پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
ابتدا بايد اين مطلب را ياد آور شويم كه تورات و انجيل كنوني كه در دسترس است اصلي نيست

ابتدا بايد اين مطلب را ياد آور شويم كه تورات و انجيل كنوني كه در دسترس است اصلي نيست و تورات و انجيل تحريف شده است و اين امر مورد تأييد محققان يهودي و مسيحي است نبايد انتظار داشت كه نام صريح پيامبر اسلام (ص)و ائمه معصومين(ع) به صورت صريح در تورات موجود و اناجيل، ذكر شده باشد با اين همه باز كلمات و جمله هايي وجود دارد كه بر بعثت و ظهور پيامبر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) دلالت مي كند و يهوديان و مسيحيان توجيهي براي انكار آنها ندارند و اگر در ظاهر منكر اين دلالت ها هستند، ريشه اي جز لجاجت و دشمني با مسلمانان ندارد و ما براي روشن شدن مطلب به ذكر چند نمونه اكتفا مي كنيم. 1. در تورات مي گويد: وقتي حضرت ابراهيم در مورد حضرت اسماعيل دعا كرد خداوند فرمود« ... اما در مورد اسماعيل نيز تقاضاي تو را اجابت نمودم و او را بركت خواهم داد و نسل او را چنان زياد خواهم كرد كه قوم بزرگي از او به وجود آيد. دوازده امير از ميان فرزندان او بر خواهند خاست.»(1)مسلماً دوازده امير كه در ترجمه هاي ديگر، امام نيز ترجمه شده مصداقي جز امامان دوازده گانه كه همگي از اولاد اسماعيل هستند وجود ندارد و هيچ كس نه از يهوديان نه از غير يهوديان نتوانسته اند مصداق ديگري ذكر كنند.(2) 2. در كتاب ادريس آمده كه حضرت آدم پرسيد: «پروردگارا اين انوار با عظمت و جلال كيانند. خطاب رسيد اينها اشرف مخلوقات من و واسطه بين من و ساير آفريدگانند. اگر اينها نبودند من ترا نمي آفريدم و نه آسمان و نه زمين و نه بهشت و نه جهنم و نه آفتاب و نه ماه را، عرض كردم پروردگارا نام اينها چيست؟ خطاب رسيد به ساق عرش بنگر چون نگريستم ديدم اين پنج نام مبارك نوشته شده: پارقليطا (محمد) ايليا (علي) طيطه (فاطمه) شِبّر (حسن) شُبّير (حسين)».(3) 3. در انجيل برنابا مي نويسد: «چون آدم و حوا از بهشت بيرون شدند، مشاهده كردند كه بالاي دروازه بهشت نوشته اند: «لا اله الّا الله محمد رسول الله.»(4) 4. همچنين در انجيل برنابا ذكر شده كه «راست مي گويم كه پسر ابراهيم همان اسماعيل بود كه واجب است كه از نسل او بيايد مسيا (حضرت محمد) كه ابراهيم به او وعده داده شده بود كه همه قبائل زمين او بركت يابند.»(5) با اين كه اين اشارات به نام پيامبر اسلام (ص) و ائمه معصومين(ع) در تورات و انجيل هاي موجود وجود دارد ولي علماي مسيحيت و يهوديت از قبول آنها سرباز مي زنند و به لجاجت مي پردازند. خداوند در قرآن مي فرمايد:«الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»(6)؛ كساني كه كتاب آسماني به آنان داده ايم، او (پيامبر) را چون فرزندان خود مي شناسند (ولي) جمعي از آنان حق را آگاهانه كتمان مي كنند. علاوه بر اينكه در بعضي روايات اسلامي آمده است كه نام برخي امامان در تورات آمده است. از جمله رسول خدا(ص)خطاب به جابر اين عبدالله انصاري فرمود: «تو زنده مي‌ماني و فرزندم محمد بن علي بن حسين بن علي بن أبي طالب را كه نامش در تورات باقر است درمي‌يابي. هنگام كه او را ديدي سلام مرا برسان».