چندی پیش خواندن کتاب 4 اثر نوشته فلورانس اسکاول شین از طرف یکی از دوستان به من پیشنهاد شد.در سر تا سر این کتاب نوشته شده آنچه به آن فکر می کنید و در ذهن می پرورانید یا آنچه بر زبان می رانید روزی تحقق خواهد یافت. طوری که حتی مرگ و زندگی در قدرت ذهن و زبان است و اینکه چگونه آدمی می تواند با عوض کردن تفکر و کلامش، وضع خود را دگرگون سازد.
هر کلام یا اندیشه ای بر ذهن نیمه هشیار اثر می گذارد و با دقتی حیرت آور به عینیت در می آید.
این در حالی است که در سراسر این کتاب به بیان نمونه های عینی و واقعی افرادی که با به کار بردن این موارد موفق شده اند و یا با بی توجهی به این موارد به فقر و هلاکت و بدبختی رسیده اند، می پردازد.
حال سوال من این است که اگر این موارد تا این اندازه در زندگی تاثیر داشته و صحت دارد،آیا در اسلام و آموزه های دینی ما و احادیث و روایات از ائمه معصومین علیهم السلام به چنین مواردی اشاره شده؟لطفا این احادیث را ذکر کنید.
با تشکر از پاسخگویی شما

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
آنچه از محتويات كتاب مذكور بيان فرموديد همان « قانون جذب » است كه به ادعاي طرفدارانش يكي از مطرح ترين موضوعات در عرصه موفقيت هاي زندگي و حل مشكلات فردي است و توسط مراكز گوناگون مشاوره و كارگاه هاي موفقيت در زندگي و شخصيت هاي مشهور و معروف ايراني و خارجي به شدت مورد تبليغ و ترويج قرار مي گيرد . البته مي توان گفت كامل ترين محصول در خصوص توضيح و ترويج اين تفكر مستند "راز" محصول سال 2006 كمپاني «پرايم تايم» استراليا است كه انصافا مستندي زيبا و تأثيرگذار است و تاثيرات محسوسي بر افكار و رفتار هر بيننده‌اي مي‌گذارد و به اين خاطر بايد قدرت سازندگانش را ستود.
در هر حال بدان جهت كه ما - علي رغم مطالعه آثار مشابه در آن حوزه و مشاهده فيلم هاي مربوط به اين مبحث - كتاب مورد اشاره شما را نخوانديم و به علاوه از آنجا كه ابهامات و كلي گويي ها در تبيين ماهيت قانون جاذبه بسيار است و طرفداران اين نظريه به طور كاملا دقيق ماهيت و حقيقت اين قانون را تبيين نمي كنند ما مبناي نقد و بررسي خود را همان چيزي قرار مي دهيم كه در اين فيلم بيان شده است و در پاسخ به پرسش شما مطالب مورد اشاره آن را در تاييد و ترويج قانون جاذبه از نظر مباني ديني مورد تامل قرار مي دهيم.
