اسماعيل نسّاجي زواره
اشاره
تشكيل حكومت و به عهده گرفتن زمام اداره امور جامعه از مواردي است كه علاوه بر هدايت و نجات انسان‏ها، نقش قابل تأمّلي را در جهت حفظ آيات الهي و آرمان‏هاي جامعه مسلمين ايفا مي‏كند.
از اين رو نبيّ مكرم اسلام (ص) بلافاصله پس از هجرت براي تشكيل حكومت و دولت اسلامي اقدام نمود.
اين حكومت اسلامي هر چند بعد از ارتحال آن حضرت (ص) عمرش كوتاه بود، امّانمونه كامل حكومت ديني با ويژگي‏هاي خاص خود بود كه در اين نوشتار بر جسته آن به عنوان شاخصه‏هاي آموزنده و سازنده اشاره مي‏شود:
عدالت خواهي
مطالعه تاريخ زندگي پيامبر (ص) بيان‏گر اين است كه آن حضرت (ص) در روزگاري كه در مدينه قدرت بزرگي پديد آورد، تمام سعي و تلاشش برقراري عدالت و احياي ارزش‏هاي الهي و انساني بود. ايشان در يك منشور جهاني، عدالت خواهي و تساوي حقوق انسان‏ها را در جوامع اعلام كرده‏و ملاك احترام به حقوق بشر رامعين نمود.
آن منادي راستين عدالت و آزادي هنگامي كه مشاهده كرد يكي از اصحاب عرب وي "سلمان فارسي" را به خاطر غير عرب بودن تحقير مي‏كند، در كلمات حكيمانه و معروفي مي‏فرمود: "انّ‏الناس من عهد آدم الي يومنا هذا مثل اسنان المشط لافضل للعربي علي العجمي و لا للاحمر علي الاسودالا بالتقوي؛ 1همه مردم از زمان حضرت آدم(ع) تا به امروز همانند دانه‏هاي شانه مساوي و برابر هستند. عرب بر عجم و سرخ برتري ندارد مگر با تقوي".
آن حضرت در اجراي قانون عادلانه الهي اهتمام خاصّي داشت و اگر كسي از ايشان تقاضاي غير قانوني مي‏كرد، شديداً ناراحت مي‏شد.
بعد از جنگ احزاب در مورد تقسيم غنايم بعضي از همسران پيامبر(ص) تقاضاي غير معمول كردند، لذا آن‏بزرگوار ناراحت شد و حدود يك ماه از آنان فاصله گرفت. خداوند متعال نيزبه اين مناسبت آياتي را بر آن حضرت نازل كرد وفرمود: "يا ايهّاالنبي قل لازواجك ان كنتن تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين امتعكن و اسرحكن سراحا جميلا؛(2) اي پيامبر به همسرانت بگو: اگر شما زندگي دنيا و زرق و برق آن را مي‏خواهيد، بياييد با هديه‏اي شمارا بهره‏مند سازم و شما را به طرز نيكويي رها سازم". و به اين ترتيب پيامبر اكرم (ص) حتي به نزيك‏ترين افراد خانواده‏اش اجازه نداد از قانون الهي تخطّي كرده و عدالت اجتماعي را در حكومت اسلامي آن حضرت خدشه دار سازند.
