فکر گناه

مي گويند خداوند كريم به فكر گناه كسي را عذاب نمي كند و لي به فكر صواب و خوب پاداش مي دهد...

مي گويند خداوند كريم به فكر گناه كسي را عذاب نمي كند و لي به فكر صواب و خوب پاداش مي دهد. الف) اگر اين جمله درست است لطفا منبع قرآني و حديثي آن را ذكر كنيد ؟ ب) چرا خداوند اين گونه عمل مي كند هر دو اينها كار را انجام نداده اند. چرا يك جور برخورد نمي كند ؟

خداوند خالق و قادر مطلقي است كه بر مبناي عدل و احسان با بندگانش رفتار مي كند و به هيچ وجه از او ظلمي سر نمي زند.
ظلم از خداوند حكيم و قادر و عالم قبيح است و خدا به هيچ وجه به بندگانش ظلم نمي كند اما عدل و احسان زيبنده خداست و خدا در احسان دستي گشاده دارد:«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها؛ (1) خداوند (حتّي) به اندازه سنگيني ذره‏اي ستم نمي‏كند و اگر كار نيكي باشد، آن را دو چندان مي‏سازد و از نزد خود، پاداش عظيمي (در برابر آن) مي‏دهد.
اين فضل خدا براي جذب بندگان است كه هيچ گاه به آنها ظلم نمي كند و به گناه ناكرده توبيخ و تنبيه نمي نمايد و علاوه بر آن اگر نيت گناه كنند ، بر اين نيت چشم مي پوشد و تا مرتكب گناه نشده باشند ، بر آنان چيزي نمي نويسد و حتي بعد از ارتكاب گناه ساعاتي مهلت مي دهد تا اگر پشيمان شدند ، نديده بگيرد و بعد هم حداكثر ، همان گناه را مي نويسد و به همان اندازه كيفر مي دهد ولي در جهت ثواب و حسنه همين كه نيت كردند ، يك حسنه براي آنان مي نويسد و اگر به نيت خود جامه عمل پوشاندند ده حسنه و اگر نيت آنان خلوص داشته باشد تا هفتصد و بلكه بيشتر براي آنان مي نويسد:
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزي‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُون (2)هر كس كار نيكي بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر كس كار بدي انجام دهد، جز بمانند آن، كيفر نخواهد ديد و ستمي بر آنها نخواهد شد.
«مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ؛ (3) كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي‏كنند، همانند بذري هستند كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد و خداوند آن را براي هر كس بخواهد (و شايستگي داشته باشد)، دو يا چند برابر مي‏كند و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسيع، و (به همه چيز) داناست».
امام صادق فرمود: «إذا هم العبد بحسنة كتبت له حسنة فإذا عملها كتبت له عشر حسنات ، وإذا هم بسيئة لم تكتب عليه ، فإذا عملها أجل تسع ساعات ، فان ندم عليها واستغفر وتاب لم تكتب عليه وإن لم يندم ولم يتب منها كتبت عليه سيئة واحدة؛ (4) هر گاه بنده اراده به انجام كار خوب كند ، خدا برايش يك حسنه مي نويسد و اگر آن را انجام داد برايش ده حسنه مي نويسد و اگر تصميم به انجام كار بد گرفت، چيزي بر او نمي نويسند تا آن را انجام دهد و بعد نه ( هفت) ساعت به او مهلت مي دهند تا توبه كند كه اگر پشيمان شد ،توبه كرد و آمرزش طلبيد باز هم بر او چيزي نمي نويسند و اگر نه براي او يك گناه مي نويسند».
ظلم و بيشتر از گناه كيفر كردن بر خدا زيبنده نيست و خلاف عدالت است ولي احسان و عفو پوشش و بخشيدن سزاوار كريم است.
البته گر چه خدا به فضل و كرمش بر فكر گناه مؤاخذه و كيفر نمي كند ولي انسان بايد از فكر گناه دوري كند چون هم ظلمت دروني مي آورد و هم چه بسا انسان را به وادي گناه بكشاند. امام علي (ع) فرمود: «من كثر فكره في المعاصي دعته اليها؛ (5) هر كس زياد به گناه فكر كند، اين فكر زياد او را به گناه مي كشاند».

پي نوشت ها:
1. نساء (4) آيه 40.
2. انعام (6) آيه 160.
3. بقره (2) آيه 261.
4. مجلسي ، بحارالانوار ، بيروت ، الوفا ، 1403 ق ، ج 68 ، ص 246.
5. ري شهري ، ميزان الحكمه ، قم ، دار الحديث ، 1416 ق ،ج 3 ، 2465.
 

در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار نادرست، علاوه بر درمان‌های دارویی و قبل از آن درمان‌ها، از روش‌های خاصی استفاده می‌شود که مهمترین آن‌ها روش «توقیف فکر
توبه

از جمله مواردی که ممکن است در ماه رحمت الهی، ماه مبارک رمضان نصیب افراد شود و شب‌های قدر، زمینه خوبی برای مهیا شدن آن است توفیق توبه کردن است. اما باید شرایطی به وجود آید که شخص بتواند بر سر عهدی که با خود و خدای خود بسته است بماند.

