اخلاق

فواید سحرخیزی را توضیح دهید
پیامبر اكرم(ص) فرمود:" بُورِكَ‏ لِأُمَّتِي‏ فِي‏ بُكُورِهَا يَوْمَ سَبْتِهَا وَ خَمِيسِهَا.".(1) آفرین بر امّت من بر سحر خیزی آنان .

فواید سحرخیزی را توضیح داده و تاثیرات آن را بر اعضای بدن توضیح دهید؟

بديهي است فوايد سحرخيزي را نمي توان در يك مجموعه چند صفحه اي گنجاند يا آن را با نوشتار به ديگران چشاند. البته آنهائي كه سحرخيزي را به معني واقعي تجربه كرده و عملاًبه فوايد دنيوي و اخروي آن رسيده اند بايد آنرا براي ما عقب ماندگان از قافله سحرخيزان تفسير كنند. پیامبر اكرم(ص) فرمود:" بُورِكَ‏ لِأُمَّتِي‏ فِي‏ بُكُورِهَا يَوْمَ سَبْتِهَا وَ خَمِيسِهَا.".(1) آفرین بر امّت من بر سحر خیزی آنان .

فوايد دنيوي سحرخيزي:

1. فوايد اجتماعي:

الف) گشاده روئي: يكي از آثار بارز و مشخص سحرخيزي گشاده روئي و خوشروئي با اطرافيان مي باشد و وقتي انسان سحرخيز باشد از نظر روحي و جسمي در وضعيت طبيعي قرار مي گيرد كه اين موضوع مي تواند منشأ خوشرويي و اخلاق خوش با خانواده و اجتماع باشد و بديهي است چنين فردي مي تواند منشأ بركات و آثار مفيد در جامعه باشد.

 ب) صبر و حوصله در مقابل مشكلات زندگي: يكي ديگر از آثار فردي و اجتماعي سحرخيزي، پيدا نمودن صبر و حوصله در مقابل مشكلات روزمره مي باشد. فردي كه سحر خيز مي باشد از روح سالمتري برخوردار بوده و در نتيجه مقاومت او در برابر مشكلات زندگي نيز بيشترخواهد شد و لذا اين آثار بر جامعه نيز نمايان خواهد شد. 

ج) آرامش روحي: فردي كه سحرخيزي را پيشه خود كند، هميشه از آرامش روحي مناسبي برخوردار خواهد بود بطوريكه چنين فردي هميشه داراي آرامش خاصي بوده و كمتر دچار اضطراب و مشكلات ناشي از خواب صبح مي شود. لذا اين آرامش روحي وي  بر جامعه نيز تاثير گذار خواهد بود. خدای متعال مي فرمايد:" إِنَ‏ ناشِئَةَ اللَّيْلِ‏ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلا.  مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامتتر است!(2) البته نماز شب ( دعا و ناله سحر ) بهترين شاهد اخلاص قلب و دعوي صدق ايمان است. ناشئه الليل همان عبادت پس از برخاستن از خواب است.

 د) پيشرفت در كارها: فردي كه سحرخيز باشد وقت بيشتري براي رسيدگي به كارهايش پيدا خواهد كرد و بر همين اساس در كارهايش نظم و انضباط پيدا خواهد كرد و از نظر روحي هم انبساط خاطر بيشتري خواهد داشت. لذا در كارها و برنامه ها و اهداف خود نيز موفق تر خواهد بود و پيشرفت او در كارها موجبات پيشرفت امور اجتماعي را در  جامعه به دنبال خواهد داشت.

 2.فوايد اقتصادي :

الف) وسعت رزق و روزي؛ خدای متعال در این زمینه می فرماید:" وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ‏ بِاللَّيْلِ‏ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُون‏".(3)يكي از آيات حق اين است كه شب و روز به خواب رفته و ( بيدار مي شويد) و از فضل خداوند روزي طلب مي كنيد.

ب) شكوفائي اقتصادي.

وقتي افراد يك جامعه سحر خيز باشند، تلاش و كار و فعاليت در آن جامعه نيز به معني واقعي نمود پيدا خواهد كرد و لذا اقتصاد آن جامعه شكوفا خواهد شد.

 3.فواید علمی :

الف) كسب علم و دانش فردی.

ب)پیشرفت در مسائل علمی .

4.سایر فواید(تاثیرات سحر خیزی بر جسم و اعضای بدن):

الف) زیبایی چهره و تناسب اندام: انسانی كه سحرخیز می باشد علاوه بر ظرافت روحی و در نتیجه اثرات مفید آن بر پوست او چهره ای زیبا و روشن  خواهد داشت  و بطور كلی دارای تناسب اندام خواهد بود . همچنین فرد سحرخیز معمولا فرصت كافی برای عبادت با خدا و انجام فرایض و مستحبات دینی از جمله  نماز را خواهد داشت،بدیهی است  كه آثار این عبادت در چهره ی او نمایان خواهد شد و از او انسانی زیبا رو خواهد ساخت.

ب)سلامت جسمی و روحی: خواب صبح می تواند انسان را به انواع بیماری های جسمی و روحی  مبتلا نماید. اما افراد سحرخیز از بسیاری از بیماری های جسمی و روحی ذكر شده در امان خواهند بود و به طور كلی جسم و روح فرد سحرخیز از لطافت خاصی برخوردار است . پیامبر اكرم(ص) فرمود:"ركعتا الفجر خير من الدنيا و ما عليها". دو ركعت نماز صبح بيش از تمام دنيا و هرچه بر روي آن است ارزش دارد.

فواید اخروی سحرخيزي:

1)شفاعت اهل بیت (ع): آيا شما انساني را سراغ دارید كه سحرخیز باشد. ولی به واجبات و مستحبات خود اهمیت ندهد؟ و معمولاً هر انسان سحرخیزی در راز و نیاز با پروردگار خود و توسل به اهل بیت (ع) موفق تر از انسانی است كه تا دیر وقت می خوابد. و بدیهی است كه چنین انسانی در آخرت از توسل به اهل بیت (ع) سود خواهد برد و مورد توجه آن بزرگواران قرار خواهد گرفت و برخی از گناهان او مورد شفاعت اهل بیت (ع) قرار خواهد گرفت بنابراین یك انسان سحرخیز حتی اگر در ابتدا، توجه چندانی به واجبات ننماید ممكن است به تدريج  سحرخیزی، او را به سوی خدا ومحبت اهل بيت (ع) سوق دهد و زمينه اي براي شفاعت اودر آخرت شود.

 2)رهایی از عذاب الهی در برزخ: انسان بعد از مرگ وارد عالمی به نام عالم برزخ می شود در این عالم به اعمال انسان تا اندازه ای رسیدگی می شود تا زمانی كه روز رستاخیز (قیامت) برپا شود. یك انسان سحرخیز در انجام اعمال واجب خود هم كوتاهی كرده باشد مسلماً در برخی كارها مانند كمك به دیگران بی تفاوت نبوده است و به عبارتی اگر برای خودش هم سودی نداشته باشد لااقل در حق مردم و بندگان خدا ممكن است مفید بوده باشد كه همین كار او می تواند  از عذاب الهی در عالم برزخ بكاهد. چرا كه خداوند بزرگ بخشنده و مهربان است و از حق خود می گذرد. ولی حق دیگران را ضایع نمی كند بنابراین یكی دیگر از بركات اخروی سحرخيزي رهایی انسان از عذاب الهی می باشد.

 3)آمرزش گناهان و كاهش فشار قبر: شكي نيست كه انسان سحر خيز در كمك به ديگران، انجام واجبات و صله رحم و در انجام ساير كارهاي خير تلاش خواهد كرد. چرا كه يك انسان سحر خيز از نظر جسمي و روحي سالم خواهد بود. ولي معمولاً افراد گناهكار از نظر جسم و روح بيمار هستند و كمتر در انجام امور خير تلاش مي كنند . بديهي است در آخرت هم كمتر مورد بخشش الهي قرار خواهند گرفت . علاوه بر آن فشار قبر نيز براي آنها عذاب سنگيني خواهد بود.

منابعی برای مطالعه بیشتر:

1. چهل حدیث سحرخیزی، محمود شریفی، قم.

2.سحرخیزی، حسین زروندی رحمانی، قم.

پی نوشت ها:

1. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ج11،ص359، مؤسسه آل البيت، قم، 1409 ه.ق .

2.مزمل(73)آیه6.

3.روم(30)آیه23.

منظور از به روز كردن مسایل تربیتی در مقایسه با آیات قرآنی چیست ؟
خداوند در آیات متعددی تزكیه و پرورش را بر آموزش مقدم داشته است و در آیات مختلفی به روش های مهم تربیتی اشاره نموده است كه شما باید از آن در زندگی به كار گیری ...

منظور از به روز كردن مسایل تربیتی در مقایسه با آیات قرآنی چیست ؟ لطفا بطور كامل توضیح فرمایید

اول این كه سؤال شما كاملا شفاف و مشخص نیست كه امید است در نامه های بعدی سؤال خودتان را مشخص تر بیان كنید.

دوم این كه فرض ما این است كه منظور شما این باشد كه در قرآن مجید آیاتی را كه به بحث تزكیه و پرورش اشاره می كند، در مسائل تربیتی مطرح نمایید.

قرآن كريم، كتاب انسان سازي است. اين بحر بيكران علم و معرفت و كتاب جاويد حضرت حق تعالي، سرشار از روش هاي متعدد تربيتي براي كمال انسان است. از این رو، در پاسخ به سؤال شما باید گفت كه برای این كه مسائل تربیتی در راه حقیقی و الهی قرار گیرد و از مبانی غرب خارج گردد و از روش ها و آموزه های قرآنی استفاده شود، باید از آن ها در این راستا استفاده گردد یا به زبان ساده و همه فهم به مردم بیان گردد.

خداوند در آیات متعددی تزكیه و پرورش را بر آموزش مقدم داشته است (1) و در آیات مختلفی به روش های مهم تربیتی اشاره نموده است كه شما باید از آن در زندگی به كار گیرید:

1. خداوند در آيات بسياري خود را به عنوان رب العالمين معرفي مي كند كه به معناي پرورش دهنده است. خداوند افزون بر آفريدگاري، به نقش پروردگاري نيز توجه مي دهد؛ زيرا پروردگاري به معناي تربيت و پرورش هر آفريده اي به گونه اي است تا به كمال شايسته و لايق خويش دست يابد. اين روش ها شامل مجموعه اي از كنش ها و واكنش هاي تكويني و يا آموزه هاي دستوري است. روش هايي كه مي توان آن را از حوزه فتنه ها و بلاها و ابتلائات تا حوزه هاي امتحان و آزمايش و مانند آن ردگيري و شناسايي كرد.

