سلام علیکم
در اصول کافی باب طینت مومن و کافر(جلد ۳)چندین روایت با مضامین زیر وجود دارد:
(ترجمه روایت شریفه :
امام باقر (ع ) فرمود: اگر مردم بدانند، آغاز آفرینش چگونه بوده دو تن با یکدیگر (در امر دین )

اختلاف نکنند. همانان خدای عزوجل پیش از آنکه مخلوق را بیافریند، فرمود: آبی گوارا پدید آی ، تا

از تو بهشت و اهل طاعت خود را بیافرینم ، و آبی شور و تلخ پدید آی تـا از تـو دوزخ و اهـل

مـعـصـیـتـم را بـیـافرینم ، سپس بآندو دستور فرمود تا آمیخته شدند، از اینجهت است که مؤ من کافر زاید

و کافر مؤ من .
آنگاه گلی را از صفحه زمین بر گرفت و آنرا بشدت مالش داد، بنا گاه مانند مور بجنبش در آمـدنـد

سـپـس بـاصـحـاب یـمـیـن فـرمـود: بـسـلامـت بـسـوی بـهـشـت و بـاصـحـاب شمال فرمود: بسوی

دوزخ و باکی هم ندارم . آنگاه امر فرمود تا آتشی افروخته گشت و بـاصـحـاب شـمـال فـرمـود: در

آن داخـل شـویـد، از آن تـرسـیـدنـد و پرهیز کردند، سپس بـاصـحاب یمین فرمود: داخل شوید: آنها

داخل شدند، پس فرمود: سرد و سلامت باش آتش سرد و سلامت شد. اصحاب شد. اصحاب

شمال گفتند: پروردگارا از لغزش ما در گذر و از نـو بـگـیـر، فـرمود: از نو گرفتم ، داخل شوید،

ایشان برفتند و باز ترسیدند، در آنجا فرمانبرداری و نافرمانی پابرجا گشت ، پس نه ایندسته توانند از آنها

باشند و نه آنها توانند از اینها باشند.اصول کافی ج : ۳ ص : ۹ روایة :۱

و همچنین روایت اصول کافی ج : ۳ ص : ۱۱ روایة : ۳
امـام بـاقـر (ع ) فـرمـود: هـمـانان خدای تبارک و تعالی چون خواست مخلوق را بیافریند، نـخـسـت آبـی گـوارا و آبـی شـور و تـلخ آفـریـد، و آندو آب بهم آمیختند، سپس خاکی از صـفـحـه زمـیـن بـر گـرفـت و آنرا بشدت مالش داد، آنگاه باصحاب یمین که مانند مورچه مـیـجـنـبـیـدنـد، فـرمـود: بـا سـلامـت بـسـوی بـهـشـت و بـاصـحـاب شـمـال فـرمـود بـسـوی دوزخ و بـاکی هم ندارم ، سپس فرمود: (((مگر من پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: چرا گواهی دهیم ، تا در روز قیامت نگویند: ما از این بی خبری بودیم ))).
سـپـس از پـیـغـمـبـران پـیمان گرفت و فرمود: مگر من پروردگار شما نیستم ؟ و این محمد رسـول من نیست و این علی امیر مؤ منان نمیباشد؟ گفتند: چرا پس نبوت آنها پا برجا شد، و از پیغمبران اولوالعزم پیمان گرفت که من پروردگار شمایم و محمد رسولم و علی امیر مـؤ مـنان و اوصیاء بعد از او، والیان امر من و خزانه داران علم من و اینکه مهدی کسی استکه بوسیله او دینم را نصرت دهم و دولتم را آشکار کنم و از دشمنانم انتقام گیرم و بوسیله او خـواهـی نـخواهی عبادت شوم . گفتند: پروردگارا! اقرار کردیم و گواهی دادیم ، ولی آدم نـه انـکـار کـرد و نـه اقـرار نمود، پس مقام اولوالعزمی برای آن پنج تن از جهت مهدی ثابت شد و برای آدم عزمی برای اقرار بآن یافت نشد (از اینرو از پیغمبران اولوالعزم خـارج گـشـت ) ایـنـسـت گـفـتـار خـدای عـزوجـل :() در اینجا (((ترک ))) است (زیرا فراموشی بر پیغمبران روا نیست ).
سـپـس بـآتـشـی دسـتـور فـرمـود تـا بـر افـروخـت و بـاصـحـاب شـمـال فـرمود: بآن در آئید، ایشان ترسیدند و باصحاب یمین فرمود: در آئید، آنها وارد شـدنـد، آتـش بـر آنـهـا سـرد و سـلامـت شـد، آنـگـاه اصـحـاب شـمـال گـفـتند: پروردگارا! از مادر گذر و تجدید کن ، فرمود: تجدید کردم ، بروید و داخل شوید، باز ترسیدند. در آنجا اطاعت و ولایت و معصیت ثابت گشت .
اصول کافی ج : ۳ ص : ۱۲ روایة : ۱)
با توجه به این روایات و صراحتشان در اینکه اهل جنت و نار پیش از آمدن به این عالم تعیین شده اند :
۱- مسئله اختیار بشر چه میشود؟
۲- خداوند خود ماده اولیه (گل شور و شیرین را ) برای مومنان و کافران برگزیده است پس کافر از این بابت که کافر باشد و انکار حق کند گناه ندارد و مومن هم در صلاحش ماجور نباید باشد؟
۳-خداوند که میدانست اگر ایشان را از گل شور (مخصوص کفار) بیافریند آخر الامر با طینتشان(که خود خداوند عز و جل برایشان برگزیده)کارهای خلاف و گناه خواهند کرد و راهی جهنم خواهند شد پس چرا این جماعت را آفرید؟ (باتوجه به رحمانیتش چرا برای آتش جهنم طعمه آفرید؟)

