حجت الاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی

درباره شخصيت حجر بن عدي و گذشته ايشان صحبت كنيد.
حجر بن عدي كندي از قبيله كنده و يمني بوده است. او ساكن كوفه بوده است. در زمان رسول خدا (ص) جوان بوده ولي ايشان را درك كرده است و از اصحاب به شمار مي آيد. درخشش وجودي او بيشتر در زمان خلافت امام علي (ع) بوده است. از ياران بسيار صميمي و وفادار امام بوده است. سرانجام جانش را در راه ولاي امام علي (ع) فدا كرد و به شهادت رسيد.
او در جنگ هاي امام علي (ع) شركت داشت و در زمان امام حسن مجتبي (ع) حضور فعال نظامي داشت. سري بسيار پر شور داشت و از خطرها نمي ترسيد. قاري قرآن بود. اهل انجام مستحبات و مستجاب الدعوة بود. فوق العاده شايسته بود؛ بطوري كه يك عموزاده داشت كه او نيز نامش حجر بود و از ياران معاويه بود. عراقي ها و پيروان امام علي (ع) براي اين كه اين حجر با آن فرد متمايز شود به او مي گفتند: حجر الخير. يعني به پاكي از او ياد مي كردند و به آن حجر مي گفتند: حجر الشر.
بعد از شهادت امام علي (ع) زماني كه امام حسن (ع) مي خواست سپاهي را براي رفتن به شام فراهم كند شيعيان آن زمان خسته شده بودند و آمادگي نداشتند. امام حسن (ع) هرچه از آن ها خواستند اجابت نكردند. حجر كه غيرت زيادي داشت ناراحت شد و وارد ميدان شد و مردم را به حركت تشويق كرد. چهار هزار نفر از كوفه بسيج كرد كه بيرون از كوفه اردو زدند.
بعد از صلح تحميلي امام حسن (ع) با معاويه با اين كه يكي از شروط اين پيمان اين بود كه معاويه متعرض شيعيان نشود معاويه تخلف كرد و شيعيان امام را تحت تعقيب و شكنجه و آزار قرار داد. او به شرط ديگر كه ممنوعيت سب و لعن امام علي (ع) بود نيز عمل نكرد.
مغيرة بن شعبه سياستمدار معروف آن زمان، حاكم كوفه بود. هر زماني كه مي خواست به امام علي (ع) جسارت كند حجر بن عدي از پايين به او جواب مي داد و اعتراض مي كرد و جز او هيچ كس چنين جرأتي نداشت.
اين قدر ايستادگي كرد، روزي اطرافيان مغيره او را تحريك كردند كه تو حاكم اين منطقه هستي و حجر هر روز به شما اعتراض مي كند و پاسخي نمي دهي. مغيرة گفت: قاتل حجر جايش در آتش است و من نمي خواهم دست به خون او آغشته كنم. حاكم بعد از من او را مي كشد.
بعد از مرگ مغيرة، زياد بن ابيه حاكم كوفه شد و همين كار را حجر در برابر زياد تكرار كرد. روزي زياد او را خواست و او را نصيحت كرد كه اوضاع عوض شده است و معاويه مسلط شده است و نبايد در برابر او مقاومت كني.
حجر نرم نشد و اين كشمكش ادامه پيدا كرد تا اين كه روزي زياد خواست به امام علي (ع) سب و لعن كند حجر اعتراض كرد و زياد ناراحت شد و گفت او را بگيريد. مردان حكومتي كه خواستند او را بگيرند مردان هم قبيله حجر كه در كوفه بودند دور او را گرفتند و گفتند كه او را تسليم نمي كنيم. درگيري به بيرون مسجد كشيده شد و آن ها غافلگير شدند و از چوب هاي بازار استفاده كردند و يك درگيري رخ داد. آن ها شكست خوردند و پراكنده شدند و هر كسي را كه از اطرافيان حجر پيدا كردند دستگير كردند.
ولي حجر از كوفه خارج شد و در يكي از مناطق بيرون كوفه پنهان شد. به او خبر دادند كه افراد و دوستان او را دستگير كرده اند و گفته اند كه تا حجر خودش را تسليم نكند آن ها را آزاد نمي كنند. عده اي از ريش سفيدان كوفه وساطت كردند و از زياد بن ابيه براي حجر امان نامه گرفتند. همين كار شد ولي زياد امان نامه را زير پا گذاشت و همين كه حجر خود را تسليم كرد او را با دوازده نفر روانه دمشق كرد و طوماري دروغين بر عليه او فراهم كردند و امضاهاي مجعول پاي آن گذاشتند كه او شورشي است و نظم را به هم زده اند.
آن ها را تا مرج عذرا در 35 كيلومتري دمشق بردند و ماموران مكررا به آن ها مي گفتند كه اگر از ابوتراب بيزاري بجوييد خلاص مي شويد و آن ها زير بار نرفتند. به آن ها كه رسيدند نامه به معاويه فرستادند كه نزديك دمشق هستيم و شورشي ها را آورده ايم. شش نفر از اين افراد در دربار معاويه افرادي داشتند و حكم آزادي آن ها رسيد ولي حجر و بقيه مقاومت كردند. آن ها گفتند مرگ آري و تبري جستن از امام علي (ع) نه.
علاقمندان مي توانند به كتاب شخصيت هاي شيعه در صدر اسلام نوشته مشترك ما و استادمان حضرت آيت الله سبحاني، كتاب حجر بن عدي تاليف آقاي م اللهياري، كتاب حجر بن عدي درخششي در تاريكي نوشته آقاي حسن اكبري مرزناك مراجعه نماييد. 

کد امنیتی
سوال امنیتی
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.