حضرت زهرا

دعای پیامبر اکرم (ص) هنگام فرستادن حضرت زهرا (س) به خانه بخت چیست؟
فرمود: مبارک کند خدا بر تو دختر رسول خدا را، فاطمه سلام‌الله علیها بهترین زن است و ای فاطمه، علی سلام‌الله‌علیه بهترین شوهر است ... سپس حضرت به منزلشان رفت و...

پاسخ:
چنین نقل کرده‌اند که: هنگام ازدواج مولای متقیان حضرت علی سلام‌الله‌علیه با دختر گرامی پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها؛ پیامبر نزدشان آمد و دست دخترش را در دست علی علیه‌السلام گذاشت و فرمود: مبارک کند خدا بر تو دختر رسول خدا را، فاطمه سلام‌الله علیها بهترین زن است و ای فاطمه، علی سلام‌الله‌علیه بهترین شوهر است ... سپس حضرت به منزلشان رفت و فرمود: خدایا! فاطمه دختر من و محبوب‌ترین شخص نزد من است و خدایا علی برادر من و محبوب‌ترین شخص نزد من است، خدایا او را ولی خودت قرار ده ... و مبارک کن برای او اهل و خانواده‌اش را و سپس فرمود: ای علی! برو نزد خانواده‌ات خدا مبارک گرداند. (1)
هم‌چنین در دیگر کتاب‌های تاریخی نقل‌های متفاوتی در مورد دعای پیامبر گرامی اسلام هنگام فرستادن حضرت زهرا سلام‌الله علیها به خانه مولای متقیان وجود دارد که به دو مورد آن اشاره می‌شود.
1. رسول خدا صلوات‌الله‌علیه بعد از ازدواج حضرت زهرا سلام‌الله علیها با مولای متقیان امام علی سلام‌الله‌علیه فرمود: خدا یا این پیوند را بر این زن و شوهر مبارک گردان، خدایا فرزندان خوبی نصیب آنان فرما! (2)
2. و در جای دیگر نوشته‌شده است: ابتدا پیامبر صلوات‌الله‌علیه رو به علی سلام‌الله‌علیه کرد و فرمود: مبارک باشد برای تو دختر رسول خدا صلوات‌الله‌علیه، فاطمه بهترین زوجه است و سپس رو به دخترش کرد و فرمود: چه شوهر خوبی است علی سلام‌الله‌علیه و در ادامه هنگامی‌که داماد و عروس به خانه بخت رفتند، هر دو از کثرت شرم به زمین می‌نگریستند، پیامبر صلوات‌الله‌علیه وارد اتاق شد و ظرف آبی به دست گرفت و به‌عنوان تبرک بر سر و اطراف بدن دختر پاشید و سپس در حق هر دو چنین دعا فرمود: پروردگارا این دختر من و محبوب‌ترین مردم نزد من است، پروردگارا، علی نیز گرامی‌ترین مردم نزد من است، خدایا رشته محبت آن دو را استوارتر فرما و ...(3)
پی‌نوشت‌ها:
1. علامه مجلسی، بحارالانوار، تهران انتشارات اسلامیه، ج 42، ص 96.
2. جعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا سلام‌الله علیها، ص 62.
3. جعفر سبحانی، فروغ ولایت، انتشارات صحیفه، چاپ اول، سال 1368 شمسی، ص 100.