در يك نگاه كلي بايد گفت: هر چند به طور صريح و آشكار در مورد قانون جاذبه سخني در منابع ديني ما نيامده است، اما مي توان ارتباط هايي بين مطالب مورد نظر طرفداران قانون جاذبه و برخي تعاليم ديني يافت؛ اما به يقين تاييد صريحي در مورد قانون جذب در منابع ديني ما وجود ندارد، بلكه نمونه هايي از خلاف‌ آن به چشم مي خورد. ما به چند نكته درست و نادرست كه در اين نوع نگرش بيش تر مطرح مي شود، اشاره اي گذرا خواهيم داشت:
تفكر:
در جاي جاي اين ديدگاه به اين نكته اشاره شده كه افكار ما تأثيرات شگرفي در واقعيت‌هاي خارجي خواهند گذاشت. آنچه ما مي‌انديشيم، در عالم خارج صورت عيني و حقيقتي پيدا كرده، به سوي ما جذب مي‌شوند. در تعاليم ديني ما به حقيقت تفكر و تأثيرگزاري مثبت و منفي آن بسيار تأكيد و توجه شده است؛ بخش قابل توجهي از روايات و آيات قرآن در ضرورت تفكر و تأثيرپذيري از اين راهكار اختصاص داده شده تا جايي كه تفكر در خوبي‌ها و حقايق عالم مانند تفكر مداوم در مورد خداوند و قدرت او برترين عبادت شمرده شده.(1)
اما تفاوت آنچه طرفداران قانون جذب مي گويند، با تعاليم ديني ما در اين است كه قانون جاذبه به نوعي ايده‌آليستي به قضيه نگاه مي‌كند. چگونگي تأثيرات را تا حدي در هاله‌اي از ابهام باقي مي‌گذارد، در حالي كه روايات ما بسيار منطقي‌تر و باور پذيرتر به اين نكته مي‌پردازد، مثلاً امام صادق(ع) مي‌فرمايد:
«تفكر (در نيكي ها) انسان را به سوي نيكي و عمل به آن مي‌كشاند».(2)
در روايت آمده كه «زياد فكر كردن در معاصي و بدي‌ها انسان را به سوي گناه و بدي مي‌كشاند».(3)
طلب:
نكته مهمي كه در اين ديدگاه در راه دست يابي به اهداف و آرزوها بيان شده، رسيدن به مقام طلب و ايجاد اين حس در وجود خود است. حقيقتي كه در آموزه‌هاي ديني و اخلاقي عرفاني ما بسيار به آن توجه شده تا جايي كه بزرگان سلوك و عرفان، گام اول را براي سالك رسيدن به «مقام طلب» بر مي‌شمرند. در اصطلاح قرآني هم از آن به «قيام لله» تعبير شده، يعني انسان از سكون و ركود و غفلت خارج شده، براي رسيدن به حقيقت به پا خاسته، قيام كند؛ آن هم قيام براي خدا يعني براي رسيدن به بالاترين زيبايي و حقيقت عالم.
اين نكته بسيار قابل توجه و درست است. شايد يكي از منطقي‌ترين و درست‌ترين نكات فيلم اشاره به همين واقعيت باشد؛ زيرا در نظام عالم سنت‌ها و قوانيني قرار داده شده كه ما از آن ها به عنوان سنن الهي ياد مي‌كنيم كه شالوده و ساختار روابط علّي و معلولي در اين عالم و روابط انسان با جهان طبيعت و ماواري طبيعت بر آن اساس تنظيم شده است. يكي از آن سنت‌ها اين است كه اگر انسان به معناي واقعي كلمه در مقام طلب و خواستن برآيد، خداوند زمينه رسيدن او به مطلوب را ايجاد مي‌كند.
مهم اين است كه در ابتدا يك تحول و تغيير دروني در انسان (يا جامعه) به وجود بيايد . براي رسيدن به شرائطي بهتر به پا خيزد. آن گاه خداوند زمينه و بستر دستيابي به مطلوب را فراهم خواهد ساخت، خداوند در قرآن مي‌فرمايد:
«خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي‌دهد. مگر آن كه آنان در خود تغيير ايجاد كنند».(4)
سنت تكويني الهي بر اعطاي آنچه بندگان واقعاً بخواهند و بطلبند، قرار گرفته است، حال چه آن مطلوب دنيا باشد و چه آخرت:
«ما همه را (چه آنان كه دنيا را بخواهند، چه آنان كه آخرت را بخواهند) از عطاي پروردگارت مدد مي‌دهيم و عطا و بخشش پروردگارت مانعي ندارد».(5)
در نتيجه انسان كه در مقام طلب بر آمده، براي رسيدن به هر آنچه بخواهد - البته تحت قوانين حاكم بر عالم - به او ياري مي‌شود، چه ياري را ناشي از فكر و انديشه خود بداند يا همراهي كائنات با او و يا هر عامل ديگري مانند غول چراغ!
شكرگزاري:
نكته بسيار مهم ديگري كه توسط اين افراد بر آن تأكيد شده، احساس هميشگي شكر از نعمت‌ها داشتن براي رسيدن به آرزوها و نعمت‌هاي جديد است. اين حقيقت چيزي نيست جز قاعده استوار قرآني: «لَئِن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَّكُم؛(6) اگر شكرگزار باشيد، بر شما مي‌افزايم».