1- انسان هرگز نمی‌تواند لحظه‌ای را بدون فکر و خیال بگذراند، اما اینکه چه اندیشه و خیالی را به ذهن خود خطور دهد و آن را در ذهنش بپروراند و یا اینکه از ورود و گسترش چه افکاری به ذهنش جلوگیری کند مختار است. وجود زمینه و گرایش‌های فکری خاص، خواهش‌ها و تمایلاتی که در اعماق وجود انسان نهفته است، نگرانی و اضطراب بیش از حد و ... می‌تواند سبب پریشانی فکر و خطور افکاری ناپسند به ذهن انسان شود. بنابراین ریشه‌یابی افکار ناروا کاری است که هر کس می‌تواند درباره خودش انجام دهد و با از بین بردن علل و ریشه‌ها از شر این گونه افکار خلاصی یابد.

اکنون که شما برای ریشه‌یابی و خلاصی از اینگونه افکار اقدام کرده‌اید، می‌توان گفت که نیمی از راه را پیموده‌اید و إن‌شاء‌الله با راهکارهایی که در ادامه عرضه می‌شود. نیم دیگر راه را نیز طی کرده و به آرامش خواهید رسید.

2- گاهی افکاری که به ذهن می‌آید از ناحیه شیطان است که باید هرچه زودتر آن‌ها را از خود راند. چرا که به زودی انسان را وادار به عمل می کند.

خداوند می فرماید: به راستی که شیاطین به دوستانشان الهام می‌کنند.(1) پس باید جلوی افکار شیطانی را گرفت.

یکی از بزرگترین و مهمترین عواملی که انسان را از خداوند دور کرده و موجب غفلت می‌شود همین خاطرات ناخوانده است(2). گاهی این خاطرات غیر الهی آن قدر بر انسان تأثیر گذار می‌شود که در بهترین حالات عبادی مانند نماز، حضور قلب نداریم.

باید از ابتدا جلوی رشد و نمو این خواطر را گرفت. خاطرات با یک سلسله گفتن‌ها، شنیدن‌ها، شرکت در مجالس و خواندن برخی مجلات و.. به تدریج در ذهن ترسیم می‌شود و هنگامی که متراکم و فراوان شد، زمینه شوق را فراهم می‌کند، و در نتیجه؛ این خواطر و افکار «ملکه نفسانی» ما می‌شود، و از این به بعد به آسانی به ذهن می‌آیند و زنده نگه داشته می‌شوند و پیوسته انسان را از یاد خدا غافل می‌کنند. به همین خاطر انسان‌هایی که تفکر مادی دارند پیوسته به فکر مسائل لذت بخش مادی‌اند.(3)

- راهکارهای عملی برای مقابله با چنین افکار ناشایست:

شما مى‌توانید از دستورالعمل‌هاى زیر بهره‏ گیرید و امیدواریم به تدریج از شر آن رهایى یابید.

1. اولین قدم برای شناخت و درمان این گونه افکار، داشتن آرامش است. بنابراین سعی کنید در همه حالات زندگی خصوصاً در مواقع ظهور این افکار آرامش خود را حفظ کنید.

2. برای مقابله با این افکار، باید نسبت به آن بی‌اعتنا بود. اگر بتوانید به افکاری که به ذهنتان خطور می‌کند بی‌ا‌عتنا باشید و به آنها اهمیت ندهید، به تدریج از شر آن‌ها رهایی خواهید یافت.

3. منحرف ساختن فکر به سوی محاسبات ذهنی یکی از مفیدترین راه‌حل‌ها است. لذا از آنجا که معمولاً این افکار در زمان‌های خاصی به سراغ شما مى‌‌آید، سعى کنید با یک برنامه‏‌ریزى دقیق و حساب شده ذهن خود را به موضوعات مهم و جذاب دیگر مشغول سازید و هیچ گاه بیکار نباشید. مثلاً هنگام نماز به معانی نماز توجه انصراف دهید.

4. فرمان ایست! در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار نادرست، علاوه بر درمان‌های دارویی و قبل از آن درمان‌ها، از روش‌های خاصی استفاده می‌شود که مهمترین آنها روش «توقیف فکر» نام دارد؛ بدین ترتیب که از شخص خواسته می‌شود که به طور عمد افکار خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان با صدای بلند و بیزار کننده، فریاد می‌زند: ایست! به نظر می‌رسد این عمل جریان فکر را متوقف می‌کند. بنابراین هرگاه این افکار به سراغتان آمد و متوجه شدید، وسط افکار به خود بگویید: «بس است دیگر» و بدین وسیله رشته افکار مزاحم را قطع کرده و به سراغ مطلبى دیگر خواهید رفت.

5. هر روز به خود تلقین کنید که من قادرم افکار ناخواسته را کنار بگذارم. تلقین یکى از راه‏‌هاى مبارزه با افکار منفى است.

