شرف شمس امروزه به خطوط و رموزي گفته مي‌شود که در تاريخ 19 فروردين از ساعت 8 صبح شروع و تقريباً 24 ساعت روز بعد روي نگيني(عقيق زرد) حکاکي مي‌شود.
شرف الشمس از علوم غريبه است، لكن در كتب متقدمين(عالمان قديم از صدر اسلام تا چند قرن پيش) اعم از روايي و ادعيه و اذكار اثري از آن نيافتیم، فقط متاخرين در چند قرن اخير آن را معتبر مي دانند و بياناتي درباره شرف الشمس و طريقه تكثير آن به صورت مربع يا مسبع(هفت ضلعي) و غيره و نيز آثار و بركات آن مطالبي متذكر شده اند. بعضي آن را ماخوذ از اسم اعظم تلقي كرده اند. در كتاب "جواهر مكنونه" كه از كتب خطي اذكار است و همچنين در كتاب "السحاب اللئالي" تاليف سيد عبدالله بوشهري و كتب ديگر، آثاري از جمله دفع فقر و بيماري ها و حفظ از گزند جانوران و ايمني از بلايا و كسب عزت و بزرگي براي آن متذكر شده اند."
ايشان اضافه مي کند: مرحوم كفعمي در كتاب مصباح كفعمي بدون آن كه سند محكمي ذكر كند مي گويد: اين حروف (دعاي شرف الشمس) شكل اسم اعظم است، سپس در حاشيه كتاب ياد شده مي گويد: در بعضي از كتاب هاي شيعه ديدم كه از امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ نقل شده است.
به نظر مي رسد بيان چنين نقلي محكم نيست، چون سند روايت امام علي ـ عليه السّلام ـ ذكر نشده است.(1)
مرحوم شيخ بهايي نيز در كتاب «سر المستتر» با اندكي تغيير آن را آورده است.
البته در كتاب هاي ياد شده اين حروف و شكل به شرف الشمس ناميده نشده است، بلكه ممكن است تشخيص اساتيد علوم ختوم و اذكار اين بوده كه اين شكل در شرف شمس ـ كه نوزدهم فروردين ماه است ـ نوشته شود كه ساعت خوبي است و باعث تأثير بيشتر اين ذكر مي شود. برخي اين شكل و ذكر را بر روي انگشتر حك مي كنند، ولي سندي براي آن يافت نشد.(2)
در کتاب ريحانه الادب هم ذيل نام "ابو البدر" از عالمان قديم شهر اردبيل، به نقل از او شرح مفصلي در باره شرف الشمس و حروف آن و اشعاري که به امام علي در مورد اين حروف منسوب است و طرز نوشتن اين حروف داده که جويندگان مي توانند مراجعه کنند.(3)
پي نوشت ها :
1. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، الطبعه الثانيه، 1403 ق، ج 54، ص 22.
2. ر.ك: ابراهيم بن علي عاملي كفعمي، قم، انتشارات رضي، 1405 ق.
3. ريحانه الادب، ، مدرس تبريزي ، ج7 ، ص23-24،چهارم، تهران،خيام، 1374؛ هزار و يک کلمه ،‌ حسن زاده آملي، ج3، ص 371، کلمه 343 ؛ هزار و يک نکته ، علامه حسن زاده آملي ، ‌ج2، ص 796، نکته 977؛
تفسير قرآن، شهيد مصطفي خميني ، ج1 ، ص 153.