اخلاق

اگر بهداشت فردی رعایت نشود موجب حق النفس یا حق الناس است؟
مسئولین بهداشت دائماً توصیه به رعایت مسائل بهداشتی می کنند؛ اگر بهداشت فردی رعایت نشود موجب حق النفس یا حق الناس است؟ اگر حق الناس است حلالیت و جبرانش به چیست؟
حق، حقوق، حق الناس، حق الله، بهداشت فردی، رعایت بهداشت.

در این روزها که ویروسی خطرناک و مسری در جامعه شیوع پیداکرده و مسئولین بهداشت دائماً توصیه به رعایت مسائل بهداشتی می کنند؛ اگر بهداشت فردی رعایت نشود موجب حق النفس یا حق الناس است؟ اگر حق الناس است حلالیت و جبرانش به چیست؟ چگونه باید توبه نمود؟

پاسخ اجمالی:

حقوق در اسلام، به سه دسته تقسیم می‌شود و آن عبارت است از: حق‌الله، حق النفس و حق‌الناس. از میان حقوق ذکرشده، حق‌الناس در اولویت قرار دارد. مؤمنین نسبت به یکدیگر مسئول هستند؛ لذا هر چیزی که حقى از مردم در آن باشد، در حیطه حق‌الناس قرار می‌گیرد و اگر فردی مراعات بهداشت فردی را نکند و هم خود و هم دیگران را در معرض خطر بیماری قرار دهد، حق‌الناس بر عهده‌اش می‌آید. اگر شخصی بهداشت فردی را رعایت نکند اولین کسی که آسیب می‌بیند، خودش است و اگر دچار بیماری شود حق‌الله نیز بر عهده او خواهد بود؛ چون این عمل، مصداق آسیب زدن به جسم است که شرعاً و اخلاقاً از آن نهی شده است. ابتدا باید در برابر خداوند توبه نماید سپس از صاحبان حق رضایت گیرد. درصورتی‌که به‌هیچ‌وجه امکان جبران نداشته باشد، توبه واقعی نماید، از طرف صاحبان حق، صدقه داده، در کارهای خیر خود، آن‌ها را نیز شریک کند.

پاسخ تفصیلی:

حقوق در یک تقسیم‌بندی کلی به سه دسته‌ی حق‌الله، حق النفس و حق‌الناس تقسیم می‌شود. فطرت، دین و عرف ازجمله مبادی حق‌الناس یا منشأ ایجاد آن به شمار می‌آیند.

با مراجعه به احادیث و همچنین کلام عالمان دینی، به این نتیجه خواهیم رسید که حق‌الناس، وسعتی به گستره‌ی تمامی اعمال و رفتار بشری دارد. حق‌الناس یعنی حقی که مختص مردم بوده و جدای از حق‌الله است، رعایت این نوع حقوق در دین اسلام بسیار مورد تأکید قرارگرفته است، چون خداوند متعال اگر از حق خویش هم بگذرد از حق‌الناس و حقی که مربوط به مردم است نخواهد گذشت.

فلسفه حق‌الناس در اسلام:

انسان موجودی است که در مقایسه با دیگر موجودات هستی دارای کرامت ذاتی است. چنانکه در قرآن کریم ساختار وجودی انسان را بهترین ساختار وجودی دستگاه آفرینش می‌داند و می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسان فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ؛ که ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم»(1) و از همین روی، در بین تمام آفریده‌های جهان، او را باکرامت خاص، مقام ویژه‌ای بخشیده است (2). همین امور، امتیاز یا حقوقی را برای او ایجاد می‌کند. از سوی دیگر انسان موجودی اجتماعی است یعنی بالطبع یا به‌ضرورت به‌صورت گروهی زندگی می‌کند. با توجه به تضاد و تزاحمی که معمولاً بین منافع انسان‌ها وجود دارد، برای جلوگیری از ستیز و نزاع و هرج‌ومرج در اجتماع، وجود قانون، امری ضروری و بدیهی است؛ ازاین‌رو انسان‌ها از جوانب مختلف دارای حقوقی هستند که از آن با عنوان حق‌الناس یاد می‌شود و دیگران مکلف‌اند آن را مراعات نمایند.

اهمیت حق‌الناس:

اسلام بر حقوق انسان‌ها و به‌ویژه افراد مسلمان نسبت به یکدیگر بسیار تأکید نموده است؛ درآیات و احادیث فراوانی اهمیت حقوق مردم اشاره‌شده است؛ حتی در مواردی، مقدم بودن این حقوق بر حق‌الله را نشان می‌دهد؛ تأکید اسلام بر رعایت حق‌الناس آن‌چنان مؤکد است که می‌گوید آنگاه‌که انسان از گناهان پیشین خود به درگاه الهى توبه می‌کند تا زمانى که حقوق ضایع کرده مردم را ادا نکند، توبه‌اش پذیرفته نخواهد بود (3) یعنى خدا حق خود را در کوتاهی‌ها در شرایطى که نشانه‌های ندامت واقعى در فرد مسلمان آشکار شود، می‌بخشد اما حق مردم را در هیچ شرایطى نخواهد بخشید.

عدم رعایت بهداشت عمومی از مصادیق حق‌الناس:

 با توجه به این نکات، همه مؤمنین نسبت به یکدیگر مسئول هستند و باید نسبت به مراعات حقوق همدیگر اهتمام بورزند؛ لذا هر چیزی که حقى از مردم در آن باشد، در حیطه حق‌الناس قرار می‌گیرد و اگر فردی با عدم مراعات آن مثلاً با مراعات نکردن بهداشت عمومی و فردی، هم خود و هم دیگران را در معرض خطر بیماری قرار دهد و باعث آسیب زدن به امنیت، آسایش و سلامتی مردم گردد، در این صورت حق‌الناس بر عهده‌اش قرار خواهد گرفت.

عدم رعایت بهداشت فردی از مصادیق حق‌الله:

اگر فردی، بهداشت را رعایت نکند خود او اولین کسی است که آسیب می‌بیند و با این رفتار، دچار آسیب جسمی خواهد شد، درنتیجه حق‌الله نیز به عهده‌اش می‌آید. چون تعالیم دین اسلام به‌گونه‌ای است که برای روح و جسم انسان ارزش فوق‌العاده‌ای قائل شده، انسان را از هرگونه واردکردن آسیب به جسم و جان خویش، نهی می‌کند: «وَ لا تُلْقُوا بِأَیدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَة»ِ؛(4) با دست خویش خود را به هلاکت نیفکنید.

روش توبه و جبران از حق‌الله و حق‌الناس:

اگر شخصی به خاطر عدم رعایت بهداشت فردی دچار بیماری شود در اینجا حق‌الله بر عهده‌اش قرارگرفته، برای توبه کردن و جبران گذشته فقط توبه لازم است، توبه و اظهار پشیمانی در پیشگاه الهی دستور خاصی ندارد. مهم عزم بر ترک گناه (که رعایت بهداشت فردی) و ندامت و پشیمانی درونی است اما اگر در ادامه، هم خود بیمار شود و هم مسبب عمدی انتقال بیماری به دیگران باشد، ( این هم به خاطر گوش ندادن عمدی به مسائل بهداشتی و توصیه‌های پزشکی باشد) برای جبران، در ابتدا باید در برابر خداوند توبه نماید چون هر حق‌الناسی، حق‌الله هم محسوب می‌شود. علتش هم این است که وقتی انسان (مثلاً) مال کسی را از بین ببرد یا به دیگران آسیب می‌رساند علاوه بر آن‌که آبروی دیگران را می‌ریزد، از دستور الهی هم سرپیچی کرده است و در ادامه باید به یکی از صورت‌های زیر عمل شود:

 الف- درصورتی‌که طرف و یا کسانی که به آن‌ها آسیب رسانده را می‏شناسد، رضایتشان را حاصل کند.

 ب- اگر صاحبانش را نمی‏شناسد از طرف آن‌ها به فقرا صدقه بدهد.

 ج- اگر صاحب یا صاحبان حق فوت کرده به ورثه او رجوع نماید و از آن‌ها رضایت بطلبد.

 د- اگر فعلاً قدرت رضایت گرفتن را ندارد، هر وقت قدرت جبران را پیدا کرد در اولین فرصت حق آن‌ها را بدهد و یا رضایت آن‌ها را کسب نماید.

 ه- اگر نتوانست، وصیت کند تا بعد از مرگش ورثه رضایت صاحب‌مال را جلب کنند.

 و- درصورتی‌که به‌هیچ‌وجه امکان جبران نداشته باشد یا آن افراد را نمی‌شناسد و یا ورثه‌ای نداشته باشد، توبه واقعی نماید و خیرات معنوی به صاحب حق هدیه کند ان‌شاءالله خداوند عالم او را ببخشد و صاحب حق را با لطف و کرم خود، راضی نماید.

اما اگر برای یک نفر به لحاظ شغل یا هر مسئله دیگر، رعایت تمام نکات بهداشتی بسیار سخت است و واقعاً نمی‌تواند، همیشه مراعات کند یا در نظر دیگران چنین به نظر می‌رسد که رعایت نمی‌کند، دیگر مرتکب گناه نشده است بنابراین نیازی به توبه و دیگر موضوعات نیست.

