فهم حدیث

روایات شفا بودن سؤر مؤمن با توجه به این که می تواند حامل میکروب و بیماری باشد، چگونه قابل جمع است؟
سؤر مؤمن، تواضع، بیماری مسری، تعارض احادیث، نیم خورده مؤمن، فهم حدیث

روایات شفا بودن سؤر مؤمن با توجه به این که می تواند حامل میکروب و بیماری باشد، چگونه قابل جمع است؟

پاسخ اجمالی

روایات متعددی درباره شفا بودن نیم‌خورده مؤمن وجود دارد، از سوی دیگر روایاتی نیز وجود دارد که دلالت بر پرهیز و خودداری از نزدیک شدن با بیمار دارند و در آن‌ها سفارش به احتیاط کرده و زیاد نزدیک شدن به مریض را نهی کرده‌اند. وجه جمعی که می‌توان برای این دودسته از روایات ارائه کرد این است که روایات سؤر مؤمن و شفا بودن آن، ناظر به‌وقت سلامتی و شرایط عادی جامعه است که نیم‌خورده مؤمن استفاده شود و اسراف نشود، اما به هنگام شیوع بیماری که احتمال انتقال بیماری هست، احتیاط در ترک است.

پاسخ تفصیلی

مجموع‌نگری به آموزه‌های دینی، در دین‌شناسی و برای برداشت صحیح از دین، کاری ضروری است، «شیخ طوسی» در کتاب «تهذیب الاحکام» و «الإستبصار» که دو کتاب اصلی از چهارکتاب محوری شیعه است، به جمع بین اخبار و رفع تعارض بین آن‌ها پرداخته است و انگیزه خود را از این کار در ابتدای کتاب توضیح داده که افرادی از شیعه به علت عدم توانایی علمی در حل این تعارض‌ها بین روایات، از مذهب شیعه خارج شدند و مذهب دیگری برگزیدند (1) ازاین‌رو فهم صحیح و مجموعی از احادیث و آیات، کاری ضروری و از ارکان مهم دین‌شناسی است.

1. روایات سؤر مؤمن

در روایات متعدد، سؤر مؤمن و شفا بودن آن مطرح‌شده است؛ به‌عنوان‌مثال از امام صادق (علیه‌السلام) نقل است که فرمود:

«فِی سُؤْرِ الْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِینَ دَاء» در نیم‌خورده مؤمن شفای هفتاد مریضی است. (2)

روشن است که عدد هفتاد در این نوع روایات ناظر به تعداد زیاد است نه لزوماً عدد هفتاد مدنظر باشد.

هم‌چنین از پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل است که فرمودند:

«مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ أَخِیهِ تَبَرُّکاً بِهِ خَلَقَ اللَّهُ بَینَهُمَا مَلَکاً یسْتَغْفِرُ لَهُمَا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَة»؛ (3)

هر کس از باقیمانده نوشیدنی برادر مؤمن خویش برای تبرک جستن بنوشد، خدای متعال فرشته‌ای را خلق کند تا برای آن دو تا روز قیامت استغفار کند.

در روایت دیگر از امام رضا (علیه‌السلام) نقل است که فرمود:

«مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ یرِیدُ بِذَلِک التَّوَاضُعَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ الْبَتَّة»؛ (4)

هر کس از باقیمانده نوشیدنی برادر مؤمن خویش بنوشد و قصدش از این کار تواضع و فروتنی باشد، خدای متعال او را حتماً به بهشت می‌برد.

در این دسته روایات توجه به چند قید، مهم است، اول این‌که محور، فرد مؤمن است، دوم قصد تبرک و در روایت سوم به‌قصد تواضع چنین کند.

بنابراین، ازجمله آثار و برکات نیم‌خورده مؤمن این است که زمینه‌ساز شفا و سلامتی می‌شود و خداوند به فضل و کرمش و به برکت ایمان، نه‌تنها زمینه مرض و انتقال بیماری را در نیم‌خورده مؤمن از بین می‌برد بلکه آن را شفابخش و سلامت آفرین قرار می‌دهد.