روايات مربوط به هجوم فرستادگان خليفه اول به سركردگي عمر بن خطاب به خانه امام علي (ع) براي بردن ايشان به مسجد و بيعت گرفتن از او و دفاع و ممانعت حضرت زهرا قطعي است . اصل اين كه چنين اتفاقي افتاده ، نمي توان انكار كرد اما تمام جزئيات اين واقعه قطعي نيست . چه بسا در گذر زمان كم و زياد شده و به آن پر و بال داده باشند.
شك نيست كه ابوبكر و عمر و چند نفر از مجاهدان، ساعتي بعد از وفات پيامبر، از اجتماع انصار در سقيفه بني ساعده مطلع شده ، براي اين كه مبادا امر حكومت از دست شان به در رود ، خود را به آن جمع رسانده ، با استدلال هاي خود و با استفاده از شكاف و نفاق موجود بين اوس و خزرج و ... ، توانستند در آن جمع ، بدون حضور بسياري از بزرگان مهاجرين از جمله بدون حضور علي بن ابي طالب و مردان بني هاشم و ... ، براي ابوبكر بيعت بگيرند . بلافاصله خلافت او را قطعي شمرده و با تهديد و تطميع به گرفتن بيعت از ديگران اقدام كردند.
شك نيست كه علي بن ابي طالب و تعدادي از بزرگان اصحاب كه چشم به ايشان داشتند ، از بيعت خودداري ورزيدند . بيعت نكردن با توجه به جايگاه ويژه امام علي در جامعه ، براي خلافت نوپا بسيار سنگين بود. از اين رو براي بيعت گرفتن از امام اقدام كردند . چون امام به اختيار و رغبت بيعت نمي كرد، چاره اي جز برخورد خشن و بردن اجباري ايشان به مسجد و ... ، نبود . آنان به ناچار به اين كار اقدام كردند.
طبيعي است كه اگر امام علي مدعي خلافت نبود و از بيعت با آنان خودداري نمي ورزيد و با رغبت كار آنان را تاييد مي كرد و بيعت مي نمود ، محترم بود و در صدر جاي داشت، ولي وقتي خود را مستحق خلافت مي داند و از بيعت و تاييد و همراهي ابا دارد و ديگران را به خود دعوت مي كند ، خليفه و طرفدارانش چاره اي جز برخورد و تهديد و بيعت گرفتن به زور ندارند ،زيرا اگر از او به رغبت يا به زور بيعت بگيرند ، ديگر كسي جرأت و دليل مخالفت نخواهد داشت.
امام هم با توجه به نصب پيامبر و بيعت غدير و ... ، نمي توانست از ادعاي خود دست بردارد و خلافت آنان را بپذيرد . موظف بود خود را مستحق معرفي كرده و اقدام آنان را خلاف بشمرد و ...
با توجه به اين موارد طبيعي است كه آنان حرمت و احترام خانه علي و فاطمه را زير پا بگذارند . به زور براي بردن امام اقدام كنند . امام هم كه در صدد حل مسالمت آميز بود ، از مقابله خشن چشم بپوشد . همسرش كه دختر عزيز و دردانه پيامبر است، به گمان اين كه هنوز حرمتش پابرجا است ، پيشقدم شود . خود را سپر كند تا آنان از ورود زوري به خانه چشم بپوشند ؛ ولي آنان كه براي بردن امام عزم جزم كرده بودند ، همه حرمت ها را زير پا بگذارند . با هل دادن حضرت زهرا يا سيلي زدن به ايشان و باز كردن قهري در و خوردن آن به سينه ايشان و ... ، وارد خانه شوند و امام را ببرند.
نمي خواهيم بر وقوع تك تك جزئيات اين واقعه قسم بخوريم و به يقين بگوييم تك تك جزئيات واقع شده اند، ولي به يقين مي گوييم براي بردن اجباري امام ،به سرگردگي عمر بن خطاب به خانه امام آمده ، با زير پا گذاشتن حريم ها ايشان را برده اند . حضرت زهرا هم در صدد برآمده از حرمت و احترام خود براي ممانعت از بردن ايشان بهره بگيرد . به حرمت او توجه نكرده و او را كنار زده اند . در اين هجوم ، احتمال همه نوع صدمه وجود دارد . امام و ديگران هم كه انتظار حرمت شكني را نداشته و با توجه به عزم مهاجمان ، دفاع را جايز نشمرده اند، زيرا به درگيري مي انجاميد . آنان از ايجاد درگيري اكراه داشتند . نمي خواستند در زماني كه هنوز جنازه پيامبر دفن نشده ، در امت درگيري به وجود آيد . چاره اي جز تحمل و چشم پوشي نداشته اند.
حداقل اثر منفي كه درگيري حضرت با آن ها داشت، اين بود : افرادي كه تازه مسلمان شده بودند، وقتي صحنه درگيري را بين صحابه مي ديدند، از اسلام و مسلمانان منزجر مي شدند . از آب گل آلود شده ،يهوديان و دشمنان كينه توز اسلام ماهي مي گرفتند. از اين رو حضرت وقتي با اعتراض برخي ( راجع به سكوت حضرت ) مواجه مي شد، مي فرمودند دست به شمشير بردن در اين اوضاع زحمات پيامبر را هدر خواهد داد .
تحمل و چشم پوشي ، ناشي از بي غيرتي يا كم غيرتي نيست، بلكه مصلحت سنجي عاقلانه در برابر اقدام هاي جاهلانه است . چنين مصلحت سنجي هايي را از همه عاقلان در مقابل اقدام هاي جاهلانه مي بينيم . اگر نبينيم ، بايد اعتراض كنيم كه چرا امام اين قدر زود از كوره به در مي رود و بر آتشي كه دشمنان افروخته اند ، هيزم مي ريزد و شعله ور تر مي گرداند.
اطرافيان امام تابع او بودند . بدون اذن ايشان اقدامي نمي كردند يا اگر خشم آنان را به اقدامي وامي داشت ، ادامه نمي دادند . وقتي در همين جريان زبير شمشير مي كشد و شمشيرش به وسيله مهاجمان گرفته مي شود و شكسته مي گردد ، امام اجازه دفاع
نمي دهد .به تحمل و سكوت فرا مي خواند . افراد حاضر در خانه سكوت مي كنند و به نظاره مي نشينند.
درگيري در چنين صحنه هايي با مهاجمان فقط به سود آنان است . اقدام آنان توجيه مي شود . به اقدام آن ها لباسي از حق
مي پوشاند. امام حسن و امام حسين هم در اين زمان كودكاني كم تر از ده ساله بودند . كاري از دست شان بر نمي آمد.
كساني كه اين اتفاق ها را غير واقعي مي دانند ، علاوه بر اين كه با روايات متواتر (تواتر معنوي بر اصل واقعه ) مخالفت مي كنند و اين مخالفت غلط است ، خوب است به كودتايي كه در كشورها اتفاق مي افتد، نگاه كنند كه كودتاگران چگونه حرمت ها مي شكنند .هيچ كس نه جرأت مقابله مي يابد، نه مصلحتي در مقابله مي بيند . مقهورين كه غالبا دل سوختگان و محترمان جامعه و مقهور و مغضوب كودتاگرانند ، مورد هجوم واقع مي شوند . حرمت شان له مي شود . چاره اي جز نظاره و تحمل نمي بينند.
آنان بايد تحمل كنند تا فوران كودتا فروكش كند . بعد به چاره يابي براي مقابله بنشينند. مقابله در آن شرايط فقط به نفع كودتاچيان و به زيان مقهورين و مغضوبين جامعه است.
سكوت حضرت مدرك خوبي است براي مقصر بودن آن ها . اگر حضرت خلاف اين عمل مي كرد ، امروز اهل تسنن توجيهات ناروايي داشتند و بيان مي كردند علي و همسرش به جنگ با خلفا و صحابه رفته اند و آن ها مجبور شدند چنين برخوردي را با همسرش داشته باشند.
حرمت شكني ها كه به دستور حاكم جامعه شروع شد ، ادامه يافت . تصرف فدك و منع حضرت از ارث، كه مخالفت با قرآن و پيامبر بود و ديگر مخالفت ها با تعاليم و دستور هاي پيامبر ،چنان صدمات روحي و جسمي بر دختر گرانقدر پيامبر وارد كرد كه به فاصله كمي بعد از وفات پيامبر ، او را از پا در آورد و به پدر ملحق ساخت .
هيچ كس نمي تواند صدمات روحي و جسمي شكننده اي را كه بر ايشان بعد از وفات پدر وارد شد ، انكار كند . صدمات بود كه او را از پا درآورد و عامل شهادت او شد. او به مرگ طبيعي از دنيا نرفت، بلكه صدمات ، روح و جسم او را خرد كرد . اگر بعد از پدر محترم بود و تعاليم و اهداف پدر را در مجراي صحيح خود مي ديد و با مصيبت و درد روحي و جسمي اضافه بر درد فقدان پدر ، مواجه نمي شد و از دنيا مي رفت ، مرگ او طبيعي بود، نه اين كه هنوز جنازه پدر دفن نشده، به خانه اش هجوم برند تا شويش را براي گرفتن بيعت اجباري به زور به مسجد ببرند ! براي بردن او همه حرمت ها را زير پا بگذارند ! هنوز آب غسل پدر خشك نشده، بشنود كه كارگزاران او از فدك را اخراج كرده اند ! براي گرفتن فدك كه مراجعه مي كند ، آن را نه هبه ،كه ارث پدرش بشمارند . ادعاي او بر هبه بودن را دروغ بشمرند و از او بر هبه بودن شاهد بطلبند و شاهدانش را نپذيرند و با روايت خودساخته او را از ارث محروم كنند و قرآن پدرش را زير پا بگذارند و ...
طبيعي است كه مصيبت ها به قول خود آن بانو اگر بر كوه نازل شود ، آن را از هم مي شكافد ،چه رسد به جسم آن بزرگوار.
برادران شيعي نبايد از اين دفاع هاي ناكام وحشت داشته و نبايد بر جزئيات اين واقعه اصرار ورزند، بلكه كليات غير قابل انكار و تشريح شرايط كودتايي ، براي اثبات اين مطلب كافي است . كسي نمي تواند اين حقيقت عريان را كتمان كند . آنان كه بر تبرئه ظالمان كمر همت بسته اند ، آب در هاون مي كوبند.
آتش زدن در خانه حضرت و جسارت به حضرت زهرا(س) و....در كتب اهل سنت آمده است . اگر خواستيد، آدرس آن ها را در تماس هاي بعدي ذكر مي كنيم.
براي اطلاعات بيش تر به كتاب« شهادت مادرم زهراء افسانه نيست »و يا كتاب «رنج هاي حضرت زهراء» تاليف علامه جعفر مرتضي مراجعه بفرماييد .