قاطعيّت و شهامت‏
در سيره حكومتي رسول گرامي اسلام قاطعيّت و شهامت در مورد اجراي قانون و حدود الهي به بهترين وجه انعكاس يافته است. در فتح مكه زني از قبيله "بني مخزوم" مرتكب سرقت شد و از نظر قضايي جرمش محرز گرديد . خويشاوندان آن زن كه هنوز رسوبات نظام طبقاتي دوران جاهليت در مغزشان ماند ه بود، اجراي مجازات (حد سرقت) را نسبت به آن زن، ننگ خانواده اشرافي خود مي‏دانستند؛به همين دليل براي متوقف ساختن اجراي حد سرقت به تلاش افتادند و به همين منظور "اسامة بن زيد" را- كه مانند پدرش نزد پيامبر (ص) محبوبيت داشت - وادار به شفاعت نمودند. اما همين كه اسامه زبان به شفاعت گشود، آن حضرت (ص) خشمگين شد و فرمود: چه جاي شفاعت است ؟مگر مي‏توان حدود و قانون را بلااجراگذاشت و فوراً دستور مجازات صادر نمود.اسامه متوجه لغزش خود شد و عذرخواهي نمود. پيامبر (ص) براي اين كه فكر تبعيض در اجراي قانون را از ذهن مردم بيرون نمايد، عصر همان روز به ايراد خطبه‏اي پرداخت و به مسأله اجراي قانون الهي اشاره نمود وفرمود: "اقوام و ملل پيشين دچار سقوط وانقراض شدند؛ زيرا در اجراي قانون تبعيض روا مي‏داشتند. هرگاه يكي از طبقات بالا مرتكب جرم مي‏شد، او را از مجازات معاف مي‏كردند و اگر كسي از زير دستان به جرم مشابه آن مبادرت مي‏ورزيد، او را مجازات مي‏كردند. قسم به خدايي كه جانم در دست اوست در اجراي قانون در باره هيچ كس كوتاهي و سستي نمي‏كنم. اگر چه مجرم از نزديكان من باشد"(3) چنان كه ملاحظه مي‏شود رسول گرامي(ص) در اجراي قوانين هيچ گونه تبعيضي روا نمي‏داشتند؛ شفاعت احدي را نمي‏پذيرفت و تحت تأثير نظرات ديگران قرار نمي‏گرفت. آن حضرت به شدّت مسلمانان را از تعطيل شدن حدود الهي نهي مي‏كرد و مي‏فرمود: "انّما هلك بنو اسرائيل لانّهم كانوا يقيمون الحدود علي الوضيع دون الشريف؛(4)بني اسرائيل نابود شدند از آن جهت كه حدود الهي را براي زير دستان اجرا مي‏كردند نه براي اشراف!"
وفاق اجتماعي
با آغاز دولت رسول خدا(ص) در مدينه، وفاق اجتماعي به عنوان يك ساز وكار مهم از سوي پيامبر(ص) مطرح گرديد.
با درنگ در حيات سياسي آن حضرت پس از تشكيل حكومت اسلامي و هم پاي سامان دهي به ساختار دولت، نمونه‏هاي فراواني از وفاق اجتماعي را مي‏توان يافت كه در جهت يك دلي و سازگاري مسلمانان شكل گرفت ؛ همچون ساختن مسجد، پيمان عمومي ميان مسلمانان، يهوديان و مشركان يثرب، هم دلي با قبايل عرب و قرار داد برادري.
وفاق اجتماعي در دولت كريمه پيامبر اعظم (ص) بر چند اصل راهبردي و بدون تغيير استوار بود كه عبارت است از:
1- ايمان به خداي يكتا و اعتقاد به آموزه‏هاي ديني و قوّت بخشيدن به گرايش توحيدي كه پيامبر(ص) آن را مهم‏ترين ركن وفاق و اتحاد مي‏دانست.(5)

2- پيامبر(ص) بهترين و استوارترين راستي را تنها در گروه مؤمنان مي‏دانست و با چنين ديدگاهي وفاق را در محدوده آنان تلقي مي‏نمود. اين اصل در سال نهم هجري و در اوج اقتدار دولت اسلامي و با الهام از آيه: "انّما المؤمنون اخوةٌ..."(6) نهادينه گرديد؛ آيه‏اي كه تمامي مؤمنان را بايكديگر برادر مي‏داند.
