و روزی است که پیامبر(ص) امام علی(ع) بر دوش گرفت تا بت های قریش را در مسجد الحرام شکست و در همین روز، ابراهیم، بت ها را شکست. این همان روزی است که پیامبر به یارانش دستور داد با علی(ع) بیعت کنند و در همین روز، علی را برای بیعت گرفتن از جنیان فرستاد. در همین روز، دومین بیعت با امیرالمؤمنین انجام شد. در همین روز بر نهروانیان پیروز شد و ذوالثدیه (صاحب پستان) را به قتل رساند. در این روز، قائم ما و صاحبان حکومتْ قیام کنند و در همین روز، قائم ما بر دجّال پیروز گردد و او را در زباله دان کوفه به دار آویزد. در هر روز نوروزی، ما آرزوی فرج داریم؛ چرا که آن از روزهای ما و شیعیان ماست. فارسیان، آن را گرامی داشتند و شما آن را ضایع کردید.»

و فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل از خداوند پرسید چگونه مردمانی را که خارج شدند، زنده می کند. خداوند بدو وحی کرد که در نوروز، آب بر قبر آنان بپاشد و آن، اولین روز سال فارسیان است و آنها زنده شدند، در حالی که سی هزار نفر بودند. از همین جا پاشیدن آب در نوروز، سنّت شده است.

گفتم: آیا نام های روزهای فارسی را به من تعلیم نمی‏دهی؟ فرمود: ای معلّی! اینها روزهایی کهن از ماه هایی کهن است. هر ماه، سی روز است، بدون کم و کاست.

گفتنی است ابن فهد نیز بخشی از این روایت را پیش از علاّمه مجلسی در کتاب «المهذّب البارع» آورده است. [۲۳]

۸٫ مُحدث نوری (م‏۱۳۲۰ق) در «مستدرک الوسائل» به نقل از کتاب حسین بن همدان آورده است:

عن المفضّل بن عمر، عن الصادق(ع)، قال له فی خبر طویل فی جملة کلامه(ع):أ فأوحی اللّه الیه: «یا حزقیل! هذا یوم شریف عظیم قدره عندی، و قد آلیت أن لایسألنی مؤمن فیه حاجة الا قضیتها فی هذا الیوم و هو یوم نیروز». [۲۴]

مفضّل، فرزند عمر از امام صادق(ع) نقل می کند که: خداوند بر حزقیلْ وحی فرستاد که: «این روز، روزی گرامی و بلند مرتبه نزد من است. با خود عهد کرده ام هر مؤمنی در این روز از من حاجتی بخواهد آن را برآورده سازم و آن روز، نوروز است».

ب. احادیث اهل سنت

۹٫ بخاری (۱۹۴-۲۵۶ق) در «التاریخ الکبیر» چنین روایت می کند:

حمّاد بن سلمة بن علی بن زید، عن السعر التمیمی: أتی علیٌّ بفالوذج. قال: «ما هذا؟». قالوا: الیوم النیروز. قال: فنَیرِزوا کل یوم! [۲۵]

سعر تمیمی گوید: برای علی(ع) فالوده آوردند. فرمود: «این چیست؟». گفتند: امروز نوروز است. فرمود: هر روز را نوروز کنید!

۱۰٫ بیرونی (م‏۴۴۰ق) در «الآثار الباقیة» آورده است:

أو قسّم الجام بین أصحابه و قال: لیت لنا کلّ یومٍ نوروز! [۲۶]

[از آن جا که نسخه عربی مورد استفاده ما افتادگی دارد، ترجمه حدیث را از جدیدترین کتاب که بر اساس برخی نسخه ها کامل شده است، در این جا می آوریم: ] آورده اند که در نوروز، جامی سیمین، پر از حلوا، برای پیغمبر(ص) هدیه آوردند. آن حضرت پرسید: «این چیست؟». گفتند: امروز، روز نوروز است. پرسید: «نوروز چیست؟» گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: «آری در این روز بود که خداوند، عسکره را زنده کرد». پرسیدند: عسکره چیست؟ فرمود: «عسکره، هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ، ترک دیار کرده، سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان فرمود: “بمیرید” پس مردند. پس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که بر آنان ببارند. از این روست که سنّت آب پاشیدن [ در نوروز ]، رواج یافته است». آن گاه از حلوا تناول کرد و جام را میان اصحابْ قسمت کرد و فرمود: کاش هر روز برای ما نوروز بود! [۲۷]

۱۱٫ فیروز آبادی (۷۲۹-۸۱۷ق) در «القاموس» آورده است:

قدم الی علی شی‏ء من الحلاوی، فسأل عنه، فقالوا: «للنیروز»، فقال: «نیروزنا کل یوم!» و فی المهرجان قال: مَهرِجونا کل یوم! [۲۸]

مقداری حلوا برای علی(ع) آوردند. پرسید که چیست. گفتند: برای نوروز است. فرمود: هر روز ما نوروز است.

و در مهرگان گفت: هر روز را برای ما مهرگان کنید!

۲) روایات مخالف
الف. احادیث شیعه

۱۲٫ قطب الدین راوندی (م‏۵۷۳) در کتاب «لبّ اللباب» آورده است:

عن رسول اللّه(ص): أبدلکم بیومین یومین: بیوم النیروز و المهرجان، الفطر والأضحی. [۲۹]

دو روز را برای شما جانشین دو روز کردم: عید فطر و قربان را به جای عید نوروز و مهرگان.

۱۳٫ ابن شهرآشوب (م‏۵۸۸ق) در کتاب «المناقب» روایت می کند:

و حکی أن المنصور تقدّم إلی موسی بن جعفر(ع) بالجلوس للتهنئة فی یوم النیروز و قبض ما یحمل إلیه فقال (ع): «إنی قد فتشت الأخبار عن جدی رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله فلم أجد لهذا العید خبراً وإنه سنة للفرس و محاها الإسلام، و معاذ اللّه أن نحیی ما محاه الإسلام». فقال المنصور: «إنما نفعل هذا سیاسةً للجند، فسألتک باللّه العظیم إلاّ جلست»؛ فجلس و دخلت علیه الملوک والأمراء والأجناد یهنؤونه، و یحملون إلیه الهدایا و التحف، و علی رأسه خادم المنصور یحصی ما یحمل، فدخل فی آخر الناس رجل شیخ کبیر السنّ، فقال له: یا ابن بنت رسول اللّه! إننی رجل صعلوک لا مال لی أتحفک ولکن أتحفک بثلاثة أبیات قالها جدّی فی جدّک الحسین بن علی(ع):

عجبت لمصقول علاک فرنده یوم الهیاج وقد علاک غبار

ولأسهم نفذتک دون حرائر یدعون جدّک والدموع غزار

ألاّ تغضغضت السهام وعاقها عن جسمک الإجلال والإکبار

قال: «قبلت هدیتک، اجلس بارک اللّه فیک»، و رفع رأسه إلی الخادم و قال: «امض إلی أمیرالمؤمنین و عرّفه بهذا المال، و ما یصنع به». فمضی الخادم وعاد وهو یقول: «کلها هبة منی له، یفعل به ما أراد». فقال موسی للشیخ: اقبض جمیع هذا المال فهو هبة منی لک. [۳۰]
آورده اند که منصور به امام کاظم(ع) پیشنهاد کرد که نوروز را برای تبریک و شاد باش و گرفتن هدایا جلوس کنند.

حضرت کاظم در جواب فرمود: من در میان روایت های جدّم رسول خدا(ص) جستجو کردم و تأییدی برای این عید نیافتم. همانا این سنّت فارسیان است که اسلام، آن را نابود ساخته است و پناه می برم به خدا که آنچه را اسلامْ نابود ساخته، زنده بدارم.
منصور گفت: «این کار را جهت اداره نظامیان انجام می دهیم و شما را به خداوند سوگند می دهم که جلوس داشته باشید». آن گاه حضرت پذیرفت و فرمانروایان و لشکریان، برای تبریک آمدند و هدایایی با خود آوردند. خدمتگزار منصور، بالای سر حضرت ایستاده بود و هدایا را می شمرد. آخرین نفر، مردی کهن سال بود. به امام کاظم(ع) گفت: «ای فرزند دختر پیامبر خدا! من مردی تهی دستم و مالی ندارم تا هدیه دهم؛ ولی چند بیت شعر که جدّ من درباره جدّتان حسین(ع) سروده، به شما هدیه می کنم».

حضرت فرمود: «هدیه‏ات را پذیرفتم. بنشین. خداوند به تو برکت دهد!».

آن گاه حضرت، سر بلند کرد و به خدمتگزار منصور گفت که نزد منصور روانه شود و این هدایا را برایش بازگو کند. خدمتگزار رفت و باز گشت و گفت منصور گفته است: «این هدایا از آنِ شماست. هر چه می خواهید با آنها انجام دهید». امام کاظم(ع) هم به پیرمرد فرمود: «این اموال را به عنوان هدیه برای خودت بردار».

ب. احادیث اهل سنّت

۱۴٫ بخاری (م‏۲۵۶ق) در «التاریخ الکبیر» آورده است:

أیوب بن دینار، عن أبیه: «إنّ علیّاً لا یقبل هدیة النیروز». حدّثنی ابراهیم بن موسی عن حفص بن غیاث، وقال أبو نعیم: حدّثنا أیوب بن دینار أبو سلیمان المکتب، سمع علیاً بهذا. [۳۱]

ایوب بن دینار گوید: علی(ع) هدیه نوروز را نمی پذیرفت.

۱۵٫ آلوسی (م‏۱۳۴۲ق) در «بلوغ الارب» می گوید:

قدم النبی(ص) المدینة ولهم یومان یلعبون فیهما، فقال: «ما هذا الیومان؟». فقالوا: «کنّا نلعب فیهما فی الجاهلیة. فقال: قد أبدلکم اللّه تعالی بهما خیراً منهما یوم الأضحی و یوم الفطر». قیل: هما النیروز والمهرجان. [۳۲]

پیامبر(ص) وارد مدینه شد. مردمان مدینه دو عید داشتند که در آنها به سرگرمی و خوشی می پرداختند. رسول خدا فرمود: «این دو روز چیست؟». گفتند دو یادگار جاهلیت است. فرمود: «خداوند، بهتر از آنها را جایگزین کرده است: عید قربان و عید فطر». گفته شده که آن دو روز، نوروز و مهرگان بود.

تا این جا شانزده حدیث از مصادر مختلف شیعه و سنّی در تأبید یا ردّ نوروز گرد آمد. تلاش ما در این بخش، فحص کامل و استقصای همه روایت ها بود و تلاش شد روایت ها براساس تاریخ ثبت و کتابتْ تنظیم گردد؛ چنان که کوشیدیم هر روایت را مصدریابی کرده، به منابع گوناگونش ارجاع دهیم. حال، پس از نقل روایت ها به بیان دیدگاه‏ها و ارزیابی نهایی رو می کنیم.