2. در قرآن داستان هايي از پيامبران گزارش شده است كه آنان براي ترویج رفتارهاي اجتماعي و كمال يابي به سراغ ديگراني رفته اند كه به نظر ايشان الگوهاي عيني و عملي بودند. اكتسابي بودن رفتارها و هنجارهاي اجتماعي عامل مهمي است كه مردمان را به سوي استاداني رهنمون مي سازد كه مي توانند آدمي را در ايجاد و يا تصحيح رفتارهاي درست اجتماعي ياري رسانند.

تغيير رفتاري، تنها اختصاص به زمان خاصي ندارد و انسان در هر سن و يا سطح علمي باشد، نيازمند بهره گيري از دانش هاي رفتاري و مربيان و استاداني است كه بتوانند با كنترل و نظارت نزديك رفتاري آن را شناسايي و ارزيابي و تحليل خود را از رفتار بيان دارند. به سخن ديگر، اگرچه آدمي در برخي از سنين به سادگي و آساني مي تواند رفتارهاي خويش را بازسازي و تصحيح نمايد و يا در سطوح علمي و سني پايين تر نيازمندي بيش تري به آموزش و تربيت دارد، ولي نياز به استاد و آموزش و پرورش اختصاصي به سن و يا سطح خاص علمي ندارد و انسان همواره بايد نيازمندي خويش را به آموزش و پرورش تقويت كند.

اگر به روش حضرت خضر (ع) نيز توجه شود اين گونه بوده است كه وي به جاي اين كه آموزش رشدي خويش را به مجموعه اي از دانش هاي مفهومي و انتقال آن به شكل علم حصولي اكتفا و بسنده كند، حضرت موسي (ع) را با خود به ميان جامعه مي برد و در عمل هم خود كارها و رفتارهاي خاص آموزشي را در پيش مي گيرد و هم شاگرد را به كار عملي وادار مي سازد. در داستاني كه قرآن گزارش مي كند، حضرت موسي (ع) ناچار مي شود كه تن به كار سپارد و كارگري مجاني و رايگان بكند و بي مزدي به دستور استاد ديواري را بنا گذارد. اين پرورش عملي بود كه روش خضري (ع) نام دارد و حضرت موسي (ع) از آن به آموزش و پرورش رشدي و الهي ياد مي كند. (2)

 

پی نوشت ها:

1. آل عمران (3)، آیه 164؛ جمعه (62)، آیه 2.

2. كهف (82)، آیات 60-82.

عرفان های نو ظهور چیست؟
عرفان به معنی معرفت وشناخت است . موضوع آن «خدا» وراه رسیدن به آن «قلب» است ،كه از آن به معرفت «حضوری»یاد می شود .

عرفان های نو ظهور چیست؟

عرفان به معنی معرفت  وشناخت است . موضوع  آن «خدا» وراه رسیدن به آن  «قلب» است ،كه از آن به معرفت «حضوری»یاد می شود . معرفت قلبی و حضوری خدا  غیر از معرفت عقلی و استدلالی  است كه فلاسفه به دنبال آن هستند  . اگر علم از مقوله «دانستن» باشد ، عرفان از مقوله« یافتن» است. هر چند كه در یافتن نیز عنصر دانستن وجود دارد ، ولی دانستنی كه از جنس حضور است ، نه تنها یك صورت ذهنی . بنابراین عرفان به دنبال تحقق بخشیدن به این نیاز انسان است كه دست او را برای رسیدن به مقام «حضور و درك وجود خدا» بگیرد ، نه صرف دانستن اینكه خدائی هست  یا خدا این صفت و یا آن صفت را دارد.

برای دستیابی به این هدف والا و مقصد عالی كه عالی تر از آن مقصدی نیست،  راه های فراوانی از طرف مدعیان مختلف ارائه شده است كه تنها  یك راه به مقصد می رسد . این راه به عقیده ما راه «دین» است  .راهی است كه توسط انبیا و ائمه علیهم السلام به عنوان نمایندگان خدا تصویر و ترسیم شده است .  دلیل ما بر این مطلب این است : خدائی كه ما در عرفان به دنبال درك  حضور او هستیم ، مقصد این راه است . صاحب منزل راه صحیح رسیدن به منزلش را بهتر از دیگران می داند.

 خدا با فرستادن دین و كتاب های آسمانی و پیامبران به عنوان آورندگان این دو به بشر و نیز مربیان بشر از طرف خدا ، راه را به ما نشان داده است :

« قال اهبطا منها جمیعا بعضكم لبعض عدو فاما یاتینكم منی هدی فمن اتبع هدای فلا یضل و لایشقی » (1)

(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آیید، در حالی كه دشمن یكدیگر خواهید بود! ولی هرگاه هدایت من به سراغ شما آید، هر كس از هدایت من پیروی كند، نه گمراه میشود، و نه در رنج خواهد بود!

  دراین میان افراد یا گروه هائی با ادعای راهنمائی بشر به سر منزل مقصود ، هر از گاهی سر بر آورده و با ارائه دستور عمل هائی و تاسیس مكاتبی خواسته اند در این مسیر راهنمای انسان باشند . اكثر مدعیان خود راه بلد نیستند ،ولی به صرف دیدن سوسوهائی از شمع راهزنان طریق حق،  به گمان این كه خورشید هدایت را یافته اند و با دیدن سراب گمراهی، به گمان اینكه به  آب حیات رسیده اند، می خواهند دستگیری از دیگران كنند . خطر كسی كه علم ناقص دارد ، از خطر جاهل در گمراهی دیگران بالاتر است .

این گونه افراد با احساس تشنگی مفرط بشر به «معنویت» راه هائی را پیشنهاد می كنند كه هیچ كدام انسان را به مقصود نمی رساند. بدتر فاصله او را از آن دورتر و دورتر می سازد . این ها عرفان های كاذبی هستند كه در بحران معنویت جهانی بیش تر از همیشه فعالیت می كنند . این ها می خواهند عطش بشر این عصر را با آب شور دریاهای نمك كه سیرابی به دنبال ندارد و هر چه بیش تر نوشیده شود،تشنگی او را به آب حقیقی بیش تر می سازد،  برطرف سازند .

هر طریقت و عرفانی كه برخاسته از  دین خدا باشد ،دینی كه( اعتقادات ،احكام و اخلاق) آن از افكار خود خواهانه بشر و دست تحریفگران مصون مانده باشد ،می تواند راهی به حقیقت باشد .در غیر این صورت نه تنها عرفان، باطل و كاذب است بلكه «گمراهی» آشكاری  است كه ما را از  خدا دور می سازد.

در ذیل به برخی از عرفان های كاذب وباطل اشاره می شود .

1- فرقه سای بابا :

بنیانگذار این نحله شخصی است به نام باگوان شری ساتیا سای بابا است . درسال 1926 میلادی به دنیا آمده و در چهارده سالگی ادعای هدایت همه انسان ها از طرف خدا را داشته است . او دین خود را حاكم بر همه ادیان می دانست. در عین حال مدعی بود كه دین او با هیچ یك از ادیان رایج مثل اسلام و مسیحیت منافاتی ندارد . برای دعوت خود معبدی به نام پراشانتی نیلایام به معنای آشیانه صلح برین تاسیس كرده است . در این معبد به مناسبت اعیاد همه ادیان مثل كریسمس ، عید فطر ، عید نوروز ، سال نوی چینیان و ... مراسم برگزار می شود . او به تناسخ و قانون كارما معتقد است .

2- رام الله :

مركب است از دو كلمه «رام» كه نام خدای آیین ویشنو است و « الله » كه نام خدا در اسلام است . این آئین یكی از سه آئین بزرگ هندوستان است . پیام  آئین این است كه رام  الله و الله همان رام است . این آئین در قرن پانزدهم میلادی توسط شخصی به نام شیخ كبیر در هندوستان پایه گذاری شد. شیوه تبلیغی آن هم در ایران شبیه گولد كوئیست است . هر فردی برای آن كه در حلقه رام الله باقی بماند، باید هفته ای یك نفر جدید را به رام الله دعوت كند و گرنه از دایره پیروان رام الله خارج خواهد شد . این آئین با نام هائی از قبیل « جریان هدایت الهی » ، « هنر زندگی متعالی » و « تعلیمات حق » به تبلیغ افكار خود می پردازد .

3- اوشو :

این آئین توسط شخصی به نام اوشو كه البته در زمان حیات خود نام های مختلفی از جمله « راجا » ،«راجنیش » ،« آچاریا راجنیش » و « باگوان شری راجنیش » معروف شده است ، پایه گذاری شد . این آئین در غرب نسبت به آئین های دیگر شرقی مثل سای بابا و رام الله از اقبال بیش تری برخوردار شده است . آن هم به دلیل همخوانی زیاد آموزه های اوشو با اصول لیبرالیسم فرهنگی غرب و آزادی های بی حد وحصر موجود در آن می باشد . تنها تفاوت آن در این است كه اوشو همه بی بند و باری ها و هرزگی های جنسی را به انگیزه معنویت و عرفان ترویج می دهد! اوشو در سال 1990 در 59 سالگی به طرز مشكوكی از دنیا رفت كه برخی علت مرگ مشكوك وی را  ابتلا به بیماری ایدز در اثر فسادهای اخلاقی و جنسی شدیدی كه داشت عنوان كرده اند.

4- اكنكار :

این فرقه توسط شخصی به نام پال توئیچل اهل شهر كنتاكی آمریكا پایه گذاری شده است .او كه در ابتدا از نیروهای یگان دریائی ارتش آمریكا بود، برای روح شناسی به هندوستان سفر كرد. در آن جا از تعالیم شخصی به نام استاد سودارسینگ استفاده كرد كه مدعی است نهصد و هفتادمین استاد بزرگ اك در طول تاریخ می باشد. در این آشنائی به ادعای خود با شخصی افسانه ای به نام « ربازارتارز » كه مدعی است 500 واندی سال دارد ملاقات كرد.

بعد از این ملاقعات به آمریكا بازگشت و در آن جا با نام معنوی « پدر زاسك » مشغول تبلیغ مكتب خود شد . او اكنكار را به دانش باستانی سفر روح تعریف كرده و مدعی است كه اكنكار كوتاه ترین راه و صراط مستقیم رسیدن به حقیقت است . او در تعالیمش مریدان خود را به اك یعنی روح الهی یا جریان مسموع حیات یا جوهره خداوند ارجاع می دهد كه خلقت و محافظت از تمامی حیات را بر عهده دارد . همه این ها را از جمله معانی آن می داند و مدعی است كه تمام استادان اك در طول تاریخ مردم را به این امور دعوت كرده اند .

او از شخصیت هائی همچون مولوی ، حافظ ، شمس تبریزی ، عطار نیشابوری ، فردوسی و ... به عنوان استادان اك نام می برد! بعد از پال توئیچل شخصی به نام داروین گراس رهبری این فرقه را به عهده گرفت، ولی بعد از دو سال از مقام خود عزل شده و به صورت كلی از این فرقه اخراج شد. الان نیز هیچ نامی در این فرقه از وی نمی برند . بعداز او شخصی به نام هارولد كلمپ رهبری این آئین رابه عهده گرفته است. روز 22 اكتبر كه سالروز تولد پال توئیچل است، ابتدای سال معنوی اكیست ها محسوب می شود .

