با سلام و خسته نباشید
این چه مذهب مزخرفیه ماداریم؟ چرا پسری که هنوز ازدواج نکرده میتونه با دختری مطلقه یا پدر مرده صیغه موقت کنه؟! باور کنید زنا کردن بهتر از این کاره!
چرا مردی که همسر داره میتونه پنهونی دور از چشم همه یک زنو صیغه کنه؟!
آیا با صیغه کردن این زن دیگه برای یک ساعت یا... دیگه نظام خانواده اون مرد استحکام پیدا میکنه؟!
اگه همسر این مرد بفهمه که شوهرش دیشب تو بغل یکی دیگه بوده چه حالی میشه؟! آیا دیگه با اون مرد، همسرش ارضا میشه؟!
واقعا مزخرفه یک مرد و یک زن هر طور شده مرده به طریقی پیغام خودشو به زنه برسونه و یواشکی بره خونه زنه و دو تا نامحرم با خوندن یک سطر کلمات عربی با هم محرم بشن برای یک ساعت یا... و بعد هم هر کی بره خونش خوب زنا کردن که از این بهتره؟!!!!!!!!!!
لعنت بر این مذهب.
خود من احمق به خاطر همین باز بودن راه صیغه و همچنین به دلیل اینکه همسایه مان خانم دکتری مطلقه است گاهی شبها فکرهایی شهوانی درمورد صیغه شدنم با او می کردم که نزدیک بود به گناه کشیده شوم و هیچ چیز را جز صیغه شدن با او را فکر نمی کردم و فکرهای شهوانی تا اینکه نامه ای به خانه اش انداختم ولی خودم را معرفی نکردم نه تنها جوابی به من نداد بلکه همسایه ها می گفتند بنده خدا می خواهد خانه اش را جمع کند و از اینجا برود، اول از همه لعنت بر من که عقل بسته حرفهای این مذهبو قبول کردم و دوم لعنت بر این مذهب و کسایی که این حرفهارو تکرار می کنند!
من که خیلی دلم برای خانم همسایمون سوخت و حتی با خودم می گم که اگه این خانمه حتی به خارج ایران هم بره جا داره چون حتی گاهی مردان اقواممان و حتی خود پدر من سراغشو می گیره و چون کل ایران مذهبشون اثنی عشریه همون بهتر که از ایران فرار کنه و بره کشوری سنی نشین چون اونها این کارو حرام میدونند، درود درود درود بر اهل سنت با این قاطعیتش در مورد فساد.
در ضمن من هنوز ازدواج نکرده ام و تناقض تو این مذهب اینجا بهتر آشکار میشه جایی که می گید تو این مذهب حتی مرد مجرد هم میتونه زنی رو صیغه کنه و مذهب در اینجا نگفته که حرام است ولی شماها در جواب کسی که هنوز ازدواج دائم نکرده و می خواهد زنی رو صیغه کنه می گویید که پیشنهاد ما این است که شما اول به فکر ازدواج باشید تا صیغه!!! خوب اگه عقل شما اینو فهمیده پس چرا مذهبتون، اماماتون، خداتون اینو نفهمیده؟!!!!!!!!!
اخیرا هم که داداش کوچکترم به این کار کثیف دست زده و از بس شهوت جلو چشماشو گرفته که می خواسته دختری رو برای صیغه شدن از طریق دختر داییم پیدا کنه و کار به دعوایی بین من و اون میرسه که من از شدت خشم می خواستم برادرم را خفه کنم و علت این خشم من از اینجاییه که خود دختر دایی من هم مطلقه است و من بدبخت کسیم که دوست دارم با او ازدواج دائم کنم حالا با خودم فکر می کنم که اگه داداشم دروغ بگه چی؟ یعنی ممکنه او داشته دختر داییمو برای صیغه شدن درست می کرده و مطمئن باشید اگه این کارو عملی کرده باشه من نه تنها با داداشم قهر می کنم حتی با دختر داییمم دیگه ازدواج نمی کنم.
