حديث

دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است
جایگاه دختران در روایات

پرسش:

از دیدگاه روایات، دختران در خانواده چه جایگاهی دارند؟ لطفا مواردی از ارزش‌گذاری دختران در روایات را بیان کنید.

پاسخ:

مقدمه:

خانواده، در نگاه اسلام یک نهاد مقدسی است که نقش اساسی در فرهنگ‌سازی و سلامت افراد جامعه دارد. در این خانواده توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است، اما آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند جنسیت آن‌ها نیست؛ بلکه عملکرد آن می باشد. البته نوع لطف و رحمت خداوند بر هر کدام از جنس انسان نیز متفاوت است، در این میان، خداوند متعال وجود فرزند دختر را دارای برکت قرار داده است. از سوی دیگر، دین اسلام احترام به دختر را به عنوان یک ویژگی انسانی مورد توجه و تأکید قرار داده است. بر اساس آموزه های اسلام، احترام به دختر تنها در حرف و شعار نیست بلکه باید به گونه‌ای باشد که در عمل خود را نشان دهد. به همین جهت، احادیث متعددی نیز در سیره و سخن معصومان علیهم السلام وجود دارد که به مبارک بودن، احترام گذاشتن به دختران و... اشاره شده است، که در این نوشته به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

بر اساس آموزه‌های اسلام، میان جنس مذکّر و مؤنّث، پسر و دختر، تفاوتی وجود ندارد بلکه ملاک سنجش و برتری فقط «تقوا» است همچنان که قرآن کریم خطاب به مردان و زنان می فرماید:

«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»؛ (1) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!

پس از نگاه اسلام معیار خوب و بد بودن، جنسیت افراد نیست، بلکه آنچه انسان‌ها را نزد خداوند محبوب می‌کند عملکرد آن هاست. البته توقعات و وظایف زن و مرد با هم متفاوت است و نوع لطف و رحمتی که خداوند به زن و مرد، دختر و پسر نیز عطا می کند متفاوت است؛ در این میان فرزند دختر دارای ویژگی های خاصی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

نگاه ارزشی دین اسلام به دختر

همانگونه که بیان شد در فرهنگ و انديشه اسلامي، دختران از جایگاه خاصّی برخوردارند. تعابیر زیبایی که در آیات و روایات برای دختران به کار رفته، نشان از امتیاز و ویژگی خاص دختران دارد. قرآن کریم در آیه 49 سوره شوری از دختر به عنوان یک هدیه بزرگ یاد می‌کند که خداوند به هر کسی که دوست دارد، فرزند دختر هدیه می‌کند.

در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نیز زنان و دختران از جایگاه خاصی برخوردارند و با تعابیر ظریف و زیبا از آنها یاد شده است كه به عنوان نمونه برخي از آن ها مورد اشاره قرار می گیرد:

دختران همچون گل هستند

در روایات معصومان علیهم السلام، دختران همچون گل معرفی شده اند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

«فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ فَدَارِهَا عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَحْسِنِ الصُّحْبَةَ لَهَا لِيَصْفُوَ عَيْشُكَ؛ (2) زن (مانند یک گل) ریحانه است و خدمتگزار نیست؛ با او در هر حال و موقعیتی مدارا کن و همنشینی با او را نیکو کن تا اینکه زندگی تو باصفا گردد».

همچنین در روایات متعدد از دختران تعبیر به «حسنه و نیکی» شده است. (3) به صورت متعدد گزارش شد است که اگر کسی از داشتن فرزند دختر احساس ناخشنودی می‌کرد، امامان علیهم السلام با آنان برخورد می کردند؛ به عنوان مثال امام صادق علیه السلام به شخصی که از دختر دار بودن ناراحت بود فرمودند: «هِيَ رَيْحَانَةٌ تَشَمُّهَا؛ (4) او گلى است كه آن را مى‏بوئى‏».

وقتی به پیامبر صلی الله علیه و آله مژده فاطمه سلام الله علیها داده ‌شد، ناخرسندی و کراهت در چهره اصحاب آن حضرت مشاهده شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمودند: شما را چه شده است! چرا چهره‌های شما دگرگون شده است؟! دختر گل معطّری است که من آن ‌را می‌ بویم و روزی او با خداست. (5)

دختران درهای رحمت الهی

تولد دختر در احاديث اسلامى به عنوان گشوده شدن درهای رحمت‏ خدا به خانواده معرفى گردید است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «خانه‏اى نيست كه در آن دختران باشند مگر اينكه هر روز بر آن خانه دوازده بركت و رحمت از آسمان نازل مى‏شود». (6)

در روایات از دختران به عنوان بهترین فرزندان تعبیر شده است که نه تنها خداوند با نگاه رحمت به آنها می نگردد بلکه به برکت وجود آنها پدر و مادر و حتی دیگر افراد نیز مورد لطف و رحمت الهی قرار می گیرند. امام صادق علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

دختران چه فرزندان خوبى هستند؛ با لطافت و مهربان، يار و مددکار، مونس و همدم، مبارک و پر خير، اهل نظافت و پاکيزگي‌. (7)

همچنین امام باقر عليه السلام فرمودند:

إِذَا أَصَابَ الرَّجُلُ ابْنَةً بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهَا مَلَكاً فَأَمَرَّ جَنَاحَهُ عَلَى رَأْسِهَا وَ صَدْرِهَا وَ قَالَ ضَعِيفَةٌ خُلِقَتْ مِنْ ضَعْفٍ الْمُنْفِقُ عَلَيْهَا مُعَانٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛  (8) آنگاه كه خانواده‌اى داراى دختر مى گردد، خداوند فرشته براى حمايت و نگهبانى آن دختر مى فرستد، و مى فرمايد: اين دختر عنصرى ضعيف است كه از ضعف و ناتوانى خلقت يافته و كسى كه او را مورد حمايت و نگهدارى خود قرار دهد، چنين كسى تا روز قيامت مورد يارى و عنايت خداوند خواهد بود.

امام رضا علیه السلام فرمودند: «خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند». (9)

تجلیل اسلام از جایگاه دختران و تأکید بر لزوم توجه و محبت آنان منحصر به این موارد ذکر شده نیست بلکه این روایات آن قدر فراوان اند که در منابع روایی شیعه بخش های جداگانه ای را به خود اختصاص داده است.

برای نمونه، در کتاب کافی «بَابُ فَضْلِ الْبَنَات؛ درباره فضیلت دختران» (10) در وسائل الشیعه بابی به نام « بَابُ فَضْلِ الْبَنَات‏، بَابُ اسْتِحْبَابِ طَلَبِ الْبَنَاتِ وَ إِكْرَامِهِن‏؛ مستحب بودن طلب دختر از خداوند و تکریم دختران» (11) همچنین «بَابُ اسْتِحْبَابِ زِيَادَةِ الرِّقَّةِ عَلَى الْبَنَاتِ وَ الشَّفَقَةِ عَلَيْهِنَّ أَكْثَرَ مِنَ الصِّبْيَان‏؛ درباره دل سوزی و محبت بیشتر به دختران در مقایسه با دیگر فرزندان» (12) وارد شده است که نشان دهنده توجه والای اسلام به دختران است.

نتیجه

بنابراین در دین اسلام، دختران دارای ارزش و جایگاه بالایی هستند. در آیات و روایات با تعابیر زیبایی همچون «هدیه الهی»، «گل ریحانه»، «حسنه و نیکی» و ... از آنها نام برده شده است که هر یک، نشان از امتیاز و ویژگی خاص طبیعی و روحی دختران دارد. دختران در فرهنگ روایات، بهترین اولاد هستند که مایه برکت و رحمت الهی می شوند. آنچه از آموزه های قرآن و حدیث بر می آید درسی است که به خانواده و جامعه داده می شود که با الگویی گیری از ثقلین (یعنی کلام خدا و اهل بیت علیهم السلام) ارتباط مهربان تر همراه با احترام و کرامت نسبت به دختران باید داشته باشیم.

پی نوشت ها:

  1. حجرات / 13.
  2. ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق/مصحح: غفارى، على اکبر، من لا یحضره الفقیه‏، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413ق، ج‏3، ص556.
  3. کلینى، محمد بن یعقوب‏، محقق/مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق، ج6، ص6.
  4. همان، ج‏6، ص 6.
  5. ابن بابویه، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه‏، همان، ج3، ص481.
  6. شعيري، محمد بن محمد، جامع الأخبار، نجف: مطبعة حيدرية، چاپ اول، بى تا، ص 105.
  7. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 5.
  8. ابن بابويه، محمد بن على‏، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دارالشريف الرضي، چاپ دوم، 1406ق، ص 202.
  9. کلینى، محمد بن یعقوب، الكافي، همان، ج‏6، ص 6.
  10. همان، ج‏6، ص 4- 12.
  11. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، محقق/مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1409ق، ج‏21، ص361- 13.
  12. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة ،همان، ج‏21، ص367؛ نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، چاپ اول، 1408ق، ج‏15، ص118.