- حاصل سخن اینکه:

همان طور که عرض شد باید جلوی ورود این گونه افکار را گرفت و برای طرد قسمت دیگر آن تلاش کرد. قرآن راه حلّی که می‌دهد؛ مراقبت از خود و یاد خداوند است؛ انسان باید مواظب جلسات، خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، خوردنی‌ها و پوشیدنی‌های خود باشد. وقتی مواظب این مطالب بود به تدریج یاد خداوند در دل او نقش می‌بندد و خاطره‌های خوب در ذهنش ترسیم می‌شود از این رو قرآن ذکر خداوند را برای غفلت‌زدایی و قرب به حق به ما می‌آموزد.(4)

خداوند می فرماید: ای کسانی که ایمان آوردید بسیار خداوند را ذکر کنید(5) وقتی ذکر کسی در دل زیاد شد، به او علاقه‌مند شده و این علاقه، ملکه انسان می‌شود؛ تا به حدی که انسان در  همه حالات خود در نماز و ذکر خداوند است، چه خوش می‌گوید: خوشا آنان که دائم در نمازند.

پس، با یاد خداوند و کنترل مجاری نفوذ افکار آزار دهنده و توجه نکردن به آن‌ها، زمینه پاک شدن صفحه قلب از خواطر الهی و ترسیم خواطر خوش الهی در ذهن و قلب انسان ایجاد می‌شود.

شرط اساسى کنترل و درمان این گونه شک زیاد، همکارى صمیمانه و نزدیک شماست؛ نباید پنداشت که با بیان یکى دو نکته همه چیز درست مى‌شود و همچنین نباید گمان کرد که با اولین قدم و بدون پى‏گیرى مستمر، مى‌توان یک شبه، همه‏ افکار را از ذهن خود دور کرد.

به شما توصیه می‌کنیم اگر این افکار، شما را به شدت آزار می‌دهد و اضطراب شدیدی بر شما وارد می‌کند، حتما به یک روان‌شناس بالینی متعهد مراجعه کنید. در غیر این صورت با اجراى راهکارهاى ارائه شده و گزارش آن به ما، موضوع و حل مشکل را پى‏گیرى نمائید.

- نکته مهم و پایانی:

نکته مهم و قابل توجه آن است که از افکار ناخواسته و مزاحم، احساس وحشت و نگرانى نکنید و بدانید که آن‏ها موجب کفر نمى‌شود و اصلاً گناه نیست. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «از امت من هر چه که در ذهنشان خطور مى‏‌کند، عفو شده است، تا وقتى که آن را به زبان جارى نکرده و عملى انجام نداده باشند».(6) پس فکر گناه از نظر فقهى گناه محسوب نمى‏‌شود و نباید از این نظر نگران باشید.

*پی‌نوشت‌ها:

1-انعام(6) آیه 121.
2-جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، ص 30، قم، انتشارات اسراء.
3-همان،ص 32؛ با اندکی تغییر.
4-مراحل اخلاق در قرآن، همان، ص 34 و35.
5-احزاب(33) آیه 41.
6-بحارالانوار، علامه مجلسی، ج‏ 66، ص 42، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق.

آیا افراد معصوم حتی فکر گناه کردن هم نمی کردند یا اینکه فکر گناه کردن می کردند اما ایمان و یا اراده خداوند آنها را از گناه باز می داشته؟؟؟ آیا روایتی آیه ای هست؟؟