دو. دیدگاه ها

تردیدی نیست که روایت های متفاوت، زمینه شکل گیری آرای متفاوت اند و جستجو در کتب فقه و حدیث، این امر را روشن می سازد.

پاره‏ای از دانشوران، به نقد روایت های نوروز پرداخته و با ذکر خلل ها و سستی هایی که در آنهاست، آنها را قابل اعتنا و اتکا نشمرده اند؛ چنان که در مقابل، بیشتر فقیهان به مضمون روایت های دسته نخستْ فتوا داده و آدابی را برای نوروز در کتب فقهی خویش برشمرده اند. اینان ضمن فتوا دادن به محتوای روایات، در مقام پاسخگویی به ناقدان و منتقدان نیز برآمده ‏اند.

اینک مروری بر این دو دیدگاه می افکنیم.

الف. مخالفان
ناقدان و مخالفان احادیث نوروز، بسیار نیستند. اینان کوشیده اند خلل های موجود در روایت های دسته نخست را برملا سازند و در نتیجه به محتوای دسته دوم از روایت ها ملتزم شده اند؛ گرچه کوشش آنان در تصحیح و تأیید دسته دوم متمرکز نیست.
اینان برای روایت های موافق، ضعف ها و کاستی هایی از این دست برشمرده‏اند:
۱٫ ضعف سند،
۲٫ تناقض و تهافت در روایت های معلّی،
۳٫ ذکر نشدن روایت های معلّی در مصادر کهن،
۴٫ عدم تطبیق وقایع ذکر شده در روایت ها با واقعیت های تاریخی،
۵٫ معلوم نبودن نوروز ایرانی،
۶٫ ترویج شعائر مجوس.
مخالفان، بر پایه این ایرادها، روایات موافق را بی اعتبار می دانند و به هیچ رو گرامیداشت نوروز را روا نمی انگارند. اینان بر این باورند که آداب و سنن ذکر شده در این روایت ها قابل اخذ و عمل نیست و نمی توان با قاعده «تسامح در ادلّه سنن» از ضعف و سستی اینها چشم پوشید؛ چرا که با محذور بزرگی چون ترویج شعائر مجوسی روبه رور هستیم. در این جا پاره‏ای از این دیدگاه ها را می آوریم:
آقا رضی قزوینی (در رساله ای که در سال ۱۰۶۲قمری نگاشته)، شاید نخستین کسی باشد که به تفصیل، نوروز را نقد کرد. وی به طور عمده منکر تطبیق نوروز رایج با نوروز یاد شده در روایات است و از این طریق بر روایت های مؤید، خرده می گیرد و پس از نقل روایت معلّی می نویسد:

با توجه به استحباب اعمال مذکوره در نوروز و این که این اعمال، موقته است و در امثال این عبادات، اگر التزام وقت خاص نشود و در اوقات دیگر به عمل آید، بدعت می باشد، بنابراین، تعبد به این عمل [را ] مکلّفی تواند که لااقل ظن به تعیین وقت مذکور تحصیل کرده باشد. تحصیل این ظن، لامحاله از امارات شرعیه و عرفیه تواند بود و چون در عرف به اعتبار اختلاف اصطلاحات حالیه نوروز متعدد است چنان که بعضی از آن، بعد از این مذکور می گردد و اشهریت بعضی به بعضی ازمنه اماره نمی شود و در ظاهر قرآنْ چیزی در این باب نیست، اماره آن از روایات و اخبارْ تتبّع باید نمود. [۳۳]

محمد اسماعیل خواجویی (م‏۱۱۷۳ق) تناقض های روایت های معلّی را دلیل ناتمام بودن آن می داند و می نویسد:

فقیر بی بضاعت گوید: به حسب ظاهری میان این حدیث و حدیث سابق تناقض است؛ چه، در حدیث سابق مذکور است که پیغمبر(ص) در روز نوروز، امیرالمؤمنین(ع) را به دوش مبارک برداشته تا بتان قریش را از فوق کعبه به زیر انداخته، شکست و فانی ساخت، و این، بلاشبهه در سال فتح مکه معظمه بود، چنان که اخبار بسیار از طرق خاصه و عامه دلالت بر این دارد و فتح مکه معظمه در ماه مبارک رمضان سال هشتم هجرت واقع شد، چنان که شیخ مفید و نیز طبرسی و این شهرآشوب و دیگرانی روایت کرده اند، و احادیث معتبره بر این دلالت کرده است، و اکثر برآن اند که در روز سیزدهم ماه بوده، و بعضی بیستم هم گفته اند، و حرکت حضرت از مدینه در روز جمعه دوم ماه مبارک رمضان، بعد از نماز عصر بوده، و روز غدیر خم در سال دهم هجرت در حجة الوداع در روز هجدهم ذی الحجة الحرام بود. پس چگونه تواند بود که هر دو در روز، نوروز باشد؟ چه، نوروز، از قرار حساب گذشته، بعد از شش هفت سال از فتح مکه معظمه، بلکه بیشتر، به ذی الحجة خواهد رسید، نه بعد از یک سال، چنان که مقتضای این دو حدیث است. [۳۴]
وی ادامه می دهد:

و چون هر دو به یک طریق از معلّی منقول است، پس ترجیح احدهما بر دیگری من حیث السند متصور نیست، و بنابراین، مضمون هیچ یک حجت نخواهد بود، و بر آن، اعتماد نشاید کرد، و به او استدلال نتوان نمود؛ چه، تناقض در کلام معصومین(ع) غیر واقع است. پس، از این جا فهمیده می شود که این دو حدیث، کلاهما او احدهما از معصوم تلقی نگردیده، و چون از او نباشد، حجیت را نشاید و سند شرعی نتواند بود. [۳۵]

استاد محمد تقی مصباح در حاشیه بر «بحارالأنوار»، ذیل این روایت ها نگاشته است:

در باب نوروز، دو دسته روایت مختلف روایت شده است. یکی را معلّی از امام صادق(ع) آورده و بر عظمت و ارزش نوروز دلالت دارد و دیگری حدیث امام کاظم(ع) است که آن را از سنّت های پارسیان دانسته که اسلام، آن را از میان برداشته است.
باید دانست که هیچ یک از آنها صحیح نیست و از اعتبار برخوردار نمی باشد تا بتوان بر پایه آن، حکم شرعی را اثبات کرد. گذشته از آن که روایت معلّی، ایرادهای دیگری دارد، از جهت تطبیق نوروز بر مناسبت های ماه های عربی. [۳۶]

آن گاه می نویسد:

ظاهر روایت منصور، حرمت بزرگداشت نوروز است؛ چرا که این کار، بزرگداشت شعائر کفار و زنده داشتن سنّت هایی است که اسلام، آنها را می رانده است. این روایت گرچه واجد شرایط حجّیت نیست. اما مطلب کلی ای که در آن آمده (یعنی حرمت بزرگداشت شعائر کفار)، با ادلّه عامه به اثبات رسیده است و این که نوروز از آن آداب و رسوم است، به وجدانْ اثبات می شود.

و اما فتوای فقیهان، مبنی بر استحباب غسل و روزه در نوروز، مبتنی بر قاعده تسامح در ادلّه سنن است؛ ولی این جا محل اجرای آن قاعده نیست؛ زیرا قاعده تسامح در ادلّه سنن، از مواردی که احتمال حرمت تشریعی دارند، انصراف دارد. [۳۷]

جناب آقای سید جواد مدرّسی در مقاله ای در مجلّه «نور علم» می نویسد: با وجود تضارب روایات و عدم توجه قدما و کدورت متن و عدم صحت سند، فتوای به مشروعیت نوروز، و تعیین روز آن، مشکل است. راهی که باقی می ماند، تمسک به ادلّه «تسامح در ادله سنن» است؛ و لکن تعیین روز، گفتار بعض فقهاست نه مضمون روایت؛ و ادله مذکور، شامل کلام فقها نمی شود.

از جهت دیگر، عید نوروز از شعائر مجوسی و محتمل الحرمه است و ادله تسامح در سنن چنان که بعضی گفته اند از چنین موردی منصرف است. [۳۸]

آقای رسول جعفریان نیز در این باره گفته است: این بود آنچه در منابع شیعه قرن ششم درباره نوروزْ نقل شده است. در این باره، مهم، همان روایت معلّی بن خنیس است و جز آن، چیزی درباره تایید نوروز به چشم نمی خورد. منشأ آنچه در آثار بعدی درباره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعای مربوطه آمده، همین نص است و بس. البته مطالب دیگری نیز افزوده شده که منشأ آنها را اشاره خواهیم کرد. [۳۹]

و در جای دیگر گفته است:

و مشکل این دو حدیث (منظور، دو حدیثی است که ابن فهد حلّی در تأیید نوروز از معلّی نقل کرده است)، آن است که در منابع کهن شیعه نیامده است. افزون بر آن، روایات مزبور که در اصل باید یکی باشد، حاوی دو نوع آگاهی درباره روز نوروز است که این، خود، منشأ شبهه درباره آن شده و احتمال جعل آن را تقویت می کند. افزون بر آن، دانسته است که، ابن غضایری گفته: «غالیان روایاتی را به معلّی بن خنیس نسبت داده اند و نمی توان بر اخبار وی اعتماد کرد». در این صورت، این روایت که بی گرایش غالیانه یا نگرش افراطی همه نیست ، از همان دسته مجعولاتی می باشد که غالیان به معلّی نسبت داده اند. باید این دو نکته را نیز یادآوری کرد که گفته شده قرامطه (گرایشی وابسته به مذهب افراطی اسماعیلیه) دو روز را در سال که نوروز و مهرگان بوده روزه می گرفته اند. بلافاصله باید تأکید کنیم که مجوسیان، نه تنها نوروز را روزه نمی گرفته اند، بلکه به نقل بیرونی اساساً «مجوس را روزه‏ای نیست و هر کس از ایشان روزه بگیرد، گنه کرده است». [۴۰]

ب. موافقان

آداب نوروز از قبیل روزه، نماز، ادعیه، در کتب حدیثی و فقهی، از زمان شیخ طوسی در میان عالمان شیعه رواج داشته است.

شیخ طوسی (م‏۴۶۰ق) در «مصباح المتهجد)، [۴۱] پس از او ابن ادریس (م‏۵۹۸ق) در «السرائر) [۴۲] و سپس یحیی بن سعید (م‏۵۸۹ق) در «الجامع للشرائع) [۴۳] و پس از وی، شهید اول (م‏۷۸۶ق) در «القواعد و الفوائد) [۴۴] و نیز «الدروس) [۴۵]و «البیان) [۴۶] و «الذکری) [۴۷] و «اللمعة) [۴۸] بدان اشاره دارد.