نتیجه:

 با توجه به این‌که همه افراد جامعه نسبت به یکدیگر مسئول هستند و باید نسبت به مراعات حقوق همدیگر حتی‌الامکان اهتمام بورزند، لذا هر چیزی که حقى از مردم در آن باشد، در حیطه حق‌الناس است و رعایت نکردن عمدی مسائل بهداشتی هم از مصادیق حق‌الله و حق‌الناس است، چون با مراعات نکردن عمدی مسائل بهداشتی باعث آسیب به جسم خود و دیگران می‌شود و برای جبران این عمل ابتدا در برابر حق‌تعالی توبه نماید و در ادامه باید از کسانی که او باعث بیماری آن‌ها شده رضایت بگیرد؛ اما اگر رضایت گرفتن امکان نداشته باشد، مثلاً صاحبان حق مشخص نباشد و ... باید توبه واقعی نماید و از طرف صاحبان حق صدقه داده و در کارهای خیر خود آن‌ها را شریک کند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره تین، آیه 4
  2. سوره اسراء، آیه 70
  3. شیخ رضی، نهج‌البلاغه، کلمات قصار؛417: أَنْ تُؤدّى الى المخلوقینَ حُقُوقهم حتّى‏ تَلقىَ اللَّهَ امْلس لیس علیک تَبَعَةٌ
  4. سوره بقره، آیه 195

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. اخلاق معاشرت، جواد محدثی
  2. رساله حقوق امام سجاد (علیه‌السلام)
  3. مقالات درباره منشأ حقوق
  4. مفاتیح الحیات، عبدالله جوادی آملی
  5. گناهان کبیره، محمدحسین دستغیب
  6. مرآه الکمال، عبدالله مامقانی

 

کلمات کلیدی:

حق، حقوق، حق‌الناس، حق‌الله، بهداشت فردی، رعایت بهداشت.

برای رسیدن به آرامش در این شرایط چه کنیم؟
در شرایطی که مردم نگران از ابتلا به بیماری مسری هستند آیا توجه به معنویت و آرامش روحی در عملکرد جسم مؤثر است؟ برای رسیدن به آرامش در این شرایط چه کنیم؟
معنویت. آرامش. روح و جسم. پیشگیری. درمان

در شرایطی که مردم نگران از ابتلا به بیماری مسری هستند آیا توجه به معنویت و آرامش روحی در عملکرد جسم مؤثر است؟ برای رسیدن به آرامش در این شرایط چه کنیم؟

پاسخ اجمالی:

توجه به امور معنوی سبب آرامش روحی می‌شود. با توجه به اینکه روح با جسم ارتباط نزدیکی دارد حالات روحی مثبت، روی جسم اثر مثبتی می‌گذارد. هرچند مشخص کردن این طیف از آثار و برکات به عهده علوم تجربی است ولی شواهدی در آموزه‌های دینی وجود دارد که حکایت از این حقیقت دارد. یاد الهی، تقویت ایمان، یاد اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، کنار خانواده بودن، محبت به دیگران، تسلی دادن و رجوع به متخصصین می‌تواند از راه‌های ایجاد آرامش، در این شرایط باشد.

پاسخ تفصیلی:

در شرایط کنونی وجود مقداری نگرانی طبیعی است. آنچه مهم است تسلیم نشدن در برابر شرایط سخت است. برای این منظور لازم است تدبیرهایی اندیشیده شود. یکی از این کارها معنویت درمانی و درنتیجه رسیدن به آرامش روحی است که در بهبود عملکرد جسم، بسیار مؤثر است.

ارتباط روح و جسم:

در جای خود ثابت‌شده که آدمی دارای جسم و روح است (1) هنگامی‌که روح بخواهد کاری انجام دهد از طریق جسم کارهایش را سامان می‌دهد. برای همین اگر جسم مشکل داشته باشد، روح هم آزرده می‌شود همچنین مشکلات روحی، روی جسم اثر مخربی دارند. این ارتباط دوسویه است. در علوم مختلف از این ارتباط سخن به میان آمده است (2) منتهی در اینجا به‌صورت گذرا شواهدی از آموزه‌های دینی تقدیم می‌شود؛ قرآن کریم درباره رنگ گاو بنی‌اسرائیل می‌فرماید: چنان بود که هر فردی می‌دید باعث سرور و نشاطش می‌شد(3) رنگ یک موضوع مادی است که سبب پدید آمدن یک حالت روحی به نام نشاط می‌شود! برعکس آن‌هم وجود دارد که یک حالت روحی روی جسم اثراتی می‌گذارد مثلاً قرآن می‌فرماید: حزن درونی حضرت یعقوب (علیه‌السلام) سبب شد که چشم‌هایش نابینا شود!(4).

 آثار نام و یاد الهی:

در دعای کمیل چنین آمده است؛ ای که اسمت دوا و ذکرت شفاست (5) یعنی یاد خدای متعال و توجه به او، سبب شفا می‌شود! یاد خدا، سببی از اسباب شفا در این عالم است یا اینکه به روند شفا کمک می‌کند مثلاً ذکر الهی سبب می‌شود تشخیص بیماری درست صورت گیرد یا داروی درست، به کار گرفته شود و پزشک اشتباه نکند یا دارو، اثرش را به‌موقع بگذارد. به‌هرحال هر دو صورت ممکن و درست است؛ ازاین‌رو برخلاف سنن و قوانین این جهان که بر اساس اسباب و مسببات طراحی‌شده است، نخواهد بود. از طرفی خداست که سبب پیدایش آرامش چه موقت و چه پایدار می‌شود؛ چنانکه قرآن کریم می‌فرماید اوست که سکینه و آرامش نسبی را، پدید می‌آورد(6) همچنین با یاد اوست که دل‌ها به آرامش پایدار می‌رسند(7) و این آرامش روحی بنا به دلایلی که نوشته شد، جسم را نیز آرامش می‌بخشد؛ پس می‌توان چه در پیشگیری و چه در درمان، از نام و یاد الهی، بهره فراوان برد.

 اسباب آرامش:

برای رسیدن به آرامش در این شرایط می‌توان کارهای مختلفی از منظرهای گوناگون انجام داد ولی در اینجا با توجه به آموزه‌های دینی راهکارهایی را هرچند کلی برمی‌شماریم:

1. نام و یاد خدای متعال: همان‌طور که در بالا توضیح دادیم چنین چیزی می‌تواند برای آدمی «قرار» بیاورد چراکه او قدرت برتر و تکیه‌گاهی امن است.

2. تقویت ایمان: بر اساس روایات تفسیری یکی از مصادیق سکینه و آرامش، ایمان است (8) پس هر چه ایمان تقویت شود، آرامش بیشتر می‌گردد. برای دست‌یابی به راهکارهای تقویت ایمان می‌توان به کتاب اخلاق در قرآن استاد مصباح یزدی جلد اول یا کتاب‌های دیگر، مراجعه نمود.

3. یاد اهل‌بیت (علیهم‌السلام): یکی از عواملی که آرامش درونی را در این شرایط بر هم می‌زند افکار منفی و شیطانی است. اگر آدمی به یاد محبوبان الهی باشد، چنین وسوسه‌هایی رنگ می‌بازند (9) همچنین یاد آن عزیزان نوعی توجه به معنویت است که آرامش را به ارمغان می‌آورد.

 4. کنار خانواده بودن: قرآن کریم می‌فرماید: هدف از ازدواج و تشکیل خانواده سکونت و آرامش است (10) البته به شرطی که این ازدواج درست و صحیح انجام‌شده باشد تا نتیجه دلخواه پدید آید. ازاین‌رو اگر در این شرایط، با خانواده و در کنار آن‌ها باشیم، می‌توانیم از این آرامش نسبی برخوردار شویم.

5. محبت کردن: انسان تشنه محبت و نیکی است. اگر انسان از محبت، نیکی و احسانِ کسی بهره‌مند شود، احساس آرامش و امنیت او را در برمی‌گیرد. قرآن برای اینکه همه ما را به داشتن این روحیه تشویق کند، پاداش کسانی را که اهل محبت و احسان به دیگران هستند و اسباب آرامش دیگران را فراهم می‌کنند؛ رساندن به مقام امنیت و آرامش در دنیا و آخرت، می‌داند (11).

6. دلداری و تسلّی دادن: گاهی اتفاقات ناگوار و حوادث دردناک در زندگی رخ می‌دهد، آن‌قدر عرصه بر انسان تنگ می‌شود و روح و روان آدمی را می‌آزارد که از شدّت ناراحتی نمی‌داند چه بکند؟ در این لحظات اگر کسی کنار انسان باشد که اظهار هم دردی کند و او را دلداری دهد، آرامش پدید می‌آید. قرآن هم در چند جا به این موضوع اشاره‌کرده است. به‌عنوان نمونه، در جریان داستان حضرت لوط (علیه‌السلام) وقتی آن حضرت از نافرمانی و فسادی که امتش مرتکب شده بودند به ستوه آمد، سخت ناراحت شد، فرشتگان او را دلداری دادند و بدین‌وسیله، نگرانی را از دلش بیرون بردند و او را آرام کردند (12) پس دلداری دادن از جهت روحی و روانی، آثار بسیار مطلوبی دارد.

7. رجوع به کارشناسان مربوطه: یکی از موضوعاتی که در شرایط بحرانی آرامش جامعه را بر هم می‌ریزد وجود شایعاتی است که متأسفانه عده‌ای بدان دامن می‌زنند. قرآن کریم می‌فرماید: برای کنترل این موضوع اگر هر فردی به کارشناسان و متخصصین مربوطه اعتماد کند، مشکل حل می‌شود و شایعات رنگ می‌بازند(13) زیرا کارشناسان امور، به اوضاع اشراف دارند و صادقانه همه‌چیز را بررسی و به اطلاع مردم می‌رسانند.