روايات و آيات در باب شكر و آثار آن آن قدر زياد است كه برخي از روان‌شناسان مسلمان در برخي كشورهاي اسلامي از آن ها به دستور عملي كاربردي به نام «مكانيزم شكر» رسيده‌اند. بنابر آمارهاي ذكر شده اثر بخشي آن در بين مبتلايان به بيماران روحي و رواني كمتر از بهترين قرص‌هاي افسردگي نبوده است.
اما در خصوص ادعاي اصلي اين تفكر يعني نيروي جاذبه ابتدا بايد ديد آيا چنين ادعايي صحت دارد كه هر آنچه به آن مي‌انديشيم، در عالم خارج تحقق يافته، در برابر ما قرار مي‌گيرد؟
اگر به تفكرات عاميانه و عرفي خودمان بنگريم ،نشانه‌هايي از اين نكته را مي‌يابيم، مثلاً در ضرب‌المثل‌هاي متعددي به اين رابطه اشاره شده مانند "هر چه سنگه، زير پاي لنگه" ، "مار از پونه بدش مياد، جلوي خونه‌اش سبز مي‌شه "، "خواستن توانستن است " و...
اما آيا آموزه‌هاي ديني اين اصل را تأييد مي‌كند؟ شايد در مفاهيم ديني نشانه‌هاي متعددي از توجه به اين مسئله ديده شود. اما به نظر مي رسد جدي‌ترين اشارات در اين خصوص در مورد بحث «تفأل و تطيّر» است.
مي دانيد كه از دير باز در جوامع بشري فال نيك و بد زدن وجود داشته، خصوصاً در صدر اسلام و در جامعه عربي فال نيك يا «تفأل» و فال بد يا «تطيّر» از اعتقادات رايج مردم بود؛ اسلام با تطير و فال بد مقابله كرد و از توجه به آن منع فرمود. اما اين برخورد را با فال نيك زدن نكرد. بلكه به آن سفارش هم نمود؛ در برخي از روايات نقل شده كه «فال نيك بزنيد تا به آن برسيد».(7)
رسول خدا كثير التفال بود، يعني زياد امور را به فال نيك مي گرفت. در مواردي گفته شده رسول خدا به ديدن صحنه‌هايي به ظاهر ناگوار و ناراحت كننده نتايجي مثبت و خوب را آزرو كرده، آن را به فال نيك مي‌گرفت كه اتفاقاً همان حادثه محقق مي‌شد، مثلاً نقل شده خسرو پرويز در پاسخ نامه رسول خدا(ص) از روي استهزا و بي‌احترامي قدري خاك براي حضرت فرستاد، حضرت با ديدن اين خاك فال نيك زد: «به زودي مسلمانان خاك ايران را فتح مي‌كنند».(8)
اثر بخشي فال بد نيز در روايات انكار نشده كه اتفاقاً اين نكته با تجربه افرادي كه معتقد به اين امور مانند نحوست عدد 13 يا لزوم صبر هنگام عطسه زدن و... هستند، مطابقت دارد. در حديثي از امام صادق(ع) نقل شده:
«تأثير فال بد به خودت بستگي دارد. اگر آن را آسان بگيري آسان مي‌شود، اگر سخت بگيري، سخت مي‌شود. اگر به آن اهميت ندهي ،بي‌اثر مي‌شود».(9)
اين روايات به خوبي نشان مي‌دهد اثر بخشي اين نوع عقايد و تفكرات بيش تر در حوزه تلقينات روحي و رواني و به علاوه سوء ظن و حسن ظن پيدا كردن نسبت به خداوند و خود و آنچه با آن مواجه هستيم مي‌باشد. اين رابطه متقابل مي‌تواند يكي از سنت‌هاي عالم هستي محسوب گردد. اما چنان كه واضح است، محدوده اثر بخشي اين امور بسيار محدود است و نمي‌تواند در همه شئون زندگي سرايت داشته باشد.