حضرت عبدالعظیم و عرضه اعتقادات به امام هادی علیه السلام

پرسش:

لطفاً به‌طور تفصيل اعتقاداتي كه حضرت عبدالعظيم حسني (علیه‌السلام) بر امام هادي (علیه‌السلام) عرضه كردند را بيان كنيد خصوصاً در باب امامت با ذكر منبع    

در ابتدا بايد گفت: شرح و توضیح اعتقادات حضرت عبدالعظیم حسني، نياز به زمان ديگر دارد، شما می‌توانيد در اين خصوص به كتاب شرح حديث عرض دين حضرت عبدالعظیم حسني، آیت‌الله صافي گلپايگاني رجوع نماييد، اما -به‌طور اختصار – می‌توان گفت: حضرت عبدالعظیم به محضر شريف امام هادي علیه‌السلام شرفياب شد. اصول عقيده خود و آنچه را كه به‌عنوان دين بدان معتقد بود، جهت تصحيح به امام عرض كرد و گفت:

 «مي‏خواهم دينم را به محضر شما عرضه كنم، اگر مورد رضايت شما بود، بر آن استوار باشم» امام با لبخند از پيشنهاد او استقبال كرد و فرمود:

 «اي ابوالقاسم بگو!» عبدالعظیم اعتقادات خود را چنين به امام علیه‌السلام عرض كرد:

 «معتقدم كه خدا بي‏نظير است. چيزي همانند او نيست، از دو حد: از ابطال و تشبيه بيرون است. جسم، صورت، عرض و جوهر نيست، بلكه ایجادکننده اجسام و صورت بخش صورت‌ها و آفريدگار اعراض و جواهر و پروردگار و مالك و پديدآورنده همه‌چیز است.

محمد صلی‌الله علیه و آله بنده و فرستاده او و خاتم پيامبران است. هيچ پيامبري پس از وي تا روز قيامت نيست. شريعت او آخرين شرايع است. پس‌ازآن تا روز قيامت شريعتي نخواهد آمد. معتقدم كه امام و خليفه و ولي امر بعد از پيامبر، امیرالمؤمنین علي بن ابی‌طالب (ع)، سپس حسن و بعد حسين و بعد علي بن حسين و پس از او محمد بن علي، بعد جعفر بن محمد، سپس موسي بن جعفر و بعد از او علي بن موسي و بعد محمد بن علي، سپس تو اي مولاي من.»

امام نگاهي به عبدالعظیم كرد و فرمود:

 «پس از من، پسرم، حسن. حال مردم، پس از وي نسبت به‏ جانشين او چگونه خواهد بود؟» حضرت عبدالعظیم از حجت بعد از حضرت پرسيد و گفت: «وضع آن حضرت چگونه است؟» امام فرمود: «چنان است كه آن امام ديده نمي‏شود و روا نيست نامش را بر زبان آورند. تا این‌که قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد، چنان‌که پر از ظلم و جور گشته است.»

حضرت عبدالعظیم گفت:

 «اقرار دارم و معتقدم كه دوستدار ايشان، دوستدار خدا و دشمن ايشان دشمن خداست. طاعت ايشان طاعت خدا و نافرماني ايشان نافرماني از خداست. معتقدم كه معراج پيامبر صلی‌الله علیه و آله حق و سؤال در قبر حق است. بهشت و دوزخ، صراط و ميزان حق است. روز قيامت بدون ترديد خواهد بود. خداوند تمام كساني را كه در دل قبر آرميده‏اند، مبعوث مي‏گرداند.

 معتقدم كه پس از ولايت- يعني ولايت ائمه اهل‌بیت علیهم‌السلام- فرائض واجب عبارت‌اند از: نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، امربه‌معروف و نهي از منكر ...»

امام هادي علیه‌السلام ضمن آفرين گفتن و تأييد عقيده او فرمود:

 پس بر همين روش استوار باش! خداوند تو را در دنيا بر اين عقيده استوار و در آخرت ثابت‌قدم و پابرجا بدارد!(1)

پی‌نوشت‌ها:

1. رك: علامه مجلسي، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، ج 3، ص 268؛ باقر شريف قرشي، مترجم محمدرضا عطائي، تحليلي از زندگاني امام هادي علیه‌السلام‏، آستان قدس رضوي‏، 1371 ش‏، ص 280.

وجود این روایات در منابع حدیثی در عین حال که سی روزه بودن ماه رمضان را اثبات نمی‌کند، می‌تواند بیانگر یک نکته علمی درباره محاسبه ماه‌های قمری به روش زیج باشد.

پرسش:

در برخی از روایت آمده است که «ماه مبارک رمضان همیشه سی روز است» و ظاهراً بعضی از علمای شیعه مانند «شیخ صدوق» نیز ماه رمضان را همیشه سی روز می‌داند، حال سؤالم این است که این روایات معتبر هستند و دیدگاه شیخ صدوق درست است؟

پاسخ:

مقدمه:

 در دین مقدس اسلام معیار به جا آوردن عبادت‌هایی که وابسته به زمان‌های خاصی بوده، ماه‌های قمری قرار داده شده است. از این ‌رو تشخیص زمان شروع و پایان ماه‌های قمری، نقش مهمی در اعمال عبادی به ویژه حج و روزه دارد. خداوند در قرآن کریم ماه‌ها را به عنوان نشانه‌ای برای زمان به جا آوردن اعمال حج دانسته (1) و روزه گرفتن را با دیدن هلال ماه رمضان، بر مسلمانان واجب نموده است. (2) بر اساس دیدگاه مشهور عالمان و فقیهان شیعه که برگرفته از روایات است، تعداد روزها در ماه قمری از جمله ماه مبارک رمضان ثابت نیست و ملاک در آغاز و پایان ماه، دیدن هلال است. (3) در مقابل این نظریه مشهور ـ یکسان نبودن روزها در ماه ـ روایاتی دال بر ثابت بودن تعداد روزهای ماه رمضان وجود دارد که در این روایت، تعداد روزه‌های ماه رمضان همیشه 30 روز شمرده شده است در نوشته پیش رو اعتبار این روایات مورد بررسی قرار می‌گیرد.

الف) ثابت بودن یا متغیر بودن ماه‌ها

مجموع روزهای سال قمری 354 روز است که از این تعداد، 6 ماه از سال، بیست و نه روز و 6 ماه، سی روز است. میان فقها دو ملاک برای تشخیص ماه‌های قمری وجود دارد: ملاک نخست بر اساس عدد است؛ یعنی ماه‌ها همیشه به صورت یک در میان سی روز و بیست و نه روز قرار می‌گیرد؛ به این ترتیب که محرّم اولین ماه سال قمری بوده و دارای سی روز و سپس صفر بیست و نه روز و ماه رمضان نیز چون در ردیف محرم و ماه‌های فرد قرار دارد، همیشه سی روز است. شیخ صدوق که از طرفداران این مبنا بوده روایاتی را برای تأیید این نظر نقل کرده است که در ادامه متن عربی و ترجمه آن ارائه می‌گردد.

1. سی روز بودن ماه رمضان

از جمله احادیثی که دلالت بر 30 روز بودن ماه رمضان دارند حدیثی است که شخصی به نام شعیب به نقل از پدرش بیان می‌کند که می‌گوید به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم:

إِنَّ النَّاسَ یَرْوُونَ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله مَا صَامَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَوْماً أَکْثَرُ مِمَّا صَامَ ثَلَاثِینَ قَالَ کَذَبُوا مَا صَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَّا تَامّا... شَهْرُ رَمَضَانَ ثَلَاثُونَ یَوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَ الْکَامِلُ تَامٌّ وَ شَوَّالٌ تِسْعَهٌ وَ عِشْرُونَ یَوْماً وَ ذُو الْقَعْدَهِ ثَلَاثُونَ یَوْماً لِقَوْلِ اللَّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِینَ لَیْلَهً فَالشَّهْرُ هَکَذَا ثُمَّ هَکَذَا أَیْ شَهْرٌ تَامٌّ وَ شَهْرٌ نَاقِصٌ وَ شَهْرُ رَمَضَانَ لَا یَنْقُصُ أَبَداً وَ شَعْبَانُ لَا یَتِمُّ أَبَداً. (4)

مردم روایت می‌کنند: پیامبر صلی‌الله علیه و آله روزه رمضان بیست و نه روز را بیشتر از رمضان سى روز گرفته است. امام فرمود: دروغ می‌گویند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله جز به صورت تمام روزه نگرفت ... ماه رمضان سى روز است؛ زیرا خداوند بلند مرتبه فرموده: عدد را کامل کنید و کامل همان تمام است و شوال بیست و نه روز است ... پس ماه بعد همین‌ طور سپس ماه بعد همین ‌طور یعنی یک ماه کامل و یک ماه ناقص و ماه رمضان هیچ گاه کمبود ندارد و شعبان هیچ گاه کامل نیست.