5- عرفان سرخ پوستی :

این نوع عرفان مانند عرفان های شرقی دارای گرایش های فراوانی است كه مشهورترین و مهم ترین انواع آن عرفان ساحری است. مشهورترین مدافع این نوع عرفان كه به یك معنا می توان او را بنیانگذار آن نیز دانست، «كارلوس كاستاندا» است. این عرفان را عرفان عقاب نیز می گویند.

كاستاندا این نوع آیین را آیین ساحری یا جادوگری می نامد. شاید وجه آن بیگانگی اش نسبت به فرهنگ مدرنیته و تمدن جدید باشد . سخنان و معرفت هائی را بیان می كند كه در ظاهر با روح تفكر جدید غربی بیگانه است ، هر چند در باطن این آیین نیز كاملا مرتبط با مدرنیته و انسان عصر جدید است. به گفته كاستاندا این آموزها توسط شخصی به نام « دون خوان » كه اورا در سفری به مكزیك در ایستگاه اتوبوس ملاقات كرده ، به او منتقل شده است.به گفته او آموزش توسط دون خوان حدود ده سال طول كشید. اما این كه آیا دون خوانی وجود داشته است یا نه ،مدركی غیر از گفته های كاستاندا در دست نیست.

كاستاندا شخصیت مرموزی است و زندگی  او پر است از ابهامات و نقاط تاریك و كوری كه راهی برای روشن شدن آن ها نیست. رمزآلودی و ابهام از تولد او گرفته تا زندگی شخصی اش كشیده شده است. البته شاید بتوان علت آن را در آموزه های تعلیمی این مكتب یافت چرا كه از تعالیم دون خوان به او « از بین بردن و محو گذشته شخصی » است.در این آموزه باید شخص زندگی گذشته خود را در هاله ای از ابهام بگهدارد حتی با دروغ گفتن.

از آن جا كه مطالب مطرح شده در كتاب های كاستاندا شباهت های زیادی با  معارف عارفان شرقی و تا حدودی غربی دارد ،بعضی از منتقدان غربی آثار كاستاندا ،وی را یك سارق ادبی دانسته  حتی وجود شخصیت اصلی داستان ها و كتاب های او یعنی دون خوان را زیر سوال برده اند.

6-  آیین تولتك :

 یكی دیگر از آیین های معنوی سرخ پوستی آیین تولتك است . آیین تولتك كه برگرفته از نام یك قوم یا نژاد به همین نام است، سابقه ای بسیار طولانی دارد. این عرفان هر چند عرفانی پنهان و مخفی بود و استادان ( ناوال ها ) به سادگی آموزه های خود را در اختیار دیگران قرار نمی دادند ، بعد از فتح قاره آمریكا و سوء استفاده از برخی آموزه های آن بر شدت راز آمیزی و پنهان كاری آنان افزوده شد. استاد و رهبر فعلی این آیین شخصی است به نام « دون میگوئیل روئیز» كه به تعلیم و تبلیغ آموزه های این آیین می پردازد. آیین تولتك بر رؤیا تاكید زیاد دارد و معتقد است:

 « هر آنچه می بینیم یا می شنویم ،چیزی جز یك رؤیا نیست . انسان در بیداری رؤیا می بیند. در خواب هم رؤیای دیگری. رؤیا دیدن فعالیت مبهم ذهن است و ذهن هر لحظه و در تمام شبانه روز در حال دیدن رؤیاست » در این آیین برای رسیدن به آرامش و عشق سه روش بیان می كنند :

1- تسلط بر آگاهی :برای آزاد بودن باید بدانیم كه از كجا آمده ایم و در جستجوی چه هستیم ... .

2-تسلط بر دگرگونی : برای این كه بدانیم چگونه رؤیاهای زندگی خود را تغییر دهیم ،نیازمند این روش هستیم.

3- تسلط بر عشق : منظور از عشق نیت است. برای آن كه بر رؤیاهای زندگی مسلط شویم، باید بر عشق تسلط یابیم.

تولتك چهار میثاق بزرگ را مطرح می كند :

1- با كلام خود گناه نكنید.

2-هیچ چیز را به خودتان ربط ندهید.( در مورد تعریف و یا توهین دیگران بی اعتنا باشید.)

3- تصورات باطل نكنید.(دوری از سوء ظن)

4-همواره بیش ترین تلاش خود را به كار گیرید.

 

7- پائلو كوئلیو :

 پائلو كوئلیو در سال 1947 میلادی در كشور برزیل در یك خانواده متوسط به دنیا آمد. پدرش مهندس بود و مادرش خانه دار. در سنین نوجوانی و جوانی احساسات ضد مذهبی شدیدی داشت. از هفده سالگی به بعد سه بار در بیمارستان روانی بستری بوده است. مدت های مدیدی از داروهای اعصاب و روان استفاده می كرد و سپس به استفاده از مواد مخدر روی آورد. پیشینه اخلاقی و اجتماعی او بسیار منفی و تاریك است. وی در تئاترهای ضد اخلاقی و مستهجن نقش ایفا می كرد. با كمك یكی از دوستانش به نام « رائول سیكساس»، مجموعه داستان های كمدی سكسی به نام «كرینگ-ها» را منتشر كرد. این مجموعه آن قدر مستهجن بود كه حكومت وقت برزیل آن را به حال فرهنگ عمومی مردم مضر دانست . رائل و كوئلیو را به خاطر انتشار آن ها زندانی كرد. كوئلیو چندین بار تصمیم به خودكشی گرفت.

نهایتا در یكی از مسافرت های خود به اروپا ، ادعا كرد كه در آلمان با هاتفی غیبی ، مردی فرا واقعی ، آشنا شده است. آن مرد چندین بار در مكان های مختلف بر او ظاهر گشته و از او خواسته است تا مجددا به آیین كاتولیك ایمان بیاورد.

كوئلیو تعاملات سیاسی فراوانی با سران كشورهای دنیا به ویژه آمریكا و اروپا دارد. در ماه سپتامبر 1999 از كشور اسرائیل دیدن كرد. كتاب های او در این كشور فروش فوق العاده ای داشت. مسؤولان رژیم صهیونیستی از مضامین آن ها حمایت كردند.

در سال 2000 در اجلاس سالانه جهانی سازی داوس (سویس ) سخنران مدعو بود. در این اجلاس است كه شیمون پرز ( رئیس رژیم صهیونیستی ) از او قدردانی می كند و می گوید: معنویتی كه شما مبلغ آن هستید، در خاورمیانه برای ما بسیار مفید است. بدین شیوه می توانیم صلح و آرامش را در كشور خود حكمفرما كنیم.

8-  دالائی لاما :

 دالائی لامای چهاردهم كه نام اصلی او « تنزین گیاتسو» است، در سال 1935 میلادی درشمال شرقی تبت و در خانواده ای كشاورز به دنیا آمد. بر اساس باورهای سنتی تبتیان در دو سالگی ایشان را به عنوان تجسم دوباره دالائی لامای سیزدهم ،« توبتن گیاتسو»، كه در سال 1932 از دنیا رفته بود ، پنداشتند. بودائیان تبت دالائی لاما را تناسخ بودای مهر می دانند. آنان معتقدند كه بودای مهر برای خدمت به مردم همواره در بدن كسی تناسخ می كند.

او در سال 1959 دولت تبت را رسما تاسیس كرد و موافقت نامه های قبلی منطقه تبت با ارتش چین را ابطال كرد. در سال 1963 نخستین پارلمان تبتیان در تبعید را شكل داد. او به كشورهای بسیاری مسافرت می كند و روابط بین المللی فراوانی دارد . می كوشد تا دولت مستقلی در تبت تشكیل دهد كه از سوی مجامع بین المللی نیز به رسمیت شناخته شود. غربیان نیز به دلائل مختلف حمایت های ویژه ای از او دارند. در سال 1989 جایزه صلح نوبل را به او دادند. از سال 1959 تا سال 1999 بیش از پنجاه دكترای افتخاری از سوی دانشگاه های مختلف غرب دریافت كرده است.

9-  فالون دافا :

فالون دافا یا فالون گونگ روشی است كه ادعای تزكیه ذهن و بدن را دارد.

فالون دافا به معنای « تمرین چرخ قانون » است . این روش در سال 1992 میلادی به وسیله شخصی به نام« لی هنگجی» در چین مطرح شد. 

فالون دافا مدعی است كه بر پایه سه اصل بنیادین به نام « حقیقت ، نیك خواهی و بردباری » بنا نهاده شده است . برای تزكیه ذهن و بدن پنچ نوع تمرین دارد. او مدعی است انسان ها در بدو خلقت همگی دارای آن سه اصل بنیادین هستند و فطرتی حقیقت جو ، نیك خواه و بردبار دارند. اما بعدا در اثر تعاملات اجتماعی و تغذیه و تربیت های خاصی فطرتشان آلوده می شود. راه بازگشت به فطرت اولیه و سرشت نخستین ، انجام تمرین های فالون دافا است.

10-  مدیتیشن متعالی ( تی . ام ) :

روش معنوی مدیتیشن یا تی . ام در سال 1957 در هندوستان توسط شخصی به نام « ماهاریشی ماهش یوگی » ، پایه گذاری شد. تاریخ زندگی ماهاریشی ماهش تاریخی پر از رمز و راز است.تاریخ دقیق تولد وی مشخص نیست . خود وی نیز به عمد تلاش داشت كه پیشینه زندگی خود را در هاله الی از ابهام قرار دهد. در سال 1940 تا سال 1953 تحت تعالیم برخی از مرتاضان و معنویان هندی قرار گرفت . از سال  1957 رسما به آموزش شیوه ابداعی خود پرداخت.

وی نام روش معنوی ابداعی خود را به دلیل سادكی و سهولت آن مدیتیشن متعالی نهاد. ماهاریشی در اوایل سال 2008 در خانه شخصی خود در یكی از روستاهای هلند كه گفته می شود دارای دویست اتاق است ، از دنیا رفت. وی نیز هدف زندگی را توسعه و گسترش شادی و نشاط می دانست. یكی از بزرگ ترین نمایندگان معنویت های سكولار ( ضد دینی ) و مدرن در دنیای جدید ، ماهاریشی ماهش بود.راه و روش ماهاریشی كاملا متأثر از مدرنیته و سازگار با اندیشه های سكولار و مادی گرای غرب است. وی كوشیده است قدرت هائی همچون « از نظر ها پنهان شدن » ، « پرواز در هوا » ، « تسلط بر نیروی جاذبه زمین » را به صورت علمی آموزش دهد.