ابن فهد (م‏۸۴۱ق) در «المهذّب البارع) [۴۹] و محقق کَرَکی (م‏۹۴۰ق) در «جامع المقاصد) [۵۰] و شهید ثانی (م‏۹۶۶ق) در «المسالک) [۵۱] و «شرح اللمعة) [۵۲] و محقق اردبیلی(م‏۹۹۳ق) در «مجمع الفائدة و البرهان) [۵۳] و شیخ بهایی(م‏۱۰۳۰ق) در «جامع عباسی) [۵۴] و «الحبل المتین) [۵۵] و فاضل هندی(م‏۱۱۳۷ق) در «کشف اللثام) [۵۶] و شیخ یوسف بحرانی (م‏۱۱۸۶ق) در «الحدائق الناضرة) [۵۷] و کاشف الغطاء (م‏۱۲۲۸ق) در «کشف الغطاء) [۵۸] و نراقی (م‏۱۲۴۵ق) در «مستند الشیعة) [۵۹] و صاحب جواهر در (م‏۱۲۶۶ق) «جواهر الکلام) [۶۰] و شیخ انصاری (م‏۱۲۸۱ق) در «کتاب الطهارة) [۶۱] بدین آدابْ فتوا داده‏ اند.

همچنین در کتب فتوایی و فقهی معاصر، چون: العروة الوثقی، [۶۲] جامع المدارک، [۶۳] المستند [۶۴] فتوا بدین آداب به چشم می خورد.

در کتب روایی نیز چنان که در بخش نخست آوردیم ، آداب نوروز، در: مصباح المتهجّد، وسائل الشیعة و بحارالأنوار، یاد شده است؛ چنان که روایت هایی نیز که به گونه ای ضمنی نوروز را تأیید می کنند در: الکافی، کتاب من لایحضره الفقیه و دعائم الاسلام منقول است.
شاید همین کثرت فتواها و نقل ها سبب شده است که صاحب «جواهر» بگوید:

غسل روز نوروز، نزد متأخران مشهور است؛ بلکه مخالفی در آن ندیدیم. [۶۵]

بجز این، تلاش محدّثان و فقیهان در پاسخگویی به دیدگاه مخالفان نیز درخور درنگ است. علامه مجلسی در «بحارالأنوار»، بیشترین کوشش را در این باره به انجام رسانده و شبهه های مخالفان را پاسخ گفته است؛ وی در قسمتی از نوشتار مفصلش در نقد روایت ابن شهرآشوب (در مذمت نوروز)، می نویسد:

این حدیث، با روایت هایی که معلّی بن خنیس آورده مغایرت دارد و بر جایگاه نداشتن نوروز در شریعتْ دلالت دارد؛ لیک روایت های معلّی از نظر سند، قوی تر و نزد اصحاب ،مشهورتر ند.

از سوی دیگر می توان گفت که این، حدیث تقیه است؛ چرا که در روایات «مناقب»، مطالبی ذکر شده که زمینه تقیه دارد. [۶۶]

پس از وی نیز عالمان دیگری به پاسخگویی اجمالی یا تفصیلی گام برداشته ‏اند.

شیخ انصاری در نقد روایت «مناقب» می گوید:

روایت «مناقب» نمی تواند با احادیث معلّی معارضه کند؛ زیرا روایت معلّی نزد اصحاب، از شهرت بیشتری برخوردار است و احتمال تقیّه در روایت «مناقب» وجود دارد. [۶۷]

همچنین صاحب «جواهر» در دفاع از روایت های معلّی و نقد حدیث «مناقب» می نویسد:

روایت معلّی جای مناقشه در سند و دلالت ندارد؛ چنان که حدیث «مناقب» نمی تواند با آن معارضه کند؛ چرا که با سستی ای که در آن مشهود است، احتمال تقیه نیز در آن می رود. [۶۸]

گفتنی است حمل روایت «مناقب» بر تقیه بعید نیست؛ چرا که اهل سنّت، روزه نوروز را مکروه می دانند. [۶۹] و بدین جهت، در تعارض روایت های معلّی و «مناقب»، جانب روایات معلّی رجحان می یابد.

بجز اینها، رساله ها و کتبی نیز در تأیید فضیلت نوروز و روایات معلّی تدوین شده، که برخی به چاپ رسیده و برخی دیگر، خطی باقی مانده>اند. [۷۰]

سه. ارزیابی نهایی

چنان که پیش از این یاد شد، این نوشتار، نوروز را از منظر حدیث و روایت می کاود و از تاریخ و تقویم نگاری و فقه، تنها آن را برمی رسد که به گونه ای با حدیث و روایتْ مرتبط شود و در نقد یا تأیید آن، سودمند افتد.

اینک نکته هایی درباب این روایاتْ آورده می شود تا پس از آن به جمع بندی نهایی نزدیک شویم.

یکم: در نقد نوروز، چهار حدیث آوردیم. این احادیث، به هیچ رو قابل تصحیح و اعتبار نیستند؛ زیرا:

۱٫ روایت اول و چهارم، مضمونی واحد دارند که اوّلی در مصادر شیعه و دومی در مصادر اهل سنّت یاد شده است. روایت شیعی را به قطب راوندی (از عالمان قرن ششم) نسبت داده اند که در کتاب «مستدرک الوسائل» حاجی نوری (م‏۱۳۲۰ق) روایت شده است. این روایت، گذشته از آن که در مصادر کهنْ موجود نیست، مضمون آن را هم نمی توان تأیید کرد؛ زیرا چگونه دو عید باستانی ایرانی در جزیرة العرب در سال های نخستین اسلام، رایج و مرسوم بود که پیامبر(ص) آنها را با فطر و اضحی منسوخ بدارد؟! بی تردید، نوروز و مهرگان، از آیین هایی باستانی ایرانیان اند که آوازه شان، پس از ارتباط اعراب با ایرانیان، بدان سرزمین رفته است و پیش از آن، آن چنان مقبول مردمان نبوده اند که پیامبر(ص) آنها را با اعیاد اسلامی نسخ کند.

حدیث دیگر، آن است که آلوسی آورده است و تعبیرهای «نوروز» و «مهرگان» در متن آن نیست و ظاهراً راویان، این دو را از روی احتمال (نه قطع و یقین)، به روایت افزوده اند. بدین رو آلوسی پس از نقل حدیث می گوید: «قیل: هما النیروز والمهرجان». گفتنی است که برخی نویسندگان، این اضافه را به آلوسی نسبت داده اند که جزو حدیث آورده است:

آلوسی در «بلوغ الارب»(ج‏۱، ص‏۳۶۴، قاهره، ۱۹۲۵م) نقل می کند که انصار، عید نوروز و مهرگان را بر حضرت رسول(ص) عرضه کردند. حضرت فرمودند: خداوند متعال، بهتر از آن را (فطر و اضحی را) به من داده است. [۷۱]

چنان که پیش از این آوردیم، روایت آلوسی چنین است:

قدم النبی(ص) المدینة و لهم یومان یلعبون فیهما. فقال: «ما هذا الیومان؟». فقالوا: کنّا نلعب فیهما فی الجاهلیة. فقال: «قد أبدله اللّه تعالی بهما خیراً منهما: یوم الأضحی و یوم الفطر». قیل: هما النیروز و المهرجان.

۲٫ روایت «مناقب»، گذشته از آن که مرسل است و با تعبیر «حُکیَ (آورده اند)» نقل شده است، نه حاکی آن معلوم است و نه مصدر نقل ابن شهرآشوب.

۳٫ روایت بخاری که علی(ع) هدیه نوروز را نمی پذیرفت، گذشته از آن که با روایت دیگر بخاری که علی(ع) هدیه نوروز را می پذیرفت معارضه دارد، با نقل های بسیار دیگر شیعی نیز ناسازگار است و نمی توان به آن، استناد جُست.
دوم: در ارزیابی سندی روایت های موافق، می توان چنین گفت:

۱٫ روایت کلینی از سند معتبر برخوردار است.

۲٫ روایت شیخ طوسی از معلّی، اگر چه بدون سند است، لیکن وی در کتاب «فهرست» به کتاب معلّی سند معتبر دارد. [۷۲] محتمل است آن روایت، بر اساس همین سند باشد.

۳٫ علامه مجلسی در« زاد المعاد» می گوید: «به اسانید معتبره از معلّی بن خنیس که از خواص حضرت صادق(ع) بوده است، منقول است) [۷۳] و سپس روایتی را نقل می کند که ذیل آن، مطابق روایتی است که شیخ در «مصباح» آورده است.

۴٫ نقل این روایت ها در مصادر کهنی چون: الکافی، کتاب من لا یحضره الفقیه، مصباح المتهجّد و دعائم الاسلام، می تواند شاهدی بر اعتبار آنها باشد.

بر این پایه می توان گفت از مجموع احادیث دوازده گانه می توان این مطلب را به پیشوایان دینی نسبت داد که رفتار ایرانیان در گرامیداشت نوروز، در مرأی و منظر آنان بوده و نه تنها مخالفتی با آن نکرده اند، بلکه نسبت به اصل آن و پاره ای رفتارهای ضمنی آن، روی خوش نشان داده و تشویق کرده ‏اند.

بلی؛ ما معتقدیم که بر پایه این احادیث و بدون شواهد تاریخی دیگر، نمی توان خصوصیت های موجود در آنها را به اثبات رساند و اشارات تاریخی موجود در آنها را تأیید کرد. چنان که به جهت برخی نکات تاریخی نامعلوم در آنها نمی توان این کلیّت را تضعیف کرد و نادیده انگاشت.
سوم: بررسی مصادر کهن، نشان می دهد که نوروز به عنوان یک آیین ایرانی، در فرهنگ مسلمانان و شیعیانْ رواج داشته است.

اینک شواهد این امر را بجز روایات یاد شده، بازگو می کنیم:

۱٫ به اعتقاد برخی متخصصان تبدیل گاه شمار، در جلسه مشورتی خلیفه دوم برای تعیین تقویم، هرمزان تازه مسلمانْ شرکت داشت و تقویم ایرانی را برای حاضران شرح کرد و خلیفه، آن تقویم را برای امور دیوانی و خراج پذیرفت‏ [۷۴] و روشن است که نوروز، جزئی از تقویم ایرانی به شمار می رود.

