رذائل و فضائل اخلاقي

چكار كنم كه از جامعه طرد نشوم؟
هدف از ستایش سكوت در آیات و روایات اسلامي، باز داشتن از پرگویي و سخنان لغو و بیهوده و گفتارهاي اضافي و غیر لازم است ...

سكوت خوب است. ولی اكثر اوقات سكوت من باعث سوء برداشت توسط اطرافیان می شود چكار كنم كه از جامعه طرد نشوم؟

سكوت در روایات اسلامي بازتاب بسیار گسترده اي دارد.نكته هاي دقیق و ظریفي درباره آن بیان شده، آثار و ثمرات آن با تعبیرات جالبي تشریح شده  اما به این معني نیست كه سخن گفتن همه جا نكوهیده و مذموم باشد، و انسان از همه چیز لب فرو بندد، چرا كه این خود آفت بزرگ دیگري است.

هدف از ستایش سكوت در آیات و روایات اسلامي، باز داشتن از پرگویي و سخنان لغو و بیهوده و گفتارهاي اضافي و غیر لازم است وگرنه در بسیاري از موارد، سخن گفتن، واجب و لب فرو بستن و سكوت، حرام مسلّم است. مگر نه این است كه نعمت بیان به صورت بزرگ ترین نعمت، بعد از نعمت آفرینش انسان شمرده شده ،  یكي از بزرگ ترین افتخارات بشر داشتن زبان گویا و قدرت بر تكلّم است ؟! خداوند در قرآن با اشاره به این نعمت  خدادادی می فرماید :« خلق الانسان * علّمه البیان ؛ خداوند انسان را آفرید. به او سخن گفتن آموخت». (1)

بنابراین «سكوت» و «سخن گفتن» هر كدام جائي و مقامي دارد. هر یك از آن ها داراي جنبه هاي مثبت و جنبه هاي منفي است. جنبه هاي مثبت سخن گفتن فزون تر از جنبه هاي منفي آن است. (2)

نوشته اید :" اكثر اوقات سكوت من باعث سوء برداشت توسط اطرافیان می شود .چكار كنم كه از جامعه طرد نشوم".

در مواردی كه سكوت و حرف نزدن موجب سوء برداشت شود، لازم است ضمن احترام به طرف مقابل ، سخن بگویید .با دلیل و با روی باز سعی كنید اشتباه آن ها را  تذكر دهید. حتی اگر به شما تهمت  می زنند ، آرام  با اخلاق خوب و صبورانه جواب دهید و ازخود دفاع كنید . اسلام دین منطق و استدلال است، نه دین تندی و خشونت. پیامبر با رفتار شایسته و اخلاق نیك ، دیگران را جذب دین می نمود. قرآن دعوت به مجادله احسن می كند. در برخورد با مخالفان  بر نرم خویی و اخلاق نیك سفارش بسیار دارد.

پی نوشت ها :

1. رحمن (55) آیات 3-4.

2. اخلاق در قرآن، ج1، ص 3- 5.

فرق حقوق الناس و حقوق الله
هرحقی كه مربوط به مردم باشد، حق الناس است(خواه مالی باشد یا آبرو) ولی حق‌الله‌؛ يعني‌‌كارهايي‌كه‌مردم‌در آن‌سهمي‌ندارند. بايد آن‌را فقط‌براي‌خداوند انجام‌داد.

فرق حقوق الناس و حقوق الله چیست؟

هرحقی كه مربوط به مردم باشد، حق الناس است(خواه مالی باشد یا آبرو) از قبیل: تضییع مال، غیبت، تهمت، فحش ، بردن آبرو، گرفتن نوبت، اذیت وآزار، كتك كاری، كلاهبرداری، تصرف در اموال بدون رضایت صاحبش، جعل، جلوگیری از رسیدن شخص به حقش، وهر عملی كه باعث شود حقی از كسی ضایع شود حق الناس است. ولی حقالله؛ يعني‌‌كارهاييكهمردمدر آنسهميندارند. بايد آنرا فقطبرايخداوند انجامداد، مانند نماز و روزهو حج.

البته تذكر این نكته ضروری است كه در صورتی كه انسان نسبت به این دو حق كوتاهی كند گناهكار است و توبه این شخص باید متناسب با  آن گناه صورت بگیرد. توبه كسی كه نماز و روزه و سایر عبادات را در گذشته ترك كرده، قضا كردن همه آن ها است. توبه كسی كه به هر عنوان مال مردم و یا حقّی از آن ها را ضایع كرده، باز گرداندن آن مال و آن حقّ به مردم است، صرفا به آه و ناله نمی ­توان اكتفا نمود. (1) البته حق الناس همانگونه كه ذكر شد دو نوع (مالی ؛ آبرویی) است؛ اگر حق الناس از امور مالی باشد، در صورت ممكن رضایت صاحبان حق را جلب نماید و حلالیت بطلبد و به همان اندازه به صاحب مال برگرداند و اگر از دنیا رفته‏اند، به وارثان آن‏ها برساند و اگر صاحب مال را نمی‏شناسد،در حق‏شان دعا و استغفار نماید و به نیت آن‏ها انفاق كند(البته با اجازه حاكم شرع) .

اگر حق الناس از قبیل حقوق غیر مالی مانند غیبت باشد، در صورتی كه مفسده ای بر رضایت طلبی از او مترتب نمی شود باید او را راضی كند و از او معذرت بخواهد. اگر به او دسترسی ندارد یا اگر به او بگوید، مفسده ای به وجود می آید لازم نیست به او بگوید. بلكه برای او دعا و استغفار كند و یا كارهای خیری انجام دهد و ثواب آن را برای او هدیه كند و از گناه خویش نیز توبه نماید.

موفق باشید.

پی نوشت:

1. انصاریان، حسین، عرفان اسلامی، اصفهان، نشر حجت، چاپ سوم ، ج12-11، ص138 از ج12.

 

فواید سحرخیزی را توضیح دهید
پیامبر اكرم(ص) فرمود:" بُورِكَ‏ لِأُمَّتِي‏ فِي‏ بُكُورِهَا يَوْمَ سَبْتِهَا وَ خَمِيسِهَا.".(1) آفرین بر امّت من بر سحر خیزی آنان .

فواید سحرخیزی را توضیح داده و تاثیرات آن را بر اعضای بدن توضیح دهید؟

بديهي است فوايد سحرخيزي را نمي توان در يك مجموعه چند صفحه اي گنجاند يا آن را با نوشتار به ديگران چشاند. البته آنهائي كه سحرخيزي را به معني واقعي تجربه كرده و عملاًبه فوايد دنيوي و اخروي آن رسيده اند بايد آنرا براي ما عقب ماندگان از قافله سحرخيزان تفسير كنند. پیامبر اكرم(ص) فرمود:" بُورِكَ‏ لِأُمَّتِي‏ فِي‏ بُكُورِهَا يَوْمَ سَبْتِهَا وَ خَمِيسِهَا.".(1) آفرین بر امّت من بر سحر خیزی آنان .