پاسخ:
مصونیت معصومان در برابر گناه از مقام معرفت و علم و تقوای آن ها سرچشمه می گیرد، درست همانند پرهیز از پاره ای از گناهان برای ما که به خاطر علم و آگاهی و ایمان و معرفت آن را ترک می کنیم، مثلاً هرگز با بدن لخت و عریان، قدم در کوچه و خیابان نمی گذاریم. گروه زیادی از مردم نسبت به گناهانی مانند سرقت مسلحانه در شب یا قتل انسان های بیگناه یا انتحار و خودکشی مصونیت دارند. دارای حالت درونی خاصی می باشند که عوامل پیدایش این نوع گناهان را در محیط ذهن آن ها، چنان محکوم و مورد تنفر می کند که حتی به فکر آن نمی افتند.
در بین علما افرادی را داشتیم و داریم که حتی مکروهات را انجام نمی دهند. پس عصمت انبیا ناشی از علم آنان به لوازم گناه است. این علم قوی آثار شوم گناه را در نظر آن ها مجسم می نماید و از شناخت شان به مقام ربوبی سرچشمه گرفته است.
البته معنای عصمت این نیست که معصوم قدرت بر گناه ندارد و گناه نکردن خارج از اختیار او است، بلکه معنایش این است که معصوم در عین قدرت بر انجام گناه، با اختیار خود گناه را ترک می نماید. درست است هیچ فرد عاقلی به سیم لختِ برق دست نمی زند و یا باقی مانده غذای بیمارِ مبتلا به جذام و سل را نمی خورد، ولی در عین حال چنان نیست که قدرت بر این کار را نداشته باشد، بلکه با توجه به پی آمدهای کار، ترک را بر فعل ترجیح می دهد و در طول زندگی گِرد چنین کارهایی نمی رود. انجام ندادن مطلبی است و نداشتن قدرت، مطلبی دیگر.
به دیگر سخن: صدور چنین کاری از انسان های عاقل و علاقه مند به سلامت خود، به صورت محال عادی در می آید، نه محال عقلی. باز به عنوان مثال محال عادی است که شخص عالم و مؤمنی شراب با خود به مسجد ببرد و در صف جماعت بنوشد، ولی مسلّماً این یک محال عقلی نیست ، بلکه محال عادی است. تفاوت این دو محال بسیار روشن است. در اولی امکان انجام فعل محفوظ است، هر چند تحقق نمی پذیرد، ولی در دومی فعل امکان انجام ندارد. مثلاً خدا می تواند افراد مطیع و فرمان بردار را به دوزخ بفرستد، در حالی که هرگز این کار را انجام نمی دهد. اقتضای صفت عدل و حکمت این است که به مطیع پاداش دهد، نه کیفر. بنابراین انجام ندادن فعل، گواه بر عدم توانایی نیست. فرد معصوم اقدام به انجام کار خلاف نمی کند، هر چند اگر بخواهد، می تواند مانند دیگران مبدأ خلاف و گناه باشد. بنا بر این باید گفت:
عصمت در عین موهبتی بودن، با لیاقت‌ها و شایستگی‌های اکتسابی و افعال ختیاری انسان ارتباط دارد. اگر خداوند علم موجب عصمت را به پیامبران و امامان بخشید، بر اساس قوانین عام و اصول کلی است، نه از روی گزاف.
برای اثبات ادعای فوق، باید نکاتی را بیان نماییم:
1ـ پیامبران و امامان دارای اراده بشری‌اند؛ مانند مردم زندگی می‌کنند، برای تحصیل هر چه بیش تر مقامات معنوی می‌کوشیدند. اهل صبر و جهاد و زهد و تقوا هستند. در آیه آخر سوره کهف آمده است:
«قل إنّما أنا بشرٌ مثلکم یوحی إلیّ أنّما الهکم إله واحد؛(1) ای رسول! بگو به امت که:‌ من مانند شما بشری هستم (و تنها فرق من با شما این است) که به من وحی می‌رسد».
2ـ وقتی به دنبال راز عصمت می‌رویم، با تأمل در آیات و روایات می‌یابیم که خداوند به قابلیت پیامبران و امامان برای تحصیل مقامات معنوی و شایستگی آنان برای عهده‌داری مسئولیت هدایت جامعه آگاهی دارد. شایستگی و قابلیت آنان است که موجب انتخاب آنان برای رهبری بشر شده است. به چند نمونه از آیات و روایات مربوطه اشاره می‌کنیم:
أ) خداوند در بیان شرط صلاحیت احراز مقام نبوت برای حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید:
«وإذ ابتلی إبراهیم رَبّه بلکماتٍ فَأتمهنّ قال إنّی جاعلک للناس إماماً؛(2) وقتی ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید [خداوند به او گفت:] من تو را پیشوای مردم قرار دادم».
ب) در جای دیگر در علّت انتخاب حضرت عیسی و زکریا می‌فرماید:
«إنّهم کانوا یُسارعونَ فی الخیرات و یدعونَنا رَغَباً ورَهَباً وکانوا لنا خاشعین؛(3) آنان کسانی بودند که از همه مردم در انجام کار نیک و پسندیده و امور خیر پیشقدم و پیشرو بودند. سبب آن هم دو عامل بود: ابتدا امید وصال ما را داشتند و سپس از خشم ما در بیم و هراس بودند».
ج) قرآن راجع به چگونگی انتخاب حضرت موسی(ع) می‌فرماید:
«وفتنّاک فتوناً فَلَبثتَ سنین فی أهلِ مدیَنَ ثمّ جِئتَ علی قدرٍ یا موسی واصْطَفَیْتکَ لنفسی؛(4) ای موسی! ما تو را به امتحان و ابتلای سخت آزمودیم . سال‌ها میان مردم مدین توقف کردی تا سرانجام به مقام نبوت رسیدی .تو را برای مقام رسالت و محبت خود آراستیم».
امام صادق(ع) می‌فرماید:
«به درستی که خدا انسان‌هایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد. تولد آن ها را پاک و بدن‌های آنان را پاکیزه گردانید. آن ها را در پشت مردان و رَحِم زنان در حفظ خویش قرار داد، نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند، بلکه از آن جا که خداوند در هنگام خلقت می‌دانست که از او فرمان‌برداری می‌کنند. او را عبادت می‌نمایند. هیچ گونه شرکی نسبت به او روا نمی‌دارند، پس اینان به واسطه فرمان‌برداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا نزد خداوند، نایل شده‌اند».(5)
در این خصوص روایتی خاصی نیامده، ولی اگر در آیه مربوط به حضرت یوسف دقت شود، معلوم می شود که حضرات معصومین حتی از قصد و تمایل به گناه نیز مصون اند. در کنف حمایت خدا قرار گرفته و از گزند شیطان کاملا در امان هستند. از این رو قرآن کریم فرمود:
« لقد همت به و هم بها لو لا ان رای برهان ربه کذالک لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلَصین؛(6)
زلیخا قصد یوسف کرد و یوسف هم اگر برهان رب را نمی دید، قصد زلیخا می کرد (و به ارتکاب گناه نزدیک می شد) چنین (با نشان دادن برهان رب) سوء و فحشا را از او بگردانیدیم زیرا او از بندگان مخلَص ما بود».
این آیه می فرماید: یوسف اگر برهان رب را نمی دید، قصد زلیخا را می کرد. قصد یوسف نسبت به زلیخا باید شبیه قصد زلیخا نسبت به یوسف باشد. قصد زلیخا کامجویی از یوسف بود، پس یوسف هم اگر برهان رب را نمی دید، قصد کامجویی از زلیخا می کرد.
بعضی از مفسران با تمسک به ادله مختلف خواسته اند شان یوسف را برتر از آن بشمرند که قصد گناه کند. از این رو قصد را به ارتکاب قتل زلیخا و مانند آن برگردانده اند، در حالی که قرآن می گوید : خود نگهداری در چنان صحنه ای فقط به توفیق الهی ممکن بود .اگر این توفیق و دستگیری شامل حال یوسف نمی شد، حداقل تمایل به گناه پیدا می کرد، ولی چون مورد نظر خدا بود، حتی تمایل قصد گناه هم نکرد.
در چنان صحنه هایی که همه اسباب مهیا است و وسوسه ها موجود و همه موانع مفقود است، اگر عصمت و نگهداری خدایی نباشد، همه می لغزند و به ارتکاب گناه نزدیک می شوند. فقط آنانی نمی لغزند و ذره ای هم به گناه متمایل نمی شوند که در امان خدا بوده و عصمت خدایی شامل حالشان باشد.
برهان رب یوسف را از گناه برگرداند، زیرا یوسف بنده مخلص خدا بود. مخلصین کسانی هستند که در بندگی به مرتبه ای رسیده اند که خدا آنان را برای خود بر گزیده و به خود اختصاص داده و در آنان برای کس دیگری سهمی نگذاشته است.
پس یوسف چون بنده مخلّص خدا بود، به غیر خدا از جمله به گناه تمایل نداشت. برهان رب نه برای برگرداندن او از گناه، بلکه برای دور کردن سوء و فحشا از او بود.
برهان چیزی است که قطع و یقین در پی دارد. با مشاهده آن بنده به اطمینان کامل رسیده و به هیچ وجه به خلاف آن میل نمی یابد. برهان رب نوعی علم و یقین مشهود است که نفس آدمی با دیدن آن چنان مطیع می شود که دیگر هیچ میل به معصیت نمی کند.
تقاضای زلیخا هم بعد از رسیدن ایشان به بلوغ بود. در آیات هم، بعد از این آیه بدان اشاره شده و معلوم می شود او چون بنده محسن و نیک خدا بود، در ابتدای بلوغ به وی علم و حکمت داده شده است. علم او علم به حقیقت و واقعیت اتفاقات بود و از جمله اتفاقات تقاضای زلیخا است. او حقیقت این تقاضا را مشاهده می کرد. حقیقت آن جهنم بود که آغوش گشوده و یوسف را به خویش فرا می خواند. معلوم است که با دیدن این حقیقت، او هیچ میلی به اجابت نخواهد کرد.
بنا براین چنین برهانی ممکن است نصیب همه معصومان بشود که آنان را نه تنها از گناه، بلکه از تمایل به گناه حفظ می کند. پیامبر اسلام و امامان که برترین مخلصان هستند، از این موهبت الهی در مراتب بالاتر بهره مند می باشند. این حقیقت از آیه تطهیر(7) به دست می آید.