همچنین در روایت دیگر از یاسر خادم نقل شده که به امام رضا علیه‌السلام عرض کردم هَلْ یَکُونُ شَهْرُ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَوْماً فَقَالَ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ لَا یَنْقُصُ مِنْ ثَلَاثِینَ یَوْماً أَبَداً؛ (5) آیا ماه رمضان ـ می‌تواند ـ بیست و نه روز باشد؟ حضرت فرمود: ماه رمضان هیچ گاه از سى روز کاستى نمی‌پذیرد.

2. دین هلال شوال، ملاک پایان ماه رمضان

ملاک دوم بر مبنای استهلال و دیدن ماه است که طبق این ملاک، تنها قاعده برای زمان آغاز ماه، دیدن هلال است؛ در نتیجه ممکن است در یک سال، ماه رمضان 29 روز باشد و در سال دیگر 30 روز باشد.

صاحبان این ملاک نیز به روایاتی که تعداد آن‌ فراتر از دسته نخست بوده، تمسک نموده‌اند. به عنوان مثال یونس بن یعقوب می‌گوید به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم:

إِنِّی صُمْتُ شَهْرَ رَمَضَانَ عَلَى رُؤْیَهٍ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَوْماً وَ مَا قَضَیْتُ قَالَ فَقَالَ وَ أَنَا قَدْ صُمْتُهُ وَ مَا قَضَیْت‏...؛ (6)

من طبق دیدن ماه، ماه رمضان را بیست و نه روز روزه گرفتم و قضاى آن را به جا نیاوردم.

امام فرمود: من نیز بیست و نه روز روزه گرفتم و قضاى آن را به جا نیاوردم.

در روایت دیگر، امام صادق به صراحت این مسئله بیان کرده است «صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ بِالرُّؤْیَهِ وَ لَیْسَ بِالظَّنِّ وَ قَدْ یَکُونُ شَهْرُ رَمَضَانَ تِسْعَهً وَ عِشْرِینَ یَومَاً وَ یَکُونُ ثَلَاثِینَ یَومَاً وَ یُصِیبُهُ مَا یُصِیبُ الشُّهُورَ مِنَ النُّقْصَانِ وَ التَّمَامِ». (7)

حضرت فرمود: روزه ماه رمضان با دیدن ماه است و با گمان نیست و ماه رمضان گاهی سى روز و گاهی بیست و نه روز است و همانند دیگر ماه‌ها کمبود و تمام می‌پذیرد.

ب) رفع تعارض کامل بودن و نقصان پذیر بودن رمضان

میان دو دسته روایات فوق، تعارض وجود دارد که برخی از علما راه حل‌هایی برای رفع آن‌ ارائه نموده‌اند. شیخ مفید و شیخ طوسی حکم به ضعیف بودن سند و شاذ بودن روایاتی نموده‌اند که ماه رمضان را همیشه سی روز می‌داند. (8) سید مرتضی نیز روایات کامل نبودن همیشگی ماه رمضان را متواتر دانسته و آن‌ را موافق با قرآن و سیره و مطابق با اجماع فقها دانسته و نظریه عددی بودن ماه رمضان را منسوب به بعضی از محدثان می‌داند که مخالفت آن‌ها ضرری به اجماع نمی‌زند. (9) دانشمند معاصر آیت‌الله حسن‌زاده آملی، روایات عددی بودن ماه رمضان را حاوی یک نکته علمی نجومی دانسته که اشاره به زیج‌ها (جدول‌ها) دارد؛ یعنی ماه‌های فرد سی روز و ماه‌های زوج بیست و نه روز باشد. این روش محاسبه، برای آسان سازی شمارش ماه‌ها بوده و در شرع اعتباری ندارد. چنانچه شهید اول در کتاب لمعه با عبارت «لا اعتبار بالجدول» (10) اشاره به این مطلب دارد. (11)

 اما ورود این شیوه محاسبه ماه‌ها به روایات، از این باب است که راویان احادیث، این مطالب را از صاحبان زیج‌ها و رصدگران شنیده بودند و آن‌ را برای ائمه علیهم‌السلام نقل می‌نمودند و ائمه نیز از این جهت که ماه رمضان طبق این روش همیشه کامل بوده، آن‌ را مورد تحسین قرار می‌دادند و سپس این نقل‌ها تبدیل به روایت تبدیل شد. (12) این وجه جمع برای آن‌ بخش از روایت که ماه‌ها را یک در میان سی روز و بیست و نه روز قرار داده، پسندیده به نظر می‌رسد اما برای بخش دیگر آن‌ که می‌فرماید پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم همیشه به صورت کامل روزه می‌گرفت، قابل قبول نیست؛ زیرا در این صورت، روش زیج‌ها مورد تأیید شرع قرار می‌گیرد و عملاً روزه ماه رمضان سی روزه خواهد بود. البته فقیه معاصر آیت‌الله خویی این بخش را نیز بدین صورت پاسخ داده که ممکن است تمام سال‌هایی که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم در آن‌ روزه می‌گرفته، به طور اتفاقی کامل بوده است؛ اما اینکه ماه رمضان برای همیشه و در طول تاریخ، کامل باشد، مخالف با وجدان و ضرورت است. (13) یکی از نویسندگان دیگر، این روایات را از جعلیات ابن ابی العوجاء می‌داند (14) که چنین نظری صحیح به نظر نمی‌رسد زیرا جعل نیاز به دلیل دارد و روایت جعلی جدا از روایت ضعیف هست.

نتیجه:

در مقابل روایاتی که توصیه به استهلال و امر به تلاش در دیدن هلال برای آغاز ماه قمری نموده است، روایاتی وجود دارد که تعداد روزه‌های ماه‌های قمری را ثابت می‌داند و بر اساس آن روایات، ماه رمضان همیشه 30 روز دانسته شده است. این روایات با توجه به کم بودن تعداد آن‌ و اشکالاتی که توسط برخی از محدثان و فقها به آن‌ گرفته شده، تاب مقامت در برابر روایات فراوانی را ندارد که ـ به حد تواتر رسیده و ـ بیست و نه روزه بودن ماه رمضان را ممکن می‌داند. وجود این روایات در منابع حدیثی در عین حال که سی روزه بودن ماه رمضان را اثبات نمی‌کند، می‌تواند بیانگر یک نکته علمی درباره محاسبه ماه‌های قمری به روش زیج (جدول) باشد.

کلید واژه:

کامل بودن ماه رمضان، نظریه عددی بودن ماه، رؤیت هلال، ملاک پایان ماه قمری.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره بقره، آیه 189.

2. سوره بقره، آیه 185.

3. حر عاملی، محمد بن حسن‌، وسایل الشیعه، مصحح / محقق: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، اول، 1409 ه‍ ق‌، ج 10، ص 20.

4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق. ج 4 ص 78 و 79؛ ابن‌بابویه، محمد بن على، ‏من لا یحضره الفقیه‏، محقق / مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، دوم، 1413 ق، ج‏2، ص 170 و 171.

5. همان، ص 171.

6. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تحقیق حسن، موسوی خرسان، دار الکتب الإسلامیه‏، تهران‏، 1407 ق، ج 4، ص 160.

7. همان، ص 156.

8. همان، ص 176- 169 الرد على اصحاب العدد - جوابات اهل الموصل، ص 25-22.

9. علم الهدی (مرتضى)، على بن حسین، رسایل الشریف المرتضى‌، محقق/ مصحح: سید مهدى رجائى‌، قم، دار القرآن الکریم‌، اول، 1405 ه‍ ق‌، ج 2، ص 19 و 18.

10. عاملى، شهید اول، محمد بن مکى‌، اللمعه الدمشقیه فی فقه الإمامیه، محقق/ مصحح: محمدتقی مروارید- علی‌اصغر مروارید، ‌بیروت، دار التراث- الدار الإسلامیه‌، اول، 1410 ه‍ ق، ص 5.

11. حسن‌زاده‌ آملى، حسن، دروس فی معرفه الوقت و القبله، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، چهارم، 1416 ه‍ ق، ص 524.

12. همان، ص 528.

13. خویى، سید ابوالقاسم موسوى‌، المستند فی شرح العروه الوثقى‌، بی‌جا، بی‌تا، بی‌نا، ج 2، ص 108‌.

14. ناشناس، نظریه عدد، مجله فقه، زمستان 1373، شماره 2، ص 225.

برخی از عالمان شیعه معتقد هستند که برترین عبادت در شب قدر، گفتگوى علمى است. این سخن روایت نیست. یکی از اعمال خیری است که می‌توان در این شب بافضیلت انجام داد.

