حجت الاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی

حكومت آل زبير چگونه از بين رفت؟ حجاج بن يوسف ثقفي چه شخصيتي داشت و عاقبت او چه شد؟
حكومت عبد الله زبير به وسيله حجاج بن يوسف حاكم عبد الملك مروان در حجاز از بين رفت. عبدالله كه مخالف يزيد بود چند روز پيش از خروج امام حسين(ع) از مدينه، به مكه فرار كرد و در آن جا مستقر شد. در مدتي كه امام حسين(ع) وارد مكه شد و چهار ماه در آن جا اقامت كرد، عبد الله بن زبير تحت الشعاع بود و كسي به او توجه نمي كرد. اما وقتي كه امام(ع) به كوفه رفتند فضا براي عبد الله بن زبير باز شد و شهادت امام(ع) براي او ابزار تبليغاتي شد؛ زيرا در آن چهار سالي كه ادعاي خلافت كرد هيچ وقت متعرض قاتلان كربلا نشد و شمر و عمر سعد و ديگر قاتلان، از بيت المال مقرري مي گرفتند.
با اين كار عبدالله بن زبير، سرزمين اسلامي به دو قسمت تقسيم شد: يكي كه شامل عراق و حجاز و خراسان و قسمت هاي ديگر مي شد كه تابع عبد الله بن زبير شد و قسمت ديگر كه شامل شام و مقداري ديگر از كشورهاي اسلامي بود مطيع يزيد و بازماندگان بعد از او شد.
مدت خلافت عبد الله بن زبير دوازده سال طول كشيد كه تا سال 72 هجري ادامه داشت. بعد از مرگ يزيد، مروان بن حكم خليفه اموي شد كه نه ماه بيشتر طول نكشيد و بعد از او عبد الملك مروان به مدت بيست سال حكومت كرد و از مقتدرترين خلفاي بني اميه بود.
عبدالملك براي تثبيت پايه هاي خلافت خود، به حجاج ماموريت داد تا به جنگ عبدالله بن زبير برود. يزيد قبل از او حسين بن نمير را فرستاده بود ولي پيش از آن كه حسين اقدامي كند خبر آوردند كه يزيد مرده است و لشكر شام بدون انجام اقدامي به شام بازگشت.
مكه در زمان عبدالملك مدتي را در محاصره حجاج بود. عبدالله بن زبير به مسجد الحرام پناه برد و حجاج مسجد الحرام را سنگ باران كرد. بعد از آن، جنگ به داخل مسجد الحرام كشيده شد و حرمت حرم را با جنگ و كشتن انسان هاي زياد از بين بردند. اين گونه بود كه عبد الله بن زبير شكست خورد و كشته شد.
در مورد شخصيت حجاج بن يوسف ثقفي نيز بايد گفت كه اين فرد، آن قدر منفور و جنايتكار بوده كه انسان نمي خواهد اسمش را ببرد. او از قبيله ثقيف بود كه ساكن طائف و مانند قريش در مكه قدرتمند بودند. تولد حجاج را سال 41 هجري در طائف مي دانند.
پدر و مادرش انسان هاي معمولي بوده اند. او در مكتب پدرش سواد ياد گرفت. نقل مي كنند كه خلقت حجاج، معمولي نبوده و قيافه محقري داشته است؛ چشم هاي فوق العاده كوچك و پاهاي باريكي داشته كه موقع راه رفتن نمي توانسته صاف راه برود.
پدرش مدتي مكتب داري كرد و بعد از آن به شغل هاي مويز فروشي، كشمش فروشي و دباغ فروشي روي آورد. قابل ذكر است كه تجارت طائف از دو طريق دباغي و توليد شراب بوده است. حجاج بعدها به پدرش در آموزش بچه ها كمك مي كرد ولي بچه ها او را مسخره مي كردند و از دستورات او تبعيت نمي كردند. تحليل گران در تحليل شخصيت او مي گويند كه تبديل به آدمي عقده اي شده بود كه بازتاب همان تحقيرها بوده است.
بعد از مدتي اين كار را رها كرد و به دباغي روي آورد و در اين زمينه نيز اقبالي بدست نياورد و به سمت كار نظامي گري رفت. بر اين اساس با يكي از فرماندهان عبدالملك بنام روح بن زنباع آشنا شد و از طريق او وارد لشكر شد؛ آن جا بود كه كارش گرفت.
نقل مي كنند كه از خصيصه هاي او اين بوده كه نسبت به بزرگترها بسيار متملق و نسبت به فرودست ها فوق العاده سخت گير بوده است. يك سپاه عبد الملك بي انضباطي كرده بودند و روح گفت: من يك نفر را سراغ دارم كه به درد اين كار مي خورد. اين گونه بود كه به حجاج منصبي دادند و او نيز ترقي كرد و به مقامات نظامي رسيد.
در كارنامه او كشتن هزاران نفر، سنگ باران مسجد الحرام و ساخت زنداني بي سقف در عراق وجود دارد كه شيعيان را زنداني كرده بود و سي هزار يا 50 هزار در آن جا بوده اند.
بعد از اين كه حجاز را آرام كرد به عراق رفت و آن جا را مطيع عبد الملك كرد و جنايات زيادي را در آنجا مرتكب شد. در نهايت در اثر بيماري معده در سال 95 هجري، چند روز پس از كشتن سعيد بن جبير از تابعين و شيعيان، به درك واصل شد.
كتابي بنام الحجاج سيف الامويين في العراق تاليف محمد بحر العلوم منتشر شده است كه علاقمندان براي اطلاع بيشتر مي توانند به اين كتاب مراجعه نمايند.

کد امنیتی
سوال امنیتی
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.