نتیجه:

پس توجه به معنویت، آرامش می‌آورد و این آرامش در هر دو جهت پیشگیری و درمان مؤثر است. برای رسیدن به آرامش در این شرایط راه‌هایی وجود دارد که توضیح داده شد.

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. برای اثبات این موضوع می‌توان به منابع کلامی و فلسفی معتبر خصوصاً بحث علم النفس مراجعه کرد.
  2. به‌عنوان‌مثال در علم طب می‌توان به کتاب خلاصه الحکمه مرحوم عقیلی خراسانی مراجعه کرد یا در علم اخلاق به کتاب احیاء علوم الدین غزالی که مفصل از ارتباط و تأثیر و تأثر این دو، مطلب نوشته است، مراجعه نمود.
  3.  سوره بقره، آیه 69
  4. سوره یوسف، آیه 84
  5. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، موسسه فقه شیعه، بیروت، 1411 ق، ج 2، ص 850
  6. سوره فتح، آیه 4
  7. سوره رعد، آیه 28
  8. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، مص: غفاری، تهران، اسلامیه، 1407 ق، ج 2، ص 15، بَابٌ فِی أَنَّ السَّکینَةَ هِی الْایمان
  9. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، موسسه آل البیت، قم، 1409 ق، ج 16، ص 348
  10. سوره روم، آیه 21
  11. سوره بقره، آیه 112
  12. سوره عنکبوت، آیه 33
  13. سوره نساء، آیه 89
     
    معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
  1. احیاءالعلوم، غزالی
  2.  الحقایق، فیض کاشانی
  3.  خلاصه الحکمه، عقیلی خراسانی
  4. مقالات مربوط به ایجاد آرامش
     
    کلمات کلیدی:
    معنویت. آرامش. روح و جسم. پیشگیری. درمان

افکار منفی و مثبت چه نقش هایی در شیوع و جلوگیری از بیماری مسری دارند؟
توجه به افکار منفی و ترس افراطی، علاوه بر اینکه نوعی فال بد زدن است و سبب جلب انرژی منفی و زمینه‌سازی برای اجرای واقعی آن موضوع می‌شود، می‌تواند ناآرامی روحی...
اخلاق حرفه ای. اختیار. ترس. توبه، جبران، اصلاح 

افکار منفی و مثبت چه نقش هایی در شیوع و جلوگیری از بیماری مسری و ویروسی خطرناک دارند؟ ترس چه آسیب هایی دارد؟

پاسخ اجمالی:

توجه به افکار منفی و ترس افراطی، علاوه بر اینکه نوعی فال بد زدن است و سبب جلب انرژی منفی و زمینه‌سازی برای اجرای واقعی آن موضوع می‌شود، می‌تواند ناآرامی روحی پدید آورد. نداشتن آرامش به خاطر ارتباط تنگاتنگ روح و جسم، روی بدن تأثیر منفی گذاشته و آن را ضعیف می‌کند. با ضعف بدن، بیماری بیشتر پیشرفت خواهد کرد و ویروس‌های خطرناک فرصت بیشتری برای جولان پیدا می‌کنند. برعکس، مثبت اندیشی و خوش‌بین بودن واقعی، نه افراطی و خیال‌بافی با ایجاد آرامش می‌تواند علاوه بر بهبود عملکرد بدن، به آن قوت بخشد. ازاین‌رو، نوعی مصونیت و واکسینه بودن پدید می‌آید.

پاسخ تفصیلی:

مغز آدمی که فرمانده بدن است نقطه تلاقی روح و جسم است؛ کیفیت این ارتباط در جای خودش موردبحث قرارگرفته است.(1) هرچند ذهن(2) مرتبه‌ای از جسم است ولی بسیار به روح نزدیک است، ازاین‌رو تأثیر و تأثرات فراوانی روی‌هم دارند. افکاری که در ذهن قرار می‌گیرند بسیار مهم هستند چراکه مغز از طرفی فرمانده بدن است و از طرفی نقطه اتصال به روح است. این موضوع در علوم مختلفی موردتحقیق و بررسی قرارگرفته است؛(3) ولی در اینجا به خاطر اهمیت و ضرورتی که دارد در نظر داریم تا با استفاده از آموزه‌های دینی، بدان بپردازیم.

شواهد اخلاقی و دینی:

هرچند چگونگی و نقش تأثیر امور غیرمادی، روی بدن به عهده علوم تجربی و آزمایشگاهی مانند روانشناسی، روان‌پزشکی و پزشکی است یعنی لازم است چنین چیزی با آزمایش‌های تجربی موردمطالعه قرار گیرد؛ اما برای این موضوع می‌توان شواهدی از میراث اخلاقی و دینی یافت. در کتاب‌های مهم اخلاقی مانند محجه البیضاء، جامع السعادات، معراج السعاده و الحقایق مرحوم فیض کاشانی مطالب جالب و مفیدی درباره خطورات نفسانی، چگونگی پدید آمدن آن و راه‌های مدیریت و درمانش وجود دارد .

تأثیر فکر بد:

فکر بد می‌تواند به رفتار بد و نادرست منجر شود (4) برعکس آن‌هم صادق است که فکر خوب سبب رفتار مطلوب می‌شود. اگر فردی مدام به خودش تلقین کند یا غیر اختیاری افکاری به سراغش آید که من مریض می‌شوم یا نکند مریض شوم؟ نکند بمیرم؟ نکند بیمار شدم و به دیگران منتقل کرده‌ام. نکند فلان کار را انجام دادم باعث انتقال بیماری شد؟ همه این‌ها نوعی انفعال نفسانی است که آدمی را در موضع ضعف، قرار می‌دهد. ضعف روحی منجر به ضعف جسمی می‌شود و بیشتر آدمی را به‌سوی آسیب، سوق خواهد داد. ترس هم یک حالت انفعال نفسانی است که البته اگر افراطی نباشد طبیعی و لازم است. انبیاء (علیهم‌السلام) هم در شرایط گوناگون به این مقدار ترس داشته‌اند(5) و این مسئله به عصمت ایشان ضرری وارد نمی کند بلکه آدمی را از اشتباه و خطا مصون می‌کند و وادار می‌کند تا تدبیرهای لازم به کار گرفته شود اما اگر ترس حالت افراطی به خودش گرفت، سبب فزونی ضعف و انفعال می‌شود.

انواع ترس:

ترس و احتیاط عقلایی مطلوب است یعنی اگر عقلای عالم در فلان موضوع نظری دارند، باید به آن پایبند بود ولی به احتمالات عقلی ضعیف، در جریانات واقعی، اعتنا نمی‌شود مثلاً وقتی عقلای پزشکی می‌گویند در شرایط شیوع بیماری مسری، فقط برای کارهای ضروری از منزل خارج شوید رعایت چنین موضوعی مطلوب است اما اگر فردی بترسد که اگر از خانه بیرون روم ممکن است تصادف کنم یا زلزله بیاید یا کسی مرا بکشد! هرچند این احتمالات وجود دارد ولی چون درصدش بسیار کم است، عقلای عالم بدان توجه نمی‌کنند. قرآن کریم هم فال بد زدن که نوعی بدبینی و پیشگویی بد درباره حوادث و آدم‌هاست را، مذمت کرده است (6).

نتیجه ترس مذموم:

اگر فردی دستورالعمل‌های متخصصین را به کاربرد، نیازی ندارد که ترس داشته باشد یا به افکار منفی توجه کند و وسواس گونه به موضوع نگاه نماید چراکه منجر به ضعف نفسانی و درنتیجه ضعف جسمی می‌شود. توجه به شایعات و افکار منفی، ناامیدی و یاس را در پی خواهد داشت. ترس افراطی و توجه به افکار منفی سبب بروز اختلال در عملکرد جسم می‌شود. این موضوع به‌خوبی در کتاب‌های معتبر طب قدیم، در بخش اعراض نفسانی، بحث شده است (7).

پیامدهای مثبت اندیشی:

توجه به افکار مثبت، مثبت اندیشی و شادی به‌صورت طبیعی و نه افراطی، نوعی قوت نفسانی است که سبب پدید آمدن آثار مثبت در جسم می‌شود (8) ازاین‌رو بسیار اهمیت دارد البته مثبت اندیشی غیر از خیال‌بافی‌های بیهوده است بلکه درواقع، تصور و تصدیق صحیح، از مبادی و ریشه‌های پدید آمدن اراده‌ها، برای رسیدن به مطلوب است (9) گاهی یک نفر بدون تلاش و در نظر گرفتن واقعیت‌ها و محدودیت‌ها مدام خیال‌بافی می‌کند چون به نتیجه نمی‌رسد ناامید می‌شود ولی اگر مثبت اندیشی، تصورات خوب و افکار مثبت توأم با تلاش، توکل، در نظر گرفتن محدودیت‌ها و واقعیت‌ها باشد، بسیار کارایی دارد.

نتیجه:

از توضیحات بالا معلوم شد در شرایط بحرانی و سخت، می‌توان بافکرهای مثبت و انتشار آن البته به‌صورت عقلایی و نه افراطی و خیال‌بافی مذموم، نوعی واکسینه و سپر دفاعی در برابر بلاها و بیماری‌ها ایجاد نمود همچنین با عدم توجه به افکار و حرف‌های منفی و جلوگیری از ترس افراطی، می‌توان در پیشگیری و بهبود درمان، قدم‌های مؤثری برداشت.