سقيفه كودتا بود و كودتاگران سقيفه جاهل نبودند تا امام آنان را آگاه نمايد و بر اشتباه و سوء برداشت هم نبودند تا امام با احتجاج و استناد به قرآن و حديث آنان را به راه صواب آرد. آنان خود شاهد شأن نزول اين آيات بودند و بارها و بارها از زبان پيامبر بيان اين آيات را شنيده بودند و تصريح هاي پيامبر در مورد امام علي و ... را مي دانستند و خود در غدير شاهد و بيعت كننده با امام بودند و ...
آنها اصلا از امام نظر نخواستند و سؤال نكردند و توضيحي نطلبيدند و اجازه سخن به امام ندادند تا امام به آيه و روايت استناد كند. اصلا در سقيفه و بعد از سقيفه (تا زمان شوراي شش نفره) امام فرصت و مجال سخن گفتن نيافت تا بخواهد دليل و برهان بياورد.
امام و ياران با وفايش بر بالاي جنازه مقدس رسول خدا به تجهيز ايشان مشغول بودند كه آنان در سقيفه جمع شدند و با استدلال هاي خود انصار را كنار زدند و با ابوبكر به عنوان خليفه بيعت كردند و بعد هم با زور از همه از جمله امام خواستند كه بدون چون وچرا بيعت كند.
بله اگر مجلس شور و بحث و اعلام نظر تشكيل شده بود و به امام هم آگاهي داده بودند و امام حاضر نشده بود يا دليل و برهان نياورده بود، اشكال شما وارد بود ولي اصلا اجازه اين كارها را ندادند.
بله امام بعدها در شوراي شش نفره اي كه عمر براي تعيين خليفه تشكيل داد و در دوران خلافت خود به كرات ادله قرآني و برهاني و روايي سزاوارتر بودن خود را بيان كرد تا در تاريخ ثبت شود و حجت بر مردم آن زمان و آيندگان تمام گردد.
بله حضرت زهرا به خاطر اين كه زن بود و دختر پيامبر و مورد احترام در جامعه اسلامي، از فرصتي كه برايش پيش آمد استفاده كرد و به مسجد رفت و سخنان خود را گفت و خليفه هم گمان نمي كرد امر به آنجا برسد و گر نه به ايشان هم اجازه سخن نمي دادند.
وقتي خلافت از شوهرش و فدك از خودش به زور گرفته شد، ايشان به مسجد رفت و احتجاج كرد. خليفه بر اين گمان بود كه ايشان سخني عليه خلافت نخواهد گفت و اگر هم بخواهد سخن بگويد ، سخناني آتشين و انقلاب خيز نتواند گفت و لازم نمي ديد بيش از آن حرمت او را بشكند و زمينه هاي اعتراض عليه خود را فراهم آورد از اين رو وقتي ايشان به مسجد تشريف آوردند او را با احترام پذيرفت و دلجويي كرد و وعده ها داد. ولي وقتي با سخنان آتشين و برهان هاي محكم او مواجه شد و به قول معروف پاي چراغ را تاريك ديد، حرمت گذاري را وانهاد با توهين صريح به او و شوهرش، ايشان و ديگران را خاموش كرد. (1)
پي نوشت ها:
1. جوهري، سقيفه، بيروتف شركه الكتبي، 1413ق، ص104. 

زراره مى گويد: امام صادق علیه السلام فرمود: تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها مصداق ذكر كثير است كه در قرآن آمده : «اذكرواللّه ذكراً كثيراً»
حضرت زهرا

حكمت و فضيلت تسبيحات حضرت زهرا (س) چيست؟

تسبيحات حضرت زهرا سلام الله علیها مصداق (ذكر كثير) است كه در قرآن به مؤمنان دستور داده شده است. تسبيحات حضرت زهرا سلام الله علیها كه عبارت از ۳۴مرتبه الله اكبر و ۳۳مرتبه الحمدللّه و ۳۳مرتبه سبحان اللّه است , مصداق (ذكر كثير) است كه در قرآن به مؤمنان دستور داده شده كه فراوان خدا را ياد كنيد: «يا ايّهاالّذين آمنوا اذكرواللّه ذكراً كثيراً; اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ياد كنيد خدا را, ياد فراوان».

زراره مى گويد: امام صادق علیه السلام فرمود: «تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها مصداق ذكر كثير است كه در قرآن آمده : «اذكرواللّه ذكراً كثيراً».

امام باقر علیه السلام فرمود: «اگر چيزى بهتر از تسبيحات حضرت زهرا بود, پيامبر آن را به فاطمه مى آموخت ».

امام صادق علیه السلام فرمود: «تسبيح حضرت زهرا سلام الله علیها در هر روز بعد از هر نماز محبوب تر است نزد من از خواندن هزارركعت نماز مستحبى ».

در تعدادى از روايات وارد شده كه تسبيحات زهرا سلام الله علیها را فوراً بعد از اتمام نماز, شروع كنيد و به بچه هايتان آن رابياموزيد.

كارهاى داخل خانه همراه با بچه دارى و آسياب كردن گندم يا جو و پختن نان , كار را بر زهرا سلام الله علیها سخت گردانيده بود. على (ع)به زهرا سلام الله علیها پيشنهاد كرد نزد رسول اللّه برويم و از او خادمى را درخواست كنيم تا كمى از بار مشكلات برداشته شود. وقتى خدمت رسول خدا(ص)رسيدند و زهرا سلام الله علیها خدمت پيامبر مشكلات را عرضه داشت , پيامبرفرمود: نمى خواهيد چيزى به شما بيآموزم كه بهتر از خادم باشد؟ هنگامى كه به رختخواب مى رويد, ۳۴مرتبه اللّه اكبرو ۳۳مرتبه الحمدللّه و ۳۳مرتبه سبحان اللّه بگوييد. فاطمه سلام الله علیها عرضه داشت : راضى شدم .

امام صادق علیه السلام فرمود:«هر كس هنگام خواب تسبيحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را بگويد, از جمله ذاكران خواهد بود».