پی‌نوشت‌ها:
1. کهف (18) آیه 110.
2. بقره (2) آیه 124.
3. انبیا (21) آیه 90.
4.همان.
5. مجلسی، بحار الانوار، ج 10، ص 170.نشر دار الاحیاء لتراث العربی ،بیروت1403 ق.
6. یوسف(12)،آیه 24.
7.احزاب (33) آیه 33.

فکر فرد نامحرمی به خاطر ایمانش و اینکه مدتی مربی من بوده دائما در ذهنم می گذرد و دوست دارم او را ببینم با وجود اینکه می دانم ازدواج کرده فقط احساس خوبی نسبت به او دارم آیا چنین رفتاری گناه است؟

ایمپاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
چنين رفتاري گناه نيست، اما بي شك از نظر رواني آثار منفي بر جاي مي گذارد و چه بسا زمينه را براي گناهان ايجاد نمايد.
اين گونه علايق در افراد مومني چون شما، به صورت يك مسئله مورد توجه و قبول ديني مانند«به خاطر ايمانش» شكل مي گيرد، اما چنين علايقي خواسته يا ناخواسته تحت تأثير انگيزه هاي جنسي قرار دارد. مطمئنآً‌ علاقه شما متفاوت با علاقه به خانمي است كه مومن بوده و شايد حتي مربي شما نيز باشد.
اين نوع علاقه ها اگر موجب كاهش عملكرد، يا اختلال در روند عادي زندگي شخص شود و يا فكر و ذهن انسان را بيش از اندازه مشغول سازد، نشانه نوعي اضطراب و افسردگي در شخص نيز مي تواند باشد كه نياز به درمان دارد.
در صورت نياز به مشاوره و راهنمايي ها و اطلاعات بيش تر مجدداً با ما مكاتبه نماييد.
موفق باشيد.