3- سازگاري با غير مسلمانان به عنوان يك تاكتيك و در جهت پيش برد منافع اسلام وجود داشته است و چنين وفاقي عاري از امتياز دهي يك سويه بوده و برتري اسلام و مسلمانان در آن لحاظ شده است.(7)
شايستگي معنوي
معيار مورد نظر پيامبر(ص) در انتخاب مديران و مسؤولان، تقوا، سابقه خوب و پاي بندي به ارزش‏هاي ديني و ساير ملاك‏هاي شايسته بود.آن چه براي آن بزرگوار در انتخاب مديران اهميت نداشت، ملاك خويشاوندي و قوم گرايي بود؛ چنان كه اصحاب خاص آن حضرت يعني ؛ سلمان فارسي، بلال حبشي، ابوذر غفاري و عمّار عربي هر يك از يك منطقه و نژاد بودند و وقتي آيه زكات(توبه - آيه 160)نازل شد چون سهمي براي كساني كه زكات جمع آوري مي‏كردند، داده شد، عده‏اي از بني هاشم نزد پيامبر(ص) آمدند و از ايشان تقاضا كردند كه به سبب خويشاوندي جمع آوري زكات را به آنان واگذار نمايد. رسول خدا(ص) به آنان فرمود: صدقه و زكات بر من و بني هاشم حرام است، يعني نه تنها به سراغ زكات نياييد، بلكه انتظار آن را هم نداشته باشيدكه از كارمندان جمع آوري آن شويد. سپس فرمود: آيا گمان مي‏كنيد من ديگران را برشما ترجيح مي‏دهم؟ خير بلكه من خوبي و صلاح شما را مي‏خواهم.(8)
خدمت رساني‏
يكي از برنامه‏هاي زندگي رسول خدا(ص) رسيدگي به كارها و گرفتاري‏هاي مسلمانان بود. آن حضرت در بر آوردن حاجات مردم كوشش بسيار داشت و در اين مورد اهل فضل و تقوا را بر ديگران ترجيح مي‏داد و نيازهاي آنان را برآورده مي‏ساخت .
روزي بايكي از ياران خود درصحراي مدينه قدم مي‏زد كه پيرزني رابر سر چاهي مشاهده كرد؛ او مي‏خواست از چاه آب بكشد و به خيمه‏اش ببرد، امّادر كار خود ناتوان بود. پيامبر (ص) نزديك رفت و فرمود: اي مادر آيا مي‏خواهي برايت از چاه آب بكشم ؟آن بانوي سالخورده از پيشنهاد رسول خدا (ص) خوشحال شد.
حضرت رسول (ص) بر سر چاه آمد و مشك را پر از آب كرد و تا خيمه آن پيرزن حمل نمود. شخصي كه همراه پيامبر (ص) بود، هر چه اصرار كرد كه مشك را از پيامبر(ص) بگيرد، آن حضرت قبول نكرد و فرمود: من به تحمّل مشقت و زحمات امت خود سزاوارترم!
بعد از اين كه پيامبر (ص) خداحافظي كرد و به راه افتاد، پيرزن به فرزندانش گفت، مشك را از بيرون خيمه به داخل بياوريد
آن‏ها با تعجب پرسيدند: اي مادر! اين مشك سنگين را چگونه به خيمه آوردي؟ او پاسخ داد: جوانمردي زيبا روي و خوش سخن با كمال مهرباني آن را به اين جا آورد.

آن‏ها وقتي پيامبر را شناختند، به دنبالش دويدند و به دست وپاي آن حضرت افتادند و عذرخواهي نمودند. پيامبر (ص) آنان را دعا كرد و با لطف ومهرباني خويش نوازش داد.(9)
آري! روش زندگي پيامبر اكرم (ص) گره‏گشايي و نيكي و احسان بود، سيره حكومتي آن حضرت نشان مي‏دهد كه ايشان پيروان خود را به كارگشايي و برآوردن حاجات برادر مؤمن تشويق و ترغيب مي‏كرد.
آن حضرت مي‏فرمايد: "من قضي لاخيه المؤمن حاجة كان كمن عبدالله دهرا؛(10) هر كس يك حاجت برادر خود را برآورد، چنان است كه در همه روزگار خدا را عبادت كرده است".