مشكل اصلي اين تئوري چنان كه بسياري از مخالفان آن اشاره مي‌كنند، اثبات و تجربه ناپذيري آن است؛ يعني مدعيان وجود چنين قانون اثر بخشي در عالم مي‌گويند چنين چيزي هست، ولي از حقيقت و چگونگي آن بي‌اطلاعيم. بايد هر كس تجربه‌اي شخصي از آن به دست بياورد.
از طرفي هر كس در اين تجربه به نتيجه نرسد، گفته مي‌شود:
درست فكر نكردي و افكارت را روي خوبي‌ها و آزروهايت متمركز نساختي يا واقعاً طالب نشدي و... در نتيجه ارزش اين نظريه به عنوان يك قانون علمي و كاربردي زير سؤال مي‌رود؛ البته چنان كه در فيلم اشاره شد، تأثير افكار و تلقينات همچون اثر بخشي قرص‌هاي شكر قابل انكار نيست. اين حالات از ويژگي‌هاي روح انسان و قدرت‌هاي شگفت‌انگيز اين مخلوق خداوند است. اما ادعاي هماهنگ شدن كائنات با هر آنچه ما مي‌انديشيم، قابل اثبات نيست.
لااقل بايد پذيرفت اين قانون يا اين «راز» در محدوده معيني قابليت اثربخشي دارد، مثلاً آيا مي‌توان آرزو كرد كه به جواني برگرديم يا جلوي پيري را بگيريم يا جلوي مرگ خود و عزيزان مان را و يا بخواهيم ماشين ما بدون سوخت حركت كند؟ مسلّماً خير! پس بايد پذيرفت طرفداران اين تئوري بسيار بسيار ايده‌آليستي به اين جريان مي‌نگرند و از حقيقت فاصله دارند. به علاوه در اعتقاد ديني ما همه عالم بر اساس اراده و قدرت يك موجود برتر در حركت و تكاپو است. اگر نخواهد حتى بالاترين افكار و اراده‌ها و عزم‌ها اثربخشي نخواهد بود.
اين همان حقيقتي است كه امام علي(ع) به آن اشاره كرده ‌اند:«خدا را به از بين بردن عزم‌هاي جدي و استوار شناختم».(10)
يعني بسيار پيش مي‌آيد كه مرد عزم و عمل - علي(ع) -عزم و قصد كاري را مي‌كند. اما خدا جلوي تحقق آن را مي‌گيرد و اين يعني اينكه اراده خدا فوق همه اراده‌ها است.
بالاترين مرتبه طلب و خواستن و تمسك به قانون «راز» براي بسياري از ما در مقام دعا پيش آمده كه شب و روز به خواسته خود و آنچه مي‌طلبيم، انديشيده و آن را خواسته‌ايم، ولي خداوند تحقق آن را به صلاح ما نديده و دعاي ما در ظاهر مستجاب نشده است. اين يعني قضاي الهي؛ همان چيزي كه در روايت به آن تصريح شده:
«حكمت او را هيچ وسيله و واسطه‌اي بر نمي‌گرداند».(11) يعني اگر حكمت خداوند و قضاي او به تحقق امري تعلق بپذيرد، هيچ راهكار و ابزاري مانع آن نخواهد بود. پس اين قبيل مطالب نقلي به علاوه نكات و استنتاجات عقلي به روشني درستي و كليت ادعاي طرفداران قانون جاذبه را زير سوال مي برد و در بياني خوش بينانه مي توان گفت دين اسلام لااقل در اين حد و اندازه آن را نمي پذيرد.
پي‌نوشت‌ها:
1. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام قم، 1409 ه.ق، ج 15، ص 196.
2. همان.
3. عبدالواحد بن محمد آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366 ه.ش، ص 186 .
4. رعد (14) آيه 11.
5. اسراء (17) آيه 20.
6. ابراهيم (14) آيه 7.
7. ترجمه تفسير الميزان‏، موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه، قم‏ 1374 ش، ج 19، ص 126.
8. همان.
9.ترجمه تفسير الميزان، ج 19، ص 127.
10. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت، 1404 ه ق، ج 5، ص 197.
11. صحيفه سجاديه، دعاي سيزدهم، بند هشتم.
موفق و موید باشید