2. روایات دور گزیدن از بیماری مُسری

از سوی دیگر دسته‌ای از روایات است که توصیه می‌کنند از بیمار واگیردار، مانند افراد جذامی، لازم است فاصله گرفته شود؛ به‌عنوان‌مثال در روایتی از امام صادق باواسطه ائمه دیگر از امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) نقل‌شده است که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) در ضمن وصیت‏هاى خود چنین فرمودند:

«کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ بَینَهُ وَ بَینَهُ قَدْرُ ذِرَاعٍ وَ قَالَ فِرَّ مِنَ‏ الْمَجْذُومِ‏ فِرَارَک‏ مِنَ الْأَسَدِ»؛ (5)

مکروه است با شخصی که مرض جذام دارد معاشرت و صحبت شود، مگر این‌که بین آن دو به‌اندازه یک ذراع فاصله باشد و حضرت رسول (صلی‌اللَّه علیه و آله و سلم) فرمود: از شخص جذامى فرار کن همان‌طور که از شیر فرار می‌کنی.

هم‌چنین در روایت دیگر از حضرت رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل‌شده است که فرمودند:

«أَتَاهُ مَجْذُومٌ لِیبَایعَهُ فَلَم‏ یمُدَّ یدَهُ إِلَیهِ بَلْ قَالَ أَمْسِک یدَک فَقَدْ بَایعْتُک»؛ (6)

شخصی که مبتلابه جذام بود برای بیعت نزد پیامبر آمد، اما حضرت به او دست نداده و فرمودند: بدون آن‌که با من دست بدهی، بیعتت را پذیرفتم.

هم‌چنین در روایت دیگری از حضرت چنین نقل‌شده است که:

«لَا تُطِیلُوا النَّظَرَ إِلَى الْمَجْذُومِ وَ إِذَا کلَّمْتُمُوهُ فَلْیکنْ بَینَکمْ وَ بَینَهُ قِیدُ رُمْح‏»؛ (7)

به افراد مبتلابه خوره، زیاد نگاه نکنید و وقتی با آنان گفت‌وگو می‌کنید، به‌اندازه یک نیزه از آنان دورباشید.

در این روایات نزدیک شدن بیش‌ازحد به فرد جذامی (و به‌طورکلی هر فردی که دارای بیماری مسری است) نهی شده است و حتی در نقل بالا پیامبر نیز از دست دادن به فرد جذامی ـ شاید به علت گوشزد کردن رعایت بهداشت به دیگران نه بی‌احترامی به آن شخص ـ خودداری کرده است، قطعاً در میان افرادی که در جامعه آن روز مبتلابه بیماری شده‌اند، مؤمنان نیز بوده‌اند و بااین‌حال سفارش به رعایت فاصله با آن‌ها شده است چه رسد به اینکه نیم‌خورده آنان را کسی بخورد.

نتیجه

جمع بین این دودسته روایات را می‌توان این‌گونه بیان داشت که روایات دسته اول می‌گوید خوردن نیم‌خورده مؤمن به‌قصد شفا و تبرک جستن، کار خوبی است و اگر این کار با تواضع باشد و تکبری در کار نباشد، خدای متعال این کار را بی‌پاسخ و اجر نخواهد گذاشت، به‌شرط این‌که آن مؤمن در حالت صحت و شرایط عادی باشد و الا اگر بیماری فراگیر شده باشد و احتمال واگیر، زیاد باشد، باید احتیاط کرد، چنان‌که در روایات آمده به‌اندازه یک نیزه فاصله رعایت شود؛ پس به‌طریق‌اولی نیم‌خورده آن افرادی که ناقل بیماری یا احتمال ناقل بودن آنان زیاد است را نباید خورد.

پی‌نوشت‌ها

  1. طوسى، محمد بن الحسن‏ (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، تحقیق: حسن موسوی خرسان، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 2، مقدمه مؤلف.
  2. ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال و عقاب الاعمال، قم: دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1406 ق، ص 151.
  3. محدث نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)، چاپ اول، 1408 ق، ج 17، ص 18. (این روایت در «مستدرک الوسائل» به نقل از کتاب «الاختصاص» منسوب به «شیخ مفید» از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل‌شده است، اما در چاپ فعلی کتاب «الاختصاص» وجود ندارد، همین روایت را «شیخ صدوق» در کتاب «ثواب الاعمال»، ص 151 به‌عنوان حدیثی مرفوع و بدون انتساب به معصوم نقل کرده است).
  4. ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، مصادقة الإخوان، تحقیق: سید علی کاظمی، کاظمین: مکتبة الامام صاحب‌الزمان، چاپ اول، 1402 ق، ص 52.
  5. ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، کتاب من لایحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1413 ق، ج ‏3، ص 557.
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدُرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج ‏62، ص 82.
  7. همان، ص 83.

