با سلام
ببخشید من بعضی وقت ها با خودم دچار مشکل میشم که کارهایی که انجام میدم(انجام واجبات ،دوری ازگناه وفعالیت های فرهنگی و..)برای رضای خداست یا انجام وظیفه ویا کسب ثواب ،یا فرار از عذاب و... ومخصوصا موقع انجام مستحب ها که این مستحب ثواب دارد یا ثواب فلان کار را چند برابر میکند. اینجا دچار یه حس ریا کارانه میشم که برای خودم دارم این کار را میکنم و .چطور میتونم این حس بین کسب ثواب و رضای خدا در خودم تفکیک کنم .

با تشکر .

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم! در ابتداي جواب به سوالتان، به بيان معناي رضا و تعريف آن مي پردازيم تا خودتان بتوانيد معناي صحيح را برداشت كنيد:
رضا يعني خوشنودي بنده از حق تعالي و اراده او و مقدرات او.(1)
مقام رضا مقامي والا و بلند است كه براي رسيدن به آن بايد بسيار تلاش كرد و زحمت كشيد. رضا يعني انسان با زبان و در دل، از مقدرات الهي راضي بوده و هيچ گله و شكايتي نداشته باشد. كسي كه راضي به رضاي حق است، نسبت به تك تك احكامي كه خداوند تعالي در قرآن عزيزش فرموده، از ته دل راضي است، لذا تلاش مي كند تا در عمل نيز عامل به احكام الهي باشد. پس شما كه اعتقاد به انجام واجبات و ترك محرمات و يا انجام كارهاي مورد رضايت او را داريد، ديگر معنا ندارد كه اين وسواس فكري را در خود بپرورانيد و مسأله را اينقدر حاد بدانيد!
- مطالبي را خدمتتان عرض مي كنيم:
1- لازم است كه به اين نكته توجه فرماييد:
كسب ثواب و اجر به خاطر انجام كارهاي مورد پسند خداي متعال، با كسب رضايتش هيچ گونه مغايرت و تنافي ندارد. يعني انسان مي تواند كاري انجام دهد كه هم از ثواب و اجر آن برخوردار شود و هم از رضايت الهي برخوردار باشد. پس نيازي نيست كه ايندو را در دل و نيت خود تفكيك كنيم تا مشكلي پيش نيايد. البته از نگاه ايده آل، انسان بايد صرفاً براي تعالي و رشد، و نزديكي به پروردگار كارهايش را انجام دهد نه طمع بهشت، كسب ثواب و فرار از عقاب. همانطور كه از روايات استفاده مي شود كه عبادت خداوند با سه انگيزه انجام مي شود، ترس از جهنم، طمع به بهشت، محبت و خشنودي خداوند.
در پاسخ به سوال شما گفتني است: روشن است كه انگيزه عشق و محبت بسيار برتر از انگيزه ترس و طمع است، لكن بايد دانست كه مرتبه اين انگيزه بسيار برتر از انگيزه هاي ديگر است و انسان بايد از مراحلي از سلوك گذر كند تا بتواند خداي را تنها از روي محبت عبادت كند. ترس و طمع، انگيزه مبتديان راه است و عشق مربوط به منتهيان و راه رفتگان.
2- انگيزه عبادت و اطاعت خداي متعال:
هدف اصلي قرآن دعوت مردم به ديدار حق تعالي و بازگشت به مبدأ هستي است كه از آن به «عبادت احرار» ياد مي‏شود. اولين سوره‏اي كه بر قلب نازنين پيامبر اكرم(ص) نازل شد، سوره مباركه «علق» است كه در اين سوره مي خوانيم: «أ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَي‏».(2) آيا نمي‏داند كه خداوند مي‏بيند؟! يعني، آيا در محضر محبوب عالم حيا نمي‏كند؟! اما بسياري از مردم در حدي هستند كه يا از ترس جهنم يا به شوق بهشت عبادت مي‏كنند و اگر بهشت و جهنمي در كار نبود، تن به عبادت نمي‏دادند. بنابراين بهشت و جهنم دو نعمت برزگ الهي است كه انسان را - كه به شوق آن و ترس آن بندگي خدا را مي‏كند - كم كم به سمت خود محبوب دو سرا مي‏كشاند. و قرآن نيز با توجه به اينكه مخاطبانش انسان‏ها هستند، بر هر سه جنبه بندگي آزادگان، بردگان و تاجران تأكيد كرده است. آري عبادت كردن از روي ترس يا شوق، بسيار بهتر از بندگي شيطان و نفس است كه انسان را به كلي از كمال مطلوبش باز مي‏دارد.
3- توصيۀ آيات الهي هم به انسانها مربوط مي شود به عشق به خداي متعال:
لعلهم بلقاء ربهم يوءمنون(3): شايد به ديار پروردگارشان ايمان آورند؛ لعلكم بلقاء ربكم توقنون(4): شايد شما به ديدار پروردگارتان يقين پيدا كنيد؛ من كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحاً(5): كسي كه به ديدار پروردگارش اميد دارد، كردار شايسته انجام دهد.
