پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

پاسخ سوال مذكور را خود قرآن در لابلاي آياتش داده است، ولي به عنوان مقدمه مي توان گفت از واژه خلق بيش تر دو معني تداعي مي كند:

 1. خلق از عدم  كه مخصوص ذات اقدس الهي است . اين خلق، به معناي آفريدن و هستي بخشيدن است كه از عدم موجودي شكل بگيرد و قوامش در بهترين تقويم نمودار شود، بنا بر اين، هيچ موجودي نمي تواند موجودي را بيافريند كه مسبوق به عدم بوده و ديگر موجودات در مقام خلق؛ فقط سايه و اثري ضعيف از خود بر جاي مي گذارند و خلق واقعي از آن مقام  متعالي است.

 2.خلق به معناي تغيير و تبديل اشيا است  كه اين كار از عهده مخلوق هم بر مي آيد . مقصود آيه  از بيان " خالقين "، معناي دوم خلق است.

 آن چه عمدتا از مجموع  تفاسير  ذكر شده به دست آمد، اين است كه خدا اجازه خلق را به تمام موجودات داده است و به همين جهت قرآن فرمود " فتبارك الله احسن الخالقين."       

در نتيجه خدا خالق علي الاطلاق است. در سايه اين اطلاق و به اراده و اذن او، ساير موجودات از والاترين آن ها در نوع  انساني كه انبيا و اوليا هستند،تا پست ترين شان كه عامه مردم مي باشند ، مي توانند به نحوي،  از خود  اثري را خلق  كنند، نه خلق به معناي هستي بخشيدن ، بلكه خلق به معناي تبديل و تغيير در خدا  (البته اين عموميت شامل همه موجودات در پهنه هستي مي شود.)  خدا در قرآن از قول حضرت عيسي سلام الله عليه  نقل مي كند كه"  از گل شكل پرنده اي مي آفرينم و سپس در آن مي دمم و آن به اذن خداي متعال پرنده مي گردد" (1)

كاري كه عيساي پيامبر انجام داد ، يك نوع خلق و تصرف در امري است كه خدا به او اجازه اش را داده است . اگر چه اين كار حضرت، قدرت نمايي  و ايجاد معجزه و كاري مخصوص به پيامبر بود، ولي همان طور كه بيان كرديم عموم مردم  در طول زندگي خود خالق آثاري اند . اين آثار، تمام زواياي زندگي شان را از كارهاي روزمره تا خلق اثري ماندگار پر مي كند . اثري كه بر جاي مي ماند، خلق و ايجاد است.

اما اين كه خدا به "خلق احسن" ستوده مي شود، به اين معنا است كه اولا  موجودي  كه در قامت ارداه اش خلق مي شود، مسبوق به عدم بوده ؛

 ثانيا آن موجود  در قواره اي آفريده مي شود كه نمي توان هيچ نقصي در آن مشاهده نمود. خلقي كه مطابق با حكمت حكيم باشد،زيباترين خلق و استوارترين آن خواهد بود. آفريده الهي در تقويم احسن،به احسن التقويم تبديل مي شود كه چارچوب آن در مدار غيب شكل گرفته است. 

 اكنون و بعد از ذكر اين مقدمه، خوب است به تفسير اين آيه شريفه در كتاب هاي تفاسير مراجعه اي كوتاه داشته باشيم كه مفسران محترم به بيان اشكال و پاسخ در مورد تعدد خالق مي پردازند:

 1. بعضي از مفسران در تفسير آيه شريفه "فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ"‏ نوشته اند:

" خالقي غير از خداوند نداريم كه او احسن الخالقين باشد !

جواب: اولا معني اين است كه خداوند خلق مي‏فرمايد به بهترين خلق كه موافق با حكمت و صلاح و به جا و نيكو است . اگر امر خلقت به غير او واگذار شده بود ،به اين خوبي نبود. بلكه فاسد بود نظير آيه  "لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا" .

 ثانيا در باب خلقت اشيا بسا مربوط به مقدمات و اسبابي است، مثل اين كه توسط باران  و كشت زارعان و آبياري آن ها و تابش خورشيد و هواي مساعد ، حاصل به دست مي آيد.(2)

2.خالقيّت حقيقي اگر منحصر در خدا باشد ، واسطه‏هاي خلقت او از ملايكه و قوا و صنعت گرها بسيارند، اما خدا بهتر از همه است، چون در خلقتش احتياج به چيزي ندارد. (3)

3." اينكه فرمود: او بهترين خالق‏ها است، فهميده مي‏شود كه خلقت تنها مختص به او نيست . همين طور هست، چون خلقت به معناي تقدير است . تقدير يعني مقايسه چيزي با چيز ديگر و اين اختصاص به خدا ندارد، علاوه بر اين، در كلام خدا خلقت به غير خدا هم نسبت داده شده:" وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ؛ آن زمان كه از گل، چيزي به شكل مرغ خلق مي‏كردي.