برای نقد این نوع از عرفان های كاذب كه به طور عموم دارای خصوصیت مخالفت با دین و چهره سكولاری هستند ،به كتاب هائی كه در نامه قبل خدمتتان معرفی شد ،مراجعه نمائید. فقط به صورت اجمالی این مطلب مد نظرتان باشد كه هر چند برخی از آموزه های خوب و انسانی در برخی از این مكاتب و عرفان ها وجود دارد لكن با توجه به هدف و راهی كه برای طی مسیر تكاملی انسان ارائه می دهند و نیز با توجه به نقص هائی كه در آموزه های خود دارند( كه به طور مثال برخی به جنبه های احساسی انسان توجه ویژه و خاص دارند ،در حالی كه جنبه عقلانی انسان را نادیده می گیرند )از دادن برنامه ای جامع و هم جانبه نگر و كامل عاجزند .

 از رساندن شخص به تكامل انسانی مورد نظر دین كه از جانب خدا برای هدایت بشر فرستاده شده است، ناتوان می باشند. به خصوص كه برخی از این فرقه ها در جهت مخالف با هدایت الهی گام برداشته و با توصیه ها و آموزه های به ظاهر مفید هدف و مقصدی غلط و اشتباه به انسان نشان می دهند، نیز به خاطر نقصی كه در آموزه های خود دارند ،باعث انحراف او از مسیر تكاملی صحیح می شوند ؛  در حقیقت به جای دریا كه عبارت است از هدایت الهی ،با كاسه ای از آب ( آن هم با فرض سالم بودن آن  ) به استقبال انسان می آیند.

البته فرقه ای به نام شیطان پرستی  در جهان و نیز در ایران رواج یافته كه به نوبه خود به ریز فرقه های بسیاری تقسیم می شود . به لحاظ این كه اساس آن بر ضدیت دین و معنویت است، نمی توان آن را حتی از جمله عرفان های كاذب برشمرد.

جهت آگاهی بیشتر به كتاب های زیر رجوع شود.

1- در آمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های كاذب ،  احمد حسین شریفی ، نشر صهبای یقین

2- اكنكار ، سوداگری روحی ( ناگفته های اكنكار و پاتوئیچل ) ، دكتر دیوید سی لین ، ترجمه مهندس شهرام قلی زاده .نشر جامعه نگر .

پی نوشت :

1. طه (20) آیه 120.

در مجالس اهل بيت چرا بايد گريه كرد؟
اسلام هر نوع لذت و شادي را تأييد نمي كند، بلكه شادي هايي را مورد تأييد و ترغيب قرار مي دهد كه بتواند به رشد شخصيت آدمي ياري رساند ...

اشك ريختن به چه معناست؟در مجالس اهل بيت چرا بايد گريه كرد؟ دين ما دين گريه است؟ چرا گريه بهترين حالت براي درخواست از خداست؟ چرا بعضي گريه نمي كنند؟ در گريه كردن نيت چه باشد بهتره؟

برادر گرامي! شايد شما هم اين سؤال و شبهه را داريد كه اسلام و مسلمانان بيشتر طرفدار گريه و عزا و سياهي و سوگواري اند تا شادي و خنده! كم نيستند افرادي كه مي گويند و گمان مي كنند كه عبوس بودن، جدّي برخورد كردن، ترك خنده و شوخي و شادي، خشكي و انعطاف ناپذير نبودن را از مشخصه هاي افراد به اصطلاح متدين مي باشد. البته قبول داريم كه متأسفانه فرهنگ و معيار شادي و غم، هنوز جايگاهش مشخص نيست و رسانه هاي ما نتوانسته اند به درستي اين نكته را انعكاس بدهند.

- قبل از هر چيز نگاه اسلام به شادي را خدمتتان عرض مي نماييم:

اسلام تفريح و نشاط را از جمله نيازهاي غريزي در انسان مي داند و از اين رو كسب شادكامي را نه تنها مذمت نمي كند، بلكه بدان ترغيب و تشويق نيز مي نمايد. نكته اساسي در اين ميان آن است كه اسلام هر نوع لذت و شادي را تأييد نمي كند، بلكه شادي هايي را مورد تأييد و ترغيب قرار مي دهد كه بتواند به رشد شخصيت آدمي ياري رساند و از غفلت او در لهويات جلوگيري نمايد. از طرفي يكي از راههايي كه براي شاد زيستن در اسلام توصيه مي شود كه در واقع مهمترين راه و اطمينان بخش ترين راهكار است، ذكر خدا و ياد الهي است -كه اين مسأله در مجالس أهلبيت(ع) و گريه بر آنها نمود پيدا مي كند، زيرا ايشان آيينۀ تمام نماي الهي هستند- همچنان كه آيه شريفه مي فرمايد: "ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب؛(1) آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا دلها آرامش مي يابد."

حضور در مجالس أهلبيت(ع) و يادآوري مصائب ايشان، همانند نوري است كه انسان را به أوج و قلّه مي رساند. در اين زمينه حضرت آيت الله بهجت رحمة الله عليه كلامي زيبا و قابل تأمل دارند: "فضيلت بكاء بر سيدالشهداء(ع) بالاتر از نماز شب است. زيرا نماز شب عمل قلبي صرف نيست. بلكه كالقلبي است؛ ولي حزن و اندوه و بكاء[و گريه] عمل قلبي است به حدي كه بكاء و دمعه(گريه واشك) از علائم قبولي نماز وتر است."(2) از ديدگاه ايشان نمازي كه مايۀ تقرّب انسان به خداي متعال است، درجه اش از نظر تأثيرگذاري در روح و روان، از گريه بر أبي عبدالله(ع) كمتر است؛  زيرا گريه بر مصائب معصومين(ع)، باعث مي شود كه اطمينان قلب و آرامش حاصل شود و دغدغه ها و مشكلات زندگي از انسان دور شود و ديگر اضطراب و ناراحتي او را سرگردان ننمايد و با نشاطي دروني و شادي واقعي به انجام امور بپردازد. كسي كه همواره توجه مي كند كه قدرتي برتر -معصومين(ع)- كه از دوستي و محبت خدايي مهربان صادر شده، به او كمك مي كند، نشاط و شادي خود را از دست نمي دهد بلكه همواره به دنبال جلب رضايتمندي ايشان است.

ضمنا ما به أندازۀ مجالس حزن و غم، أيام و مجالس شادي و سرور هم داريم كه نبايد از آن غافل بود.

- چگونگي درخواست حوائج:

اگر انسان خواسته يا حاجتي دارد، بهتر است چگونه آن را با خداي خود بيان كند؟ آنچه از روايات اهل بيت عصمت و طهارت (ع) و از خود قرآن بدست ميآيد اين است كه براي رفتن به درگاه خدا هيچ زمان و مكان خاصّي وجود ندارد. درِ رحمت الهي هميشه به روي سائلان باز است و هر گاه انسان روي دل به سوي خدا كند، خداوند پاسخ ميدهد.

قرآن و روايات آدابي را براي دعا ذكر كرده اند كه مهم ترين آنها توجه به عظمت خداوند هنگام دعا و قبل از آن است. در آيه اي خداوند ميفرمايد: «اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرَّعاً وَ خُفْيَة؛(3) خداي خود را به تضرّع و زاري و به آهستگي بخوانيد». در اين آيه، به دعا امر شده است؛ اما ميفرمايد كه به صورت تضرّع و آهستگي باشد. از اين آيه دو نكته استفاده ميشود: آهسته دعا كردن و حالت تضرّع  و گريه داشتن؛ خداوند به بندگانش نزديك است، دعاي بندگانش را ميشنود، لذا نيازي به داد و فرياد نيست. وقتي انسان گريه و زاري ميكند كه خود را ببازد و به نوعي، احساس شكست كند لذا اين حالت براي عبادت و اظهار عبوديّت در پيشگاه الهي بهترين حالت است.

- أما علت اينكه چرا برخي گريه نمي كنند؟

وقتي كه يك فشار روحي رواني يا جسمي به فرد وارد مي شود -علت ناراحتي هم مي تواند گوناگون باشد- برحسب شدت آن فشار و متناسب با شخصيت فرد و انتظارات او واكنش هايي كه در مقابله با آن بروز مي دهد، متفاوت خواهد بود. امكان دارد شما در يك تنش وحشتناك با احساس خشم بگوييد: «خدايا چرا من؟!» اما شخص ديگري همين تجربه و حس شما را تنها با گم كردن هزار تومان يا سرماخوردگي ساده به دست آورد. كلا واكنش ها را به دو دسته تقسيم مي كنيم:

۱) واكنش هاي مقابله اي هيجان مدار

۲) واكنش هاي مقابله اي مساله مدار

گريه كردن در واقع نوعي تخليه هيجاني است كه در گروه اول جاي مي گيرد. اگر فشار روحي از حد توان فرد بالاتر باشد بدن او سوپاپ هاي اطميناني دارد كه كمك مي كنند از صدمه به فرد جلوگيري شود. گريه كردن يكي از اين سوپاپ هاست كه اگر افراط و تفريط در آن صورت نگيرد نه تنها بد نيست بلكه واكنش مثبتي تلقي مي شود و در موقع بروز فشاري كه از حد توان شما بيشتر است به جاي واكنش هيجاني منفي مانند فرياد كشيدن و صدمه زدن به خود يا اشيا ء (شيشه شكستن) مي تواند جايگزين شود.

أما در مورد عزاداري و مصايب أهلبيت(ع)، آنهايي كه به سادگي در مقابل مشكلات دنيا خم به أبرو نياورده و خود را گريان نمي كنند، چنان گريه سر مي دهند كه گويا گوشه اي از عمق فاجعه را درك كرده اند. چون متوجه اين هستند كه معصومين(ع) صرفاً به خاطر هدايت انسان اين همه مصيبت را تحمل كردند. يكي همانند ابي عبدلله خون قلبش را مي دهد تا انسان به هدايت برسد!: "«و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة»(4)كسي كه نهايت تلاش را در دعوت مردمان براي هدايت به كار برد و براي آنان به هر نحو ممكن خيرخواهي كرد تا آن جا كه در نهايت خون قلبش و جان عزيزش را براي بيداري مردم از ناداني و گمراهي فدا كرد.

ولي نكته اي هم كه نبايد از آن غافل بود، اين است كه ما برخي از بزرگاني همچون آيت الله بهجت(ره) را هم ديده ايم كه در أوج عزاداري و روضه خواني، اشك ظاهري از چشمانشان خارج نمي شد، أما مطمئناً نسبت به مصائب أهلبيت(ع) آگاه بودند و خودشان هم مجلس روضه اي هر جمعه در مسجدي كه در آن نماز اقامه كرد برقرار ساخته بود و به صورت مقيد در آن شركت مي كردند.

پس با توجه به أهميت گريه در اين مكتب -وحتي تباكي و خود را به حالت گريه در آوردن- بعضي اين گونه نبوده و دليل بر سنگ دل بودن يا مطلب ديگر نيست! بعضي ها گريه نمي كنند؛ اما از چشمهايشان معلوم است، كه اشكي به بزرگي يك سكوت، گوشه چشمشان به كمين نشسته است!