4- انجام وظيفه، مهمترين وظيفه:
مهم ترين مسأله اين است كه انسان به كارهايي كه انجام مي دهد اعتقاد و ايمان داشته باشد و نسبت به دستوراتي كه داده شده، هيچ گونه اعتراضي نداشته باشد. بنابر گفتۀ امام خميني(ره): «كسي كه - نعوذ بالله – به يكي از احكام اسلامي در باطن قلب اعتراضي دارد، يا كدورتي از يكي از احكام اسلامي در دل دارد يا بخواهد كه يكي از احكام غير از اين كه هست باشد، يا بگويد كه كاش اين حكم كذايي اين طور بود نه آن طور، اين راضي به دين اسلام نيست و نتواند اين دعواي كاذب را بكند».(6)
5- اشاره اي به حس رياكارانه كرده ايد. در اين زمينه توجه تان را به اين نكات جلب مي كنم:
الف- كسي كه قصد كرده به مقام رضاي الهي برسد، در دل از مقدرات الهي راضي است و تمام تلاش خويش را بكار مي گيرد تا اعمال و رفتار و گفتار خويش را نيز براي رضاي خدا انجام دهد و كاري به بندگان و نحوۀ نگاهشان به رفتار انسان نداشته باشد؛ يعني نيت خويش را براي هر كاري، رضاي پروردگار خويش قرار مي دهد و كاري به ادبار و اقبال مردم ندارد.
در هر كاري ابتدا مي انديشد؛ آيا خالق يكتا راضي به انجام آن كار هست؟ سپس انجام مي دهد. اگر احساس كند كه معبودش راضي نمي باشد، آن كار را ترك مي كند. اوقاتي كه بنابر رضايت خلق خدا واجبات را انجام مي دهيم، فقط ممكن است لذت دنيوي بر آن بار شود.
ب- چگونگي كسب رضاي الهي:
گفتني است كسب رضايت خداوند تعالي مراتبي دارد كه رتبه هاي آن وابسته به عبوديت و درجات بندگي بندگان نسبت به خداي سبحان مي باشد، هر درجه اي از عبوديت رضايت متناسب با آن درجه را به همراه دارد.
بهترين معيار و ملاك، يك چيز به نظر مي رسد: انجام وظايف شرعي. هر آن كس در اين وادي كما و كيفا بيشتر موفق شد، در حقيقت خداوند از او بيشتر راضي است. مراد از وظايف شرعي اساسي ترين و مهم ترين آن است يعني انجام واجبات و ترك محرمات.
و واضح است كسي كه با فعل واجبات و ترك محرمات بهترين مردم شده باشد از منظر خداي سبحان و ائمه هدي(ع) پسنديده ترين مردم است.
بنابراين با انجام هر چه دقيق تر واجبات و ترك محرمات بايد رضايت بيشتر را تحصيل كرد.
مرتبه بعدي كسب رضايت الهي انجام مستحبات و ترك مكروهات است. سالك با رسيدن به اين مقام به وادي عشق و محبت حق وارد مي شود و از محبين بلكه محبوبين او خواهد بود.
- حاصل سخن اينكه:
1- همانطور كه مي بينيد، رسيدن به مقام رضا، كار سهل و آساني نيست؛ البته بايد اهل مجاهده و كوشش بود و مرد ميدان عمل شد.
انسان به اين مقام نمي رسد مگر اينكه نسبت به حق تعالي معرفت كسب كرده و باور كند كه هر آنچه خداي حكيم امر و نهي كرده به مصلحت بنده است و جز خير بنده اش را نمي خواهد.
2- البته بايد توجه داشت اولياي خاص خداوند و بندگان مقرب و برجسته او در عين حال كه تمام سعي و كوشش خود را در انجام اعمال خير و نيك و عمل به وظايف شرعي و الهي خود دارند ولي همواره از خداوند ترسان و بيمناكند و مي ترسند عمل آنها مورد قبول خداوند قرار نگيرد.
3- دوست گرامي، بدانيد كه رسيدن به مقامات معنوي با صبر و حوصله و تلاش و كوشش بدست مي آيد؛ مطمئن باشيد اگر كارهايت را با نيت خالص انجام داده و در اين كار استمرار داشته باشيد، كم كم لذت معنوي آن را نيز خواهي چشيد. تكرار مي كنيم دو شرط عمل و استمرار، لازمه اين راه است: رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود!

پي نوشت ها:
1. امام خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، مؤسسه‏ى تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره)، چاپ سوم‏، 1378 ش‏. ص161.
2. علق(96) آيه 14.
3. انعام (6) آيه 154.
4. رعد (13) آيه 2.
5. كهف (18) آيه 110.
6. امام خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، همان، ص167.
موفق باشید.