 

کلمات کلیدی

سؤر مؤمن، بیماری مسری، تعارض احادیث، نیم‌خورده مؤمن، فهم حدیث

در برخی از کتاب های حدیث،دستورالعمل هایی را بیان کرده اند، آیا این دستورات مخصوص بیماری خاصی است و یا این که برای تمام بیماری ها مؤثر است؟
دعا برای بیماری، عناوین جوامع حدیثی، دعا، صدقه، فهم حدیث

در برخی از کتاب های حدیث، بابی با عنوان «بَابُ الدُّعَاءِ لِلْعِلَلِ وَ الْأَمْرَاض‏» وجود دارد و ائمه (علیهم السلام) دستورالعمل هایی را بیان کرده اند، آیا این دستورات مخصوص بیماری خاصی است و یا این که برای تمام بیماری ها مؤثر است؟

پاسخ اجمالی

بامطالعه عنوان باب «الدُّعَاءِ لِلْعِلَلِ وَ الْأَمْرَاض‏» و احادیث این باب مشخص می‌شود که احادیث آن، اختصاصی به بیماری خاص ندارند و برای هر نوع بیماری سفارش شده‌اند، البته در بین احادیث معصومان (علیهم‌السلام)، موارد متعددی وجود دارد که برای درمان بیماری خاص ذکرشده است.

پاسخ تفصیلی

دسته‌بندی و عنوان دهی به احادیث، در زمان ائمه (علیهم‌السلام) توسط شاگردان ایشان، آغاز و صاحبان جوامع حدیثی همچون مرحوم کلینی در «الکافی» و دیگران آن را تکمیل کرده‌اند؛ عنوان هر باب برخاسته از مجموع احادیث آن باب است که با دقت و حتی در اکثر موارد از متن احادیث گرفته‌شده است، ازاین‌رو توجه به الفاظ عنوان، در فهم احادیث و نیز فهم صاحب کتاب از مجموع این احادیث حائز اهمیت است.

1. بررسی احادیث «بَابُ الدُّعَاءِ لِلْعِلَلِ وَ الْأَمْرَاض‏» کتاب الکافی

میان کتاب‌های حدیثی، عناوین مرتبط با دعا فراوان است، به‌عنوان نمونه مرحوم کلینی در کتاب «الکافی»، بخشی را با عنوان «کتاب الدعاء» ذکر کرده و ابواب مختلفی همچون شرایط و آداب دعا، دعا برای وسعت رزق، ادای دین و قرض، خلاصی از ترس و غم، دعا برای ناخوشی‌ها و مریضی‌ها (العلل و الأمراض) را در آن جمع‌آوری کرده است.

با مرور احادیث باب مذکور، این نکته به دست می‌آید که بیماری خاصی موردنظر ائمه (علیهم‌السلام) در سفارش به خواندن دعایی که فرموده‌اند، نبوده است و در همه مریضی‌ها می‌توان از آن‌ها بهره برد.

 به‌عنوان‌مثال در حدیث اول این باب آمده است: «کانَ یقُولُ عِنْدَ الْعِلَّة» امام صادق (علیه‌السلام) به هنگام مریضی چنین می‌گفتند:

«اللَّهُمَّ إِنَّک عَیرْتَ أَقْوَاماً فَقُلْتَ قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا یمْلِکونَ کشْفَ الضُّرِّ عَنْکمْ وَ لا تَحْوِیلًا فَیا مَنْ لَا یمْلِک کشْفَ ضُرِّی وَ لَا تَحْوِیلَهُ عَنِّی أَحَدٌ غَیرُهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اکشِفْ ضُرِّی وَ حَوِّلْهُ إِلَى مَنْ یدْعُو مَعَک إِلَهاً آخَرَ لَا إِلَهَ غَیرُک»؛ (1)

 بار خدایا تو مردمى را سرزنش کردى و فرمودى «بگو (اى محمد) بخوانید آن‌هایی را که در برابر خدا پنداشتید تا بدانید که نمى‏توانند از شما زیانى را دور کنند و دگرگون نمایند» (سوره اسراء، آیه 58) پس اى خدائى که جز او نمى‌‏تواند زیان مرا دور کند و آن را دگرگون نماید، رحمت فرست بر محمّد و آل محمّد و زیان مرا دور ساز و آن را از من بگردان به‌سوی کسى که با تو معبود دیگرى را مى‏خواند، نیست شایسته پرستشى جز تو‏.