فوايد دنيوي سحرخيزي:

1. فوايد اجتماعي:

الف) گشاده روئي: يكي از آثار بارز و مشخص سحرخيزي گشاده روئي و خوشروئي با اطرافيان مي باشد و وقتي انسان سحرخيز باشد از نظر روحي و جسمي در وضعيت طبيعي قرار مي گيرد كه اين موضوع مي تواند منشأ خوشرويي و اخلاق خوش با خانواده و اجتماع باشد و بديهي است چنين فردي مي تواند منشأ بركات و آثار مفيد در جامعه باشد.

 ب) صبر و حوصله در مقابل مشكلات زندگي: يكي ديگر از آثار فردي و اجتماعي سحرخيزي، پيدا نمودن صبر و حوصله در مقابل مشكلات روزمره مي باشد. فردي كه سحر خيز مي باشد از روح سالمتري برخوردار بوده و در نتيجه مقاومت او در برابر مشكلات زندگي نيز بيشترخواهد شد و لذا اين آثار بر جامعه نيز نمايان خواهد شد. 

ج) آرامش روحي: فردي كه سحرخيزي را پيشه خود كند، هميشه از آرامش روحي مناسبي برخوردار خواهد بود بطوريكه چنين فردي هميشه داراي آرامش خاصي بوده و كمتر دچار اضطراب و مشكلات ناشي از خواب صبح مي شود. لذا اين آرامش روحي وي  بر جامعه نيز تاثير گذار خواهد بود. خدای متعال مي فرمايد:" إِنَ‏ ناشِئَةَ اللَّيْلِ‏ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلا.  مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامتتر است!(2) البته نماز شب ( دعا و ناله سحر ) بهترين شاهد اخلاص قلب و دعوي صدق ايمان است. ناشئه الليل همان عبادت پس از برخاستن از خواب است.

 د) پيشرفت در كارها: فردي كه سحرخيز باشد وقت بيشتري براي رسيدگي به كارهايش پيدا خواهد كرد و بر همين اساس در كارهايش نظم و انضباط پيدا خواهد كرد و از نظر روحي هم انبساط خاطر بيشتري خواهد داشت. لذا در كارها و برنامه ها و اهداف خود نيز موفق تر خواهد بود و پيشرفت او در كارها موجبات پيشرفت امور اجتماعي را در  جامعه به دنبال خواهد داشت.

 2.فوايد اقتصادي :

الف) وسعت رزق و روزي؛ خدای متعال در این زمینه می فرماید:" وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ‏ بِاللَّيْلِ‏ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُون‏".(3)يكي از آيات حق اين است كه شب و روز به خواب رفته و ( بيدار مي شويد) و از فضل خداوند روزي طلب مي كنيد.

ب) شكوفائي اقتصادي.

وقتي افراد يك جامعه سحر خيز باشند، تلاش و كار و فعاليت در آن جامعه نيز به معني واقعي نمود پيدا خواهد كرد و لذا اقتصاد آن جامعه شكوفا خواهد شد.

 3.فواید علمی :

الف) كسب علم و دانش فردی.

ب)پیشرفت در مسائل علمی .

4.سایر فواید(تاثیرات سحر خیزی بر جسم و اعضای بدن):

الف) زیبایی چهره و تناسب اندام: انسانی كه سحرخیز می باشد علاوه بر ظرافت روحی و در نتیجه اثرات مفید آن بر پوست او چهره ای زیبا و روشن  خواهد داشت  و بطور كلی دارای تناسب اندام خواهد بود . همچنین فرد سحرخیز معمولا فرصت كافی برای عبادت با خدا و انجام فرایض و مستحبات دینی از جمله  نماز را خواهد داشت،بدیهی است  كه آثار این عبادت در چهره ی او نمایان خواهد شد و از او انسانی زیبا رو خواهد ساخت.

ب)سلامت جسمی و روحی: خواب صبح می تواند انسان را به انواع بیماری های جسمی و روحی  مبتلا نماید. اما افراد سحرخیز از بسیاری از بیماری های جسمی و روحی ذكر شده در امان خواهند بود و به طور كلی جسم و روح فرد سحرخیز از لطافت خاصی برخوردار است . پیامبر اكرم(ص) فرمود:"ركعتا الفجر خير من الدنيا و ما عليها". دو ركعت نماز صبح بيش از تمام دنيا و هرچه بر روي آن است ارزش دارد.

فواید اخروی سحرخيزي:

1)شفاعت اهل بیت (ع): آيا شما انساني را سراغ دارید كه سحرخیز باشد. ولی به واجبات و مستحبات خود اهمیت ندهد؟ و معمولاً هر انسان سحرخیزی در راز و نیاز با پروردگار خود و توسل به اهل بیت (ع) موفق تر از انسانی است كه تا دیر وقت می خوابد. و بدیهی است كه چنین انسانی در آخرت از توسل به اهل بیت (ع) سود خواهد برد و مورد توجه آن بزرگواران قرار خواهد گرفت و برخی از گناهان او مورد شفاعت اهل بیت (ع) قرار خواهد گرفت بنابراین یك انسان سحرخیز حتی اگر در ابتدا، توجه چندانی به واجبات ننماید ممكن است به تدريج  سحرخیزی، او را به سوی خدا ومحبت اهل بيت (ع) سوق دهد و زمينه اي براي شفاعت اودر آخرت شود.

 2)رهایی از عذاب الهی در برزخ: انسان بعد از مرگ وارد عالمی به نام عالم برزخ می شود در این عالم به اعمال انسان تا اندازه ای رسیدگی می شود تا زمانی كه روز رستاخیز (قیامت) برپا شود. یك انسان سحرخیز در انجام اعمال واجب خود هم كوتاهی كرده باشد مسلماً در برخی كارها مانند كمك به دیگران بی تفاوت نبوده است و به عبارتی اگر برای خودش هم سودی نداشته باشد لااقل در حق مردم و بندگان خدا ممكن است مفید بوده باشد كه همین كار او می تواند  از عذاب الهی در عالم برزخ بكاهد. چرا كه خداوند بزرگ بخشنده و مهربان است و از حق خود می گذرد. ولی حق دیگران را ضایع نمی كند بنابراین یكی دیگر از بركات اخروی سحرخيزي رهایی انسان از عذاب الهی می باشد.

 3)آمرزش گناهان و كاهش فشار قبر: شكي نيست كه انسان سحر خيز در كمك به ديگران، انجام واجبات و صله رحم و در انجام ساير كارهاي خير تلاش خواهد كرد. چرا كه يك انسان سحر خيز از نظر جسمي و روحي سالم خواهد بود. ولي معمولاً افراد گناهكار از نظر جسم و روح بيمار هستند و كمتر در انجام امور خير تلاش مي كنند . بديهي است در آخرت هم كمتر مورد بخشش الهي قرار خواهند گرفت . علاوه بر آن فشار قبر نيز براي آنها عذاب سنگيني خواهد بود.

منابعی برای مطالعه بیشتر:

1. چهل حدیث سحرخیزی، محمود شریفی، قم.

2.سحرخیزی، حسین زروندی رحمانی، قم.

پی نوشت ها:

1. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج11،ص359، مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ه.ق .

2.مزمل(73)آیه6.