انجام واجبات و ترك معاصی و محرمات از طرف شيعيان موجب شادی و خوشحالی آنان می ‏شود
حضرت زهرا

ارتباط با معصومين عليهم السلام و از جمله حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها دو گونه است: مستقيم و غير مستقيم. ارتباط مستقيم، ‌ملاقات و رؤيت و مشاهده حسی است كه كليد خزانه آن در ارتباط غير مستقيم است. ارتباط غير مستقيم مقدمه لازم و جدا ناپذير ارتباط مستقيم و مهم تر از آن است. اين نوع ارتباط است كه انسان را به حالات اخلاقی و انسانی رهنمون مي شود. ارتباط غير مستقيم، قلبی و عاطفی و علمی و عملی است.دوستی اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و اظهار عشق و محبت و علاقه به ساحت مقدس‏شان و قبول ولايت و امامت آنان موجب خوشبختی و سعادت انسان است. زمخشري و فخر رازي و قرطبي از مفسّران بزرگ اهل سنّت در تفسيرشان از رسول خدا(ص) نقل كرده‏اند:

«من مات علي حب آل محمد مات شهيداً، الا من مات علي حب آل محمد فتح له في قبره بابان الي الجنة، ألا و من مات علي بغض آل محمد لم يشم رائحة الجنة؛ هر كس با محبّت آل محمد بميرد، شهيد از دنيا رفته است .آگاه باشيد هر كس با محبت آل محمد از دنيا رود، دو درب در قبر او به سوي بهشت گشوده مي‏شود. بدانيد هر كس با بغض آل محمد از دنيا برود، بوي بهشت را استشمام نخواهد كرد.»رفتن به زيارت تربت و بارگاه ملكوتي شان، خواندن زيارت از راه دور كه در مفاتيح الجنان آمده، قرائت قرآن و اهداي ثواب به ارواح پاك شان، وقف موقوفات و دادن صدقه و خيرات در راه شان، بر پايي مجالس جشن و عزاء و شركت در محافل مدح و مصيبت‏شان كه براي هر يك از اين موارد ثواب‏هاي عظيم ذكر شده، هم چنين استفاده از سيره عملي و گفتاري آنان در زندگي، از مصاديق ابراز علاقه و محبّت و دوستي حضرات معصومين(ع) است.

انجام واجبات و ترك معاصي و محرمات از طرف شيعيان موجب شادي و خوشحالي آنان مي‏شود. وظيفه ما هم پيروي واقعي از آنان و زينت بودن براي امامان است.اين بهترين راه براي برقراري ارتباط با معصومين و از جمله حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها است.

با توجه به مدارك موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت،‌ دليل دفن شبانه آن حضرت وصيت آن حضرت بود كه نمى‌خواست افرادى كه بر او ستم كرده‌اند، بر جنازه‌اش نماز بخوانند
چرا حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شبانه دفن شدند؟

چرا حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شبانه دفن شدند؟ آیا فقط به این دلیل بود که نامحرمان جسد ایشان را نبینند؟

پاسخ :

دفن شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خليفه، قبر پنهان، اسرارى است كه در درون خود پيام‌ها دارند. درست است كه فاطمه اين چنين خواست و اين گونه وصيت كرد؛ ولى چه اتفاقى افتاده است كه زهرا سلام الله عليها وصيت تاريخي‌اش را با اين در خواست‌ها به پايان مى‌برد؟! مگر نه اين است كه خشم و ناراحتي‌اش را نسبت به دشمنانش اظهار مى‌كند و در واقع چندين پرسش را در برابر نگاههاى تيز بين مورخان و آيندگان مى‌گذارد تا به پرسند: چرا قبر فاطمه پنهان است؟ و چرا دختر پيامبر شبانه و پنهانى دفن شد؟ و چرا علي عليه السلام بدون اطلاع ابوبكر و عمر بر وى نماز خواند؟ و…
آيا كسى كه جانشين پيامبر بود ( آن گونه كه خود ادعا كرده‌اند) شايستگى نماز خواندن بر وى را نداشت؟
آري، فاطمه وصيت كرد كه او را شبانه دفن نموده و هيچ يك از كسانى را كه بر وى ستم كرده‌اند، خبر نكنند، و اين بهترين سند براى شيعه است تا ثابت كنند كه صديقه شهيده مظلوم از دنيا رفته و از افرادى كه بر وى ستم كرده‌اند، هرگز راضى نشده است.
روايات فراوانى در كتاب‌هاى شيعه و سنى بر اين مطلب دلالت دارد كه به اختصار چند روايت را ذكر مى‌كنيم:

دفن شبانه، در روايات اهل سنت:

محمد بن اسماعيل بخارى مى‌نويسد:
وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عليها.
فاطمه زهرا سلام الله عليها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زمانى كه از دنيا رفت، شوهرش علي عليه السلام او را شبانه دفن كرد و ابوبكر را با خبر نساخت.(1)
ابن قتيبه دينورى در تأويل مختلف الحديث مى‌نويسد:
وقد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبا بكر رضي الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلى الله عليه وسلم فلما لم يعطها إياه حلفت لا تكلمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا.
فاطمه از ابوبکر ميراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذيرفت، قسم خورد که ديگر با او (ابو بکر) سخن نگويد و وصيت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وى حاضر نشود.(2)
عبد الرزاق صنعانى مى‌نويسد:
عن بن جريج وعمرو بن دينار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبي صلى الله عليه وسلم دفنت بالليل قال فرَّ بِهَا علي من أبي بكر أن يصلي عليها كان بينهما شيء.
فاطمه دختر پيامبر شانه به خاك سپرده شد، تا ابوبكر بر وى نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود.
و در ادامه نيز مى‌گويد:
عبد الرزاق عن بن عيينة عن عمرو بن دينار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلك
از حسن بن محمد بن نيز همانند اين روايت نقل شده است؛ مگر اين كه در اين روايت قيد شده است كه خود فاطمه اين چنين وصيت كرده بود.(3)
و ابن بطال در شرح صحيح بخارى مى‌نويسد:
أجاز أكثر العلماء الدفن بالليل... ودفن علىُّ بن أبى طالب زوجته فاطمة ليلاً، فَرَّ بِهَا من أبى بكر أن يصلى عليها، كان بينهما شىء.
اكثر علما دفن جنازه را در شب اجازه داده‌اند. علي بن ابوطالب، همسرش فاطمه را شبانه دفن كرد تا ابوبكر به او نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود.(4)
ابن أبي‌الحديد به نقل از جاحظ (متوفاى 255) مى‌نويسد:
وظهرت الشكية، واشتدت الموجدة، وقد بلغ ذلك من فاطمة ( عليها السلام ) أنها أوصت أن لا يصلي عليها أبوبكر.
شكايت و ناراحتى فاطمه (از دست غاصبين) به حدى رسيد كه وصيت كرد ابوبكر بر وى نماز نخواند.(5)
و در جاى ديگر مى‌نويسد:
وأما إخفاء القبر، وكتمان الموت، وعدم الصلاة، وكل ما ذكره المرتضى فيه، فهو الذي يظهر ويقوي عندي، لأن الروايات به أكثر وأصح من غيرها، وكذلك القول في موجدتها وغضبها.
مخفى كردن مرگ فاطمه (سلام الله عليها) و محل دفن او و نماز نخواندن ابوبكر و عمر و هر آن چه كه سيد مرتضى گفته است، مورد تأييد و قبول من است؛‌ زيرا روايات بر اثبات اين موارد صحيح‌تر و بيشتر است و همچنين ناراحتى و خشم فاطمه بر شيخين نزد من از اقوال ديگر اعتبار بيشترى دارد.(6)