پی‌نوشت‌ها:

  1. دراین‌باره می‌توانید به کتاب خلاصه الحکمه مرحوم عقیلی خراسانی، جامع السعادات مرحوم نراقی، احیاءالعلوم غزالی و کتاب مروری بر کلیات طب سنتی ایرانی دکتر محسن ناصری و همکاران خصوصاً بخش روح نفسانی مراجعه فرمایید.
  2. در کتاب‌های مختلف تقسیم‌بندی‌هایی روی مغز انجام داده‌اند. ذهن مانند صندوقی جایگاه خاصی در مغز دارد. درواقع بخشی از مغز است.
  3. در روانشناسی، طب قدیم و میراث اخلاقی گذشته، دراین‌باره توضیحاتی گاه مفصل وجود دارد.
  4. سوره ص، آیه 623
  5. سوره قصص، آیه 21
  6. سوره اعراف، آیه 131
  7. دراین‌باره به کتاب اغراض الطبیه مرحوم جرجانی مراجعه شود.
  8. همان. همچنین در کتب دانشنامه احادیث پزشکی از آقای ری‌شهری گزارشاتی نقل‌شده که حالات روحی روی جسم اثر گذاشته است و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) دراین‌باره دستوراتی صادر کرده‌اند.
  9. به کتاب اخلاق در قرآن استاد مصباح یزدی جلد اول مراجعه شود.

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. احیاءالعلوم، محمد غزالی
  2.  محجه البیضا، فیض کاشانی
  3.  الحقایق، فیض کاشانی
  4. جامع السعادات، نراقی
  5.  معراج السعاده، نراقی
  6.  اخلاق در قرآن، مصباح یزدی
  7. خلاصه الحکمه، عقیلی خراسانی
  8.  نرم‌افزار طب، مرکز نور
  9.  مروری بر کلیات طب ایرانی، محسن ناصری

 

کلمات کلیدی:

افکار منفی، ترس، مثبت اندیشی، خطورات، ذهن

آیا می شود مستقلاً به ذکر و دعا درمانی اکتفا کرد؟
درزمانی که بیماری شیوع پیداکرده و واگیر است آیا ذکر درمانی جای دارودرمانی را می گیرد؟ آیا می شود مستقلاً به ذکر و دعا درمانی اکتفا کرد؟
دعا. ذکر. شفا. دارو. درمان. پیشگیری.

درزمانی که بیماری شیوع پیداکرده و واگیر است آیا ذکر درمانی جای دارودرمانی را می گیرد؟ آیا می شود مستقلاً به ذکر و دعا درمانی اکتفا کرد؟

پاسخ اجمالی:

ذکر درمانی، چه در شرایط عادی و چه در شرایطی که بیماری شیوع پیداکرده و واگیردار است هرگز جای دارودرمانی را نمی‌گیرد؛یعنی در موردی که باید فلان داروی خاص استفاده شود، اگر به‌جایش از داروی دیگر یا ذکر استفاده شود نه‌تنها نتیجه نمی‌دهد بلکه ممکن است حال بیمار را بدتر نماید. همان‌طور که اگر در موردی، جای ذکر باشد استفاده از داروها نه‌تنها جواب نمی‌دهد بلکه چه‌بسا وضعیت را بدتر کند! برای بهبود حال بیمار نمی‌توان فقط به ذکر و دعا اکتفا کرد بلکه عاقلانه‌تر آن است که از همه ابزارها برای بهبود بیماری استفاده کرد. بهره‌گیری و اکتفا به یک روش در همه موارد جواب نمی‌دهد از طرفی ذکر و دعا معلوم نیست در همه شرایط، سبب مستقلی در بهبود بیماری و شفا باشد.

پاسخ تفصیلی:

ذکر درمانی، یکی از مباحث پراهمیت و جنجالی، حداقل در سال‌های اخیر است. از طرفی توصیه‌های زیادی درباره دعا کردن و گفتن ذکر می‌شود، از طرفی برخی مطلقاً دخالت امور معنوی در مسائل مادی و ظاهری را رد می‌کنند و آن را خرافه یا تلقین می‌نامند. ازاین‌رو لازم است بررسی دقیقی دراین‌باره انجام شود برای همین توجه شمارا به خواندن چند مطلب مهم جلب می‌کنیم:

یکم:

دعا به معنای درخواست است (1). ذکر به معنای یادآوری و توجه است (2) که مقابل آن غفلت است (3). دوا یا دارو همان ابزاری است که برای بهبود به کار می‌رود (4). شفا به معنای بهبودی و خوب شدن از بیماری است (5) که درواقع نتیجه دواست.

دوم:

بر اساس آموزه‌های دینی، دوا منحصر در امور مادی نیست بلکه از اسمای الهی هم به‌عنوان دوا نام‌برده شده است. (6) حصول شفا هم این‌گونه است که منحصر در امور مادی نیست بلکه اساس آن موهبت الهی است و به دست قدرت اوست (7) هرچند برخی مقدمات آن به عهده ما گذاشته‌شده است.

 سوم:

خداوند متعال هم عسل را به‌عنوان مقدمه شفا معرفی می‌کند (8) و هم قرآن کریم را به‌عنوان شفا مطرح می‌کند؛ (9) هرچند شفایی که از عسل پدید می‌آید متفاوت از شفایی است که از قرآن به وجود می‌آید؛ ولی به‌هرحال این‌گونه نیست که امور معنوی فقط در امور معنوی و امور مادی فقط در امور مادی شفابخش باشند! به‌عنوان‌مثال نورانیتی که در لباس حضرت یوسف (علیه‌السلام) به جهت انتسابش به ایشان بود، سبب تأثیر مثبت روی چشمان حضرت یعقوب (علیه‌السلام) شد!(10) این یعنی امور معنوی می‌تواند روی امور مادی تأثیر مثبت بگذارد البته یادآوری می‌شود؛ معمولاً اسباب معنوی برای بیماری‌های معنوی و اسباب مادی برای امور مادی به کار می‌رود و خلاف آن، یک استثناست.

چهارم:

این عالم، عالم اسباب و مسببات است. گاهی ممکن است اتفاقاتی برخلاف جریان معمول صورت گیرد ولی چنین چیزی استثناست. برای بهبود هر بیماری، راه یا راه‌هایی وجود دارد که لازم است از آن‌ها استفاده شود. درجایی که تشخیص این باشد فلان دارو باید استفاده شود، شفا و بهبودی هم در همان نهفته است معنا ندارد شفا در غیر آن، جستجو شود.

پنجم:

دعا و ذکر ممکن است در شرایطی و بنا بر مصالحی به‌صورت مستقل و حاکم بر امور طبیعی عمل کند و سلسله اسباب عادی را دور بزند ولی چنین چیزی استثناست؛ ضمن اینکه در امور این عالم، این‌گونه تعبیه‌شده است که برخی امور در برخی شرایط نادر، حاکم بر برخی دیگر باشد. پس شفاهای دفعی هرچند استثناست ولی خارج از نظام عِلّی و معلولی نیست.

ششم:

آنچه از مجموع آیات و روایات معتبر در این زمینه فهمیده می‌شود اینکه دعا و ذکر اکثراً در مسیر رسیدن به شفا، کمک‌کننده هستند. توجه دارید که درروند پیشگیری و درمان، گاهی اختلالاتی ایجاد می‌شود و سهواً مشکلاتی پدید می‌آید. دعا و ذکر می‌تواند جلوی این موارد را بگیرد؛ مثلاً غذایی آلوده است یا سبب بیماری می‌شود به ذهن می‌رسد که استفاده نکن یا اشتهای آدمی از بین می‌رود! این‌ها می‌تواند از ثمرات همان دعا و ذکر باشد یا تشخیص پزشک درست از آب درمی‌آید یا داروی درست به کار گرفته می‌شود یا دعا سبب تأثیر دارو یا سبب سرعت تأثیر می‌شود؛ چراکه قرآن می‌فرماید شفا دست خدای متعال است و همیشه دارو منجر به شفا نمی‌شود به قول مولوی:

ای‌بسا اسکنجبین صفرا فزود روغن بادام تلخی می‌نمود

هفتم:

بهبود بیماری و حصول شفا باید از راه درست و تعیین‌شده باشد و هرگز دعا و ذکر جای آن را نمی‌گیرد بلکه این دو، معمولاً درروند حصول پیشگیری و درمان، کمک‌کننده هستند. البته ممکن است برای حصول شفا، راه‌هایی غیر از راه‌های مادی باشد همان‌طور که راه‌های مادی هم زیاد است اما تشخیص اینکه در فلان مورد، راه‌های معنوی هم وجود دارد و نوع راه معنوی هم در فلان ذکر یا دعاست، کار هرکسی نیست بلکه معصوم یا کسی که متصل به ایشان است باید چنین چیزی را تجویز نماید، چراکه این موضوع بسیار حساس و تخصصی است و از عهده هر فردی برنمی‌آید و از طرفی پای جان مردم در میان است. به‌صورت کلی می‌توان به دعا و ذکر مطلق، در همه شرایط توصیه کرد ولی نمی‌توان مطلبی را معین کرد یا مردم را از روال عادی بازداشت! اکثر دعاها و ذکرهایی که در آموزه‌های دینی آمده است جدای از اعتبار سنجی، یا کلی است و ربطی به موارد خاص ندارد یا مربوط به یک مورد و قضیه خاص است که برای همه شرایط و همه افراد، کارایی ندارد، بلکه نسخه خاص آن بیمار در آن شرایط بوده است و قابل تطبیق برای همه شرایط نیست. برفرض هم در زمان ما کارایی داشته باشد جای روال طبیعی و دارودرمانی را نمی‌گیرد، بلکه درروند درمان، اثر مثبت می‌گذارد و معلوم نیست سبب مستقل در شفا باشد؛ برای همین انبیاء و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به طبیب مراجعه می‌کردند و سعی در طی کردن روال طبیعی، برای حصول بیماری داشتند هرچند معتقد بودند تلاش‌های بشری هیچ‌کدام مستقل نیستند و به عنایت الهی مؤثر واقع می‌شوند. (11)