3.روم(30)آیه23.

امام باقر ویژگی خردمند را چه می دانند؟
خداى بلندمربته به چيزى كه نيكوتر از عقل باشد، پرستش نشده است و مؤمن خردمند نگردد تا آن گاه كه ده خصلت در او گرد آيد: 1- ...

امام باقر ویژگی خردمند را چه می دانند؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مرکز

امام باقر - علیه السلام - از پیامبر - صلی الله علیه و آله - نقل می کنند:

«لَمْ يُعْبَدِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ عَاقِلًا حَتَّى تَجْتَمِعَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ عُمُرِهِ وَ لَا يَتَبَرَّمُ بِطِلَابِ الْحَوَائِجِ قِبَلَهُ الذُّلُّ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنْ الْعِزِّ وَ الْفَقْرُ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنَى نَصِيبُهُ مِنَ الدُّنْيَا الْقُوتُ وَ الْعَاشِرَةُ لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ فَرَجُلٌ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ آخَرُ هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا رَأَى مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ وَ إِذَا لَقِيَ الَّذِي هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ عَسَى خَيْرُ هَذَا بَاطِنٌ وَ شَرُّهُ ظَاهِرٌ وَ عَسَى أَنْ يُخْتَمَ لَهُ بِخَيْرٍ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلَا مَجْدُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِه‏؛ (1)

خداى بلندمربته به چيزى كه نيكوتر از عقل باشد، پرستش نشده است و مؤمن خردمند نگردد تا آن گاه كه ده خصلت در او گرد آيد: به نيكى او اميدوارى باشد و از شرّ او ايمنى، كم ترين خوبى ديگران را بسيار شمارد و خوبى فراوان خود را اندك بيند، در همه عمر خود از دانش‏جویى خسته نگردد و از مراجعه نيازمندان به نزد او سنگين دل نشود، خوارى را از سربلندى و تنگدستى را از ثروتمندى دوست‏تر دارد و بهره‏اش از دنيا همان خوراك روزانه باشد و كسى را نه بيند، مگر آن كه با خود گويد: كه از من بهتر و پرهيزگارتر است كه مردم دو قسم بيش تر نيستند: مردمى كه واقعاً از او بهتر و پرهيزگارترند و قسم ديگرى كه از او بدتر و پست‏ترند. پس چون كسى را بيند كه از او بهتر است و پرهيزگارتر، براى او فروتنى كند تا مگر به مقام او برسد و چون كسى را كه بدتر و پست‏تر از او است ملاقات كند، گويد: نيكى اين شخص در نهان است و بدى‏اش در عيان و شايد فرجام كارش خير باشد. پس چون چنين كرد، بزرگوارى‏اش والاتر شود و بر اهل زمان خود سرور گردد.

 

پی نوشت:

1. شيخ صدوق، خصال، ترجمه فهرى، ج ‏2، ص 506، جامعه مدرسين‏، قم‏، 1362 ش‏.

مفهوم "نفس"، "فطرت" و "وجدان"، "روح" و "قلب" از منظر دینی چیست؟
به اختصار در مورد هر یك از واژه ها توضیحی ارائه می شود و در پایان جهت مطالعه منابعی معرفی می گردد.

با عرض سلام ،لطفا به سوالات زیر به زبان ساده  پاسخ دهید.

1-     مفهوم دقیق كلمات  "نفس"،  "فطرت" و "وجدان"، "روح" و "قلب" از منظر دینی چیست؟

پاسخ به پرسش شما مقاله ای تحقیقی و مفصل می طلبد كه از  وظایف تعریف شده برای این مركز بیرون است. لیكن به  اختصار در مورد هر یك از واژه ها توضیحی ارائه می شود و در پایان جهت مطالعه منابعی معرفی می گردد

1-نفس:

در لغت نفس به معنای  روح است. ولي براي آن، معاني ديگری هم گفته اند. از جمله :

نفس به معناي چشم زخم، خون، جسم(بدن)، شخص انسان،عظمت و مردانگي آمده است.(1)

از انسان يا حيوان، به نفس تعبير مي شود، چون داراي حساسيّت و درك است. احتمال دارد چون انسان و حيوان تنفّس مي كنند، از آن ها به نفس تعبير شود.(2)

نفس در قرآن به اعتبار صفات مختلفي كه در آن است،به پنج مرتبه تقسيم شده است:

1- نفس امّاره و آن نفسي است كه به خوي ملكوتي تهذيب نگشته، به هواي خود به پيش مي رود.

2- نفس لوامه كه مدام خود را به كوتاهي در انجام وظائف ملامت و سرزنش كند،هر "چند به نيكي كوشا باشد.

3- نفس مطمئنّه نفسي است كه از اضطراب شك به آرامش يقين گراييده و از هر بيم و هراسي ايمن است.

4- نفس راضيه بدانچه بر او بگذرد خشنود است.

5- نفس مرضيه كه خدا از او راضي باشد.

كميل بن زياد  می گوید به علي(ع) عرض كردم: يا اميرالمؤمنين! نفسم را برايم تعريف كن! فرمود:كدام نفست را؟ گفتم مگر چند نفس داريم؟ فرمود:اي كميل! چهار نفس است:1-  نفس ناميه نباتيه 2-حسيّة حيوانيه، 3- ناطقه قدسيه كه ويژه انسان است و مدار تكاليف الهي است 4- نفس كليهالهيه ،كه خاص انبيا و اولياي الهي است.(3)

 

جهت آگاهی بیشتر به كتاب 1- نفس مطمئنه شهید دستغیب 2-  اخلاق در قرآن استاد محمد تقی مصباح یزدی و3- مجموعه آثار شهید مطهری ج 22 رجوع شود.

 

2-فطرت : فطرت از ماده «فطر» در لغت به معناي شكافتن(4) گشودن شي ء و ابراز آن(5) ابتدا و اختراع(6) شكافتن از طول، ايجاد وابداع(7) آمده است و از آنجا كه آفرينش و خلقت الهي به منزله شكافتن پرده تاريك عدم، و اظهار هستي امكاني است يكي از معاني اين كلمه، آفرينش وخلقت است، البته آفرينشي كه ابداعي و ابتدايي باشد.

لذا از ابن عباس نقل شده كه مي گفت: من معناي «فاطر السموات و الارض» را نمي دانستم تا اين كه دو تن از باديه نشينان كه درمورد مالكيت يك چاه مخاصمه داشتند به نزد من آمدند، يكي ازآن دو گفت: «أنا فطرتها» يعني ابتدا من آن را حفر كردم(8)

كلمه «فطرت» بر وزن «فِعْلَة» است كه دلالت بر نوع ويژه مي كند و در لغت به معناي سرشت و نحوه خاصي از آفرينش و خلقت است. یكی از محققان می نویسد : واژه «فطرت» كه در فارسی به «سرشت » ترجمه می شود ... دلالت بر نوع خلقت و آفرینش می كند . ..یعنی چیزی را فطری می گویند كه نوع خلقت انسان ، اقتضای آن را داشته باشد  و خدادادی و غیر اكتسابی و كما بیش مشترك بین همه ی افراد انسان باشد و از این رو شامل همه بینش ها و گرایش های خدادادی انسان می شود . (9)

بنابراين، فطرت به معني سرشت خاص و آفرينش ويژه انسان است و امور فطري، يعني آنچه كه نوع خلقت و آفرينش انسان اقتضاي آن را داشته ومشترك بين همه انسان ها باشد.