با سلام آیا شما چیزی در مورد زنای ذهنی می دانید؟ من یک راه درمان برای آن می خواهم برای دوستم چون خیلی از این مسئله رنج می بره و میگه کلا نمی توانم در صورت یک مرد که حتی استادش باشه نگاه کنه و وقتی که با یک مرد صحبت میکنه در مورد مسائل درسی و یا حتی پرسیدن سوال درسی اصلا تمرکز حوا نداره.لطفا مرا راهنمایی کنید. باتشکر

باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
فكر گناه، گناه نيست تا وقتي كه انسان خود را به گناه آلوده نكند، حتي اگر مقدمات آن را فراهم كرده باشد، گناهي در نامه او ثبت نمي‏شود اما فكر وانديشه گناه، پاكي و صفاي قلب را از بين مي برد . انسان را به ارتكاب آن وا مي دارد. حضرت علي(ع) فرمود: "من كثر فكره في المعاصي دعته إليها؛(1) كسي كه در مورد گناهان زياد فكر كند، گناهان او را به سوي خود مي كشند".
نيز فرمود: "خوض النّاس في شي‏ءٍ مقدّمة الكائن؛(2) فرو رفتن و تفكّر در مورد چيزي، سرآغاز وجود و پيدايش آن چيز است".
از اين رو حضرت مسيح به پيروان خود فرمود: "موسي بن عمران به شما دستور داد زنا نكنيد، اما من به شما سفارش مي كنم فكرزنا را هم نكنيد، زيرا كسي كه به زنا بيانديشد، مانند كسي است كه در اتاق زيبا و رنگ آميزي شده‏اي، آتش روشن كند. در اين صورت هر چند ممكن است خانه در آتش نسوزد، لكن دست كم دود آن را سياه و خراب مي كند".(3)
بنابراين از نظر رواني فكر گناه، وجود انسان را آلوده و مضطرب مي سازد.
با توجه به ويژگي هاي ذكر شده در نوشتارتان دوست تان از اضطراب و وسواس فكري رنج مي برد كه بايد به درمان اين دو مشكل بپردازد. درمان اضطراب و افسردگي در نوع پيشرفته نياز به درمان دارويي دارد . به اين منظور بايد نزد روان شناس مراجعه نمايد كه به نظر مي رسد دوست تان داراي اين ويژگي ها مي باشد. بنابراين حتماً نزد متخصص رفته و با دارو درماني سبك و برخي از تمرين ها از حالت اضطراب بيرون‌ آيد.
پي‌نوشت‏ها:
1. غررالحكم،ج5 ،ص321.
2.همان، ج3،ص451.
3. بحارالانوار، ج 14، ص 331.

تفکر واوج لذت

سلام خواستگاررو چه جوری بفهمیم خوش اخلاق می باشد وراستگو وسیگاری عرق خور نیست چون خودشان را خوب نشان می دهند ودیگران هم نظر مثبت می دهند از ترسشان چون چند مورد دیدیم طرف بد بوده ودیگران گفتند خوبه توضیح دهید وخواستگاری که ادای مذهب می کند چو جوری بفهمیم مرد زندگی. و هنوز نیامده خواستگاری می تواند تلفنی ساعتها حرف بزند با دختر اخه خیلی با خواهر زادم حرف میزند2- در فکرمان فکر عروسی ونزدیکی باکسی می کنیم وتحریک می شویم وانگار چیزی در فرج می باشد ولی در لباس زیر دیده نمی شود غسل دارد3- ایا برای غسل جنابت لازم است لباسی که عرق کرده ایم وبدنمان نجست شده دوباره بعد از غسل پوشید ادرس ایمیل قبلی اشتباه بوده ببخشید