چرا تو ایران ما همه ی دختران از عاقبت بعد طلاق با این مردان هوس باز تا خود طلاق بیشتر میترسند، چرا تا دختری از شوهرش طلاق می گیره همه ی مردان چه پیرش چه جوونش چه مجردش به اون زنه چشم دارن؟!!!!!!!!!!!
چرا بعضی خانم های مطلقه یا شوهر مرده یا پدرمرده، دست از ازدواج دائم کشیده اند و لذت زود گذر دنیارو هم وسیله ای برای راه درامدشون و هم لذتی زود گذر در آورده و هر چهل روز مردی رو صیغه می کنند و راه درامدشون هم مهریه همون صیغه است و فقط مونده که مثل زمان جاهلیت پرچمی رو روی خونشون برای نشونی علم کنند که اینجا خانه فاحشه است.
و بعضی از شیخهای ما هم مثل هاشمی رفسنجانی که به فکر خانه عفاف در ایران می افتند که هر گونه لذت جنسی و فحشا و... مثل کاواره های آمریکا و یا بعضی مراکز برای لذتهای جنسی تاسیس کنند؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
می فهمید چی می گم شما با مذهبتون فساد رو رواج دادید خانواده ها رو از هم پاشوندید.
خداحافظ مذهب اثنی عشری، خداحافظ مذهب اثنی عشری، خداحافظ....

پيش از هر چيز از تاخيري كه در ارسال پاسخ ايجاد شد پوزش مي طلبيم.
به نظر مي رسد نگراني بلكه تنفر شما در اين مساله ناشي از دو عامل عدم شناخت دقيق حكم ازدواج موقت و همچنين رفتار اشتباهتان در قبال زن همسايه و پيامدهاي آن است كه البته در هر دو مورد نكاتي را به عرض مي رسانيم؛ در ابتدا ضروري به نظر مي رسد فلسفه و جايگاه ازدواج موقت از نظر اسلام را قدري عميق و كامل مورد بررسي قرار داده و سپس به تحليل اشكالات شما بپردازيم:
به نظر ما صيغه يا ازدواج موقت يكي از منطقي ترين و مترقي ترين دستورات اسلام است كه اگر با اندك تعقل و انصاف و آزاد انديشي بدان نگريسته شود، همخواني دستورات اسلام با واقعيت ها و نيازهاي بشر و ضرورت هاي گوناگون زندگي، در اين حكم ديني به خوبي آشكار مي شود.
ازدواج موقت تفاوت ماهوي با اصل ازدواج دائم ندارد و اصول روابط طرفين و ضرورت هاي طرفيني در آن هم لحاظ شده است. اين امر در اسلام به عنوان امري خاص و مربوط به شرايط ويژه و ضروري است؛ در واقع ازدواج موقت به عنوان راهكاري براي مواقع غير عادي و ضروري قرار داده شده، هم ‌چنان كه طلاق حرام نشده و راهكاري براي مواقع خاص و اجتناب ناپذير قرار داده شده است.
به همين خاطر در روايات،ازدواج موقت به خودي خود مورد تشويق نيست، بلكه در رواياتي از ازدواج موقت بدون لزوم و ضرورت نهي شده است. در برخي روايات آمده، امامان معصوم در برابر سوال برخي از اصحاب خود در مورد ازدواج موقت فرمودند:
« تو را با نكاح متعه چه كار و حال آن كه خداوند تو را (با داشتن همسر) از آن بي نياز كرده است؟». (1)
در روايت ديگر ضمن نهي از ازدواج موقت غير ضروري مي‌فرمايد: «بر ازدواج موقت اصرار نداشته باشيد. بر شما لازم است بر ازدواج دائم، به عنوان سنت رسول خدا؛ پس با مشغول شدن به ازدواج موقت، از همسران خود غافل نگرديد كه آنان كافر شوند و از اين حلال و حكم خداوند بيزاري بجويند و اجازه دهنده آن (يعني ما امامان) را نفرين كنند و دشنام دهند». (2)
پس نگاه كلي اسلام در اين خصوص نگاهي خاص و در مقام اضطرار و ضرورت هاي خاص است.