دفن شبانه در روايات شيعه:

هر چند كه سبب وصيت صديقه طاهره در ميان شيعيان مشخص و اجماعى است؛ اما در عين حال به يك روايت و سخن اشاره مى‌كنيم.
مرحوم شيخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مى‌نويسد:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام لِأَيِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام) بِاللَّيْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا يُصَلِّيَ عَلَيْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ‏].
علي بن ابوحمزه از امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا فاطمه را شب دفن كردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله عليها وصيت كرده بود تا در شب وى را دفن كنند تا ابوبكر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.(7)
مرحوم صاحب مدارك رضوان الله تعالى عليه مى‌گويد:
إنّ سبب خفاء قبرها ( عليها السلام ) ما رواه المخالف والمؤالف من أنها ( عليها السلام ) أوصت إلى أمير المؤمنين ( عليه السلام ) أن يدفنها ليلا لئلا يصلي عليها من آذاها ومنعها ميراثها من أبيها ( صلى الله عليه وآله وسلم ).
علت مخفى بودن محل دفن فاطمه سلام الله عليها آن گونه كه مخالف و موافق نقل كرده‌اند اين است كه آن حضرت به اميرمؤمنان عليه السلام سفارش كرد تا او را شبانه دفن كند تا آنان كه او را اذيت كرده‌ و از ارث پدرش محروم كرده بودند بر وى نماز نخوانند.(8)

نتيجه:
با توجه به مدارك موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت،‌ دليل دفن شبانه آن حضرت وصيت آن حضرت بود كه نمى‌خواست افرادى كه بر او ستم كرده‌اند، بر جنازه‌اش نماز بخوانند و با اين كار خشم خود را از غاصبان خلافت جاودانه ساخت.

پی نوشت:
1- البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
2- الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج 1، ص 300، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الجيل، بيروت، 1393هـ، 1972م.
3- الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، حديث شماره 6554 و حديث شماره: 6555، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.
4- إبن بطال البكري القرطبي، أبو الحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 3، ص 325، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.
5- إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 157، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
6- شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 170.
7- الصدوق، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرايع، ج‏1، ص185، تحقيق: تقديم: السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1966 م .
8- الموسوي العاملي، السيد محمد بن علي (متوفاي1009هـ)، مدارك الأحكام في شرح شرائع الاسلام، ج 8، ص279، نشر و تحقيق مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الأولي، 1410هـ.

برخی از تاریخ نویسان اهل تسنن حادثه یورش به خانه وحی را نیمه روشن و برخی تا حدی روشن بیان نموده‏‌اند
یورش به خانه وحی

برخی از تاریخ نویسان اهل تسنن حادثه یورش به خانه وحی را نیمه روشن و برخی تا حدی روشن بیان نموده‏‌اند که به نمونه‌هایی اشاره می‌‏شود:
مصادر اول: طبری: او که نسبت ‏به خلفا تعصب خاصی دارد، به این مقدار اعتراف می‏‌کند: « اتی عمر بن خطاب منزل علی فقال: لاحر قن علیکم او لتخرجن الی البیعة» «عمر بن خطاب در برابر خانه علی علیه السلام قرار گرفت و گفت: براستی [خانه را] بر روی شما به آتش می‏کشم و یا اینکه شما برای بیعت خانه را ترک گویید»
ابن قتیبه دینوری: این نویسنده گامی فراتر رفته، می‏‌گوید: خلیفه نه تنها تهدید کرد، بلکه دستور داد که در اطراف خانه هیزم جمع کنند و افزود: «به خدایی که جان عمر در دست اوست! یا باید خانه را ترک کنید و یا اینکه خانه را آتش زده و می‏سوزانم» «وقتی به او گفته شد که دختر گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فاطمه در خانه است، گفت: «هر چند فاطمه در آن باشد»(1)
ابن عبد ربه اندلسی می‏گوید: خلیفه به عمر ماموریت داد که متحصنان را از خانه بیرون کشد و اگر مقاومت کردند با آنان نبرد نماید، از اینرو عمر آتشی آورد که خانه را بسوزاند «فاقبل بقبس من النار علی ان یضرم علیهم الدار» در این موقع با فاطمه علیها السلام روبرو گردید، آن حضرت فرمود: فرزند خطاب! آمده‏ای خانه ما را به آتش بکشی؟ وی گفت: آری، مگر اینکه بسان دیگران با خلیفه بیعت نمایید.(2)
شبیه اعترافات فوق را ابوالولید محب الدین محمد بن شخته الحنفی قاضی حنفیها در حلب متوفای سال 815 دارد.(3)
ابی خیزرانه در کتاب غرر نیز چنین مطالبی دارند.(4) و همچنین ابن واضح یعقوبی (5)، عمر رضا کحاله در کتاب «اعلام النساء» و ابراهیم بن عبدالله یمنی در کتاب «الاکتفاء» و ... این امور را ذکر کرده‏‌اند.
مصادر دوم: گروهی از تاریخ نویسان اهل سنت ‏به آخرین مرحله از جسارت به خانه زهرا علیها السلام نیز اعتراف نموده‌‏اند، و صریحا گفته‏‌اند که عمر خانه علی علیه السلام و زهرا علیها السلام را آتش زد. از جمله:
محمد بن عبدالکریم بن احمد شافعی، معروف به شهرستانی (579 – 548)، از ابراهیم بن سیار بن هانی، معروف به نظام، متوفای سال 231 - که از اعاظم شیوخ معتزله و استاد جاحظ بوده است - نقل کرده است که گفت: «... وکان عمر یصبح احرقوها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام، و عمر بود که فرمان داد خانه را با کسانی که در آن قرار دارند بسوزانند، در حالی که در خانه جز علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام کسی نبود»
مصادر سوم: مسعودی گفته است: «فَوَجَّهُوا اِلی مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیِّدَةَ النِّساءِ بِالْبابِ حَتّی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛ پس [عمر و همراهان] به خانه علی علیه‏‌السلام رو کردند و هجوم برده، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود»
نظّام، طبق نقل عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) می‏گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها(6) به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود»
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق.)، به نظّام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَنَّ عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ؛ عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم‏السلام جلوگیری کرد»(7)
صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنّت می‏گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها(8) ؛ به راستی عمر آنچنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سِقط نمود»
مقاتل بن عطیّه می‏گوید: «ابابکر بعد از آنکه با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آنچنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت [و بر اثر آن صدمات] حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آنکه از دنیا رفت»(«اَرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذا وَ جَماعَةً اِلی دارِ عَلیٍّ وَ فاطِمَةَ علیهماالسلام وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلی دارِ فاطِمَةَ وَ اَحْرَقَ بابَ الدّارِ وَ لمّا جائَتْ فاطِمَةُ خَلْفَ الْباب تَعَدَّدَ عَمَرُ وَ اَصْحابُهُ وَ عَصَرَ عُمَرُ فاطِمَةَ علیهاالسلام خَلْفَ البابِ حَتّی اَسْقَطَتْ جَنینَها وَ نَبَتَ مِسْمارُ الْبابِ فی صَدْرِها وَ سَقَطَتْ مَریضةً حَتّی ماتَتْ»(9)
طبق نقل علمای اهل سنت، رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله هم واقعه شهادت حضرت زهرا را پیش‌بینی كرده بودند. جوینی از علمای بزرگ اهل سنت (ذهبی در مورد او می‌گوید امام و پیشوا محدث یگانه و كامل و فخر اسلام و با دیانت و صالح بود.(10))، نقل می‌كند كه رسول خدا فرمودند: «من هر وقت او را می‌بینم یاد آن اتفاقی می‌افتم که بعد از من برایش رخ خواهد داد. گویا می‌بینم که ذلت در خانه وی داخل شده، حرمتش شکسته شده ، حقش غصب گردیده ، از ارثش محروم گردیده ، پهلویش شکسته شده است و فرزند در رحمش سقط شده است در حالیکه صدا می‌زند یا محمداه ولی کسی جواب او را نمی‌دهد... او اول کسی است که از خانواده ام به من خواهد پیوست. او د ر حالی نزد من می‌آید كه اندوهگین و سختی کشیده و غمگین است و کشته (شهید) شده است.(11)

