پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

« مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثِيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْصُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ». (1)

" اضعاف" جمع" ضعف" (بر وزن شعر) به معني دو يا چند برابر كردن چيزي است. با توجه اينكه اين واژه به صورت جمع در آيه آمده و با كلمه" كثيرة"، تاكيد شده، به علاوه جمله" يضاعف" نيز تاكيد بيش تري را از يضعف مي‏رساند، از مجموع اين جهات، استفاده مي‏شود كه خداوند، براي انفاق كنندگان پاداش بسيار فراواني قرار داده،  انفاق در راه خدا همچون بذر مستعدي است كه در زمين آماده‏اي افشانده شود،  به وسيله باران هاي پي در پي آبياري گردد، و ده‏ها و گاه صدها برابر، نتيجه دهد.(2)

 هنگامي كه اين آيه نازل شد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها؛ (3) هر كس كار خوبي آورد، بهتر از آن را پاداش مي‏گيرد»پيامبر صلي اللَّه عليه و آله از خداوند تقاضاي ازدياد كرد، آيه نازل شد: «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها؛ (4) ده برابر داده مي‏شود» باز درخواست نمود، آيه قرض الحسنه با جمله‏ «أَضْعافاً كَثِيرَةً» نازل شد. پيامبر متوجّه شد  كثيري كه خداوند مقدّر كند، قابل شماره نيست. (5)

اينكه در برخي روايات پاداش قرض الحسنه را هيجده برابر بيان كرده اند ،در واقع يك تفسير و بيان از اضعاف كثيره در آيه شريفه است. احتمال دارد اين روايت نسبت به نوع افراد قرض دهنده و  اخلاص در نيت آن ها باشد كه در ثواب يكسان نيستند ،زيرا همان گونه كه در بالا اشاره شد ،كثيري كه خداوند مقدر كرده ،قابل شمارش نيست.

 اما درباره سوال دوم شما ، كلمه" قبض" به معناي گرفتن چيزي و كشيدن آن به طرف خويش است، در مقابل كلمه" بسط" و همچنين" بصط" كه به معناي دادن و از خود دور كردن است. اين كلمه كه در اصل از ماده (باء- سين- ط) است، و طبق يك قاعده صرفي (سين) آن به خاطر اينكه پهلوي حرف (ط) كه به اصطلاح از حروف (اطباق و تقسيم) است، قرار گرفته ،مبدل به (صاد) شده است.(6)

پي نوشت ها:

1. بقره(2)آيه245 .

2.آيت الله مكارم ، تفسير نمونه ، انتشارات دارالكتب الاسلاميه ، ج2 ص225.

3. نمل(27) آيه 89.

4. انعام (6)آيه160.

5. محسن قرائتي ، تفسير نور ، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن ،ج1 ص387.

6. موسوي همداني ، ترجمه تفسير الميزان ، انتشارات جامعه مدرسين ، ج2 ص432.