در حدیث دوم راوی گوید: «مَرِضْتُ بِالْمَدِینَةِ مَرَضاً شَدِیداً» یعنی در مدینه مریضی سختی گرفتم، اشاره‌ای به بیماری خاصی ندارد.

در حدیث سوم آمده که امام صادق (علیه‌السلام) به هنگام مریض شدن فرزندان خویش به آنان چنین سفارش می‌کرد و این دعا را تعلیم داد:

«اشْتَکى بَعْضُ وُلْدِهِ فَقَالَ یا بُنَی قُلِ: اللَّهُمَّ اشْفِنِی بِشِفَائِک ‏وَ دَاوِنِی بِدَوَائِک وَ عَافِنِی مِنْ بَلَائِک فَإِنِّی عَبْدُک وَ ابْنُ عَبْدِک»؛

بار خدایا مرا به شفایت شفا بده و به دوایت مداوا کن و از بلایت سلامتی‌ام ده چراکه من بنده تو و بنده‌زاده تو هستم.

روایت ششم می‌فرماید: دست خویش بر موضع درد گذاشته و سه مرتبه بگویید:

«اللَّهُ اللَّهُ رَبِّی حَقّاً لَا أُشْرِک بِهِ شَیئاً اللَّهُمَّ أَنْتَ لَهَا وَ لِکلِّ عَظِیمَةٍ فَفَرِّجْهَا عَنِّی»‏؛

خدا، پروردگار بر حق من است؛ به او شرک نمی‌ورزم، خدایا تو درمان و برطرف‌کننده این درد و هر مشکل بزرگ هستی پس این درد را از من ببر و گشایشی برایم حاصل کن.

همچنین در دیگر روایات باب، احادیث ناظر به بیماری خاصی صادر نشده بلکه به‌صورت کلی بیان‌شده‌اند، بنابراین خواندن آن‌ها برای همه بیماری‌ها توصیه می‌شود و می‌توان با تضرع به درگاه الهی و خواندن آن‌ها از بیماری خلاصی یافت انشاء الله.

2. بررسی دعاهای ابواب دیگر

علاوه بر کتاب «الکافی» روایات و ابواب متعددی در دیگر کتاب‌ها وجود دارد که در ابتلا به بیماری می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. البته برای رهایی از بیماری نیاز نیست لزوماً به دنبال عنوان بیماری در احادیث بود، بلکه در ابواب دیگر همچون «باب الدُّعَاءِ لِلْکرْبِ وَ الْهَمِّ وَ الْحُزْنِ وَ الْخَوْف‏» (2) «بَابُ دَعَوَاتٍ مُوجَزَاتٍ لِجَمِیعِ الْحَوَائِجِ لِلدُّنْیا وَ الْآخِرَة» (3) «وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه‌السلام إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکرْبِ» (4) و «وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه‌السلام فِی طَلَبِ الْحَوَائِجِ‏ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى‏» (5) دعاهایی نقل‌شده است که از آن‌ها می‌توان برای درمان بیماری‌ها استفاده کرد، چون در بیماری‌ها، نوعی همّ و غم، ترس و خوف از ابتلای به آن وجود دارد و خلاصی از آن، حاجتی از حاجت‌های ماست.

لازم به ذکر است که در برخی روایات، دعاهایی برای دردهای گوناگون مثل درد چشم، شکم و... نقل‌شده است که مرحوم علامه مجلسی در کتاب «بحارالانوار» آن‌ها را جمع‌آوری کرده است. (6) در پایان به این نکته نیز اشاره می‌شود که راهکارهای ائمه (علیهم‌السلام) در خلاصی از بیماری، منحصر در دعا نیست، بلکه صله‌رحم، صدقه، زیارت سیدالشهداء (علیه‌السلام)، نماز، استغفار، همراه کردن حرزهای معتبر به همراه شرایط آن به‌علاوه رعایت نکات بهداشتی و تغذیه مناسب ازجمله این راهکارهاست.

نتیجه

در جوامع حدیثی مثل «الکافی»، احادیث، طبق مفهوم جامع همه آن‌ها عنوان دهی و باب بندی شده است، ازاین‌رو توجه به‌عنوان که نوعاً برخاسته از متن احادیث است، در فهم مجموع احادیث باب مهم هست. «کتاب الدعا» در کتب حدیثی، ابواب مختلفی دارد و یکی از آن ابواب، دعا برای رهایی از بیماری‌هاست. توجه به متن آن دعا یا سؤال راوی نشانگر این نکته است که مریضی خاصی در توصیه به خواندن در این دعاها مدنظر معصوم (علیه‌السلام) نبوده است، بنابراین برای هر نوع بیماری قابل بهره‌گیری است. البته راهکارهای بیان‌شده در دیگر ابواب مرتبط نیز، برای رهایی از بیماری وجود دارد؛ ضمن اینکه دعا تنها راهکار بیان‌شده در کلام اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیست.