پرسش: ازدواج فکرشرح سلام خواستگاررو چه جوري بفهميم خوش اخلاق مي باشد وراستگو وسيگاري عرق خور نيست چون خودشان را خوب نشان مي دهند وديگران هم نظر مثبت مي دهند از ترسشان چون چند مورد ديديم طرف بد بوده وديگران گفتند خوبه توضيح دهيد وخواستگاري که اداي مذهب مي کند چو جوري بفهميم مرد زندگي. و هنوز نيامده خواستگاري مي تواند تلفني ساعتها حرف بزند با دختر اخه خيلي با خواهر زادم حرف ميزند؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
پيش از هر چيز بايد گفت خواهر زاده شما مجبور به ساعت هاي حرف زدن تلفني با ايشان نيست و فقط يك طرف اين رفتار آسيب زا اين پسر مي باشد. دختر در درجه اول خود بايد پاك باشد تا توقع شوهري پاك داشته باشد.
همان طوركه در پاسخ پيشين گذشت، معمولاً طرف دختر در جلسات معارفه رسمي(نه غير رسمي و دوستانه) به ارزيابي ملاك هاي عمومي و اختصاصي خود در طرف مقابل مي پردازد.
دختر در اين جلسات مي تواند با سؤالات مستقيم يا غيرمستقيم درباره تك تك اين مسائل نظر پسر را جويا شود.
با توجه به لحن كلام، زبان بدن و تناقض گويي ها و بزرگنمايي هاي احتمالي مي توان تا حدودي به راستي آزمايي خواستگار پرداخت.
بعد از جلسات معارفه رسمي و پسند اوليه مي توانيد براي اطمينان بيش تر از صحت گفتار و ادعاهاي ايشان به تحقيقات همه جانبه محلي بپردازيد. در تحقيقات محلي افرادي مانند پدر، برادر يا اقوام نزديك دختر مي توانند از دوستان همسايه ها همكلاسي ها همكاران و ...به تحقيق بپردازند. با كنار هم نهادن نتايج تحقيقات و درصد همپوشي گفته ها مي توان به شناخت نسبي از پسر نايل آمد.

پرسش: - در فکرمان فکر عروسي ونزديکي باکسي مي کنيم وتحريک مي شويم وانگار چيزي در فرج مي باشد ولي در لباس زير ديده نمي شود غسل دارد؟
پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز
در فرض سؤال غسل واجب نيست.
توضيح:هر رطوبتي که از زن خارج مي شود حکم مني را ندارد و غسل هم ندارد.
اگر زن بر اثرتحريک هاي جنسي به قدري تحريک شود که به اوج لذت و شهوت جنسي برسد و در آن حال مايعي از او خارج شود ،جنب مي شود. اگر به اوج لذت نرسد و مايع خارج شود ويا به اوج لذت برسد، ولي مايعي خارج نشود و يا شک کند که مايعي خارج شد يا نه ،جنب نمي شود و غسل لازم نيست.
زن اگر يقين به خارج شدن مني پيدا کند ،جنب مي شود. اگر يقين پيدا نکند، جنب نمي شود. بنابراين مواقعي که زن بر اثر تحريک هاي شهواني مقداري لذت مي برد و درآن حال رطوبتي از او خارج مي شود ،چون به اوج شهوت نرسيده ،جنب نمي شود و رطوبت خارج شده هم پاک است و وضو وغسل را باطل نمي کند.(1)
فكرهاي ذهني نزديكي، اگر چه تا موقعي كه در عمل نيايد، گناه محسوب نمي شود، اما فكر و روان انسان را آلوده مي سازد.
حضرت علي(ع) فرمود: "من كثر فكره في المعاصي دعته إليها؛(2) كسي كه در مورد گناهان زياد فكر كند، گناهان او را به سوي خود مي كشند".
نيز فرمود: "خوض النّاس في شي‏ءٍ مقدّمة الكائن؛(3) فرو رفتن و تفكّر در مورد چيزي، سرآغاز وجود آن چيز است".
از اين رو حضرت مسيح به پيروان خود فرمود: "موسي بن عمران به شما دستور داد زنا نكنيد، اما من به شما سفارش مي كنم فكر زنا را هم نكنيد، زيرا كسي كه به زنا بيانديشد، مانند كسي است كه در اتاق زيبا و رنگ آميري شده‏اي، آتش روشن كند. در اين صورت هر چند ممكن است خانه در آتش نسوزد، اما دست كم دود آن را سياه و خراب مي كند".(4)

پي‌نوشت‏ها:
1. آيت الله خامنه اي، استفتاآت، سوال 171؛ و آيت الله مکارم، توضيح المسائل، مسأله 361
2. غررالحكم،ج5 ص321.
3. از غررالحكم ج3ص451.
4. بحارالانوار، ج 14، ص 331.

پرسش: 3- ايا براي غسل جنابت لازم است لباسي که عرق کرده ايم وبدنمان نجست شده دوباره بعد از غسل پوشيد ادرس ايميل قبلي اشتباه بوده ببخشيد؟
پاسخ:
عرق جنب نجس نيست و لباس را هم نجس نمي کند، اگر بدن نجس باشد و به واسطه عرق کردن زياد نجاست بدن به لباس برسد جايي که نجاست رسيده است نجس است و جاهاي ديگري لباس پاک است.
اما اگر نجاست بدن به لباس نرسد و فقط عرق جنب به لباس رسيده باشد لباس پاک است و بعد از غسل نيز مي توانيد همان لباس را بپوشيد و شستن لباس لازم نيست.