پی نوشت:

1-  الامامة والسیاسة، ج‏2، ص‏12؛ اعلام النساء، ج‏3، ص‏1205
2- عقدالفرید، ج‏4، ص‏260; تاریخ ابی الفداء، ج‏1، ص‏156; اعلام النساء، ج‏3، ص‏1207
3- شرح ابن ابی الحدید، ج‏2، ص‏19 و ج‏1، ص‏134؛ احمد بن یحیی بلاذری متوفای 279 ؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص‏586؛ تلخیص الشافی، ج‏3، ص‏76
4- نهج الحق و کشف الصدق، ص‏271
5- تاریخ یعقوبی، ج‏2، ص‏126
6- الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57
7- اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107
8- الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347
9-  الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 16
10- ر.ك تذکرة الحفاظ ج 4 ، ص 1505- 1506 ، رقم 24
11- فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35

نقل است که وقتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) از دنیا رفتند مردم سراسیمه به خانه زهرا (س) می‌آمدند و منتظر بیرون آمدن جنازه بودند که علی (علیه السلام) به ابوذر گفتند: برو و با صدای بلند اعلام کن که برگردند چرا که تشییع جنازه دختر رسول‌ خدا امشب صورت نمی‌گیرد و به تأخیر افتاده است و... .

سوال: به نظر من و خیلی از کسانی که اهل دقت اند این پاسخ بعید است از جانب امیرالمونین صادر شده باشد، زیرا نعوذبالله احتمال دروغ می رود و امام نه دروغ می گوید نه احتمالا توریه نه دروغ مصلحتی، پس چه جوری امیرالمؤمنین (منافقان و کافران به ظاهر مسلمانان را به اصطلاح سر کار گذاشت و) جنازه مادر سادات را شبانه دفن کرد؟

پاسخ:
در اين خصوص بايد گفت:
الف) اين مطلب در منابع معتبر نيامده است.
ب) ثانيا -برفرض صحت چنين مطلبي- مقصود از عدم برگذاري تشييع جنازه -درشب مورد نظر- تشييع جنازه رسمي است، يعني حضرت اعلام نمود كه تشييع جنازه كه سران حكومت و همه مردم شركت كنند، برگذار نمي شود.
شما مي دانيد كه خلفاء با حضرت زهرا (س) بد برخورد كردند، زيرا فدك را غصب و به خانه حضرت زهرا (ع) هجوم بردند(1)، لذا حضرت شديدا از خلفاء ناراضي بود، از اين رو حضرت اجازه عيادت به ابابكر و عمر را نداد. (2) طبق برخي گزارش ها ايشان وصيت نمود كه خلفاء در تشييع جنازه فاطمه زهرا (س) شركت نكنند و بروي نماز نخوانند. (3)
ج) از همه مهم تر اينكه شايد حضرت به خاطر مصلحت اين كار را انجام داد. همان طور كه درموارد دیگر نيز امام طبق مصلحت عمل مي نمود، مثلا امام در ابتدا با جريان حكميت مخالف بود،(4) اما به خاطر برخي مصالح اين امر را قبول كرد. همچنين امام با انتخاب ابوموسي -به عنوان حكم- مخالف بود و گزينه امام، مالك اشتر وابن عباس بود،(5) اما به خاطر برخي مصالح، مجبوربه پذيرفتن آن گرديد. بنابراين، اين گونه نيست كه علي (ع) در هيج موردي بر اساس مصلحت عمل نكند.
د) با توجه به مطالب گذشته امام علي (ع) درباره تشييع جنازه حضرت زهرا (س) -نعوذبالله- نه دروغ گفته و نه مخالفان را فريب داده است. لذا كاري را كه با عصمت ايشان منافات داشته باشد، مر تكب نگرديده است.

پي نوشت ها:
1. ابن قتيبه، الامامه والسياسه، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418، چاپ اول، ص 16؛ طبري، تاريخ طبري، مصر، قاهره، مطبعه الاستقامه بالقاهره، 1358، ج2، ص 443.
2. أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري، همان، ص16.
3. علامه مجلسى، بحار الأنوار، بيروت، لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404 ه.ق، ج 43، ص183.
4. جعفرسبحاني فروغ ولايت، انتشارات صحيفه، ص 591؛محمد جرير طبري، تاريخ طبري، قاهره، مطبعه الاستقامه بالقاهره، 1358ه-1939 م، ج 4، ص5 به بعد؛ رك: ابو حنيفه دينورى‏، الأخبار الطوال‏، قم‏، ناشر رضى‏، 1368 ش‏، ص200.
5. جعفر شهيدي، علي از زبان علي (ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378، چاپ نهم، ص 124.
موفق باشید.