نتیجه:

دعا و ذکر می‌تواند در پیشگیری و درمان مؤثر باشد ولی هرگز جای آن را نمی‌گیرد. هرچند در برخی موارد و به‌صورت استثنا می‌تواند مستقل از امور مادی عمل کند؛ چنانکه قرآن کریم چنین موضوعی را به حضرت عیسی (علیه‌السلام) نسبت داده است (12). عمل چنین سببی در شرایط خاص، خلاف نظم خلقت نیست چراکه از اول این‌گونه تعبیه‌شده که در موارد کمی، چنین سببی، مستقل عمل نماید.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره مریم، آیه 91
  2. سوره کهف، آیه 28
  3. همان
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، مص: غفاری، تهران، اسلامیه، 1407 ق، ج 4، ص 359، ح 8
  5. سوره شعراء، آیه 80
  6. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، موسسه فقه شیعه، بیروت، 1411 ق، ج 2، ص 850: یا مَنِ‏ اسْمُهُ‏ دَوَاءٌ وَ ذِکرُهُ شِفَاء
  7. سوره شعراء، آیه 80
  8. سوره نحل، آیه 69
  9. سوره اسراء آیه 82
  10. سوره یوسف، آیه 93
  11. سوره شعراء، آیه 80: وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفینِ؛ و هنگامی‌که بیمار شوم مرا شفا می‌دهد.
  12. سوره آل‌عمران، آیه 49

 

 منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. تفسیر نور، محسن قرائتی
  2.  تفسیر تسنیم عبدالله جوادی آملی ذیل آیاتی که به موضوع شفای مریض و ذکر پرداخته‌شده است.
  3.  نکته‌ها از گفته‌ها، عبدالله فاطمی نیا
  4. مفاتیح الحیات، عبدالله جوادی آملی

 

کلمات کلیدی:

دعا. ذکر. شفا. دارو. درمان. پیشگیری

اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟
حکم اخلاقی بدرفتاری، بی حوصلگی، کوتاهی مسئولین بهداشت و ناامید کردن مردم توسط برخی از آنان چیست؟ اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟
اخلاق حرفه ای. اختیار. ترس. توبه، جبران، اصلاح

حکم اخلاقی بدرفتاری، بی حوصلگی، کوتاهی مسئولین بهداشت و ناامید کردن مردم توسط برخی از آنان چیست؟ اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟

پاسخ اجمالی:

در شرایط بحرانی چه‌بسا نیرو و امکانات کم باشد یا مدیریت کشور از جنبه‌هایی ضعیف و ناکارآمد شود، همچنین ظرفیت افراد، مختلف و متفاوت است. اگر پزشک یا مسئولی به‌صورت غیر اختیاری کارهایی انجام دهد یا وظایفی را ترک نماید هرچند مواخذه نمی‌شود ولی اگر در مقدمات رسیدن به این حالت، اختیار دارد لازم است آن‌ها را اصلاح کند تا به واکنش منفی منجر نشود. اگر در مقدمات هم اختیاری ندارد تکلیفی هم نخواهد داشت اما به مقداری که اختیار دارد اخلاقاً موظف است دست به اصلاح بزند، کوتاهی‌ها را جبران کند و در پیشگاه الهی دست به توبه و استغفار بردارد. دیگران هم لازم است در این زمینه روشنگری و اصلاح گری داشته باشند.

پاسخ تفصیلی:

رعایت اخلاق حرفه‌ای، بسیار مهم است. این موضوع اختصاص به جامعه دینی ندارد؛ بلکه هر انسان باوجدانی آن را تأیید نموده و خودش را ملزم به رعایت آن می‌داند اما موضوعاتی در دایره اخلاق قرار می‌گیرد که اختیاری باشد. این بحث بسیار مهم و دقیق است و روشن شدن آن، پاسخی به همه جهات مطرح‌شده در سؤال شماست.

تکلیف به مقدار توان:

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بر همه دستورات و تکالیف سیطره دارد مانند؛ لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها... خداوند هیچ‌کس را، جز به‌اندازه توانایی‌اش، تکلیف نمی‌کند (1). لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها... خدا هیچ‌کس را جز به مقدار آنچه (توانایی) داده تکلیف نمی‌کند (2) هرچند آیه دوم درباره خانواده و وضعیت مالی است ولی اختصاص به آن ندارد چراکه کلمات و قرائن انحصاری بودن در آن، به کار نرفته است.

نقش مهم اختیار:

هر فردی اعم از پزشک، مسئول یا فرد عادی به مقدار توان و مجموع شرایطش تکلیف دارد. برخی اوقات عواملی مانند حجم بالای کار و مراجعات، ظرفیت متفاوت افراد و ... باعث بی‌حوصلگی، سهل‌انگاری یا پرخاشگری می‌شود. این امور هرچند مورد تأیید نیست و توصیه نمی‌شود ولی چون غیر اختیاری است در دایره ارزش‌گذاری اخلاقی قرار نمی‌گیرد. موضوعاتی در دایره اخلاق قرار می‌گیرد که اختیار در آن نقش داشته باشد و از جهت مثبت و منفی می‌توان درباره آن، قضاوت اخلاقی داشت. درباره ترس هم باید بررسی شود که منشأ یا منشأهای آن کجاست؟ اگر چنین ترسی عقلایی باشد و پزشک از روی اختیار در انجام وظایفش سهل‌انگاری کند در این صورت چون از قبل تعهد داده است که خطر را بپذیرد علاوه بر توبه، ضامن است و باید جبران کند و در صورت امکان، حلالیت بگیرد. اگر سهل‌انگاری به خاطر ترس عقلایی باشد ولی غیر اختیاری، سهل‌انگاری شود در این صورت گناهی مرتکب نشده است فقط جبران و دلجویی لازم است. اگر هم ترس، عقلایی نیست یعنی احتمال عقلی آن ضعیف است و اساس قضیه ممکن است صحیح باشد و ممکن است نباشد در این صورت علاوه بر درمان، در صورت اختیار و عدم آن به‌صورت بالا عمل می‌شود.

اختیار و مسئولیت اخلاقی:

این‌طور رفتارها مقدمات و زمینه‌هایی دارد. اگر یک نفر بتواند و اختیار داشته باشد که آن‌ها را تغییر دهد ازنظر اخلاقی موظف است که چنین نماید؛ اما اگر در آن‌ها هم هیچ اختیاری ندارد تکلیفی نخواهد داشت. البته کم پیش می‌آید که یک نفر، چه در اصل یک موضوع و چه در تمام مقدمات آن، هیچ اختیاری نداشته باشد بلکه به مقداری که اختیار دارد، مسئول و مکلف است.

ضرورت تدبیر:

ترس، خستگی، ظرفیت پایین، زودرنجی، زود عصبانی شدن و کوتاهی دیگران دلیل نمی‌شود که فردی، رفتارهای ناشایست داشته باشد ولی اگر چنین شد لازم است خودش را درمان کند یا اگر از خودش شناختی دارد تدبیرهای لازم را از قبل به کار ببرد تا ناخواسته در شرایط غیرطبیعی، دچار رفتارهای ناپسند نشود.

لزوم جبران آسیب‌ها:

در این شرایط اگر فردی به‌صورت کاملاً غیر اختیاری به دیگری آسیبی زد هرچند گناهکار نیست ولی لازم است جبران نماید و دل طرف مقابل را تا حد امکان به دست بیاورد و همچنین خودش را درمان کند. اگر هم از روی اختیار چنین کرد و لو درصد اختیار پایین باشد به همان مقدار مؤاخذه می‌شود، پس علاوه بر توبه (3) لازم است جبران کند (4) و طرف مقابل را راضی نماید تا حق‌الناس به عهده‌اش نماند و در صورت عدم امکان جلب رضایت، علاوه بر دعا و طلب مغفرت، برای آن اشخاص، کار خیر انجام دهد چراکه قرآن می‌فرماید کارهای خوب، بدی‌ها را از بین می‌برد. (5)

توجه به وظیفه همگانی:

در شرایط بحرانی، همه مسئولیت‌هایی دارند. اگر برخی چه عمدی و چه سهوی کوتاهی می‌کنند علاوه بر اینکه سعی می‌شود تا با روشنگری مستقیم و غیرمستقیم خطاهایشان را جبران کنند، با امید دادن و تلاش ایثارگرانه می‌توان خلأها را تا حد امکان، پر کنند. به‌هرحال هر فردی به مقداری که بتواند لازم است برای اصلاح گری تلاش نماید (6).