پی‌نوشت‌ها

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 564، باب الدعاء للعلل و الأمراض‏.
  2. همان، ص 556.
  3. همان، ص 577.
  4. امام سجاد (علیه‌السلام)، الصحیفة السجادیة، قم: نشر الهادی، چاپ اول، 1376 ش، ص 52، دعای هفتم.
  5. همان، ص 68، دعای سیزدهم.
  6. مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 92، ص 48.

 

کلمات کلیدی

دعا برای بیماری، عناوین جوامع حدیثی، دعا، صدقه، فهم حدیث

از زمان پيامبر، مسلمانان نسبت به سخنان ايشان و بعد نسبت به سخنان اهل بيتشان  كه در بيان قرآن و حلال و حرام و تفسير و اعتقاد و تاريخ پيامبران و... بود، عنايت خاص داشتند و به حفظ و نقل آن براي ديگران اهتمام مي ورزيدند.

متاسفانه دشمنان هم با توجه به اين عنايت خاص مسلمانان به جعل سخن از زبان حضرت و نقل آن براي ديگران همت گماشتند و از همان زمان سخنان دروغين زيادي به نام ايشان پخش شد و علاوه اين كه ناقلان سخنان ايشان گاهي در اثر اشتباه يا فراموشي و ... در نقل سخنان ايشان مرتكب اشتباه مي شدند و سخن ايشان را به نحو غير دقيق يا غلط نقل مي كردند و ...

از آنجا كه سنت و سيره پيامبر (سخن و رفتار ايشان و اهل بيت معصومشان) به حكم قرآن بيان دين و واجب الاتباع بود، مسلمانان خود را موظف مي دانستند به مضمون روايات نقل شده از آنان توجه كنند و معتقد شوند و عمل نمايند.

با توجه به فراواني روايات جعلي و اشتباهاتي كه راويان در نقل احاديث مي كردند و معناهاي غلطي را ناخودآگاه به پيامبر و اهل بيت نسبت مي دادند ، پيامبر و اهل بيت مسلمانان را موظف كردند كه در هنگام شنيدن روايات منسوب به پيامبر و امامان علاوه بر دقت بر روي راويان و نقل كنندگان، به مضمون احاديث هم دقت كنند و اگر مضمون مخالف صريح قرآن بود آن را نپذيرند زيرا قطعا كلام آنان نيست.

از طرف ديگر امامان در طول دوران خود با شرايط خفقاني شديد مواجه شدند و گاهي مجبور مي شدند تقيه كنند و بر خلاف نظر و اعتقاد خود سخني بگويند.

بنا بر اين ما با ميراث حديثي اي مواجه هستيم كه هم گوهرهاي شاهوار در آن فراوان است و هم خس و خاشاك بدان راه يافته و همه منسوب به پيامبر و امامان مي باشند. از اين رو براي پذيرفتن احاديث بايد معيار داشته باشيم و از مهمترين معيارها موافقت با قرآن است.

البته روايات يا در باب احكام هستند يا در غير باب احكام.

در باب احكام ما موظفيم رواياتي كه با سند معتبر رسيده و مخالف صريح با قرآن نيست، را بپذيريم و بدان عمل كنيم و اين تعبد شرعي است يعني خدا به ما چنين دستوري داده است كه اگر روايتي از پيامبر با سند معتبر و از طريق راويان شناخته شده و مورد اطينان به دستتان رسيد، به مضمون آن عمل كنيد، اما در غير احكام اگر روايت قطعي يعني متواتر باشد يا مقرون به قرينه هايي باشد كه صدور آن از معصوم را يقيني كند، بايد آن را بپذيريم و بدان پايبند شويم و اما اگر روايت قطعي نيست. بلكه با سند محكم يا ضعيف باشد، در اينجا بايد مضمون روايت را با قرآن و مباني قرآني و روايي بسنجيم و اگر مخالف نبود، بپذيريم. در هر حال در اينجا روايت حجت تعبدي نيست كه ما به صرف معتبر بودن سند بدان گردن نهيم.