تفقد واحوال‏پرسي
بزرگواري و عنايت نبي اكرم (ص) به افراد را نبايد فقط به خدمت رساني جهت پيش برد امور جامعه دانست، بلكه تمام اقشار جامعه به نوعي از لطف و بزرگواري آن حضرت برخوردار بودند و دراين ميان تكريم آن رهبر بزرگوار نسبت به اصحاب از همه چشم گيرتر است. سيره كريمانه ايشان با اصحاب باعث ايجاد ارتباط عاشقانه و وحدت فكري و اجتماعي مي‏شد كه همه، خود را وابسته به اين كانون عشق و ايثار و كرامت مي‏ديدند.و هيچ‏گاه پيامبررااز خود جدا نمي‏دانستند.
"انس بن مالك" نقل مي‏كند: هرگاه پيامبر(ص) يكي از اصحاب را سه روز نمي‏ديد، در باره او سؤال مي‏كرد ؛ اگر آن فرد در شهر نبود برايش دعا مي‏كرد؛ اگر حضور داشت به ديدن او مي‏رفت و اگر مريض بود از او عيادت مي‏نمود.(11)
احترام به نظرات ديگران‏
در مسايل مربوط به جامعه با اين كه پيامبر (ص) هوش سرشارش در تشخيص امور بر همگان برتري داشت، امّا هرگز با تحكّم و استبداد رأي به افكار مردم بي اعتنايي نمي‏كرد.
نظر مشورتي ديگران را مورد توجه قرار مي‏داد و دستور قرآن مجيد را در عمل اجرا مي‏كرد و از مسلمانان مي‏خواست كه اين سنت را نصب العين قرار دهند.
يكي از نمونه‏هاي مشورت آن حضرت با اصحاب در جنگ "بدر" است. مسلمانان به قصد مصادره كردن اموال كاروان تجاري قريش كه از شام برمي‏گشت از مدينه بيرون آمدند،امّادر حال حركت به سمت بدر خبر رسيد كه سپاه قريش عازم آن منطقه است. با اين خبر اوضاع به كلي دگرگون شد و مسلمانان كه خود را براي حمله به كاروان قريش آماده كرده بودند، در مقابل يك لشكر مسلح كه در تعداد افراد سه برابر بودند، رو به رو شدند.
رسول خدا (ص) از همراهان پرسيد كه آيا حاضرند در اين شرايط در برابر قريش بايستند يا نه ؟
"ابوبكر" و "عمر" هر كدام برخاستند و سخناني گفتند كه بوي تهديد و ترس مي‏داد، ولي پيامبر(ص) به حرف آن‏ها اعتنايي نكرد.
سپس "مقداد بن عمرو" سخناني در اطاعت از حضرت بيان كرد، امّا باز پيامبر(ص) از مردم مشورت خواست، مخاطب آن بزرگوار در اصل "انصار" بودند، زيرا آن‏ها در بيرون مدينه نسبت به پيامبر(ص) تعهدي نداشتند. درنهايت با اعلام حمايت انصار، رسول اكرم (ص) دستور حركت صادر نمود و پرچم جنگ برافراشته شد.(12)

ديگر مشورت رسول خدا(ص) با اصحاب در جنگ "احد" بود. وقتي خبر لشكركشي قريش درمدينه به پيامبر(ص) و مسلمانان رسيد، آن حضرت با مسلمانان مشورت كرد. عده‏اي كه تعدادشان اندك بود و درميان آن‏ها "عبدالله بن ابي" حضور داشت، معتقد بودند در مدينه بمانند و از شهر دفاع كنند، اما عده‏اي از جوانان و كساني كه در بدر نبودند وبرخي بزرگ سالان مانند حضرت "حمزه" و "سعد بن عباده" اصرار داشتند كه در بيرون مدينه با دشمن روبرو گردند تا مبادا متهم به ترس شوند.