نتیجه:

اگر در بی‌حوصلگی، سهل‌انگاری یا پرخاشگری و ... به‌هیچ‌عنوان اختیاری درکار نباشد هرچند آن کار ناپسند، تأیید و توصیه نمی‌شود، ولی انجام دهنده‌اش مواخذه نمی‌شود و نمی‌توان او را مورد ملامت قرارداد، فقط در صورت امکان، لازم است جبران و اصلاح، صورت گیرد اما فاعل کار ناپسند، به مقداری که اختیار باشد، به همان میزان مواخذه می‌شود ازاین‌رو علاوه بر جبران و اصلاح، نیاز به توبه هم هست. ترس غیر عقلایی را هم لازم است درمان کند. هر فردی هم لازم است به مقدار توان به بهبود شرایط کمک کند و در اصلاح گری شریک شود.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره بقره، آیه 286
  2. سوره طلاق، آیه 7
  3. سوره فرقان، آیه 70
  4. همان
  5. سوره هود، آیه 114
  6. همان، آیه 88

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. اخلاق در قرآن و انسان‌شناسی، محمدتقی مصباح یزدی
  2.  اخلاق حرفه‌ای، احد فرامرز قراملکی
  3.  اخلاق کاربردی، محمدتقی اسلامی و مقالات مربوط به اخلاق پزشکی
  4.  حماسه حسینی، مرتضی مطهری جلد دوم (نهی از منکر و تبلیغ)

 

کلمات کلیدی:

اخلاق حرفه‌ای. اختیار. ترس. توبه، جبران، اصلاح

ولي وقتي فهميدم پسر بوده انگار آب سرد ريختن رو سرم چکار کنم؟
نيازي نيست با كسي درباره اين موضوع گفتگو كنيد. سعي كنيد به جاي نگراني بيش از حد و غصه خوردن براي اين كار اشتباه، هر چه زودتر در صدد اصلاح باشيد ...

با عرض سلام و احترام خدمت شما من دختر 24 ساله هستم برام مشکل بزرگي پيش اومده که از نظر روحي داره داغونم ميکنه و بشدت عذابم ميده من چند وقت پيش تو يک شبکه اجتماعي با يه دختر آشنا شدم چون خواهر نداشتم ميخواستم باهاش درد و دل کنم اول فک ميکردم واقعا دختر هست حتي براي من صداشو فرستاد از طرز جمله هاش سوالايي که ميپرسيدم جواب ميداد مطمعن شدم دختر هست ميگفت اسمش سارا هست ولي ديروز بهم گفت اصلا سارايي وجود نداره ?? گفت اسمم صادق هست گفت بهت دروغ گفتم گفت الانم دلم برات سوخت بهت گفتم همه اينها يک طرف مشکل من اينه که من بهش اعتماد کردم عکسمو فرستادم چون واقعا فک کردم دختره اونم براي من عکس فرستاد عکس يه دختري ،غير از اون حرفايي باهاش زدم يني اون منو وادار ميکردم حرفاي خيلي بد?? حتي عکس گفتم دختره اشکال نداره ولي بازم ناراحت بودم و اون موقع بهش گفتم من ديگه توبه کردم حرف بد باهام نزن ?? ولي از اون بدتر وقتي فهميدم پسر بوده انگار آب سردي ريختن رو سرم تو ذهنم جنگه همش گريه ميکنم نميتونم راجع بهش با کسي حرف بزنم دارم از فکرش رواني ميشم بهش گفتم اصلا نميبخشمت بي وجدان ،گفتم خدا جواب کارتو بده ولي ميترسم من عکس فرستادم، فک ميکردم دختره دارم ميميرم از غصه من چکار کنم ،البته شماره منو نداره فقط با اي دي با هم حرف ميزديم خاک تو سرم اصلا شک نکردم که پسره??حالا چکار کنم خدا منو ميبخشه دارم ديونه ميشم تو رو خدا بگيد چکار کنم ??اون عکسا و حرفا دارن ذهنمو منجر ميکنن،من عکساي بدي فرستادم اون آدم گفت يکي از شهرستاناي اطراف ما زندگي ميکنه،تو رو خدا بگيد چکار کنم به آرامش برسم، چکار کنم خدا منو ببخشه??

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

از مشكلي كه براي شما پيش آمده بسيار متاسف شدیم. اين كه فردي اين طوري به خودش اجازه دهد كه با احساسات يك خانم به این شکل بازي كند جاي بسي ناراحتي و نگراني دارد. حال شما را درك مي كنیم خصوصا كه نيت شما خير بوده است. حق داريد كه شگفت زده و غمگين باشيد. براي اينكه حال روحيتان رو به بهبودي رود بهتر است به چند مطلب توجه داشته باشيد:

1.       كار شما گناه ارتباط با نامحرم را ندارد چرا كه شما خبر نداشتيد و اصلا احتمال هم نمي داديد بنابراين لزومي ندارد اين همه عذاب وجدان داشته باشيد و خود خوري بكنيد. شما گناهي مرتكب نشده ايد تا بخواهيد اين همه سراسيمه و آشفته شويد.

2.       نمي دانیم منظورتان از عكس بد يا حرف هاي بد چه بوده است؟ اگر در ارتباط با مسائل جنسي است كه فرقي ندارد طرف مقابل شما پسر باشد يا دختر! ما حتي با هم جنس خودمان هم اجازه نداريم وارد اين فاز بشويم چرا كه اين هم آسيب زاست. براي اين كار در صورت انجام نياز به توبه است. پشيماني قلبي را توبه مي گويند كه لازمه آن ترك آن كار و تصميم به انجام ندادن مجدد آن است.

3.       اين كار براي شما تجربه اي پر بهاء بود هر چند خيلي گران تمام شد و با سختي به دست آمد و آن اين كه ديگر تا شناخت كافي از شخصي پيدا نكرده ايد به او 100% اعتماد نكنيد. تازه وقتي طرف مقابل را شناختيد باز هم بايد به اندازه ظرفيتش به او اعتماد كنيد نه بيش، نه كم.

4.       بهتر است اكانت شبكه اجتماعي كه در آن عضو هستيد را حذف كنيد و مجدد با آي دي جديد وارد شويد تا تمام گفتگوها براي دو طرف پاك شود. با اين كار مقدار زيادي از دغدغه شما حل مي شود.

5.       نگران عكس و اين طور موارد هم نباشيد. مشكلي پيش نمي آيد. طرف مقابل شما با يك عكس كاري نمي تواند انجام دهد. قرآن مي فرمايد خداي متعال از اهل ايمان دفاع خواهد كرد: إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ‏ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا... خداوند از كسانى كه ايمان آورده‏اند دفاع مى‏كند(1)

6.       به هيچ وجه ارتباط را با آن شخص ادامه ندهيد حتي از او انتقاد نكنيد و حرفهاي تند و آتشين هم نزنيد. هر گونه ارتباط و لو به اين صورت باشد ممكن است به ضرر شما تمام شود و به طرف مقابل جرات دهد تا شما را به خودش وابسته كند پس بهتر آن است كه ديگر ادامه ندهيد و هر چه زودتر اين ارتباط را تمام كنيد.

7.       نيازي نيست با كسي درباره اين موضوع گفتگو كنيد. سعي كنيد به جاي نگراني بيش از حد و غصه خوردن براي اين كار اشتباه، هر چه زودتر در صدد اصلاح باشيد. به افكار منفي و اين اينكه در آينده چه مي شود و اين حرفها هم بي توجه باشيد و فكر نكنيد.

8.       نيازي به بحث با آن شخص و نفرين كردن او نيست. او نتيجه اين كار زشت خود را خواهد ديد؛ قرآن مي فرمايد: وَ لا يَحيقُ‏ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِه‏...امّا اين نيرنگها تنها دامان صاحبانش را مى‏گيرد(2) بازي با آبرو و احساسات ديگران، دروغ گفتن و فريب دادن گناهان كمي نيست. ما هم اميداريم كه آن شخص هدايت شود تا دست از اين حُقه بازي ها بردارد و از ابزاز فضاي مجازي در راه درستش بهره بگيرد. هر چند كه معمولا پسرها از باب كنجكاوي يا سركاري گذاشتن وارد اين موضوعات مي شوند، از طرفي نمي توانند احساسات خانم ها را درك كنند پس به خودشان اجازه مي دهد وارد رابطه هاي خطرناك و نادرست شوند.

در پايان اميدواریم كه از پس اين حادثه تلخ، روزها و اتفاقات بسيار خوبي در انتظارتان باشد تا تلخ كامي و ناآرامي جايش را به شادي و نشاط دهد.

موفق باشید.

پي نوشت ها:

1.       سوره حج، آيه 38.

2.       سوره فاطر، آيه 43.

اگه نپرسيم مشکلي نداره...؟
مسائلي را كه به آن احتياج داريم بايد بپرسيم و منعي از اين جهت نيست. در جايي كه اصلا احتمال عقلایی نمي داديم گناه باشد، تكليفي نداريم و گناهي ندارد ...

با سلام اگه از يه چيز اطلاع نداشته باشي که گناه دارد يا نه...با توجه به برنامه سمت خدا که ميگفت هر چه کمتر بدوني راحت تري...هميشه سوال مکرر نپرس مثلا اگه اينجوري بود چه جوري ميشد ....حالا اگه نپرسيم مشکلي نداره...با تشکر

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

مسائلي را كه به آن احتياج داريم بايد بپرسيم و منعي از اين جهت نيست. در جايي كه اصلا احتمال عقلایی نمي داديم گناه باشد، تكليفي نداريم و گناهي ندارد. اگرگفته مي شود سوال مكرر نپرسيم به سه دليل است:

1.       افكار منفي و وسواس داريم و هر چه بيشتر توضيح بدهند و فروعات مسائل را بگويند حالمان بدتر مي شود چون واقعا سوال نداريم بلكه وسواس و افکار منفی داريم.