پرسش:

اینکه گفته‌شده است در شب قدر، گفتگوی علمی نسبت به دیگر اعمال عبادی باارزش‌تر و برتر است، آیا برگرفته از روایات معصومان علیهم‌السلام است؟

پاسخ:

مقدمه:

دین مبین اسلام به عبادت و علم بسیار سفارش کرده است. حتی بر اساس روایات متعدد، ارزش علم نزد خداوند محبوب‌تر از ارزش عبادت است و در آموزه‌های اسلام، توصیه‌های زیادی در رابطه با یادگیری علم وجود دارد. از سوی دیگر یکی از مفاهیم بسیار ارزشمند در اسلام، «شب قدر» است. شبی که فقط یک‌بار در هرسال است و اگر در سالی از کسی فوت شود، قابل جبران نیست. شب قدر آداب و اعمالی را به خود اختصاص داده است که از آن جمله می‌توان به غسل، شب‌زنده‌داری، دعا، نماز و زیارت امام حسین علیه‌السلام اشاره داشت. تأکید فراوان بر علم و علم‌آموزی، سبب شده است که برخی از عالمان شیعه، برترین و بهترین عمل در شب قدر را نیز «مذاکره العلم» یا هم علم‌آموزی بدانند و آن را افضل از عبادت بشمارند. تحقیق پیش رو درصدد تبیین همین بحث است که آیا واقعاً شب قدر را باید به علم‌آموزی اختصاص بدهیم یا اینکه دیگر اعمال اولویت ‌دارند؟

1. فضیلت و اعمال شب قدر

شب قدر ازجمله زمان‌هایی است که در تمام سال، شبى به‌خوبی و فضیلت آن نیست. قرآن کریم می‌فرماید:

«لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛ شب قدر، بهتر از هزار ماه است. (1)

بررسى و تأمّل در سیره عملى اهل‌بیت علیهم‌السلام به‌روشنی نشان می‌دهد که آنان عنایت و سفارش ویژه‌ای به عبادت و ذکر در شب قدر داشتند و تأکید بر این داشتند که این شب باید صَرف عبادت و نیایش و اُنس باخدا شود.

فضیل بن یسار می‌گوید: «امام باقر علیه‌السلام در شب بیست و یکم و بیست‏ و سوم ماه رمضان مشغول دعا می‌شد و چون شب از نیمه می‌گذشت نماز می‌خواند». (2)

همچنین در حدیث قدسی نقل‌شده است که خداوند می‌فرماید: «تقرب من برای کسی است که شب قدر را بیدار بماند، رحمت من برای کسی است که در شب قدر به مساکین رحم کند، جواز عبور از صراط برای کسی است که در شب قدر صدقه بدهد، درختان و میوه‌های بهشتی برای کسی است که در شب قدر تسبیح مرا بگوید، نجات از آتش جهنم برای کسی است که در شب قدر استغفار کند، رضایت من برای کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند». (3)

سلیمان جعفری می‌گوید: امام موسی بن جعفر علیه‌السلام فرمودند: شب بیست و یکم و بیست و سوم یک‌صد رکعت نماز بخوان، در هر رکعتى یک‌بار سوره حمد و ده بار سوره قل هو اللَّه احد را بخوان. (4)

با توجه به این روایات فراوان توصیه معصومان علیهم‌السلام بر این بود که در شب قدر به عبادت و راز و نیاز با خداوند پرداخته شود و اعمال متعددی را هم برای این منظور سفارش کرده‌اند و هیچ روایتی مشاهده نشد که به‌صورت خاص دلالت بر برتری علم نسبت به دیگر اعمال عبادی در شب قدر داشته باشد؛ به‌عبارت‌دیگر برای شب قدر، ادعیه، اذکار و نمازهای خاصی از سوی معصومان علیهم‌السلام سفارش شده است و هیچ تأکیدی بر برتری علم‌آموزی نسبت به این اعمال در روایات یافت نشد.

2. تبیین افضلیت علم در شب قدر

شیخ صدوق، از محدثان مذهب شیعه است. ایشان در کتاب امالی، پس از بیان نوافل شب‌های ماه رمضان و صد رکعت نماز براى هر یک از شب‌های بیست و یکم و بیست و سوم، درباره شب‌های قدر «مذاکره العلم» را افضل از اعمال مستحبی دیگر می‌داند و چنانکه ‌مشهور هم هست می‌گوید: «من أحیا هاتین اللیلتین بمذاکره العلم فهو أفضل؛ هر کس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است». (5)

همچنان که قبلاً اشاره شد، روایتی نسبت به «برتری گفتگوی علم نسبت به دیگر اعمال مستحبی در شب قدر» نیست، بلکه این سخن، نظر شخصی شیخ صدوق است؛ وی این سخن را به معصوم نیز نسبت نمی‌دهد و حتی در «کتاب من لایحضره الفقیه» که مهم‌ترین کتاب ایشان است و فتواهای او در آن وجود دارد، بیان نکرده است. لازم به ذکر است که برخی نیز گفته مقصود از «العلم» در نزد محدثان «نقل حدیث و سنت» است و نه مطالعه انواع دیگر علوم دینی و یا غیردینی؛ درواقع شیخ صدوق در اینجا «مذاکره حدیث» را از برترین اعمال شب‌های قدر دانسته است.

بنابراین هرچند روایات فراوانی در ثواب و فضیلت علم، از معصومان علیهم‌السلام صادرشده است، اما افضل از بقیه اعمال در شب‌های قدر نیست. درنتیجه نباید در شب قدر، از برکات اُنس با خداوند و بهره بردن از تضرّع در پیشگاه او غافل شد، بلکه باید بر انجام اعمال اختصاصی شب‌های قدر همت گماشته شود.

3. اهمیت علم‌آموزی

بر اساس آموزه‌های اسلامی، علم، سرچشمه ایمان است همچنان که قرآن کریم می‌فرماید:

وَیَرَى الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِى اُنزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِى اِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ؛ (6)

کسانى که به ایشان علم داده شده، می‌دانند آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل‌شده حق است و به راه خداوند توانا و ستوده هدایت می‌کند.

از سوی دیگر علم، ثمرات دیگری چون تقوا و خداترسی نیز دارد، همچنان که قرآن کریم می‌فرماید:

اِنَّمَا یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ (7)

تنها از میان بندگان او دانشمندان خدا ترسند خداوند توانا و آمرزنده است.

بنابراین پسندیده است که در شب‌های قدر، در کنار دعا، ذکر، نماز و قرآن، تدبر و فکر نیز پرداخته شود؛ به‌عبارت‌دیگر می‌توان در شب‌های قدر علاوه بر عبادت‌های اختصاصی، به تألیف یا بیان معارف و علومى نیز پرداخت؛ هیچ منافاتی میان علم و عبادت در شب قدر نیست. چه‌بسا همان عالمانی که در شب قدر به دعا و عبادت می‌پرداختند، بخشی از آن شب را به تألیف نیز اشتغال داشتند. همچنان که علامه طباطبائی تفسیر گران‌سنگ «المیزان» را در شب 23 ماه مبارک رمضان به اتمام رساند. (8) مرحوم علی بن عیسی اربلی از عالمان قرن هفت، نگارش کتاب «کشف الغمه فی معرفه الأئمه» را در شب 21 ماه مبارک رمضان تمام می‌کند. (9) همچنین صاحب جواهر کتاب «جَواهرُ الکَلام فی شَرحِ شَرایعِ الاسلام» را که از مهم‌ترین کتاب‌های فقهی شیعه است در شب 21 به پایان می‌رساند.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «اعمال خیر و عبادات در شب قدر برتر از هزار ماه است که شب قدر نباشد». (10)

همچنین امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «اعمال صالح در شب قدر از نماز و زکات و سایر کارهای خیر برتر است از عمل کردن در هزار ماه که شب قدر نداشته باشد». (11)

مباحثه، فراگیری و ترویج علم از اعمال خیر است که می‌توانیم در کنار عبادات و راز و نیاز با خداوند، بخشی از ساعات شب‌های قدر را نیز به آن اختصاص دهیم.

نتیجه:

فراگیری و ترویج علم و دانش، اهمیت بالایی در اسلام دارد و در آیات و روایات متعدد اسلامی، ثمرات و ویژگی‌های بسیاری هم برای آن ذکرشده است. از سوی دیگر در آموزه‌های اسلامی، عبادات و راز و نیاز با خداوند نیز مورد تأکید است؛ مخصوصاً در شب‌های قدر این اعمال عبادی اهمیت زیادی پیدا می‌کند. برخی از عالمان شیعه معتقد هستند که برترین عبادت در شب قدر، گفتگوى علمى است. این سخن روایت نیست؛ اما به نظر می‌رسد یکی از اعمال خیری است که می‌توان در این شب بافضیلت انجام داد؛ بنابراین بهتر آن است که در شب‌های قدر، افزون بر استغفار، دعا، نماز، زیارت عاشورا و ... گفتگو و مذاکره علمی در حیطه علوم و معارف قرآن حدیث نیز داشته باشیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره قدر، آیه 3.

2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏4، ص 155.

3. نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم: مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، چاپ اول‏، 1408 ق، ج‏7، ص 456.

4. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، الخصال‏، تحقیق: غفارى علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین، چاپ اول،1362 ش‏، ج‏2، ص 519.

5. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، الأمالی، تهران: کتابچى، چاپ ششم، 1376 ش، ص 649.

6. سوره سبأ، آیه 6.

7. سوره فاطر، آیه 28.

8. رجوع کنید: طباطبایى سید محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1417 ق، ج‏20، ص 398.

9. رجوع کنید: اربلى، على بن عیسى، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، محقق/مصحح: هاشم رسولى محلاتى، تبریز: بنی‌هاشمی، چاپ اول، 1381 ق، ج‏2، ص 553.

10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، همان، ج 4، ص ۱۵۷.

11. همان، ج 4، ص ۱۵۷.

روایت صحیح و مستندی پیرامون شرف الشمس وجود ندارد و برخی از خواص و آثاری که برای آن بیان می‌شود، مربوط به سنگی است که روی آن حکاکی شده است.

پرسش:

آیا شرف الشمس استناد روایی دارد و خواص ذکرشده برای آن معتبر و بر اساس روایات است؟

مقدمه

در باور عمومی، «شرف الشمس» انگشتری با نگین عقیق زردرنگی است که با نیت‌های مختلفی مورداستفاده مردم، قرار می‌گیرد. برخی آن را حرز می‌دانند و برای محافظت از بدی‌ها و بلاها، به کار می‌گیرند. بعضی به نیت گشایش، خواص درمانی، افزایش رزق و روزی و ... از این انگشتر استفاده می‌کنند که برخی از خواص یادشده، مربوط به عقیق زرد است؛ بنابراین، شرف الشمس سنگ یا انگشتر نیست، بلکه حرز و دعایی منسوب به امام علی علیه‌السلام است که آن را بر عقیق زرد حکاکی می‌کنند.

پاسخ

همان‌گونه که بیان شد برخلاف باور برخی از مردم «شرف الشمس» نگین انگشتری زردرنگ نیست بلکه دعایی منسوب به امام علی علیه‌السلام است. آداب مختلفی برای حکاکی این حرز مشهور است مانند اینکه در روز 19 فروردین باید انجام شود و علت آن را چنین گفته‌اند که این روز، خورشید به مکان خاصی در آسمان می‌رسد و حالتی معادل با شب قدر را به وجود می‌آورد. در این روز خورشید در مقایسه با سایر کواکب روی زمین تسلط بیشتری دارد و به همین علت، خورشید شرافت خاصی در این روز پیدا می‌کند!

بر اساس جستجوهای انجام‌شده روایت مستندی در کتاب‌های حدیثی و دعایی برجای‌مانده از محدثان و عالمان گذشته یافت نشد و سفارشی از سوی معصومان علیهم‌السلام نسبت به استفاده از شرف الشمس، مشاهده نشد. تنها، در چند سده‌های اخیر آن‌هم در برخی کتاب‌ها یا بیان برخی عالمان به این مسئله اشاراتی شده که پایه تحلیل‌های مختلفی واقع‌شده است؛ مثلاً برخی با بدگمانی به آن نگریسته و شرف الشمس و تصاویر موجود در آن مانند ستاره را ساخته یهود می‌دانند! در مقابل، گروهی دیگر با نظر مثبت به این قضیه پرداخته‌اند و اَشکال و رمزهای به‌کاررفته در آن مانند ستاره پنج‌پَر را برگرفته از پنج نام مبارک خداوند یعنی «نور، مؤمن، رحمن، جمیل، الله» دانسته‌اند.

با همه این تفاصیل و جزئیات که در بین مردم شهرت دارد، متأسفانه، هیچ‌کسی به‌صورت مستند، درباره شرف الشمس سخن نگفته است! برخی سخنان هم که درباره خواص و ویژگی‌های آن ذکرشده، تحلیل‌هایی خارج از مستند روایی است. بااین‌وجود، برخی عالمان، استفاده از انگشتری که اذکار و شکل مشهور به شرف شمس در آن حک‌شده را رد نمی‌کنند و به دست کردن چنین انگشتری به‌قصد رجا (به امید کسب ثواب) را دارای اشکال نمی‌دانند.

البته توجه به این نکته نیز سودمند است که سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام ارجاع به این‌گونه رموز نجومی و علوم غریبه نبوده و حتی اهل‌بیت علیهم‌السلام با برخی از منجمان (ستاره‌شناسان) که برای ستارگان به‌صورت مستقل و در مقابل قدرت خداوند، قائل به قدرت و اثرگذاری بودند، برخورد می‌کردند. (1) به نظر می‌رسد، شایسته است که به‌جای استفاده از شرف الشمس و درگیر شدن با نکات مبهم زیادی که در مورد آن وجود دارد، از انگشترهایی با نگین عقیق یمنی (2)، فیروزه (3) و ... استفاده کرد که روایات متعددی در کتاب‌های حدیثی شیعه پیرامون آن‌ها وجود دارد.

جمع‌بندی

بنابراین روایت صحیح و مستندی پیرامون شرف الشمس وجود ندارد و برخی از خواص و آثاری که برای آن بیان می‌شود، مربوط به سنگی است که روی آن حکاکی شده است. بخش دیگری از تأثیراتی که برای شرف الشمس مشهور شده نیز ناشی از تجارب شخصی و یا تقارن اتفاقات برای برخی افراد بوده و به‌عنوان یک تجربه شخصی محسوب می‌گردد و قابل انتساب به دین و نسخه‌پیچی همگانی نیست.

پی‌نوشت

1.       ر.ک: سید رضی، نهج‌البلاغه، تحقیق صبحی صالح، قم: هجرت، چاپ اول، 1414 ق، خطبه 78.

2.       کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 6، ص 470.

3.       همان، ج 6، ص 472.

از منابع شيعي نقل شده است و بر اساس آن مدّت حکومت حضرت هفت (هفتاد) سال گزارش کرده‌‌اند و منابع اهل سنت مدّت حکومت حضرت متفاوت(بيست، سي و چهل سال) گزارش شده است.

پرسش:

آيا در روايات گفته شده است که امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) چند سال حکومت می‌کند؟

پاسخ:

پيرامون اين موضوع دست کم، دو دسته روايات وجود دارد که در ظاهر با هم اختلاف دارند.

1. روايات دسته اوّل بيشتر از منابع اهل سنت نقل شده است (1) و بر اساس آن مدّت حکومت حضرت متفاوت (بيست، سي و چهل سال) گزارش شده است.

الف. حذيفه نقل مي‌کند، پيامبر (صلی‌الله عليه و آله) فرمود: مهدي از فرزندان من؛ صورتش مانند ستاره درخشان؛ رنگش عربي؛ بدني مانند بدن‌‌هاي بنی‌اسرائیل دارد؛ زمين را پر از عدل و داد مي‌‌کند چنان‌‌که پر از ظلم و جور بوده است، تمام اهل زمين و آسمانيان و حتي پرندگان آسمان از حکومتش خشنود هستند؛ آن حضرت مدّت بيست سال حکومت مي‌کند. (2)

ب. پيامبر (صلی‌الله عليه و آله) فرمود: مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سي يا چهل سال حکومت مي‌کند. (3)

 2. دسته دوم فقط از منابع شيعي نقل شده است و بر اساس آن مدّت حکومت حضرت هفت (هفتاد) سال گزارش کرده‌‌اند.

الف. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: قائم آل محمد (صلی‌الله عليه و آله) هفت سال حکومت مى‌‏کند و براى او مدت شبانه ‌‌روز طولانى مى‌‏شود، آن ‌‌چنان‌که يک سال از مدّت حکومتش معادل ده سال از سال‌‌هاى شما است و در واقع معادل هفتاد سال از سال‌‌هاى شما حکومت مى‌‏کند. (4)

ب. امام باقر (علیه‌السلام) ضمن حديث مفصلى فرموده است: چون قائم آل محمد قيام کند به کوفه مى‌‏رود ... و هفت سال فرمانروايى او طول مى‌‏کشد که هر سال آن معادل ده سال است. (5)

براي آگاهي بيشتر: ویژگی‌های جامعه‏ى بعد از ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، 127.

نظر ديگر: عبدالله بن أبي يعفور گويد: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «قائم ما نوزده‏ سال و چند ماه حكومت‏ مى‏كند».

 

 پی‌نوشت‌ها:

1. آنچه در منابع شيعي آمده از منابع اهل سنت گزارش شده است.

2. مقدسي شافعي، يوسف بن يحيي، عقد الدرر في أخبار المنتظر، ص 100، مکتبة المنار، اردن، چاپ دوم، 1410 ق، «المهدى رجل من ولدى وجهه کالکوکب الدرى، اللون لون عربى و الجسم جسم إسرائيلى، يملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا، يرضى بخلافته أهل السماء و أهل الأرض و الطير فى الجو، يملک عشرين سنة».