 نيز فرموده:" وَ تَخْلُقُونَ إِفْكاً؛تهمتي خلق مي‏كنيد.(4)

4." حذيفه (يكي از اصحاب پيامبر ) گويد: اين آيه دلالت دارد بر اينكه آفرينش، فعل مخصوص خدا نيست جز اينكه آفرينش حقيقي مخصوص خداوند است. زيرا حقيقت آفرينش عبارت است از ايجاد چيزي با اندازه گيري و محاسبه دقيق، بدون تفاوت و اختلاف، بديهي است كه چنين عملي مخصوص خداوند است. به دليل: «أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ؛ آفرينش و امر مخصوص خداوند است"(5)

5.فتح بن يزيد جرجاني مي‏گويد: به حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام گفتم:

 مگر جز خالق جليل بي‏همتا خالق ديگري هم هست!؟

فرمود: خدا مي‏فرمايد: "فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ" خدا در اين آيه خبر داده كه بعضي از بندگانش خالق و بعضي غير خالق مي‏باشند. از جمله آن ها: حضرت عيسي عليه السلام بود كه مجسمه‏اي از گل به شكل پرنده آفريد . با اجازه خدا به آن دميده و آن مجسمه به اجازه خدا پرواز كرد.  سامري هم مجسمه گوساله‏اي ساخت كه صدا مي‏كرد........"(6)

6." خالق" از ماده خلق، و در اصل به معني اندازه‏گيري است. هنگامي كه يك قطعه چرم را براي بريدن، اندازه‏گيري مي‏كنند، عرب واژه" خلق" در باره آن به كار مي‏برد.از آن جا كه در آفرينش اندازه‏گيري بيش از همه چيز اهميت دارد، اين كلمه خلق در باره آن به كار رفته است.

تعبير به" أَحْسَنُ الْخالِقِينَ‏"(بهترين آفرينندگان) اين سؤال را به وجود مي‏آورد كه مگر غير از خدا آفريدگار ديگري وجود دارد؟! بعضي از مفسران توجيهات گوناگوني براي آيه كرده‏اند، در حالي كه نيازي به اين توجيهات نيست. كلمه خلق به معني اندازه‏گيري و صنعت در باره غير خداوند نيز صادق است، ولي البته خلق خدا با خلق غير او از جهات گوناگوني متفاوت است:

- خداوند ماده و صورت اشيا را مي‏آفريند، در حالي كه اگر انسان بخواهد چيزي ايجاد كند، تنها مي‏تواند با استفاده از مواد موجود اين جهان صورت تازه‏اي به آن ببخشد ، مثلا از مصالح ساختماني خانه‏اي بسازد، يا از آهن و فولاد، اتومبيل يا كارخانه‏اي اختراع كند.

- از سويي ديگر خلقت و آفرينش خداوند، نامحدود است و او آفريدگار همه چيز است:

 «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ » در حالي انسان موجودات بسيار محدودي را مي‏تواند ابداع كند، و گاه توأم با انواع ضعف ها و نقص ها است كه در جريان عمل بايد آن ها را تكميل كند، اما خلق و ابداع پروردگار خالي از هر گونه عيب و نقص است.

-  در آن جا كه انسان توانايي بر اين امر پيدا مي‏كند، به اذن و فرمان خدا است كه بي اذن او در عالم حتي برگي بر درختي نمي‏جنبد . در باره حضرت مسيح  در سوره مائده آيه 110 مي‏خوانيم:

 وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي؛ در آن هنگام كه تو از گل،صورتي همچون صورت پرنده به اذن من خلق مي‏كردي.(7)

 در نتيجه آن چه مد نظر آيه  است، خلق به معناي دوم است تا معناي " خالقين" روشن شود.

 ورود در مباحث اعتقادي خصوصا مسايل مربوط به صفات خدا و نظام آفرينش مي طلبد كه در اين حيطه، عقل و فكر به تحمل و زحمت و نيز مواظبت بيش تري وا داشته شود، زيرا هر گونه اظهار و يا ابداع نظري در عرصه و ساحت خدا  بدون جواز و  تاييد شرعي كاري بي ثمر است .

پي نوشت ها:

1. آل عمران(3) آيه 49.

2.أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏9، ص 369.

3.ترجمه بيان السعادة، ج‏10، ص 177.

4. ترجمه الميزان، ج‏15، ص 28.

5.ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏17، ص 38.

6. تفسير آسان، ج‏13، ص 289.

7.تفسير نمونه، ج‏14، ص 210.