- نيّت در گريه كردن:

از آنجايي كه گريه و اشك، بعد از شكسته شدن قلب و رقيق شدن دل حاصل مي شود -خصوصاً در مجالس عزاي أهلبيت(ع)- بهترين موقعيت براي اتصال سيم ارتباطي به خداي متعال است! در اين گونه فضاها بهترين دعاهايي كه معصومين(ع) به ما تعليم داده اند را با توسل به أهلبيت(ع) از خداي متعال بخواهيم. البته تعميم دادن و عموميت بخشيدن به دعا (براي همه دعا كردن) از آداب آن به حساب مي آيد. امام صادق (ع) مي فرمايد:"هرگاه يكي از شما دعا كند؛ عموميت دهد و همه را دعا كند، زيرا به اجابت نزديك تر است".(5) در درجۀ أول براي ظهور آقا امام عصر(عج) كه فرج همۀ مشكلات در آن است دعا كنيد.

- منابعي كه شما را در رسيدن به جواب بيشتر و كامل تر ياري مي كند:

1- تفريح در اسلام، نويسنده: دكتر شهيد بهشتي.

2- غم و شادي در سيره معصومان(ع)، نويسنده: محمود اكبري.

3- شرع و شادي، نويسنده: ابوالفضل طريقه دار.

پي نوشت ها:

1. رعد(13) آيه 21.

2. براي رسيدن به جملات ديگر ايشان، مي توانيد به كتاب: "در محضر بهجت، مولف: محمد حسين رخشاد" مراجعه فرماييد.

3. أعراف(7) آيۀ 55.

4. زيارت اربعين امام حسين(ع)، مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي، بخش دوم زيارت، معرفي امام حسين(ع) و هدف و فلسفه قيام.

5. ثقه الاسلام كليني، الكافي، ج2، ص487، دار الكتب الاسلاميه، طهران، سنه النشر/1365 ه.ش.

آيا حضور روحاني در مجالس روضه امام حسين عليه السلام لازم و ضروري است؟
حضور روحاني در جلسات باعث تقويت مسايل مذهبي و شرعي مستمعين مي شود.

آيا حضور روحاني  در مجالس روضه امام حسين عليه السلام لازم و ضروري است و اگر صاحب مجلس(خانم) خود بتواند مجلس را اداره كند. البته آشنا به احكام و قرآن مي باشد مي تواند روحاني نياورد؟

روضه و روضه خواني اصطلاحي است كه در مورد برپايي مجلس سوگواري امام حسين(ع) و بلكه هر مجلسي كه به منظور ذكر فضايل و مصائب ائمه اطهار(ع) و مطرح كردن مسايل ديني منعقد شود، به كار مي بريم. اما برگزاري مجالس روضه خواني زنانه در منازل كاركردهاي بسياري داشته و دارد كه مهمترين آنها سرمشق گيري و الگوسازي زنان از زندگي ائمه اطهار(ع) و بزرگان ديني بويژه حضرت فاطمه(س) و حضرت زينب(س) مي باشد.

تربيت فرزندان مذهبي و خداجو نيز از ديگر بركات و محاسن اين قبيل مجالس در منازل است، زيرا اگر كودكان از همان ايام طفوليت با مسايل ديني آشنا شوند وقتي به سن بلوغ و تكليف مي رسند به انجام تكاليف ديني مي پردازند.

با توجه به مقدمۀ بالا خدمتتان عرض مي كنيم:

در زمان هاي گذشته آماده كردن فضاي خانه براي حضور فردي روحاني با عنوان روضه خوان، جمع شدن اعضاي خانواده و فاميل دور هم طبق برنامه قبلي و اطلاع از آن در ساعت مقرر، بيان احكام نماز و واجبات دين و پاسخ دادن به سؤالهاي شرعي افراد شركت كننده از محاسن مجالس روضه خواني زنانه بوده است.

- بررسي مسأله از جهات مختلف:

الف) ضرورت وجود روحاني:

1. حضور روحاني در جلسات باعث تقويت مسايل مذهبي و شرعي مستمعين مي شود. ممكن است بگوييد، از زنان هم كساني هستند كه اين توانايي را دارند؛ لذا حضور يك روحاني لازم و ضروري نيست، البته به شرطي كه يك زن توانايي برگزاري جلسه و توان علمي و پاسخگويي به سوالات اخلاقي و شرعي مخاطبين را داشته باشد.

2. به نظر مي رسد با فرض وجود بانوان تحصيل كرده و روضه خوان، نقش و وجود روحاني باعث تداوم ارتباط خانواده ها و انس گرفتن نوجوانان و شناساندن دين و مذهب به آنها بشود.

3. توجهي كه يك روحاني به خاطر مرواده با اجتماع و آشنايي با مشكلات، به مسايل دارد، در اين مسأله خيلي مهم است.

4. علم و آگاهي كه در زمينۀ روايات و مسايل ديني دارد، به نظر مي رسد از برخي روضه خوان هاي زنانه بيشتر باشد.

5. در جايي كه صداي زنان ممكن است به گوش مردان برسد و مشكلي ايجاد كند، حضور روحاني مرد اولويت دارد.

6. براي اينكه روحاني در جلسه به راحتي بتواند حرف بزند و زنان سوالات خود را بپرسند، موقعيت مكاني اين روحاني به نحوي باشد كه جلوي چشم زنان نباشد.

ب) اولويت دوم، حضور زنان كارشناس:

1. نقش زن در حماسه كربلا با حضور حضرت زينب(س) بر هيچ كس پوشيده نيست و همواره توسط علما و فضلا بر اين مبحث تاكيد مي شود كه اگر حضرت زينب نبود قيام امام حسين(ع) و همه آن حماسه ها در كربلا باقي مي ماند و به جايي نمي رسيد.

حال با توجه به همه اين مسائل و حماسه آفريني زنان در قيام عاشورا با وجود هيئت هاي مذهبي زنان نياز شديدي به مبلغ و سخنران زن در اينگونه مراسم احساس مي شود چرا كه به واسطه نقش تربيتي بانوان در امور تربيتي و اخلافي فرزندان و خانواده اگر مباحث اسلامي نيز توسط مبلغان زن به درستي براي آنان بازگو شود علاوه بر تأثيرات مثبتي كه بر روند امور خانواده دارد به رشد و تعالي جامعه نيز كمك خواهد كرد.

2. بودن هيئت هاي مذهبي مختص زنان و ساماندهي اين مهم از سوي متوليان امر مي تواند بسيار مفيد و موثر در جامعه باشد چرا كه به اعتقاد كارشناسان امور اجتماعي اگر بانوان در مسير صحيح الهي قرار گيرند با توانايي بالقوه خود ميتوانند خانواده و جامعه را از انحرافات اخلاقي و عقيدتي نجات دهند، همانطور كه اگر بانوان نسبت به گوهر وجود خود بيتفاوت باشند زمينه بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي را در جامعه فراهم مي كنند.

3. اكثر خانواده ها و متوليان مراسم مذهبي بانوان، از سخنرانان و روضه خواناني استفاده مي كنند كه در بيان مسائل افراط و تفريط دارند و در اين زمينه آموزش هاي لازم را نديده اند. در اين راستا بر متوليان مراسم مذهبي لازم است كه مبلغ ديني مراسم مختلف خود را -در صورتي كه از روحاني مرد استفاده نمي كنند- از حوزه علميه خواهران كه به اين مبلغان آموزش دادند، استفاده كنند.

4. بيشترين استقبال كنندگان از مراسم مذهبي بانوان هستند و برخي از اين مبلغان غيرحوزوي و سنتي به خاطر درآمد زايي اين ايام اقدام به روضه خواني مي كنند و اصلا توجهي به پيام ها و اهداف مراسم مذهبي ندارند.

5. در مواردي زنان مبلغ مي توانند احياگران معنويت و اخلاق در خانواده و جامعه باشند و نقش بسزايي را در كنترل انحرافات اخلاقي و عقيدتي جامعه ايفا كنند و فعاليت صحيح آنان در محيط خانواده و جامعه مي تواند به كاهش آسيبهاي اجتماعي و گسترش معنويت در جامعه بينجامد.

- حاصل سخن اينكه:

در مراسم مذهبي خود از مبلغان و روضه خواناني استفاده كنيم كه توانايي بيان مباحث اعتقادي و اسلامي را براي مخاطبان خود كه اكثريت زنان هستند، داشته باشند و تسلط كافي بر مفاهيم قرآن و نهج البلاغه و ديگر ادعيه و منابع ديني داشته باشند.

توصيۀ ما اين است كه در درجۀ اول از يك روحاني متخصص و با دغدغه كه انساني وارسته است، استفاده كنيم تا با آگاهي كامل به مسايل ديني بپردازد؛ و در درجۀ بعد در صورت ضرورت از مبلغان زن كه در اين زمينه تربيت شده اند، استفاده كنيم.

آيا طلب مغفرت خواستن براي قاتلين ائمه اشكال دارد؟
دشمنان ائمه(ع) دشمنان خدا هستند. چنان كه در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم:«مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ»

مي خواستم بدونم آيا طلب مغفرت خواستن براي قاتلين ائمه اشكال دارد يا خير اصلا درست مي باشد ؟

دشمنان ائمه(ع) دشمنان خدا هستند. چنان كه در زيارت جامعه كبيره مي خوانيم:«مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ» هر كسي با شما  ائمه و اهل البيت (ع) دشمني كند به حقيقت با خدا دشمني ورزيده است. هر كسي با ائمه (ع) دشمني يا مخالفت كند، كافر و مشرك و اهل جهنم است. چنان كه در بسياري از روايات از جمله در همان زيارت بسيار معتبر جامعه كبيره مي خوانيم:« مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيم‏» يعني هر كه با شما(ائمه ) مخالفت كند  دوزخ جايگاه اوست، هر كسي منكر امامت و مقام و منزلت شما شود كافر است، و هر كسي بر عليه شما وارد جنگ شود ، مشرك است. و هر كسي امر و فرمان شما را اطاعت نكند در درَك اسفل يعني پايين ترين و بدترين نقطه جهنم جاي او است. با اين وصف چگونه مي توان قاتلين ائمه (ع) - كه لعنت خداوند هر لحظه و هر دم بر آنان باد-  را مورد دعا قرار داد در حالي كه  دعا و استغفار و طلب آمرزش براي هر كسي بيانگر يك نوع دلسوزي و اظهار محبت و علاقه است. يعني همان چيزي كه در بسياري از آيات قرآن از آن نهي شده است. در سوره مباركه توبه مي خوانيم: « ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كانُوا أُولِي قُرْبى‏ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحِيم » (1) براي پيامبر (ص) و مؤمنان جايز نيست كه براي مشركان  از خداوند طلب مغفرت و آمرزش كنند، هر چند آن مشركان از نزديكان شان باشند، پس از آن كه بر آن ها روشن شد كه اين گروه اهل جهنم هستند. وقتي مي دانيم كه قاتلين ائمه (ع) به طور قطع و يقين اهل جهنم و در بد ترين و پايين ترين جاي جهنم جايشان است، دعا و طلب مغفرت براي شان اولا- هيچ فايده اي ندارد. چنان كه قرآن كريم در مورد منافقين به پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: به هيچ وجه براي شان دعا و استغفار نكن، كه اگر هفتاد( بلكه هفتاد هزاز ) بار هم براي شان استغفار كني خدا آن ها را نمي آمرزد.(2)  ثانيا – كسي براي آن ها دعا و استغفار و دلسوزي كند در قيامت هم نشين و همراه آنان خواهد بود.

