بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و تسلیت به مناسبت ایام سوگواری
آيا سخنان حضرت زهرا(عليها السلام) خطاب به حضرت على(عليه السلام) كه فرمودند: «يا بن أبي طالب اشتملت شملة الجنين وقعدت حجرة الضنّين، نقضت قادمة الجدل فخانك ريش الأعزل، هذا ابن أبي قحافة يبتزّني نحلتي وبلغة ابني، ويلاه في كل شارق ويلاه في كل غارب، مات العمد ووهن العضد... إلى آخره» نوعى اعتراض و تعدى به مقام امامت و یا سرزنش حضرت امیر (علیه السلام) محسوب نمى شود؟
با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
علامه مجلسى(ره) بعد از نقل اين سخنان حضرت زهرا (س) در بحارالانوار همين شبهه جنابعالي را مطرح كرده و اينگونه پاسخ مي دهد كه:
«يمكن أن يجاب عنه: بأنّ هذه الكلمات صدرت منها عليها السلام لبعض المصالح، و لم تكن واقعا منكرة لما فعله، بل كانت راضية، و إنّما كان غرضها أن يتبيّن للناس قبح أعمالهم و شناعة أفعالهم، و أنّ سكوته (ع) ليس لرضاه بما أتوا به.
و مثل هذا كثيرا ما يقع في العادات و المحاورات، كما أنّ ملكا يعاتب بعض خواصّه في أمر بعض الرعايا، مع علمه ببراءته من جنايتهم، ليظهر لهم عظم جرمهم، و أنّه ممّا استوجب به أخصّ الناس بالملك منه المعاتبة.
و نظير ذلك ما فعله موسى(ع)- لمّا رجع إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً من إلقائه الألواح، و أخذه برأس أخيه يجرّه إليه- و لم يكن غرضه الإنكار على هارون، بل أراد بذلك أن يعرّف القوم عظم جنايتهم، و شدّة جرمهم.‏»
علامه (ره) مي نويسد:« مي توان اين شبهه را اينگونه پاسخ داد كه حضرت زهرا (س) مى‌خواستند كارهاى زشت غاصبان حكومت را مجسم كنند و بفهمانند كه اين ها چه ستم‌هايى روا داشته‌اند، در حقيقت تندى حضرت به خاطر اين مصلحت بوده است؛ زيرا گاهى انسان مى‌خواهد عظمت مطلبى را به كسى به فهماند، او را مورد خطاب و عتاب قرار مى‌دهد، در حالى كه مقصودش تندى به آن شخص نيست؛ اين مسأله در گفتگوها و محاورات عرفي مرسوم و معمول است؛ مثلا فرض كنيد: پادشاه يا حاكم يك مملكت، هنگامى كه مشاهده مى‌كند بعضى از مردم كار خلافى مرتكب شده‌اند، براى اين كه اهميت كارِ خلاف آنان را بفهماند، برخى از كارگزاران و نزديكانش را مورد عتاب قرار مى دهد؛ با اين كه مى‌داند او تقصيرى ندارد؛ ولى مى‌خواهد با اين خطاب و عتاب خود، اهميت و عظمت كار زشت آنان را مجسم نمايد.
نمونه اين حالت، هنگامى است كه حضرت موسى (ع) از كوه طور بازگشت و مشاهده كرد كه بنى اسرائيل گوساله پرست شده‌اند، در اين جا هارون (ع) را مورد عتاب قرار داده و توبيخ نمود، ريشش را گرفت و گفت: چه كردى؟ هارون پاسخ داد:
« يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتي‏ وَ لا بِرَأْسي‏ إِنِّي خَشيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَني‏ إِسْرائيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلي‏ »(1)
«اى پسر مادرم! ريش و سر مرا نگير، من ترسيدم بگويى چرا بين بنى اسرائيل اختلاف انداختى و سخن مرا اهميت ندادى.»
حضرت موسى مى‌داند كه هارون تقصيرى ندارد؛ ولى مى‌خواهد زشتى كار بنى اسرائيل را مجسم نمايد و اهميت اين مسأله را برساند و لذا در ظاهر با برادرش دعوا مى‌كند.»(2)
بنابراين حضرت فاطمه (س) مى‌خواست عظمت ستم وارده را منعكس كند و لذا با اين لحن صحبت مى‌كند تا به اين وسيله به مردم آن زمان و به تاريخ بفهماند كه چه ستم هايى بر اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده است.
پي نوشت ها:
1. طه(20) آيه 94.
2. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، سال 1404 هـ ق، ج‏29، ص 324.
موفق باشید.