(7) كه به نظر مي‌رسد نام امام باقر(ع) در تورات اصلي كه تحريف نشده است،وجود داشته باشد، ولي در تورات تحريف شده كه فعلاً در اختيار ما مي‌باشد، نام امام حذف شده باشد. اما در قرآن كريم هر چند نام و اسامي هيچيك از ائمه(ع)نيامده است كه آن هم بخاطر دلايلي است از جمله دليلي كه در روايت ذيل اشاره شده، ولي درباره فضائل و جايگاه، مقام ولايت و امامت، عصمت و... آيات زيادي وجود دارد كه مفسرين و محدثين شيعه و سني اين آيات را در كتبشان آورده اند از جمله در كتاب اصول كافي بابي با اين عنوان آمده: «بَابُ مَا نَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ عَلَي الْأَئِمَّةِ (ع) وَاحِداً فَوَاحِدا»؛ مواردي كه خداي عز و جل و رسولش بر ائمه (ع) يكي پس از ديگري تصريح كرده‏اند.(8) در اين باب آياتي از قرآن كه مربوط به ائمه معصومين(ع) است آمده كه به چند نمونه از آنها اشاره مي كنيم: 1-ابو بصير گويد: از امام صادق(ع) در باره قول خداي عز و جل «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(9) پرسيدم، فرمود: در باره علي بن ابي طالب و حسن و حسين (ع) نازل شده است (زيرا در آن زمان همان سه نفر از ائمه حاضر بودند)، به حضرت عرض كردم: مردم مي گويند: چرا نام علي و خانواده‏اش در كتاب خداي عز و جل برده نشده؟ فرمود: به آنها بگو: آيه‏ نماز، بر پيغمبر (ص) نازل شد و سه ركعتي و چهار ركعتي آن نامبرده نشد تا اينكه پيغمبر (ص) خود براي مردم بيان كرد و آيه زكاة بر آن حضرت نازل شد و نامبرده نشد كه زكاة از هر چهل درهم يك درهم است، تا اينكه خود پيغمبر آن را براي مردم شرح داد و امر به حج نازل شد و به مردم نگفت هفت دور طواف كنيد تا اينكه خود پيغمبر (ص) براي آنها توضيح داد. و آيه أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازل شد و درباره علي و حسن و حسين هم نازل شد، پس پيغمبر (ص) در باره علي (ع) فرمود: «هر كه را من مولا و آقايم علي مولا و آقاست» و باز فرمود: درباره كتاب خدا و اهل بيتم به شما سفارش مي كنم. من از خداي عز و جل خواسته‏ام كه ميان آنها جدائي نيندازد تا آنها را در سر حوض بمن رساند، خدا خواسته مرا عطا كرد، و نيز فرمود: شما چيزي به آنها نياموزيد كه آنها از شما داناترند، و باز فرمود: آنها شما را از در هدايت بيرون نكنند و بدر گمراهي وارد نسازند. اگر پيغمبر خاموشي مي گزيد و در باره اهل بيتش بيان نمي‏كرد، آل فلان و آل فلان آن را براي خود ادعا مي‏كردند، ولي خداي عز و جل براي تصديق پيغمبرش بيان آن حضرت را در كتابش نازل فرمود: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا»(10) در خانه‏ام سلمه و علي و حسن و حسين و فاطمه (ع)بودند كه پيغمبر (ص) آنها را زير عبا گرد آورد. 2- امام صادق(ع) راجع به قول خداي عز و جل «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا...»