پيامبر (ص)نظر اكثريت را قبول كرد و زره جنگ پوشيد. در اين هنگام، صحابه - كه احساس كردند با خواست رسول خدا(ص) مخالفت كرده‏اند - پشيمان شدند و نزد حضرت رفتند و اظهار ندامت كردند، ولي پيامبر (ص) فرمود: اكنون كه زره به تن كرده‏ايم، سزاوار نيست آن را بيرون بياوريم.(13)
پس از اتمام جنگ و شكست مسلمانان شبهه‏اي مطرح شد كه در اين موضوع جاي مشورت نبوده است، لذا آيه "... وشاورهم في الامر..."(14) نازل شد تااين شبهه را بر طرف كند؛ زيرا در هر صورت فايده مشورت بالا بردن شخصيت و تكريم آن‏هاست .
مهر و عطوفت
راز پيروزي رسول خدا (ص) در مديريت حكومتي، مهرورزي و عشق به مردم بود.اگر اين شيوه كارآمد در مديريت رسول خدا نبود، هرگز توفيق رفع مشكلات و موانع طاقت فرسا را پيدا نمي‏كرد.به همين جهت خداوند فرمود: "فبما رحمةٍ من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّاً غليظ القلب لا نفضّوا من حولك... ؛(15)به موجب رحمتي كه خداوند به تو عنايت كرده بود، براي آنان نرم شدي كه اگر تندخو و سخت دل بودي، همه از اطراف تو پراكنده مي‏شدند..." در سال هشتم هجري كه پيامبر گرامي اسلام (ص) با اقتدار و پيروزي كامل به شهر مكه وارد شد و آن را از دست كفّارو مشركان خارج نمود، طرفداران جبهه باطل به ويژه كساني كه در مدت بيست سال گذشته، بدترين ستم‏ها و جسارت‏ها و دشمني‏ها را در حق آن حضرت و يارانش كرده بودند، در هاله‏اي از رعب و وحشت گرفتار شدند و بعد از فتح مكه منتظر انتقام و عكس العمل متقابل پيامبر(ص) بودند. اين نگراني و اضطراب هنگامي به اوج خود رسيد كه اهل مكه از سعدبن عباده (پرچم دار پيامبر) شنيدند كه فرياد مي‏زد: امروز روز جنگ و خونريزي و اسارت است.(16)
هنگامي كه اين شعار به گوش رسول خدا(ص) رسيد، آن حضرت ناراحت شد و دستور داد پرچم اسلام را از او گرفته و به دست حضرت علي (ع) بسپارند، سپس با سخنان آرام بخش و ملاطفت‏آميز خود، دشمنان ديرينه خويش را آرامش داد.آن حضرت فرمود: شما در مورد من چگونه مي‏انديشيد؟ مشركان گفتند: ما جز نيكي و محبّت از تو انتظاري نداريم!ما تو را برادري بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود مي‏دانيم .رسول خدا (ص) فرمود: من آنچه را برادرم يوسف (ع) در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، همان مي‏كنم و همانند او مي‏گويم: "... لا تثريب عليكم اليوم...؛(17) امروز ملامت و سرزنشي بر شما نيست..."

هنگامي كه آن رهبر مهربان، مردم هراسناك و نگران را آرام نمود، اضافه كرد كه امروز روز نبرد و انتقام نيست، بلكه روز رحمت و محبت است و من از تمام جنايات و گناهان شما گذشتم .آن گاه جمله معروفش را فرمود: "اذهبوا فانتم الطّلقاءُ ؛(18) به دنبال زندگيتان برويد كه همه شما آزاد هستيد".
تمامي آنان گويا دوباره متولد شدند ؛ بنابراين نفس راحتي كشيدند وبه غير از افراد معدودي، همگي محبت و عشق رسول خدا در اعماق وجودشان نفوذ كرد و مسلمان شدند.
مدارا با مخالفان
عصر نبوي، عصر تأسيس نظام اسلامي و تكوين اعتقادات اسلامي در ميان مردم بود. به همين دليل رفتارهاي پيامبر (ص) بيش‏تر با مدارا همراه بود تا مردم بتوانند اصل دين را در جامعه بپذيرند.
به همين جهت مخالفت‏ها، استهزاها و تمسخرها با گذشت نبي مكرم (ص) همراه بود.