2.       نيت ما از پرسيدن سوال، بهانه جويي و پيدا كردن راه فرار و انجام ندادن آن كار است مانند بني اسرائيل در ماجراي پرسش از خصوصيات حيواني كه قرار بود قرباني كنند؛ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ‏ تُثيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فيها قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا يَفْعَلُون‏: گفت: خداوند مى‏فرمايد: «گاوى باشد كه نه براى شخم زدن رام شده؛ و نه براى زراعت آبكشى كند؛ از هر عيبى بركنار باشد، و حتى هيچ گونه رنگ ديگرى در آن نباشد.» گفتند: «الان حق مطلب را آوردى!» سپس (چنان گاوى را پيدا كردند و) آن را سر بريدند؛ ولى مايل نبودند اين كار را انجام دهند(1).

3.       مطلبي باشد كه جزء مسائل ضروري(واجب يا حرام) نباشد در اين موارد سوال هاي گوناگون و مكرر پرسيدن لازم نيست.

پس سوال هایی که واقعا به جوابش نیاز داریم و گره ای از کارمان باز می کند بپرسیم. موفق باشید.

پي نوشت:

  1. سوره بقره، آيه 71.

مگر امام رضا امام مهرباني نيست؟
علاقه شما به حضرت رضا عليه السلام بسيار ستودني و رشك بر انگيز است. خوش به سعادت شما كه سالي چند بار به زيارت مرقد شريف ايشان تشريف مي آوريد.خوشحالیم كه نوشته...

سلام .من خيلي به امام رضا علاقمندم و بارها به زيارت حضرت رضا آمده ام.اما هر بار با کم لطفي حضرت مواجه شدم و دست خالي و نا اميد برگشتم. من مريضي روحي سنگيني دارم و قرص اعصاب ميخورم. سالي حداقل سه بار به مشهد براي زيارت مشرف ميشوم و هر چه گريه و ناله و التماس مي­کنم حضرت رضا هيچ عنايتي به من نميکند و من را دست خالي و نا اميد بر مي­گرداند. مگر امام رضا امام مهرباني نيست؟ پس چرا به من بي محلّي و بي توجّهي مي­کند و ناله­ها و گريه­ها و توسلات مرا بر آورده نمي­کند. مگر شفا دادن من براي امام رضا کاري دارد؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

علاقه شما به حضرت رضا عليه السلام بسيار ستودني و رشك بر انگيز است. خوش به سعادت شما كه سالي چند بار به زيارت مرقد شريف ايشان تشريف مي آوريد. خوشحالیم كه نوشته ايد اهل ناله و گريه و توسل هستيد. قدر اين حال خوب را بدانيد. اين حالت معنوي، يك نعمت بزرگي است كه نصيب هر كسي نمي شود. افرادي هستند كه رياضت هاي زيادي مي كشند تا به اين حال برسند ولي شما الحمد لله در سنين جواني تجربه اين مسائل را داريد.

لازم مي دانیم توجه شما را به چند نكته جلب كنیم:

1.       طبق آموزه هاي ديني ما دعا و توسل موضوعيت دارد يعني جداي از اين كه نتيجه چه باشد، اصل دعا و توسل آثار و بركاتي دارد. اينكه بگوييم دعا كرديم يا توسل جستيم يا زيارت رفتيم نتيجه اي نداشت حرف دقيقي نيست. چرا كه استجابت دعا به رسيدن به نتيجه اي كه ما مي خواهيم نيست. ما دعا مي كنيم ولي نتيجه را به او واگذار مي كنيم. اصرار بر نتيجه اي كه ما مي خواهيم كار صحيحي نيست چرا كه ممكن است به ضرر ما باشد حالا يا به خاطر اينكه زمانش نرسيده است و باعث نااميدي مي شود يا به خاطر اينكه اصلا به مصلحت و صلاح ما نيست. در آيات و روايات وعده استجابت داده شده است ولي وعده اينكه حتما به نتيجه اي كه ما مي خواهيم برسيم، وجود ندارد يعني به هر حال وقتي دعا مي كنيم و توسل مي جوييم بي پاسخ نمي ماند بلكه جواب ما داده مي شود حالا جواب يا همان چيزي است كه ما مي خواهيم يا يك چيزي به حساب ما واريز مي شود مثلا دفع بلاهاي سنگين از ما(1) و خانواده ما مي شود يا نورانيت قبر در برزخ يا پاداش هاي زياد در آخرت يا ارتقا به درجات بالايي كه با عمل و رياضت و با تلاش معمولي به دست نمي آيد:

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست                                            عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد

 بنابراين دعا و توسل ما هيچ و پوچ نمي شود و بالاخره در يك جايي حالا يا در دنيا يا در آخرت به كارمان مي آيد پس نبايد از دعا و توسل خسته شد حضرت ابراهيم عليه السلام به سن پيري رسيده بود ولي در عين حال از دعا براي فرزند دار شدن نااميد نشد، ما هم در حد خودمان باید در اين مسير حركت كنيم.

2.       از آداب دعا و توسل اين است كه اصرار بر نتيجه نداشته باشيم؛ وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى‏ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْني‏ فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثين‏: و زكريا را (به ياد آور) در آن هنگام كه پروردگارش را خواند (و عرض كرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى به من عطا كن)؛ و تو بهترين وارثانى!(2)  حضرت زكريا عليه السلام درخواست فرزند داشت ولي در عين حال پايان دعا مي فرمايد كه خدايا تو بهترين وارث هستي يعني اگر نتيجه اي كه ميخواهم داده نشود باز هم تسليمم. اصرار بر اصل دعا خوب است ولي اصرار بر نتيجه درست نيست چون ما واقعا نمي دانيم كه نتيجه به صلاح ما هست يا نه؟ شايد واقعا به صلاح ما نباشد قرآن مي فرمايد: عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏؛ چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد(3). فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً؛ چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى‏دهد(4).

3.       در روايات نقل شده كه خداي متعال در دل بنده اش مي اندازد كه براي بر طرف شدن بلا دعا كند(5). بنابراين اصل انجام دعا هم به توفيق و عنايت الهي است كه ما نبايد اين مطلب را دست كم بگيريم. افرادي هستند كه مشكل دارند ولي براي طرف شدن آن موفق به دعا نمي شوند يا در دلشان مي افتد كه دعا كنند ولي اين كار را نمي كنند!

4.       شفا دو گونه است: دفعي، تدريجي؛ دفعي يعني يك نفر فلج است و يك باره خوب مي شود. تدريجي به اين است كه مثلا خوب شدن از مريضي ده سال طول بكشد. ابتدا به ذهن فرد مي رسد كه پيش دكتر برود، به ذهن فرد ديگري مي رسد كه به بيمار دكتر خوبي را معرفي كند. به ذهن دكتر مي رسد كه فلان دارو را تجويز كند. دارو اثر مي گذارد. همه اين مراحل به توفيق الهي است منتهي تدريجي است و ما آن را شفا نمي دانيم. به هر حال اين هم شفاست. معمولا شفا تدريجي است البته گاهي و خيلي كم دفعي است كه آن هم بر اساس يك مصالحي اتفاق مي افتد. اين طور نيست كه همه جا و براي همه معجزه شود. چنين چيزي نيست حتي براي انبياء و اهل بيت عليهم السلام هم با آن مقامات در موارد خاصي به دلايل خاصي معجزه مي شد. در روايت داريم وقتي حضرت هارون و حضرت موسي سلام الله عليهما عليه فرعون نفرين كردند وحي آمد كه دعاي شما به اجابت رسيد منتهي اجرايي شدن آن چهل سال طول كشيد!(6)  يا در روايت داريم بنده مومني دعا مي كند ولي اجرايي شدن آن بيست يال طول مي كشد!(7) چرا؟ چون سنت و روش الهي بر اين است كه معمولا و اكثرا كارها از راه خودش انجام شود(8). پس جواب ما داده مي شود ولي نتيجه معلوم نيست آنچه ما مي خواهيم باشد، تازه نتيجه دلخواه هم معمولا زمان بر است و تدريجي انجام مي شود.

5.       آداب  و شرايط دعا را رعايت كنيم: مثلا از ديگران بخواهيم كه براي ما دعا كنند يا دسته جمعي براي حل مشكلي دعا شود يا از والدين بخواهيم كه براي ما دعا كنند و مانند اينها.

6.       تلاش عملي به همراه دعاي زباني داشته باشيم؛ اگر فردي تلاش عملي براي حل مشكلش نداشته باشد و فقط به درخواست زباني اكتفا كند فايده اي ندارد مثلا مريض حتما بايد به پزشك مراجعه كند و دارو استفاده نمايد و مانند اين ها.

7.       هر مشكلي را بايد از راه خودش حل كرد يعني اگر فردي مريض است بايد منشاء آن را پيدا كند. تا منشاء درست نشود بيماري ادامه دارد. قرار نيست همه مشكلات با دعاي زباني حل شود چون دعاي زباني براي حل همه مشكلات نيست البته اگر منشاء پيدا شد مي توانيد با بخش حديث مركز ما مشورت كنيد كه اگر ذكر يا دستور العمل خاصي در اين زمينه سراغ داشتند شما را راهنمايي كنند.