پرسشگر گرامي!  نه تنها دعا و استغفار براي آنان جايز نيست. بلكه تأكيد قرآن و روايات بر اين است كه نسبت به كفار و مشركين و منافقين و همه كساني كه فكر و عقيده و عمل و رفتارشان در نقطه مقابل قرآن و خدا قرار دارند، اظهار تنفر و دشمني علني داشته باشيد و به پيروي از خدا و فرشتگان  آنان را مورد لعنت و نفرين خود قرار دهيد. زيرا آنان شجره ملعونه و به تعبير قرآن« كلمه خبيثه و شجره خبيثه » هستند (3) قاتلين و دشمنان ائمه (ع) بعد از آن كه فهميدند حق با آنان است به مخالفت با  آنان بر خاستند و راه  كفر را در پيش گرفتند. چنين افرادي به حكم آيه 161 سوره بقره و 87 آل عمران و  آيات زيادي از قرآن مورد لعنت خدا و فرشتگان و همه مؤمنان بلكه همه مردم قرار دارند.  

پي نوشت ها:

1. توبه ( 9)، آيه 113.

2. همان، آيه 80 و سوره منافقون ( 63 )، آيه 6.

3. ابراهيم ( 14)، آيه 24 .

چرا برای ائمه اطهار گنبد و بارگاهی از طلا می سازند؟
منظور كساني كه اين كار انجام مي‌دهند، يك نوع احترام و تجليل نسبت به آن شخصيت است .

چرا برای ائمه اطهار گنبد و بارگاهی از طلا می سازند؟چرا ضریح ائمه ما از طلا ونقره باید باشد؟در حالیكه این همه نیازمند و محتاج در بین شیعیان وجود دارد.آیا اصولا ائمه ما با این شكل احترام گذاردن موافق اند؟نمی شود گنبدی ساده بدون طلا مثل مسجد النبی داشته باشند؟یا مثل كعبه؟

ساختن ضريح و حرم براي قبور رهبران مذهبي، به عنوان يك رسم و سنتي اجتماعي، قرن هاست كه در جوامع گوناگون به وجود آمده، منظور كساني كه اين كار انجام ميدهند، يك نوع احترام و تجليل نسبت به آن شخصيت است . از منظر دين اسلام اين گونه اعمال بيانگر تجليل و احترام از شخصيت هاست . اگر اين افراد در زمره علما و بزرگان دين به خصوص امامان معصوم و فرزندان آنان باشند ، اين اعمال مصداق تعظيم شعائر الهي است كه در قرآن نشانه تقوي و بسيار ارزشمند دانسته شده است .

به علاوه اين گونه رفتارها در خصوص فرزندان رسول خدا نوعي اظهار مودت و محبتي است كه از فروع دين و مزد رسالت حضرت دانسته شده ، در ساحت ايمان شيعي از جايگاه رفيع و والايي برخوردار است؛ در نتيجه اين گونه تجليل و تعظيم ها هم ماهيت ديني دارد و هم بسيار ارزشمند است .

اما در خصوص مصداق عملي تعظيم و تجليل و نوع تزيين و نقش نگاری بارگاه ها ، هر چند ممكن است در مواردي اشتباهات و زياده روي هايي وجود داشته باشد و ضرورت ها در اين ميان فراموش شود ، اما آيينه كاري و طلاكاري به خودي خود نادرست و ناپسند نيست.احترام و تجليل نمادهاي ديني هم يكي از مهم ترين ابزار ترويج و تبليغ تفكرات ناب و عميق ديني به حساب مي آيد.

در خصوص طلا كاري ها بايد به چند نكته توجه داشت:

 

1- وقتي بنا بر گرامیداشت و تجليل يك شخصيت بي بديل در بين بشر مانندامام است، بايد تفاوتي بين او و ديگر شخصيت هاي مورد احترام انسان ها و يا بارگاه هاي ديگر سلاطين وجود داشته باشد تا تصور نوعي همساني براي بينندگان حاصل نشود ؛ اين امر در عين كم توجهي اكثر مردم از اهميت بسزايي برخوردار است .

 

نمونه اين نوع نگرش در بارگاه امامين كاظمين ديده مي شود كه بر خلاف سنت معماري اسلامي و شرقي، روي يك بارگاه دو گنبد قرار گرفته تا نشان دهد در زير اين بقعه دو امام مدفون هستند. براي شيعه هر امام مظهر يك انسان كامل است . بايد اين عظمت و شكوه به شكلي متفاوت ابراز گردد و اين امر تابع سنت هاي جاري اجتماعي در ملل شرقي نگردد.

 

در نتيجه يكي از اولين سوالاتي كه براي يك بيننده غير مسلمان با ديدن بارگاه امام رضا عليه السلام پيش مي آيد، اين است كه اين همه عظمت و شكوه و هزينه براي يك انسان چه معنايي دارد ؟ اين جاست كه روشن مي شود ما اين افراد را در شمار ديگر شخصيت هاي مورد تكريم و احترام در بين بشر نمي دانيم . نوع گرامیداشت ما منشا عقيدتي و متفاوت دارد.

 

2- هرچند در اسلام بر حقيقت و روح تعاليم و معارف ديني تاكيد بسيار شده، اما ظواهر و امور ظاهري هم از اهميت بسياري برخوردار است . نمي توان تاثير شگرف امور ظاهري را در جلب توجه و تاليف قلوب به سمت اين مكان ها و در نتيجه بهره مندي از معنويت و روحانيت موجود در اين مكان ها، انكار كرد . دستوراتي استحبابي قبيل خوش صدا بودن موذن و قاري قرآن يا زيبا و آراسته بودن امام جماعت نشان مي دهد كه توجه به ظواهر و بهره گيري از قدرت احساسات و تمايلات بصري و حسي بشر براي رهيافت به حقيقت باطني قابل انكار نيست.

 

3- بخش اعظم طلاكاري ها و تزيينات از طلا و جواهراتي است كه توسط خود مردم از همه اقشار اهدا ميشود، در نتيجه در اين نوع هدايا كه به شكل نذر و يا وقف و مانند آن صورت مي پذيرد، متولي امور حق تصرف متفاوت و دل خواسته ندارد . مامور به صرف اموال در مورد نذر است، البته اگر خلاف شرع و عقل نباشد .

 

4- از آن جا كه هزينه ها ناشي از اموال دولتي و عمومي يا وجوهات ديني نبوده ، بلكه هداياي مردمي پايه اصلي هزينه ها را تشكيل مي دهد، معمولا اين تصور هم براي توده جامعه به وجود نمي آيد كه چرا اين همه هزينه براي زيبايي و تزيين اين مكان ها صرف شده است، بلكه خود مايل به مشاركت در اين امور هستند .

 

5- نيازمندي انسان گاهي ظاهري و مادي است و گاهي باطني و روحي؛ هرچند در جامعه ما و همه جوامع ديگر نيازمندان مادي كم نيستند ، اما نيازمندان روحي و معنوي در هر جامعه اي به مراتب بيش تر از نيازمندان مادي اند . اين گونه هزينه ها اگر به شكلي انجام شود كه موجب جلب قلوب و ايجاد انس توده ها با حرم ها و توجه به آن امام معصوم گردد و در نتيجه نياز روحي اقشار گوناگون را برطرف نمايد، ارزشمند تر از رفع برخي نيازهاي مادي آنان است؛ هر چند توجه به همه ضرورت ها در كنار هم شدني و لازم است .

 

6- برخلاف تصور بسياري از ما امامان معصوم زندگي فقيرانه و مشقت باري نداشتند ، البته ساده زيستي در همه حال پسنديده است و در امامان ما هم وجود داشته اما به جز برخي حضرات معصومين كه در صدر اسلام و در شرايط سخت جامعه مي زيسته اند ، چنان كه در تاريخ نقل شده، باقي امامان زندگي محترم و با جلالتي داشتند . داراي منزل وسيع و غلام كنيز بوده و فعاليت هاي گسترده تجاري و كشاورزي و... داشتند .

 

البته در كنار همه اين ها اين بزرگواران توجه به فقرا و مساكين و تواضع و خاكساري را فراموش نمي كردند، در خصوص امام رضا عليه السلام نقل شده كه در خانه خود در وقت غذا سفره بزرگي مي انداختند. همه افراد خانه اعم از خادمان و غلامان حتي خادمان اصطبل را بر آن مي نشاندند. با دست خود از بهترين غذاها براي آن ها مي كشيدند، آن گاه خود شروع به ميل غذا مي فرمودند .

 

اين موارد نشان مي دهد كه در نوع زندگي اين بزرگواران هم در عين توجه به فقرا و مساكين ، شان و جايگاه و موقعيت اجتماعي -با توجه به اوضاع عمومي جامعه- مورد توجه قرار مي گرفت و از اين گونه امور غفلت نمي شد .

نقش عاشورا در بهداشت روانی جامه چیست؟
إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَي عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي ....

نقش عاشورا در بهداشت روانی جامه چیست؟ لطفا در مورد نقش عاشورا در بهداشت روانی جامعه اگر مطلبی دارید برایم ارسال كنید.

عاشورا و قیام سیدالشهدا (ع)دارای ابعاد و فوائد زیادی است كه با دقت و مطالعه در فرمایشات اهل بیت (ع) و اهداف امام حسین در عاشورا می توان به آنها پی برد. یكی از مهمترین اهداف قیام امام حسین اصلاح در دین و حفظ دین پیامبر (ص)بود آنجا كه فرمود:إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَي عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع)(1)

خروج و قیام من فقط برای اصلاح در امت جدم بود اراده كرده ام امر به معروف و نهی از منكر كنم وبه سیره جد وپدرم عمل كنم.

و به عبارت بهتر مفاهیم دینی با قیام عاشورا زنده نگه داشته شد. مفاهیمی مانند امر به معروف و نهی از منكر و مبارزه با ظلم و استكبار و ...

و این دینی كه قیام عاشورا او را احیا كرد آرامش و بهداشت روانی جامعه را تضمین می كند.

بسیاری از اندیشمندان معاصر غربی نیز به این حقیقت دست یافته اند كه مشكل زیربنایی انسان معاصر اساساً به نیاز وی به دین و ارزش های معنوی برمی گردد.