خاصيت امور فطري آن است كه اولا مقتضاي آفرينش انسان است و اكتسابي نيست، ثانيا در عموم افراد وجود دارد و همه انسان ها از آن برخوردارند، ثالثا تبديل يا تحويل پذير نيست.

جهت آگاهی بیشتر به كتاب « فطرت » شهید مطهری و معارف قرآن ، استاد مصباح یزدی

 

3- وجدان:

درباره اصل وجود وجدان، ديرزماني است كه بحث‏ها و مناقشات دامنه‏داري ميان انديشمندان جهان وجود داشته است.

گروهي اصل وجود وجدان را به طور كلّي نفي كرده و آن را وَهْم و خيالي بيش نمي‏دانند. بعضي آن را وجه تمايز انسان و حيوان دانسته‏اند. نه ماديون در مورد وجدان ديدگاه مشتركي دارند و نه الهيون، حتي دانشمندان اسلامي ديدگاه يكساني در اين موضوع ندارند.

«فرويد» براي وجدان اخلاقي اصالت طبيعي قائل نيست و آن را امري اكتسابي مي داند و مي گويد:قضاوت‏هاي وجدان هم نمي‏تواند صد در صد صحيح و اطمينان بخش باشد، زيرا منشأ آن، تربيت‏هاي خانواده و اجتماع است و محتواي وجدان اخلاقي مردم را، مجموعه‏اي از واردات (= درك‏هاي) صحيح و ناصحيح تشكيل مي دهد.

بر خلاف نظريه فرويد، عده زيادي از دانشمندان غربي، وجدان اخلاقي فطري را قبول دارند و معتقدند: آدمي علاوه بر وجدان اكتسابي (كه ناشي از تربيت خانواده و اجتماع است) داراي وجدان اخلاقي فطري مي‏باشد. بر اين نكته تأكيد كرده‏

ويكتور هوگو، ژان ژاك روسو، كانت و حتي راسل اند. ويكتورهوگو وجدان را به قطب نماي كشتي انساني در اقيانوس هستي تشبيه كرده است.(10) به عقيده «ژان ژاك روسو» متفكر فرانسوي، هر يك از انسان‏ها در درون خود صاحب نيرويي به نام وجدان است كه فهم خوب و بد، حكم به انجام كارهاي خوب و اجتناب از كارهاي بد، نيز سرزنش و ملامت انسان به سبب انجام بدي‏ها و ترك خوبي‏ها، از شؤون و كارهاي آن است. وي با ستايش وجدان آن را غريزه ملكوتي و ملاك برتري انسان بر چارپايان مي داند.(11) «كانت»فيلسوف آلماني، اخلاق را دستورهاي صريح و قاطعي مي داند كه وجدان انسان، به وي الهام مي كند. او وجدان را ماهيت اعجاب انگيزي دانسته است.

«برترراند راسل»با آن كه پديده اخلاق را تقريباً انكار كرده، ولي در مورد وجدان با صراحت مي گويد: »در تاريخ جهان هرگز در هيچ زماني همكاري انديشه و وجدان فردي براي جهان مانند امروز مهم نبوده است«.(12)

الهيون و پيروان مكتب پيامبران، وجدان اخلاقي فطري را ثابت دانسته و آن را مانند ساير موجودات جهان، آفريده حضرت حق مي دانند. اينان عقيده دارند خداوند اين راهنماي واقع بين را به اراده حكيمانه خود آفريده و در نهاد مردم مستقر نموده است تا با فروغش خوب و بد را بشناسند. اصول فضايل و رذايل را درك كنند و راه رستگاري و سعادت را از گمراهي و بدبختي تميز دهند.(13)

استاد مطهري، وجدان را يكي از ويژگي‏هاي روح انسان و منشأ امر و نهي‏هاي اجتماعي مي داند كه بر اساس آيه «و نَفْسٍ و ما سوّيها فألهمها فجورها و تقويها» خداوند كارهاي زشت و تقوا و پاكي را به آدمي الهام كرده و در ذات و سرشتش اين نكته را نهاده كه چه كاري زشت است و نبايد انجام داد، يا چه كاري خوب است و بايد انجام گيرد. از اين رو وقتي انسان كار قبيحي مي كند و به جرم و خيانتي دست مي زند، نفس لوّامه يا وجدان اخلاقي اش او را مورد ملامت و سرزنش قرار مي دهد.(14)

علامه محمد تقي جعفري نيز وجدان را غير از عقل و غريزه مي داند و معتقد است اين كه انسان‏ها بايد از احكام و دستورهاي عقل پيروي كنند، سندي جز وجدان ندارد.

در معناي عمومي وجدان، تمام حيوانات اشتراك دارند، ولي در انسان‏ها وجدان در معناي عمومي غريزي منحصر نمي گردد، بلكه دريافت‏هاي عالي‏تري وجود دارد كه حيوانات از آن محروم مي باشند.(15)

استاد مصباح يزدي، شناختن خوب و بد و تعيين مصاديق هر يك را بخشي از كار عقل ميداند و نسبت دادن فهم آن‏ها را به نيروي جداگانه به نام وجدان موجه نمي‏شناسد. وي درباره حكم وجدان مي گويد: وجدان غير از تحسين و تقبيح، امر و نهي حقيقي ندارد. او ندامت را نتيجه فهم و درك زيان وارد آمده و از كف رفتن منفعت و سرمايه مادي يا معنوي مي داند. به عقيده وي عذاب وجدان، فرع بر آن است كه شخصي ارزش هايي را پذيرفته باشد و صفات و ملكاتي را به دست آورده و آن‏ها را سرمايه و كمال معنوي خود بداند و كاري انجام داده باشد كه به اعتقاد خودش مستلزم زيان و نقص او است.(16)

بنابراين دانشمندان علوم اسلامي، همه اصل وجود وجدان را به عنوان امر فطري پذيرفته‏اند، ولي در حوزه كاري وجدان اختلاف نظر دارند.

قرآن مجيد به نفس سرزنش‏گر سوگند ياد كرده و مي فرمايد: »و لا أقسم بالنفس اللوامة«.(17) در ايه ديگر نفس انسان را چنين توصيف مي كند كه خوبي و بدي‏ها را خداوند به او الهام كرده است. در احاديث اسلامي از آن به عنوان واعظ دروني ياد شده است. حافظ با توجه به اين نكته مي گويد:

در اندرون من خسته دل ندانم كيست

كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست

البته بايد به اين نكته توجه داشت كه قدرت دعوت وجدان و پايه مقاومت او در مقابل طوفان‏هاي نفساني و منافع شخصي بسيار محدود است و تكرار عمل زشت، ديد وجدان را كور مي كند و تشخيص او را دگرگون مي سازد. گاهي كارهاي خلاف و زشت، موجّه جلوه مي كند و كار به جايي مي رسد كه انسان از كار خلاف، كوچك‏ترين احساس ناراحتي نمي‏كند و چه بسا انسان از كشتن جگر گوشه خود لذت مي برد، چنان كه قرآن مجيد مي فرمايد: »بر بسياري از افراد مشرك كشتن فرزندان، زيبا جلوه مي نمود«.(18) جهت آگاهی بیشتر به كتاب های : جبر و اختیار محمد تقی جعفری و فلسفه اخلاق آقای مجتبی مصباح و اخلاق آقای محمد تقی فلسفی و فلسفه اخلاق شهید مطهری رجوع شود .