۲٫ نجاشی در شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجاری نوشته است که وی از ثقات شیعیان است و کتاب هایی دارد، از جمله: «کتاب ما روی فی یوم النیروز». [۷۵]

همچنین ابن ندیم درباره صاحب بن عبّاد، آورده است که «کتاب الأعیاد و فضائل النیروز» نگاشته است. [۷۶]

در دوره صفویه نیز نوروزیه هایی بسیار به قلم علمای دینْ تحریر شد. [۷۷]

۳٫ خراج در دوره عباسیان بر اساس نوروز تنظیم می شده است. [۷۸]

۴٫ خلفای اموی و عباسی هدایای نوروز را می پذیرفته اند؛ بلکه دستور می داده اند تا برایشان ارسال گردد. [۷۹]

گفتنی است در برخی مناطق، حاکمان اهل سنّت، گرفتن هدایای نوروز را منع می کردند؛ چنان که از برگزاری مراسم نوروز، ممانعت به عمل می آوردند. [۸۰]

۵٫ از دیرباز تاکنون، نوروز در سروده های شاعران تازی گو و پارسی زبانْ حضور جدّی دارد و این نیز شاهدی گویا بر حضور نوروز در فرهنگ ایرانیان مسلمان است. [۸۱]

با توجه به این شواهد و امور دیگر، نوروز را در دوره اسلامی از شعائر مجوسی دانستن، سخنی نا صواب است؛ چنان که آن را ترویج آیین آتش پرستان انگاشتن، واقعیت خارجی ندارد. گذشته از اینها در روایات اسلامی و سخن فقیهان، فضیلت روزه نوروز مطرح است و به نقل بیرونی: «مجوس را روزه ای نیست و هر کس از ایشان روزه بگیرد، گناه کرده است». [۸۲]

گیریم روزگاری نیز نوروز چنان بود؛ ولی زمانی که در عرف ایرانیان مسلمان، آن حالت از میان رفت، دیگر ذَمّی بر آن نیست. همان گونه که امام خمینی فتوا داد که شطرنج، اگر روزی ابزار قمار نباشد، حرمتی در بازی با آن نیست‏ [۸۳] و استاد مطهری، مجسمه سازی را مجاز دانست؛ چرا که فلسفه حرمت آن،به جهت فاصله گرفتن از دوران بت پرستی، از میان رفته است‏ [۸۴] و نمونه های بسیار دیگر.

اصولیان را قاعده ای است که در این جا به کار آید. آنان گویند اگر در میان مردمان، آداب و رسومی رواج داشت و در جان و دل آنان رسوخ یافته بود، چنانچه شرع با آن روی خوشی ندارد و می خواهد آن را طرد سازد، باید ادله ای روشن و قوی که همپای سیره باشد، ارائه دهد وگرنه نمی توان گفت شارع از آن سیره بیزار است و آن را طرد کرده است. به تعبیر دیگر، سیره های راسخ و استوار را نمی توان با عمومات یا ادلّه سست بنیان طرد کرد؛ بلکه دلیل مانع و رادع باید به اندازه قوت سیره، قوت داشته باشد.

بر این اساس و با توجه به آنچه در ریشه داری نوروز و گذشته اش در میان ایرانیان گفته شد، دلیلی بر منع و ردع آن از سوی شرع در دست نیست؛ چرا که ادلّه خاص چنان که یاد شد موهون است که وجهش گذشت و عمومات را نیز در چنین مواردی یارای رویارویی نخواهد بود.

چهارم: اگر بپذیریم که روایت های موافقْ قابل اعتماد نیستند و نمی توان بر پایه آنها رأی و حکمی را اثبات کرد، همچنان که نمی توان بر دسته دوم از احادیث تکیه زد، در این فرض باید حکم نوروز را با اصل اوّلی و قاعده عام دینی نشان داد.

همان گونه که در ابتدای مقاله گذشت، اسلام که دینی جهانی است و همه انسان ها را به سوی خود فراخوانده است، به اقتضای خصلت جهان شمولی اش، هیچ گاه به معارضه سنّت ها و آداب و رسوم ملّی نرفته، مگر آن جا که ترویج باطل باشد یا به تثبیت خرافه ای انجامد و یا ملازم با محرّمات شرعی گردد.

آیین نوروز، قرن هاست در ایران اسلامی بر پاداشته می شود و مسلمانان، نه به عنوان ترویج آیین مجوس، بلکه به عنوان آیینی ملّی بدان می نگرند. بمانَد که رسم نوروز، پیش از آیین زردتشت نیز در ایران برپا بوده است. [۸۵]

از سوی دیگر، نوروز، تثبیت خرافه ای باطل که با دین ناسازگار باشد، نیست و در سرشت خود، محرّمات شرعی را به همراه ندارد؛ ولی اگر کسی یا کسانی آن را به محرّمات بیالایند، این بدان ماند که سایر کردارهای مباح و حتی امور شرعی را با محرّمات شرعی همراه کنند، که طبعاً معنایش ناپسند شدن آن امر مباح یا شرعی نیست؛ بلکه آنان که چنین می کنند، قابل سرزنش و مذمت اند.

از سوی دیگر، بسیاری از رفتارهای پسندیده، چون: پاکیزگی و آراستگی، سیر و سفر، دید و بازدید، بخشش و دلجویی، هدیه دادن در این رسم و آیین به انجام می رسد که از نگاه شرع و عقل، ستودنی است.

با این وصف، ایستادگی در برابر این آیین ملّی، از زاویه شرع و دین، مستندی محکم ندارد و نشاید بدان دامن زد.

پنجم: آنچه تأیید شده یا مورد ردع قرار نگرفته، چیزی است که در عرف عمومی ایرانیان، نوروز نامیده می شود. اگر در طول زمان، تغییراتی در آن صورت گرفته است که همین عرف عمومی آنها را برمی تابد، خللی در این امضا یا عدم ردع شرعْ وارد نمی سازد.

بر این پایه، ایرادی که برخی فقیهان و نویسندگان در این موضوع گرفته اند (که نامعلوم بودن روز نوروز و تغییر آن، به شرعی بودنش لطمه می زند)، پذیرفتنی نیست.

حاصلْ آن که:

۱٫ روایت های وارد شده در مخالفت با نوروز، به هیچ روی قابل تأیید و اعتبار نیستند.

۲٫ در روایت های موافق، به جهت شواهد و قرائن یاد شده، می توان گفت که اصل آیین نوروز، مورد امضا و تأیید است؛ گرچه خصوصیت های یاد شده در احادیث را نمی توان تأیید کرد.

۳٫ از آن رو که نوروز در میان ایرانیان در دوره اسلامی رایج بود و به عنوان سیره ای عمومی استمرار داشت، نمی توان طرد و ردع آن را از سوی شارع با قواعد کلّی یا ادلّه سست پذیرفت؛ بلکه ردع چنین سیره هایی نیازمند ادلّه خاص و قوی است.

۴٫ اگر بپذیریم که ادلّه موافق و مخالف، هیچ کدام قابل اعتماد و تأیید نیست، اقتضای قواعد عمومی دینی، عدم مخالفت با نوروز است. [۸۶]