1- آیا درست است که امام علی (علیه السلام) هفت روز بعد از حضرت زهرا (سلام الله علیها) زن گرفتند؟ اگر نه پس آیا کلاً زن گرفته اند بعد ایشان؟

2- امام علی (علیه السلام) چند زن داشته؟

3- پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) چند زن داشته؟

پرسش1: آیا درست است که امام علی (علیه السلام) هفت روز بعد از حضرت زهرا (سلام الله علیها) زن گرفتند؟ اگر نه پس آیا کلاً زن گرفته اند بعد ایشان؟
پاسخ:
از نظر طبيعي هر انساني نيازمند به همسر مي باشد. در دين اسلام ازدواج امري مشروع و از سنّت هاي پيامبر است به همين روي در نگره و سيره ي معصومان نسبت به اين امر تأكيد زيادي شده است.
اميرمؤمنان علي(ع) مطابق اين سنت الهي با حضرت فاطمه(س) ازدواج كرد. آن حضرت تا هنگامي كه فاطمه(س) در قيد حيات بود همسر ديگري اختيار نكرد، همانگونه كه پيامبر(ص) تا زماني كه خديجه زنده بود همسر ديگري نگرفت. امّا علي(ع) پس از شهادت فاطمه(س) مجبور بود ازدواج و همسري براي رسيدگي به امور خانواده و سرپرستي فرزندان اختيار نمايد تا به امورزندگي و خانواده سامان دهد.
از طرفي فاطمه(س) هم روز شهادتش ضمن وصايايي به علي(ع) فرمود: مردان ناچارِ از داشتن همسر هستند (به همين جهت) شما «امامه» (نوه پيامبر(ص) يعني دختر زينب كه دختر رسول خدا(ص) بود) را براي همسري اختيار كن، زيرا او همانند خودم نسبت به فرزندانم مهربان است.»(1) علي(ع) براي آنكه به وصيت فاطمه(س) عمل كرده باشد با امامه ازدواج كرد.»(2) اما زمان ازدواج را اكثر منابع تعيين نكرده اند و تنها در بحارالانوار، از كتاب قوت القلوب، چنين آمده است: علي(ع) نه روز پس از شهادت فاطمه(س) ازدواج كرد.»(3) ولي نويسنده كتاب، ابو طالب مكي از علماي عامه است، كه در ميان اهل سنت فاقد اعتبار است، درباره‌ كتاب قوت القلوب او گفته‌اند: در اين كتاب مطالب ناشناخته و منكري آورده است.(4)
بنابراين، اقدام علي(ع) در ازدواج با امامه مطابق با وصيت حضرت زهرا(س) بوده است. و اگر روايت معتبر باشد و اندك زماني پس از شهادت حضرت زهرا(س) اقدام به ازدواج كردند، چنين امري كه در عرف امروز ناپسند تلقي مي شود، در فرهنگ صدر اسلام اينگونه نبوده است. و اين عمل نشانه بي مهري علي(ع)نسبت به همسر بزرگوارشان حضرت زهرا(س)نيست، بلكه امام احترام فوق العاده اي براي همسرشان قائل بودند و به همين دليل هم تا زماني كه فاطمه(س) زنده بود با هيچ زن ديگري ازدواج نكرد.

پي نوشت ها:
1. مجلسي، بحارالانوار، بيروت، ج 43، ص 192.
2. ابن اثير، اسدالغابه، بيروت، داراحياء التراث العربي، اول، 1417 ق، ج 7، ص 25، قرطبي، استيعاب، بيروت، دارالكتب العلميه، اول، 1415 ق، ج 4، ص351.
3. مجلسي، همان ، ج 42، ص 92.
4 . خطيب بغدادي، احمد بن علي، تاريخ بغداد، متوفاي 463 هـ، دار الكتاب العربي، بيروت، ج 3، ص 89.
-------------------------------

پرسش2: امام علی (علیه السلام) چند زن داشته؟
پاسخ:
همسران علي (ع) عبارتند:
1-فاطمه زهرا (ع)،
2-امامه دختر ابو العاص بن ربيع بن عبد العزى بن عبد شمس،
3-ام البنين دختر حزام بن دارم كلابيه،
4 -ليلى دختر مسعود بن خالد دارميه،
5-اسماء بنت عميس خثعمى،
6-ام حبيب دختر ربيعه تغلبيه،
7-خوله دختر جعفر بن قيس بن مسلمه حنفى و يا به قولى ديگر خولة دختر اياس،
8-ام سعد يا ام سعيد دختر عروة بن مسعود ثقفى،
9-مخبأة دختر امرى القيس بن عدى كلبى. (1)
لازم به يادآوري است اين تعداد زنان امام علي(ع) همه در يك زمان نبودند؛ چرا كه اسلام تعداد همسران را به چهار محدود نموده است. امام علي در هيچ زمان از چهار همسر بيشتر نداشت.

پي نوشت ها:
1. محسن امين اعيان الشيعه، بيروت، دار التعارف للمطبو عات، 1418 ه، ج2، ص10-11؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 42، ص 74.
---------------------------------