اما عده اي ماهيت اين عمل را عملي همانند زنا و فحشا دانسته مي پرسند آيا ماهيت صيغه و ازدواج موقت مشابه ماهيت اين رفتارهاي شنيع با پيامدهاي شناخته شده منفي آن نيست؟ و آيا ازدواج موقت داراي تبعات منفي بسيار براي طرفين بخصوص براي زنان نيست؟
در پاسخ بايد گفت اگر منظور اين است كه در ازدواج موقت همانند روسپي گري، بهره مندي جنسي و مالي از دو طرف مبنا و معيار است، اين امر در ازدواج دائم هم به شدت و قوت اما به شكلي كلي تر و مبنايي تر مطرح است حتي مي توان گفت معيار اصلي طرفين در اغلب ازدواج ها به رغم تعابير محترمانه اي كه در اين خصوص به كار مي رود، در واقع همان امر روشن و البته منطقي و غريزي است.
اين كه مردي بخواهد با ازدواج در كنار فردي از جنس مخالف، نيازهاي طبيعي و غريزي خود را برطرف نمايد و براي اين امر به دنبال بهترين مورد و گزينه باشد، هيچ نامعقول و غير منطق نيست، چنان كه زنان هم ممكن است، بلكه غالبا در بين خواستگاران كسي را بر مي گزينند كه بيش ترين توانايي براي برطرف كردن نيازهاي مادي و روحي و عاطفي آنان را داشته باشد.
اما اگر منظور آن است كه در اين نوع ازدواج ها به هيچ وجه به جنبه انساني و روحي و عاطفي طرفين توجهي نمي شود و به تعبير ديگر نوعي استثمار دو طرفه و حيواني رخ مي دهد كه تبعات منفي بسياري دارد و موجب اشاعه فحشا و دريدگي رفتاري مي شود، اين ادعا به هيچ وجه صحيح نيست، زيرا:
اولا: در ماهيت ازدواج موقت در اسلام هيچ گاه ارتباط جنسي كوتاه و صرف لحاظ نشده، بلكه ازدواج موقت راهكاري است براي بسياري از افراد كه زمينه و تمكن و بستر تشكيل زندگي كامل و همه جانبه را به دلايل گوناگون ندارند، اما در عين حال نيازهاي طبيعي و غريزي و روحي شان با ازدواج درجه دو و با تعهدات كم تر قابل حل است. در نتيجه كم نيستند افرادي كه ازدواج موقتي طولاني مدت و محترمانه و با همه ابعاد روابط زوجين حتي با تشكيل خانواده دارند و از آن هم راضي هستند.
ثانيا: ازدواج موقت نتايج و ثمرات متفاوتي دارد. تنها راهكاري براي بهره مندي جنسي نيست، بلكه در بسياري از موارد اين راهكار تنها راه حل بر طرف نمودن مشكلاتي از قبيل محرميت ها است؛ در واقع در موارد بسياري مانند فرزند خواندگي ها و پرستاري از افراد پير و سالمند و يا ايجاد محرميت هاي مصلحتي، ازدواج موقت، به دليل پايين بودن حجم تعهدات و آساني انجام و بي نيازي به طلاق ، تنها راه كار حل مشكل است.
ثالثا: در مقوله ازدواج موقت سخن از انتخاب كاري ناشايست در برابر رفتار صحيح و مطلوب نيست، يعني انتخاب گزينه ازدواج موقت به معناي رها كردن گزينه صحيح و منطقي به حساب نمي آيد، بلكه در موقعيت لزوم انتخاب گزينه اي بين فحشا و روابط بي حد و حصر و يا روابط محدود و ضابطه مند، اسلام گزينه دوم را برگزيده است.
چه ما قبول كنيم و چه نكنيم غريزه جنسي يكي از نيرومندترين غرائز انساني است، تا آن جا كه پاره‏اي از روانكاوان آن را تنها غريزه اصيل انسان مي‏دانند. تمام غرائز ديگر را به آن باز مي‏گردانند. از سوي ديگر اين يك قانون كلي است كه اگر به غرايز طبيعي انسان به صورت صحيحي پاسخ داده نشود، براي اشباع آن متوجه طريق انحرافي خواهد شد، زيرا غرايز طبيعي را نمي‌توان از بين برد.