پی نوشت ‏ها
[*]. مجله علوم حدیث.
[۱]. سوره توبه، آیه ۵٫.
[۲]. سوره مائده، آیه ۲٫.
[۳]. کنزالعمّال، ج‏۱۵، ص‏۷۸٫.
[۴]. نهج البلاغة، تحقیق: صبحی صالح، ص‏۴۳۱٫.
[۵]. وسائل الشیعة، ج‏۱۹، ص‏۱۴۲٫.
[۶]. دائرة المعارف الاسلامیة، ج‏۸، ص‏۱۶۵٫.
[۷]. تاریخ سیاسی اسلام، ج‏۱، ص‏۷۲٫.
[۸]. بحارالأنوار، ج‏۷۰، ص‏۲۵۱٫.
[۹]. جواهر الکلام، ج‏۱۶، ص‏۵۹٫.
[۱۰]. نظریة العرف، ص‏۹۶٫.
[۱۱]. شرح اللمعة، ج‏۱، ص‏۳۰۸٫.
[۱۲]. تحریرالوسیلة، ج‏۱، ص‏۴۹۶٫.
[۱۳]. بحارالأنوار، ج‏۹، ص‏۹۸٫.
[۱۴]. فروغ ابدیت، ج‏۱، ص‏۳۳٫.
[۱۵]. بحارالأنوار، ج‏۴۳، ص‏۲۳۴٫.
[۱۶]. الکافی، ج‏۵، ص‏۱۴۱؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج‏۳، ص‏۳۰۰؛ تهذیب الأحکام، ج‏۶، ص‏۳۷۸؛ وسائل الشیعة، ج‏۱۲، ص‏۲۱۵٫
[۱۷]. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج‏۳، ص‏۳۰۰؛ وسائل الشیعة، ج‏۱۲، ص‏۲۱۳٫.
[۱۸]. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج‏۳، ص‏۳۰۰؛ وسائل الشیعة، ج‏۱۲، ص‏۲۱۳٫.
[۱۹]. دعائم الاسلام، ج‏۲، ص‏۳۲۶ .
[۲۰]. مصباح المتهجّد، ص‏۵۹۱؛ وسائل الشیعة، ج‏۱۲، ص‏۴۲۸ و ج‏۵، ص‏۲۸۸ و ج‏۷، ص‏۳۴۶٫.
[۲۱]. المهذّب البارع، ج‏۱، ص‏۱۹۴-۱۹۵٫.
[۲۲]. بحارالأنوار، ج‏۵۶، ص‏۹۱٫.
[۲۳]. المهذّب البارع، ج‏۲، ص‏۱۹۵-۱۹۶٫.
[۲۴]. مستدرک الوسائل، ج‏۱،ص‏۴۷۱؛ (چاپ سنگی) ج‏۶، ص‏۳۵۴ (چاپ آل البیت).
[۲۵]. التاریخ الکبیر ،البخاری، ج‏۱، ص‏۴۱۴٫.
[۲۶]. الآثار الباقیة، بغداد: مکتبة المثنّی، ص‏۲۳۰ .
[۲۷]. القاموس، ج‏۲، ص‏۲۷۹ (داراحیاء التراث العربی).
[۲۸]. آثار الباقیه، ترجمه: اکبر داناسرشت، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۳، ص‏۳۲۵٫.
[۲۹]. مستدرک الوسائل، ج‏۶، ص‏۱۵۲ (چاپ آل البیت).
[۳۰]. المناقب، ج‏۴، ص‏۳۱۹، ج‏۳، ص‏۴۳۳؛ بحارالأنوار، ج‏۴۸، ص‏۱۰۸-۱۰۹ و ج‏۹۵، ص‏۴۱۹٫.
[۳۱]. التاریخ الکبیر، ج‏۴، ص‏۲۰۱٫.
[۳۲]. بلوغ الارب، ج‏۱، ص‏۳۶۴٫.
[۳۳]. نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۱۵٫.
[۳۴]. همان، ص‏۲۱۸٫.
[۳۵]. همان جا.
[۳۶]. بحارالأنوار، ج‏۵۶، ص‏۱۰۰(پاورقی).
[۳۷]. همان جا.
[۳۸]. نور علم، ش‏۲۰، ص‏۱۱۵٫.
[۳۹]. نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۰۶٫.
[۴۰]. همان، ص‏۲۱۰٫.
[۴۱]. مصباح المتهجد، ص‏۵۹۱٫.
[۴۲]. السرائر، ج‏۱، ص‏۳۱۵٫.
[۴۳]. الجامع للشرائع، ص‏۳۳٫.
[۴۴]. القواعد و الفوائد، ج‏۱، ص‏۳٫.
[۴۵]. الدروس، ص‏۲٫.
[۴۶]. البیان، ص‏۴٫.
[۴۷]. الذکری، ص‏۲۳٫.
[۴۸]. اللمعة، ص‏۳۴٫.
[۴۹]. المهذّب البارع، ج‏۱، ص‏۱۹۴-۱۹۵٫.
[۵۰]. جامع المقاصد، ج‏۱، ص‏۷۵٫.
[۵۱]. شرح اللمعة، ج‏۱، ص‏۳۱۶٫.
[۵۲]. مسالک الأفهام، ج‏۱، ص‏۱۷۱٫.
[۵۳]. مجمع الفائدة والبرهان، ج‏۲، ص‏۷۳٫.
[۵۴]. جامع عباسی، ص‏۱۱ و ۷۸٫.
[۵۵]. الحبل المتین، ص‏۸۰٫.
[۵۶]. کشف اللثام، ج‏۱، ص‏۱۱٫.
[۵۷]. الحدائق الناضرة، ج‏۴، ص‏۲۱۲٫.
[۵۸]. کشف الغطاء، ص‏۳۲۴٫.
[۵۹]. مستند الشیعة، ج‏۱، ص‏۲۰۸٫.
[۶۰]. جواهر الکلام، ج‏۵، ص‏۴۰٫.
[۶۱]. کتاب الطهارة، ص‏۳۲۸٫.
[۶۲]. العروة الوثقی، ج‏۱، ص‏۴۶۱ و ج‏۲۲، ۲۴۲٫.
[۶۳]. جواهر الکلام، ج‏۵، ص‏۴۰٫.
[۶۴]. جامع المدارک، ج‏۳، ص‏۱۸۲٫.
[۶۵]. المستند، ج‏۱۷، ص‏۲۹۹٫.
[۶۶]. بحارالأنوار، ج‏۵۶، ص‏۱۰۰٫.
[۶۷]. کتاب الطهارة، ص‏۳۲۸٫.
[۶۸]. جواهر الکلام، ج‏۵، ص‏۴۰٫.
[۶۹]. بدائع الصنائع، ج‏۲، ص‏۷۹؛ المغنی، ج‏۳، ص‏۹۹٫.
[۷۰]. چاپ شده ها مانند: رساله نوروزیه، سید هاشم نجفی یزدی، ۱۳۷۱قمری. برای نسخه های خطی بنگرید به: الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج‏۲۴، ص‏۳۷۹-۳۸۴؛ نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۱۳-۲۱۵، مقاله« نوروز در فرهنگ شیعه».
[۷۱]. نور علم، ش‏۸، ص‏۱۰۸٫.
[۷۲]. الفهرست، شیخ طوسی، ص‏۱۹۳٫.
[۷۳]. زاد المعاد، ص‏۴۸۲٫.
[۷۴]. گاهشماری هجری قمری و میلادی، دکتر رضا عبداللهی، ص‏۲۵-۲۶٫.
[۷۵]. رجال النجاشی، ص‏۴۲۸٫.
[۷۶]. الفهرست، ابن الندیم، ص‏۱۹۰٫.
[۷۷]. بنگرید: الذریعة، ج‏۲۴، ص‏۳۷۹-۳۴۸؛ نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۱۳-۲۱۵، مقاله (نوروز در فرهنگ شیعه).
[۷۸]. تاریخ الطبری، ج‏۹، ص‏۲۱۸ و ج‏۱۰، ص‏۳۹ و ج‏۱۱، ص‏۲۰۳٫.
[۷۹]. تاریخ الیعقوبی، ج‏۲، ص‏۳۰۶ و ۳۱۳؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ص‏۵۵۰٫.
[۸۰]. نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۰۸-۲۰۷٫.
[۸۱]. نوروزگان، ص‏۱۶۷-۱۹۷؛ نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۰۷-۲۰۶؛ نور علم، ش‏۲۰، ص‏۱۰۴، ۱۰۶، ۱۰۷٫.
[۸۲]. الآثار الباقیة، ص‏۲۳۰، آثار الباقیه، ص‏۳۵۷٫.
[۸۳]. صحیفه نور، ج‏۲۱، ص‏۱۵٫.
[۸۴]. تعلیم و تربیت در اسلام، ص‏۴۶ .
[۸۵]. آیین ها و جشن های کهن در ایران امروز، محمود روح الامینی، تهران: آگاه، ص‏۳۸-۳۶٫.
[۸۶]. جهت آگاهی بیشتر، بنگرید به: بحارالأنوار، ج‏۵۹، ص‏۹۱-۱۴۳؛ زادالمعاد، ص‏۴۸۵-۸۴۲؛ المهذّب البارع، ج‏۱؛ بلوغ الارب، ج‏۱، ص‏۳۴۸-۳۵۷؛ الخطط المقریزیة، ج‏۱، ص‏۳۶۹-۳۶۷؛ الآثار الباقیة، ص‏۲۱۲-۳۳؛ رساله نوروزیه، سید هاشم نجفی یزدی ( یزد: پاینده)؛ نوروز در تاریخ و دین، سید عبدالرضا شهرستانی (نجف: مطبعة الآداب)؛ النوروزه أثره فی الادب العربی، فؤاد عبدالمعطی الصیاد (جامعة بیروت، ۱۹۷۲م)؛ نوروز، تاریخچه و مرجع شناسی، پرویز اذکایی (وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۵۳)؛ النوروز فی مصادر الفقه والحدیث، مرکز المعجم الفقهی (قم)؛ نوروزگان، مرتضی هنری (سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۷)؛ «نوروز در فرهنگ شیعه»، رسول جعفریان (نامه مفید، ش‏۹، ص‏۲۰۱۲۲۰)؛ «نوروز در تاریخ و اسلام»، سید جواد مدرسی (نور علم، ش‏۲۰، ص‏۱۱۵-۱۰۳)؛ (عید نوروز و صبغه های اسلامی آن)، ابراهیم شکورزاده (مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، سال ۱۵، ش‏۱و۲، ص‏۲۵۸ ۲۴۲)؛ «نوروز ایرانی در تقویم اسلامی»، ابوالفضل نبئی (مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، سال ۱۵، ش‏۴، ص‏۷۳۸ ۷۰۳).

نوروز

على نجفى

عید نوروز از جمله اعیاد بسیار کهن است که حرفهاى ضد و نقیض زیادى درباره آن گفته شده است: عده اى آن را عید آتش پرستان دانسته‏ [2] و عده اى بر این باورند که نوروز یکى از اعیاد اسلامى است. هرکدام از این دو گروه براى خود ادله اى دارند که در جاى خود از آن بحث خواهیم نمود. این مطلب و چند عامل دیگر ما را بر آن داشت که در این موضوع مطالعاتى داشته باشیم:

عامل اول: وجود این عید به عنوان یکى از بزرگترین و با شکوه ترین اعیاد در بین مردم کشور ما و برخى از کشورهاى همسایه.

عامل دوم: وجود احادیث کثیره در این خصوص که بى شک مى توان ادعاى تواتر آنها را نمود. بخصوص ما به احادیثى بر خوردیم که علل پیدایش این عید را بیان مى کنند.

عامل سوم: ما هیچ کتاب فقهى را نیافتیم مگر این که در مورد اعمال نوروز از قبیل استحباب غسل، روزه، نماز در این روز سخن گفته است.

اینها مطالبى نیست که بتوان به آسانى از آنها گذشت، لااقل هر انسان خردمندى را وامى دارد که ببیند این عید، که آوازه آن، همه جا را فرا گرفته و یکى از اعیاد رسمى کشور اسلامى مان است، از جنبه اسلامى و تاریخى پاى آن به کجا بند است؟

آیا عیدى است که روز تاج گذارى و به قدرت رسیدن جمشید، پادشاه ایران باستان را تداعى مى کند؟

یا عیدى است که از اولین روز آفرینش و روزى که از همه انسانها در روز الست به یگانگى خداوند متعال و نبوت پیامبر اسلام(ص) و ولایت امامان معصوم(علیهم السلام) عهد و پیمان گرفته شد، تداعى مى کند؟

عامل چهارم: عامل دیگرى که ما را به این کار واداشت، و حتى دل خوشى ما هم همین بود، مى دیدیم که این روز به على و اولاد آن حضرت (علیهم السلام) منتسب است به نحوى که نوروز را نام مبارک على(ع) و این روز را روز اهل بیت و شیعیان آنها مى نامند.

بخصوص در سالى تنفس کردیم که بنا به فرموده مقام معظم رهبرى، هم در آغاز و هم در پایان خود، مزین به عید مبارک غدیر است، خیلى مناسب است که ما این سال را به این مناسبت سال امام امیرالمومنین على بن ابى طالب(ع) بدانیم و بنامیم و خودمان را به آن بزرگوار نزدیک کنیم. [3] این مطلب ما را مصمم به تحقیق در این مهم کرد که شاید قدمى هرچند کوچک براى نزدیکى به زوایاى وجودى آن حضرت باشد. ان شإ الله.

به یارى خداوند متعال در این نوشتار طى مباحثى مختلف از قبیل بحث روائى، فقهى، اصولى، تاریخى و رجالى پیرامون نوروز بحث مى نماییم.

گزیده اى از روایات در شإن و عظمت نوروز

1- به على(ع) هدیه نوروزى عطا شد، فرمود: این (هدیه) چیست؟

گفتند: یا امیرالمومنین(هدیه) روز نوروز است پس على(ع) فرمود: «هر روز را براى ما نوروز بسازید». [4]

2- محمد بن سیرین مى گوید:به على (رضى الله عنه) هدیه نوروزى عطا شد، فرمود: «هر روز را روز پیروزى قرار دهید».

ابو اسامه مى گوید: (على) اکراه داشت از این که بگوید: (هر روزى) نوروز است». [5]

3- اسماعیل بن حماد بن ابى حنیفه گفت: من اسماعیل پسر حماد پسر ابى حنیفه پسر نعمان پسر مرزبان از فرزندان آزاده فارس هستم. خدا اصلا ما را بنده قرار نداده است، جدم در سال هشتاد متولد شد، و او را پیش على بن ابى طالب(رضى الله عنه) بردند در حالى که او کوچک بود، پس على براى جدم دعا کرد که خداوند به او و به ذریه اش برکت بدهد و ما امیدواریم از جانب خدا که این دعا در حق ما به خاطر على مستجاب شده باشد.

اسماعیل بن حماد گفت: نعمان بن مرزبان، آن همان کسى است که فالوذج را در روز نوروز به على هدیه داد، پس على(ع) فرمود: هر روزى نوروز ماست». [6]

4- نیز از او(على(ع» نقل شده است که به آن حضرت پالوده هدیه دادند، فرمود:

به چه مناسبت است؟ گفتند: به مناسبت روز نوروز، فرمود: اگر قدر بدانید پس هر روزى نوروز است». [7]

روایات دیگرى هم در این خصوص داریم که نشان مى دهد در آن زمان بسیارى از مردم به خدمت على(ع) هدیه نوروزى مى برده اند و آن حضرت قبول مى فرمودند.

هدیه ها غالبا عبارت بودند از شکر، پالوده، سمنو و گاه لباسهاى گرانبهاى زرباف که در ظرفهایى از نقره مى گذاشتند و به خدمت آن حضرت مى بردند.