با اين توضيح مي گوييم عالمان احاديث را به پيامبر و معصومان به طور قطع و يقين نسبت نمي دهند، بلكه مي گويند اين گونه از آنان نقل شده است. اين چنين روايتي داريم و تا زماني كه روايتي كه از معصوم نقل نشده مخالف صريح با قرآن نباشد، ما گر چه به جهت متواتر و مقرون به قرينه نبودن نمي توانيم آن را به يقين سخن معصوم بدانيم از آن طرف هم نمي توانيم آن را از معصوم نشماريم و جعلي و دروغين بشمريم.  

پس اين كه نوشته ايد: "رواياتي را به معصوم نسبت مي دهند كه گذشته از تواتر، صحت سندي هم ندارند" درست نيست. زيرا علما چنان رواياتي را نقل مي كنند و مي گويند اين گونه از معصوم روايت شده و چون روايت مخالف مباني و قرآن نيست، نمي توانند آن را انكار كنند و جعلي بشمارند. اما آن را به قطع و يقين هم سخن معصوم نمي دانند. بلكه سخن احتمالي معصوم مي شمارند.

بله در روايات اعتقادي روايات فراواني داريم كه يا متواترند يا قرينه اي بر صحت آنها گواهي مي دهد و با توجه به آن قرينه ها يقين داريم كه سخن معصوم هستند.

براي اطلاع بيشتر به كتاب هاي حديث شناسي و درايه الحديث از مرحوم شانه چي مراجعه كنيد. 

نوشته ايد:" آيا معقول است به صرف اينكه يك روايت مربوط به احكام نبود، و از سوي ديگر شاذ هم نبود و با مباني قرآني و روايي و عقلي همخوان بود، بايد بپذيريم كه معصوم آن را فرموده است"

جواب ما اين است كه روايتي وارد شده كه مرسل است (راويان معلوم نيستند) يا بعضي راويان ناشناخته اند و ... ، خلاصه روايت سند معتبري ندارد و متواتر نيست حالا شاذ باشد يا نباشد، فرقي ندارد. شايد در گذشته قرينه هايي بر صحت اين روايت بوده كه به دست ما نرسيده است و اين روايات در كتب روايي ثبت شده و عالماني دقيق و سخت گير آن را نقل كرده اند و مضموني قابل قبول دارد يا مضمونش مخالفتي با قرآن و مباني ندارد؛ آيا صحيح است كه ما اين گونه روايات را اصلا نپذيريم؟

بله ما نمي توانيم به يقين و جزم آن را به معصوم نسبت دهيم. اما آيا حق داريم آن را از معصوم نشماريم و جعلي شمرده كنار نهيم؟

اگر سند روايت قوي باشد، ما در صدور روايت اطمينان پيدا مي كنيم. اما باز هم نمي توانيم به قطع آن را به معصوم نسبت دهيم.

اما در مورد شروع دعا با صلوات و حديث "الجار ثم الدار"، گويا مي خواهيد بگوييد كه وقتي معصوم بخواهد با عمل به اين مستحب دعا كند، بايد اول بر پيامبر و اهل بيت درود بفرستد و بعد دعا كند و اين يعني ابتدا به خودش شروع كند كه با حديث اول همسايه بعد خود ، منافات دارد در حالي كه وقتي معصوم صلوات مي فرستد به پيامبر و اهل بيت از حيث حقوقي يعني از اين حيث كه پيامبر و رسول خدا و اهل بيت رسول خدا هستند، صلوات مي فرستد نه به خودش از حيث شخصي، بله در اينجا چون او يكي از اهل بيت است، پس در ابتدا به خودش صلوات فرستاده ولي نه به عنوان فرد خودش بلكه به اين عنوان كه خودش فردي از اهل بيت است و اين دو با هم فرق دارند. اگر او ابتدا براي خودش دعا كند"اول همسايه بعد خودت" را رعايت نكرده ولي با شروع دعا با صلوات اين دستور نقض نمي شود.

صلوات از مقدمات دعا و از شروط تمهيدي براي اجابت دعا است و مضمون تقاضا بعد از آن شروع مي شود.

حديث "الجار ثم الدار" هم با سند هاي متعدد و از حضرت لقمان و حضرت زهرا رسيده است. (1)

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق، علل الشرائع، نجف، مكتبه الحيدريه، 1385ق، ج 1، ص 181 - 182؛ فتال نيشابوري، روضة الواعظين، قم، شريف رضي، ص 329؛  شيخ مفيد، الاختصاص، بيروت، دار المفيد، 1414ق، ص 337. 

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.