مورخ معروف، "توین بی"، می گوید: "بحرانی كه اروپاییان در قرن حاضر به آن دچار شده اند، اساساً به فقر معنوی آن ها باز می گردد. تنها راه درمان این فرو پاشیدگی اخلاقی، كه غرب از آن رنج می برد، بازگشت به دین و ارزش های دینی  است. اصولاً ایمان، تأثیر بسزایی در نفس انسان دارد، زیرا اعتماد به نفس، قدرت او را بر صبر و تحمل سختی های زندگی افزایش می دهد. احساس امنیت و آرامش را در نفس او مستقر می سازد. در درونش آسودگی خاطر به وجود می آورد. بدین سان، انسان غرق در احساس خوش بختی می شود."(2)

نیاز به دین و نیایش با خدا  و نقش مثبت آن در بهداشت و سلامت فرد و جامعه از نگاه برخی از روان شناسان غربی نیز مخفی نمانده است. "یونگ" معتقد است كه دین و ارتباط با خدا  به انسان آرامش و به وجودش معنا می بخشد و راه های تحمل مشكلات را به وی می آموزد.(3)

بنابراین، یكی از مهم ترین گام ها به سوی سلامت نفس و بهبودی از بیماری های روحی و روانی انسان و رسیدن به آرامش و اطمینان درونی، یاد خداوند است كه این یاد خدا در دینداری نهفته هست.  قرآن كریم نیز ذكر خدا را سبب آرمش دل ها و روح و روان انسان معرفی فرموده است:

الا بذكر الله تطمئنّ القلوب(4)  دوری از ذكر خدا را سبب نا آرامی و اضطراب روانی دانسته است: من اعرض عن ذكری فانّ له معیشه ضنكا ؛ (5) هر كه از یاد خدا دوری گزیند، دچار زندگی سختی می شود.

زندگی تنگ سبب سرگردانی، اضطراب  و چه كنم چه كنم می شود . آرامش روانی را از وی می گیرد. هنگامی كه بهداشت روان انسان به خطر افتاد ، فشار و استرس به او  دست داد ، اگر جلوی آن گرفته نشود ، درجه فشار و استرس بالا می رود.

علاوه بر دستاورهای عاشورا ، ذكر مصائب اهل بیت و نوحه و گریه برای آن حضرت  و مظلومیت آن بزرگوار خود یكی از مصادیق ذكر است كه انسان را آرام می كند و به بهداشت و آرامش روانی جامعه كمك می كند. لذا اهل بیت به ما توصیه كردند كه در هر مصیبتی یاد مصیبت امام حسین باشیم و مصیبت های كم خود را با مصیبت بزرگ ایشان مقایسه كنیم آنگاه  مصیبت خود را فراموش خواهیم كرد. امام رضا (ع) به ابن شبیب فرمود:إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِی(6)

اگر می خواهی برچیزی گریه كنی برای حسین گریه كن(وبعد مصیبت های بزرگ حضرت را شمردند).

بنابر این ذكر مصیبت امام حسین (ع) نیز چون ذكر است به بهداشت روانی جامعه كمك خواهد كرد.

پی نوشت ها:

1.علامه مجلسي، بحار الأنوار،مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه.ق، ج 44،ص 329.

2. یوسف القرضاوی، ایمان و الحیاه، ص 335.

3. كارل گوستا ویونگ، فرد در جامعه های امروزی، ص78.

4. رعد (13) آیه 28.

5. طه (20) آیه 124.

6.شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة ؛مؤسسه آل البيت (ع) قم، 1409 ه.ق،ج 14،ص 502.

همیشه در جست وجوی آرامش بودم.اما هرگز به آرامش حقیقی نرسیدم.
بر اساس قانون خلقت و آفرینش، انسانها فطرتاً خداجو هستند و به دنبال حقیقت و دستیابی به آرامش حقیقی می باشند.

دختری 22 ساله ای هستم كه همیشه در جست وجوی آرامش بودم.اما هرگز به آرامش حقیقی نرسیدم.راستش من نماز نمی خونم.به خیلی چیزا هم پایبند نیستم. اما خدا رو دوست دارم گرچه در راه بندگی اش كوچكترین قدمی هم برنداشتم.بچه كه بودم خوابهای عجیبی می دیدم.خواب می دیدم مثل یه پرنده پرواز میكنم .واقعا احساس میكردم.گاهی هم خواب می دیدم تو یه جنگل گم شدم هر چقدر تلاش می كردم كه راهم رو پیدا كنم فایده ای نداشت. اما در نهایت به یه امامزاده می رسیدم.معمولا خوابام به این امامزاده ختم می شد.حالا بزرگ شدم ودیگه از این خوابها ندیدم.اما احساس عجیبی دارم.گاهی اوقات احساس می كنم روحم می خواداز بدنم جدا بشه.اما روحم تو یه قفس سنگی اسیر.این چیزایی كه میگم واقعا احساس میكنم.چیزی كه ذهنم رو مشغول كرده این كه این حالات از كجا نشات میگیره.در آخر یابد بگم من آدم گناهكاری ام.اما همیشه دوست داشتم عاشق باشم عاشق بودن تا حد محو شدن در دوست..احساس میكنم چیزی كه پاسخگوی روح واحساسات من عشق بازی با خداست خیلی ممنون می شم اگه بتونین بهم كمكی بكنید..

خیلی جا داشت كه اطلاعاتی را از وضعیت زندگی خانواده تان و تاریخچه خانوادگی خود بیان می كردید تا ما با شناختی دقیق تر در جریان حالات شما قرار می گرفتیم و پاسخگویی می كردیم اما با این اطلاعات مختصری كه بیان كرده اید، در پاسخ به سؤال شما مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم:

1. بر اساس قانون خلقت و آفرینش، انسانها فطرتاً خداجو هستند و به دنبال حقیقت و دستیابی به آرامش حقیقی می باشند ولی گاهی در شناخت راه و گاهی در تشخیص مصداق دچار اشتباه می شوند بدین صورت كه یا راه و مسیری را انتخاب می كنند كه آنان را هچگاه به سر منزل مقصود نمی رساند و یا چیزی را خدا و مایه آرامش و كمال می پندارند كه در واقع آرامش واقعی و مطلوب حقیقی نمی باشد. البته در این بین ممكن است بر اثر آلودگی ها و زنگارهایی كه بر اثر گناهان پیدا می كنند ذائقه آنان عوض شود و پرده بر فطرت خداجو و حقیقت طلب آنان بیفتد كه در این صورت، دیگر قادر نخواهند بود به هدف نهایی و غایت آفرینش دست پیدا كنند.

2. از آموزه ها و تعالیم دینی استفاده می شود كه روح انسانها از روح خداوند برگرفته شده است ( نفخت فیه من روحی) و به خاطر مصالح و هدف والاتری در این دنیا و در بدنهای خاكی قرار گرفته شده است و روزی باید همگی به سر منشأ اصلی خود برگردانده شوند ( انا لله و انا الیه راجعون، ما از خداییم و به سوی او بازگشت خواهیم كرد) و با پاداشی كه در قبال همه كارهای خوبی كه با اعمال اختیاری خود در این عالم خاكی انجام داده است، دریافت می كند به آرامش حقیقی نیل پیدا می كند.

3. با این توصیفی كه شما از شرح حال خود داشتید، معلوم می گردد كه فطرت پاك و خداجوی شما هنوز بیدار است و علی رغم اینكه بنا بر گفته خودتان، كوچكترین قدمی در راه بندگی خداوند برنداشته اید ولی هنوز قلب و روح شما روشن و زنگار نگرفته است و این شاید ثمره دعای خیر و كارهای نیك والدین و نیاكان و اجداد شما بوده و یا نتیجه كارهای  مثبتی بوده  كه خود شما در گذشته انجام داده اید و در حال حاضر آن را فراموش ساخته اید و به یاد نمی آورید. به هر حال باید به شما به خاطر داشتن این احساس تبریك گفت و خاطر نشان كرد كه باید از این فرصت پیش آمده، نهایت استفاده را ببرید و خود را به عشق حقیقی  و  كمال مطلق نزدیكتر نمایید و گامی در طلب عشق حقیقی بردارید.

4. شما كه همیشه دوست دارید عاشق باشید و با معشوق واقعی عشق بازی كنید بطوری كه این عشق شما را محو در حضرت دوست گرداند، آیا شایسته نیست برای رسیدن به این هدف تلاشی بكنید و قدمی بردارید؟ باید توجه داشت كه عاشق و معشوق باید با هم تناسب و سنخیت داشته باشند اگر شما عاشق خدا هستید پس چرا رنگ خدایی به خود نگرفته اید و تا كنون قدمی در انجام فرامین الهی برنداشته اید؟ معمولاً عشاق وقتی عاشق می گردند و به معشوق خود عشق می ورزند سعی می كنند با انجام كارهایی كه مطلوب معشوق است نظر او را به خود جلب كنند و رضایت او را فراهم گردانند، این چیزی است كه در عشق های مجازی بسیار دیده می شود چه برسد به عشق حقیقی و فناناپذیركه باید درصد خلوص و شیدایی آن بیشتر باشد. بدون عمل به خواسته خداوند، عشق شما به خداوند، دروغی بیش نخواهد بود. به عمل كار برآید به سخنرانی نیست.

 فراموش نكنید كه عشقی كه در وجود انسان است؛ در واقع هدیه ای از جانب خداوند می باشد. حال ممكن است بپرسید كه چگونه می توان عاشق خداوند شد؟ در جواب می گوییم كه اگر طالب عشق خداوند هستید و می خواهید عاشق خداوند بمانید، راههایی كه در ادامه مطرح می كنیم را دنبال كنید:

1. بندگی:

امام سجاد(ع) مي فرماید: «العبودیة جوهرة كنهها ربوبیة؛(1) بندگي گوهري است كه باطنش خدایي و خداوندگاری است».

كسي كه عبد خدا گشت و مشمول خطاب یا عبادي قرار گرفت، بندة شیطان و انسان یا هواي نفس نمي شود. پس جادة عشاقی، جادة عبودیت و بندگي است. راه و رسم بندگي آموز تا عاشق شوی. سیر و حركت زماني میسّر است كه در اثر معرفت و آگاهي بیداري دل حاصل گردد و چراغ ایمان در دل روشن شود. روغن چراغ ایمان، عمل صالح و انجام واجبات و ترك محرمات و گناهان است.

2. پیروی از پیامبر:

ایمان به خدا، و تنفر و بیزاري از فسق و كفر و گناه در نهاد هر انساني بالفطره وجود دارد. وقتي از درون سر برآورد و در عرصة عمل صالح تجلّي پیدا كرد، گل عشق كه علامت كمال و رشد یافتگي است، شكوفه مي زند.عاشق مهجور، چشم به راه پیام معشوق است و به هر چیزي كه به معشوق تعلق دارد یا نماینده و پیام رسان او است، عشق مي ورزد. قرآن كریم مي فرماید:

«اي پیامبر! به مردم بگو: اگر خدا را دوست مي دارید( و به او عشق مي ورزید)، از من پیروی و اطاعت كنید، تا خدا هم شما را دوست داشته باشد و لغزش هاي گذشتة شما را ببخشد كه خداوند آمرزنده و مهربان است». (2)

آري عشاق خدا، مطیع رهبران الهي هستند. انسان هنگامي مي تواند به اوج ایمان برسد كه نیرومند ترین علاقة او یعني عشق به خویشتن را تحت الشعاع عشق به ذات خدا و نمایندگان او قرار دهد.