 

4- روح

روح به معناي؛عامل حيات و زنده ماندن، ، لطيف، وحي، ملاك، حكم الله و روح القدس آمده است.(19)

ابوعلي سينا میگويد: خداوند مردم را از گرد آمدن سه چيز آفريد: يكي تن كه او را به تازي بدن يا جسد خوانند و ديگري جان كه آن را روح خوانند و سوم روان كه آن را نفس خوانند.

غزالي می گويد:روح همان «خود تو» و« حقيقت تو» مي باشد. همان چيزي كه از هر چيز بر تو پنهان تر و تو به آن ناآگاه تري. روح تو همان بُعد ويژه انساني است كه منسوب به خدا است، چنان كه فرموده است: "قل الروح من امر ربّي؛ بگو روح از امر پروردگارم است"، "و نفختُ فيه من روحي؛ از روح خود در آدم دميدم". این روح  حامل بار امانت و معرفت و ويژه انسان است.

وي مي گويد: روح فناپذير و مردني نيست، بلكه به مرگ بدن حال او به حال ديگر تبديل مي شود.(20)

امام صادق(ع) فرمود: "روح را نتوان به سنگيني و سبكي توصيف كرد. روح جسمي رقيق است كه قالبي تيره بر آن پوشانيده شده است". از او پرسيدند: آيا بعد از مردن، روح از بين مي رود؟ فرمود: "خير، باقي مي ماند".(21)

 

5- قلب :

قلب در  فیزیولوژی یكی از اندام‌‌های بدن انسان و عضوی است كه معمولاً در طرف چپ سینه قرار دارد. اما قرآن مجید امور مختلفی را به قلب نسبت داده است. از نظر قرآن هم ادراك حصولی (كه به وسیله تعقل و تدبر انجام میشود) و هم ادراك حضوری و هم تلقی وحی به قلب مرتبط است.

علاوه بر آن حالات انفعالی یا احساسات باطنی مانند ترس، اضطراب، حسرت، غیظ، قساوت،  خشوع، رأفت، رحمت، غفلت، اطمینان، آرامش، نفاق، پاكی، سلامت و مرض به قلب نسبت داده شده است. بنابر این قلب در اصطلاح قرآن، موجودی است كه  درك میكند، میاندیشد، مركز عواطف است،  تصمیم میگیرد، دوستی و دشمنی میكند و غیره.

شاید بتوان ادعا كرد منظور از قلب،  روح و نفس انسانی است كه میتواند خاستگاه همه صفات عالی و ویژگیهای انسانی باشد، چنان كه میتواند منشأ سقوط انسان در رذایل انسانی باشد.(22) از كلام علامه طباطبایی استفاده میشود به كار بردن واژه قلب در روح و صفات روحی به این مناسبت است كه قلب به معنای اندامیاز بدن تجلیگاه روح است و نخستین عضوی است كه روح به آن تعلق میگیرد و به یك معنی واسطه ارتباط روح با بدن است.(23) همچنین میتوان گفت: حالات روحی و منسوب به قلب و روح نظیر شادی، اضطراب،تشویش و غیره بیشتر و پیشتر از هر عضو دیگر در قلب و ناحیه قلب احساس میشوند و انسان در بدن خویش قلب را به عنوان عضو مرتبط با این حالات میشناسد. در حالت غم و اندوه، این سینه است كه تنگ میشود و قلب است كه میتپد و نبض است كه به سختی میزند و منشأ حركات نبض، قلب است(24).

 

پي نوشت ها:

1.المنجد.

2.سيد مصطفي دشتي، معارف و معاريف، ج 5، ص 713،

3.همان، ج 10، ص 178

4. تاج العروس ، واژه فطرت

5. معجم مقائيس اللغه ، واژه فطرت

6. صحاح جوهري، واژه فطرت

7.مفردات راغب، واژه فطرت

8. نهايه ابن اثير ، واژه فطرت

9. معارف قرآن ، استاد مصباح یزدی ، ص 27،مؤسسه در راه حق ، قم، چاپ دوم ،تاریخ نشر ، بهار 1368 ه ش

10. محمد تقي جعفري، جبر و اختيار، ص 196.

11. مجتبي مصباح، فلسفه اخلاق، ص 86 - 85.

12. محمد تقي جعفري، جبر و اختيار، ص 192.

13. محمد تقي فلسفي، اخلاق، ج 1، ص 161.

14. استاد مطهري، فلسفه اخلاق، ص 34 و 33، با تلخيص.

15. محمد تقي جعفري، جبر و اختيار، ص 196

16. مجتبي مصباح، فلسفه اخلاق، ص 89 - 88، با تلخيص.

17. قيامت (75) آيه 12.

18. انعام (6) آيه 137.

19. المنجد

20. سيد مصطفي دشتي، معارف و معاريف، ج 5، ص 712.

21.سيد مصطفي دشتي، معارف و معاريف، ج 5، ص 713

22ـ محمدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 265 ـ، با تلخیص.

23ـ همان، ص 246.

24ـ همان، ص 247.

چگونه در كسب و كار خود موفق و درآمد خوبي كسب كنيم؟
مهم ترين چيزي كه باعث جلب روزي مي شود، تلاش و كوشش انسان در كنار توكل به خدا است.

چگونه در كسب و كار خود موفق و درآمد خوبي كسب كنيم؟

پرسش گر گرامي مهم ترين چيزي كه باعث جلب روزي مي شود، تلاش و كوشش انسان در كنار توكل به خدا است. بايد بدانيد هر فردي رزق و روزي تقسيم شده اي دارد كه مي تواند با كسب و كار  و تلاش به آن دست پيدا كند و در مورد روزي تقسيم شده اش به او ظلم نمي شود  شما نيز تلاش تان بيشتر كنيد و بدانيد روزي هر كس از طرف خدا اندازه گيري شده است و هيچ كسي نمي ميرد مگر اين كه روزي مقسوم او به او برسد. پيامبر اعظم (ص) فرمود: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ لَنْ يَعْدُوَ امْرُؤٌ مَا قُسِّمَ لَهُ (1) اي مردم روزي تقسيم شده است و نسبت به روزي تقسيم شده، به هيچ كس ظلم نمي شود(يعني كم تر از روزي خود نمي گيرد).

پس نبايد براي روزي حرص زياد زد و نبايد از روزي كم، نا اميد شد، و نبايد توقع داشت كه با كار كم، يا در مدتي كوتاه صاحب سرمايه اي بزرگ شد.