در پايان ياد آور مي شویم كه وقتي بنده دعا مي كند خوب است كه شك در اجابت نداشته باشد. خود اين اميد داشتن بركات زيادي دارد و خيلي از مشكلات را حل مي كند. خوش بيني و اميد داشتن به اجابت دعا، يكي از آداب دعاست.

آرزوي صحت و سلامتي براي شما داریم.

پي نوشت ها:

1. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، مص علي اكبر غفاري و همكاران، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1407، ج2، ص 469، ح5.

2. سوره انبياء، آيه 89.

3. سوره بقره، آيه 216.

4. سوره نساء، آيه 19.

5. محمد بن يعقوب كليني، الكافي، مص علي اكبر غفاري و همكاران، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1407ق، ج2، ص471، ح2

6. همان، ج2، ص 489، ح5.

7. همان، ج2، ص 489، ح4.

8. همان، ج1، ص 183، ح7.

اما با اين اتفاق همش ميگن ديدي از وقتي که نماز خونديم بابا مریض شد؟
دغدغه و حساسيت شما نسبت به مسائل ديني اطرافيان خيلي خوب است. اينكه تلاش مي كنيد تا به ديگران حقايق را بگوييد ستودني است. درود بر شما كه حواستون هست تا درباره...

سلام

دو دخترخاله 10و11ساله دارم که پدرشون در اثر سرطان از دنيا رفتند قبل از اين خيلي اهل نماز و دعا و رعايت حجاب بودند اما با اين اتفاق همش به من ميگن آبجي ديدي از وقتي که نماز خونديم بابا مريض شد و حالا هم که ديگه پيشمون نيست. من توي اون لحظه خيلي ناراحت بودم به خاطراينکه دوباره مثل قبل بشن، بهشون گفتم توي قنوت­هاي نمازتون دعا کنيد که بابا جزء ياراي نزديک امام زمان بشه و با ايشون برگرده و در خدمت امام زمان باشه اما نمي دونم اين حرفي که بهشون زدم درست هست يا نه؟ لطفا راهنمايي­ام کنيد، احساس گناه مي­کنم چون چيزي را که علم بهش نداشتم به بچه هاگفتم.

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

دغدغه و حساسيت شما نسبت به مسائل ديني اطرافيان خيلي خوب است. اينكه تلاش مي كنيد تا به ديگران حقايق را بگوييد ستودني است. درود بر شما كه حواستون هست تا درباره مسائلي كه تخصص نداريد نظريه پردازي نكنيد. احتمالا در شرايط احساسي و بحراني بوده ايد. همانطور كه نوشته ايد نيتتان خير بوده است پس خودتان را ناراحت نكنيد و نگران نباشيد اما خوب است به چند مطلب توجه داشته باشید:

1.       دختران خاله شما در سني نيستند كه از آنها بتوان توقع داشت با اين مصيبت راحت كنار بيايند. آنها از نظر روحي آسيب ديده اند. اگر حرفي مي زنند يا رفتاري مي كنند جدي نيست و جاي نگراني ندارد. شرايط طبيعي ندارند. حرفهايي هم كه مي زنند مشكلي ايجا نمي كند تا شما نگران باشيد و احساس تكليف كنيد.

2.       آنها در سني نيستند كه از نماز و حجاب و در كل از مسائل ديني فهم عميقي داشته باشند بنابراين پايبندي به اينها در شرایط فعلی چندان جاي خوشحالي ندارد. ترك اين كارها هم چندان نگران كننده نيست.

3.       اينكه به آنها گفته ايد چنين دعايي بكنند گناه نكرديد چون امكان چنين چيزي وجود دارد ولي اين حرف مناسب سن آن ها نيست. در اين طور موارد اگر مي توانيد با آنها همراهي و همدلي كنيد اگر هم نمي توانيد سكوت بفرماييد بهتر است.

4.       اين بچه هاي عزيز از نظر روحي و عاطفي به سختي آسيب ديده اند نياز به گذر زمان است تا بتوانند به خودشان بيايند و با اين مصيبت كنار بيايند. اگر حرفايي مي زنند كه به نظر شما درست است سريع موضع نگيريد چون آنها در اين شرايط پذيرش نصيحت و موعظه ندارند يعني اصلا مشكل يا شبهه اي ندارند كه شما بخواهيد آن را حل كنيد.

پس گناهی بر شما نیست اما سعی کنید از این به بعد همه شرایط را در نظر بگیرید و بعد حرفی را بزنید. موفق باشید.

لطفا چند تا حديث معرفي کنيد.
از نظر آموزه هاي ديني دو گونه حريم وجود دارد؛ يكي حريم خصوصي و ديگري حريم عمومي كه هر كدام قوانين و آداب خاص خودش را دارد ...

اينکه زن و شوهر در حضور ديگران ناز هم رو بکشن و قربون صدقه هم برن از نظر اسلام و احاديث چطور است؟ لطفا چند تا حديث معرفي کنيد.

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون

از نظر آموزه هاي ديني دو گونه حريم وجود دارد؛ يكي حريم خصوصي و ديگري حريم عمومي كه هر كدام قوانين و آداب خاص خودش را دارد. رابطه زن و مرد هم سه گونه است؛

1.       رابطه زناشويي: مخصوص همسران و بايد در حريم خصوصي باشد.

2.       رابطه عاطفي: دو گونه است؛ كلامي، رفتاري.

3.       رابطه كاري و علمي: در حريم عمومي انجام مي شود.

از نظر ديني مردم در حريم اجتماع بايد امنيت و آرامش روحي و رواني داشته باشند. خيلي از احكام مانند حجاب و عفت و بقيه مسائل مربوط به همين مطلب است. هر چه كه امنيت و آرامش روحي مردم را به هم بريزد مذموم است. در حريم عمومي افراد مختلف با شرايط و سنين مختلف وجود دارد. از طرفي چون بين زن و شوهر رابطه خاصي وجود دارد از حساسيت بيشتري برخوردار است و هر گونه حركت و لو عاطفي باشد ممكن است تعداد زيادي از افراد جامعه را دچار مشكلات و خيال پردازي نمايد. حتي قرآن اجازه ورود بچه هاي نابالغ را به حريم خصوصي والدين، نمي دهد: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ‏ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيم؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بردگان شما، و همچنين كودكانتان كه به حدّ بلوغ نرسيده‏اند، در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح، و نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مى‏آوريد، و بعد از نماز عشا؛ اين سه وقت خصوصى براى شماست؛ امّا بعد از اين سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد يكديگر بگرديد (و با صفا و صميميّت به يكديگر خدمت نماييد). اين گونه خداوند آيات را براى شما بيان مى‏كند، و خداوند دانا و حكيم است(1).

با توجه به مطلب بالا جواب سوال شما در قالب چند نكته توضيح  داده مي شود:

رابطه عاطفي چه كلامي و چه رفتاري در حد معمولي مانعي ندارد و حساسيت بر انگيز نيست و مشكلي به وجود نمي آورد. قرائني در روايات براي اين مطلب وجود دارد مانند شعري كه نقل شده امام حسين عليه السلام درباره اظهار علاقه به همسرشان مي خواندند:

لَعَمْرُک اِنِّني لَاُحِبُّ دارا                                                                            تَحُلُّ بها سکينةُ والربابُ

اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالي                                                                        وَ لَيْسَ لِلاَئمي ‌‌فيها عِتابُ (2)

به جان تو سوگند! من خانه‌اي را دوست دارم که سکينه و رباب در آن باشند. آن‌ها را دوست دارم و تمامي ‌‌دارايي‌ام را به پاي آن‌ها مي‌‌ريزم و هيچ کس نبايد در اين باره با من سخني بگويد يا اينكه نقل شده حضرت سجاد عليه السلام اظهار شگفتي و علاقه به يكي از همسرانشان داشته اند(3) .

1.       رابطه عاطفي كلامي و رفتاري بيش از حد معمول چون باعث ايجاد حساسيت در حريم عمومي مي شود خصوصا در مقابل نامحرم و جوانان مجرد صحيح نيست و مذموم است مثل بوسيدن و اين طور كارها. ملاك در تشخيص معمولي يا افراطي بودن، عرف عقلاست بنابراين ممكن است در جوامع مختلف متفاوت باشد مثلا در جامعه اي بوسيدن همسران در ملاء عام هنجار و درجامعه ديگر ناهنجاري به حساب آيد.

2.       در آيات و روايات نسبت به رابطه عاطفي در حريم عمومي منعي وجود ندارد از طرفي توصيه اي هم وجود ندارد البته شواهدي وجود دارد كه  اظهار علاقه در حد معمولي مانعي ندارد لذا در اين باره بايد به عرف عقلا مراجعه كرد تا ببينيم از نظر اخلاقي چگونه است؟

نتيجه اينكه اظهار علاقه به همسر در حريم عمومي از نظر اخلاقي اگر در حد معمولي باشد چه كلامي و چه رفتاري مانعي ندارد ولي توصيه اي هم نداريم. اگر بيش از حد معمول باشد از نظر اخلاقي توصيه نمي شود و كاري ناپسند و مذموم است هر چند ممكن است از نظر فقهي به عنوان اولی، مانعي نداشته باشد.

 

پي نوشت ها:

1. سوره نور، آيه 58

2. عماد الدين اسماعيل بن كثير دمشقي، البدايه و النهايه، مص علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج8، ص 212. الغارات، ج2، ص 816.

3. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، 1049، ج20، ص 551، ح7.

صفحه‌ها