3. تهجد: 

عشق وصال بي سحر خیزي نمي شود.

عشق وصال داري و شب تا صبح سر بر بستر ناز خوابت آید؟ زهي خیال باطل ! نشنیده اي كه با كلیمش موسي (ع) فرمود: دروغ مي گوید كسي كه گمان برد خدا را دوست دارد، ولي چون تاریكي شب در آید، خواب را بر حضورم ترجیح دهد». (3)

4. خود شناسی:

اگر چه عشق ریشه در آفرینش انسان دارد لیكن تجلي و ظهور آن وابسته به میزان شناختي است كه عاشق از كمال معشوق دارد. بنابراین نخستین گام در شعله ور شدن، آتش عشق، داشتن شناخت درست از كمال و جلوه هاي معشوق است. تحصیل شناخت خدا، براي اكثر افراد بدون خودشناسي و شناخت تجلیات خدا میسر نیست.

از این رو خود آگاهي و خود شناسي برترین شناختها دانسته شده است.

5. ترك گناه:

انساني كه مي‏خواهد عاشق خدا شود، باید براي خود بنایي محكم بسازد و این بنا از اجزایي تشكیل مي‏شود كه عبارت است از: خودشناسي، تحكیم مباني اعتقادي، مطالعه در مبدأ و معاد، پرهیز كامل از گناهان، توبه بعد از هر گناه، اطاعت از باري تعالي، انجام واجبات و ترك محرمات و گناهان. این‏ها مصالحي هستند كه اگر در كنار یكدیگر قرار گیرند، به دژ محكمي تبدیل مي‏شوند كه جز عشق نامي ندارد و صاحبش میزبان معشوقي به نام خدا كه خالق هستي است، خواهد شد.

پس قلب مأمن و مأواي عشق است كه نباید در آن حرامي و گناه وارد شود. پس عشق خیال نیست، آتشي است كه در دل شعله ور مي‏گردد، تا چیزي محبوب و معشوق انسان شود. وقتي چیزي محبوب مي‏شود كه از تمام حصارهاي غیر پرستي (دنیا و متعلقات آن) بیرون آید تا جمال محبوبش مكشوف گردد.

بنا بر این، اینكه چرا شما عاشق خدا هستید ولی اعمال و رفتاری كه خداوند برای رسیدن به خودش برای شما واجب كرده است را انجام نداده اید، برای ما مشخص نیست. پس با یك تفكر منطقی سعی كنید به نكات بالا دقت كنید.

موفق باشید.

 

پینوشتها:

1.  مصباح الشریعه، ص7.

2.  آل عمران (3) آیه 31.

3.  آداب و مراحل سلوك الهی، ج 1 ،ص 143، محمود حقیقی.

فلسفه خداحافظی با آشنایان در هنگام سفر چیست؟
زائرانی كه قصد سفر دارند (خصوصا به اماكن مذهبی همچون حج)، از جهت اینكه از آیندۀ خود اطلاعی ندارند، وظایفی به دوش دارند، كه به برخی از آنها اشاره می كنیم:...

 فلسفه خداحافظی با آشنایان در هنگام سفر چیست؟ اگر بعضی از اقوام با مادر و پدر قهر باشند آیا فرزندان حتما باید از آن ها خداحافظی كنند در صورتی كه مادر و پدر نیایند؟ آیا با تمام كسانی كه میشناسیم باید خداحافظی كنیم؟ آیا خداحافظی كردن قبل از رفتن به عمره باعث تظاهر نمی شود یعنی اگر به هیچ یك از دوستان چیزی نگوییم بهتر نیست؟

زائر گرامي! بدان كه سفر بسيار مهمي را در پيش داري، به مهماني خداوند رهسپاري، پس براي اين مهماني بزرگ خود را مهيا ساز. روح را مصفا كن و هفته ها پيش از عزيمت با مراقبت هاي اخلاقي و مجاهدت و خودسازي، در تهذيب نفس بكوش تا شايسته چنين سفر روحاني و حرم كبريايي شوي. چشم و گوش و دست و زبان و قلب و قالب را از معاصي مصون بدار و از گناهان گذشته توبه و استغفار كن و به درگاه خدا تضرع نما كه لياقت درك محضرش را به تو عنايت كند. با تلاوت قرآن، دعا و توسل، عبادت و تهجد، تفكر و تأمل، مراقبه و محاسبه خود را از آلودگي ها پيراسته گردان و آرايش معنوي ده و در حفظ ظاهر و باطن بكوش و به صورت اسلامي و سيرت ايماني اهتمام ورز، تا شايستگي تشرف به بارگاه دوست و محضر محبوب را به دست آري و لايق زيارت بيت الله و قبر رسول الله و ائمه طاهرين(عليهم السلام)شوي و از عبادت خود لذت ببري و با عمل مقبول و سعي مشكور از سفر حج بازگردي.

زائر پيش از عزيمت به ديار وحي، به آمادگي هاي لازمِ مادي و معنوي نياز دارد كه بخشي از آنها در زمينه هاي روحي، اخلاقي، عرفاني و اقتصادي است و بخشي ديگر در فراگيري و اهتمام به انجام تكاليف شرعي و برخي در تداركات سفر.

زائرانی كه قصد سفر دارند (خصوصا به اماكن مذهبی همچون حج)، از جهت اینكه از آیندۀ خود اطلاعی ندارند، وظایفی به دوش دارند، كه به برخی از آنها اشاره می كنیم:

1) مسائل حقوقي مردم: زائر و مسافر بايد در پرداخت ديون مردم اهتمام ورزد و اگر مال او به حرام، ربا، رشوه، غصب، مظالم و حق الناس آلوده است، در حل و اصلاح آن بكوشد و با صاحبان حقوق، به نوعي مصالحه كند و آنان را راضي نمايد و به پيشگاه خداوند نيز توبه و استغفار كند.

امام صادق(ع) مي فرمايد: «وَاخْرُجْ مِنْ حُقُوق يَلْزَمُكَ مِنْ جهه الْمَخْلُوقين»(1)«حال كه عزم حج داري حقوقي را كه از ناحيه خلق بر ذمّه تو است ادا كن و از عهده آن بدر آي.»

2) مسائل اخلاقي: اگر زائر و مسافر با كسي كدورتي دارد و كساني از او ناراضي هستند و به دلايل اخلاقي در برابر ديگران مسؤول است، قبل از عزيمت در اصلاح اين مشكل همت گمارد. حقوق اخلاقي والدين، همسر، فرزندان، برادر و خواهر، اقوام و خويشاوندان، همسايگان، همكاران و ساير مردمان از اينگونه است. يا اگر از كسي غيبتي كرده يا تهمت و افترايي زده، يا كينه و عداوتي در دل داشته، خود را از آلودگي آن پاكيزه كند و از ذمّه آن بدر آورد; زيرا حقوق، منحصر به مسائل مالي نيست و مسائل اخلاقي و معاشرتي، اگر مهم تر نباشد، دست كم ندارد.

يكي از فلسفه هاي توديع و خداحافظي همين است كه در چنين لحظاتي كه زائر عزم سفر دارد، برخورد عاطفي او با افراد مي تواند كدورتها را برطرف سازد و گاه مي شود با يك ديدار و توديع و عذرخواهي، كوهي به كاهي بخشيده شود و صاحب حق درگذرد.

از نظر اسلام بی مهری نسبت به وابستگان در هیچ وضعی روا نیست. مردی خدمت امام صادق(ع)آمد و از بستگان خود شكایت نمود، حضرت به او فرمود:در عین حال به آنان نیكی كن! آیا تو هم میخواهی مثل آنان باشی و - با بی مهری -ارتباط خود را با آنها قطع كنی؟ اگر چنین كنی ،خدا نظر لطفش را از همه شما خواهد برداشت.(2)

در قرآن خطاب به مسلمانان آمده است:"ادفعْ بالتی هی أحسن فإذا الذی بینك و بینه عداوة كأنّه ولیٌ حمیم؛ بدی را با نیكی دفع كن، ناگاه خواهی دید كه همان كس كه میان تو و او دشمنی است گویی دوستی گرم و صمیمی است".(3)

رسول اكرم(ص) فرمود: می‏خواهید شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت آگاه سازم؟ عفو از كسی كه به تو ستم كرده و پیوند با كسانی كه با تو قطع رابطه كرده‏ و نیكی به  كسی كه به تو بدی كرده و بخشش به آن كس كه تو را محروم كرده است.(4)

نكات پایانی:

1. تهذيب و تزكيه نفس از رذائل وتحلّي به فضائل در رهگذار حج، به طور گسترده اي در سخنان معصومين(ع) منعكس است; از جمله در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «براي حج بگونه اي مهيا باش كه گويي ديگر اميد برگشتن نداري.» پس شایسته در این است كه نسبت به اقوام خود، بی تفاوت نباشید و از آنها حلالیت بطلبید و اگر حقوقی از آنها به گردن شماست، جبران كنید.

2. مسایل و مشكلات والدین با أقوام را با خودتان یكی ندانید و شما به وظایف خود عمل كنید، گرچه آنها به هیچ وجه حاضر به رابطه با شما نباشند. ولی توصیه می كنیم كه شما قدری در مورد بی ارزش بودن دنیا و گذر عمر برایشان صحبت كنید تا آنها هم به أقوام خود بی تفاوت نباشند.

3. در هنگام سفر، نیازی نیست كه از همۀ أقوام حلالیت بطلبید، بلكه با أفرادی كه بیشتر مأنوسید و معاشرت دارید، كفایت می كند؛ شاید اطلاع داشتن بعضی از افراد هم ضرورتی نداشته باشد. جملۀ حكیمانه ای معروف است:"استر ذهبك و ذهابك و مذهبك" دارایی و عقیده و رفت و آمد خود را بپوشان تا نسبت به اموری متهم نشوید.

4. خداحافظی و حلالیت طلبیدن قبل از رفتن به عمره باعث تظاهر نمی شود؛ زیرا همانطور كه بیان كردیم، فلسفۀ خداحافظی برای سفر، صرفا برای طهارت نفس و حلالیت گرفتن و پرداخت دیون می باشد و ارتباطی به تظاهر ندارد.

 

پی نوشت ها:

1.مصباح الشریعه، امام صادق(ع)، ص47، بیروت: موسسه أعلمی، 1400ه.ق.

2. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 74، ص 131، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ه.ق .

3. فصلت (41) آیه 34.

4. علامه مجلسي، بحار الانوار ج 71، ص 399،  مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ه.ق .

صفحه‌ها