5- معلى بن خنیس از امام صادق(ع) نقل مى کند که فرمود:

همانا نوروز، همان روزى است که پیامبر(ص) براى على(ع) در غدیر خم از مردم عهد گرفت پس مردم اقرار کردند به ولایت پس خوشا به حال کسى که به عهد خود ثابت قدم ماند و واى به حال کسى که آن را شکست.

و آن همان روزى است که رسول خدا(ص) على(ع) را به سوى وادى جن روانه کرد پس از آنها عهد و پیمان گرفت.

و آن همان روزى است که على(ع) در آن روز بر اهل نهروان غالب شد و ذوالثدیه را کشت.

و آن همان روزى است که قائم ما اهل بیت و صاحب امر ظاهر خواهد شد و خداوند او را به دجال غلبه مى دهد، پس آن حضرت دجال را بر کناسه کوفه به دار مى کشد. و هیچ نوروزى نیست مگر آن که ما در آن انتظار فرج را داریم، براى این که نوروز از ایام ماست، ایرانیان آن را حفظ کرده اند، و شما(عرب ها) آن را ضایع کرده‏اید.

پس پیامبرى از پیامبران بنى اسرائیل از خداوند خواست که زنده کند قومى را که از ترس مرگ از خانه هایشان بیرون رفتند و آنها هزاران نفر بودند و خداوند همه آنها را بمیراند.

پس خداوند به آن پیامبر وحى کرد که در گورهاى آنها آب بریزید، پس ریختن آب به آنها در همین روز بود پس زنده شدند و حال این که سى هزار نفر بودند پس آب ریختن در روز نوروز سنت قدیمى گردید، اما هیچ کس علت آن را نمى داند مگر راسخان در علم و آن اولین روز از سال ایرانیان است. [8]

این حدیث و حدیث بعدى که معلى از امام صادق(ع) نقل کرده است، در چند کتاب روائى و فقهى آمده است که در آنها اختلافاتى دیده مى شود ما در میان این چند کتاب به کتاب «المهذب البارع» اعتماد کردیم و حدیث را از آنجا نقل کردیم به چند علت که بعد در بحث سندى احادیث بیان مى شود و مرحوم مجلسى در بحار این دو حدیث را به یک سند متصلا نقل کرده است.

معلى گفت: امام(ع) این حدیث را به من املإ کرد و من از املإ امام نوشتم.

6- و همچنین روایت شده از معلى گفت: وارد شدم بر ابى عبدالله(ع) در بامداد روز نوروز پس (حضرت) فرمودند:

اى معلى آیا این روز را مى‏شناسى؟

گفتم: نه. و لکى روزیست که ایرانیان از آن تجلیل مى کنند و در آن به همدیگر تبریک گفته و دعاى خیر مى کنند.

فرمود: این چنین نیست قسم به خانه کهن(کعبه) که در دل (شهر) مکه است نیست این روز مگر براى یک امر قدیمى که آن را براى تو تفسیر مى کنم. تا این که از آن مطلع شو.

پس گفتم: اگر این علمى را که نزد شما را فرا گیرم براى من دوست داشتنى تر است از این که تا ابد زندگى کنم، و خداوند دشمنان شما را نابود کند.

فرمود: اى معلى روز نوروز همان روزیست که خداوند در آن از بندگانش عهد گرفت که او را عبادت کنند و هیچ چیزى را شریک او ندانند و این که به رسولان و انبیإ و اولیایش ایمان بیاورند و آن اولین روزیست که خورشید در آن طلوع کرده، و بادهاى باردار کننده در آن وزیده است و گلها و شکوفه هاى زمین آفریده شده است. و آن روزیست که کشتى نوح(ع) به کوه جودى قرار گرفته. و آن روزى است که در آن قومى که از ترس مرگ از خانه هاى خود خارج شدند و آنها هزارها نفر بودند پس خداوند آنها را میراند و سپس آنها را در این روز زنده کرد. و آن روزیست که جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل گردید.

و آن همان روزیست که ابراهیم(ع) بتهاى قوم خود را شکست. و آن همان روزیست که رسول خدا(ص) امیرالمومنین على(ع) را بر دوش خود سوار کرد تا بتهاى قریش را از بالاى خانه خدا به پائین انداخت و آنها را خرد کرد. [9]

7- معلى بن خنیس از آقا امام صادق(ع) درباره نوروز روایت کرد فرمود:

هر وقت نوروز شد، پس غسل کن، و پاکیزه ترین لباسهایت را بپوش و خوش بو کن خود را با بهترین عطرهایت.

و آن روز را روزه بدار.

پس زمانى که نافله هاى (نمازهاى ظهر و عصر) و خود نمازهاى ظهر و عصر را خواندید پس بعد از اینها چهار رکعت نماز بخوان (به این نحو:) در اول هر چهار رکعت سوره فاتحه الکتاب بخوان و ده بار سوره «انا إنزلناه فى لیله القدر» و در رکعت دوم فاتحه الکتاب و بعد ده مرتبه «قل یا ایها الکافرون» و در رکعت سوم فاتحه الکتاب و بعد ده مرتبه «قل هو الله إحد» و در رکعت چهارم فاتحه الکتاب و بعد ده مرتبه سوره «ناس و خلق» را بخوان.

و بعد از خواندن این چهار رکعت (که به رو رکعت باید خوانده شود) سحده شکر کن و در سجده دعا کنه(برا یخودت) که گناه پنجاه سال تو آمرزیده شود. [10]

8- روایت شده از نبى اکرم(ص) که فرمود: براى على(ع) هفده اسم است.

پس ابن عباس گفت: یا رسول الله به ما خبر بده که آن اسمإ چه هستند؟

پس پیامبر(ص) فرمود: اسم او نزد عرب «على» و نزد مادرش «حیدره» و در تورات «الیا» و در انجیل «بریا» و در زبور «قریا» و نزد روم «بظرسیا» و نزد فرس «نیروز» و نزد عجم «شمیا» و نزد دیلم «فریقیا» و نزد کرور «شیعیا» و نزد زنج «حیم» و نزد حبشه «تبیر» و نزد ترک «حمیرا» و نزد ارمن «کرکر» و نزد مومنین «سحاب» و نزد کافرین «مرگ سرخ» و نزد مسلمین «وعد» و نزد منافقین «وعید» و نزد من «طاهر مطهر» است و اوست جنب خدا و نقس خدا و دست راست خداى عزوجل. بعد پیامبر(ص) به این دو آیه شریفه استشهاد کرد قول خداوند:

«خداوند شما را از نفس خود بیم مى دهد» و قول خداوند: «بل دستان او بازند، هر جور که بخواهد ، انفاق مى کند». [11]

شرح و توضیح مراد احادیث

در واقع ائمه اطهار(علیهم السلام) نوروز را به روزى که خداوند در آن معبود و مسجود شده و دین و امر خداوند در آن ظاهر و غالب شده، تفسیر کرده‏اند.

و این معنا از احادیثى که از امیرالمومنین على(ع) روایت شده است، کاملا به دست مى‏آید چنانکه آن حضرت فرمودند: «هر روز ما نوروز است». [12] چون پیداست که ائمه اطهار(علیهم السلام) همواره به طاعت و پرستش خداوند مشغولند.

و یا در حدیثى دیگر فرمودند: «هر چیزى را براى ما اختیار کنید که در این صورت هر روزتان نوروز است». [13] و یا در حدیثى دیگر فرمودند: «اگر قدر بدانید هر روزى نوروز است». [14] یعنى اگر معصیت خداوند نکنید و قدر عمر خود را بدانید و هر روزى پیشرفتى داشته باشید، آن روزتان نو و تازه است و الا اگر پیشرفت نداشته باشید و درجا بزنید پیداست که این روز همان روز گذشته مى شود و در این صورت نه نوروز بلکه کهنه روز خواهد بود.

و چنانکه در حدیث آمده است که «هرکس دو روزش باهم مساوى باشد،زیان کرده است». [15]

و بالاخره کلام گهربار على(ع) که فرمود: «هر روزى که در آن معصیت نکنید، آن روز عید است». [16] در مورد نوروز هم همین حکم صادق است.

بنابراین از دیدگاه ائمه اطهار(علیهم السلام) هر روزى که در آن معصیت خداوند نشود و بلکه در آن روز امر دین خداوند ظهور و تبلور داشته باشد آن روز نوروز است و به همین خاطر امام صادق(ع) آن ایام را نوروز مى خواند چون در غدیر خم امر خداوند ظاهر و غالب شد و دین او کامل شد و یا در بیعت دومى با على(ع) [17] و یا در جنگ نهروان که على(ع) پیروز شد در واقع دین خدا پیروز شد و به این سبب خداوند عبادت شد.

و یا روز نزول جبرئیل به پیامبر اکرم(ص) به این خاطر نوروز است که سرآغاز توحید و عبادت خداوند و دورى از شرک و جهالت است.

و بالاخره اگر روز ظهور مهدى(ع) نوروز نامیده مى شود، به خاطر پیروزى کامل دین و امر خداوند بر شرک و نفاق مى باشد و به همین خاطر روزى تازه و نو نامیده مى شود چون دنیا روزى تازه را شروع مى کند و در تمام این امور که در حدیث ذکر شده، اگر نوروز نامیده مى شود به خاطر این است که دنیا با این اتفاقات مهم روزى جدید و تازه را آغاز مى کند و به همین اعتبار 22 بهمن 57 را هم باید نوروز بنامیم.

بنابراین به این نتیجه مى رسیم که نوروز در احادیث، یک روز خاصى از سال نمى باشد پس احادیث نمى توان براى اثبات مدعاى خود تمسک بجوییم چه مدعاى ما نوروز معروف و مشهور در موقعى خاص از سال است.

نوروز سند افتخار ایرانیان

اما تحقیق مطلب این است که هر چند در نظر ابتدائى از این احادیث چنین مطلبى استفاده مى شود بخصوص از احادیث امام على(ع). اما با توجه به سوال و جواب راویان این احادیث به نظر مى رسد که مقصود از نوروز، همان روز خاص است. مثلا «معلى» مى گوید:

«در روز نوروز بر امام صادق(ع) وارد شدم امام سوال مى کرد: «آیا این روز را مى شناسى؟».

معلى: «این روزى است که ایرانیان آن را تعظیم مى کنند و در آن به همدیگر هدیه مى دهند».

امام: «قسم به خانه کعبه که در مکه است، این روز نمى باشد مگر به خاطر یک امر کهن». و یا جملات پایانى حدیث امام(ع) که مى فرمایند:

«هیچ روز نوروزى نمى باشد الا این که ما در آن انتظار فرج را داریم براى این که آن از ایام ما و ایام شیعیان ما است‏ [18] که ایرانیان آن را حفظ کرده اند و شما (اعراب) آن را تباه کرده اید».

همه اینها شاهد بر این مطلب است که از نوروز روز خاصى را اراده کرده اند که همان اول سال ایرانیان باشد و حتى در بعضى از احادیث تصریح شده است که آن نوروز اول سال ایرانیان است.