(11) يعني علي و اولادش كه ائمه (ع) هستند تا روز قيامت، سپس خداي عز و جل ايشان را وصف كرد و فرمود: «الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏» امير المؤمنين مشغول نماز ظهر بود، بعد از آنكه دو ركعت را خوانده و در ركوع بود،مرد سائلي آمد و گفت: سلام بر تو اي ولي خدا و اي كسي كه نسبت به مؤمنين از خودشان سزاوارتري. به فقير صدقه‏اي ده، علي (ع) انگشترش را به جانب او انداخت و با دست اشاره كرد كه بردار، سپس خداي عز و جل آن آيه را در شأن او نازل فرمود. آيات ديگري در قرآن است كه مربوط به ولايت و امامت امير المومنين علي(ع) است يا آياتي كه مربوط به امامت عامه دوازده امام و فضائل آن حضرات است كه به طور اجمال به آنها اشاره مي كنيم: آيه تبليغ(12)، اكمال دين(13)، آيه صادقين(14)، آيه ذوي القربي(15)، آيه مباهله(16) و... روايات معتبر و متواتري هم درباره امامان(ع) آمده كه بعضي از آنها در تفسير آيات فوق است و بعضي به طور جداگانه و مشخص امامت و ولايت ايشان را اثبات مي كند از جمله حديث ثقلين كه متواتر است و شيعه و سني آن را نقل كرده اند و حديث غدير و منزلت و سفينه نوح و... كه نزد شيعه متواتر و معتبر است. در اينجا روايتي را كه از پيامبر اكرم(ص) نقل شده و در آن اسامي دوازده امام(ع) آمده را ذكر مي كنيم: از جابربن‌عبدالله انصاري نقل شده است كه از: "وقتي خداي عزوجل آيه شريفه‌: "يَأيّها الذين ءامنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أُولي الأمر منكم‌..." را بر پيامبر گراميش نازل كرد، به آن حضرت گفتم‌: يا رسول‌الله! خدا و رسولش را شناختيم‌، اولي‌الامر كه خداوند اطاعت آنان را در ادامة اطاعت تو قرار داده كيست‌؟ فرمود: اي جابر! آنان جانشينان من‌اند و امامان مسلمانان بعد از من كه اولشان علي‌بن‌ابي‌طالب و سپس حسن و آن‌گاه حسين و بعد از او علي‌بن‌الحسين و سپس محمدبن‌علي است كه در تورات معروف به باقر است‌، و تو به زودي او را درك خواهي كرد. چون او را ديدار كردي از طرف من سلامش برسان‌. و سپس صادق جعفربن‌محمّد آن‌گاه موسي بن جعفر و پس از علي بن موسي و پس از او محمد بن التقي و پس از علي بن محمد النقي و آن‌گاه حسن‌بن‌علي و... آخرين امام همنام من است‌، كه هم‌، نامش نام من (محمّد) و هم‌، كنيه‌اش كنية من (ابوالقاسم‌) است‌. او حجت خدا بر روي زمين و بقية‌الله و يادگار الهي در بين بندگان خدا و پسر حسن‌بن‌علي است‌.(17) معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. افتخار اسلام بر ساير اديان، شيخ محمد صادق فخر الاسلام. 2. بشارات عهدين، محمد صادقي، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه. 3. طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، (احتجاجات امام رضا (ع) با بزرگان ديگر اديان) 4. مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، انتشارات نسل جوان، ج9 . 5. جوادي آملي، عبدالله، همتايي قرآن و اهل بيت، انتشارات اسراء. پي نوشت ها: 1. كتاب پيدايش (كتاب اول تورات) 17 / 20. 2. ر.ك: صادقي، محمد، بشارات عهدين، تهران، ناشر دارالكتب الاسلاميه، ص 213. 3. همان، ص 230. 4. انجيل برنابا، 41 / 33. 5. برنابا، 208 / 7، بشارات عهدين، ص 214. 6. بقره(2)آيه146. 7. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، انتشارات اسلاميه، ج1، ص253. 8. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات اسلاميه، ج1، ص286. 9. نساء(4)آيه 59. 10. احزاب(33)آيه33. 11. مائده(5)آيه55. 12. همان، 67. 13. همان، آيه3. 14. توبه(9)آيه119. 15. شوري(41)آيه23. 16. آل عمران(3)آيه61. 17. كمال الدين و تمام النعمه، ج1، ص253.