اما نكاتي كه در موفقيت در كسب و كار بسيار موثر مي باشد عبارتند از:

1- انتخاب كار متناسب با روحيات و علاقه :چرا كه انسان براي كاري كه دوست دارد بيشتر مايه مي گذارد.

2- استقامت و پايداري: شرط موفقيت در هر كاري اين است كه در آن كار پايداري كنيم تا در آن موفق شويم.

3-مشورت با انسان هاي كاردان درآن رشته  براي انتخاب درست نحوه كار و كسب و هزينه و خرج كردن درآمد.

4- داشتن ايده هاي جديد و ابتكارات متناسب با آن كار ،چرا كه بسياري از پيشرفت ها در گرو داشتن ابتكار است.

5- تقيد به كسب در آمد از راه حلال و دوري از كارهاي حرام مانند كم فروشي خيانت غش دروغ ربا و .... كه منوط به دانستن اين احكام حلال و حرام است.

6-داشتن هدف هاي بزرگ و برنامه ريزي براي رسيدن به آن هدف ها .

7- سخاوت و اهل بذل و بخشش بودن  و دادن صدقات واجب و مستحب بودن كه سبب افزايش روزي است.

اميدواريم با تلاش و كوشش بتوانيد درآمد خوبي داشته باشيد.

پي نوشت ها:

1. محدث نورى، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1408 ه.ق، ج 13، ص 29.

عادل چی باید باشه از نظر عقلی و شرعی؟
عدالت در لغت به معني راستي (استقامت) و در شريعت به معني راستي در راه حق و دوري از مانع و برتري دادن عقل بر هواست.

عدل یعنی چه؟ منظورم اینه كه آدم عادل چه كسیه؟یعنی میار این كه می گیم فلان كس عادل چی باید باشه از نظر عقلی و شرعی؟

عدالت در لغت به معني راستي (استقامت) و در شريعت به معني راستي در راه حق و دوري از مانع و برتري دادن عقل بر هواست. در اصطلاح فقيهان عدالت عبارت است از پرهيز از گناهان بزرگ و اصرارنكردن در گناهان كوچك و راست گويي و پرهيز از دروغ و رعايت تقوا و دوري از افعال پست.

عدالت از اين جهت كه مصدر است، مترادف عدل است و عدل عبارت است از اعتدال، راستي و ميل به حق و حد وسط بين دو طرف افراط و تفريط است.

در تعریفی بیان شده: العدل وضع الشي‏ء في موضعه؛ عدل قرار دادن هر چیز در جای خودش است.(1)

عدالت از اين جهت كه يك فضيلت است داراي دو جهت است: يك جهت فردي و يك جهت اجتماعي. اگر از جهت فردي لحاظ شود دال بر هيأت راسخي در نفس است كه افعال مطابق حق از آن صادر مي‏شود؛ و ماهيت آن اعتدال، توازن، پرهيز از كار زشت، و دوري از اخلال كردن در امور واجب است، و اگر از جهت اجتماعي مورد توجه واقع شود دال بر احترام به حقوق ديگران و دادن حق هر صاحب حقي است.(2)

بالاخره عدالت  ميانه روي و رعايت حد اعتدال و اينكه در هر امري حد وسط آن را رعايت كند و عادل كسي است كه نسبت بمردم از روي انصاف عمل كند و با نفس خود نيز انصاف كند و عدل، نهادن هر چيز بجاي خود و اعطاء حق هر كس را آن طور كه بايد، است .

در بعض احاديث نبوي و اخبار ائمه طاهرين (ص)روايت است، قريب باين مضمون: وقتي كسي به شما خبري دهد و دروغ نگويد و عده‏ئي بشما دهد خلف وعده نكند، در معامله با شما ظلم نكند، باو امانتي سپرديد بشما خيانت نكند چنين كسي مروتش ظاهر و غيبتش حرام و بايست او را عادل دانست.(3)

پی نوشت ها:

1. سميح دغيم‏، موسوعة مصطلحات الامام فخر الدين الرازي‏، مكتبة لبنان ناشرون‏، بيروت‏، 2001 م‏، ص 442

2. جميل صليبا- منوچهر صانعي دره بيدي‏،فرهنگ فلسفي، انتشارات حكمت‏، تهران‏، 1366 ش‏،چ 1، ص 461.

3. سيد جعفر سجادي‏، فرهنگ معارف اسلامي، انتشارات دانشگاه تهران،‏1373 ش‏، چ 3، ج‏2، ص 1242

صبر چیست ؟
منظور از «صبر» استقامت در برابر مشكلات و حوادث گوناگون است كه نقطه مقابل آن «جزع»، بي تابي، از دست دادن مقاومت و تسليم شدن در برابر مشكلات است.

صبر چیست ؟ با بیان احادیثی در این زمینه بیان كنید راه داشتن صبر چیست ؟

منظور از «صبر»  استقامت در برابر مشكلات و حوادث گوناگون است كه نقطه مقابل آن «جزع»، بي تابي، از دست دادن مقاومت و تسليم شدن در برابر مشكلات است. علاوه بر زندگي مادي، در زندگي معنوي نيز اين مسئله وجود دارد. اگر انسان در برابر نفس سركش و هوا و هوس ها و زرق و برق دنيا و جاذبه هاي گناه ايستادگي نكند و در طريق «معرفة اللّه» و اطاعت فرمان او با مشكلات نجنگد، هرگز به جايي نمي رسد.

از اين رو، علماي  اخلاق، صبر را به سه دسته تقسيم مي كنند:

1ـ صبر بر اطاعت; يعني شكيبايي در برابر مشكلاتي كه در راه اطاعت وجود دارد.

2ـ صبر بر معصيت; يعني ايستادگي در برابر انگيزه هاي نيرومند و محرك گناه.

3ـ صبر بر مصيبت; يعني پايداري در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالي و ترك جزع و فزع.

«صبر» از مهمترين اركان ايمان است، امير مؤمنان علي(عليه السلام) موقعيت صبر را در برابر ايمان، همانند موقعيت سر نسبت به بدن مي دانند.امير مؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايند: «عَلَيْكُم بِالصَّبْرِ فَاِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاِْيمَانِ كَالرَّأسِ مِنَ الْجَسَدِ; (1) بر شما باد به صبر و استقامت كردن; زيرا صبر نسبت به ايمان، همانند سر به بدن است».

راه صبر داشتن آگاهی به آثار و فوائد صبر و دوری از جزع و فزع است.برای دوری از جزع و فزع مواردی ذكر می شود:

1ـ يادآوري پيامدهاي شوم جزع و بي تابي

 هنگامي كه انسان بداند، ناشكيبايي ها، اجر و پاداش او را در پيشگاه خدا ، بر باد مي دهد; بي آن كه مشكلي را حل كند، آرامش او را سلب نموده و سلامت جسم و جان او را به خطر مي اندازد; از همه بدتر اين كه درهاي حل مشكل را بر روي انسان مي بندد;  درست مانند پرندگاني كه در اتاق و سالني گرفتار شوند، مرتب خود را به  در و ديوار مي كوبند و حتي هنگامي كه صاحب خانه، پنجره ها را مي گشايد تا آنها آزاد شوند، به خاطر اضطراب و بي تابي شان، حتي دريچه هاي باز را نيز نمي بينند كه اگر لحظه اي آرام گيرند و شكيبايي پيشه كنند و نگاهي به اطراف خود اندازند، به آساني راه نجات خود را پيدا خواهند كرد.