پیداست آن نوروزى که ایرانیان آن را از قدیم الایام حفظ کرده اند، غیر از همان عید نوروز معروف و مشهور چیز دیگرى نمى باشد.

پس این شبهه که منظور از نوروز در احادیث، نوروز «وصفى» است، نه نوروز «علمى» بى مورد است.

همین جواب را مى شود در مورد احادیث مروى از على(ع) هم داد چون على(ع) این سخنان را براى کسى که در روز نوروز براى حضرت فالوده برده بود، بیان داشتند. مطلبى که از این احادیث استفاده مى شود، این است که نوروز در طول اعصار مختلف به وسیله وقوع تحولات بزرگ دینى و اجتماعى در آن همواره روح و حیات تازه اى به خود گرفته است به نحوى که آن تحولات که در نوروز واقع شده اند، شایسته این بوده اند که آن روز را نوروزى دیگر بنامیم.

شاید کسانى که جلوس جمشید به پادشاهى‏ [19] و یا ورود او را به آذربایجان‏ [20] علت پیدایش نوروز مى دانند همین مطلب را در نظر داشته اند یعنى چون تجدید آئین ایزد پرستى در روزگارى که صابئیت حتى پادشاه زمان را هم به پیروى از خود وادار کرده بودند، در نظر مردم بسیار با اهمیت و بزرگ جلوه کرد آن روز را نوروز خواندند.

و همین باعث شد، کسانى که اطلاع دقیقى از تاریخ پیدایش نوروز نداشتند، آن روز را علت پیدایش نوروز بدانند غافل از این که نوروز از زمان حضرت آدم(ع) موجود بوده است.

در واقع منظور از خواندن چنین ایامى به «نوروز» نه این بوده که آنها این امر را منشإ پیدایش نوروز بدانند، بلکه فقط خواسته اند، اهمیت و عظمت آن روز را بیان و معرفى کنند.

بنابراین با کمى دقت به این نتیجه مى رسیم که احادیث، نوروز را به روزى که براى تمام انسانها روزى نو و تازه است تفسیر کرده اند نه روزى نو و تازه براى هر فردى که در طول شب و روز فردى مومن و موفقى بوده است، یعنى احادیث -همانطور که از مواردى که برشمرده اند، به دست مى‏آید- به افراد و جزئیات زندگى روز مره آنها نظرى ندارند، بلکه به تحولات اجتماعى و سیاسى که به تمام انسانها و عقاید آنها حکومت دارد، نظر داشته و نوروز را از این حیث و جهت تعریف و تفسیر مى کند.

نوروز آئینه تمام نماى ولایت على(ع)

اشکال: استظهار مذکور با احادیث مروى از على(ع) مخالف است چون احادیث ظهور در امور جزئى و فردى دارند نه امور کلى و عام.

جواب: امام على(ع) در زمانى نبوده اند که بتوانند واقعیت مطلب را آن جور که هست، بیان کنند یعنى چنانکه از قرائن به دست مى‏آید، دشمنان على(ع) و اولاد آن حضرت با نوروز مخالف بوده اند و علت مخالفتشان هم با نوروز نه به خاطر این بوده که نوروز را از رسوم مجوسیان و کفار مى دانسته اند، بلکه علت مخالفتشان این بوده است که آنها مى دیده اند.

این روز از قدیم الایام در عالم به نام على(ع) و اولاد آن حضرت معروف و مشهور بوده است یعنى مى دیدند که از اول خلقت خداوند سکه این روز را به نام نامى على(ع) و پیروان آن حضرت زده است لذا با این روز مخالفت مى کردند.

دلیل ما همان حدیثى است که «ابن عباس» از پیامبر اکرم(ص) نقل مى کند و همانطور که ملاحظه نمودید، در این حدیث پیامبر اکرم(ص) نوروز را نام و اسم على(ع) مى داند و مى فرماید: در میان ایرانیان اسم على(ع) نوروز است یعنى ایرانیان در زمان هاى گذشته على را به نام نوروز مى شناخته اند. و عید بزرگ خود را متبرک و متصف به نام على(ع) کرده اند هرچند حقیقت و مقصود این عید چیزى غیر از على(ع) و اولاد آن حضرت نمى باشد.

البته ایرانیان این عید را نسل اندر نسل از پیامبران و طبق حدیثى که از امام باقر(ع) نقل خواهیم کرد، از حضرت آدم(ع) به ارث برده‏اند.

بنابراین علت مخالفت اهل سنت با عید نورووز کاملا روشن مى شود و آن این که آنها چون از پیامبر اکرم(ص) این حدیث و دهها حدیث مشابه دیگر را درباره نوروز و على(ع) شنیده بودند، با این روز مخالفت مى کردند.

آنها مى دانستند که اگر با نوروز مخالفت و مقابله نکنند، باید مقام خلافت و سرپرستى مسلمانان را که به بهاى دین و آخرت خود به دست آورده اند، از کف بدهند چون مى دیدند حیات و گسترش این عید حیات و گسترش على(ع) و یاران آن حضرت را به دنبال خواهد داشت.

پیداست که این یک پیام بزرگ داشت و آن این که از اول خلقت و آغاز حیات اولاد آدم(ع) على (ع) را به عنوان وصى و کامل کننده دین پیامبر آخرالزمان مى شناختند و به او اعتقاد داشته‏اند.

و الا اگر آنها با سنت کنار مخالف بودند در نماز تکتف. [21] نمى کردند.

لذا آنها با نوروزى که به روز میثاق و پیمان به توحید و نبوت و امامت ائمه اطهار(علیهم السلام) تفسیر شده است، مخالف هستند نه با نوروزى که به هر روز پر خیر و سعادت تفسیر شود، بنابراین على(ع) ناچار بود که از تعریف نوروز واقعى دست بردارد و نوروز را جورى تفسیر و تعریف کند که با مذاق آنها سازگار آید.

پس على(ع) در واقع در کلام خودشان تقیه کرده اند و در صدد بیان نوروز واقعى نبوده اند و از جمله دلائلى که دلالت بر تقیه بخصوص در زمان على(ع) مى کند، عبارت از حدیث امام صادق(ع) است که فرمود: «شما (اعراب) نوروز را ضایع کردید».

مخالفت اهل سنت با نوروز در کتب فقهى

مخالفت اهل سنت با نوروز در کتب فقهى آنها هم کاملا آشکار است که ما در اینجا قسمتى از چند کتاب معتبیر فقهى آنها ذکر مى کنیم:

در بدائع الصنائع: ج‏2، ص 79 گفته است: «روزه گرفتن در روز شنبه به تنهائى کراهت دارد چون تشبه به یهود است و همچنین روزه گرفتن در «نیروز» و «مهرجان» بدان این که تشبه به مجوس است».

و در المغنى ج‏3، ص 99 گفته است: «روزه گرفتن روز «نیروز» و روز «مهرجان» به تنهائى کراهت دارد براى انى که آن روزها روزهایى هستند که کفار آنها را بزرگ مى شمارند».

از جمله دلائل دیگر که دلالت مى کند که ائمه اطهار(علیهم السلام) بخصوص على(ع) تقیه مى کردند حدیثى است که قبلا از «سنن بیهقى» نقل کردیم. در پایان این حدیث «ابو اسامه» مى گوید: «على کراهت داشت بگوید نیروز» و به جاى نیروز گفت: «فیروز».

آیا امام نوروز را تفسیر کردند یا تحریف؟

در این جا این سوال پیش مى‏آید که چرا امام صادق(ع) در هر دو روایت فرمودند: «افسره لک حتى تفهمه» و نفرمودند: «اخبره لک» و یا «اقوله لک»؟ با توجه به این که امام(ع) در مقام اخبار از گذشته بودند.

به تعبیر دیگر: مى بایست امام(ع) مى فرمودند علت حدوث نوروز را براى تو نقل و یا بیان مى کنم نه این که بفرمایند علت حدوث نوروز را براى تو تفسیر مى کنم و چون کلمه تفسیر ظهور در این دارد که بدون این که به علت پیدایش این روز و یا حتى خود این روز در نظر دیگران کارى داشته باشیم، بیائیم آن را بر محمل مورد نظر خود حمل کنیم یعنى در واقع بگوئیم نوروزى که آنها مى گویند، و به آن اعتقاد دارند، نوروز نیست، بلکه نوروز این است که من براى تو تفسیر و بیان مى کنم بخصوص با توجه به این که امام(ع) در جواب معلى که گفت: روزى است که عجم از آن تجلیل مى کنند و در آن به همدیگر تبریک مى گویند فرمود: نه این چنین نیست با این که معلى هم مى دانست که نوروز در چه موقعى از سال است و رسم و رسوم آن را هم مى دانست و براى امام(ع) تعریف کرد و اتفاقا تعریف معنى کاملا منطبق بر نوروز بود ولى با این حال امام این تعریف را رد فرمودند و این دلیل بر این است که امام خواسته اند نوروز را که به معنى روز نو و تازه است، بنا به نظر و معتقدات خودشان تعریف و تفسیر کنند؟

جواب: تفسیر به معنى پرده برداشتن و ظاهر نمودن حقیقت و واقعیت چیزى است و گویا معنایى که مجمل است، آن را با یک پرده و پارچه اى پوشانده اند و همین امر، سبب اجمال و دورى از معنى واقعى آن مى شود، و تفسیر این است که این پرده کنار زده شده و معنى واقعى آشکار گردد.

نوروز هم گذشت زمان بر آن یک پرده ضخیم و تاریک انداخته که ماهیت و حقیقت واقعى آن را از ما پوشانیده بود، و همین باعث شده که مردم از نوروز و علت حدوثى آن برداشتها و تفسیرهاى مختلف و نادرستى بکنند. ولى در این میان این امام(ع) است که با علم الهى خود از نوروز و علت حدوث آن به درستى خبر مى دهد چون به اعتقاد ما شیعیان امام(ع) چنان که این که از گناه به دور است، همچنین از اشتباه و خطا که ناشى از جهل و غفلت و غیره است، نیز به دور مى باشد. در حدیث، کلمه و یا قرینه اى دال به این که منظور از نوروز غیر از نوروز معروف و مشهور در نزد ایرانیان است وجود ندارد مگر «کلما» که صرف ردع و منع است اما منظور امام این نیست که با این جواب باور ایرانیان در مورد نوروز را رد کند، بلکه مى خواهد از علت واقعى نوروز خبر دهد توضیح این که اگر امام تعریف معلى را رد کردند نه به خاطر این بود که تعریف معلى نادرست بود و یا این که امام(ع) مى خواست نوروز مورد اعتقاد و منظور خود را بیان کند ولى معلى از نوروز مورد اعتقاد ایرانیان خبرداد و امام هم رد فرمود، بلکه اگر امام این تعریف را رد فرمودند به خاطر این بود که این تعریف یک تعریف سطحى و تعریف به رسم و رسوم بود و در این تعریف هیچ اشاره به علت وجودى نوروز نشده است و خود معلى در صدر حدیث هم بیان داشت که من این روز را نمى‏شناسم اما ایرانیان چنین برخوردى با این روز دارند و گویا معلى مى خواست از این طریق نوروز را بشناساند که امام معلى را از چنین تعریف منع و بازداشتند و خود در صدد تعریف واقعى آن برآمدند که گذشت زمان باعث فراموشى علت واقعى نوروز و مراسم آن شده است.