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
برخورد حديث پژوهان و صاحب نظران به لحاظ نوع نگاهشان به احاديث طينت را مي توان به سه دسته تقسيم نمود:
الف: عالماني كه مفاد اين احاديث را از متشابهات دانسته اند و به كلي از اظهارنظر در خصوص محتواي اين اخبار باز ايستاده و فهم و مراد آن ها را دشوار دانسته اند.
ب: محققاني كه اين احاديث را از اساس مردود شمرده و در اعتبار سندي و يا احيانا در محتواي آن ها خدشه نموده اند.
ج: بزرگاني كه در مقام تفسير و تحليل مفاد اين روايات برآمده و به تبيين محتوايي آن ها پرداخته اند.
از طيف نخست، مرحوم مجلسي را مي توان نام برد. ايشان پس از نقل نظرات متعدد در خصوص اين روايات مي نويسد:« و لا يخفى ما فيه و في كثير من الوجوه السابقة و ترك الخوض في أمثال تلك المسائل الغامضة التي تعجز عقولنا عن الإحاطة بكنهها أولى لا سيما في تلك المسألة التي نهى أئمتنا عن الخوض فيها» (1)
« اشكالات وارده بر نظريات مذكور روشن است و ترك تفكر در امثال اين مسائل مشكل، كه عقل ما از احاطه به كنه آنها عاجز است، بهتر از ورود به اين مباحث و نظريات است؛ خصوصا در اين مسئله اي كه ائمه معصومين (عليهم السلام) از تفكر در اينگونه امور ما را نهي كرده اند».
از سوي ديگر برخي همچون مرحوم شعراني (ره) كه از طرفداران نظريه دوم محسوب مي شود اين گونه اخبار را از حيث سند ضعيف دانسته اند و گر چه مشتمل بر تعدادي از احاديث معتبر نيز هستند، اما از آنجا كه اين احاديث مفادي مغاير با اصول مذهب و روايات معتبر شيعي دارند در نتيجه بايد به كناري نهاده شوند.
البته، برخي به جاي گفتگو درباره تضعيف سند روايات مزبور، در محتواي آنها خدشه نموده و با استناد به اين نكته كه مفاد آن ها، با آراي اهل سنت(عقيده اشعريان به جبر) همساز و با روايات اهل بيت (عليهم السلام) مبني بر اختيار انسان و نفي جبر در تضاد است اين روايات را بر تقيه حمل كرده اند.(2)
اما ديدگاه سوم كه با فرض پذيرش روايات طينت پيش رفته، با رويكردي عرفاني يا فلسفي يا حديثي به تبيين يافته هاي خود پرداخته و آراء و نظرياتي را در مقام شرح و تفسير اخبار مورد نظر عرضه داشته است. شرح و بسط آراء و نظريات فرصت ديگري را مي طلبد. (3) اما به اختصار در اينجا بايد بگوييم كه گرچه طبق ظاهر اين روايات طينت و سرشت خاصي به انسانهاي مؤمن و كافر از سوي خداوند متعال إعطاء شده است و خدادادي است. اما خدادادي بودن به معناي گزافي و بدون حكمت بودن نيست بگونه اي كه خود ايشان هيچ نقشي در إعطاء اين سرشت نداشته باشند. بلكه اين سرشت متناسب با لياقت و شايستگي خود آنها به آنان اعطاء شده است.
به عبارت ديگر از آنجا علم خداوند متعال محدود به زمان و مكان نيست قبل از خلقت انسان ها نيز مي دانسته كه ايشان بعد از خلقت، بندگان شكور يا كفوري هستند و لذا با توجه به لياقت و شايستگي آنها طينت و سرشت خاصي به آنها داده است.