بر فرض بتوان آن را به طور موقت سركوب كرد، اما اين به هيچ وجه پاسخي مناسب به يك نياز اساسي و نيرومند نيست. سرخوردگي و توقف در مسير تعالي و كمال را به دنبال خواهد داشت؛ بنا بر اين راه صحيح آن است كه غرائز را از طريق معقولي اشباع كرده و از آن‏ها در مسير زندگي بهره‌برداري نمود.
بايد بپذيريم كه چه در گذشته و چه در حال به دلايل گوناگون، امكان ازدواج دائم براي بسياري از افراد فراهم نبوده و نيست؛ در بسياري از محيط ها و فرهنگ ها افراد در سنين خاصي قادر به ازدواج دائم نيستند، يا افراد متأهل در مسافرت‏هاي طولاني و يا در مأموريت‏ها و يا به علل ديگري با مشكل عدم ارضاي غريزه جنسي رو به رو مي‏شوند؛ يا افراد متعدد به خصوص بانوان بعد از از دست دادن همسران شان به رغم نياز شديد به همدم و همسر، توان ورود در اين عرصه را در خود نمي بينند و از برخوردهاي بد جامعه هراس دارند.
در واقع زناني كه به هر دليل ازدواج نكرده اند، ولي نياز جنسي و عاطفي دارند، همچنين زناني كه همسر خود را از دست داده اند و امكان يا تمايل ازدواج مجدد و دائم ندارند، همچنين مردان يا جوانان مجردي كه در موقعيت و وضعيت مالي و اجتماعي ازدواج نيستند و يا دسترسي به همسران خود ندارند و يا به هر دليلي نياز جنسي شان با همسر خودشان ارضا نمي شود، ارتباط مستقيم و جدي با مسئله ازدواج مجدد دارند كه به نظر مي رسد ازدواج مجدد تنها اره كار منطقي در برابر اين افراد است.
در خصوص مرداني كه نياز جنسي شان با همسرشان برآورده نمي شود(كه البته بر اساس سرد مزاجي طبيعي در بانوان اين مردان در همه جاي دنيا كم هم نيستند) با در نظر گرفتن همه آنچه گفته شد، به علاوه اين واقعيت كه به دلايل گوناگون تعادل ميان مرد و زن همواره به هم مي‏خورد و زنان بدون همسر بيش تر از مردان در جامعه مي مانند، ناچاريم يكي از سه راه ذيل را انتخاب كنيم:
أ) مردان تنها به يك همسر دائم در همه موارد قناعت كنند. زنان بيوه تا پايان عمر بدون همسر باقي بمانند. تمام نيازهاي فطري و خواسته‏هاي دروني و احساسي خود را سركوب كنند.
ب) مردان فقط داراي يك همسر قانوني باشند، ولي روابط آزاد و نامشروع جنسي را با زناني كه بي شوهر مانده‏اند، به شكل هاي گوناگون برقرار سازند.
ج) كساني كه قدرت دارند بيش از يك همسر را اداره كنند و از نظر جسمي و مالي و اخلاقي مشكلي براي آن‏ ها ايجاد نمي‏شود، نيز قدرت بر اجراي كامل عدالت ميان همسران و فرزندان دارند، به آن‏ها اجازه داده شود كه بيش از يك همسر انتخاب كنند يا ازدواج موقت داشته باشند.
حال اگر بخواهيم راه اول را انتخاب كنيم، بايد گذشته از مشكلات اجتماعي كه به وجود مي‏آيد، با فطرت و غرائز و نيازهاي روحي و جسمي بشر به مبارزه برخيزيم. هم چنين عواطف و احساسات اين گونه زنان را ناديده بگيريم. اما اين مبارزه‏اي است كه پيروزي در آن نيست. به فرض كه اين طرح عملي بشود، جنبه‏هاي غير انساني آن بر هيچ كس پوشيده نيست.
اگر راه دوم را انتخاب كنيم، بايد فحشا را به رسميت بشناسيم. انواع مشكلات روحي و فرهنگي و اجتماعي كه دامنگير اين گونه روابط آزاد مي شود، بر جامعه بپذيريم؛ يعني همان چيزي كه در بدترين شكل در غرب رواج دارد و تجارت سكس را به دومين تجارت قاچاق در جهان بدل نموده است.