بيش‏ترين تحمل و مداراي پيامبر(ص) با منافقان مدينه بود؛ زيرا برخورد شديد با آن‏ها خطري جدّي عليه حكومت اسلامي به شمار مي‏آمد. عبد بن ابي رئيس منافقان مدينه بود كه به رغم اقدامات و خيانت هايش در مراحل گوناگون، پيامبر(ص) عليه او اقدامي نكرد. او در مدينه از جايگاهي بر خوردار بود و پيامبر(ص) بااو مدارا مي‏كرد. پس از غزوه "بني مصطلق" او گفت: اگر به مدينه برگرديم، پيامبر را از آن جا بيرون مي‏كنيم!
اين خبر به آن حضرت رسيد و اصحاب خواستار بر خورد شديد با او شدند تا جايي كه مسأله قتل او شايع گرديد ؛ بنابراين پسرش از پيامبر (ص) خواست: اگر چنين است، او خود عامل اين حكم باشد تا مبادا او بخواهد قاتل پدرش را بكشد و دستش به خون مسلماني آغشته گردد، امّا رسول خدا(ص) در پاسخ او فرمود: چنين حكمي مطرح نيست.(19)
زهد و ساده زيستي
زهد و ساده زيستي از كردارهاي ستوده‏اي است كه موجب بسياري از كمالات روحي در وجود انسان مي‏باشد.
از بارزترين صفات نبي مكرّم اسلام (ص) كه ايشان را در امر تشكيل حكومت موفق ساخت، زهد و ساده زيستي بود.
حضرت علي (ع) در تشريح سيره نبوي به اين ويژگي آن حضرت مي‏پردازد و مي‏فرمايد: "رسول گرامي اسلام همواره بر روي زمين غذا مي‏خوردو همانند بندگان مي‏نشست و بادست خود كفشش را وصله مي‏زد و لباس خود را مي‏دوخت و بر الاغ برهنه سوار مي‏شد و شخص ديگري را نيز به همراه خود سوار مي‏كرد. روزي متوجه شد كه پرده‏اي بر خانه‏اش آويخته شده كه نقش ونگاروتصوير داشت. به يكي از همراهانش فرمود:اين پرده را از برابر چشمانم دوركن كه هرگاه نگاهم به آن مي‏افتد، به ياد دنيا و زينت‏هاي آن مي‏افتم". (20)
"زيد بن حارث" روايت كرده است كه در يكي از روزها رسول خدا(ص) روي حصير خوابيده بود و نشانه‏هاي زبري حصير بر بدن مباركش اثر گذاشته بود. عايشه از روي دلسوزي به آن حضرت عرضه داشت: يارسول الله!پادشاهان ايران وروم از همه گونه نعمت دنيوي برخوردار هستند، ولي شما كه رسول خدا وپيامبر الهي هستيد، از همه چيز تهي دست مي‏باشيد تاآن جا كه روي حصير استراحت مي‏كنيد و لباس ارزان قيمت مي‏پوشيد!حضرت فرمود: عايشه! چه خيال مي‏كني! هرگاه من بخواهم، كوه‏ها طلا مي‏شوند و با من به حركت در مي‏آيند .
روزي جبرئيل(ع) بر من نازل شد و كليد خزينه و گنجينه‏هاي جهان را در اختيار من گذاشت، اما من نپذيرفتم. سپس حضرت رسول(ص) براي اين كه اين حقيقت را آشكارا به عايشه نشان دهد، به او فرمود: اي عايشه! حصير را بلند كن. او نيز دستور آن حضرت را اجرا كرد و مقدار زيادي طلا را مشاهده نمود. سپس به عايشه فرمود: نگاه كن و طلاها را از نزديك ببين! اما بدان كه دنيا و تمام زيبايي‏هاي فريبنده و ظاهري آن از نظر خداوند متعال ارزش بال يك پشّه را ندارد.(21)
البته بهره گرفتن از دنيابراي آخرت امري مذموم نيست، بلكه علاقه به دنيا و دوست داشتن آن در مقابل آخرت و ارزش‏هاي معنوي ناپسند است .