اين طينتي كه انسان از آن آفريده شده است، همانند يك گلدان است. باغباني كه جنس گل ها را مي شناسد هر گلي را در هر گلداني نمي‏گذارد. خداوند متعال نيز چون مي‏دانست اين فرد بناست با اختيار خودش خدا را اطاعت كند و از اولياي خدا شود، او را از گِل زيباي خوشبويي آفريد و گلدان خاصي برايش خلق كرد و كسي را كه مي‏دانست بناست اهل معصيت و كفر باشد از يك سفال و گِل پستي آفريد.(4)
روشن است كه همانطور كه گلدان و ظرف، علت تامه براي نحوه شكل گيري گل نيست نقش طينت نيز همانند ظرف و گلدان است و گرچه اقتضائاتي را براي انسان ايجاد مي كند. اما اين طينت، علت تامه و كامل براي عملكرد انسان نيست و اين اراده و اختيار خود انسان است كه حرف آخر رامي زند چنانكه ممكن است يك فرد داراي توفيقات و زمينه هاي متعدد ديگري باشد اما بدليل سوء اختيار اين زمينه ها را نابود كند.
بنابراين اينكه خداوند متعال قبل از خلقت به عملكرد انسان ها علم داشته و متناسب با اين علم توفيقاتي را نصيب افرادي نموده به معناي سلب اختيار از خود آنان نيست زيرا منشأ عملكرد انسان ها اراده و اختيار خود آنها بوده و از آنجا كه خداوند متعال نسبت به عملكرد اختياري انسان ها در آينده علم و آگاهي داشته و لذا توفيقاتي را نصيب عده اي نموده و از عده اي سلب نموده است و اين توفيقات نيز با توجه و تناسب عملكرد خود انسان ها در آينده بوده و لذا جبري در كار نيست.
در اينجا ممكن است اين سؤال پيش آيد كه اگر خداوند متعال قبل از خلقت جنس بشر و انسان ها را مي شناخت و از عاقبت آنها با خبر بود. پس چرا از ابتدا آنها را به سوي بهشت يا جهنم رهنمون نساخت؟!
در پاسخ به اين سؤال بايد بگوييم كه اگر فرض كنيم معلمي كه علم غيب مي داند بدون برگزاري امتحان و طبق علم غيب خود، نمرات دانش آموزان را اعلام و عده اي را ممتاز و عده ديگري را رفوزه اعلام كند چه اتفاقي مي افتد؟! مطمئنا رفوزه ها اعتراض مي كنند و مي گويند اگر امتحان برگزار مي شد ما هم ممتاز بوديم و لذا براي اينكه اتمام حجت صورت بگيرد امتحان گرفتن لازم است. آمدن انسان ها به دنيا و خلقت آسمان ها و زمين و زندگي پيش از معاد نيز براي اين است كه انسان ها حقيقت خود را در ضمن امتحانات دنيوي بشناسند و در روز قيامت عذر و بهانه اي براي سوء عاقبت خود نداشته باشند. چنانكه خداوند متعال فرموده:« وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا...» (5) « او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز [شش دوران‏] آفريد و عرش (حكومت) او، بر آب قرار داشت (بخاطر اين آفريد) تا شما را بيازمايد كه كداميك عملتان بهتر است.»
پي نوشت ها:
1. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، سال 1404 هـ ق، ج‏5، ص261.
2. همان، ص260.
3. ر.ك: نقي زاده، حسن، مقاله «اخبار طينت»، فصلنامه مطالعات اسلامي، تابستان 1385 - شماره 72، ص 183 تا ص 212.
4. آيت الله مصباح يزدي، درس هاي اخلاق، سيماي شيعيان در كلام امير مؤمنان (ع)، جلسه هشتم آدرس متن: http://mesbahyazdi.ir/node/58
5. هود(11) آيه 7.
موفق باشید.