2 ـ مطالعه آيات و رواياتي كه پيرامون اجر و پاداش صابران وارد شده است

مطالعه آيات و رواياتي كه درباره اجر صابران وارد شده است، نقش مهمي در تقويت روحيه صبر در انسان دارد، از جمله اين آيه شريفه كه بزرگترين بشارت را به صابران مي دهد: «و بشِّرِ الصَّابِرينَ * الَّذينَ اِذَا اَصَابَتْهُم مُصيبَةٌ قَالُوا اِنّا لِلّهِ وَ اِنَّا اِلَيهِ رَاجِعُونَ* اُولَئِكَ عَلَيهِم صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةُ وَ اُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ؛(2) بشارت ده صابران را همان ها كه وقتي مصيبتي به آنها برسد، مي گويند: ما از خداييم و به سوي او باز مي گرديم، رحمت و درود خدا بر آنهاست و آنها هدايت يافتگانند».

همچنین آیه: «پیوفّي الصَّابِرُونَ اجْرَهم بِغَيْرِ حِسَاب ؛(3) و كليد ورود به بهشت، را صبر و استقامت شمرده شده است، آنجا كه مي گويد: «فرشتگان بر در بهشت به استقبال مي آيند و به آنها مي گويند: «سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدَّارُ; (4) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان، چه نيكو است سر انجام آن سراي جاويدان».

از ائمه معصومین علیهم السلام نیز در مورد صبر روایات زیادی وارد شده كه ما به دو روایت اكتفاء می كنیم:

حضرت علی علیه السلام می فرماید:

«لا يَعْدِمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ اِنْ طَالَ بِهِ الزَّمانُ; (5) شخص صبور، پيروزي را از دست نخواهد داد هر چند طول بكشد».

با توجه به اين كه هم صبر مطلق ذكر شده و هم پيروزي، نشان مي دهد كه اين حكم در تمام ابعاد معنوي و مادي زندگي انسان هاست.

 پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله، صبر را به منزله نصف ايمان شمرده اند: «اَلصَّبْرُ نِصْفُ الاِيمانِ; (6) صبر نصف ايمان است».

(برای آشنایی بیشتر با روایات می توانید به كتاب كافی باب صبر مراجعه فرمایید)

 

3 ـ مطالعه احوال انبيا و اوليا و بزرگان

 مطالعه حالات انبيا و اوليا و صبر و شكيبايي آنان در مقابل مصائب و درد و رنج هاي گوناگون و دشمنان دروني و بيروني است. يادآوري اين مسائل به انسان الهام مي دهد كه نبايد در برابر حجم مشكلات بي تابي نمود.

 

4 ـ تلقين و اعتماد به نفس در تحمل سختي ها

اين نكته را نيز نبايد فراموش كرد كه تلقين، چه از سوي خود و چه از طرف ديگران، عامل مؤثري در برطرف ساختن اخلاق سوء و صفات زشت نفساني است. اگر  شخص ناشكیب به تلقين شكيبايي كنند و اطرافيان نيز در تلقين كوتاهي نكنند، بي شك آثار شكيبايي در آنان ظاهر مي شود.

اين بحث را با دعايي از امام سجاد (عليه السلام) پايان مي دهيم: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْ اَوَّلَ يَوْمي هَذَا صَلاحاً وَ اَوسَطَهُ فَلاحاً وَ آخِرَهُ نَجاحاً اَعُوذُ بِكَ مِنْ يَوم اَوَّلُهُ فَزَعُ وَ اَوسَطَهُ جَزَعٌ وَ آخِرُهُ وَجَعٌ; پروردگارا! آغاز روز مرا صالح و سعادت و وسط آن را رستگاري و پايانش را پيروزي قرار ده. پناه به تو مي برم از روزي كه آغازش بي تابي و وسط آن ناله و فرياد و پايانش درد و رنج باشد».

از اين تعبير استفاده مي شود كه جزع و فزع انسان را به درد و رنج مي كشاند و نه تنها از درد انسان نمي كاهد، بلكه دردش را افزايش مي دهد.

 

پی نوشت ها:

1. نهج البلاغه،ك 82، ص483، دارالهجره، قم.

2. البقره (2) آیه 155-157

3. الزمر (39) آیه  10 .

4. الرعد(13) آیه 24 .

5. نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 153.

6. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 79 ، ص 137، موسسه الوفاء، بیروت،1404ق

چه حدي براي پولدار شدن است ؟
اسلام در مورد استفاده از انواع نعمت ها، حد اعتدال را انتخاب كرده

در اسلام چه حدي براي پولدار شدن است ؟

اسلام در مورد استفاده از انواع نعمت ها، حد اعتدال را انتخاب كرده، نه مانند بعضى كه مى‏پندارند استفاده از زينت ها و تجملات هر چند به صورت معتدل بوده باشد، مخالف زهد و پارسايى است، نه مانند تجمل‏پرستانى كه غرق در زينت و تجمل مى‏شوند، و تن به هر گونه عمل نادرستى براى رسيدن به اين هدف نامقدس مى‏دهند.

اگر ساختمان روح و جسم انسان را در نظر بگيريم، مى‏بينيم كه تعليمات اسلام در اين زمينه درست هماهنگ ويژگي هاى روح انسان و ساختمان جسم او است.

به هر حال روش قرآن و اسلام در اين مورد، روش موزون و معتدلى است كه نه تمايلات زيباپسندى روح انسان را در هم مى‏كوبد؛ نه بر اعمال مسرفان و تجمل‏پرستان و شكم خواران صحه مى‏گذارد. خدا در قرآن مجيد مي فرمايد:"قُل مَن حَرَّمَ زينَةَ اللّهِ الَّتِياَخرَجَ لِعِبادِهِ والطَّيِّبـَتِ مِنَ الرِّزق(1) بگو چه كسي زينت هاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده و روزي هاي پاكيزه را حرام كرده است؟"

آية شريفه، با لحن تندي در پاسخ كساني كه گمان مي كنند، تحريم زينت ها و پرهيز از غذاها و روزي هاي پاك و حلال، نشانة زهد و پارسايي و ماية قرب به پروردگار است مي پردازد، چرا كه اگر اين امور، بد بود، خدا نمي آفريد."(2)

بنابراين تلاش و كوشش، پول دار شدن و بهره وري از مواهب زندگي عملي  مطلوب و ستودني است و تا اندازه اي كه شان اجتماعي هركس ايجاب كند، اگر به پايمال شدن حقوق ديگران منجر نشود، هيچ گونه ايرادي ندارد. آن چه قرآن دستور مي دهد، پرهيز از اسراف و تجمل گرايي و تبذير و پايمال كردن حقوق است، نه پرهيز از استفاده از مواهب زندگي. رهبانيت و ترك لذات مشروع زندگي، در اسلام نيست. تلاش براي تأمين رفاه و معيشت خود و خانواده، از راه حلال، تا آن جا كه انسان را به رفاه زدگي و غفلت گرفتار نسازد مطلوب است، گرچه ساده زيستي و چشم پوشي از دنيا ارزشي متعالي تري است.