فرجام سخن‏
پيامبر (ص) با هجرت به مدينه حكومت و دولت اسلامي را تشكيل داد و وجود خود را وقف اصلاح جامعه مسلمانان نمود، اما متأسفانه عمر اين حكومت كوتاه بود و با ارتحال جانگداز آن رسول گرامي، مردم به عقب برگشتند؛ افراد نالايقي روي كار آمدند و جامعه مسلمين را به هر سويي كه مي‏خواستند، كشاندند؛ دل‏ها از ياد خدا غافل و احاديث نبوي دستخوش كتمان و تحريف قرار گرفت.
در چنين وضعيّتي جامعه از نور هدايت منقطع گرديد و معنويت افول كرد و سرانجام آن باعث شد كه حضرت علي (ع) خانه‏نشين شده؛ امام مجتبي (ع) مسموم و سر منّور امام حسين(ع) در گودال غربت با تيغ كين ازبدن جدا شد.
پي‏نوشت‏ها: -
1 - مستدرك الوسايل، ميرزا حسين نوري، ج 12، ص 89.
2 - سوره احزاب، آيه 28.
3 - صحيح بخاري، محمد بن اسماعيل بخاري، ج 5، ص 269.
4 - مستدرك الوسايل، ج 18، ص 7.
5 - سيره رسول خدا، رسول جعفريان، ص 436.
6 - سوره حجرات، آيه 10.
7 - فصلنامه فرهنگ كوثر، شماره 50، تابستان 1381، ص 127.
8 - اصول كافي، كليني، ج 4، ص 58.
9 - تفسير منهج الصادقين، ذيل آيه 4 سوره قلم .
10 - بحارلانوار، مجلسي، ج 93، ص 383.
11 - همان، ج 16، ص 232.
12 - سيره ابن هشام، ج‏1، ص 615.
13 - همان، ج‏3، ص 67 و 68.
14 - سوره آل عمران، آيه 159.
15 - همان .
16 - شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 17، ص 272.
17 - سوره يوسف، آيه 92.
18 - بحارلانوار، ج 21، ص 132.
19 - سيره ابن هشام، ج 2، ص 372.
20 - نهج البلاغه، محمد دشتي، خطبه 160، ص 301.
21 - حلية الاولياء، ابونعيم اصفهاني، ج 8، ص 138.
پاسدار اسلام ـ ش 294 - خرداد 85

سايت هاي مرتبط نيز به قرار زيرند :
پايگاه منادي
http://www.monadi.com
پايگاه نبي اعظم (ص)
http://www.nabiaazam.com
پايگاه پيامبر اعظم (ص)
http://www.payambareazam.ir
پايگاه رسول اعظم (ص)
http://www.rasoolazam.com
پايگاه اطلاع رساني نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها
http://www.nahad.ir
چهارده معصوم(ع)
http://www.14masom.com/14masom/01/main.html
پايگاه آل رسول
http://www.aalalrasool.com
پايگاه آل نبي (ص)
http://www.aalanabi.org

مركز جهاني اطلاع رساني آل بيت
http://www.al-shia.com
پيامبر و اهل بيت
http://www.balagh.net/persian/pro_ahl/index.php
پايگاه حديثي شيعه
http://www.hadith.net/new
جستجو گر پايگاه هاي شيعه
http://www.shiasearch.com/modules.php?=...
پيامبر (ص) در پايگاه اهل بيت
http://www.ahl-ul-bait.com/persian/etrat/etr1/index.htm
پيامبر (ص) در پايگاه حوزه
http://www.hawzah.net/Per/E/PayDefa.asp
پيامبر (ص) در پايگاه تبيان
http://www.tebyan.net/Teb.aspx?nId=8939
كتابخانه پايگاه شيعه سرچ
http://www.shiasearch.com/modules.php
راهنماي پايگاه هاي اسلامي
http://rahnama.noornet.net/20
پيامبر (ص) در پايگاه الشيعه
http://www.al-shia.com/html/far/books/ss-pyshw/