پرسش: ازدواج فکرشرح سلام خواستگاررو چه جوري بفهميم خوش اخلاق مي باشد وراستگو وسيگاري عرق خور نيست چون خودشان را خوب نشان مي دهند وديگران هم نظر مثبت مي دهند از ترسشان چون چند مورد ديديم طرف بد بوده وديگران گفتند خوبه توضيح دهيد وخواستگاري که اداي مذهب مي کند چو جوري بفهميم مرد زندگي. و هنوز نيامده خواستگاري مي تواند تلفني ساعتها حرف بزند با دختر اخه خيلي با خواهر زادم حرف ميزند؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
پيش از هر چيز بايد گفت خواهر زاده شما مجبور به ساعت هاي حرف زدن تلفني با ايشان نيست و فقط يك طرف اين رفتار آسيب زا اين پسر مي باشد. دختر در درجه اول خود بايد پاك باشد تا توقع شوهري پاك داشته باشد.
همان طوركه در پاسخ پيشين گذشت، معمولاً طرف دختر در جلسات معارفه رسمي(نه غير رسمي و دوستانه) به ارزيابي ملاك هاي عمومي و اختصاصي خود در طرف مقابل مي پردازد.
دختر در اين جلسات مي تواند با سؤالات مستقيم يا غيرمستقيم درباره تك تك اين مسائل نظر پسر را جويا شود.
با توجه به لحن كلام، زبان بدن و تناقض گويي ها و بزرگنمايي هاي احتمالي مي توان تا حدودي به راستي آزمايي خواستگار پرداخت.
بعد از جلسات معارفه رسمي و پسند اوليه مي توانيد براي اطمينان بيش تر از صحت گفتار و ادعاهاي ايشان به تحقيقات همه جانبه محلي بپردازيد. در تحقيقات محلي افرادي مانند پدر، برادر يا اقوام نزديك دختر مي توانند از دوستان همسايه ها همكلاسي ها همكاران و ...به تحقيق بپردازند. با كنار هم نهادن نتايج تحقيقات و درصد همپوشي گفته ها مي توان به شناخت نسبي از پسر نايل آمد.

پرسش: - در فکرمان فکر عروسي ونزديکي باکسي مي کنيم وتحريک مي شويم وانگار چيزي در فرج مي باشد ولي در لباس زير ديده نمي شود غسل دارد؟
پاسخ:
با سلام و تشکر به خاطر ارتباطتان با اين مرکز
در فرض سؤال غسل واجب نيست.
توضيح:هر رطوبتي که از زن خارج مي شود حکم مني را ندارد و غسل هم ندارد.
اگر زن بر اثرتحريک هاي جنسي به قدري تحريک شود که به اوج لذت و شهوت جنسي برسد و در آن حال مايعي از او خارج شود ،جنب مي شود. اگر به اوج لذت نرسد و مايع خارج شود ويا به اوج لذت برسد، ولي مايعي خارج نشود و يا شک کند که مايعي خارج شد يا نه ،جنب نمي شود و غسل لازم نيست.
زن اگر يقين به خارج شدن مني پيدا کند ،جنب مي شود. اگر يقين پيدا نکند، جنب نمي شود. بنابراين مواقعي که زن بر اثر تحريک هاي شهواني مقداري لذت مي برد و درآن حال رطوبتي از او خارج مي شود ،چون به اوج شهوت نرسيده ،جنب نمي شود و رطوبت خارج شده هم پاک است و وضو وغسل را باطل نمي کند.(1)
فكرهاي ذهني نزديكي، اگر چه تا موقعي كه در عمل نيايد، گناه محسوب نمي شود، اما فكر و روان انسان را آلوده مي سازد.
حضرت علي(ع) فرمود: "من كثر فكره في المعاصي دعته إليها؛(2) كسي كه در مورد گناهان زياد فكر كند، گناهان او را به سوي خود مي كشند".
نيز فرمود: "خوض النّاس في شي‏ءٍ مقدّمة الكائن؛(3) فرو رفتن و تفكّر در مورد چيزي، سرآغاز وجود آن چيز است".
از اين رو حضرت مسيح به پيروان خود فرمود: "موسي بن عمران به شما دستور داد زنا نكنيد، اما من به شما سفارش مي كنم فكر زنا را هم نكنيد، زيرا كسي كه به زنا بيانديشد، مانند كسي است كه در اتاق زيبا و رنگ آميري شده‏اي، آتش روشن كند. در اين صورت هر چند ممكن است خانه در آتش نسوزد، اما دست كم دود آن را سياه و خراب مي كند".(4)

پي‌نوشت‏ها:
1. آيت الله خامنه اي، استفتاآت، سوال 171؛ و آيت الله مکارم، توضيح المسائل، مسأله 361
2. غررالحكم،ج5 ص321.
3. از غررالحكم ج3ص451.
4. بحارالانوار، ج 14، ص 331.

پرسش: 3- ايا براي غسل جنابت لازم است لباسي که عرق کرده ايم وبدنمان نجست شده دوباره بعد از غسل پوشيد ادرس ايميل قبلي اشتباه بوده ببخشيد؟
پاسخ:
عرق جنب نجس نيست و لباس را هم نجس نمي کند، اگر بدن نجس باشد و به واسطه عرق کردن زياد نجاست بدن به لباس برسد جايي که نجاست رسيده است نجس است و جاهاي ديگري لباس پاک است.
اما اگر نجاست بدن به لباس نرسد و فقط عرق جنب به لباس رسيده باشد لباس پاک است و بعد از غسل نيز مي توانيد همان لباس را بپوشيد و شستن لباس لازم نيست.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.