پي نوشت ها:

(1) اعراف (7) آيه 3.

(2) آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، ج 6، ص 149

چگونه باید اخلاص را حفظ كرد و از نیت بد، رها شد؟
به جای درگیری درونی با آنها یا درگیری با خود باید ریشه های آنها را یافت و به علاج آنها پرداخت.

بعد از اینكه یك فكر و نیت خوب به ذهنم می آید ، بلافاصله نیت پلیدی در ذهنم شكل میگیرد ، مثلا اینكه اگر این كار خوب را انجام دهی ، در ذهن مردم شخصیت خوب پیدا می كنی. در این صورت چگونه باید اخلاص را حفظ كرد و از نیت بد، رها شد؟ آن كار را انجام بدهیم یا انجام ندهیم؟ چه بخواهیم و چه نخواهیم، نیتمان شیشه خورده پیدا كرده. چه كنیم كه اخلاص حفظ شود؟

توجه شما را به نكات ذیل جلب می نماییم:

1.عبارت شما كه گفته اید:"بعد از اینكه یك فكر و نیت خوب به ذهنم می آید، بلافاصله نیت پلیدی در ذهنم شكل می گیرد " باید نرم و ملایم شود و لازم نیست هر فكر نادرستی كه به ذهنمان می رسد را عنوان "پلید" بدهیم. زیرا درون ما را دچار التهاب و تعارضات ممكن است بكند.

2. خطور افكار و نیات دنیاگرایانه و نفسانی، اگر چه امری نامطلوب و ناصحیح است. اما به صورت معمول رخ می دهد و به جای درگیری درونی با آنها یا درگیری با خود باید ریشه های آنها را یافت و به علاج آنها پرداخت. مهم ترین كار در كاهش این افكار و نیات آن است كه سطح شناخت خود را نسبت به خود (خود شناسی) و خداوند(خدا شناسی) ارتقاء دهیم. مثلا وقتی كه فهمیدیم تمام امور جهان با خواست و اراده و اجازهء خدا قابل تحقق و اجراست و هیچ قدرت و اراده دیگری در مقابل قدرت و اراده خداوند وجود ندارد و هر نیازمندی ما فقط با خواست و تقدیر الهی (والبته با تلاش و عقلانیت ما) برآورده می شود و اموری كه آنها را دوست نداریم یا از آنها می ترسیم فقط خداوند است كه می تواند آنها را از ما دور كند؛ و اگر دانستیم كه خداوند بسیار بنده نواز و مهربان است و از ما غافل نیست و ... در پی این شناخت، انسان دیگر توجه زیادی به دیگران نمی كند و از آنها نمی ترسد و برای آنها ریاكاری و چاپلوسی نمی كند و ... .

3.راه تقویت اخلاص در درجه اول همین بالابردن سطح شناخت است و در درجه دوم، تمرین تدریجی و آرام برای تحقق اخلاص؛ و به هیچ وجه نباید برای این امر عجله كرد؛ زیرا این مساله بسیار بلند و عالی است و رسیدن به آن نیازمند زمان و فراهم شدن آمادگی های شناختی و عملی است. اگر یكی از دوستان شما به شما بگوید كه قصد دارد به كوه اورست صعود كند شما به او چه می گوئید؟ می گوئید عجله نكن و از كوهنوردی های ساده شروع كن تا آماده صعود های بزرگتر بشوی. همین سخن را در باره اخلاص به خودتان بگویید.

4. یكی از دام های شیطان این است كه با طرح این كه نكند ریا بشود یا ...، ما را از انجام اعمال خیر و عبادات محروم می كند كه هشیاری ما را می طلبد.

در صورتی كه در این مساله حساسیت پیدا كرده باشید و زیاد در نیت خود شك می كنید، به این حساسیت توجه نكنید و علاوه بر اعمال واجب كه انجام می دهید، اعمال خیر مستحبی و عبادات را به حدی كه دوست دارید و برای شما تحمیل و فشار ندارد انجام دهید.

در صورتی كه حساسیت خاصی ندارید، اعمال و عبادات واجب خود را در هر صورت باید انجام بدهید و به دلیل این كه افكار یا نیاتی دارید نباید آنها را ترك كرد. ولی باید نیت خود را اصلاح كرد و گاهی با تغییر زمان انجام واجب یا مكان و كیفیت انجام آنها می توان عبادت یا عمل را با نیت خالص تری انجام داد (كه به حسب مورد باید بررسی نمود و راهكار لازم را ارائه نمود).

اما اعمال غیر واجب كه مستحب و ممدوح هستند، به نحوه ذیل می توان عمل نمود.

وقتی كه به درون خود مراجعه می كنیم، اعمال خود را در پنج دسته می یابیم(حداقل):

دسته اول: متوجه هستم كه نیتم مشكلی ندارد و به حسب ظاهر و آنچه در خود می یابم عملم برای خداست و قصد و نیت بدی در آن نیست.

دسته دوم: نیتم خوب است ولی احتمال ضعیفی هم می دهم كه شاید نفسانیت و شیطان دخالت داشته باشد و ناخالصی در كارم باشد یا بعدا بیاید.

دسته سوم:نیتم خوب است ولی احتمال قوی می دهم كه ناخالصی در كار است و احساس می كنم كه هوای نفس و شیطان در این امر دخالت دارد.

دسته چهارم: هم نیت خوب دارم و هم نیت غیر الهی؛ و در كنار قصد خیر ، به دنبال اهدافی نفسانی هستم.

دسته پنجم: قصدم از انجام این كار، فقط نفسانی و غیر الهی است.

دسته اول را انجام می دهیم. ولی در حین انجام آنها مراقبت می كنیم كه عواملی غیر الهی وارد نشود.

دسته دوم را هم انجام می دهیم ولی از خداوند می خواهیم كه كمك كند تا این عمل خیر از دخالت شیطان و اغراض نفسانی محفوظ باشد.

دسته سوم را احتیاط كرده و انجام نمی دهیم تا گرفتار نشویم و تبعات یك عمل غیر الهی دامنگیرمان نشود و از این طریق نیز محافظت از خلوص خود كرده ایم مگر آنكه بتوانیم تاثیر نفسانیت را در آن مورد بر طرف نماییم.

دسته چهارم را اگر بتوانیم فقط با قصد الهی انجام بدهیم، می دهیم و الا تركش می كنیم.

دسته پنجم را ترك می كنیم مگر آنكه توجه و قصدی الهی به جای آن برایمان ایجاد شود.

در پایان تاكید مجدد بر دو نكته را لازم می دانیم كه یكی، اقدام تدریجی و آرامش و عدم شتاب وحساسیت بی مورد است و دیگری، بالا بردن سطح شناخت نسبت به خداوند متعال(معرفه الرب) و نسبت به خود(معرفه النفس). موفق باشید و التماس دعا

صفحه‌ها