تازه زناني كه به عنوان معشوقه مورد بهره برداري جنسي قرار مي‏گيرند، نه تأمين مالي و اجتماعي و ... دارند و نه آينده‏اي در خور و سرنوشتي معين. چنان كه شخصيت آن‏ها در اين فرايند پايمال شده است. وجداني سرخورده و احساسي سرشار از ملامت خود دارند. اين‏ها اموري نيست كه انسان آگاه آن را تجويز كند.
بنا بر اين تنها راه سوم مي‏ماند كه هم به خواسته‏ هاي فطري و نيازهاي غريزي زنان در موقعيت هاي خاص پاسخ مثبت داده شده، هم از عواقب شوم فحشا و نابساماني زندگي اين دسته از زنان جلوگيري شود و جامعه نيز از گرداب گناه در امان بماند.
در عين حال نبايد فراموش كرد كه وجود زنان بي سرپرست و بيوه در جامعه به دلايل گوناگون اقتصادي و روحي و غريزي مي تواند موجب مفاسد و مشكلات فردي و اجتماعي هم براي خودشان و هم براي مردان جامعه و هم فرزندان شان گردد ، در حالي كه با يك ازدواج موقت يا دائم اما كمرنگ تر از ازدواج اول، بخش عمده اين نيازها برطرف شده و خطرات بسياري در اين زمينه برطرف مي گردد.
اگر واقع بينانه بنگريم، مي بينيم در وضعيت احساس نياز، با توجه به قدرت اين نيرو در مردان و تاثيرگذاري آن در تصميمات و رفتارهاي فردي و اجتماعي شان و توانايي مردان در برآورده ساختن تمايلات خود از طريق ابزارهاي مالي و اجتماعي كه دارند، در بسياري از موارد اين نياز اگر از طريق مشروع ارضا نشود، مردان را وادار به اقدام از طريق نامشروع مي‏كند كه تبعات منفي فردي و اجتماعي و خانوادگي آن بسيار بيش تر و خطرناك تر است.
به علاوه براي ارضاي نياز جنسي انواع و اقسام انحرافات و راهكارهاي نامشروع هم وجود دارد، اما اسلام ورود در حوزه هاي انحرافي براي ارضاي نيازهاي جنسي را بسيار خطرناك به حال فرد و جامعه دانسته، آن را خروج از مرز و نوعي عدوان و تعدي قلمداد نموده است؛ تنها راهكارهاي اسلام براي برخورد منطقي با اين حقيقت وجودي، طبيعي ترين و جامع ترين راه كار ممكن يعني ازدواج است كه علاوه بر برخورد منطقي با اين نياز دروني زمينه ارضاي ساير نيازهاي روحي و رواني انسان و رشد و تعالي فردي و اجتماعي او و ايجاد جامعه اي بالنده و پيشرو را نيز فراهم مي نمايد.
البته در منظر اسلام شروط و قيود خاصي براي اين رابطه خاص در نظر گرفته شده، چنانچه شرايط و مقررات تعيين شده از سوي شرع رعايت گردد، علاوه بر پاسخگويي طبيعي به يكي از غرايز انساني، حقي هم از كسي پايمال نمي‏گردد. همچنين از فساد اخلاقي و رابطه بي حد و حصر و بدون ضابطه مردان و زنان جلوگيري مي‌شود.
در مجموع راهكار ازدواج موقت، چه به جهت رفع نياز جنسي يا روحي و عاطفي انجام شود و چه به جهت برطرف نمودن نياز مالي از زن و يا مخلوطي از همه اين امور، در هر حال حتي در بدترين اوضاع از جهت ضابطه مند بودن و قواعد دقيق و جدي كه براي آن و نتايج آن در شريعت لحاظ شده، به مراتب بهتر از فحشا و بي بندوباري در روابط جنسي غربي و يا روسپي گري قانوني در اين كشورها است.