3. متقي هندي، علي بن حسان، کنز العمال، ج 14، 591، مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ پنجم، 1401 ق، «يلي المهدي أمر الناس ثلاثين سنة أو أربعين سنة».

4. فتال نيشابوري، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج ‏2، ص 264، انتشارات رضى‏، قم‏، چاپ اول،‏ «قَالَ الصَّادِقُ (علیه‌السلام) يَمْلِکُ الْقَائِمُ سَبْعَ سِنِينَ تَطُولُ لَهُ الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى يَکُونَ السَّنَةُ مِنْ سِنِيهِ مِقْدَارَ عَشْرِ سِنِينَ مِنْ سِنِيکُمْ فَيَکُونُ سِنُو مُلْکِهِ سَبْعِينَ سَنَةً مِنْ سِنِيکُمْ هَذِه‏».

5. همان، «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ سَارَ إِلَى الْکُوفَةِ ... فَيَمْکُثُ عَلَى ذَلِکَ سَبْعَ سِنِينَ مِقْدَارُ کُلِّ سَنَةٍ عشرين سنة [عَشْرُ سِنِينَ‏] مِنْ سِنِيکُمْ هَذِه»‏.

امام سعی می‌کرد از همان ظرفی که برای مادرش بود غذا نخورد چون ممکن است از داخل آن ظرف، قسمتی از غذا را بردارد که مادرش دوست داشت بردارد .

پرسش:

آیا این روایت درست است که می‌گویند امام سجاد (علیه‌السلام) با مادرش هم‌سفره نمی‌شد؛ مگر مادر امام سجاد (علیه‌السلام) در همان زمان طفولیت امام از دنیا نرفت؛ آیا ما هم بهتر با پدر و مادرمان در یک کاسه و یا یک سفره غذا نخوریم؟

پاسخ:

مقدمه:

از مهم‌ترین دستورات ائمه (علیهم‌السلام)، احترام به پدر و مادر است. برای نمونه امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای 24 صحیفه سجادیه نکات بسیار ارزشمندی در نحوه رفتار با والدین بیان فرموده‌اند. ایشان نه ‌تنها در گفتار بلکه در سیره خود بسیار نسبت به برخورد با والدین دقت می‌نمودند. یکی از روایاتی که در مورد ایشان نقل شده، دقت امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) در هنگام غذا خوردن با مادر خویش است که نشانگر اوج احترام و محبت ایشان نسبت به مقام مادر است. البته سؤالی در این زمینه مطرح شده است که ظاهراً مادر امام سجاد (علیه‌السلام) در طفولیت حضرت از دنیا رفته است؛ پس این که گزارش شده است امام (علیه‌السلام) با مادر خود در یک ظرف غذا نمی‌خوردند چگونه صحت می‌تواند داشته باشد و بر فرض صحت، دلیل این عمل حضرت چیست؟ در ادامه به بررسی این سؤال پرداخته می‌شود.

پاسخ:

مقام مادر، بر اساس آموزه‌های اسلام، مقام ارجمند و والایی است. دین اسلام نگاه خاصی به مادر دارد و احترام و تعظیم او را واجب می‌داند. حقوقی را که اسلام برای مادران مشخص کرده، بسیار فراتر از حقوقی هست که برای دیگران بیان کرده است. سیره و گفتار امامان معصوم (علیهم‌السلام) و برخورد آن‌ها با مادرنشان نیز، بیانگر علو مقام و منزلت مادر است. امام سجاد (علیه‌السلام) مقام مادر را چنان رفیع می‌داند که فرزندان بدون استعانت و کمک از خداوند، قادر به ادای حقوق مادر نخواهند بود. (1) لزوم احترام به مادر و همچنین آثار دنیوی و پیامدهای اخروی احسان به مادر سبب شده است که معصومان (علیهم‌السلام) حتی در امور عادی نیز به این مهم توجه کنند؛ شیخ صدوق در کتاب «الخصال» روایتی را به این صورت نقل می‌کند:

 لَقَدْ کَانَ (علیه‌السلام) یَأْبَى أَنْ یُؤَاکِلَ‏ أُمَّهُ‏ فَقِیلَ‏ لَهُ‏ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ وَ أَوْصَلُهُمْ لِلرَّحِمِ فَکَیْفَ لَا تُؤَاکِلُ أُمَّکَ فَقَالَ إِنِّی أَکْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ یَدِی إِلَى مَا سَبَقَتْ عَیْنُهَا إِلَیْه‏؛ (2)

به امام سجاد (علیه‌السلام) عرض شد اى پسر پیغمبر، شما که از همه مردم نیکوکارتر و از همه بیشتر صله رحم می‌کنید چرا با مادر خود هم خوراک نمی‌شوید؟ فرمود: خوش ندارم که مبادا پیش دستى کنم به غذائى که مادرم چشم بر او داشته است‏.

همچنین حدیثی دیگری، شبیه مضمون بالا به این صورت نقل شده است:

قِیلَ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السلام) أَنْتَ أَبَرُّ النَّاسِ بِأُمِّکَ وَ لَا نَرَاکَ تَأْکُلُ مَعَهَا قَالَ أَخَافُ أَنْ تَسْبِقَ یَدِی إِلَى مَا سَبَقَتْ عَیْنُهَا إِلَیْهِ فَأَکُونَ قَدْ عَقَقْتُهَا؛ (3)

به حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام)، عرض شد: تو از هر کس به مادر نیکوترى پس چرا دیده نشده که با او هم غذا شوی؟ فرمود: می‌ترسم دستم به لقمه‏اى برود که چشم مادر به آن بوده و عاق او شوم.

توضیح روایت:

با توجه به این دو روایت، امام سجاد (علیه‌السلام) با مادر خود هم غذا نمی‌شد، نه این که هم‌سفره نشود یعنی مثلاً در یک ظرف غذا نمی‌خوردند همچنان که در نقل دیگری چنین آمده است: «قِیلَ لَهُ إِنَّکَ أَبَرُّ النَّاسِ وَ لَا تَأْکُلُ مَعَ أُمِّکَ فِی قَصْعَهٍ وَ هِیَ تُرِیدُ ذَلِکَ فَقَالَ أَکْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ یَدِی إِلَى مَا سَبَقَتْ إِلَیْهِ عَیْنُهَا فَأَکُونَ عَاقّاً لَهَا فَکَانَ‏ بَعْدَ ذَلِکَ‏ یُغَطِّی‏ الْغَضَارَهَ بِطَبَقٍ وَ یُدْخِلُ یَدَهُ مِنْ تَحْتِ الطَّبَقِ وَ یَأْکُل‏» یعنی به امام سجاد (علیه‌السلام) گفته شد: شما برترین مردم هستید، ولی با مادرتان در یک کاسه غذا نمی‌خورید با اینکه او چنین می‌خواهد. امام فرمود: من دوست ندارم دستانم به طرف چیزی دراز شود که قبلش چشم مادرم به آن افتاده است و من عاق او شوم؛ بعد از این، امام با طبقی روی کاسه سفالی را می‌پوشاند و دستش را از زیر طبق می‌برد و غذا می‌خورد. (4)

بنابراین بر اساس این روایت مثلاً اگر یک ظرف غذا بود، امام سعی می‌کرد از همان ظرفی که برای مادرش بود غذا نخورد چون ممکن است از داخل آن ظرف، قسمتی از غذا را بردارد که مادرش دوست داشت بردارد و حضرت به این حد هم دوست نداشت که مادرش اذیت شود و با این عمل خاطر مادرش آزرده شود.

نتیجه:

در نتیجه هیچ اشکالی ندارد که ما هم این نکته را رعایت کنیم و اگر مثلاً در ظرفی، میوه یا غذا به مجلس آوردند که مادر هم حضور دارد ابتدا اجازه دهیم ایشان آن چه را که می‌پسندد بردارد و سپس ما برداریم و همچنین هیچ اشکالی ندارد که با مادر خود در یک ظرف هم غذا نشویم، بلکه برای حفظ احترام ایشان در ظرف مستقل غذا یا میوه بخوریم تا این که مبادا قسمتی از غذا یا میوه‌ای را برداریم که مادر دوست داشت بردارد.

لازم به ذکر است که درباره تاریخ تولد امام سجاد (علیه‌السلام) و تاریخ وفات مادر بزرگوار ایشان اقوال تاریخی مختلفی وجود دارد؛ بنا به نقل معروف، مادر امام سجاد (علیه‌السلام) در سن کودکی حضرت از دنیا رفته است و منظور از مادر در این احادیث، دایه (نامادری) ایشان است که وی را بزرگ کرده بود (5) و حق مادری بر حضرت داشته است تا جایی که او را مادر خطاب می‌کرده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن‌بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق مصحح: علی‌اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه، دوم، 1413 ق، ج‏2، ص 621.

2. ابن‌بابویه محمد بن على (شیخ صدوق)، الخصال‏، تحقیق: غفارى علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین، اول،1362 ش‏، ج‏2، ص 518.

3. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم: دار الشریف الرضی، چاپ چهارم، 1412 ق، ص 221.

4. ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على‏، مناقب آل أبی طالب (علیهم‌السلام)، قم: علامه، چاپ اول، 1379 ق، ج‏4، ص 162.

5. رجوع کنید: ترابی، احمد، امام سجاد (علیه‌السلام) جمال نمایشگران، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1388 ش، ص ۱7.

مقام والاي عباس بن علي‏(ع‏) بسيار است. كه نشانگر تقواي اوست. تعابير بلندي كه در زیارت‌نامه اوست، گوياي ‏آن است.

پرسش:

در مورد مقام حضرت ابوالفضل كمي توضيح دهيد؟
 

پاسخ:

مقام والاي عباس بن علي‏(ع‏) بسيار است. كه نشانگر تقواي اوست. تعابير بلندي كه در زیارت‌نامه اوست، گوياي ‏آن است. اين زيارت كه از قول حضرت صادق‏(ع‏) روايت ‏شده، از جمله چنين دارد:
السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله و لامير المؤمنين و الحسن و الحسين...
اشهد الله انك مضيت علي ما مضي به البدريون و المجاهدون في سبيل الله المناصحون في‏جهاد اعدائه المبالغون في نصرة اوليائه الذابون عن احبائه.... (1) كه تأیید و تأکیدی بر مقام عبودیت و صلاح و طاعت او و نيز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و ياوران ‏اولياء خدا و مدافعان از دوستان خداست.
امام سجاد (ع) نيز سيماي درخشان عباس بن‏ علي را این‌گونه ترسيم فرموده است: «رحم الله عمي العباس فلقد آثر و ابلي و فدا اخاه ‏بنفسه حتي قطعت‏يداه فابدله الله عز و جل بهما جناحين يطير بهما مع الملائكة في الجنة كماجعل جعفر بن ابي طالب. و ان للعباس عند الله تبارك و تعالي منزلة يغبطه بها جميع الشهداءيوم القيامة‏». (2) كه در آن نيز مقام ايثار، گذشت، فداكاري، جانبازي، قطع شدن دستانش و یافتن بال پرواز در بهشت، همبال با جعفر طيار و فرشتگان مطرح است و اينكه: عمویم عباس، نزد خداي متعال، مقامي دارد كه روز قيامت، همه شهيدان به آن غبطه مي‏خورند و رشک مي‏برند.
در زيارت ناحيه مقدسه نيز از زبان حضرت مهدي‏(ع‏) به او این‌گونه سلام داده شده است: «السلام علي ابي الفضل العباس بن امير المؤمنين، المواسي اخاه بنفسه، الآخذ لغده من‏امسه، الفادي له، الواقي الساعي اليه بمائه، المقطوعة يداه...». (3)
درود بر ابالفضل العباس فرزند امير¬مومنان (ع) كه خود را فداي برادرش كرد و این ايثار را ذخیره فردايش نمود و به خاطر تشنگي برادر از نوشيدن آب خود داري كرد و دو دستش در راه خدا قطع شد.
جهت آگاهي بیش‌تر به كتاب زندگي حضرت ابوالفضل العباس (ع) باقر قريشي مراجعه فرمایید، فرهنگ عاشورا، جواد محدثي.
پی‌نوشت‌ها:
1. مفاتیح‌الجنان، ص 435.
2. شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 2، ص 155.
3. علامه المجلسي، بحارالانوار، بيروت - لبنان، ناشر: دار إحياء التراث العربي سال چاپ: 1403 - 1983 م، ج 45، ص 66.
 

برکت و روزی علاوه بر لطف الهی دارای عوامل مادی و طبیعی است اما اگر به وجود فلان درخت یا سنگ و کوه نسبت میدهند که صحیح نیست.

پرسش:

آیا وجود گیاهان و درختان در ثروتمند یا فقیر شدن افراد از دیدگاه اسلام صحت دارد؟ در روستای ما داشتن درخت کاج باعث شده عده‌ای پولدار و عده‌ای فقیر شوند، البته بعضی عقیدة درستی دارند و اعتقاد آنها به اثبات رسیده است!

پاسخ:

وجود گیاهان و درختان می‌تواند برکات اقتصادی داشته باشد، خصوصاً درختان میوه. جاذبة ظاهری، استفاده از سایه‌سار و نیز تلطیف هوا، مستند به انواع درختان است. پیامبر فرمود: هر کس درختی را بنشاند و بر نگهداری آن صبر کند و مواظب باشد تا میوه و بار دهد، هر چقدر میوه و حاصل از آن به دست آید، در پیشگاه خدا پاداش صدقه دارد».(1)

در این باره احادیث گوناگونی خصوصاً در مورد درختان میوه‌دار چون زیتون، انجیر، انار و خرما وارد شده است.

زیتون مورد توجه آیات و روایات قرار گرفته، منشأ برکت و شجرة مبارکه نام گرفته است.(2)

زمین پر از گیاه و درخت، زمین با برکت و پر نعمت است، به گونه‌ای که می‌تواند موجب زدودن فقر شود.

وجود درخت و گیاه موجب آبادی هر منطقه‌ای است و ثروت هر آبادی به داشتن پوشش گیاهی غنی است اما این که درخت خود موجب ثروت شود و عدم درخت موجب فقر، اعتقاد درستی نیست زیرا نعمت و روزی تنها از طرف خداوند تعیین می‌شود. برکت و روزی علاوه بر لطف الهی دارای عوامل مادی و طبیعی است، مانند کار و تلاش که توسط انسان‌ها تعیین می‌شود، اما چون برخی از علل واقعی و حقیقی رزق و روزی و نعمت آگاهی ندارند، آنها را به علل دیگر مانند وجود فلان درخت یا سنگ و کوه نسبت می‌دهند که صحیح نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. کنز العمال، ج 3، ص 897.

2. سورة نور (24) آیه 35.

این فرشته به دلیل کوتاهی و سستی در اطاعت الهی دچار غضب شد و بال هایش قطع شد و در جزیره‌ای افتاد، در زمان ولادت امام حسین (علیه‌السلام)بهبودی خود را به دست آورد

پرسش:

فرشته‌ای به نام فطرس که به علت نافرمانی از فرمان خداوند بال و پر خود را از دست داده بود، به واسطه امام حسین (علیه‌السلام) مورد بخشایش قرار گرفت. آیا نوع نافرمانی فطرس در روایت مشخص است؟