حقیقت و جان مایه نوروز

حال امام مى خواهند با این بیان ما را متوجه علت واقعى نوروز بکنند که نوروز یک تحویل سال و یا ابتداى فصل بهار به تنهائى نیست، بلکه اگر نوروز را نوروز مى خوانند این به خاطر وقایع و تحولات بزرگى چون غدیر و ظهور امام زمان در چنین روزى مى باشد و همین تحولات عظیم و بزرگ باعث بزرگى و عظمت این روز شده است و الا همه روزها در این که یک روز هستند، هیچ فرقى باهم ندارند و عباراتى چون «براى این که نوروز از ایام ماست، ایرانیان آن را حفظ کردند و شما آن را ضایع کردید» و یا آن اولین روز از سال ایرانیان است و یا پس آب پاشیدن در نوروز سنت شرعى گشت همه این عبارات که در احادیث آمده است، دلالت مى کند که منظور از نوروز همان نوروز مورد اعتقاد ایرانیان است نه چیز دیگر.

بنابراین با اطمینان کامل مى توانیم بگوئیم که احادیث، نوروز را به عنوان روزى خاص از سال که همان اول سال ایرانیان باشد، به روزى که امر دین و قدرت خداوند در میان مردم و جامعه ظهور و تبلور یافته و استوار مى شود، تفسیر نموده‏اند.

پى‏نوشت‏ها

--------------------------------------------------------------------------------
[1]. اگر خواننده گرامى در محتواى مقاله نظرى داشته باشد، براى ما ارسال بدارد تا در مجله منعکس شود.

[2]. المنجد، اقرب الموارد، معجم مفردات الفاظ القرآن، معجمع الفروق اللغویه، مجمع البیان، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تحریم النوروز به نقل از کتاب «نوروز چه روزى است».

[3]. روزنامه جمهورى اسلامى 11/1/79 پیام رهبرى به مناسبت سال. گفتنى است که این مقاله در سال 79 نوشته شده است.

[4]. «و اتى على (ع) بهدیه النیروز، فقال: ما هذا؟ قالوا: یا امیرالمومنین الیوم النیروز، فقال: اصنعوا لنا کل یوم نیروزا» (من لا یحضره الفقیه: ج‏3، ص 300).

[5]. «اخبرنا ابوعبدالله الحافظ، ثنا ابوالعباس محمد بن یعقوب، ثنا الحسن بن على بن عفان ثنا ابو اسامه عن حماد بن زید، عن هشام عن محمد بن سیرین قال: اتى على(رضى الله عنه) بهدیه النیروز، فقال: ما هذه؟ قالوا: یا امیرالمومنین هذا یوم النیروز. قال: فاصنعوا کل یوم فیروز» قال ابو اسامه کره إن یقول نیروز» (سنن بیهقى: ج‏1، ص 234).

توضیح : این که ابو اسامه مى گوید: على اکراه داشت از این که بگوید «نیروز است» برداشت نادرستى است چون ابواسامه در محضر على نبوده تا بگوئیم از چهره و یا کفیت کلام آن حضرت این مطلب را فهمیده است چون او این حدیث را به سه واسطه نقل مى کند بلکه على مى خواسته بگوید: «پیروزید» اما چون حرف «پ» در کلام فصیح عرب به کار نمى رود، لذا تعبیر به «فیروز» نمودند.

[6]. قال اسماعیل بن حماد بن ابى حنیفه انا اسماعیل بن حماد بن ابى حنیفه بن النعمان بن المرزبان من ابنإ فارس الاحرار و الله ما وقع علینا رق قط، ولد جدى سنه ثمانین(نسخه اى که نگارنده دیده، «ثمانین» مى باشد. ولى احتمال هست که در اصل «ثلاثین» باشد؛ زیرا اگر ثمانین باشد با دوران زندگانى امیرالمومنین(ع) سازگار نیست) و ذهب به الى على بن ابى طالب و هو صغیر فدعا له بالبرکه فیه و فى ذریته و نحن نرجو من الله إن یکون قد استجاب لعلى. قال : و النعمان بن المرزبان هو الذى اهدى الى على بن ابى طالب الفالوذج فى یوم النیروز، فقال على «نوروزنا کل یوم». (الانساب: ج‏2، ص 37).

[7]. دعائم الاسلام: ج‏2، ص 326.

[8]. حدثنى المولى السید المرتضى العلامه بهإ الدین على بن عبدالحمید الساریه باسناده الى المعلى بن خنیس عن الصادق ان یوم الینروز هو الیوم الذى اخذ فیه النبى لامیرالمومنین على العهد بغدیر خم فاقروا فیه بالولایه فطوبى لمن ثبت علیها و الویل لمن نکثها و هو الیوم الذى وجه فیه رسول الله علیا الى وادى الجن فإخذ علیهم العهود و المواثیق. و هو الیوم الذى ظفر فیه بإهل النهروان و قتل ذا الثدیه. و هو الیوم الذى یظهر فیه قائمنا إهل البیت و ولاه الامر، و یظفره الله تعالى بالدجال فیصلبه على کناسه الکوفه. و ما من نیروز الا و نحن نتوقع فیه الفرج لانه من ایامنا حفظه الفرس و ضیعتموه ثم ان نبیا من انبیإ بنى اسرائیل سإل ربه إن یحیى القوم الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت فإماتهم الله فإوحى الیه ان صب علیهم المإ فى مضاجعهم، فصب علیهم المإ فى هذا الیوم فعاشوا و هم ثلاثون الفا. فصار صب المإ فى یوم النیروز سنه ماضیه لا یعرف سببها الا الراسخون فى العلم و هو اول یوم من سنه الفرس قال المعلى و املى على ذلک و کتبته من املائه. و عنه انه اهدى الیه فالوذج فقال: ما هذا؟ قالوا: یوم نیروز قال: فنیروزا ان قدرتم کل یوم یعنى تمادوا و تواصلوا فى الله. (عوالى اللئالى: ج‏3، ص 41 - المهذب البارع، بحارالانوار: ج‏56، ص 116 - وسائل الشیعه: ج‏5، ص 288).

[9]. و روى عن المعلى ایضا قال: دخلت على ابى عبدالله علیه السلام فى صبیحه یوم النیروز، فقال: یا معلى اتعرف هذا الیوم؟ قلت لا. و لکنه یوم یعظمه العجم و تتبارک فیه قال: کلا، و البیت العتیق الذى ببطن مکه، ما هذا الیوم الا لامر قدیم، افسره لک حتى تعلمه. فقلت: لعلمى هذا من عندک احب الى من إن اعیش ابدا. و یهلک الله اعدائکم. قال: یا معلى یوم النیروز، و هو الیوم الذى اخذ الله فیه میثاق العباد إن یعبدوه و لا یشرکوا به شیئا و ان یدینوا فیه برسله و حججه و اولیائه، و هو اول یوم طلعت فیه الشمس و هبت فیه الریاح اللواقح، و خلقت فیه زهره الارض، و هو الیوم الذى استوت فیه سفینه نوح على الجودى. و هو الیوم الذى احیا الله فیه القوم الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم. و هو الیوم الذى هبط فیه جبرئیل على النبى و هو الیوم الذى کسر فیه ابراهیم اصنام قومه. و هو الیوم الذى حمل فیه رسول الله امیرالمومنین على علیه السلام على منکبیه حتى رمى اصنام قریش من فوق بیت الحرام فهشمها. (مدرک قبل).

[10]. عن المعلى بن خنیس عن مولانا الصادق(ع) فى یوم النیروز قال: اذا کان یوم النیروز فاغتسل و البس انظف ثیابک و تطیب باطیب طیبک، و تکون ذلک الیوم صائما. فاذا صلیت النوافل و الظهر و العصر فصل بعد ذلک إربع رکعات، تقرإ فى اول کل رکعه فاتحه الکتاب و عشر مرات «انا انزلناه فى لیله القدر» و فى الثانیه فاتحه الکتاب و عشر مرات «قل یا ایها الکافرون» و الثالثه فاتحه الکتاب و عشر مرات «قل و الله احد» و فى الرابعه فاتحه الکتاب و عشر مرات المعوذتین و تسجد بعد فراغک من الرکعات سجده، الشکر و تدعوا فیها یغفر لک ذنوب خمسین سنه. (مصباح المتهجد ص 591، وسائل ج‏5، ص 288).

[11]. قد روى عن النبى(ص) انه قال: لعلى(ع) سبعه عشر اسما فقال ابن عباس اخبرنا ما هى یا رسول الله؟ فقال: اسمه عند العرب على و عند امه حیدره و فى التوراه الیا و فى الانجیل بریا و فى الزبور قریا و عند الروم بظرسیا و عند الفرس نیروز و عند العجم شمیا و عند الدیلم فریقیا و عند الکرور شیعیا و عند الزنج حیم و عند الحبشه تبیر و عند الترک حمیرا و عند الارمن کرکر و عند المومنین السحاب و عند الکافرین الموت الاحمر و عند المسلمین وعد و عند المنافقین وعید و عندى طاهر مطهر و هو جنب الله و نفس الله و یمین الله عزوجل قوله «و یحذرکم الله نفسه» و قوله: «بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشإ» (الفضائل تإلیف شاذان بن جبرئیل قمى، ص 175).

[12]. الفقیه: ج‏2، ص 300 ح 4074 قال(ع) : «نیروزنا کل یوم».

[13]. همان.

[14]. همان.

[15]. بحارالانوار: ج‏71، ص 173 ح 5، باب 64.

[16]. بحار: ج‏91، ص 136، ح 5، باب 5.

[17]. این قسمت در حدیث بحار موجود است ولى در سایر نسخ احادیث موجود نیست.

[18]. این قسمت حدیث در بحار موجود است «لانه من ایامنا و ایام شیعتنا»ج‏56، ص 91.

[19]. بحارالانوار: ج‏56، ص 141، المحاسن و الاضداد، ص 27.

[20]. التفهیم لاوائل صناعه التنجیم: ص 253.

[21]. تکتف یعنى دو دست را رویهم بر سینه گذاشتن، عملى است که اهل سنت هنگام نماز به آن معتقدند. مى گویند بزرگ اهل سنت(عمر) این عمل را از مجوسان ایرانى اقتباس کرد و دستور داد از این پس همه مسلمانان هنگام نماز، به عنوان خضوع در برابر خدا (همچون خضوع ایرانیان در برابر پادشاه) به آن ملزم شوند.

ماهنامه درسهایی از مکتب اسلام.