اما شرايط ازدواج موقت:
1- خواندن صيغه عقد، كه به عربي صحيح خوانده مي‏شود. اگر مرد و زن نتوانند صيغه را به عربي صحيح بخوانند، به هر لفظي كه صيغه را بخوانند، صحيح است. لازم نيست وكيل بگيرند، اما بايد لفظي بگويند كه معني «متعت» و «قبلت» را بفهماند، مثلا متعه كردم، قبول كردم.
2- كسي كه صيغه را مي‏خواند، بالغ و عاقل باشد.
3- زن و مرد به ازدواج راضي باشند.
4- زن اگر دختر باكره باشد، بايد از پدر يا جد پدر خود اجازه بگيرد.
5- مدت زناشويي معين شود.
6- تعيين مهريه، زن و مرد به پول يا مال ديگري توافق كنند و در عقد ذكر نمايند. (3)
در اين ميان ذكر سه نكته لازم است:
1- چنانچه در عقد موقت فرزندي متولد شود، داراي حقوق فرزند متولد شده از زن دائمي است. (4)
2- زن مي‏تواند در عقد موقت شرط كند شوهر با او نزديكي نكند و فقط لذت‏هاي ديگر را ببرد. (5)
3- اگر در عقد موقت زن بالغ و غير يائسه باشد و نزديكي انجام گيرد، بايد 45 روز (دو حيض) عده نگه دارد. (6)
با دقت در مطالب گذشته و شرايط مقرر براي عقد موقت روشن مي‏شود صيغه ماهيتش با كامجويي جنسي از زنان خياباني و مانند آن متفاوت و در واقع يك نوع ازدواج زمان دار است و بعد از هر ازدواج فاصله اي معين بايد لحاظ شود. اين امر به روشني جلوي رفتار تجارت گونه و تن فروشي مدرن را مي گيرد و ماهيت اين عمل را به ازدواج دائم نزديك مي كند و تا حد زيادي جلوي تبعات منفي روحي و رواني ازدواج هاي مكرر و با افراد متعدد را مي گيرد.
در عين حال در اين ازدواج هم وضعيت تعهدات طرفين در قابل هم روشن است، هم جلوي سوء استفاده از دختران ناآگاه و بي اطلاع گرفته شده؛ هم براي تبعات احتمالي اين امر مانند تولد فرزند راهكار و ضابطه معين تعريف شده است.
البته قبول داريم كه در نتيجه رفتارهاي غلط و بي توجهي برخي افراد به هدف اصلي اين حكم ممكن است تبعات منفي به دنبال آن حاصل شود، اما در جمع بندي بايد گفت هر عقل سليمي نمي تواند با فرض تحقق برخي از پيامدهاي منفي اصل اين قانون و قاعده را زير سوال ببرد و جامعه را از استفاده از اين امر( كه در مواردي تنها راهكار براي بسياري از افراد به جهت خروج از اضطرارهاي روحي و جسمي و اجتماعي به حساب مي آيد) محروم سازد .
با توجه به آنچه ذكر شد اگر نگاهي منصفانه به وضعيت خود برادرتان يا جواناني همانند خود بيندازيد، حتي منصفانه شرائط و نيازهاي گوناگون عاطفي و روحي زن محترم همسايه تان و هزاران زن بيوه و يا ناموفق در ازدواج را مورد بررسي قرار دهيد، از بدتر دانستن ازدواج موقت نسبت به زنا كه مكرر در نامه تان از آن دم زديد پشيمان مي شديد ؛ منصفانه قضاوت نماييد: اگر وضعيت كنوني فرهنگي و نگاه منفي جامعه به ازدواج موقت اين گونه نبود كه امروزه شاهد آن هستيم آيا جواناني همچون شما در طول ساليان پيش از ازدواج از فشار نياز جنسي رنج مي بردند و چه بسا به مشكلات گوناگون جسمي و روحي و يا آلوده شدن به گناهان مختلف گرفتار مي آمدند؟
يا زنان بيوه و محترمي چون همسايه شما مجبور بودند سال ها رنج تنهائي و بي همدمي را تحمل كرده و حتي در برابر يك پيشنهاد ازدواج احساس ترس و خطر كرده حاضر به ترك محل زندگي خود شوند؟
حتي بسياري از مشكلاتي كه شما در مورد ازدواج موقت برشمرديد هم نه مربوط به اصل اين قانون بلكه به فرهنگ نادرست و تلقي غلط اجتماعي در اين رابطه بر مي گردد ؛ به عنوان مثال عمده مشكلات افراد متاهلي كه به اين امر مبادرت مي ورزند به پنهان كاري و ترسي كه از آشكار شدن اين امر دارند بر مي گردد؛ واقعا آيا ممكن نيست مردي همسر داشته باشد اما به دلائيل گوناگون همسرش توان برآوردن نياز جنسي او نباشد ؟
آيا از آمار سردمزاجي زنان بخصوص كساني كه پا به سن مي گذارند مطلعيد؟ آيا مي دانيد درصد بالايي از طلاق هاي رخ داده در جامعه ما به دليل اختلافات و عدم هماهنگي در مسائل زناشويي است، اما علت آن امور ديگر عنوان مي شود؟ آيا نمي توان اين مشكل را با حفظ خانواده قبلي و رفع نياز از طريق مشروع و قانوني و ضابطه مند يعني با يك ازدواج درجه دو حل كرد.