مقدمه:
در برخی روایات، فرشته‌ای به نام «فُطْرُس‏» ذکر شده است که به دلیل کوتاهی او در اطاعت از دستور خداوند، دچار عقوبت الهی شد، بدین صورت که بال هایش قطع شد و در جزیره‌ای دور افتاده محصور شد. سپس وی در روزهای آغازین تولد امام حسین (علیه‌السلام) به حضرت متوسل شدند و در نتیجه آمرزیده شد و برای وی بهبودی حاصل گشت. درباره این داستان، روایات متعددی وجود دارد، اما این که دقیقاً چه عاملی سبب عقوبت این مَلک شد، نیاز است که متن روایات بررسی و تحلیل شود، ان شاء الله در ادامه با ذکر احادیث این موضوع، به تجزیه و تحلیل آن‌ها پرداخته می‌شود.
1. داستان فطرس در منابع حدیثی شیعه
درباره «فُطْرُس‏» مَلَک و داستان بخشودگى و بهبودى او توسط امام حسین (علیه‌السلام)، روایات مستفیضى نقل شده است (1) یعنی تعداد راویان آن در سلسله سند قطعاً از یک نفر بیشتر هستند.
از نظر زمانی، اولین و قدیمی‌ترین منبع حدیثی شیعه که این روایت را ذکر کرده، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «صلی‌الله علیه و آله» است، نویسنده آن «محمد بن حسن‏ صفار» متوفی سال 290 هجری قمری هست.
در این کتاب به نقل از امام صادق (علیه‌السلام) چنین روایت شده است:
«إِنَّ اللَّهَ عَرَضَ وَلَایَهَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَبِلَهَا الْمَلَائِکَهُ وَ أَبَاهَا مَلَکٌ یُقَالُ لها [لَهُ‏] فُطْرُسُ فَکَسَرَ اللَّه‏» یعنی خداوند، ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را عرضه کرد، ملائکه آن را پذیرفتند، اما فرشته‌ای به نام فطرس، از پذیرش ولایت امتناع کرد، در نتیجه خداوند بال هایش را شکست.
در ادامه روایت چنین آمده است که جبرئیل هنگامی که برای تبریک به مناسبت تولد امام حسین (علیه‌السلام) نزد رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) می‌رفت، در بین راه فطرس را ملاقات کرد، جبرئیل به درخواست فطرس، او را به همراه خود نزد پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) آورد و از حضرت درخواست کرد که دعا کند تا باله‌ای او برگردد. پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله)، ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را به او ارائه داد و فطرس قبول کرد. سپس رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) به وى فرمود: که کنار گهواره امام حسین (علیه‌السلام) برود وبال‌های خود را به حضرت بمالد، او هم این کار را کرد و بال های فطرس کامل شد و سپس به آسمان و جایگاهش بازگشت. (2)
بعد از «بصائر الدرجات» کتاب‌های متعدد دیگری نیز جریان فطرس را گزارش کرده‌اند که تفاوت اساسی در آن نقل‌ها با گزارش کتاب «بصائر الدرجات» وجود دارد و به نوعی، روایت مورد نظر با لطافتی بیشتر بیان شده است. به عنوان مثال، ابن قولویه از محدثان مورد اعتماد در قرن چهار هجری قمری، داستان فطرس را در کتاب «کامل الزیارات» چنین آورده است که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:
وقتی حسین بن على (علیهماالسلام) متولّد شدند، جبرئیل به دستور خداوند به زمین فرود آمد تا از طرف خدا و خودش به رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلّم) تبریک بگوید. جبرئیل فرود آمد و از جزیره‏اى در دریا گذشت؛ در آن جا فرشته‏اى به نام فطرس قرار داشت، او از حاملان عرش بود، خداوند وی را برای امری فرستاده بود که به دلیل کندی در انجام آن، بال هایش شکسته و در آن جزیره افتاده و مدت شش‌صد سال خداوند را عبادت مى‏کرد؛ فطرس تقاضا کرد که ‏ جبرئیل او را با خود نزد رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلّم) ببرد تا برایش دعا کند... پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلّم) نیز برایش دعا نموده و فرمودند: بال شکسته خودت را به این مولود (امام حسین «علیه‌السلام») بکش و به جاى خودت برگردد.
فطرس بال شکسته‏اش را به حضرت امام حسین (علیه‌السلام) کشید و سالم شد و به هوا پرواز کرد و گفت: اى رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلّم) این حتمى است که امّت شما به زودی این مولود را خواهند کشت و در مقابل حقّى که این مولود بر من دارد بر خود لازم می‌دانم که هر زائرى او را زیارت کند، زیارتش را به آن حضرت رسانده و هر سلام ‏کننده‏اى که به حضرتش سلام کند، سلامش را به محضرش ابلاغ نمایم. (3) بعد از ابن قولویه، محدثان و عالمان دیگری مانند شیخ صدوق، (4) کشی، (5) ابن ادریس، (6) محمد بن جریرطبری، (7) عمادالدین طبرى آملى، (8) و ابن شهرآشوب (9) نیز این روایت را تقریباً به همین صورت (با اندک تفاوت) بیان کرده‌اند.
2. علت غضب الهی بر فطرس
بر اساس روایاتی که از جریان فطرس نقل شده است، علت غضب خداوند بر این مَلَک، کوتاهی و سستی او در انجام امر الهی دانسته شده است، یعنی علت نافرمانی در این روایات بیان نشده، بلکه فقط در کتاب «بصائرالدرجات» اضافاتی نسبت به دیگر روایات وجود دارد که آن کوتاهی، نافرمانی در برابر عرضه امامت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به ملائکه و تمرد فطرس ذکر شده است؛ به عبارت دیگر این که سستی و کوتاهی فطرس چه بوده که عقوبتش این اندازه سنگین بوده در روایات مشخص نیست و فقط در یک روایت کوتاهی در پذیرش ولایت امام علی (علیه‌السلام) عنوان شده است.
برخی از محققان، روایتی که در کتاب «بصائر الدرجات» است را عین کلام معصوم نمی‌دانند، بلکه معتقد هستند که علاوه بر ضعف سند و مصدر، این روایت از احتمالاتى چند بیرون نیست: 1. احتمال تخلیط راوى 2. حصول اختلال در مرحله نقل به معنا 3. عروض دسّ در متن روایت. (10)
به عبارت دیگر راوی، عین حدیث معصوم را نقل نکرده است، بلکه نقل به معنا کرده و سخنان خود یا دیگران را با سخنان معصوم (علیه‌السلام) مخلوط کرده و سپس آن را در قالب روایت نقل کرده است؛ یا این که دیگران در بین روایت معصوم (علیه‌السلام)، کلماتی را اضافه کرده‌اند که به آن «دَس» در روایت گویند.
اگر روایت کتاب «بصائر الدرجات» را دقیق ندانیم، در بقیه منابع، نافرمانی فطرس، با استفاده از واژه «أبطأ» و در بعضی با استفاده از کلمه «تلکّأ» یاد شده است. لازم به ذکر است که هیچ کدام از این تعابیر، دلالتى بر گناه فطرس ندارد؛ زیرا تقریباً در تمام آن‌ها از تعابیری استفاده که با هم مرادف و به معناى «کندى ورزید» هستند.
همان گونه که در جریان خلقت حضرت آدم (علیه‌السلام) نیز فرشته‌ها با پرسش اعتراضی گفتند:
«وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّى جَاعِلٌ فِى الأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَآءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَک قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ». (11)
ترجمه: و [یاد کن‏] هنگامى که پروردگارت به فرشتگان فرمود: مسلماً من جانشینى در زمین قرار خواهم داد. گفتند: آیا کسى را در آن قرار مى‏دهى که فساد مى‏کند و خون مى‏ریزد؟! در حالى که ما تو را همراه با سپاس و ستایشت تسبیح مى‏گوییم و تقدیس مى‏کنیم. [پروردگار] فرمود: من [واقعیات و اسرارى از قرار گرفتن این جانشین در زمین‏] مى‏دانم که شما نمى‏دانید.
با توجه به این آیه، هیچ ایرادی ندارد که ملائکه در قیام به فرمان الهى قدرى تأخیر نماید؛ تأخیرى نه در حدّ معصیت، بلکه به مقدارى که زیبنده مقام «عباد مکرمون» نباشد.
از همه این گزارش‌ها در مورد داستان فطرس می‌توان چنین نتیجه گرفت که این جریان در بین قرن سوم تا ششم امری مشهور بین علما و محدثان شیعه بوده است. البته در بیان این جریان، تفاوت‌هایى جزئى وجود دارد که در برخی منابع مانند کامل الزیارات به صورت مفصل و در برخی خلاصه‌تر بیان شده است.
نتیجه:
در منابع حدیثی شیعه روایاتی وجود دارد که داستان مَلَکی به نام فُطرُس را بیان می‌کنند؛ این فرشته به دلیل کوتاهی و سستی در اطاعت الهی دچار غضب شد و بال هایش قطع شد و در جزیره‌ای افتاد، در زمان ولادت امام حسین (علیه‌السلام) به برکت حضرت و دعای رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) بهبودی خود را به دست آورد. البته در یک روایت چنین نقل شده است که چون از پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) امتناع کرد، گرفتار غضب الهی شد، اما ظاهراً این روایت که در کتاب «بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی‌الله علیهم)» وجود دارد مورد پذیرش محققان قرار نگرفته است و احتمال دارد که نقل به معنای یا دَس در روایت صورت گرفته باشد.
پی‌نوشت‌ها:
1. احسانی فر لنگرودی، محمد، مقاله «پژوهشی در روایات فُطرس ملَک»، مجله علوم حدیث، شماره 34، 1383 ش.
2. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی‌الله علیهم)، تحقیق: موسوی کوچه باغی، قم: مکتبه آیت‌الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404 ق، ج‏1، ص 68.
3. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات‏، محقق / مصحح: امینى، عبدالحسین، نجف اشرف: دار المرتضویه، چاپ اول، 1356 ش، ص 66.
4. ابن‌بابویه، محمد بن على، الأمالی، تهران: کتابچى، چاپ ششم، 1376 ش، ص 137.
5. کشى، محمد بن عمر، رجال الکشی- اختیار معرفه الرجال‏، محقق / مصحح: طوسى، محمد بن الحسن / مصطفوى، حسن‏، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409 ق، ص 583.
6. ابن ادریس، محمد بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، محقق / مصحح: الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسیح، ابوالحسن، قم: ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ دوم، 1410 ق، ج‏3، ص 580.
7. طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلایل الإمامه، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامیه مؤسسه البعثه، قم: بعثت‏، چاپ اول‏، 1413 ق، ص 190.
8. طبرى آملى، عمادالدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم، ‏بشاره المصطفى لشیعه المرتضى، نجف: المکتبه الحیدریه، چاپ دوم، 1381 ق، ص 219.
9. ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على‏، مناقب آل أبی¬طالب (علیهم‌السلام)، قم: علامه، چاپ اول، 1379 ق، ج‏4، ص 74.
10. برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید: احسانی فر لنگرودی، محمد، مقاله «پژوهشی در روایات فُطرس ملَک»، مجله علوم حدیث، شماره 34، 1383 ش.
11. سوره بقره، آیه 30.
 

صفحه‌ها