پرسش3: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) چند زن داشته؟
پاسخ:
آنچه كه در منابع معتبر آمده است، افراد زير همسران رسول خدا (ص) مي باشند كه ما آن را از كتاب تاريخ پيامبر اسلام، مرحوم آيتي مي آوريم:
1 - (خديجه): دختر (خويلد) (ابن اسدبن عبدالعزى بن قصى)كه پانزده سال پيش ازواقعه فيل تـولـد يـافـت.
ام الـمـؤمـنين خديجه در چهل سالگى به ازدواج رسول خدا درآمد و همه فرزندان رسول خدا جز (ابراهيم) از وى تولد يافتند.
خـديـجـه قـبـل از ازدواج بـا رسـول خـدا، نخست به ازدواج (ابوهاله تميمى) و بعد به ازدواج (عـتـيـق بن عائذ بن عبداللّه بن عمر بن مخزوم) درآمده بود وى حدود بيست و پنج سال با رسول خدا زندگى كرد و در شصت و پنج سالگى (سال دهم بعثت) وفات كرد.
2 ـ (سـوده): دخـتـر (زمـعـة بن قيس) بود كه رسول خدا او را پس از وفات خديجه و پيش از (عـايـشـه) بـه عـقـد خـويـش درآورد (سـوده) نـخـسـت بـه ازدواج پـسـرعـمـوى خـويـش (سـكران بن عمرو) درآمد و با سكران كه مسلمان شده بود به حبشه هجرت كرد و پس ازچند ماه به مكه بازگشتند سكران پيش از هجرت رسول خدا در مكه وفات يافت و (سوده) به ازدواج رسـول خـدا درآمـد وى در آخـر خـلافـت(عـمـر) و يا در سال 54هجرى وفات كرد.
3 ـ (عايشه): دختر(ابوبكر (عبداللّه) بن ابى قحافه(عثمان )از (بنى تيم بن مره)
كه در مكه به عقد رسول خدا درآمد.
4 ـ (حـفـصـه): دخـتر (عمر بن خطاب) ابتدا به ازدواج (خنيس بن حذافه سهمى)درآمد، (خـنـيـس) پيش از آن كه رسول خدا به خانه (ارقم) درآيد اسلام آورد و در بدر واحد شركت كرد و در احد زخمى برداشت كه براثر آن وفات يافت.
(حـفصه) بعد از عايشه، در سال سوم هجرت به ازدواج رسول خدا درآمد و درسال41 يا 45 و به قولى سال 27 هجرت وفات يافت.
5 ـ (زيـنـب): دختر (خزيمة بن حارث) از (بنى هلال) بود او را (ام المساكين) مى گفتند، شـوهـرش(عـبـداللّه بن جحش اسدى) در جنگ احد به شهادت رسيد، بعداز حفصه به ازدواج رسول خدا درآمد و پس از دو يا سه ماه در حيات رسول خدا وفات يافت.
6 ـ (ام حـبـيـبـه) رمـلـه: دخـتـر (ابـوسـفـيـان) از(بـنـى اميه) بود كه با شوهر مسلمان خـود(عـبـيـداللّه بـن جـحس) به حبشه هجرت كرد عبيداللّه در حبشه نصرانى شد و سپس از دنـيارفت ام حبيبه توسط نجاشى پادشاه حبشه در همان جا به عقد رسول خدا درآمد و آنگاه به مـديـنه فرستاده شد گويند نجاشى از طرف رسول خدا چهارصد دينار كابين به وى داد و آن كه ام حبيبه را به ازدواج رسول خدا درآورد(خالدبن سعيدبن عاص)بود.
7 ـ (ام سـلـمـه )) هـنـد: دخـتـر (ابـوامـيـه مـخـزومـى) و شـوهـرش(ابوسلمه): عبداللّه بن عبدالاسدمخزومى) پسرعمه رسول خدا بود (ابوسلمه) بر اثر زخمى كه درجـنـگ احد برداشته بود به شهادت رسيد. آنگاه (ام سلمه) به ازدواج رسول خدا درآمد و بين سالهاى 60 تا 62 بعد از همه زنان رسول خدا وفات كرد.
8 ـ (زينب ): دختر (جحش) از (بنى اسد) دختر عمه رسول خدا بود كه به دستور آن حضرت به عقد(زيدبن حارثه) درآمد و آنگاه كه زيد او را طلاق داد. پس از ام سلمه به همسرى رسول خدا سرافراز گشت وفات زينب در سال بيستم هجرى بوده است.
9 ـ (جـويـريـه): دخـتر(حارث بن ابى ضرار) از قبيله(بنى المصطلق خزاعه) بود كه در سال پنجم يا ششم هجرت در غزوه بنى المصطلق اسير شد رسول خدا قيمت او را دادو او را آزاد كرد و به اختيار خودش به ازدواج رسول خدا درآمد وى در سال 50 يا 56هجرى از دنيا رفت.
10 ـ (صـفـيـه): دخـتـر(حـيـى بـن اخـطب) از يهوديان ابتدا همسر(سلا م بـن مـشـكم) و سپس(كنانة بن ربيع) بود(كنانه) در جنگ خيبر (صفر سال هفتم هجرت ) كـشته شد و صفيه به اسارت درآمد و رسول خدا او را آزاد كرد و به زنى گرفت و در سال پنجاهم هجرت در خلافت(معاويه ) درگذشت.
11 ـ (مـيـمـونـه): دخـتـر (حـارث بـن حـزن) از (بـنـى هـلال ) بـود كـه ابـتـدا بـه ازدواج(ابـورهـم بـن عـبـدالـعـزى) درآمـد سـپـس در ذى الـقـعـده سـال هـفتم هجرى در سـفر(عمرة القضا) به وسيله(عباس بن عبدالمطلب) در سرف به عقد رسول خدا درآمد.وى در سال 51 يا 63 يا 66 هجرى در همان (سرف) درگذشت. (1)
درباره همسران رسول خدا فلسفه ازدواج هاي آن حضرت، به كتاب همسران پيامبر(ص)، حسن عاشوري مراجعه نماييد.

پي نوشت:
1. محمدابراهيم آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، تهران انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم، ص 70-75(با تلخيص).
موفق باشید.

چرا شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) دو بار اعلام شده است؟

پاسخ:
زمان وفات حضرت زهرا (سلام الله علیها) همانند مکان دفن او از مجهولات تاريخي است، که نشانه اوج مظلوميت حضرت است.
کمترين مدّت زندگي حضرت پس از رحلت پدر را چهل روز(1) و بيش ترين مدّت را هشت ماه ثبت کرده اند.(2)
در اين ميان روايات ديگري همانند دو ماه،(3) هفتاد و پنج روز،(4) سه ماه، يکصد روز(5) و شش ماه نيز موجود است.(6)
قول مشهور بين شيعيان،‌ رواياتي است، که تاريخ شهادت حضرت را سوم جمادي الثانيه يعني نود و پنج روز مي داند؛ از جمله امام صادق(ع) فرمود: «شهادت حضرت فاطمه(س) در روز سه شنبه سوم جمادي الاخر سال يازدهم هجرت واقع شد.»(7) قول ديگر هفتاد وپنج روز است، که برگزاري دو بار مراسم شهادت حضرت براساس اين دو قول است.
عواملي چند ممکن است، منشأ اين اختلافات باشد؛ از جمله:
1. نقل حوادث تاريخي در آن دوران همانند امروز نبود، که به صورت نوشته و کتاب در آيد و به نسل هاي بعدي منتقل شود، بلکه انتقال رويدادهاي تاريخي به طور عمده شفاهي بود. از خاطر و ذهن افرادي چند به اذهان ديگران منتقل مي شد. کسي نمي تواند ادّعا کند، که همه ‌اين ناقلان از اشتباه مصون بودند.
2. از سوي ديگر در آن روزها مسلمانان سرگرم جنگ بودند. در چنين شرايطي کمتر دغدغه داشتند، که حوادث تاريخي را به طور دقيق ثبت نمايند.
3. اختلاف و دسته بندي هاي سياسي که پس از رحلت رسول خدا(ص) پديد آمد و کساني که روي کار آمدند و قدرت را در دست گرفتند، تا آن جا که توان داشته اند، تاريخ حادثه ها را دستکاري کرده اند.(8)
4. اين اختلاف در نقل تنها در مورد ايشان نيست. در مورد برخي از ائمه مانند امام سجاد نيز وجود دارد.

پی نوشت ها:
1. مجلسی، بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، چ دوم، 1363ش، ج 43، ص 212،‌ح 41، به نقل از عيون المعجزات. (نرم افزار سیره معصومان)
2. همان، ‌ص 213، ح 44.
3. همان.
4. کلینی، الكافي، تهران، اسلاميه، چ دوم، 1362ش، ج1، ص458، ح1؛ ج3، ‌ص228، ح3؛ ج 4، ص 561، ح 3. (نرم افزار سیره معصومان)
5. بحارالانوار، پیشین، ص 213، ح 44.
6. همان، ص 200،‌به نقل از مصباح الانوار، ص 214.
7. طبری، محمد بن جرير، دلائل الإمامة، قم، بعثت، اول، 1413ق، ص135. (نرم افزار سیره معصومان)
8. سيد جعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا(س)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ سی و پنجم، ۱۳۷۹ش، ص 154 - 155.

صفحه‌ها