به يقين كساني كه اين امر براي آن ها فراهم نشود مجبور به تن دادن به فحشا و رابطه بسيار پرخطر جنسي مي شوند كه هم سلامت جسمي و هم سلامت روحي خود و جامعه را به خطر انداخته و متاسفانه كم نيست اين قبيل انحرافات كه فرد بخاطر عدم رفع نياز جنسي خود همسر خود را طلاق نداده، اما با زنان متعدد رابطه نامشروع برقرار مي كند، اما شما وامثال شما حاضر نمي شويد او در رفتاري مشروع و ضابطه مند اين نياز را از راه معقول برطرف نمايد.
متاسفانه نتيجه همين تنگ نظري ها اين شده كه زن با رابطه نامشروع شوهر خود با زنان ديگر راضي مي شود و حتي از اين كه شب قبل همسرش با زني روسپي همخواب بوده آگاه است، اما اين مساله را تحمل كرده ولي حاضر به ازدواج مجدد يا موقت شوهر خود نمي شود.
اگر بنا بر فروپاشي خانواده با رابطه جنسي داشتن با افراد ديگر باشد بايد خانواده همه اين گونه مردان خطاكار در اندك زماني از هم بپاشد در حالي كه اين گونه نيست؛ چنان كه در مورد مرداني كه در گذشته داراي همسران متعدد بودند نيز داشتن رابطه با يم همسر به بي توجهي به خانواده و همسر ديگر منجر نمي شد.
در مورد پيشنهاد ما در خود داري افراد مجرد - در حد امكان - از ورود در عرصه ازدواج موقت هم بايد تاكيد كنيم كه اين پيشنهاد در بسياري از موارد نتيجه جمع بندي وضعيت كنوني جامعه و تبعات نامناسب اين عمل براي خود جوانان اعم ازدختر و پسر در آينده و صدماتي كه ممكن است در نتيجه اين رفتار مشروع در ازدواج دائم خود متحمل شوند است نه به دليل نامشروع و غلط بودن اصل اين ازدواج كه در دين بيان شده است.
به هر حال به نظر مي رسد تعابير شما ناشي از عدم تامل درست در مساله يا فشاري روحي است كه از وضعيت رخ داده در ارائه پيشنهاد به همسايه خود تحمل مي كنيد كه پيشنهاد مي كنيم براي چاره جويي در اين مساله و حتي در مورد مشكل برادر خود حتما با كارشناسان مشاوره اين مركز تماس برقرار كرده ازطريق همين سايت يا با شماره 09640 تماس تلفني برقرار نماييد.
پي نوشت ها:
1. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام، قم، 1409 ه.ق، ج 21، ص 22.
2. همان، ج 21، ص 23.
3. امام خميني، تحرير الوسيله، نشر موسسه آثار امام 1378 ش، ج 2، ص 289، م 5 و ص 290، م 9.
4. تحرير الوسيله، ج 2، ص 291، م 13.
5. امام خميني، توضيح المسائل، م 2423.
6. تحرير الوسيله، ج 2، ص 291، م 16.